آیه 97 سوره یونس
<<96 | آیه 97 سوره یونس | 98>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
اگر چه هر گونه معجزه و آیتی از جانب خدا بر آنان بیاید، تا وقتی که عذاب دردناک را به چشم مشاهده کنند.
گرچه همه نشانه ها و معجزه ها برای آنان بیاید تا آن زمان که عذاب دردناک را ببینند [که آن هنگام ایمان آوردنشان هیچ سودی نخواهد داشت.]
هر چند هر گونه آيتى برايشان بيايد، تا وقتى كه عذاب دردناك را ببينند.
-هر چند هر گونه معجزهاى بر آنان آشكار شود- تا آنگاه كه عذاب دردآور را بنگرند.
هر چند تمام آیات (و نشانههای الهی) به آنان برسد، تا زمانی که عذاب دردناک را ببینند! (زیرا تاریکی گناه، قلبهایشان را فرا گرفته، و راهی به روشنایی ندارند!)
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«آیَة»: دلیل و برهان. معجزه.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ «96»
همانا كسانى كه فرمان پروردگارت عليه آنان (به جرم اعمالشان) تحقّق يافته، ايمان نمىآورند.
وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ «97»
و اگرچه براى آنان هر گونه معجزهاى بيايد، تا آنكه عذاب دردناك الهى را ببينند (كه ايمان آن هنگام، بىثمر است).
نکته ها
با توجّه به جملهى «حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ» در آيهى 97 و جملهى «كَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ» در آيه 98، مراد از «كَلِمَتُ رَبِّكَ»، قهر الهى مىباشد.
پیام ها
1- قهر الهى، حقِّ كافران است. «1» «حَقَّتْ عَلَيْهِمْ»
2- محروم شدن از ايمان به خاطر تكذيب و لجاجت مستمرّ كفّار، مقتضاى ربوبيّت و از سنّتهاى الهى است. «حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ»
3- انتظار ايمانِ همهى مردم را نداشته باشيم. «لا يُؤْمِنُونَ وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ»
4- گردنكشان وقتى قهر و عذاب الهى را با چشم ببينند، از وحشت و اضطراب ايمان مىآورند، ولى چه سود؟ لا يُؤْمِنُونَ ... حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ
«1». در آيهى ديگر مىخوانيم: «لِيُنذِرَ من كانَ حيّاً و يحقّ القول على الكافرين» يس، 7.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ (97)
وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ: اگرچه بيايد و ظاهر شود در دنيا ايشان را تمام آيات و معجزاتى كه اقتراح كنند، بالاخره ايمان نياورند. حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ: تا اينكه ببينند عذاب دردناك را، پس ملجأ و مضطر شوند به ايمان و در آن وقت فايده نخواهد داشت، چنانچه ايمان فرعون وقت مشاهده عذاب نتيجهاى نداد.
تنبيه- آيه شريفه اعلام فرمايد به اينكه: اين جماعت كفار به سبب تمادى در عصيان و انهماك در كفر، به حدى رسيدهاند كه اگر تمام آيات الهيه و بينات سبحانيه براى ايشان بيايد، هر آينه ايمان نياورند و ثابت در كفر باشند تا بميرند و مشاهده عذاب قهارى را نمايند؛ بنابراين دلايل و حجج ربانيه نسبت به ايشان، لطفى نخواهد بود در ايمان اختيارى، و حق تعالى به علم ازلى اخبار فرمود به نفى ايمان از ايشان، لكن علم الهى علت و موجب كفر نگرديده، بلكه اراده تشريعيه تعلق يافته به ايمان كفار از روى مقدمات اختياريه، و سلب قدرت هم تا موت از
ج5، ص 397
ايشان ننموده؛ منتها اين جماعت به سوء اختيار، كفر را بر ايمان اختيار، و راسخ و ثابت و باقى ماندند تا آخر عمر، و خداى تعالى نفى ايمان از ايشان نموده نه سلب قدرت؛ و نفى ايمان، نفى قدرت بر ايمان نخواهد بود، چنانچه خداوند سبحان از ذات احديت خود نفى فرموده آمرزش مشركين را، و اين لازمه ندارد عدم قدرت بر مغفرت مشرك را.
حادثه غريبه- در تاريخ بيست و ششم شهر محرم الحرام 1356 هجرى، سه ساعت و نيم از شب، يكى از آيات الهيه، زلزله عظيمه در ارض اقدس قم واقع شد، به نحوى شدت داشت كه حقير را از خواب بيدار، خود را در حركت، صداى بهم خوردن درها و شيشههاى اطاقها اطراف را پر كرده، صداى هياهو بلند، خداوند منان تفضل فرموده ساكت شد، و الّا به فاصله چند دقيقه به كلى خراب و ويران مىگرديد. وقوع اين آيت، براى تنبه و آگاهى است خصوصا نسبت به جماعتى كه پس از سالها نشو و نماى در دائره اسلامى، جوهره قدسى انسانى را بواسطه كثرت شهوات نفسانى پايمال، و امتياز آدمى را مقدم بر زوال، نه از راه و رسم ايمانى ايشان را اثرى، و نه از خدا و پيغمبر و حشر و نشر ايشان را خبرى، مشغول لهو لعب و عيش و طرب، ابدا پروائى ندارند، و بوقوع آيات منبه، تأثيرى نيابند. يا للعجب از آنكه مصداق آيه شريفه باشند «إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ (94) وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخاسِرِينَ (95) إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ (96) وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ (97)
ترجمه
پس اگر باشى در شكى از آنچه نازل نموديم بتو پس بپرس از آنها كه ميخوانند كتاب را پيش از تو بتحقيق آمد تو را حق از پروردگارت
پس مباش البتّه از شك كنندگان و مباش البتّه از آنانكه تكذيب كردند آيتهاى خدا را پس بوده باشى از زيانكاران
همانا آنانكه ثابت شد بر ايشان حكم پروردگار تو ايمان نميآورند
اگر چه بيايد ايشانرا هر حجّتى تا به بينند عذاب دردناك را
تفسير
خطاب در ظاهر به پيغمبر اكرم است ولى مقصود جهّالند چنانچه مكرّر اشاره شده كه اين رويّه در كلام الهى جارى است و در فارسى هم ميگويند در بتو ميگويم ديوار تو گوش كن و البتّه اين طرز كلام نكته و مناسبتى لازم دارد كه در اين آيه مدارا و مماشاة و انصاف با جهّال است كه نسبت شك را كه ملازم با جهل است صريحا بآنها نداده چنانچه در علل و عيّاشى از حضرت هادى عليه السّلام نقل نموده كه در
جلد 3 صفحه 45
جواب برادر خود موسى از اين اشكال كه چگونه خداوند در اين آيه خطاب به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده با آنكه آنحضرت شك در آنچه خداوند بر او نازل فرموده نداشت فرمود كه جهّال گفتند چرا خداوند پيغمبرى از جنس ملائكه نفرستاد تا ممتاز شود از غير به نخوردن و نياشاميدن و راه نرفتن در بازارها پس خدا وحى فرمود به پيغمبر خود كه سؤال فرمايد از علماء اهل كتاب كه آيا انبياء سابق نميخوردند و نمىآشاميدند و در بازارها راه نميرفتند در حضور آن جهّال تا آنها جواب علماء خودشان را بشنوند و قانع شوند و بدانند كه تو هم مانند انبياء سابقى و اينكه خطاب به آنحضرت فرمود باين لفظ با آنكه او شك نداشت براى آن بود كه داخل در عنوان آنها شود چنانچه در روز مباهله فرمود بگو بيائيد مباهله كنيم و بخواهيم لعنت خدا را بر دروغ گويان و اگر فرموده بود بيائيد مباهله كنيم و بخواهيم لعنت خدا را بر شما آنها حاضر براى مباهله نميشدند و خدا پيغمبر خود را شناخته بود بآنكه اداء رسالت خود را نموده و از دروغ گويان نيست و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هم ميدانست كه از راستگويان است ولى دوست داشت كه انصاف بدهد و نيز در علل از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه فرمود من نه شك ميكنم نه سؤال و قمّى ره از حضرت صادق عليه السّلام نقل نموده كه در شب معراج چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بآسمان بردند و وحى شد از خداوند باو آنچه وحى شد در حقّ على عليه السّلام از شرف و عظمت او نزد خدا و برگرداندند آنحضرت را به بيت المعمور و در آنجا تمام انبياء حاضر شده باو اقتداء نمودند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از عظمت مقام امير المؤمنين چيزى بخاطرش گذشت پس اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه اگر چيزى بخاطرت خطور نمود در آنچه نازل نموديم ما در كتاب تو از فضل على عليه السّلام از انبياء سؤال نما چون ما فضل او را در تمام كتب سماوى بهمين منوال ذكر نموديم ولى قسم بخدا او نه شك كرد نه سؤال و عيّاشى نيز قريب باين مضمون را نقل نموده و اخبار ديگرى هم باين معنى وارد شده است و بنابراين آنچه را بعضى از مفسّرين در بيان ما انزلنا اليك و الذّين يقرؤن الكتاب ذكر نمودهاند كه مراد قضاياى سابقه و علماء يهودند بنظر حقير مردود است و شايد مراد از شك بنابر روايت اخيره حيرت و تعجّب باشد و در هر حال معلوم است كه مقصود بخطاب مردمند نه پيغمبر اكرم چون او از هر كس بهتر امير المؤمنين عليه السّلام را ميشناخت چنانچه معلوم است كه مقصود به نهى در ذيل آيه اوّل و صدر
جلد 3 صفحه 46
آيه دوّم كسانى هستند كه احتمال حدوث شك و تكذيب آيات الهى در وجود آنها راه دارد نه كسانيكه از اين امور منزّه و مبرّى و معصومند و نميشود از زيانكاران باشند چون توجيه نهى به اين قبيل اشخاص مستهجن است و در آيه سوّم خداوند از حال كسانيكه در علم الهى گذشته است كه بحال كفر از دنيا بروند و محقّق و ثابت شده است بر آنها حكم و قضاء خدا بسوء اختيار خودشان پيغمبر خود را خبر داده است بآنكه اينها هر قدر معجزات به بينند و ادلّه و براهين براى آنها اقامه شود ايمان نميآورند مانند فرعون تا وقتى كه عذاب را مشاهده نمايند با آنكه ايمان در آنحال فائده ندارد چون اختيار از دست آنها رفته است تا آنحضرت ملول از اصرار آنها بر كفر نباشد و بداند بقضاى الهى است و دعوت و معجزه و دليل و برهان براى اتمام حجّت است و قمّى ره فرموده اينها كسانى هستند كه قبول ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را ننمودند با آنكه خداوند بر آنها واجب فرموده است و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَو جاءَتهُم كُلُّ آيَةٍ حَتّي يَرَوُا العَذابَ الأَلِيمَ (97)
اينها ايمان نميآورند و لو هر آيتي بر آنها بيايد و مشاهده كنند تا آنكه ببينند عذاب دردناك.
امروز ما مشاهده ميكنيم بسياري از ابناء نوع بالاخص جوانان تحصيل كرده داراي تصديق و ديپلمه رجالا و نساء که بهيچ راهي مستقيم نميشوند آنچه از آيات شريفه قرآن و اخبار ائمه اطهار و فتاواي علماء اعلام بر آنها خوانده شود بقدر خردلي در آنها اثر نميگذارد، طريقهاي که از يكديگر اخذ كردهاند و بيك ديگر نگاه ميكنند مشي ميكنند مثلا بگويي ريش تراشي بفتواي نوع علماء حرام است مع ذلک ميتراشد، يا رفتن سينما يا ساز راديو يا تشبّه رجال بنساء و نساء برجال يا اختلاف زن و مرد و امثال اينها که امروزه مد شده است حرام است ابدا گوش نميدهند بلكه اينها را حرام نميدانند و ميگويند علماء از پيش خود درآوردهاند جايي که ابناء شيعه مذهب چنين باشند چه توقعي از مشركين و كفار يهود و نصاري داشته باشيم که دست از عادات جاهليت بردارند لذا ميفرمايد وَ لَو جاءَتهُم كُلُّ آيَةٍ چه معجزه صادره از انبياء باشد و چه بليات نازله بر آنها
جلد 10 - صفحه 459
از امراض و تسلط ظالم و غير اينها تمام را حمل بر پيشآمد و بخت و اتفاق و سحر و شعبده و مستند بطبيعت ميكنند تا وقتي که اجل برسد و پرده برداشته شود و مشاهده عذاب الهي بكنند آن وقت ميفهمند که آنكه انبياء و ائمه و علماء فرمودند حق و صدق بوده حَتّي يَرَوُا العَذابَ الأَلِيمَ بلكه آن موقع هم بگويند
(النار و لا العار)
بلكه بنظر حقير که استفاده كردهام از پارهاي از آيات و اخبار اينكه غايت هم داخل در مغيي است حتي فرداي قيامت هم ايمان نميآورند و لو در قعر جهنم هم بسوزند وَ مَن كانَ فِي هذِهِ أَعمي فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعمي وَ أَضَلُّ سَبِيلًا اسري آيه 74.
توضيح- اينكه صفات نفسانيه و ملكات قلبيه نقشهاييست که بنفس و روح انساني وارد ميشود از ايمان و كفر، كبر و تواضع، بخل و سخاوت تا مادامي که در اينکه عالم که در عمل است هست ممكن است تغيير پذير باشد چون هنوز رسوخ نكرده و اما موقعي که از اينکه عالم رفت رنگ ثابت ميشود قابل تغيير نيست بلكه بالاتر از اينکه عرض كنم که اينکه صفات و ملكات مراتب نفس است نه صفت عارضه بر آن تعالي و تنزل او در اينکه عالم است موقعي که مرد بهمان مرتبه که هست باقي است الي الابد، و بعبارت اوضح دنيا دار تكميل است در قبر و برزخ و قيامت تكميل و تحصيل نيست، دنيا دار عمل است و آخرت دار جزاء.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 97)- «و حتی اگر تمام آیات و نشانههای پروردگار به سراغ آنها بیاید (ایمان نخواهند آورد) تا زمانی که عذاب الیم الهی را با چشم خود ببینند» که آن زمان ایمان برایشان اثری ندارد (وَ لَوْ جاءَتْهُمْ کُلُّ آیَةٍ حَتَّی یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِیمَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم