آیه 23 سوره یس

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 23 یس)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

أَأَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمَٰنُ بِضُرٍّ لَا تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلَا يُنْقِذُونِ

مشاهده آیه در سوره


<<22 آیه 23 سوره یس 24>>
سوره : سوره یس (36)
جزء : 22
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

آیا من به جای آن خدای آفریننده یکتا خدایانی را معبود خود گیرم که اگر آن خدای رحمن بخواهد به من رنج و زیانی رسد هیچ شفاعت آن خدایان از من دفع زیان نکرده و نجاتم نتوانند داد؟

آیا به جای او معبودانی را برگزینم که اگر [خدای] رحمان برای من آسیب و گزندی بخواهد نه شفاعتشان چیزی را از من دفع می کند و نه می توانند نجاتم دهند؟!

آيا به جاى او خدايانى را بپرستم كه اگر [خداى‌] رحمان بخواهد به من گزندى برساند، نه شفاعتشان به حالم سود مى‌دهد و نه مى‌توانند مرا برهانند؟

آيا سواى او خدايانى را اختيار كنم، كه اگر خداى رحمان بخواهد به من زيانى برساند، شفاعتشان مرا هيچ سود نكند و مرا رهايى نبخشند؟

آیا غیر از او معبودانی را انتخاب کنم که اگر خداوند رحمان بخواهد زیانی به من برساند، شفاعت آنها کمترین فایده‌ای برای من ندارد و مرا (از مجازات او) نجات نخواهند داد!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Shall I take gods besides Him? If the All-beneficent desired to cause me any distress, their intercession will not avail me in any way, nor will they rescue me.

What! shall I take besides Him gods whose intercession, If the Beneficent Allah should desire to afflict me with a harm, shall not avail me aught, nor shall they be able to deliver me?

Shall I take (other) gods in place of Him when, if the Beneficent should wish me any harm, their intercession will avail me naught, nor can they save?

"Shall I take (other) gods besides Him? If (Allah) Most Gracious should intend some adversity for me, of no use whatever will be their intercession for me, nor can they deliver me.

معانی کلمات آیه

«إِن یُرِدْنِ بِضُرٍّ»: اگر بخواهد به من زیانی برساند. «لا یُنقِذُونِی»: مرا نجات نمی‌دهند و رها نمی‌سازند.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «22»

چه شده است مرا كه نپرستم آنكه مرا آفريده است و همگى به سوى او بازگشت داده مى‌شويد.

أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ «23»

آيا به جاى او خدايانى را برگزينم كه اگر خداوند رحمان اراده‌ى گزندى به من نمايد، شفاعت آنها كمترين سودى براى من ندارد و مرا نمى‌رهانند؟

إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24» إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ «25»

در اين صورت من در گمراهى آشكارى خواهم بود. (اى مردم! بدانيد) من به پروردگارتان ايمان آوردم، پس (شما نيز سخن مرا) بشنويد (و ايمان آوريد).

إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24» إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ «25»

در اين صورت من در گمراهى آشكارى خواهم بود. (اى مردم! بدانيد) من به پروردگارتان ايمان آوردم، پس (شما نيز سخن مرا) بشنويد (و ايمان آوريد).

قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ «26»

(سرانجام او را شهيد كردند) به او گفته شد: به بهشت وارد شو. گفت: اى كاش قوم من مى‌دانستند.

بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ «27»

كه پروردگارم مرا بخشيد و از گرامى داشتگان قرارم داد.

نکته ها

بر اساس آنچه در تفسير مجمع‌البيان آمده است، ماجرا مربوط به زمان حضرت عيسى است كه دو تن از حواريين خود را براى دعوت مردم به شهر انطاكيه فرستاد و آنها در بين راه به حبيب نجّار برخوردند و او با معجزه‌اى كه اين دو تن نشان دادند، ايمان آورد.

جلد 7 - صفحه 532

آن دو به شهر وارد شدند، ولى مردم سخن آنها را نپذيرفتند و تكذيبشان كردند. حضرت مسيح، «شمعون» بزرگ‌ترين حوارى خود را به كمك آنها فرستاد و او توانست با به دست آوردن دل پادشاه، نظر او را به دست آورد و اكثر مردم به خدا ايمان آوردند.

البتّه اين روايت كه در ديگر كتب تفسيرى نيز آمده است، از دو جهت با متن قرآن سازگار نيست: زيرا اوّلًا ظاهر آيات قرآن، فرستادن پيامبر از سوى خدا براى اين قوم است، نه ياران يك پيامبر و ثانياً اگر اكثر مردم ايمان مى‌آوردند كه عذاب بر آنها نازل نمى‌شد. «1»

بر اساس روايات، فردى كه براى حمايت از فرستادگان الهى به شهر انطاكيه آمد، حبيب نجّار بود كه از او به «صاحب يس» نيز تعبير شده و در رديف مؤمنِ آل فرعون كه به حمايت حضرت موسى برخاست، شمرده شده است. «2»

امروزه شهر انطاكيه كه ميان حَلب و اسكندريه واقع است و جزو خاك تركيه مى‌باشد، پس از «بيت‌المقدّس» دومين شهر مورد توجّه مسيحيان است.

پیام ها

1- كسانى كه در برابر آفريدگار خود بندگى نكنند در دادگاه وجدان محكومند. «وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ»

2- يكى از راه‌هاى دعوت ديگران، بيان اعتقادات منطقى خود است. ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي‌ ...

3- توجّه به مبدء و معاد سرچشمه‌ى بندگى است. «فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»

4- مقايسه، از بهترين راههاى آموزش است. خدا مرا آفريده، ولى بت‌ها برايم ذرّه‌اى فايده ندارند. «فَطَرَنِي‌- لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ»

5- سختى‌هايى را كه انسان مى‌بيند، با اراده خداوند و در مدار رحمت اوست. «إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ»

6- براى توجّه به خداوند، كافى است شرايط سخت و فوق العاده را در پيش خود

«1». تفسير نمونه.

«2». تفاسير مجمع البيان و نورالثقلين.

جلد 7 - صفحه 533

مجسّم سازيم. «إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ»

7- براى جريحه‌دار نكردن عواطف مردم، از خود مثال بزنيم. إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ ...

8- بهترين راه دعوت، دعوت عملى است. «إِنِّي آمَنْتُ»

9- شهادت در راه حمايت از رهبر آسمانى و امر به معروف سابقه‌اى بس طولانى دارد. «قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ»

10- ميان شهادت و بهشت فاصله‌اى نيست. «قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ»

11- مردان خدا حتّى بعد از مرگ و شهادت نيز در فكر زنده‌ها هستند. «يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ»

12- حيات و بهشت برزخى قبل از بهشت موعود است. «قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ»

13- شهادت سبب مغفرت است. «بِما غَفَرَ لِي»

جلد 7 - صفحه 534

جزء «23»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ «23»

أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً: آيا فرا گيرم به غير خداى به حق خدايان ديگر كه بتان باشند، إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ: اگر اراده نمايد خداى بخشنده مرا به ضررى، يعنى خواهد كه ضررى به من برسد، لا تُغْنِ عَنِّي‌: كفايت نمى‌كند و رفع ننمايد از من، شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً: درخواست آن بتان چيزى را، يعنى از شأن آنها شفاعت نيست تا از من بلا را دفع توانند كرد، وَ لا يُنْقِذُونِ‌: و خلاص نكنند

جلد 11 - صفحه 70

و نرهانند مرا از مضرت به نصرت، پس اگر من آن را كه قدرت بر نفع و ضرر ندارد پرستش نمايم و ستايش آنكه قادر است ترك كنم،


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى‌ قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ «20» اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ «21» وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «22» أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ «23» إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24»

إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ «25» قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ «26» بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ «27»

ترجمه‌

و آمد از منتهاى شهر مردى كه ميشتافت گفت اى قوم من پيروى كنيد فرستادگان را

پيروى كنيد كسانى را كه نميخواهند از شما مزدى و ايشان هدايت يافتگانند

و چيست مرا كه نپرستم آنرا كه آفريد مرا و بسوى او باز گردانيده ميشويد

آيا بگيرم غير از او خدايانى كه اگر بخواهد خداى بخشنده برساند مرا ضررى دفع نكند از من شفاعت آنها چيزيرا و خلاص نكنند مرا

همانا من‌

جلد 4 صفحه 403

آنگاه هر آينه در گمراهى آشكارم‌

همانا من گرويدم بپروردگار شما پس بشنويد

از من گفته شد داخل شو در بهشت گفت اى كاش قوم من آگاه ميشدند

بآنكه آمرزيد مرا پروردگارم و گردانيد مرا از گرامى داشتگان.

تفسير

قمّى ره نقل فرموده كه اين آيات تمامى در شأن حبيب نجّار نازل شده است و گفته شده كه او ششصد سال قبل از پيغمبر خاتم بآنحضرت ايمان آورده بود و در غارى عبادت ميكرد وقتى خبر پيمبرانى كه در آيات سابقه ذكر شد باو رسيد دين خود را اظهار نمود و در مجالس از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل نموده كه صدّيقها سه نفر بودند حبيب نجّار كه مؤمن آل يس است آنكه گفت يا قوم اتّبعوا المرسلين و حزقيل كه مؤمن آل فرعون است و على بن ابى طالب كه افضل آنها است و در جوامع از آنحضرت نقل نموده كه پيش قدمترين امّتها بايمان سه نفرند كه كافر نشدند بخدا يك چشم بهمزدن على ابن ابى طالب عليه السّلام و صاحب يس و مؤمن آل فرعون و ايشان صدّيقانند و على عليه السّلام افضل آنها است و گفته شده كه حبيب نجّار در وقت ورود آندو نفر پيمبر سابق الذّكر با آنها ملاقات نموده بود و ايمان آورده بود ولى اظهار نمينمود تا وقتى كه شنيد اهل انطاكيه ميخواهند پيمبران را بكشند بشتاب خود را بشهر رسانيد و مستفاد از آيات آنستكه شروع بنصيحت مردم نمود و با كمال ملايمت و ملاطفت گفت اى خويشاوندان من متابعت كنيد پيمبران را اينها كه از شما مزدى بر اداء رسالت نميخواهند كه احتمال بدهيد براى نفع خودشان سخن ميگويند اينها از جانب خدا راه يافته‌اند بآنچه خير و نفع و صلاح شما در آن است من وقتى تأمّل ميكنم ميبينم جهت ندارد كه عبادت نكنم خدائيرا كه مرا خلق كرده و نگهدارى نموده و روزى داده من با شما اهل يك آب و خاكيم آنچه براى خودم ميخواهم براى شما هم بايد بخواهم فردا بازگشت شما بحكم آفريدگارتان است شما را بر عبادت بت عقاب ميكند آيا سزاوار است من براى خود معبودهائى اتّخاذ كنم غير از خالق خود كه اگر خداوند بخشنده حيات و روزى بخواهد مرا عقاب كند بر ترك عبادت خود و عبادت آنها نتوانند شفاعت مرا كنند و بر فرض بتوانند و بكنند بقدر ذرّه‌ئى بحال من فائده نداشته باشد و احتياج مرا بخدا كم نكند و نتوانند مرا از عذاب نجات دهند و در اين صورت اگر

جلد 4 صفحه 404

من چنين كارى بنمايم در جهالت و گمراهى هويدا و آشكارى خواهم بود حال كه چنين است من ايمان آوردم بخداونديكه پروردگار شما است پس بشنويد اقرار مرا و شهادت دهيد نزد خدا يا پيمبران او و بعضى گفته‌اند كه چون قوم اراده كشتن او را نمودند روى به پيمبران نمود و اين سخن را كه متضمّن اداء شهادت و استشهاد از آنها است با ايشان گفت و اهل انطاكيه او را بضرب سنگ و لگد كشتند و از طرف خداوند بشارت دخول در بهشت باو داده شد و ملائكه رحمت مقدم او را در عالم برزخ گرامى داشتند و متنعّم بنعيم آن گرديد و او آرزو ميكرد كه كسانش از حال او خبر داشتند و ميدانستند كه مشمول مغفرت و كرامت الهى شده است و براى قوم خود بعد از مرگ هم دلسوزى نمود چنانچه قبل از آن مينمود و اين دليل است بر ثواب قبر و كاشف است از عذاب آن.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ أَتَّخِذُ مِن‌ دُونِه‌ِ آلِهَةً إِن‌ يُرِدن‌ِ الرَّحمن‌ُ بِضُرٍّ لا تُغن‌ِ عَنِّي‌ شَفاعَتُهُم‌ شَيئاً وَ لا يُنقِذُون‌ِ «23»

آيا ‌من‌ بگيرم‌ ‌از‌ ‌غير‌ خدايي‌ ‌که‌ مرا آفريده‌ و بمن‌ اينهمه‌ عنايت‌ و تفضّل‌ نموده‌ و بازگشت‌ ‌من‌ ‌هم‌ ‌به‌ ‌او‌ ‌است‌ بخدايي‌ آلهه ‌شما‌ و حال‌ آنكه‌ ‌اگر‌ خداوند متعال‌ تقدير ضرري‌ و خسارتي‌ بمن‌ فرموده‌ ‌باشد‌ ‌اينکه‌ آلهه ‌شما‌ بي‌نياز نمي‌كنند ‌به‌ شفاعت‌ ‌خود‌ نزد ‌خدا‌ مرا هيچ‌ گونه‌ امري‌ ‌را‌ و مرا نجات‌ ‌از‌ ‌آن‌ ضرر نميدهند أَ أَتَّخِذُ استفهام‌ انكاريست‌ ‌يعني‌ هرگز چنين‌ نميكنم‌ و محال‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌من‌ صادر شود ‌که‌ الهي‌ ‌غير‌ ‌از‌ خالق‌ ‌خود‌ بگيرم‌.

مِن‌ دُونِه‌ِ آلِهَةً نه‌ اصنام‌ ‌شما‌ ‌را‌ و نه‌ آلهه ساير مشركين‌ ‌را‌ مثل‌ مجوس‌ ‌که‌ قائل‌ بيزدان‌ و اهرمن‌ شدند و پرستش‌ آتش‌ كردند بتوّهم‌ اينكه‌ توجّه‌ بخدا نمي‌شود و

جلد 15 - صفحه 62

مخلوقي‌ لطيفتر ‌از‌ آتش‌ نيست‌ بايد ‌به‌ ‌او‌ توجّه‌ كرد و گاو پرستان‌ و گوساله‌ پرستان‌ و ملائكه‌ پرستان‌ و جن‌ پرستان‌ و درخت‌ پرستان‌ و ‌غير‌ اينها حتّي‌ انبياءپرستان‌ ‌ يا ‌ ائمه‌پرستان‌ و امثال‌ اينها.

إِن‌ يُرِدن‌ِ الرَّحمن‌ُ يردني‌ بوده‌ كسره‌ بجاي‌ ياء ‌است‌.

بِضُرٍّ ‌که‌ ‌اگر‌ بلائي‌ و ضرري‌ ‌از‌ جانب‌ خداوند متعال‌ بمن‌ متوجه‌ شود.

لا تُغن‌ِ ‌لا‌ تغني‌ بوده‌ كسره‌ بجاي‌ ياء ‌است‌.

عَنِّي‌ شَفاعَتُهُم‌ شَيئاً اما آلهه ‌شما‌ ‌که‌ شعور و ادراك‌ ندارند اصلا نميفهمند ‌که‌ ضرر بمن‌ متوجّه‌ ‌شده‌ و نميتوانند شفاعت‌ كنند و امّا كساني‌ ‌که‌ حق‌ شفاعت‌ دارند مثل‌ ملائكه‌ و انبياء و اوصياء و مؤمنين‌ اوّلا شفاعت‌ ‌آنها‌ خاص‌ ‌به‌ اهل‌ توحيد و ايمان‌ ‌است‌ و ثانيا ‌تا‌ اذن‌ و اجازه‌ نداشته‌ باشند شفاعت‌ نميكنند.

وَ لا يُنقِذُون‌ِ اينهم‌ ينقذوني‌ بوده‌ كسره‌ بجاي‌ ياء ‌است‌ و بالجمله‌ ‌در‌ مقابل‌ اراده حق‌ احدي‌ نيست‌ بتواند عرض‌ اندام‌ كند چه‌ اراده نعمت‌ و تفضّل‌ و چه‌ اراده بلاء و عقوبت‌ (اللّهم‌ ‌لا‌ مانع‌ ‌لما‌ اعطيت‌ و ‌لا‌ معطي‌ ‌لما‌ منعت‌).

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 23)- و در سومین استدلال خود به وضع بتها پرداخته، و اثبات عبودیت را برای خداوند با نفی عبودیت از بتها تکمیل می‌کند، می‌گوید: «آیا غیر از خداوند معبودانی را انتخاب کنم که اگر خداوند رحمن بخواهد زیانی به من برساند شفاعت آنها کمترین فایده‌ای برای من نخواهد داشت، و مرا از مجازات او هرگز نجات نخواهند داد» (أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً وَ لا یُنْقِذُونِ).

باز در اینجا از خودش سخن می‌گوید تا جنبه تحکّم و آمریت نداشته باشد، و دیگران حساب کار خود را برسند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع