آیه 100 سوره یوسف
<<99 | آیه 100 سوره یوسف | 101>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و پدر و مادر را بر تخت بنشاند و آنها همگی پیش او (به شکرانه دیدار او، خدا را) سجده کردند، و یوسف در آن حال گفت: ای پدر، این بود تعبیر خوابی که از این پیش دیدم، که خدای من آن خواب را واقع و محقق گردانید و درباره من احسان فراوان فرمود که مرا از تاریکی زندان نجات داد و شما را از بیابان دور به اینجا آورد پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم فساد کرد، که خدای من لطف و کرمش به آنچه مشیّتش تعلق گیرد شامل شود و هم او دانا و محکم کار است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
خروا: خر، خرور (به ضم- خ) : سقوط توأم با صدا.
سجدا: جمع ساجد به معنى خضوع كنندگان. سجود در لغت به معنى تذلل، خضوع و اظهار فروتنى است.
بدو: بدو (بر وزن عقل): باديه و صحرا.
نزغ: نزغ: افساد و به قولى دخول در امرى براى افساد. وسوسه شيطان را نزغه گويند. نَزَغَ الشَّيْطانُ : شيطان فساد ايجاد كرد.
لطيف: لطف، مدارا، رفق و نزديكى. لطيف: مداراگر. «لطف اللَّه: رفق» و نيز به معنى كوچكى و نفوذ و دقّت آيد ؛ على هذا، لطيف به معنى نافذ مى باشد كه كنايه از علم و احاطه است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ يا أَبَتِ هذا تَأْوِيلُ رُءْيايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّي حَقًّا وَ قَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَ جاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطانُ بَيْنِي وَ بَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِما يَشاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ «100»
و پدر ومادرش را بر تخت بالا برد، ولى همهى آنان پيش او افتادند و سجده كردند. و (يوسف) گفت: اى پدر! اين است تعبير خواب پيشين من. به يقين، پروردگارم آن را تحقق بخشيد و به راستى كه به من احسان كرد، آنگاه كه مرا از زندان آزاد ساخت و شما را پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم را بر هم زد، از بيابان (كنعان به مصر) آورد. همانا پروردگار من در آنچه بخواهد، صاحب لطف است. براستى او داناى حكيم است.
نکته ها
«عرش» به تختى مىگويند كه سلطان روى آن مىنشيند. «خَرُّوا» به زمين افتادن، «بدو» به باديه و صحرا و «نَزَغَ» به ورود در كارى به قصد فساد معنا شده است.
«لَطِيفٌ» از اسمهاى خداوند است، يعنى قدرت او در لابلاى كارهاى پيچيده نيز نفوذ مىكند. و تناسب آن با اين آيه در اين است كه در زندگى يوسف گرههاى كورى بود كه فقط قدرت خداوند در آنها نفوذ كرده و آنها را باز نمود.
يوسف مثل كعبه شد و پدر و مادر وبرادران رو به او، به عنوان كرامت او، براى خدا سجده
جلد 4 - صفحه 288
كردند. «خَرُّوا لَهُ سُجَّداً» و اگر اين سجده براى غير خدا و شرك بود، يعقوب و يوسف كه دو پيامبر خدايند شاهد چنين منكرى نمىشدند. شايد هم اين سجده، نشانهى تواضع بوده، نه پرستش كه در اين صورت سجده بر يوسف بوده و اشكالى نداشته است.
پیام ها
1- در هر مقامى هستيد والدين خود را بر خود برتر بدانيد. «رَفَعَ أَبَوَيْهِ» آنكه رنج بيشتر داشته بايد عزيزتر باشد.
2- انبيا هم بر تخت حكومت نشستهاند. «عَلَى الْعَرْشِ»
3- احترام به حاكمان برحقّ وتواضع در برابر آنان لازم است. «خَرُّوا لَهُ سُجَّداً»
4- سجدهى پدر و برادران بر يوسف، خواب او را تعبير كرد. «رَأَيْتُهُمْ لِي ساجِدِينَ- خَرُّوا لَهُ سُجَّداً»
5- خداوند حكيم است. گاهى اجابت دعايى يا تعبير خوابى را بعد از ساليان طولانى واقع مىگرداند. «هذا تَأْوِيلُ رُءْيايَ مِنْ قَبْلُ»
6- به واقعيّت رساندن طرحها، كار خداوند است. «قَدْ جَعَلَها رَبِّي حَقًّا» آرى يوسف از پايدارى و صبر خود سخنى نمىگويد و همه را كار خدا مىداند.
7- خواب اولياى خدا، حقّ است. «جَعَلَها رَبِّي حَقًّا»
8- در برخورد با واسطهها و ابزار و وسايل، هميشه خدا را اصل و ناظر بدانيم. با آنكه در زندگى يوسف اسباب و عللى دست به هم دادند كه او به اين مقام رسيد، ولى باز مىفرمايد: «قَدْ أَحْسَنَ بِي»
9- در هنگام برخورد با يكديگر، از تلخىهاى گذشته چيزى نگوييد. «أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ» اولين سخن يوسف با پدر شكر خدا بود، نه نقل تلخىها.
10- با فتوت باشيم و دل مهمان را نيازاريم. (در آيه شريفه، يوسف عليه السلام بيرون آمدن از زندان را مطرح مىكند، امّا از بيرون آمدن از چاه سخن نمىگويد مبادا كه برادران شرمنده شوند.) «إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ»
11- جوانمرد و با فتوت باشيم نه اهل عقده و انتقام. يوسف مىگويد: «نَزَغَ الشَّيْطانُ» شيطان وسوسه كرد وگرنه برادرانم بد نيستند.
جلد 4 - صفحه 289
12- اولياى الهى، ورود به زندان و خروج از زندان را در مدار توحيد و ربوبيّت مىدانند. «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ» آيات قبل و «أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ»
13- پايان سختىها، گشايش است. «أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ»
14- باديهنشينى، ضرورت است نه ارزش. قَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ ... جاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ
15- زندگى والدين در كنار فرزند، يك لطف الهى است. أَحْسَنَ بِي ... جاءَ بِكُمْ
16- در زمان حضرت يوسف، مصر داراى تمدّن شهرنشينى؛ ولى كنعان سرزمينى عشايرى بوده است. «جاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ»*
17- براى پيشرفت و زندگى بهتر، بايد سفر كرد. «جاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ»*
18- مخلَص همه چيز را از خدا مىبيند و از حوادث گله نمىكند. (در اين آيه كلمات «جَعَلَها رَبِّي، أَحْسَنَ بِي، أَخْرَجَنِي .... وَ جاءَ بِكُمْ»، سخن از الطاف الهى است)*
19- برادران و اعضاى يك خانواده، بايد بدانند شيطان به دنبال اختلاف ميان آنهاست. «مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطانُ بَيْنِي وَ بَيْنَ إِخْوَتِي»
20- خود را برتر ندانيد. «بَيْنِي وَ بَيْنَ إِخْوَتِي» يوسف نگفت شيطان آنان را فريب داد، مىگويد شيطان بين من و آنهارا ... يعنى خود را نيز در يك سمت قرار مىدهد.
21- همان گونه كه حضرت يعقوب در كودكى و اوّل داستان به يوسف گفت: «إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ» يوسف نيز در پايان مىگويد: «مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطانُ بَيْنِي وَ بَيْنَ إِخْوَتِي».*
22- كارهاى خداوند، همراه با رفق، مدارا و لطف است. «إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ»
23- همه حوادث تلخ وشيرين براساس علم وحكمت الهى صورت مىگيرد. «الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ»
24- بعد از بخشيدن، كسى را شرمنده نكنيد. چون يوسف برادران را بخشيده بود، در نقل ماجرا نام چاه را نبرد تا شرمنده نشوند.
25- حضرت يعقوب در آغاز داستان به يوسف گفت: «إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» (آيه 6)
جلد 4 - صفحه 290
و در پايان نيز يوسف عليه السلام گفت: «إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ» كه قابل توجّه است.*
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم