آیه 61 سوره عنکبوت
<<60 | آیه 61 سوره عنکبوت | 62>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و اگر از این کافران مشرک سؤال کنی که آسمانها و زمین را که آفریده و خورشید و ماه مسخر فرمان کیست؟ به یقین جواب دهند که خدا (آفریده)، پس چگونه (با این اقرار، از توحید و معرفت خدا) رویگردان میشوند؟
اگر از آنان [که شرک می ورزند] بپرسی: چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را رام و مسخّر کرده؟ بی تردید خواهند گفت: خدا. پس چگونه [از حق به باطل] منحرف می شوند؟!
و اگر از ايشان بپرسى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را [چنين] رام كرده است؟» حتماً خواهند گفت: «الله»؛ پس چگونه [از حق] بازگردانيده مىشوند؟
اگر از آنها بپرسى: چه كسى آسمانها و زمين را آفريده و آفتاب و ماه را رام كرده است؟ خواهند گفت: خداى يكتا. پس، از چه روى عقيدت ديگرگون مىكنند؟
و هر گاه از آنان بپرسی: «چه کسی آسمانها و زمین را آفریده، و خورشید و ماه را مسخّر کرده است؟» میگویند: «اللّه»! پس با این حال چگونه آنان را (از عبادت خدا) منحرف میسازند؟!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- سخر: تسخير: وادار كردن به كارى با قهر و اجبار. راغب گويد: تسخير آنست كه شىء را بغرض مخصوصى با قهر سوق كنند، طبرسى آن را رام كردن فرموده است:
- يؤفكون: افك: ساختن و برگرداندن چيزى از حقيقتش. راغب گويد افك چيزى است كه از حقيقتش برگردانده شده است «يؤفكون» برگردانده مىشوند.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ «61»
و اگر از آنان (مشركان) سؤال كنى: چه كسى آسمانها و زمين را آفريد و خورشيد و ماه را تسخير كرد؟ حتماً خواهند گفت: خدا. پس، (از راه حقّ) به كجا منحرف مىشوند؟
نکته ها
«افك» به معناى باز گرداندن چيزى از صورت واقعى آن است، يعنى آگاهانه حقيقت را دگرگون مىكنند.
مراد از تسخير خورشيد و ماه، تسخير آنها در مدارى است كه براى ما مفيد باشد. «1»
پیام ها
1- با طرح سؤال در مورد مبدأ هستى، هم وجدانها را بيدار كنيم و هم ميزان ايمان و عقيدهى مردم را بهتر بشناسيم. «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ»
2- در مباحث اعتقادى، از نمونههاى روشن و ملموس استفاده كنيم. (آسمان، زمين، خورشيد و ماه) السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ...
3- مشركان، خالق هستى را «خدا» مىدانستند و براى چيزهاى ديگر در سرنوشت خود، نقش قائل بودند. «لَيَقُولُنَّ اللَّهُ»
4- گرايش به حقّ، فطرى است و انحراف مشركان خلاف فطرت و به خاطر القائات بيرونى است. «يُؤْفَكُونَ» به صورت مجهول آمده كه به معناى به انحراف كشيده شدن است، گويا القاى خارجى آنان را به انحراف مىكشد.
«1». تفسير راهنما.
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 167
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ (61)
بعد از آن به جهت تعجب حضرت رسول اكرم و اهل ايمان از تصديق مشركان به باطل بيان فرمايد:
«1» سوره هود، آيه 6.
«2» منهج الصادقين، ج 7، ص 176.
جلد 10 - صفحه 259
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ: و اگر هر آينه بپرسى مشركين را، مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ: كيست كه بيافريد آسمانها و زمينها، وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ: و مسخر ساخت و رام گردانيد آفتاب و ماه را تا در فلك خود مىروند و دور مىزنند بر طريقه واحده بدون اختلاف. لَيَقُولُنَّ اللَّهُ: هر آينه گويند كه خدا آفريده است اينها را، زيرا اين مطلب در عقول ثابت شده كه واجب است انتهاى ممكنات به يكى كه واجب الوجود باشد. فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ: پس چگونه برمىگردند از عبادت خدا به پرستش غير او با آنكه اقرار كنند كه خالق آسمان و زمين اوست نه غير او. يا با وجود اعتراف به آنكه آفريننده آسمان و زمين و موجودات خدا باشد، چگونه و چرا از پرستش او برگردند به پرستش غير او كه قادر بر نفع و ضرر نيست.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ (61) اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (62) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ (63) وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (64) فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ (65)
لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ وَ لِيَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (66) أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ يُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ يُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ (67) وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْكافِرِينَ (68) وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ (69)
ترجمه
و هر آينه اگر بپرسى از آنها كه كيست كه آفريد آسمانها و زمين را و مسخّر كرد آفتاب و ماه را هر آينه البته گويند خدا پس بكجا برگردانده ميشوند
خداوند گشايش ميدهد روزى را براى آنكه ميخواهد از بندگانش و تنگ مىگرداند برايش همانا خدا بهمه چيز دانا است
و هر آينه اگر بپرسى از ايشان كيست كه فرستاد از آسمان آبى را پس زنده كرد بآن زمين را بعد از مردنش هر آينه البته گويند خدا بگو ستايش مر خدا را است ولى بيشتر آنها تعقّل نميكنند
و نيست اين زندگانى دنيا مگر سرگرمى و بازى و همانا سراى آخرت هر آينه زندگانى است اگر باشند كه بدانند
پس چون سوار شوند در كشتى بخوانند خدا را در حاليكه خالص كنندگانند براى او دين را پس چون نجات دهد آنها را بخشكى آنگاه آنها شرك ميآورند
تا كفران ورزند بآنچه داديم آنها را و تا كامياب شوند پس بزودى خواهند دانست
آيا نديدند كه ما قرار داديم حرمى را امن با آنكه ربوده ميشوند مردم از اطراف آنها آيا پس بباطل ميگروند و بنعمت خدا كفران ميورزند
و كيست ستمكارتر از آنكه بست بر خدا دروغ يا تكذيب كرد حق را چون آمد او را آيا نيست در دوزخ جاى اقامت براى كافران
و آنانكه مجاهده كردند در راه ما هدايت ميكنيم البته ايشانرا براههاى خودمان و همانا خدا هر آينه با نيكوكاران است.
تفسير
بتپرستان خصوصا اهل مكّه نوعا قائل بوجود خداوند بزرگ كه او خالق و رازق و مدبّر امور خلائق است بودند و عبادت بتها را وسيله تقرّب بخدا و آنها را شفعاء خودشان نزد او ميدانستند و اين عقيده بكلّى فاسد است چون كسيكه وسيله تقرّب بنده بخدا و شفيع او نزد حق باشد بايد نزديكتر باشد بخدا و جمادات دورترند از ساحت ربوبى از انسان گذشته از آنكه پرستش مخصوص بذات احديّت است و بنده در برابر كسى نبايد مانند حق خاضع شود لذا خداوند آنها را مأخوذ با قرارشان فرموده باين تقريب كه اى پيغمبر من اگر سؤال كنى تو از بتپرستان
جلد 4 صفحه 241
كه آسمانها و زمين را كه خلق نموده و مسخّر كرده آفتاب و ماه را كه ميگردند بفرمان او ميگويند خداى يگانه پس چگونه بوسوسه شيطان منحرف ميشوند از فطرت سليمه و منصرف ميگردند از عبادت او و بر گردانده ميشوند بعبادت جماداتى كه براى آنها نفع و ضررى ندارند و خدا گشايش ميدهد در روزى بر هر كس بخواهد از بندگانش و تنگ ميكند روزى را بر همانكس در وقت ديگر يا بر هر كس كه بخواهد چون خداوند دانا است بمصالح و مفاسد و مقتضيات احوال آنها و ساير امور پس نبايد ترس از تنگى معاش مانع از هجرت مسلمانان بسوى خدا شود چنانچه در آيات سابقه گذشت و نيز اگر بپرسى از آنها چه كس از آسمان باران نازل مينمايد و زمين مرده را زنده مىكند ميگويند خدا بگو الحمد للّه بر نعمتهاى او و اقرار شما بر آنكه او منعم است نه غير او ولى بيشتر آنها نمىيابند بعقل و فكر كه اين اقرار منافى با عبادت بت است چون شكر منعم واجب است نه غير او و لذا بتپرست شدهاند و اين زندگى چند روزه دنيا نيست مگر سرگرمى موقتى و بازى كودكانه بىفائده كه بزودى دلسردى و خستگى آورد و منقرض شود و همانا سراى جاويد آخرت زندگانى حقيقى دائم باقى است كه فنا و زوالى در آن راه ندارد ولى آنها غافل از اين معنى ميباشند و اگر ميدانستند اختيار نمىنمودند فانى را بر باقى و بازى موقتى را بر عيش و نوش ابدى و كلمه حيوان بر وزن غليان مصدر است بمعناى حيات ولى مشعر بحركت و جنبش لذا در مقام مبالغه استعمال ميشود و يكى از موارد كه بحال طبيعى و ارتكاز فطرى كفار اقرار بخداى يگانه غائب از انظار مينمايند وقتى است كه در كشتى مىنشينند و بگرداب بلا مبتلا ميشوند يكباره از غير خدا منصرف و متوجه باو ميگردند و با اخلاص او را ميخوانند و طلب نجات ميكنند چون بالفطره يقين دارند در آنوقت دستگيرى جز او ندارند ولى چون خداوند نجات داد آنها را و بساحل مراد رسيدند يكباره خدا را فراموش نموده و بعبادت بتها مشغول ميگردند و نتيجه آن فقط كفران نعمت نجات و حيات و ساير نعم الهيّه و بهره بردارى از لهو و لعب چند روزه و دلخوشى باجتماع با يكديگر بر عبادت جمادات است و بعد از اين ميدانند و مىبينند عقبات و عقوبات آنرا و ليتمتّعوا بسكون لام نيز قرائت شده و بنابراين لام امر براى تهديد است و بنابر قرائت مشهوره لام
جلد 4 صفحه 242
جارّه براى بيان عاقبت امر آنها است آيا اين بتپرستان بىانصاف مكه نديدند كه ما حرم را محترم و اهل آنرا مأمون از قتل و غارت و تعدّى و اسارت فرموديم با آنكه از اطراف و جوانب آن مردم يكديگر را باسارت ميگيرند و بقتل ميرسانند و اموالشان را بغارت مىبرند و آنها در ناز و نعمت هستند و شكر آنرا بجا نمىآورند و با وجود اين آيا مستحق عقوبت نيستند كه بشيطان و بت كه باطل است ايمان مىآورند و بنعمت خدا كه بآنها انعام شده و نبوّت خاتم انبياء كه حق است كافر ميشوند و كفران مينمايند و چه كس ظالم و ستمكارتر است از كسيكه افترا و دروغ به بندد بخدا و بگويد شفاعت و عبادت بتها را خدا مرخّص فرموده و تكذيب كند قرآن و آورنده آنرا كه حقّ محض است چون بيايد نزد او بدون تأمّل و درنگ آيا چنين كسانى سزاوار نيست كه در جهنم جايگاه هميشگى و مقرّ مألوفى براى آنها باشد و آن كسانيكه مجاهده و كوشش نمودند در راه ما و براى رضاى ما خود را بزحمت انداختند بهجرت از اوطان و معارضه با شيطان و مقاتله با كفار و منازعه با اشرار و طلب معرفت و تحصيل مغفرت همانا هدايت نمائيم آنها را البته بطريق سير و سلوك و وصول و نزول بساحت مقدّس خودمان و همانا خداوند با نيكوكاران است بكمك و نصرت در دنيا و رحمت و مغفرت در آخرت و آنها را بمقاصد حقّه خودشان خواهد رسانيد و در حديث است كه كسيكه عمل كند بچيزى كه ميداند، خداوند عطا ميكند باو علم چيزيرا كه نميداند و از امام باقر عليه السّلام روايت شده كه اين آيه مخصوص بآل محمّد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و شيعيان ايشان است و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه در قرآن بعضى از اسماء مخصوص بمن است و از آن جمله محسن است در قول خداوند انّ اللّه لمع المحسنين و در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره عنكبوت و روم را در شب بيست و سوم ماه رمضان تلاوت نمايد و اللّه از اهل بهشت است و كسى را از آن استثناء نميكنم و نميترسم كه خداوند براى قسم من گناهى بر من بنويسد و براى اين دو سوره در نزد خدا منزلت رفيعى است و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.
جلد 4 صفحه 243
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ وَ سَخَّرَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللّهُ فَأَنّي يُؤفَكُونَ (61)
و هر آينه اگر از آنها بپرسي كيست خلق فرموده آسمانها را و زمين را و مسخر فرموده خورشيد و ماه را! هر آينه البته ميگويند خداوند متعال. پس براي چه از او رو برميگردانيد و متوجه باصنام که يك حجر و فلزي بيش نيستند ميشويد.
توضيح كلام اينكه مشركين منكر وجود اللّه نيستند و توحيد ذاتي و صفاتي و افعالي او را معتقد هستند که واجب الوجود بالذات او است و بس و مستجمع جميع صفات كماليه و جماليه و جلاليه است علم و قدرت و حيات و ساير صفات ذاتيه که تعبير بكماليه ميكنند و منزه از جميع عيوب و نواقص و احتياج که تعبير بصفات جلاليه ميكنند و موجد تمام ممكنات خالق رازق محيي و مميت مغني و مفقر و منعم و ساير افعال که تعبير بصفات جماليه ميكنند فقط در توحيد عبادتي مشرك شدند و شيطان آنها را اغوا كرد به اينكه در عبادت توجه لازم دارد و خداوند چون جسم نيست مواجهه باو ممكن نيست بايد توجه باشرف مخلوقات او كرد بعضي اشرف مخلوقات را شمس گفتند آفتاب پرست شدند يا ماه و ستارهها، بعضي آتش را گفتند مثل گبرها مجوس بعضي انبياء را گفتند و چون از دنيا رفتند مجسمههايي باسم آنها تشكيل دادند و آن ها را عبادت كردند بعضي ملائكه را و چون آنها هم مشاهده نميشوند اصنامي بتخيل آنها تراشيدند و سجده كردند و غافل از اينكه توجه مثل اميد و خوف و توكل و امثال اينهاست خداوند محيط و حاضر و ناظر است لذا ميفرمايد وَ لِلّهِ المَشرِقُ وَ المَغرِبُ فَأَينَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجهُ اللّهِ (بقره آيه 115) بلا تشبيه نظير دائره که اگر در وسط دائره باشد بهر طرف توجه كند مقابل دائره است.
توضيح كلام اينكه تمام ممكنات از عالم انوار و ارواح و عقول و نفوس که مجرد از ماده و صورت هستند و عالم مثال که صورت بلا ماده هستند و عالم اجسام از فلكيات و كرات جويه و عوالم سفليه تا مادة المواد بايجاد حضرت حق موجود ميشوند بمعني اسم مصدري که تعبير بافعال الهيه ميشود مخلوق او و مصنوع او هستند و نفس ايجاد بنفسه موجود ميشود بمعني مصدري زيرا ايجاد ايجاد ديگر نميخواهد که گفتند موجودات امكاني بايجاد موجود ميشوند و ايجاد بنفسه که از اينکه ايجاد،
جلد 14 - صفحه 348
در اصطلاح حكماء بوجود منبسط تعبير ميكنند و در اصطلاح شرع به مشيت تعبير شده که فرمودند:
خلقت الاشياء بالمشيئة و خلقت المشيئة بنفسها» و در لسان متكلمين باراده تعبير كردند به واسطه آيه شريفه إِنَّما أَمرُهُ إِذا أَرادَ شَيئاً أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ (يس آيه 82) لكن مكرر گفتهايم اراده از صفات ذات است بمعني علم بصلاح چنانچه حكمت علم بمصالح و مفاسد است هر فعل که مصلحت داشته باشد صلاح در ايجاد است پس ايجاد ميكند که همين امر الهي و كلمه كن نفس ايجاد است که بمجرد ايجاد موجود ميشود احتياج بلفظ كن ندارد پس احاطه قيوميه دارد وجودا و بقاء بتمام ممكنات که بايجاد او موجود ميشوند و بابقاء او باقي ميماند «اگر نازي كند از هم فرو ريزند قالبها) هذا ما عندنا و اللّه العالم.
و معناي توجه يعني عمل را بداعي تقرب باو و خلوص بجا آوردن که اصل قربت داعي امتثال است چون او فرموده بجا مياورم يا از خوف از عذاب يا به اميد ثواب يا اطاعت امر و امثال اينها لذا ميفرمايد:
وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ وَ سَخَّرَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ و اينها از باب مثال است خالق کل شيء و تمام مسخر تحت اراده او هستند.
لَيَقُولُنَّ اللّهُ پس بآنها بفرما براي چه تكذيب انبياء ميكنيد و توجه بغير او داريد:
فَأَنّي يُؤفَكُونَ.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 61)- در دل خدا میگویند و با زبان بت! در آیات گذشته روی سخن با مشرکانی بود که حقانیت اسلام را درک کرده بودند اما به خاطر ترس از قطع روزی خود حاضر به قبول ایمان و هجرت نبودند در اینجا روی سخن را به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله- و در واقع به همه مؤمنان- کرده دلائل توحید را از طریق «خلقت» و «ربوبیت» و «فطرت» بیان میکند، و به آنها خاطرنشان میسازد که سر نوشت آنها به دست خدایی است که در «آفاق» و «انفس» آثار او را مییابند، نه به دست بتها که بتها هیچ نقشی در این میان ندارند.
نخست به مسأله خلقت آسمان و زمین اشاره کرده و از اعتقادات باطنی آنها کمک گرفته، میگوید: «اگر از آنها سؤال کنی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده؟
و (چه کسی) خورشید و ماه را مسخر (فرمان خویش در طریق منافع بندگان کرده؟) همه یک زبان پاسخ میگویند: اللّه» (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ).
زیرا مسلم است نه بت پرستان و نه غیر آنها هیچ کس نمیگوید خالق زمین و آسمان و تسخیر کننده خورشید و ماه یک مشت سنگ و چوبی است که به دست انسان ساخته و پرداخته شده است.
در پایان آیه، بعد از ذکر این دلیل روشن میگوید: «با این حال چگونه آنها (از عبادت خداوند خالق متعال به عبادت یک مشت بتهای سنگی و چوبی) بازگردانده میشوند»؟ (فَأَنَّی یُؤْفَکُونَ).
ج3، ص515
گویی قدرت بر تصمیمگیری ندارند و بیاراده به سوی بت پرستی کشیده میشوند!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی ، ج8، ص: 159
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم