آیه 108 سوره طه

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 108 طه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُ ۖ وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَٰنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا

مشاهده آیه در سوره


<<107 آیه 108 سوره طه 109>>
سوره : سوره طه (20)
جزء : 16
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

در آن روز خلایق همه از پی کسی که آنها را به راه مستقیم به عرصه قیامت دعوت کند (یعنی اسرافیل) ناچار خواهند رفت، و صداها پیش خدای رحمان خاشع و خاموش گردد که جز زیر لب و آهسته صدایی نخواهی شنید.

در آن روز همه انسان ها دعوت کننده را که هیچ انحرافی ندارد [برای ورود به محشر] پیروی می کنند و صداها در برابر [خدای] رحمان فرو می نشیند و جز صدایی آهسته [چیزی] نمی شنوی.

در آن روز، [همه مردم‌]، داعى [حق‌] را -كه هيچ انحرافى در او نيست- پيروى مى‌كنند، و صداها در مقابل [خداى‌] رحمان خاشع مى‌گردد، و جز صدايى آهسته نمى‌شنوى.

در آن روز از پى آن داعى كه هيچ كژى را در او راه نيست روان گردند. و صداها در برابر خداى رحمان به خشوع مى‌گرايد و از هيچ كس جز صداى پايى نخواهى شنيد.

در آن روز، همه از دعوت کننده الهی پیروی نموده، و قدرت بر مخالفت او نخواهند داشت (و همگی از قبرها برمی‌خیزند)؛ و همه صداها در برابر (عظمت) خداوند رحمان، خاضع می‌شود؛ و جز صدای آهسته چیزی نمی‌شنوی!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

On that day they will follow the summoner without zigzagging. Their voices will be muted before the All-beneficent, and you will hear nothing but a murmur.

On that day they shall follow the inviter, there is no crookedness in him, and the voices shall be low before the Beneficent Allah so that you shall not hear aught but a soft sound.

On that day they follow the summoner who deceiveth not, and voices are hushed for the Beneficent, and thou hearest but a faint murmur.

On that Day will they follow the Caller (straight): no crookedness (can they show) him: all sounds shall humble themselves in the Presence of (Allah) Most Gracious: nothing shalt thou hear but the tramp of their feet (as they march).

معانی کلمات آیه

«عوج»: در آيه قبل به معنى انخفاض و پستى است و در این آيه به معنى انحراف است.

خشعت: خشوع: تذلل و تواضع. «خشع له خشوعا: ذل و تطأمن». آن در آيه به معنى آهسته شدن است.

همس: صداى آهسته و نيز صداى آهسته ی قدم زدن.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً «108»

در آن روز، (مردم) از دعوت كننده‌اى كه (هيچ) انحرافى ندارد پيروى مى‌كنند (و گوش به صداى اسرافيل هستند) و همه صداها در برابر (عظمت خداوند) رحمان فرو مى‌نشيند. پس (در آن روز) جز صدايى آهسته نمى‌شنوى.

پیام ها

1- اگر كسانى در دنيا از داعيان الهى اعراض مى‌كردند، در روز قيامت، چاره‌اى جز پيروى نخواهند داشت. «يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ»

2- قيامت، روز تجلّى و ظهور رحمانيّت خداوند است و رحمانيّت او، اميد و ملجأ تمام مردم است. «خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْساً (108)

بعد از آن صفت دوم قيامت را بيان فرمايد:

يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ‌: روزى كه پراكنده شود كوهها، روزى است كه پيروى كنند همه مردمان خواننده خود را، يعنى اسرافيل به فرمان الهى به صداى بلند همه مردمان را به حشرگاه و عرصات قيامت خواند. لا عِوَجَ لَهُ‌: هيچ ميلى و كجى نباشد مر آن داعى را، يعنى هيچكس نتواند كه عدول كند و منحرف گردد از خواندن او و به جانب او نيايد، بلكه همه مساوى باشند از اجابت و انقياد او نمودن. پس مؤمنان به سرعت آيند و كافران به درنگ.

باطن آيه شريفه مراد از داعى حضرت امير المؤمنين عليه السلام است، چنانكه در تفسير برهان به روايت عيسى بن داود از حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام فرمود: پرسيدم از پدر بزرگوارم از معنى آيه‌ (يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ) فرمود: مراد از داعى امير المؤمنين عليه السلام است‌ «1».

صفت سوم محشر آنكه: وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ‌: و پست و ذليل شود صداها براى رحمان و هيچكس را زهره‌اى نباشد كه صدا برآرد از مهابت آن روز. فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً: پس نشنوى در آن روز مگر صداى ضعيفى. يا نشنوى صداى پاهاى ايشان را مگر صداى خفيفى، يعنى از شدت هول و هيبت، قدم بردارند در نهايت آهستگى. خلاصه آنكه چون تمامى جن و انس، روز قيامت‌

«1» تفسير برهان، ج 3، ص 43.

جلد 8 - صفحه 329

اقرار كنند به ربوبيت حق تعالى و دانند مالكى سواى ذات سبحانى نخواهد بود، از شدت مهابت جلالت حق صداى ايشان شنيده نشود مگر به مقدار همس كه حركت دو لب باشد فقط به جهت ضعف، و البته در محضر عدل سبحانى بايد بترسد طرف او، و ضعيف شود صوت او، و مختلط گردد قول او، و طويل شود غم و حزن او.

على بن ابراهيم قمى- از حضرت باقر عليه السلام: اذا كان يوم القيمة جمع اللّه عزّ و جلّ النّاس فى صعيد واحد من الاوّلين و الاخرين عراة حفاة فيوقفون فى المحشر حتّى يعرفوا عرفا شديدا و تشتدّ انفاسهم فيمكثون فى ذلك مقدار خمسين عاما و هو قول اللّه تعالى: «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً» .. «1».

فرمود: وقتى روز قيامت شود، جمع فرمايد خداوند عز و جل مردم را در يك زمين در حالت پابرهنه بدون لباس. پس باز دارند آنها را در محشر تا آنكه غرق شوند به عرق شديد و تنگ گردد نفسهاى ايشان، پس مكث كنند در آن مكان مقدار پنجاه سال، و او است فرمايش الهى‌ (وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً) الحديث.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْساً (108) يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلاً (109) يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً (110) وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً (111) وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً (112)

وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا وَ صَرَّفْنا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً (113) فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‌ إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً (114) وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‌ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (115)

ترجمه‌

چنين روزى پيروى كنند خواننده خود را نيست انحرافى از براى او و پست شود آوازها براى خداى بخشنده پس نشنوى مگر آواز آهسته‌

چنين روزى سود ندهد شفاعت مگر از كسيكه دستور دهد براى او خداوند بخشنده و بپسندد براى او گفتار را

ميداند آنچه باشد در برابرشان و آنچه باشد در پشت سرشان و احاطه نميكنند باواز راه دانش‌

و خوار شود رويها مر خداوند زنده پاينده را و بتحقيق بى‌بهره و نوميد گردد كسيكه برداشت بار جور و ستم را

و كسيكه بجا آورد از كارهاى شايسته با آنكه او اهل ايمان باشد پس نميترسد از ستمى و نه از شكستى‌

و اين چنين فرود آورديم آنرا قرآنى عربى و مكرّر نموديم در آن از وعده بيمناك، باشد كه آنها بپرهيزند يا پديد آرد براى ايشان پندى‌

پس برتر آمد خداوندى كه پادشاه حقّ است و شتاب مكن در باب قرآن پيش از آنكه به اتمام رسانده شود بسوى تو وحى آن و بگو پروردگار من زياد كن دانش مرا

و هر آينه بتحقيق فرمان داديم به آدم پيش از اين پس وا گذاشت و نيافتيم براى او تصميمى.

جلد 3 صفحه 527

تفسير

خداوند متعال بعد از نقل بهم خوردن اوضاع دنيا بيان احوال قيامت را فرموده باين تقريب كه در چنين روز بزرگى داعى الهى كه گفته‌اند اسرافيل است بر سنگى كه در بيت المقدس است مى‌ايستد و بوسيله صور يا غير آن مردم را دعوت بحضور در صحراى محشر مينمايد و نه در دعوت او اعوجاج و عدول از امر حقّ است كه كسى را احضار ننمايد و نه در باز گشت و اجابت خلق انحراف و تجاوز از خط مستقيم و ميل بجانب راست و چپ است بلكه از سوراخهاى صور كه بعدد ارواح خلق است روح هر كس بكالبدش دميده شود و بپاى خود مستقيما در پيشگاه الهى حاضر گردد و از مهابت موقف، تمام اصوات خاموش گردد و پست شود بطوريكه صداى كسى شنيده نشود مگر آهسته از نهايت خضوع و خشوع قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چون روز قيامت شود خداوند خلق را در زمينى جمع نمايد پا برهنه و لخت پس توقيف شوند در محشر تا عرق نمايند عرق شديدى و بزحمت نفس كشند پس درنگ نمايند در آنجا پنجاه سال و آنوقت است كه خدا فرموده صداها براى او پست شود پس نميشنوى صوتى را مگر آهسته پس منادى از جانب عرش ندا كند كجا است پيغمبر امّى مردم گويند اسمش را بگو گويد كجا است پيغمبر رحمت كجا است محمد بن عبد اللّه امّى پس رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله در جلو تمام مردم بيايد تا كنار حوضى كه در ازاى آن بقدر مسافت ميان ايله و صنعاء باشد و آنجا توقف نمايد و امير المؤمنين عليه السّلام را طلب فرمايد و آنحضرت حاضر شود و مقدّم بر تمام خلق در كنار پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بايستد پس بمردم اجازه داده شود كه از مقابل آن دو بگذرند بعضى در كنار حوض آيند و بعضى از نزديك شدن بحوض ممنوع شوند و چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعضى از دوستان ما را مشاهده فرمايد كه ممنوع شدند بگريه در آيد و بگويد پروردگارا شيعيان على را مى‌بينم كه بطرف اهل آتش مى‌برند و از ورود بحوض منع ميكنند و خداوند ملكى را مأمور ميفرمايد كه ميآيد و از پيغمبر سبب گريه او را سؤال ميكند و آنحضرت ميفرمايد براى بعضى از شيعيان على عليه السّلام ميگريم پس ملك عرضه ميدارد خداوند ميفرمايد شيعيان على را بتو بخشيدم و براى دوستى تو و عترتت از گناهان ايشان گذشتم و ملحق نمودم آنها را بتو و بساير شيعيان و قرار دادم ايشان را در زمره تو و وارد نمودمشان بر حوض تو پس‌

جلد 3 صفحه 528

امام باقر عليه السّلام فرمود كه چه بسيار گريه كنندگان باشند آنروز كه چون اين رحمت را نسبت به پيغمبر و دوستان او و عترتش مشاهده كنند فرياد باستغاثه از آنحضرت بلند نمايند و هيچيك از شيعيان و دوستان ما كه بيزارى ميجويند از دشمنان ما در آنروز باقى نمى‌ماند مگر آنكه داخل ميشود در حزب ما و وارد ميگردد بر حوض ما رزقنا اللّه تعالى و در آنروز نفع نميدهد و قبول نميشود شفاعت احدى مگر شفاعت كسيكه اذن شفاعت باو داده است خداوند بخشنده و پسنديده است گفتار او را در باره خلق براى منزلت و مقام او در نزد خداوند يا نفع نميدهد شفاعت مگر در باره كسيكه خداوند اذن شفاعت براى او داده و راضى شده كه در باره او شفاعت نمايند شافعان و ميداند خداوند احوال سابقه و لاحقه بندگان را از گذشته و آينده و قمّى ره نقل نموده كه مراد علم خداوند است باخبار انبياء گذشته و اخبار امام زمان كه آينده است و كسى نميتواند بذات و صفات خداوند احاطه علميّه پيدا كند و بندگان نبايد وصف نمايند خداوند را مگر بهمان اوصافى كه او براى خود اثبات فرموده نيست در اشياء مانند او شى‌ء و او است خالق و مصوّر و اوّل و آخر و باطن و ظاهر و بر هر چيز قادر تبارك و تعالى عمّا يصفون چنانچه در توحيد از امير المؤمنين عليه السّلام به اين معنى تصريح شده و خوار و ذليل باشند صاحبان وجوه و اعتبار در آنروز مانند اسير گرفتار در دست پادشاه قهّار در برابر خداوند زنده پاينده و خائب و خاسر و بى‌بهره و نااميد است كسيكه با بار گناه و ظلم بنفس و جور بغير وارد محشر شود از رحمت رحيميّه خداوند ولى كسيكه بعضى اعمال صالحه در دنيا از او بروز نموده با آنكه ايمان داشته بخدا و روز جزا و وسائط فيض اميدوار برحمت حقّ است و نميترسد از آنكه جزاى عمل او داده نشود يا كمتر از آنچه مستحق است داده شود چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده و خداوند با اين مزايا و محسّنات فوق العاده قرآن را تمامى بلغت عرب نازل فرمود با انواع و اقسام مواعيد و تهديدات مكرّره تا آنها پرهيزكار شوند يا آنكه قرآن و قصص آن موجب اتّعاظ و اعتبار يا موجد شهرت و افتخار آنان گردد پس او است برتر و بالاتر در ذات و صفات خود از مجانست و مماثلت با خلق و او است داراى سلطنت حقه حقيقيّه و نافذ است امر و نهى او باستقلال و استحقاق بر تمام بندگان و قمّى ره نقل نموده كه چون قرآن‌

جلد 3 صفحه 529

بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل ميشد مبادرت مينمود بقرائت آن پيش از تمام شدن نزول آيه و گفته‌اند اين براى اشتياق كامل آنحضرت بود بتعلّم قرآن و آنكه مبادا حرفى يا كلمه‌اى از آن سقط شود لذا خداوند خاطر مبارك را باين آيه اطمينان داد و نهى فرمود از تعجيل كه لازمه آن امر بتأمّل و تأنّى است و دستور فرمود كه مسئلت نمايد ازدياد علم را بجاى استعجال در امرى كه محقّق خواهد شد چنانچه فرموده لا تحرّك به لسانك لتعجل به و بعضى گفته‌اند مراد نهى از تعجيل در قرائت قرآن است براى اصحاب پيش از بيان معانى و مرادات آن از جانب خداوند براى آنحضرت و محتمل است مراد نهى از سؤال نزول قرآن باشد چون گاهى آنحضرت منتظر نزول وحى بود و بلسان حال يا مقال تقاضاى تعيين تكليف داشت در صورتى كه مصلحت در تأخير بود لذا در تعقيب آن فرموده كه سؤال از ازدياد علم كن چون ممكن است در كشف حقيقت و تعيين تكليف براى آنحضرت مصلحت باشد ولى در نزول قرآن و اعلام بخلق نباشد در مجمع از پيغمبر روايت نموده است كه هر روز كه بيايد و علم من در آنروز زياد نشود خداوند بر من مبارك نفرموده و در خصال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه از امير المؤمنين عليه السّلام پرسيدند كه داناترين مردم كست فرمود كسيكه افزوده است دانش مردم را بدانش خود و نيز از آنحضرت روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده فضيلت علم محبوب‌تر است نزد من از فضيلت عبادت و شايد براى اثبات آنكه انسان بهر مرتبه و درجه‌اى كه از علم و دانش رسيده باشد باز محتاج بمزيد علم است خداوند در اينمقام اشاره بقصّه حضرت آدم فرموده كه گول شيطان را خورد و واگذاشت عهد يعنى امر و وصيّت الهى را مانند فراموش شده و نيافت خداوند براى او عزم ثابت و رأى راسخ و تصميم لازمى چون نداشت و نميدانست كه كسى نميتواند بدون توسل بذيل عنايت محمد و آل اطهار او خود را از وساوس شيطان و نفس امّاره محفوظ و در مقام عبوديّت و فرمان بردارى از معبود حقيقى ثابت قدم بدارد تا لغزش و فتور و خللى برايش روى ندهد و اگر پيغمبر باشد اولو العزم شود مانند حضرات نوح و ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السلام كه بآن وسيله باين مقام رسيدند با آنكه خداوند باو دستور داده بود كه در شدائد متوسل بآنذوات مقدسه شود و بنابراين مراد از عهد در عهدنا امر الهى است بتوسل‌

جلد 3 صفحه 530

آدم عليه السّلام بآن ذوات مقدسه و مراد از نسيان ترك او است و بعضى مراد از عهد را نهى از نزديك شدن بشجره دانسته‌اند و مراد از نسيان را فراموشى بعضى از خصوصيّات آن نهى از قبيل تعلّق بجنس و الزامى بودن و امثال اينها ولى اصل نهى را فراموش نكرده بود و الا محلّى براى وسوسه شيطان باقى نمى‌ماند كه بگويد خدا شما را نهى نمود از اين شجره براى آنكه مخلّد در بهشت نشويد و روايات و اقوال در اين باب مختلف است و شمّه‌اى از آن با وجه جمع در اوائل سوره بقره گذشت و در هر حال چون ترك اولى يا صغيره و قبل از بعثت بوده منافاتى با ادلّه عصمت انبياء عظام ندارد و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يَومَئِذٍ يَتَّبِعُون‌َ الدّاعِي‌َ لا عِوَج‌َ لَه‌ُ وَ خَشَعَت‌ِ الأَصوات‌ُ لِلرَّحمن‌ِ فَلا تَسمَع‌ُ إِلاّ هَمساً (108)

روز محشر روزي‌ ‌است‌ ‌که‌ متابعت‌ ميكنند صداي‌ منادي‌ حق‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ دعوت‌ ميكند ‌که‌ هيچگونه‌ انصرافي‌ ‌از‌ ‌او‌ نميتوانند بكنند ‌که‌ اجابت‌ نكنند و بطرف‌ ديگر بروند، طرف‌ راست‌ و چپ‌ و صداها ‌آن‌ قدر خاشع‌ و ضعيف‌ ميشود ‌در‌ پيشگاه‌ خداوند رحمن‌ ‌پس‌ نميشنوي‌ مگر مثل‌ پاي‌ شتر ‌که‌ همس‌ گويند بعضي‌ گفتند داعي‌ الهي‌ نفخه ثانيه اسرافيل‌ ‌است‌ ‌که‌ تمام‌ زنده‌ ميشوند و بسرعت‌ ‌در‌ صحراي‌ محشر حاضر ميشوند چنانچه‌ ميفرمايد (ثُم‌َّ نُفِخ‌َ فِيه‌ِ أُخري‌ فَإِذا هُم‌ قِيام‌ٌ يَنظُرُون‌َ) زمر آيه 68 و نيز ميفرمايد:

(وَ نُفِخ‌َ فِي‌ الصُّورِ فَجَمَعناهُم‌ جَمعاً) كهف‌ آيه 99 و ‌در‌ برهان‌ حديثي‌ ‌از‌ حضرت‌ موسي‌ ‌بن‌ جعفر ‌عليه‌ ‌السلام‌ نقل‌ كرده‌ ‌که‌ فرمود:

(الداعي‌ امير المؤمنين‌)

‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌است‌.

جلد 13 - صفحه 100

(يَومَئِذٍ يَتَّبِعُون‌َ الدّاعِي‌َ) قهرا و اجبارا متابعت‌ و ‌در‌ عقب‌ ‌اينکه‌ دعوي‌ مي‌روند.

(لا عِوَج‌َ لَه‌ُ) ‌از‌ طرف‌ ديگري‌ نميتوانند سير كنند.

(وَ خَشَعَت‌ِ الأَصوات‌ُ) صداها خاضع‌ و خاشع‌ ميشود.

(لِلرَّحمن‌ِ) ‌در‌ پيشگاه‌ خداوند رحمن‌.

(فَلا تَسمَع‌ُ إِلّا هَمساً) گفتند همس‌ صداي‌ قدم‌ ‌است‌ آنهم‌ مثل‌ صداي‌ پاي‌ شتر، ‌در‌ برهان‌ حديث‌ مفصلي‌ بسه‌ سند ‌از‌ تفسير ‌علي‌ ‌بن‌ ابراهيم‌ و ‌از‌ امالي‌ شيخ‌ طوسي‌ و ‌از‌ امالي‌ شيخ‌ مفيد ‌از‌ حضرت‌ باقر ‌عليه‌ ‌السلام‌ روايت‌ كرده‌ ‌که‌ خلاصه‌ مفادش‌ اينست‌ ‌که‌ فرداي‌ قيامت‌ خداوند جمع‌ ميفرمايد: تمام‌ ناس‌ ‌را‌ ‌در‌ صعيد واحد ‌پس‌ توقف‌ مي‌كنند پنجاه‌ سال‌ و عرق‌ شديدي‌ مي‌كنند و نفس‌ها تنگ‌ مي‌شود و اينست‌ قول‌ ‌تعالي‌:

(وَ خَشَعَت‌ِ الأَصوات‌ُ لِلرَّحمن‌ِ فَلا تَسمَع‌ُ إِلّا هَمساً) ‌پس‌ ‌آن‌ ندا ميرسد كجا ‌است‌ امّي‌ بندگان‌! ميگويند: اسمش‌ چيست‌! خطاب‌ ميرسد كجا ‌است‌ نبي‌ّ رحمة محمّد ‌بن‌ ‌عبد‌ اللّه‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و ‌سلّم‌ حضرت‌ ميرود ‌تا‌ سر حوض‌ ‌که‌ طولش‌ ‌ما ‌بين‌ ايله‌ و صنعا ‌است‌ ‌پس‌ صاحب‌ ‌شما‌ ‌را‌ ندا ميدهند، امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌او‌ ‌هم‌ ملحق‌ ‌به‌ حضرت‌ رسالت‌ مي‌شود، سپس‌ ساير ناس‌ ‌را‌ ندا مي‌دهند بعض‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ميگذارند بروند نزد حوض‌ و برخي‌ ‌را‌ جلوگيري‌ ميكنند حضرت‌ ‌براي‌ دوستان‌ ‌ما ‌که‌ جلوگيري‌ شدند گريه‌ ميكند خداوند ‌آنها‌ ‌را‌ بحضرت‌ ميبخشد ‌الي‌ آخر حديث‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 108)- «در آن روز، همه از دعوت کننده الهی پیروی نموده، و قدرت بر مخالفت او نخواهند داشت» و همگی از قبرها بر می‌خیزند (یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لا عِوَجَ لَهُ).

این دعوت کننده هر کس که باشد آن چنان فرمانش نافذ است که هیچ کس قدرت بر تخلف از آن را ندارد.

«و (در این موقع) همه صداها در برابر عظمت پروردگار رحمان خاضع می‌شود و جز صدای آهسته، چیزی نمی‌شنوی» (وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً).

این خاموشی صداها یا به خاطر سیطره عظمت الهی بر عرصه محشر است که همگان در برابرش خضوع می‌کنند، و یا از ترس حساب و کتاب و نتیجه اعمال و یا هر دو.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع