تو از اموال مؤمنان صدقات را دریافت دار که بدان صدقات نفوس آنها را پاک و پاکیزه میسازی و رشد و برکت میدهی، و آنها را به دعای خیر یاد کن که دعای تو در حق آنان موجب تسلّی خاطر آنها شود و خدا شنوا و داناست.
از اموالشان زکاتی دریافت کن که به سبب آن [نفوس و اموالشان را] پاک می کنی، و آنان را رشد و تکامل می دهی؛ و [به هنگام دریافت زکات] بر آنان دعا کن؛ زیرا دعای تو مایه آرامشی برای آنان است؛ و خدا شنوا و داناست.
از اموال آنان صدقهاى بگير تا به وسيله آن پاك و پاكيزهشان سازى، و برايشان دعا كن، زيرا دعاى تو براى آنان آرامشى است، و خدا شنواى داناست.
از داراييهايشان صدقه بستان تا آنان را پاك و منزه سازى و برايشان دعا كن، زيرا دعاى تو مايه آرامش آنهاست، و خدا شنوا و داناست.
از اموال آنها صدقهای (بعنوان زکات) بگیر، تا بوسیله آن، آنها را پاک سازی و پرورش دهی! و (به هنگام گرفتن زکات،) به آنها دعا کن؛ که دعای تو، مایه آرامش آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست!
Take charity from their possessions to cleanse them and purify them thereby, and bless them. Indeed your blessing is a comfort to them, and Allah is all-hearing, all-knowing.
Take alms out of their property, you would cleanse them and purify them thereby, and pray for them; surely your prayer is a relief to them; and Allah is Hearing, Knowing.
Take alms of their wealth, wherewith thou mayst purify them and mayst make them grow, and pray for them. Lo! thy prayer is an assuagement for them. Allah is Hearer, Knower.
Of their goods, take alms, that so thou mightest purify and sanctify them; and pray on their behalf. Verily thy prayers are a source of security for them: And Allah is One Who heareth and knoweth.
معانی کلمات آیه
سكن: (بر وزن شرف): آرامش و حمل آرامش. مراد، معناى اول است.[۱]
از اموالشان صدقه (زكات) بگير تا بدين وسيله آنان را (از بخل و دنياپرستى) پاكسازى و رشدشان دهى و بر آنان درود فرست (و دعا كن). زيرا دعاى تو، مايهى آرامش آنان است و خداوند شنوا و داناست.
جلد 3 - صفحه 497
نکته ها
آيه در ماه رمضان سال دوّم هجرى در مدينه نازل شد و پيامبر فرمود: ندا دهند كه خداوند، زكات را نيز همچون نماز واجب ساخت. پس از يك سال نيز فرمان داد كه مسلمانان زكاتشان را بپردازند.
پيامبر، بر زكات دهندگان درود مىفرستد؛ «صَلِّ عَلَيْهِمْ»، ولى خداوند بر مجاهدانى كه در خاك و خون غلطيده و مقاومت مىكنند، درود مىفرستد. «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» «1»
پیام ها
1- يكى از وظايف حاكم اسلامى، گرفتن زكات از مردم است. «خُذْ»
2- اسلام، مالكيّت خصوصى را مىپذيرد. «أَمْوالِهِمْ»
3- زكات، بخش كوچكى از سرمايهى شماست، با دلگرمى آن را پرداخت كنيد.
«مِنْ أَمْوالِهِمْ»
4- پرداخت زكات، نشانهى صداقت انسان در ادّعاى ايمان است. «صَدَقَةً»
5- زكات، عامل پاكى روح از بخل، دنيا پرستى و مال دوستى است. «تُطَهِّرُهُمْ»
6- زكات، موجب رشد فضايل اخلاقى در فرد و جامعه است. «تُزَكِّيهِمْ»
7- رسول اكرم صلى الله عليه و آله به مردم عادّى درود و صلوات مىفرستد. زيرا بها دادن به مردم، تشويق آنان به نيكىها و شخصيّت بخشيدن به آنان است. «صَلِّ عَلَيْهِمْ»
8- رابطهى مالياتدهنده ومالياتگيرنده بايد عاطفى ومعنوى باشد. «خُذْ، صَلِّ»
9- دعاى پيامبر در حقّ مردم مستجاب است. «صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ»
10- نگوييم زكات دادن وظيفهاش بوده، ما هم تشكّر كنيم. «خُذْ، صَلِّ عَلَيْهِمْ»
خلاصه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بعد از نزول اين آيه شريفه فرمود تا ايشان را باز نمايند، آن هم به شكرانه قبول توبه، اموال خود را خدمت حضرت آورده كه آنها را تصدق نما. حضرت فرمود: من به اخذ اموال شما مأمور نيستم؛ آيه شريفه نازل شد كه اى پيغمبر محترم:
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً: بگير و اخذ كن از مالهاى ايشان قسمتى را زكات واجبه. نزد حسن، «2» صدقه مفروضه است براى كفاره گناه تخلف از جهاد، لكن اكثر مفسران بر قول اولند. تُطَهِّرُهُمْ: يعنى صدقهاى كه پاك گردانى ايشان را از گناهان يا از حب مال كه مؤدى به طغيان و عصيان است، يا
«1» مجمع ج 3 ص 67 و منهج ج 4 ص 322.
«2» مجمع ج 3 ص 68.
ج5، ص 193
از رجس بخل. وَ تُزَكِّيهِمْ بِها: و زياده گردانى و نشو و نما دهى حسنات ايشان را، و رفع درجه آنها نمائى به منازل مخلصان به سبب آن صدقه. وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ: و دعا كن بر آنها، يعنى عطوفت و مرحمت فرما بر ايشان به دعا و استغفار. اين امر است به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و معنى آنكه: دعا فرما براى آنها به قبول صدقات ايشان، چنانچه داعى گويد (آجرك اللّه فيما اعطيت) (و بارك لك فيما ابقيت).
در مجمع «1»- مروى است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله وقتى قومى صدقهاى مىآوردند، مىفرمود: «اللّهمّ صلّ عليهم». در صحيح مسلم «2» و بخارى نقل نموده كه عبد اللّه ابى اوفى كه از اصحاب بيعت شجره بود، صدقه آورد، حضرت دعا نمود: (اللّهمّ صلّ على ابى اوفى). إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ: بدرستى كه دعاهاى تو در حق آنها سكونت و آرامى دلهاى آنها و موجب اطمينان خاطر و طيب نفس ايشان است. وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ: و خداى تعالى قبول كننده است دعاى تو را. دانا است به استحقاق آنها مر دعاى تو را، يا سميع است به اعتراف آنها، عليم به ندامت ايشان، يا شنواست دعاى تو را، دانا است به صدور صدقه آنها بر وجه اخلاص.
تنبيه- در كنز العرفان فرمايد: در آيه چند حكم است:
1- آيه دليل است بر اشتراط ملكيت نصاب زكات، زيرا اضافه اموالهم حقيقة براى ملك است و صدقه در آيه زكات واجبه است شرعا، و اجماع امت بر اين نيست و حمل به غير آن بدون دليل است.
2- وجوب صلاة حضرت، نزد اكثر اصحاب ما به جهت صيغه امر واجب و تعليل به لفظ آن متضمن لطف، و لطف هم واجب، پس موصل به لطف نيز واجب باشد، لكن عامه فقها قائل به استحباب به دليل اصل عدم وجوب و قيام دليل بر وجوب آن رافع اصل است.
«1»- مجمع ج 3 ص 68.
«2» (مجمع ج 3 ص 68)
ج5، ص 194
3- بر فرض وجوب يا ندب بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بر امام عليه السّلام و بر ساعى و فقيه نيز چنين است به جهت وجوب تأسى به آن حضرت و حصول معنى لطف در جميع.
4- جواز دعا به لفظ صلاة به صريح آيه و فعل حضرت در حق ابى اوفى اگر چه به لفظ مرادف آن نيز جايز است و اكثر عامه بلفظ صلاة را منع نموده.
5- در اصول مقرر شده كه خصوص سبب مخصص نيست، پس نزول آيه در شأن متخلفان موجب انحصار حكم نباشد، بلكه شامل هر متصدقى باشد.
بگير از مالهاشان صدقه را كه پاك كنى آنها را و پاكيزه نمائى ايشانرا بآن و دعا كن براى آنها همانا دعاى تو آرامش است براى ايشان و خدا شنواى دانا است
آيا ندانستهاند كه خدا او است كه قبول ميكند توبه را از بندگانش و ميگيرد صدقهها را و آنكه خدا او است توبهپذير مهربان.
تفسير
صدقه مالى است كه تبرّعا بغير دهند براى رضاى خدا و شامل ميشود زكوة و نذورات و كفارات و مطلق خيرات را و ظاهرا مراد در اين آيه زكوة است
جلد 2 صفحه 617
چون معمولا زكوة را والى اخذ مينمايد و ساير صدقات واجبه را خود صاحب مال بموردش صرف ميكند و در مستحبّات الزامى نيست و در اين آيه شريفه پيغمبر (ص) مأمور باخذ شده است علاوه بر آنكه ظاهر آيه آنستكه اين صدقه است كه در اموال آنها فرض شده است كه بايد گرفت و موجب تطهير و نموّ مال آنها است نه آنكه بر ذمّه آنها است كه بدهند مانند كفارات يا باختيار آنها است وجوبش مانند نذورات در هر حال ضمير مفرد در تطهّرهم محتمل است راجع بصدقه باشد چون آن موجب تطهير صدقه دهنده است از گناه و محتمل است راجع به پيغمبر باشد چون تطهير بگرفتن او حاصل ميشود و در هر حال صفت صدقه است يا جمله مستانفه و جواب امر نيست لذا مجزوم نشده و ضمير در تزكيهم مسلما راجع بآنحضرت است بملاحظه كلمه بها كه متعلق است بتزكيهم و راجع است بصدقه و تزكيه گفتهاند مبالغه در تطهير است يا بمعنى نموّ و بركت دادن است در مال و نيز آنحضرت مأمور شده كه در موقع گرفتن صدقه دعا بفرمايد بصدقه دهندگان براى سكونت خاطر و اطمينان قلب آنها و خدا شنوا است دعاى پيغمبر (ص) را و دانا است به نيّات و اغراض ايشان و در مجمع نقل نموده كه وقتى قومى صدقه خودشان را نزد پيغمبر (ص) مىآوردند ميفرمود خدايا رحمت كن بر آنها و عياشى ره از امام صادق (ع) نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت كه آيا اين سنّت جارى است بعد از پيغمبر (ص) در باره امام (ع) فرمود بلى و در كافى از آنحضرت نقل نموده كه چون آيه زكوة نازل شد كه اين آيه است ماه رمضان بود پيغمبر (ص) فرمود منادى ندا داد كه خدا واجب نمود بر شما زكوة را مانند نماز در طلا و نقره و شتر و گاو و گوسفند و گندم و جو و خرما و كشمش و از ساير اجناس عفو فرمود و ديگر متعرض آنها نشد تا سال ديگر كه مردم روزه گرفتند و افطار كردند پس منادى آنحضرت ندا داد كه اى مسلمانان زكوة مالتان را بدهيد تا نماز شما قبول شود پس عمّال صدقه و خراج را مأمور وصول فرمود ولى قمى ره فرموده نازل شد وقتى رها شد أبو لبابة و مالش را براى تصدّق حاضر نمود و در آيه سابقه اشاره بمحلّ ذكرش شد و در آيه دوم اشاره شده است بآنكه خداوند صدقات را هم مانند توبه قبول ميفرمايد و عوض ميدهد و صرف اخذ پيغمبر (ص) نيست اگر مقرون بخلوص نيت شود چنانچه در توحيد از امام صادق (ع) نقل نموده كه اخذ بوجهى قبول است از خدا چنانچه فرموده است و يأخذ الصدقات يعنى قبول ميكند آنرا از اهلش و ثواب ميدهد بر آن و در
جلد 2 صفحه 618
كافى از آنحضرت نقل نموده كه خدا ميفرمايد هيچ چيز نيست مگر آنكه مأمور نمودم كسى غير خود مرا كه بگيرد آنرا مگر صدقه كه آنرا خودم بشتاب بدست خود مىگيرم حتى اگر كسى يك خرما يا پاره از آن را تصدق بدهد آنرا مانند بچّه اسب و شتر برايش تربيت ميكنم و روز قيامت مانند كوه احد و بزرگتر از آن باو مسترد ميدارم و عياشى ره از امام سجاد (ع) نقل نموده كه من ضامنم صدقه واقع نشود در دست بنده تا واقع شود در دست خدا و مراد از قول خداوند هو يقبل التّوبه عن عباده و يأخذ الصّدقات اين است و نيز از آنحضرت روايت شده است كه چون بسائل عطا مىفرمود دست او را ميبوسيد عرض كردند چرا اينكار را ميكنى فرمود براى آنكه صدقه واقع ميشود در دست خدا پيش از دست بنده و هر چيزى ملكى موكلّ قبض دارد مگر صدقه كه در دست خدا واقع ميشود راوى ميگويد گمان ميكنم او نان يا درهم را ميبوسيد و در كافى و عياشى ره از امام صادق (ع) نقل نموده كه پدرم وقتى تصدّق ميداد چيزيرا ميگذارد آنرا در دست سائل و بعد از او ميگرفت و ميبوسيد و ميبوئيد آنرا و بسائل مسترد ميفرمود و استفهام براى توبيخ است بر تهاون در اداء زكوة يعنى چرا نبايد بدانند فضل صدقه را كه بدست خدا ميرسد و قبول ميكند و عوض ميدهد تا تعجيل نمايند در اداء آن و اخبار در فضل و ثواب صدقه از حدّ تواتر زائد است و هفتاد قسم از بليّات و آفات را از صاحبش دفع ميكند و اداء زكوة مانند اقامه صلاة شرط قبول ساير اعمال است و از روايت سابقه معلوم شد كه شرط قبول نماز اداء زكوة است و اللّه اعلم.
بها يعني بدادن صدقه هم از معاصي پاك ميشوند و هم از اخلاق رذيله تزكيه پيدا ميكنند وَ صَلِّ عَلَيهِم صلوة از جانب حق نزول رحمت است و از طرف بنده طلب رحمت است و از طرف ملائكه ايصال رحمت است إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ وَ سَلِّمُوا تَسلِيماً احزاب آيه 56 [اللهمّ صلّ و سلّم علي محمّد و آله] إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُم چون مسلّما دعاء نبي مستجاب است و شفاعت او مقبول و طلب مغفرت او غفران است لذا باعث اطمينان و سكونت نفس ميشود وَ اللّهُ سَمِيعٌ گفتيم اطلاق سميع بر خداوند دو معني دارد يكي عالم بمسموعات و يكي ترتيب اثر بر عرائض و دعاء بندهگان و در اينجا مناسب معناي دومي است عليم بافعال بندگان از دادن زكوات و صدقات و انفاقات بلكه بدست او ميرسد چنانچه در آيه بعد ميفرمايد
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 103)- زکات عامل پاکی فرد و جامعه: در این آیه به یکی از احکام مهم اسلامی یعنی مسأله زکات اشاره شده است، و به عنوان یک قانون کلّی به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد که «از اموال آنها صدقه یعنی زکات بگیر» (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً).
دستور «خذ» (بگیر) دلیل روشنی است که رئیس حکومت اسلامی میتواند زکات را از مردم بگیرد، نه این که منتظر بماند که اگر مایل بودند خودشان بپردازند و اگر نبودند نه! سپس به دو قسمت از فلسفه اخلاقی و روانی و اجتماعی زکات اشاره کرده، میفرماید: «تو با این کار آنها را پاک میکنی و نموّ میدهی» (تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها).
آنها را از رذائل اخلاقی، از دنیا پرستی و بخل پاک میکنی، و نهال نوع دوستی و سخاوت و توجه به حقوق دیگران را در آنها پرورش میدهی.
از این گذشته، مفاسد و آلودگیهایی که در جامعه به خاطر فقر و فاصله طبقاتی و محرومیت گروهی از جامعه به وجود میآید با انجام این فریضه الهی بر میچینی، و صحنه اجتماع را از این آلودگیها پاک میسازی.
سپس اضافه میکند: هنگامی که آنها زکات میپردازند «برای آنها دعا کن و به آنها درود بفرست» (وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ).
این نشان میدهد که حتی در برابر انجام وظائف واجب باید از مردم تشکر و تقدیر کرد، و مخصوصا از طریق معنوی و روانی آنها را تشویق نمود، همانطور که در روایات میخوانیم هنگامی که مردم زکات خود را خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میآوردند پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با جمله اللّهمّ صلّ علیهم به آنها دعا میکرد.
بعد اضافه میکند که: «این دعا و درود تو مایه آرامش خاطر آنهاست» (إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ).
چرا که از پرتو این دعا رحمت الهی بر دل و جان آنها نازل میشود، آن گونه که آن را احساس کنند.
ج2، ص250
و در پایان آیه به تناسب بحثی که گذشت میگوید: «خداوند شنوا و داناست» (وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ).
هم دعای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را میشنود، و هم از نیّات زکات دهندگان آگاه است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: