آیه 8 سوره تین
<<7 | آیه 8 سوره تین | 8>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آیا خدا مقتدرترین و عادلترین حکمفرمایان عالم نیست؟
آیا خدا بهترین داوران نیست؟
آيا خدا نيكوترين داوران نيست؟
آيا خدا داورترين داوران نيست؟
آیا خداوند بهترین حکمکنندگان نیست؟!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- احكم: حكم: داورى «حكم بينهم: قضى و فصل» احكم الحاكمين: يعنى عادلترين داوران.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ «1» وَ طُورِ سِينِينَ «2» وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ «3» لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ «4» ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ «5» إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ «6» فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ «7» أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ «8»
به انجير و زيتون سوگند. و به طور سينا سوگند. و به اين شهر (مكّه) امن سوگند.
همانا ما انسان را در بهترين قوام و نظام آفريديم. سپس او را به پايينترين مرحله بازگردانديم. مگر كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك انجام دادند كه براى آنان پاداشى قطع ناشدنى و هميشگى است. پس بعد از اين، چه چيز سبب مىشود قيامت را تكذيب كنى؟ آيا خدا بهترين حكم كنندگان نيست؟
جلد 10 - صفحه 529
نکته ها
طور سينين، همان وادى سينا ميان مصر و فلسطين امروزى است.
در برخى روايات، به قرينه «طُورِ سِينِينَ» و «الْبَلَدِ الْأَمِينِ» كه اشاره به دو مكان مقدس است، آمده است كه مراد از «التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ» نيز محلّ رويش اين دو ميوه مىباشد و ايه را اشاره به شهرهاى مدينه و بيت المقدس دانستهاند. «1»
در ميان خوردنىها، ميوهها و در ميان آنها ميوههاى قنددار و چربىدار براى سوخت و ساز بدن بيشتر مورد نياز است. «التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ»
از امتيازات اسلام داشتن سرزمين امن است حتى براى گياهان و حيوانات. «الْبَلَدِ الْأَمِينِ»
نام انجير يكبار و زيتون، شش بار در قرآن آمده است و هر دو داراى خواص غذايى و درمانى فراوانى هستند. انجير براى هر سن و سالى به خاطر قندى كه دارد مفيد است.
ورزشكاران و كسانى كه دچار ضعف و پيرى هستند به خوردن آن سفارش شدهاند. بر اساس برخى روايات، انجير ميوهاى بهشتى است و در طبّ قديم، معجون انجير و عسل براى زخم معده و انجير خشك براى تقويت فكر سفارش شده است.
امام رضا عليه السلام فرمود: انجير بوى دهان را مىبرد، لثهها و استخوانها را محكم مىكند، مو را مىروياند، درد را برطرف مىسازد و مثل دارو مؤثر است. زيتون، بلغم را برطرف مىسازد، رنگ صورت را صفا داده اعصاب را تقويت نموده، بيمارى و درد و ضعف را از بين مىبرد و آتش خشم را فرو مىنشاند. «2»
مراد از «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ» دست برداشتن گروهى از انسانها از فطرت اوليه الهى است كه خداوند در نهاد هر بشرى قرار داده كه هر كس چنين كند، خداوند او را در پستترين جايگاهها قرار مىدهد و گرفتار شقاوت و عذاب مىشود.
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». بحارالانوار، ج 66، ص 183 به نقل از تفسير نمونه.
جلد 10 - صفحه 530
پیام ها
1- نعمتهاى دنيوى حتى خوردنىها، قداست دارد و مورد سوگند الهى واقع شدهاند. «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ»
2- سلامتى كه از طريق غذا به دست مىآيد و امنيّت، مهمترين نيازهاى مادّى انسان است. التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ ... الْبَلَدِ الْأَمِينِ
3- قداست وحى، به زمينها نيز سرايت مىكند. «طُورِ سِينِينَ»
4- امنيّت شهر مكّه، دعاى حضرت ابراهيم است كه گفت: «رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً» «1» و اين دعا مورد استجابت واقع شد. «هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ»
5- انسان در آفرينش بر همه موجودات برترى دارد. «خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ»
6- خداوند بر آغاز و فرجام انسان حاكم است. خَلَقْنَا ... رَدَدْناهُ
7- انسان در اصل خلقت پستى ندارد و سقوط او در طىّ مراحل زندگى واقع مىشود. «خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ»
8- انسان كه برترين مخلوق است، سقوطش نيز از همه موجودات پستتر است. أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ... أَسْفَلَ سافِلِينَ (چنانكه در آيات ديگر نيز مىفرمايد:
«أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» «2»)
9- دورى از ايمان و عمل صالح سبب سقوط است و ايمان، عامل دورى از هر گونه پستى و نزول است. «رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
10- با آنكه خداوند خالق انسان است و هرگونه بخواهد حق دارد با مخلوقش رفتار كند، امّا او بر اساس عدل، حكم مىكند و بهترين داوران است. «بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
«1». بقره، 126.
«2». اعراف، 179.
جلد 10 - صفحه 532
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ «8»
بعد از آن تهديد فرمايد:
أَ لَيْسَ اللَّهُ: آيا نيست خداى تعالى (استفهام تقريرى) يعنى البته هست خدا بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ: حكم كنندهترين حاكمان. يعنى به تحقيق و يقين كه او احكم حاكمين است در هر چه حكم كند و فرمايد و حكم سبحانى به عدل و قسط و داد خواهد بود. اين آيه براى تحقيق كلام سابق است و معنى آنكه آيا نيست كسى كه خلق و رد بر طريقى باشد كه مذكور شد احكم الحاكمين در صنايع و تدابير. و هر كه چنين باشد، البته قادر خواهد بود بر اعاده مردمان و جزا دادن ايشان كه بر آن وجه كه بايد و شايد و حكم فرمايد ميان حق و باطل و مطيع و عاصى به انصاف و عدل.
مروى است كه هرگاه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خواندى «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ» فرمودى: «بلى و انا ذلك من الشّاهدين» «1».
«1». مجمع البيان (چ 1403) ج 5، ص 512.
جلد 14 - صفحه 276
ج14، ص277
سوره نود و ششم « (العلق)»
سورة العلق- اين سوره مباركه مكى است.
عدد آيات- بيست نزد حجازى و نوزده نزد عراقى و هيجده نزد شامى.
عدد كلمات- هفتاد و دو.
عدد حروف- دويست و هشتاد.
ثواب تلاوت- ثواب الاعمال- ابن بابويه (رحمه اللّه) از حضرت صادق عليه السّلام: من قرء فى يومه او ليلته اقرء باسم ربّك ثمّ مات فى يومه و ليلته مات شهيدا و بعثه اللّه شهيدا و كان كمن ضرب بسيفه فى سبيل اللّه مع رسول اللّه. هر كه بخواند سوره «اقرء باسم ربك» در روزش يا در شب، پس بميرد در آن روز و شب، مرده است به ثواب شهيد و برانگيزد خدا او را شهيد، و باشد مثل كسى كه بزند به شمشير خود در راه خدا با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم «1» (به شرط تقوا و عمل، نه به صرف قرائت.) چون حق تعالى ختم سوره و التين فرمود، به ذكر نام نامى خود، افتتاح اين سوره نيز به ذكر اسم خود فرمايد:
«1». ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، چ حيدرى 1391- ص 151.
جلد 14 - صفحه 278
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ «1» وَ طُورِ سِينِينَ «2» وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ «3» لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ «4»
ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ «5» إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ «6» فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ «7» أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ «8»
ترجمه
سوگند به انجير و زيتون
كوه طور سينا
و باين شهر امن
بتحقيق آفريديم آدمى را در بهترين صورت مناسب
پس برگردانديم او را بنازلترين منازل مردم پست
مگر آنانكه ايمان آوردند و كردند كارهاى شايسته پس از براى ايشان مزدى است كه قطع نميشود
پس چه موجب تكذيب تو ميشود بعد از اين بيان بروز جزا
آيا نيست خداوند درست حكم كنندهترين حكم كنندگان.
تفسير
خداوند سبحان در اين سوره مباركه قسم ياد فرموده بانجير كه ميوهاى است در نهايت شيرينى و لطافت كه تمام آن خورده ميشود و بسيار لذيذ و مفيد است كه گفتهاند مليّن طبع و محلّل بلغم و مطهّر كليتين و مزيل سنگ مثانه است و داراى خواص بسيارى است و در حديث نبوى است كه قاطع بو اسير و نافع براى نقرس است و گويا لقمهاى است كه خداوند آنرا براى دهان مؤمن گرفته است تا فربه و قوى براى عبادت گردد ملك الشعراء در مجلس ناصر الدينشاه قاجار كه انجير حاضر بوده بالبداهه در وصف آن گفته «انجير اگر لطيف و شيرين نبدى- شايسته بزم ناصر الدين نبدى» «ور به نبدى ز سيب و انگور و انار- هرگز قسم خداى و التين نبدى» و قبلا ذكر شد كه خداوند بهر چيز بخواهد قسم ميخورد ولى بندگان بايد بخدا قسم بخورند و نيز قسم ياد فرموده بزيتون كه هم ميوه است و هم خورشت و هم دوا و روغن لطيف آن منافع بسيارى دارد از فربه نمودن بدن و تقويت هضم و تسهيل
جلد 5 صفحه 407
دفع و غيرها كه ذكرش موجب تطويل است و بطور سينين و آن كوهى است كه موسى عليه السّلام در آنجا با خداوند مناجات مينمود و بسينين كه گفتهاند بمعناى مبارك است و سينا معروف شده و باين بلد امين كه مراد شهر مكّه است و از قديم محل امن و امان بوده و در اسلام تثبيت و تقرير شده و اين سوره آنجا نازل شده است و بعد از اين چهار قسم ميفرمايد كه بتحقيق ما انسان را خلق نموديم در بهترين صورت با تناسب اعضاء و اجزاء و استقامت قامت چون تقويم بمعناى تعديل و تناسب و استقامت است و در وجود آن نمونهاى است از هر يك از اجزاء عالم و مركّب است از عقل و شهوت و براى آن قابل شده كه از ملائكه برتر شود و بالاتر رود تا آنكه بواسطه معرفت و طاعت به اعلى عليّين رسد يا از حيوان پستتر گردد و در نتيجه كفر و معصيت مردود باسفل السافلين يعنى نازلترين دركات جهنم شود و مقصود خداوند از قسمهاى خود آنست كه اين چنين موجود شريفى در صورت كفر و نفاق مستحق درك اسفل خواهد شد و ما او را قرار دهيم در پستترين جايها كه جاى مردم پست است و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه دركات جهنّم بعضى پائينتر از بعضى است و آنكه از همه پائينتر است اسفل السافلين است و بعضى ردّ باسفل را بعود ضعف قواء و انكسار اعضاء در حال پيرى و زوال مشاعر و ادراكات تفسير نمودهاند و در استثناء اهل ايمان و عمل صالح باين اشكال برخوردند كه آنها هم باين حال گرفتار ميشوند و جواب گفتهاند كه عقل و ايمان ايشان ضعيف نميشود با آنكه خداوند مترتب بر استثناء ايشان فرموده كه براى آنها اجر دائم است كه قطع نميشود و ظاهر آنست كه فارق بين اهل ايمان و كفر همانستكه خدا ذكر فرموده نه امتيازى كه مشهود نيست و خدا هم ذكر نفرموده علاوه بر آنكه آنچه مورد انكار مشركين مكّه بوده كه خداوند آنرا به بيان قدرت خود در خلق احسن انسان اثبات و مؤكّد بقسم فرمود معاد است نه استقامت و كمال انسان در جوانى و انكسار اعضاء و ضعف قواء او در پيرى كه محسوس و مشاهد و مسلّم است و حاجت بقسم ندارد و لذا بعد از اين ميفرمايد پس چه موجب تكذيب تو است اى پيغمبر مكرّم از ادلّه بعد از اين بيان و سوگند در اخبار تو از روز جزاء و ثواب و عقاب آن خلاصه آنكه موجبى براى تكذيب
جلد 5 صفحه 408
بروز جزاء بعد از اين باقى نمانده آيا خدا احكم الحاكمين و بهترين قضاوت كنندگان نيست كه بايد داد مظلوم را در روزى از ظالم بستاند پس بايد حتما روز جزائى باشد و بعضى گفتهاند مراد آنست كه چه وادار نموده تو را اى انسان مشرك بر تكذيب بروز جزا بعد از اثبات آن آيا نيست خداوندى كه چنين صنع و تدبيرى در وجود تو از او آشكار شده عادلترين حكم كنندگان و قادر بر اعاده مردگان براى حكومت در ميان آنان و در اين سوره هم تأويلاتى از ائمه اطهار نقل شده كه حقير براى تعارض آنها با يكديگر و جهات ديگرى از ذكر آن خوددارى نمودم آنچه مسلّم است آنست كه بعد از تلاوت اين سوره مستحب است گفته شود و انا على ذلك من الشاهدين در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره و التّين را در نمازهاى واجب و مستحب خود قرائت كند خداوند از بهشت بقدرى باو عطا فرمايد كه راضى و خوشنود شود و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطاهرين.
جلد 5 صفحه 409
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ لَيسَ اللّهُ بِأَحكَمِ الحاكِمِينَ «8»
در باب حكومت و قضاوت بايد باقرار طرف باشد بلكه بسا بيك اقرار هم نميشود حكم كرد بايد چهار مرتبه اقرار كند يا بينه دو شاهد عادل و بسا چهار شاهد لازم دارد
جلد 18 - صفحه 162
آنهم در شهادت بايد حسي باشد شهادت علمي كافي نيست يا به يمين آنهم بسا يك قسم كافي نيست بسا پنج قسم بايد باشد که ميفرمايد:
وَ الَّذِينَ يَرمُونَ المُحصَناتِ ثُمَّ لَم يَأتُوا بِأَربَعَةِ شُهَداءَ فَاجلِدُوهُم ثَمانِينَ جَلدَةً وَ لا تَقبَلُوا لَهُم شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِكَ هُمُ الفاسِقُونَ نور آيه 4. که حد قذف است حتي اگر سه شاهد باشند آنها را هم بايد حد زد، و ميفرمايد: وَ الَّذِينَ يَرمُونَ أَزواجَهُم وَ لَم يَكُن لَهُم شُهَداءُ إِلّا أَنفُسُهُم فَشَهادَةُ أَحَدِهِم أَربَعُ شَهاداتٍ بِاللّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصّادِقِينَ وَ الخامِسَةُ أَنَّ لَعنَتَ اللّهِ عَلَيهِ إِن كانَ مِنَ الكاذِبِينَ وَ يَدرَؤُا عَنهَا العَذابَ أَن تَشهَدَ أَربَعَ شَهاداتٍ بِاللّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الكاذِبِينَ وَ الخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللّهِ عَلَيها إِن كانَ مِنَ الصّادِقِينَ نور آيه 6 الي 9. خداوند متعال فرداي قيامت در محكمه عدل با اينكه بجميع خفاياي قلبي عالم است در باب محكمه باقرار و مدرك و شاهد حكم ميفرمايد، اما اقرار اعضاء و جوارح لسان يد رجل پوست بدن اقرار ميكنند بآنچه از آنها صادر شده: يَومَ تَشهَدُ عَلَيهِم أَلسِنَتُهُم وَ أَيدِيهِم وَ أَرجُلُهُم بِما كانُوا يَعمَلُونَ نور آيه 24 و ميفرمايد: حَتّي إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَيهِم سَمعُهُم وَ أَبصارُهُم وَ جُلُودُهُم بِما كانُوا يَعمَلُونَ فصلت آيه 20. و اما شهود ملكين و ملائكه حفظه و انبياء و ائمه اطهار که در آيات شريفه صراحت دارد، و اما مدرك نامه عمل که: لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلّا أَحصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظلِمُ رَبُّكَ أَحَداً كهف آيه 49. لذا ميفرمايد:
أَ لَيسَ اللّهُ بِأَحكَمِ الحاكِمِينَ هر كس را بجزاء خود ميرساند خير باشد يا شر.
سورة العلق
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 8)- و در آخرین آیه سوره، میفرماید: «آیا خداوند بهترین حکم کنندگان و داوران نیست»؟! (ا لیس الله باحکم الحاکمین).
در حدیثی آمده است هنگامی که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله سوره «و التین» را تلاوت میفرمود وقتی به آیه «ا لیس الله باحکم الحاکمین» میرسید، میفرمود: «بلی و انا علی ذلک من الشّاهدین آری خداوند بهترین حکم کنندگان است و من بر این امر گواهم».
«پایان سوره تین»
ج5، ص537
سوره علق [96]
اشاره
این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 19 آیه است
محتوا و فضیلت سوره:]
مشهور در میان مفسران این است که این سوره نخستین سورهای است که بر پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله نازل شده، و محتوای آن نیز مؤید همین معنی است.
در آغاز به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله دستور قرائت و تلاوت میدهد و سپس از آفرینش این انسان با عظمت، از یک قطعه خون بیارزش، سخن میگوید.
در مرحله بعد از تکامل انسان در پرتو لطف و کرم پروردگار، و آشنائی او به علم و دانش و قلم بحث میکند.
و در مرحله بعد، از انسانهای ناسپاسی که علی رغم این همه موهبت و اکرام الهی راه طغیان را پیش میگیرند سخن به میان میآورد.
و سر انجام به مجازات دردناک کسانی که مانع هدایت مردم و اعمال نیکند اشاره میکند و سوره را با دستور سجده و تقرب به درگاه پروردگار پایان میدهد.
در فضیلت تلاوت این سوره از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که فرمود:
«هر کس در روز یا شب سوره «اقرا باسم ربّک» را بخواند، و در همان شب یا روز بمیرد شهید از دنیا رفته است و خداوند او را شهید مبعوث میکند و در صف شهیدان جای میدهد، و در قیامت همچون کسی است که با شمشیر در راه خدا همراه پیامبر خدا جهاد کرده است.»
ج5، ص538
این سوره به مناسبت تعبیرهای مختلفی که در آغاز آن است به نام سوره «علق»، «اقرا»، «قلم» نامیده شده.
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
شأن نزول:]
در روایات آمده است که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله به کوه «حرا» رفته بود جبرئیل آمد و گفت: ای محمّد بخوان! پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: من قرائت کننده نیستم.
جبرئیل او را در آغوش گرفت و فشرد، و بار دیگر گفت: بخوان! پیامبر صلّی اللّه علیه و آله همان جواب را تکرار کرد، بار دوم نیز جبرئیل این کار را کرد، و همان جواب را شنید، و در سومین بار گفت: (اقرأ باسم ربک الذی خلق ...) (تا آخر آیات پنج گانه).
این سخن را گفت و از دیده پیامبر صلّی اللّه علیه و آله پنهان شد.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله که با دریافت نخستین اشعه وحی سخت خسته شده بود به سراغ خدیجه آمده، و فرمود: «زمّلونی و دثّرونی مرا بپوشانید و جامهای بر من بیفکنید تا استراحت کنم».
«طبرسی» در «مجمع البیان» نیز نقل میکند که: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به خدیجه فرمود: هنگامی که تنها میشوم ندائی میشنوم (و نگرانم!).
خدیجه عرض کرد: خداوند جز خیر در باره تو کاری نخواهد کرد، چرا که به خدا سوگند تو امانت را ادا میکنی، صله رحم به جا میآوری، در سخن گفتن راستگو هستی.
«خدیجه» میگوید: بعد از این ماجرا ما به سراغ «ورقة بن نوفل» رفتیم (او از آگاهان عرب و عمو زاده خدیجه بود) رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله آنچه را دیده بود برای «ورقه» بیان کرد، ورقه گفت: هنگامی که آن منادی به سراغ تو میآید دقت کن ببین چه میشنوی؟ سپس برای من نقل کن.
ج5، ص539
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در خلوتگاه خود این را شنید که میگوید: ای محمّد بگو: بسم اللّه الرّحمن الرّحیم الحمد للّه ربّ العالمین- تا- و لا الضّالّین، و بگو: لا اله الّا اللّه، سپس حضرت به سراغ ورقه آمد و مطلب را برای او بازگو کرد.
«ورقه» گفت: بشارت بر تو، باز هم بشارت بر تو، من گواهی میدهم تو همان هستی که «عیسی بن مریم» بشارت داده است! و تو شریعتی همچون «موسی» داری تو پیامبر مرسلی، و به زودی بعد از این روز مأمور به جهاد میشوی و اگر من آن روز را درک کنم در کنار تو جهاد خواهم کرد! هنگامی که «ورقه» از دنیا رفت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «من این روحانی را در بهشت (بهشت برزخی) دیدم در حالی که لباس حریر بر تن داشت، زیرا او به من ایمان آورد و مرا تصدیق کرد».
البته در بعضی از کلمات مفسرین، یا کتب تاریخ، مطالب ناموزونی در باره این فصل از زندگی پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله به چشم میخورد که مسلما از احادیث مجعول و اسرائیلیات است.
به نظر میرسد این گونه روایات ضعیف و رکیک، ساخته و پرداخته دشمنان اسلام است که خواستهاند هم اسلام را زیر سؤال برند و هم شخص پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص280
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم