آیه 4 سوره قارعة

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۴ قارعة)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ

مشاهده آیه در سوره


<<3 آیه 4 سوره قارعة 5>>
سوره : سوره قارعة (101)
جزء : 30
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

در آن روز سخت، مردم مانند ملخ هر سو پراکنده شوند.

روزی که مردم [در سراسیمگی] چون پروانه های پراکنده اند

روزى كه مردم چون پروانه‌[هاى‌] پراكنده گردند،

روزى است كه مردم چون پروانگان پراكنده باشند،

روزی که مردم مانند پروانه‌های پراکنده خواهند بود،

ترجمه های انگلیسی(English translations)

[It is] the day when mankind will be like scattered moths

The day on which men shall be as scattered moths,

A day wherein mankind will be as thickly-scattered moths

(It is) a Day whereon men will be like moths scattered about,

معانی کلمات آیه

  • فراش: پروانه‌‏ها. مفرد آن فراشه است. به قولى آن به معنى ملخ پر در آورده است «غوغاء الجراد» چنان كه در اقرب الموارد گويد، آن با آيه‏ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ خوب مى‎‏سازد.
  • مبثوث: پراكنده. بث. پراكندن. منتشر كردن.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


الْقارِعَةُ «1» مَا الْقارِعَةُ «2» وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ «3» يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ «4» وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ «5» فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ «6» فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ «7» وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ «8» فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ «9» وَ ما أَدْراكَ ما هِيَهْ «10» نارٌ حامِيَةٌ «11»

«1» حادثه كوبنده. «2» آن حادثه كوبنده چيست؟ «3» و تو چه دانى آن حادثه كوبنده چيست؟ «4» روزى كه مردم مانند پروانه‌ها پراكنده باشند. «5» و كوهها مانند پشمِ رنگارنگِ زده شده. «6» پس هر كس كفّه‌هاى (عمل خيرش در) ترازويش سنگين باشد، «7» پس او در زندگى رضايت بخشى است. «8» ولى هر كس كفّه‌هاى (كار خيرش در) ترازويش سبك باشد، «9» پس در آغوش آتش است. «10» و تو چه دانى آن چيست؟ «11» آتشى سوزان.

نکته ها

«قارعة» از «قرع» به معناى كوبيدن چيزى بر چيزى است. يكى از نام‌هاى قيامت، «قارعة» است، زيرا با صيحه‌ى كوبنده آغاز مى‌شود و عذاب آن كوبنده است.

در روايات مى‌خوانيم: حضرت على عليه السلام و فرزندان معصومش، ميزان و معيار سنجش‌

جلد 10 - صفحه 575

اعمال انسان‌ها در قيامت هستند. «1»

شايد دليل آنكه كلمه «موازين» به صورت جمع آمده، اين باشد كه كارهاى گوناگون انسان با ابزارهاى گوناگون سنجيده مى‌شود و هر كار، ميزان مخصوص به خود را دارد.

«موازين» جمع «ميزان» به معناى وسيله سنجش است و روشن است كه اعمال انسان، امرى مادى و داراى وزن و جرم نيست كه با ترازوهاى معمولى سنجيده شود، بلكه هر دسته از اعمال انسان، معيار سنجش مخصوص به خود دارد.

مادر براى همه فرزندان، مأوى و پناهگاه است، اما در آنجا مادر و پناهگاه گروهى از انسان‌ها دوزخ است.

«هاوِيَةٌ» از «هوى» به معناى سقوط است و دوزخ، محلّ سقوط گروهى است.

«حامِيَةٌ» از «حمى» به معناى شدّت حرارت است.

كوه‌هاى رنگارنگ در اثر قطعه قطعه شدن و خورد و خاك شدن، مثل پشم زده رنگارنگ مى‌شوند. «كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ» «منفوش» از «نفش» به معناى باز كردن و كشيدن پشم است تا آنجا كه اجزاى آن از هم بگسلد. «2»

سبك و سنگينى مخصوص ماديات نيست. لذا به سخنان بى‌محتوى مى‌گويند: سخن سبك. شايد مراد از «ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ» و «خَفَّتْ مَوازِينُهُ» ارزش و كيفيّت عمل باشد و شايد هم مراد، قلّت و كثرت آن باشد.

حضرت على عليه السلام فرمودند: مراد از سبكى عمل، كم بودن عمل و مراد از سنگينى عمل، زيادى آن است. «قلة الحساب و كثرته» «3»

شخصى سلمان را تحقير كرد كه تو كيستى و چيستى؟ پاسخ داد: اول من و تو نطفه و آخر

«1». بحارالانوار، ج 7، ص: 252.

«2». تفسير راهنما.

«3». احتجاج طبرسى، ج 1، ص 363. به نقل راهنما.

جلد 10 - صفحه 576

من و تو مردار است. اين دنياست، اما در قيامت، «من ثقلت موازينه فهو الكريم و من خفت موازينه فهو لئيم» «1» هر كس ميزان او سنگين باشد، تكريم مى‌شود و هر كس سبك باشد، تحقير و ملامت خواهد شد.

پیام ها

1- قيامت، كوبنده مستكبران و روحيه‌هاى متكبّرانه است. «الْقارِعَةُ مَا الْقارِعَةُ»

2- قيامت فراتر از فكر بشر است. حتى پيامبر بدون بيان الهى از آن خبر ندارد. «وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ»

3- قيامت روز تحيّر و سرگردانى بشر است. «كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ»

4- بهشت را به بها دهند نه بهانه. «مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ»

5- زندگىِ سراسر شاد، مخصوص قيامت است. زيرا در دنيا در كنار كاميابى‌ها، دغدغه بيمارى، سرقت، حسادت، از دست دادن و گذرا بودن هست. «عِيشَةٍ راضِيَةٍ»

6- رضايت از زندگى، از نشانه‌هاى جامعه بهشتى است. «فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ»

7- مبناى كيفر و پاداش، عمل است كه با ترازوى عدل سنجيده مى‌شود. ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ‌ ... خَفَّتْ مَوازِينُهُ‌

«والحمدللّه ربّ العالمين»

«1». تفسير نور الثقلين.

جلد 10 - صفحه 578

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ «4»

«1» مجمع البيان (چ 1403)، ج 5، ص 532.

جلد 14 - صفحه 321

يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ‌: روزى كه باشند مردمان از شدت اضطراب، كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ‌: مانند پروانه‌هاى پراكنده، در كثرت و ذلت و ضعف و انتشار و سر گشتگى و دواعى از تمام اطراف، يعنى مردمان جوقه جوقه و گروه گروه بر يكديگر مى‌افتند مانند غوغاى ملخ كه بباد به هم برمى‌آيند و پريشان حال و پايمال مى‌شوند. نزد بعضى آنكه همچنان كه پروانه خود را به آتش مى‌زند و در آتش مى‌افتد، مردم نيز در روز قيامت به آتش مى‌افتند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

الْقارِعَةُ «1» مَا الْقارِعَةُ «2» وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ «3» يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ «4»

وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ «5» فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ «6» فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ «7» وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ «8» فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ «9»

وَ ما أَدْراكَ ما هِيَهْ «10» نارٌ حامِيَةٌ «11»

ترجمه‌

آن كوبنده،

چيست آن كوبنده‌

و چه ميدانى تو كه چيست آن كوبنده‌

روز كه ميباشند مردم مانند پرندگان كوچكى كه گرد چراغ ميگردند و پراكنده ميشوند

و ميباشند كوهها مانند پشم رنگارنگ زده شده‌

پس اما كسيكه سنگين باشد مقدار كارهاى خوب او

پس او در زندگانى رضايت بخش خواهد بود

و اما كسيكه سبك باشد مقدار كارهاى خوب او

پس جايگاه اصلى او هاويه است‌

و چه ميدانى تو كه چيست آن‌

آتشى است كه گرمى آن بسيار است.

تفسير

خداوند سبحان در اين سوره شريفه باز بعضى از اوضاع و اهوال قيامت را بيان فرموده باين تقريب كه آن روز و وقتى كه كوبنده است دلهاى مردم را بفزع و هول و افلاك و كواكب را بانشقاق و انحطاط كه باين مناسبت بقارعه ناميده شده چيست آن و براى اهميّت و عظمت امر آن پرسش از حقيقت آن شده و بجاى ضمير براى مزيد تهويل و تجليل اسم ظاهر تكرار شده است و باز بهمين غرض فرموده و چه ميدانى تو اى پيغمبر حقيقت و كنه آنرا بتفصيل چون امر آن بالاتر و برتر از آنست كه دانش كسى بكنه آن برسد بلى اجمالا آنچه را خداوند بآن خبر داده از اوضاع آن عالم ميدانى و چه قدر فرق است بين عيان و بيان آن روزى است كه تمام مردم مانند پرندگان كوچكى كه گرد چراغ در شب تابستان جمع ميشوند و پريشان و سر گردان گشته بال و پر سوخته و ريخته منتشر و پراكنده ميگردند ميباشند و وجه شبه معلوم است كه زيادى و سر گردانى‌

جلد 5 صفحه 426

و تشويش و انتشار و التهاب و ذلّت و انكسار است و كوهها مانند پشم الوان زده شده ميباشند در تفرّق اجزاء و انتشار آن در فضا و در آن روز ميزانهاى اعمال وضع و وزن آنها معلوم ميشود و تحقيق اين معنى در اوائل سوره اعراف گذشت پس كسيكه سنگين شود مقادير حسنات او برجحان بر سيّئاتش پس او در زندگانى رضايت بخش بهشت خواهد بود و كسيكه سبك باشد مقدارهاى كارهاى خوبش بالنّسبه بكارهاى بدش پس مانند كودكى كه در آغوش مادر جاى گيرد در آتش جهنّم مأوى خواهد گرفت چون موازين بمعناى مقادير است و هاويه از اسماء آتش جهنّم ميباشد و خداوند آنرا تفسير فرموده كه ميفرمايد چه ميدانى تو اى پيغمبر كه چيست هاويه و چه قدر جاى بدى است آن آتش بسيار گرم ميباشد و هاء در ما هيه براى وقف است و با اين بيان الهى باز بعضى فامّه هاويه را بفرود آمدن در جهنم با مغز سر تفسير نموده‌اند در ثواب الاعمال و مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه زياد سوره القارعه را قرائت نمايد خداوند او را از فتنه دجال و ايمان باو و از عذاب جهنّم مأمون فرمايد و الحمد للّه رب العالمين‌

جلد 5 صفحه 427

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يَوم‌َ يَكُون‌ُ النّاس‌ُ كَالفَراش‌ِ المَبثُوث‌ِ «4» وَ تَكُون‌ُ الجِبال‌ُ كَالعِهن‌ِ المَنفُوش‌ِ «5»

روزي‌ ‌که‌ جميع‌ افراد انسان‌ مبعوث‌ ميشود مثل‌ جراد منتشر پراكنده‌ ميشوند چنانچه‌ ‌در‌ جاي‌ ديگر ميفرمايد: يَخرُجُون‌َ مِن‌َ الأَجداث‌ِ كَأَنَّهُم‌ جَرادٌ مُنتَشِرٌ قمر ‌آيه‌ 7. و تشبيه‌ بجراد و فراش‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ يك‌ مرتبه‌ آني‌ و فوري‌ تمام‌ مثل‌ مور و ملخ‌ پراكنده‌ ‌از‌ قبرها بيرون‌ ميريزند ‌در‌ صحراي‌ محشر ‌که‌ ميفرمايد: وَ ما أَمرُ‌-‌ السّاعَةِ إِلّا كَلَمح‌ِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَب‌ُ نحل‌ ‌آيه‌ 77. و راه‌ بجايي‌ ندارند ‌از‌ ‌اينکه‌ طرف‌ بآن‌ طرف‌ ميدوند چنانچه‌ ملخ‌ و مورچه‌ ‌از‌ ‌هر‌ طرفي‌ ميروند و برميگردند بطرف‌ ديگر ‌که‌ معني‌ مبثوث‌ و منتشر ‌است‌.

وَ تَكُون‌ُ الجِبال‌ُ كَالعِهن‌ِ المَنفُوش‌ِ.

عهن‌ پنبه‌ و پشم‌ ‌است‌ ‌که‌ دم‌ جك‌ حلاج‌ ريز ريز ‌شده‌ ‌باشد‌، ‌با‌ اينكه‌ كوه‌ها ‌از‌ ‌هم‌ پاشيده‌ شدند اشجار و عمارات‌ و پستي‌ها و بلندي‌ زمين‌ بطريق‌ اولي‌ ‌از‌ ‌هم‌ پاشيده‌ ميشود ‌که‌ ميفرمايد: يَسئَلُونَك‌َ عَن‌ِ الجِبال‌ِ فَقُل‌ يَنسِفُها رَبِّي‌ نَسفاً فَيَذَرُها قاعاً صَفصَفاً لا تَري‌ فِيها عِوَجاً وَ لا أَمتاً طه‌ ‌آيه‌ 105 ‌الي‌ 107، و عوج‌ و امت‌ پستي‌ و بلندي‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 4)- سپس در توصیف آن روز عجیب می‌گوید: «روزی که مردم مانند پروانه‌های پراکنده خواهند بود» (یوم یکون الناس کالفراش المبثوث).

تشبیه به «پروانه» به خاطر آن است که پروانه‌ها معمولا خود را دیوانه‌وار به آتش می‌افکنند و می‌سوزانند، بدکاران نیز خود را در آتش جهنم می‌افکنند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص332

منابع