آیه 57 سوره حجر
<<56 | آیه 57 سوره حجر | 58>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آن گاه ابراهیم پرسش کرد که ای رسولان حق، باز گویید که بر چه کار مبعوث شدهاید؟
[سپس] گفت: ای فرستادگان! کار مهم شما چیست؟
[سپس] گفت: «اى فرشتگان، [ديگر] كارتان چيست؟»
گفت: اى رسولان، كار شما چيست؟
(سپس) گفت: «مأموریت شما چیست ای فرستادگان خدا؟»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
خطبكم: خطب (بر وزن عقل). روبرو سخن گفتن . ايضا به معنى امر عظيم است كه در آن تخاطب بسيار شود . مراد از آيه ، معناى دوم است..[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ «57»
سپس (ابراهيم) گفت: اى فرستادگان! (الهى) كار شما چيست؟
قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ «58»
گفتند: ما به سوى قومى تبهكار فرستاده شدهايم (تا آنان را هلاك كنيم).
پیام ها
1- فرشتگان قبل از انجام مأموريّت، رهبران الهى را در جريان مىگذاشتند. «قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا»
2- فرشتگان ماموران خدا هستند. همانگونه كه براى مؤمنان دعا مىكنند «وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» «2» نسبت به مجرمان حامل قهر الهى مىشوند. «أُرْسِلْنا»
3- سلسله مراتب بايد حفظ شود. با اينكه مسئله مربوط به قوم لوط است، امّا فرشتگان ابتدا حضرت ابراهيم را در جريان قرار دادند، سپس حضرت لوط را، زيرا حضرت لوط تحت ولايت حضرت ابراهيم بوده است. «إِنَّا أُرْسِلْنا»
4- كيفر مجرمان تنها در آخرت نيست. «أُرْسِلْنا، مُجْرِمِينَ»
5- اگر گناه، عمومى شد و توبهاى در كار نبود، قهر الهى حتمى است. «أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ»
«2». غافر، 7.
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 468
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (57)
حضرت ابراهيم به قرائن دانست كه براى بشارت ولد، يك ملك كافى است؛ نزول اين عده ملائكه، البته براى امر مهمى خواهد بود، لذا در مقام تفحص برآمده:
قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ: گفت پس چه امر بزرگى است شما را و شأن شما چيست اى فرستادگان حق تعالى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ (51) إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ (52) قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ (53) قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ (54) قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ (55)
قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ (56) قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (57) قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (58) إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ (59) إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ (60)
ترجمه
و خبر ده ايشانرا از مهمانان ابراهيم
هنگاميكه داخل شدند بر او پس گفتند سلام گفت همانا ما از شما ترسانيم
گفتند نترس همانا ما مژده ميدهيم تو را به پسرى دانا
گفت آيا مژده داديد مرا در حاليكه رسيد مرا پيرى پس بچه مژده ميدهيد
مرا گفتند مژده داديم تو را براستى پس مباش از نااميدان
گفت و كيست كه نااميد شود از رحمت پروردگارش مگر گمراهان
گفت پس چيست كار شما اى فرستادگان
گفتند همانا ما فرستاده شديم بسوى گروهى گناهكاران
مگر
جلد 3 صفحه 257
خانواده لوط همانا ما نجات دهندگانيم ايشانرا تمامى
مگر زنش را كه تقدير نموديم همانا او باشد از بازماندگان.
تفسير
ضيف در اصل مصدر بوده و بمعناى وصف استعمال ميشود در واحد و كثير و گاهى باضياف جمع بسته ميشود و اينجا مراد ملائكهاند كه بر حضرت ابراهيم عليه السّلام برسم ميهمانى وارد شدند و چون از طعامى كه براى ايشان حاضر فرموده بود تناول ننمودند آنحضرت خائف شد كه مبادا قصد سوئى داشته باشند چون در پيش آنها اين رسم بود و كلمه سلاما ظاهرا منصوب بفعل مقدّر است يعنى گفتند نسلّم عليك سلاما و حضرت جواب فرمود چنانچه در سوره هود ذكر شده و تفصيل اين قصه آنجا گذشت و تكرار نميشود فقط نكته قابل ذكر اين است كه اينجا عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از غلام عليم اسمعيل است از هاجرو از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ابراهيم عليه السّلام سه سال بعد از بشارت مكث فرمود پس بشارت ديگرى آمد از طرف خداوند براى او باسماعيل و آنجا در قرآن تصريح شده بود كه بشارت باسحاق داده شد لذا در منهج و غيره اين بشارت را باسحاق راجع نمودهاند بدون نقل خلاف و تحقيق آنست كه دو بشارت بوده يكى بحضرت ابراهيم كه در اين آيه ذكر شده راجع بولادت حضرت اسمعيل براى او و ديگر بساره خاتون زوجه معقوده آنحضرت راجع بولادت حضرت اسحق براى او در سوره هود لذا آنجا حضرت ساره تعجّب كرد و اينجا حضرت ابراهيم چون بسن پيرى رسيده بود و اولادش نشده بود و از روى تعجّب فرمود بچه بشارت ميدهيد مرا تا معلوم شود بنحو حقيقت است يا مجاز و از پيش خود ميگويند يا از جانب خدا و آنها عرضه داشتند بنحو حقّ و حقيقت و راستى و درستى از جانب پروردگار پس مباش از نااميدان و مأيوسان از رحمت حق و اگر اين بشارت راجع بولادت حضرت اسحق بود جاى تعجّب و يأس آنحضرت نبود چون او حضرت اسمعيل را داشت و مرديكه خداوند باو اولادى داده از ولد ديگرى كه باو عنايت شود تعجّب نميكند و مأيوس نميشود در هر حال حضرت ابراهيم در جواب ملائكه فرمود كه من مأيوس از رحمت خدا نيستم بر حسب اسباب ظاهرى نااميد شده بودم و اكنون اميدوار شدم چون مأيوس نميشوند از رحمت خدا مگر گمراهان و ظاهرا اين يك قصّه است كه خداوند در دو جا بمناسبت
جلد 3 صفحه 258
ذكر فرموده اينجا ظاهرا براى بيان رحمت بر دوستان و غضب بر دشمنان است و اوّلا بشارت بحضرت ابراهيم دادهاند و بعدا براى رفع نگرانى حضرت ساره باو نيز بشارت داده شده و هر جا قسمتى از اين قصّه ذكر شده چنانچه در كلام الهى معمول است و جمله على ان مسّنى الكبر ظاهرا حاليّه است يعنى با حال اصابت پيرى بمن و مراد از گمراهى خطاء در طريق معرفت خدا و وسعت رحمت و عموم قدرت او است و پس از وصول بشارت و حصول اطمينان حضرت ابراهيم از ملائكه سؤال نمود كه شما براى چه كار نازل شديد عرضه داشتند ما فرستاده شديم براى عذاب قوم لوط كه اهل فسق و فجورند مگر خانواده او كه ايشانرا تمامى نجات خواهيم داد جز زنش را كه مقدّر نموديم ما بامر خداوند كه باقى باشد با قوم و هلاك شود و در علل از امام باقر عليه السّلام روايت نموده كه هميشه حضرت لوط و ابراهيم عليه السّلام منتظر نزول عذاب بر قوم لوط بودند و خداوند براى منزلت و مقام آن دو بزرگوار در عذاب تأخير ميفرمود و چون خداوند اراده فرمود آنها را عذاب فرمايد مقدّر فرمود كه عوض دهد بحضرت ابراهيم از عذاب قوم لوط غلام عليم را تا موجب تسلّى خاطر او شود از مصيبتش بهلاك قوم پس مبعوث فرمود فرستادگانى را بسوى آنحضرت كه بشارت دهند او را باسماعيل از هاجر و غلام عليم او است و قرابت نسبى و سببى حضرت لوط با حضرت ابراهيم عليه السّلام و علاقمندى آنحضرت باو و كسانش در سوره اعراف و هود گذشت و مؤكّد مضمون اين روايت و روايت عيّاشى از آنحضرت كه قريب باين معنى است ميباشد و شايد تكرار بشارت اسماعيل عليه السّلام براى ظهور حضرت ختمى مرتبت از او باشد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ فَما خَطبُكُم أَيُّهَا المُرسَلُونَ (57)
فرمود مقصد و منظور شما چيست! و براي چه امر مهمي فرستاده شدهايد!
خطب امر مهمي و بزرگي را گويند که تعبير بأمر جليل ميكنند و از همين باب است خطبه و خطيب و پس از آنكه ابراهيم شناخت که اينها ملائكه هستند آنهم
جلد 12 - صفحه 53
بزرگان ملائكه و غرض آنها مجرد بشارت باسحق نيست و اينها بامر پروردگار آمدهاند و البته براي امر مهمي آمدهاند سؤال كرد (قالَ فَما خَطبُكُم) چه امر مهمي است که شما فرستاده شدهايد از جانب پروردگار (أَيُّهَا المُرسَلُونَ).
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 57)- ولی به هر حال ابراهیم (ع) پس از شنیدن این بشارت، در این اندیشه فرو رفت که این فرشتگان با آن شرایط خاص، تنها برای بشارت فرزند نزد او نیامدهاند، حتما مأموریت مهمتری دارند و این بشارت تنها گوشهای از آن را تشکیل میدهد، لذا در مقام سؤال برآمد و به آنها «گفت: مأموریت شما چیست ای فرستادگان خدا»؟ (قالَ فَما خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم