آیه 67 سوره هود

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۶۷ هود)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<66 آیه 67 سوره هود 68>>
سوره : سوره هود (11)
جزء : 12
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و آن گاه ستمکاران را (شب) صیحه عذاب آسمانی بگرفت و صبحگاه در دیارشان بی‌حس و حرکت و خاموش ابدی شدند.

و کسانی را که ستم کردند، فریاد مرگبار فرو گرفت، پس در خانه هایشان به رو درافتاده، جسمی بی جان شدند.

و كسانى را كه ستم ورزيده بودند، آن بانگِ [مرگبار] فرا گرفت، و در خانه‌هايشان از پا درآمدند.

و ستمكاران را صيحه‌اى فرو گرفت و در خانه‌هاى خود بر جاى مُردند.

و کسانی را که ستم کرده بودند، صیحه (آسمانی) فروگرفت؛ و در خانه‌هایشان به روی افتادند و مردند...

ترجمه های انگلیسی(English translations)

The Cry seized those who were wrongdoers, and they lay lifeless prostrate in their homes,

And the rumbling overtook those who were unjust, so they became motionless bodies in their abodes,

And the (awful) Cry overtook those who did wrong, so that morning found them prostrate in their dwellings,

The (mighty) Blast overtook the wrong-doers, and they lay prostrate in their homes before the morning,-

معانی کلمات آیه

جاثمين: جثوم: سقوط بر روى. نشستن به زانو. جاثم: ساقط شونده «جاثمين» ساقط شوندگان. (كشته شدگان).[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ «67»

و ستمگران را صيحه‌اى (آسمانى) فرا گرفت، پس در خانه‌هايشان به روى در افتادند (و مردند).

كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ «68»

آنچنان (قوم ثمود در اثر اين صيحه و زلزله نابود شدند) كه گويى هرگز در آنجا ساكن نبوده‌اند، بدانيد كه همانا ثمود به پروردگارشان كفر ورزيدند. بدانيد كه ثمود (از رحمت الهى) دور باد.

نکته ها

«جاثِمِينَ»، از «جَثْم» به معناى نشستن بر زانو ويا افتادن به روى است، حالتى مثل برق‌گرفتگى كه انسان را در هر حالى كه هست خشك مى‌كند وقدرت فرار را از او مى‌گيرد.

كلمه‌ى‌ «يَغْنَوْا» از ماده «غنى» به معناى اقامت در مكانى است.

پرونده‌ى قوم لجوج و ستمگر ثمود در اين آيه بسته مى‌شود.

حضرت صالح عليه السلام از انبياى عرب و قوم ثمود بوده كه در وادى القرى‌ (سرزمينى ميان مدينه و شام) زندگى مى‌كردند و شغلشان كشاورزى و باغدارى بوده است. نام حضرت صالح عليه السلام در تورات كنونى نيست. «1»

همان گونه كه امروزه وقتى هواپيماهاى مافوق صوت، ديوار صوتى را مى‌شكنند، در اثر صداى مهيب ناشى از آن شيشه‌ها خرد مى‌شود، زنان باردار سقط مى‌كنند و ضربان قلب‌ها تند مى‌گردد، پايان عمر جهان نيز با صيحه‌اى همراه خواهد بود كه به واسطه‌ى آن همه چيز در هم فرو خواهد ريخت. «ما يَنْظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ» «2»


«1». تفسير الميزان.

«2». يس، 49.

جلد 4 - صفحه 88

چنانكه قيامت و صحنه محشر هم به واسطه‌ى صيحه‌اى پديد خواهد آمد. «إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً، فَإِذا هُمْ جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ» «1»

پیام ها

1- نزول قهر و عذاب الهى بر ستمكاران، نتيجه‌ى ظلم وستم خود آنهاست. «أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا»

2- كيفر الهى فقط در قيامت نيست، ظلم و ستم، در همين دنيا نيز كيفر داده مى‌شود. «أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا»


«1». يس، 53.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (67)

بعد از آن كيفيت هلاك را فرمايد:

وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ: و فرا گرفت آنانكه ستم نمودند بر خود به كفر، فريادى عظيم. مراد صيحه جبرئيل است كه به يك صدا تمام آنها را هلاك و احدى از ايشان باقى نماند. فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ‌: پس گشتند در خانه‌هاى خود مردگان به زمين افتادگان.

واقعه هلاكت: در زاد المسير نقل نموده كه: در آن سه روز وعده، در خانه‌ها ساكن شده قبرها كندند و منتظر عذاب بودند. چون روز چهارم آفتاب طالع و عذاب نيامد، از منازل بيرون آمده يكديگر را مى‌خواندند كه ناگاه جبرئيل به صورت اصلى ظاهر، پاها بر زمين و سر بر آسمان، پرهاى خود را نشر كرده از مشرق تا مغرب، پاها زرد و بالها سبز و دندانها سفيد و براق، پيشانى با جلاء و نورانى و رخسار برافروخته، موى سر سرخ به رنگ مرجان، ظاهر و افق را پوشيد، در آن حال به خانه‌ها وارد كه به يك مرتبه صيحه زد كه (موتوا عليكم لعنة اللّه) از شدت هيبت صدا پرده‌هاى گوشها دريده و دلها شكافته و جگرها پاره پاره شد، به يك چشم به هم زدن همگى مردند و زلزله در خانه‌هايشان واقع، سقفها به‌

جلد 6 - صفحه 100

روى آنها خراب، و آثارى از آنها باقى نماند. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِلى‌ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ (61) قالُوا يا صالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا وَ إِنَّنا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ مُرِيبٍ (62) قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‌ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَما تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ (63) وَ يا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوها تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ قَرِيبٌ (64) فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ (65)

فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا صالِحاً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ (66) وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (67) كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ (68)

ترجمه‌

و فرستاديم بسوى قوم ثمود برادرشان صالح را گفت اى قوم من بپرستيد خدا را نيست شما را هيچ خدائى مگر او، او آفريد شما را از زمين و عمر داد شما را در آن پس طلب آمرزش كنيد از او پس باز گشت كنيد بسوى او همانا پروردگار من نزديك و اجابت كننده است‌

گفتند اى صالح بتحقيق بودى تو در ميان ما محلّ اميد پيش از اين آيا نهى ميكنى ما را از آنكه بپرستيم آنچه را ميپرستيدند پدران ما و همانا ما هر آينه در شكّى هستيم از آنچه ميخوانى ما را بسوى آن كه بگمان اندازنده است‌

گفت اى قوم من خبر دهيد مرا اگر من باشم داراى دليل واضحى از پروردگارم و داده باشد مرا از خود رحمتى پس كيست كه يارى كند مرا از عذاب خدا اگر نافرمانى كنم او را پس زياد نميكنيد براى من مگر نسبت زيانكارى‌

و اى قوم من اين شتر خدا است براى شما با آنكه نشانه قدرت است پس بگذاريدش بخورد در زمين خدا و نرسانيد به آن آزارى پس ميگيرد شما را عذابى نزديك‌

پس پى كردند آنرا پس گفت برخوردار شويد در سراى خودتان سه روز اين وعده‌ايست غير دروغ‌

پس چون آمد فرمان ما نجات داديم صالح را و آنانكه ايمان آوردند با او برحمتى از خودمان و از رسوائى آنروز همانا پروردگار تو او است نيرومند توانا

و گرفت آنانرا كه ستم كردند فرياد آسمانى پس صبح كردند در خانه‌هاشان بر جاى ماندگان‌

گويا نبودند در آن هرگز آگاه باشيد همانا قوم ثمود كافر شدند بپروردگارشان آگاه باشيد دورى از رحمت است براى ثمود.

تفسير

خداوند پس از حضرت هود حضرت صالح را مبعوث بر قبيله ثمود فرمود و آنها بنابر نقل اكمال از امام باقر عليه السّلام كمتر از چهل خانوار بودند اهل يك ده در كنار دريا و بعضى گفته‌اند در وادى القرى بين شام و مدينه منزل داشتند و قوم عاد در يمن بودند در هر حال مأموريّت او هم مانند انبياء گذشته دعوت بتوحيد بود و نسبت برادر بقوم مكرّر بيان شده كه بملاحظه معمول عرب است كه اهل هر قبيله‌اى يكديگر را برادر ميخوانند و آنحضرت پس از دعوت بتوحيد و نفى شرك فرمود خداوندى كه شما را در بدو امر از خاك آفريد و فعلا هم نطفه‌اى را كه شما از آن بوجود ميآئيد از موادّ ارضيّه خلق ميفرمايد و بشما طول عمر عنايت فرموده اگر استعمر كم مأخوذ از عمر باشد چون گفته‌اند عمر آنها از سيصد تا هزار سال بوده يا شما را مأمور

جلد 3 صفحه 94

بعمران و آبادى زمين فرمود اگر مأخوذ از عمارت باشد زيرا اين عمل مطلوب و موجب طول عمر است يا شما را متمكّن از عمارت و محتاج بسكونت در زمين فرمود در هر حال چنين خداوندى مستحقّ پرستش و ستايش است نه بتهائيكه شما آنها را بدست خودتان ميسازيد پس طلب مغفرت نمائيد از خداوند براى گناهان گذشته خودتان و ثابت باشيد بر توبه و رجوع كنيد بپرستش حقّ از پرستش باطل و بدانيد كه رحمت خداوند نزديك به بنده موحّد است و اجابت ميكند دعاى او را و احاطه دارد بخلق و ميشنود دعاى آنها را و اگر صلاح باشد مستجاب ميفرمايد آنها در جواب گفتند اى صالح تو قبل از اين محلّ رجاء و مورد اميدوارى ما بودى در هر امر خيرى براى عقل و كفايت و درايت و خيرخواهى كه از تو بروز داشت نسبت بهمه ما ولى اينك اميدها از تو قطع شد چون ما را از عبادت بتها كه دين پدران ما بوده نهى ميكنى و دعوت مينمائى ما را بتوحيد و نفى شرك با آنكه ما يقين نداريم بصدق مدّعاى تو بلكه شك داريم بطوريكه موجب تزلزل خاطر ما شده نسبت بخودت و دينى كه آورده‌اى حضرت صالح در جواب فرمود اى قوم من اگر براى من به بيّنه و برهان قطعى واضح توحيد خدا ثابت و مدلّل باشد و مرا مبعوث بر شما فرموده باشد و بخواهم با شما مماشاة نمايم و بوظيفه خودم كه دعوت است عمل ننمايم كدام يك از شما ميتوانيد با من همراهى كنيد و عذاب خدا را از من دفع نمائيد با آنكه مستحقّ عقابم پس متابعت من از شما و همراهى شما با من جز زيانكارى واقعى و نسبت آن براى من و شما فائده‌اى ندارد چون تخسير مانند تفسيق بمعناى نسبت زيانكارى است خلاصه آنكه اين مدارا و مماطله براى من و شما چيزى جز نسبت زيانكارى و واقع خسران اضافه نمينمايد و اگر براى رفع تزلزل خاطر خودتان و اطمينان بصدق مدّعاى من محتاج بشاهد و معجزه باشيد اين ماده شتر كه بكيفيّت مخصوصه بهت آور براى شما از كوه بيرون آوردم و باين مناسبت ناقة اللّه خوانده ميشود كه اسباب عاديه در پيدايش او نبوده بلكه فقط باراده الهيّه موجود شده است و بر نفع شما است كه تمامتان از شيرش بهره‌مند ميشويد معجزه قطعيّه و گواه صدق من است و ديگر نبايد شكّى داشته باشيد و مبادا آنرا آزار نمائيد بگذاريد در زمين خدا بچرد و از آب رودخانه بياشامد و بهمان ميزان بشما شير بدهد و اگر

جلد 3 صفحه 95

تخلف نمائيد بزودى عذاب الهى بر شما نازل خواهد شد ولى اين نصايح مشفقانه بخرج آنقوم عنود نرفت و عاقبت يكنفر از آنها با رضايت سايرين متصدّى قتل آن حيوان شد و همه از گوشت او خوردند و شريك در جرم شدند و حضرت صالح سه روز بآنها مهلت استفاده از حيات داد و بعد از آن وعده عذاب قطعى كه دروغ و قابل تخلّف نيست و بعد از نزول عذاب آنحضرت و اهل ايمان مشمول رحمت الهى شدند و از ذلّت و رسوائى و عذاب آنروز و روز قيامت مأمون گشتند و قوّت و قدرت و عزّت و قهّاريّت خداوند ظاهر گشت و آنها بصيحه مهيب آسمانى مردند و برو بزمين افتادند و ديگر از جاى خودشان برنخاستند مانند آنكه هيچوقت در دنيا نبودند و بكلّى آثارشان محو شد و باقى نماند براى آنها جز تنبيه الهى اهل عالم را بكفرشان و تأكيد آنرا بلعن آنها براى افاده استحقاقشان يا اخبار از محروميّت آنها از رحمت الهيّه و تفصيل اين قصه در سوره اعراف با بيان وافى گذشت ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ أَخَذَ الَّذِين‌َ ظَلَمُوا الصَّيحَةُ فَأَصبَحُوا فِي‌ دِيارِهِم‌ جاثِمِين‌َ (67)

و گرفت‌ كساني‌ ‌را‌ ‌که‌ ظلم‌ كردند صداي‌ مهلك‌ مهيب‌ ‌پس‌ صبح‌ كردند ‌در‌ منازل‌ ‌خود‌ برو ‌در‌ افتادگان‌ ‌ يا ‌ بزانو ‌در‌ آمدگان‌.

وَ أَخَذَ فاعل‌ اخذ الصيحة ‌است‌ و مفعول‌ ‌آن‌ الَّذِين‌َ ظَلَمُوا و اينها داراي‌ ‌هر‌ سه‌ قسم‌ ظلم‌ هستند: 1‌-‌ شرك‌ ‌که‌ ميفرمايد إِن‌َّ الشِّرك‌َ لَظُلم‌ٌ عَظِيم‌ٌ لقمان‌ ‌آيه‌ 12، 2‌-‌ ظلم‌ بغير ‌که‌ بحضرت‌ صالح‌ و مؤمنين‌ ظلم‌ كردند وَ مَن‌ يَظلِم‌ مِنكُم‌ نُذِقه‌ُ عَذاباً كَبِيراً فرقان‌ ‌آيه‌ 21. 3‌-‌ ظلم‌ بنفس‌ ‌که‌ ايمان‌ نياوردند و طغيان‌ و سركشي‌ و پي‌ كردن‌ ناقه‌ و مخالفت‌ نمودن‌.

الصيحة صداي‌ مهيب‌ ‌است‌ ‌که‌ دفعة ارواح‌ ‌از‌ قوالب‌ ‌خود‌ تهي‌ ميشود و هلاك‌ ميشوند و ‌اينکه‌ صيحه‌ ‌ يا ‌ بايجاد حق‌ ‌است‌ ‌در‌ هوا چنانچه‌ تكلم‌ ‌با‌ موسي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌در‌ طور و ‌با‌ ‌رسول‌ اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ايجاد كلام‌ بوده‌ ‌ يا ‌ بنفخ‌ ملك‌ ‌است‌ اسرافيل‌ ‌ يا ‌ جبرئيل‌ چنانچه‌ ميفرمايد وَ نُفِخ‌َ فِي‌ الصُّورِ فَصَعِق‌َ مَن‌ فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ مَن‌ فِي‌ الأَرض‌ِ إِلّا مَن‌ شاءَ اللّه‌ُ ثُم‌َّ نُفِخ‌َ فِيه‌ِ أُخري‌ فَإِذا هُم‌ قِيام‌ٌ يَنظُرُون‌َ زمر ‌آيه‌ 68.

جلد 11 - صفحه 84

اشكال‌‌-‌ ‌در‌ اينجا اخذ مذكر ذكر ‌شده‌ و ‌در‌ سوره‌ عنكبوت‌ مؤنث‌ ذكر ‌شده‌ وَ مِنهُم‌ مَن‌ أَخَذَته‌ُ الصَّيحَةُ ‌آيه‌ 39.

جواب‌‌-‌ جائز الوجهين‌ ‌است‌ و ‌در‌ قرآن‌ موارد زيادي‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ قبيل‌ داريم‌.

فَأَصبَحُوا فِي‌ دِيارِهِم‌ جاثِمِين‌َ تعبير ‌به‌ فاصبحوا مراد ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ صبح‌ چنين‌ شدند ‌با‌ اينكه‌ صيحه‌ ‌در‌ شب‌ واقع‌ ‌شده‌ بلكه‌ مراد اينست‌ ‌که‌ ‌در‌ صبح‌ چنين‌ بودند و بمجرد صيحه‌ چنين‌ شدند، و جاثم‌ بعضي‌ گفتند برو ‌در‌ افتاده‌ و بعضي‌ گفتند بزانو افتاده‌ و ‌هر‌ چه‌ بوده‌ روح‌ ‌از‌ بدن‌ خارج‌ ‌شده‌ و خشك‌ شدند و روي‌ زمين‌ افتادند و البته‌ كسي‌ ‌که‌ بيفتد برو ميافتد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 67)- «ولی ظالمان را صیحه آسمانی فرو گرفت، و آن چنان این صیحه سخت و سنگین و وحشتناک بود که بر اثر آن همگی آنان در خانه‌های خود به زمین افتادند و مردند» (وَ أَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دِیارِهِمْ جاثِمِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع