آیه 9 سوره نور

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۹ نور)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِنْ كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<8 آیه 9 سوره نور 10>>
سوره : سوره نور (24)
جزء : 18
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و بار پنجم قسم یاد کند که غضب خدا بر او اگر این مرد (در این دعوی) از راستگویان باشد.

و [شهادت] پنجم این است که [بگوید:] خشم خدا بر او باد اگر [آن مرد در این اتهام بستن] راستگو باشد.

و [گواهى‌] پنجم آنكه خشم خدا بر او باد اگر [شوهرش‌] از راستگويان باشد.

و بار پنجم بگويد كه خشم خدا بر او باد اگر مرد از راستگويان باشد.

و بار پنجم بگوید که غضب خدا بر او باد اگر آن مرد از راستگویان باشد.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

and a fifth [oath] that Allah’s wrath shall be upon her if he were stating the truth.

And the fifth (time) that the wrath of Allah be on her if he is one of the truthful.

And a fifth (time) that the wrath of Allah be upon her if he speaketh truth.

And the fifth (oath) should be that she solemnly invokes the wrath of Allah on herself if (her accuser) is telling the truth.

معانی کلمات آیه

«الْخَامِسَةَ»: عطف بر (أَرْبَعُ) است. «أَنَّ غَضَبَ»: حرف جرّی مقدّر است و تقدیر چنین‌است: بِأَنَّ غَضَبَ. یادآوری: آیات تا برنامه قاعده «لِعَان» در فقه اسلامی است، و چهار حکم قطعی برای این نوع شوهر و همسر در پی خواهد داشت: الف) شوهر و همسر بدون هیچ گونه مراسم طلاق، فوراً از هم جدا می‌گردند و مهریّه به زن داده می‌شود. ب) برای همیشه بر یکدیگر حرام و حق ازدواج مجدّد را نخواهند داشت. ج) حد قذف از مرد و زن برداشته می‌شود. با این توضیح که اگر مرد از اجرای برنامه لعان سر باز زند تازیانه می‌خورد، و اگر زن خودداری کند، رجم می‌شود. د) اگر زن در این ماجرا آبستن و فرزندی بزاید، متعلّق به شوهر نخواهد بود و بلکه منتسب به همسر می‌گردد.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ «6»

و كسانى كه به همسران خود نسبت زنا دهند، و جز خودشان شاهدى نداشته باشند، گواهى هر يك از آنان چنين است كه چهار مرتبه به خدا سوگند ياد كند كه از راستگويان است.

وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبِينَ «7»

و پنجمين‌بار (بگويد:) لعنت خدا بر او اگر از دروغگويان باشد!

«1». كافى، ج 7، ص 241.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌6، ص: 149

وَ يَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكاذِبِينَ «8»

و عذاب (سنگسار) را از آن زن دفع مى‌كند، اينكه او (در مقام دفاع) چهار بار به خدا قسم بخورد شوهرش (در اين نسبتى كه به او مى‌دهد) از دروغگويان است.

وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْها إِنْ كانَ مِنَ الصَّادِقِينَ «9»

و مرتبه پنجم (بگويد:) غضب خدا بر او باد اگر شوهرش از راستگويان باشد.

وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ «10»

و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، و اينكه خداوند توبه‌پذير و حكيم است. (رسوا مى‌شديد و نظام خانوادگى شما مختل مى‌شد)

نکته ها

شخصى به نام «هلال‌بن اميه» با اضطراب بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شد و عرض كرد: زنم را در حال زنا ديدم، به خدا سوگند راست مى‌گويم. پيامبر صلى الله عليه و آله ناراحت شد. اصحاب آن حضرت نيز هيجان زده شدند كه اين مرد، هم ناموسش را در چنين حالى ديده است و هم شلاق خواهد خورد، زيرا شاهدى ندارد تا سخن خود را ثابت كند. اين آيه نازل شد وفرمود: اگر مردى به همسرش نسبت زنا داد و شاهدى نداشت، به جاى آوردن چهار شاهد، چهار بار بگويد: «اشهد بالله انى لمن الصادقين» خدا را گواه مى‌گيرم كه من از راستگويانم. و براى تحكيم و تثبيت ادّعاى خود يك بار هم اين جمله را بگويد: «لعنت الله على ان كنت من الكاذبين» لعنت خدا بر من اگر از دروغگويان باشم.

البتّه زن نيز همچون شوهرش حقّ دارد از خود دفاع كند، زيرا ممكن است مردى با چهار سوگند دروغ، همسر خود را به سنگسار شدن محكوم كند و براى هميشه آبروى او و بستگانش را ببرد. اسلام كه حامى حقوق همگان است براى پيشگيرى از وقوع اين كار، به زن نيز اجازه داده است تا براى اثبات پاكدامنى خود و نجات از سنگسار، چهار بار سوگند ياد

جلد 6 - صفحه 150

كند و چنين بگويد: «اشهد بالله انه لمن الكاذبين» خدا را گواه مى‌گيرم كه همسرم از دروغگويان است. و براى محكم كارى بيشتر بگويد: «غضب الله على ان كان من الصادقين» قهر و غضب خدا بر من اگر همسرم از راستگويان باشد.

در پنجمين جمله‌ى مرد، «لعنت خدا» بود و در پنجمين جمله‌ى زن، «غضب خدا» كه از لعنت شديدتر است، زيرا حساسيّت كسى كه مورد تهمت قرار گرفته، بيشتر است و براى نجات از سنگسار شدن حاضر است غضب خدا را تحمّل كند.

به هر حال، اگر در محضر قاضى و حاكم اسلامى، اين ده جمله (پنج جمله از مرد و پنج جمله از زن) گفته شود، در اصطلاح به اين كار، «لِعان» (يكديگر را لعن كردن) مى‌گويند.

البتّه در اين مورد مسائل فقهى و حقوقى خاصّى مطرح است. قاضى بايد زن و شوهر را موعظه نمايد و سعى كند لعان واقع نشود و در صورت لزوم اجرا، آن دو را به مكان‌هاى مقدّس مانند مسجد ببرد و رو به قبله بنشاند، آن گاه مراسم لعان انجام گيرد.

با اجراى لعان و سوگند خوردن زن و شوهر و گفتن جمله‌هاى ذكر شده، اسلام قوانينى را در نظر گرفته است كه بايد به آنها عمل شود:

1- اين زن و مرد، بدون صيغه‌ى طلاق، براى هميشه از يكديگر جدا مى‌شوند و حقّ مراجعه و ازدواج مجدد ندارند.

2- حدّ از هر دو برداشته مى‌شود، يعنى مرد، هشتاد ضربه شلاق نمى‌خورد و زن، سنگسار نمى‌شود.

قرار دادن چهار شاهد يا چهار سوگند، آن هم با لعنت و غضب، براى اثبات زنا، نشانه‌ى آن است كه خداوند با فضل و رحمت خود از طريق اين گونه احكام، مانع رسوايى افراد شده و گرنه هر روز خانواده‌هايى رسوا و قبيله‌ها و فاميل‌هايى به تباهى كشيده مى‌شوند.

پیام ها

1- حفظ آبرو در اسلام مورد توجّه است. «أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللَّهِ» (قانون چهار سوگند و يك لعنت برخود، براى كنترل مردم از رسوا كردن يكديگر است)

2- در اثبات زناى همسر، چهار سوگند و يك لعنت، به جاى چهار شاهد پذيرفته است. ان‌ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَداءُ ... فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ‌

3- اسلام، حامى حقوق زن است. زن نيز با چهار سوگند مى‌تواند اتّهامى را كه مرد با چهار سوگند اثبات كرده، از خود دفع كند. أَرْبَعُ شَهاداتٍ‌ ... أَرْبَعُ شَهاداتٍ‌

جلد 6 - صفحه 151

4- اسلام براى پيشگيرى از فرو پاشى نظام خانواده، علاوه بر چهار بار خدا را گواه گرفتن، گفتن جمله‌ى پنجمى را نيز بر هر يك از طرفين واجب كرده است. «وَ الْخامِسَةُ»

5- نفرين برخود، براى رفع اتهام از خود جايز است. «غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْها»

6- اجراى قوانين و دستورات خداوند، به نفع خود مردم است. «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ»

7- عذر پذيرى خداوند، با مصلحت و حكمت همراه است. «تَوَّابٌ حَكِيمٌ»

8- قوانين كيفرى اسلام، احكامى برخاسته از حكمت الهى است. «حَكِيمٌ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْها إِنْ كانَ مِنَ الصَّادِقِينَ «9»

شأن نزول: على بن ابراهيم قمى فرمايد: اين آيه در لعان، و سبب نزولش آنكه چون حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله از غزوه تبوك مراجعت فرمود، عويمر بن ساعدة العجلانى كه از انصار بود خدمت حضرت آمد عرض كرد: زن مرا «شريك بن سمحاء» زنا با او نموده و او حامله شده. حضرت اعراض نموده.

ثانيا اعاده كرد، حضرت اعراض نمود تا چهار مرتبه. حضرت داخل منزل، آيه شريفه در لعان نازل، حضرت بيرون آمد و نماز عصر را خواند و فرمود به آن شخص: حاضر كن زن خود را، در باره شما آيه‌اى نازل شده. چون آن زن از اشراف قوم بود، جماعتى با او در مسجد آمدند، حضرت به عويمر فرمود: پيش منبر آى و لعن كن. عرض كرد: چه كنم؟ فرمود: بگو شهادت دهم به خدا بدرستى كه من در اين هنگام از راستگويانم در آنچه رمى كردم زن خود را به آن. پيش آمد و گفت آن كلمات را. فرمود: اعاده كن، پس اعاده كرد تا چهار مرتبه. بعد فرمود: در مرتبه پنجم بگو: بر تو لعنت خداى اگر از دروغگويان باشى در آنچه رمى نمودى زن را به آن. بعد حضرت فرمود: لعنت ثابت گردد اگر تو دروغگو باشى و دور شو. بعد به زوجه او فرمود: شهادت بده چنانچه او شهادت داده و الا اقامه حد زنا بر تو نمايم. زن نگاه به قوم خود نموده گفت: رو سياه ننمايم اين وجوه را، پس آمد نزد منبر و گفت: شهادت دهم به خدا اينكه عويمر بن ساعده از دروغگويان است در آنچه مرا به آن نسبت داده. حضرت فرمود:

اعاده كن تا چهار مرتبه، بعد فرمود: مرتبه پنجم لعن كن خود را اگر از راستگويان باشد در آنچه نسبت داده تو را به آن. زن گفت: «أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْها إِنْ كانَ مِنَ الصَّادِقِينَ» حضرت به زوج او فرمود: برو پس حلال نشود بر تو

جلد 9 - صفحه 203

هرگز. «1» اين حكم لعان جارى است در هر مورد و عام است نسبت به تمام امت.

(احكام لعان مراجعه به رسائل عمليه است) وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْها إِنْ كانَ مِنَ الصَّادِقِينَ‌: و گواهى پنجم آنكه خشم خداى بر آن زن اگر باشد مرد از راستگويان. حاصل آنكه در رمى لعان زن آنست كه چهار نوبت گويد شهادت مى‌دهم به خدا كه اين مرد دروغگو است در آنچه مرا به آن نسبت دهد، و مرتبه پنجم گويد: خشم خداى بر من اگر راستگو باشد اين مرد، و هر مرتبه اشاره به مرد كند. پس حكم تفرقه ميان آن دو شود، و حرام مؤبد شود آن زن بر آن مرد، و عدّه بر او باشد از وقت لعان.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِينَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ «4» إِلاَّ الَّذِينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «5» وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلاَّ أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ «6» وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبِينَ «7» وَ يَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكاذِبِينَ «8»

وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْها إِنْ كانَ مِنَ الصَّادِقِينَ «9» وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ «10»

ترجمه‌

و آنانكه نسبت زنا دهند بزنان با عفت سپس نياورند چهار گواه پس بزنيد آنها را هشتاد تازيانه و قبول نكنيد از آنها شهادتى هرگز و آنگروه آنانند متمرّدان‌

مگر آنانكه توبه كردند پس از آن و اصلاح خود نمودند پس همانا خداوند آمرزنده مهربان است‌

و آنانكه نسبت زنا دهند بجفتهاشان و نباشد آنانرا گواهانى مگر خودشان پس دستور، گواهى يكيشان چهار گواهى بخدا باشد كه او است همانا از راستگويان‌

و پنجمين آنكه لعنت خدا بر او اگر باشد از دروغگويان‌

و باز دارد از آن زن عذاب را اينكه گواهى دهد چهار گواهى بخدا كه آن مرد است از دروغگويان‌

و پنجمين آنكه خشم خدا بر آن زن اگر باشد آن مرد از راستگويان‌

و اگر نبود فضل خدا بر شما و رحمت او و اينكه خدا توبه پذير درستكار است چنين نبود.

تفسير

خداوند متعال بعد از بيان حدّ زنا حدّ قذف يعنى نسبت دادن كسى را بزنا بيان فرموده بنحوا جمال باين تقريب كه آنكسانيكه نسبت ميدهند زنان عفيفه را بزنا و چهار شاهد عادل اقامه نميكنند بر تحقق آن بشروطى كه در باب اثبات زنا ذكر شده پس بايد حكام شرع هشتاد تازيانه بهر يك از آنها بزنند و شهادت آنها ديگر قبول نشود و آنها در زمره فسّاق محسوب خواهند بود مگر كسانيكه بعد از اين توبه نمايند از صميم قلب و اقرار بگناه خود كنند كه خداوند از تقصير آنها ميگذرد و ميبخشد بآنها آبرو و برميگرداند اعتبار شهادت ايشانرا و ظاهرا فرق نيست در دو طرف نسبت يعنى نسبت دهنده و نسبت داده شده كه هر دو مرد باشند يا هر دو زن يا يكى مرد و ديگرى زن و قدر متيقن در ثبوت اين حد وقتى است كه‌

جلد 4 صفحه 6

طرفين آزاد و عاقل و بالغ باشند و اگر نسبت زنا بزن داده شده، مشهوره بزنا نباشد اگر چه اقوى آنستكه در قاذف فرقى بين بنده و آزاد نيست و انصاف آنستكه جاى بسط اين احكام فقه است نه تفسير لذا تيمّنا در اين مقام بذكر چند روايت اكتفا ميشود در كافى و تهذيب از امام صادق عليه السّلام نقل نموده در باب مرديكه قذف ميكند مرديرا كه فرمود او تازيانه زده ميشود بحكم كتاب خدا و سنت پيغمبر او صلى اللّه عليه و اله و سلّم و از اينجا معلوم ميشود كه ذكر محصنات در آيه شريفه بملاحظه خصوصيت مورد نزول يا اهميت نسبت زنا در زن عفيفه است و الا فرقى بين مرد و زن در شمول حكم نيست و از امام باقر عليه السّلام نقل نموده در باب زنى كه قذف نموده مرديرا كه فرمود بايد هشتاد تازيانه بخورد فيض ره فرموده اما اگر يكى از آن دو پسر يا دختر يا ديوانه باشد حد جارى نميشود چنانچه وارد شده در اين باب اخبار از ائمه اطهار و نيز از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه وقتى بنده‌ئى آزاد را قذف نمايد بايد هشتاد تازيانه بخورد و اين از حقوق مردم است و نيز از آنحضرت روايت نموده كه اگر كسى بمملوكى افتراء بزند بايد تعزير شود براى احترام اسلام و در چند روايت تصريح بقبول توبه و شهادت او شده مشروط بآنكه خودش را تكذيب نمايد و بنظر حقير اين در صورتى است كه واقعا كاذب باشد و الا بايد اقرار بخطاى خود نمايد و در هر حال بايد چندى بصلاح مشى نمايد تا در ادعاء توبه متهم نشود و شايد و اصلحوا در كلام الهى براى اشاره باين معنى باشد و پس از اين خداوند بيان حكم لعان را كه در فقه معنون است فرموده باين تقريب كه كسانيكه نسبت بزنا ميدهند زنهاى خودشان را و ندارند چهار شاهد عادل كه اقامه نمايند براى اثبات آن فقط خودشان حاضرند شهادت دهند و قسم ياد نمايند پس شهادت يكى از آنها كه موجب رفع حد قذف از او شود چهار مرتبه شهادت دادن مؤكد بنام خداوند باشد بر آنكه در ادعاء خود صادق است و بعضى بنصب اربع قرائت نموده‌اند و بنابر اين تقدير كلام آنستكه پس شهادت يكى از آنها چهار مرتبه شهادت بنحو مذكور موجب رفع حد خواهد بود يا معنى آيه آنستكه شهادت ميدهد يكى از آنها چهار شهادت بخدا و بنابر اين اربع خبر مبتداء محذوف است كه هى باشد يا مفعول يشهد در معنى چون بمقتضاى آيات‌

جلد 4 صفحه 7

سابقه اگر نتواند اثبات نمايد بايد حد قذف بخورد و لعان موجب رفع آن است و شهادت پنجم آنستكه بگويد لعنت خدا بر من باشد اگر من در اين ادعاء از دروغ گويان باشم و بر ميدارد از آنزن عذاب رجم را آنكه گواهى دهد چهار گواهى بنحو مذكور كه شوهر او در اين نسبتى كه باو داده از دروغگويان است و در مرتبه پنجم بگويد غضب خداوند بر من باشد اگر شوهرم در اين نسبت از راستگويان باشد و بعد از وقوع اين لعان هر دو بيكديگر حرام ميشوند بحرمت ابدى و بايد از يكديگر جدا شوند و كلمه أنّ در دو جا بتخفيف نيز قرائت شده و بعضى الخامسه دوم را هم برفع قرائت نموده‌اند و غضب اللّه بكسر ضاد و رفع اللّه نيز قرائت شده است و اگر فضل و رحمت الهى شامل حال بندگان نبود در چنين موردى يا بايد مرد حد قذف بخورد كه هشتاد تازيانه است يا زن حد زناء محصنه كه سنگسار شدن است و خداوند هر دو را بلعان برداشت و ادعاء هر يك را بقسم خود پذيرفت و سرّ گنه كار را فاش ننمود و گوشمالش داد كه ميان او و همسرش جدائى افكند و اگر توبه كند خداوند توبه او را در سهم خود ميپذيرد پس احكامش محكم و بر وفق حكمت و مصلحت بندگان و بمقتضاى فضل و رحمت برايشان است و جواب لولا در آيه اخيره بمناسبت دلالت مقام حذف شده است و اين قبيل حذفها و تقديرات در كلام عرب رائج است و ما باز در اين مقام چون احكام لعان در فقه مفصلا ذكر شده بنقل چند روايت اكتفا مينمائيم در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از اين آيات فرمود آن قاذفى است كه قذف ميكند زن خود را پس وقتى قذف نمود او را بعد اقرار كرد كه دروغ گفته حد قذف بر او جارى ميشود و زنش باو بر ميگردد و اگر امتناع نمود مگر از ثبوت امر پس بايد شهادت بدهد بر ضرر آنزن چهار مرتبه شهادت دادن بخدا كه او از راستگويان است و در مرتبه پنجم بايد لعن كند خود را اگر بوده باشد از دروغگويان و اگر آنزن بخواهد دفع كند از خود عذاب را كه سنگسار شدن است بايد شهادت بدهد چهار مرتبه شهادت دادن بخدا كه آنمرد از دروغگويان است و در مرتبه پنجم بگويد غضب خدا بر من اگر آنمرد باشد از راستگويان پس اگر اين عمل را انجام ندهد سنگسار خواهد شد و اگر انجام دهد رفع نموده است از خود حدّ را

جلد 4 صفحه 8

و حلال نميشود بآن مرد تا روز قيامت گفتند اگر از يكديگر جدا شدند با آنكه آنزن بچه داشته و او بميرد چه خواهد شد فرمود ارث او بمادرش ميرسد و اگر مادرش مرده باشد به اقوام مادرش ميرسد و كسيكه بگويد او ولد الزنا است حدّ قذف ميخورد گفتند اگر آنمرد اقرار بولد بودن او نمود آيا باو مسترد ميگردد فرمود خير كرامتى در اين امر نيست و او از آن ولد ارث نميبرد ولى آن ولد از او ارث ميبرد حقير عرض ميكنم اين در صورتى است كه مقصود از لعان نفى ولد باشد بشروطيكه در فقه مذكور است و نيز از آنحضرت نقل نموده كه مردى از مسلمانان خدمت حضرت رسول صلى اللّه عليه و اله و سلّم رسيد و عرضه داشت يا رسول اللّه اگر مردى داخل منزل خود شود و با زن خود به بيند مردى جماع ميكند چه بايد بكند حضرت از او رو گردان شد و آنمرد رفت با آنكه مبتلا باين بليّه شده بود از قبل زن خود پس وحى الهى رسيد و حكم آن دو معلوم شد و پيغمبر: صلى اللّه عليه و اله و سلّم فرستاد نزد آنمرد و خواند او را و باو فرمود تو همان كسى هستى كه ديدى با زن خود مردى را عرض كرد بلى فرمود برو زن خود را بياور نزد من خداوند حكم شما دو نفر را بيان فرموده پس آنمرد رفت و زن خود را حاضر نمود و حضرت آن دو را متوقف فرمود پس بشوهر گفت شهادت بده بخدا چهار مرتبه كه تو از راستگويانى در نسبتى كه بزنت دادى و او شهادت داد بعد فرمود بترس از خدا همانا لعنت خدا شديد است پس فرمود مرتبه پنجم شهادت بده كه لعنت خدا بر تو باشد اگر باشى از دروغگويان و او شهادت داد پس باو فرمود كنار برو و بزنش فرمود شهادت بده بخدا چهار مرتبه كه شوهر تو از دروغگويان است در آن نسبتى كه بتو داده و آنزن شهادت داد پس بآنزن فرمود صبر كن و موعظه نمود او را و فرمود بترس از خدا همانا غضب خدا شديد است بعد فرمود در مرتبه پنجم بگو غضب خدا بر من باشد اگر شوهرم از راستگويان باشد در نسبتى كه بمن داده و آنزن شهادت داد پس جدائى افكند ميان آن دو و فرمود هيچوقت شما دو نفر زن و شوهر نخواهيد شد بعد از اين لعانى كه نموديد و قمى ره فرموده سبب نزول آيات لعان آن بود كه بعد از مراجعت پيغمبر از غزوه تبوك عويمر بن ساعده عجلانى كه از انصار بود شرفياب شد و عرضه داشت كه شريك بن سمحاء با زن من زنا نموده و او از آن آبستن است و بعد تقريبا همان‌

جلد 4 صفحه 9

مضمون روايت سابقه را مفصل‌تر بيان فرموده باضافه آنكه قضيه لعان در مسجد بعد از نماز عصر با حضور كسان زن واقع شد و لفظ شهادات عويمر را اشهد باللّه انّى اذن لمن الصادقين فيما رميتها به و لفظ شهادات زنش را اشهد باللّه انّ عويمر بن ساعده من الكاذبين فيما رمانى به نقل نموده و آنكه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و سلّم عويمر را منع از استرداد مهر زنش فرمود و علاماتى براى حلال‌زاده و حرامزاده بودن ولد ذكر فرمود كه بعدا معلوم شد حرام‌زاده است و در عوالى قاذف را بهلال بن اميّه معرّفى نموده و از امام جواد عليه السّلام نقل شده كه پرسيدند چرا مرد اگر بزنش نسبت زنا بدهد بايد چهار مرتبه شهادت بخدا دهد و پذيرفته ميشود ولى سايرين پدر و برادر و اقارب زن اگر چنين نسبتى بدهند و نتوانند ثابت كنند بايد تازيانه بخورند فرمود اين سؤال را از امام صادق عليه السّلام نمودند جواب فرمود اگر شوهر بگويد من بعين اين عمل را با زن خود ديدم چهار مرتبه شهادتش پذيرفته ميشود ولى اگر بگويد نديدم مثل سايرين است و اين براى آنستكه مرد در هر حالى ميتواند بر زن خود وارد شود و او را به بيند و براى اين سزاوار است براى او كه بگويد او را در اين حال ديدم ولى سايرين اگر بگويند ديديم ميگويند چرا در چنين حالى تنها بر او وارد شدى تو متهمى بايد حد بخورى و اينكه چهار مرتبه بايد شهادت بخدا بدهد براى آنستكه ادعاء زنا بچهار شاهد ثابت ميشود و اينجا هر دفعه شهادت و قسم مرد بخدا بمنزله يك شاهد خارجى است و در جواب اينكه چرا در اثبات قتل دو شاهد كافى است و در زنا چهار شاهد لازم است از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه در زنا بايد دو نفر حد بخورند مرد و زن پس در واقع حد هر يك از آن دو بدو نفر ثابت شده و در قتل فقط يكنفر كه قاتل است حدّ بر او وارد ميشود و بمقتول كارى نيست و تعبير از قسم بشهادت در اين مقام براى متضمن بودن معناى شهادت و مشاكلت آن با و لم يكن لهم شهداء است كه از محسّنات كلام ميباشد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ يَدرَؤُا عَنهَا العَذاب‌َ أَن‌ تَشهَدَ أَربَع‌َ شَهادات‌ٍ بِاللّه‌ِ إِنَّه‌ُ لَمِن‌َ الكاذِبِين‌َ «8» وَ الخامِسَةَ أَن‌َّ غَضَب‌َ اللّه‌ِ عَلَيها إِن‌ كان‌َ مِن‌َ الصّادِقِين‌َ «9»

و دفع‌ ميشود ‌از‌ زوجه‌ عذاب‌ حد زنا محصنه‌ ‌که‌ رجم‌ ‌باشد‌ ‌به‌ اينكه‌ شهادت‌ دهد چهار مرتبه‌ و قسم‌ ياد كند ‌که‌ شوهرش‌ ‌از‌ دروغ‌گويان‌ ‌است‌ و طريقه‌ قسم‌ و شهادت‌ ‌او‌ اينست‌ ‌که‌ بگويد:

(اشهد باللّه‌ انه‌ ‌من‌ الكاذبين‌) ‌که‌ دروغ‌ ميگويد ‌که‌ ‌به‌ ‌من‌ نسبت‌ زنا داده‌ و ‌اينکه‌ شهادت‌ ‌را‌ چهار مرتبه‌ تكرار كند ‌که‌ مفاد و يدرؤ عنها العذاب‌ ‌ان‌ تشهد اربع‌ شهادات‌ باللّه‌ انه‌ لمن‌ الكاذبين‌ ‌است‌ و ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ چهار مرتبه‌ ‌در‌ دفعه پنجم‌ بگويد:

(غضب‌ اللّه‌ ‌علي‌ ‌ان‌ ‌کان‌ ‌من‌ الصادقين‌) ‌که‌ مفاد و الخامسة ‌ان‌ غضب‌ اللّه‌ عليها ‌ان‌ ‌کان‌ ‌من‌ الصادقين‌ ‌است‌.

(تنبيه‌) ‌اينکه‌ دو جمله‌ كمال‌ تنافي‌ و تضاد دارد، زيرا ‌اگر‌ صادق‌ ‌باشد‌ كاذب‌ نيست‌ و بالعكس‌ و ‌در‌ واقع‌ خالي‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ دو نيست‌ و ‌اينکه‌ حكم‌ ‌براي‌ رفع‌ حد قذف‌ و زنا ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ خبر دارد

(تدرأ الحدود بالشبهات‌)

و بعبارت‌ ديگر نه‌ اثبات‌ قذف‌ ميشود و نه‌ اثبات‌ زنا و ‌لو‌ خالي‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ دو نباشد لكن‌ عقوبت‌ اخروي‌ منوط بواقع‌ ‌است‌ ‌اگر‌ زوج‌ دروغ‌ گفته‌ عقوبت‌ تهمت‌ بزن‌ عفيفه‌ محصنه‌ داده‌ و ‌اگر‌ راست‌ گفته‌ ‌آن‌ زن‌ عقوبت‌ زنا دارد مگر اينكه‌ توبه‌ كنند ‌بين‌ ‌خود‌ و ‌خدا‌ رفع‌ عقوبت‌ ‌هم‌ ‌از‌ ‌آنها‌ مي‌شود ‌که‌ فرمودند:

(التائب‌ ‌من‌ الذنب‌ كمن‌ ‌لا‌ ذنب‌ ‌له‌)

و خداوند ‌هم‌ قبول‌ توبه‌ ميفرمايد:

496

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 9)- «و در مرتبه پنجم (بگوید:) غضب خدا بر او باد اگر آن مرد از راستگویان باشد» (وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَیْها إِنْ کانَ مِنَ الصَّادِقِینَ).

و به این ترتیب زن در برابر پنج بار گواهی مرد، دائر به آلودگی او، پنج بار گواهی بر نفی این اتهام می‌دهد چهار بار با این عبارت: «اشهد باللّه انّه لمن الکاذبین فیما رمانی به من الزّنا» خدا را به شهادت می‌طلبم که او در این نسبتی که به من داده است دروغ می‌گوید.»

و در پنجمین بار می‌گوید: «انّ غضب اللّه علیّ ان کان من الصّادقین» غضب خدا بر من باد اگر او راست می‌گوید.»

انجام این برنامه که در فقه اسلامی به مناسبت کلمه «لعن» در عبارات فوق «لعان» نامیده شده، چهار حکم قطعی برای این دو همسر در پی خواهد داشت:

نخست این که بدون نیاز به صیغه طلاق فورا از هم جدا می‌شوند.

دیگر این که برای همیشه این زن و مرد بر هم حرام می‌گردند، یعنی امکان بازگشتشان به ازدواج مجدد با یکدیگر وجود ندارد.

سوم این که حد قذف از مرد و حد زنا از زن برداشته می‌شود.

ج3، ص279

چهارم اینکه فرزندی که در این ماجرا به وجود آمده از مرد منتفی است یعنی به او نسبتی نخواهد داشت، اما نسبتش با زن محفوظ خواهد بود.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع