آیه 45 سوره قلم

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۴۵ قلم)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَأُمْلِي لَهُمْ ۚ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ

مشاهده آیه در سوره


<<44 آیه 45 سوره قلم 46>>
سوره : سوره قلم (68)
جزء : 29
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و آنها را مهلت دهم که البته کید من قوی و بسیار سخت است.

و [البته] آنان را مهلت می دهیم [تا گناهشان را در حال بی خبری به نهایت برسانند]، بی تردید نقشه و تدبیر من استوار است.

و مهلتشان مى‌دهم، زيرا تدبير من [سخت‌] استوار است.

و به آنها مهلت دهم. هر آينه مكر من مكرى استوار است.

و به آنها مهلت (بازگشت) می‌دهم؛ چرا که نقشه‌های من محکم و دقیق است!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

I will grant them respite, for My devising is indeed sure.

And I do bear with them, surely My plan is firm.

Yet I bear with them, for lo! My scheme is firm.

A (long) respite will I grant them: truly powerful is My Plan.

معانی کلمات آیه

  • املى: املاء: اطاله مدت. (مهلت دادن) در اقرب الموارد آمده. «الاملاء ...الامهال و التأخير في المدة» آن از «ملل» است.
  • متين: متن: گوشت محكمى كه در كنار تيره پشت واقع است، به گوشت دو طرف آن «متنان» گويند، از اين جهت به چيز محكم‏تر متين گفته‏‌اند.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ «44» وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ «45»

پس مرا با كسى كه (قرآن،) اين حديث (الهى) را تكذيب مى‌كند واگذار، ما آنان را از راهى كه نمى‌دانند تدريجاً (به سوى عذاب) پيش مى‌بريم. و به آنان مهلت مى‌دهم، همانا تدبير من محكم و استوار است.

نکته ها

كلمه «استدراج» يعنى نزديك شدن درجه درجه و گام به گام و مراد آن است كه خداوند گروهى را گام به گام به گونه‌اى كه متوجه نشوند به ورطه سقوط نزديك مى‌كند.

در قرآن آيات زيادى است كه مى‌فرمايد ما به گناهكاران مهلت مى‌دهيم و آنان خيال نكنند كه ما آنان را دوست داريم يا فراموششان كرده‌ايم.

امام صادق صلى الله عليه و آله فرمود: اگر گناهى انجام گرفت و گناهكار همچنان در رفاه و نعمت بود، اين‌

جلد 10 - صفحه 188

نشانه استدراج الهى در كيفر است. «1»

پیام ها

1- تكذيب كنندگان، با خدا طرفند. «فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ»

2- خداوند، به پيامبرش دلدارى مى‌دهد. «فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ»

3- تكذيب قرآن، كيفرى بس بزرگ دارد، زيرا خداوند مى‌فرمايد: آنان را به من واگذار. «فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ»

4- قرآن، مملو از سخنان جديد و تازه است. «بِهذَا الْحَدِيثِ» (حديث/ سخن نو)

5- زود قضاوت نكنيد و هر رفاهى را نشانه سعادت ندانيد. (حيوانات را به چراگاه مى‌برند و آنها فربه مى‌شوند، ولى پايان كارشان كشتارگاه است.)

«سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ»

6- بزرگترين خطر، آن است كه انسان از آن غافل باشد و به فكر چاره نباشد. «مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ»

7- خداوند امهال دارد ولى اهمال ندارد. سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‌ ... إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ‌

8- مهلت‌هاى الهى، تدبير خدا براى هلاكت كفّار است. «أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ»

9- توطئه‌هاى بشرى خنثى مى‌شود ولى تدبير الهى محكم است. «إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ (45)

وَ أُمْلِي لَهُمْ‌: و مهلت دهيم و دراز كنيم آجال آنها را در دنيا، و به صحت و نعمت عمر آنها را دراز كنيم، و تعجيل در عقوبت ايشان ننمائيم تا مغرور شوند و در طغيان و عصيان به نهايت رسند. إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ‌: بدرستى كه عقوبت من محكم است كه به هيچ چيز دفع نشود، و گرفتن من سخت است كه هيچكس را طاقت آن نباشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ (34) أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ (35) ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (36) أَمْ لَكُمْ كِتابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ (37) إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَما تَخَيَّرُونَ (38)

أَمْ لَكُمْ أَيْمانٌ عَلَيْنا بالِغَةٌ إِلى‌ يَوْمِ الْقِيامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَما تَحْكُمُونَ (39) سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذلِكَ زَعِيمٌ (40) أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ إِنْ كانُوا صادِقِينَ (41) يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطِيعُونَ (42) خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ (43)

فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ (44) وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ (45)

جلد 5 صفحه 253

ترجمه‌

همانا براى پرهيزكاران نزد پروردگارشان بهشتهاى پرنعمت است‌

آيا پس قرار ميدهيم منقادان را مانند گناهكاران‌

چيست شما را چگونه حكم ميكنيد

آيا براى شما كتابى است كه در آن ميخوانيد و مى‌يابيد

همانا براى شما است در آن آنچه را كه اختيار كنيد

يا مر شما را است عهدهاى مؤكّد بقسمى در نهايت تأكيد بعهده ما تا روز قيامت كه همانا براى شما است آنچه حكم ميكنيد

بپرس از آنها كه كدامشان باين امر ملتزم و ضامنند

يا براى آنها شريكهائى هستند پس بايد بياورند شريكهاى خودشان را اگر هستند راستگويان‌

روز كه دامن بكمر زده شود از شدّت و خوانده شوند بسوى سجود پس نتوانند سجده نمايند

با آنكه بزير افكنده باشد چشمهاشان فرو گيردشان خوارى و بتحقيق بودند كه خوانده ميشدند به سجده كردن با آنكه بودند تندرستان‌

پس واگذار مرا و كسيرا كه تكذيب ميكند اين سخن را در آتيه بتدريج مستحق عذاب كنيم آنها را از جائيكه نميدانند

و مهلت دهم آنها را همانا تدبير من محكم است.

تفسير

براى كسانيكه بأقلّ مراتب تقوى كه پرهيز از معاصى است عمل نموده‌اند نزد خداوند باغهاى بهشتى كه از كثرت نعمت و دوام آن باغهاى نعمت خوانده شده موجود است و چون گفته‌اند كفّار مكّه ميگفتند چنانچه خداوند ما را در دنيا بوفور نعمت بر محمد و پيروانش فضيلت داده در آخرت هم خواهد داد خداوند در ردّ قول آنها ميفرمايد آيا چنين امرى ممكن است كه ما مسلمانانرا كه مطيع اوامر ما هستند مانند كفّار گناه‌كار قرار دهيم در فضل و عطاء خود چه ميشود شما را مگر اختلال فكرى براى شما روى داده چگونه چنين حكم ناروائى مينمائيد آيا براى شما كه اهل كتاب نيستيد كتاب آسمانى ميباشد كه در آن نوشته فضيلت شما را و آنرا ميخوانيد و مى‌يابيد كه براى شما در آن كتاب است كه آنچه بخواهيد باختيار خودتان بكنيد و بنابراين جمله انّ لكم فيه لما تخيّرون مفعول تدرسون است و كسر انّ بملاحظه دخول لام است در مدخول آن و

جلد 5 صفحه 254

محتمل است جمله مستأنفه باشد يا براى شما عهدهاى مؤكّد بقسم است كه بنهايت تأكيد رسيده و بر عهده خدا است بر حسب آن عهود و مواثيق تا روز قيامت كه بشما اجازه دهد هر حكمى خواسته باشيد از خير و شرف و فضل براى خودتان اثبات نمائيد اى پيغمبر بپرس از آنها كدام يكشان ملتزمند باثبات اين دعوى و حاضرند ضامن و كفيل شوند كه خداوند در قيامت همان معامله را كه با مسلمانان ميكند با آنها بنمايد يا آنها را فضيلت دهد آيا در ميان عقلاء عالم كسانى هستند كه با آنها شريك باشند در اين ادّعاء باطل و بگويند خدا عاصى را بر مطيع فضيلت داده يا با يكديگر مساوى قرار ميدهد در آخرت اگر چنين شركائى دارند بياورند شهادت بدهند بر اين ادّعا اگر راست ميگويند و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه آيا شركائى كه آنها براى خدا در عبادت قرار دادند كه بتها باشند چنين شركائى براى آنها هستند كه بتوانند آنانرا مانند مسلمانان در آخرت قرار دهند اگر چه بشفاعت نزد خدا باشد اگر راست ميگويند بروند آنها را بياورند تا معلوم شود كه هيچ كارى از دستشان بر نمى‌آيد در روز كه در شدّت و سختى مانند آنستكه مردم در ورطه هولناكى افتاده‌اند كه بايد براى خلاص از آن دامن بكمر زد يا جامه بالا كشيد كه ساق پا نمايان شود و آن روز قيامت و صحراى محشر است و گفته‌اند اين در كلام عرب كنايه از شدّت امر و سختى آنست و در اخبار اينمعنى تأييد شده و از هول و هراس ميخواهند بزمين بيفتند و سجده كنند ولى از كثرت ازدحام نميتوانند و گفته شده در آنروز براى بحسرت انداختن آنها بر ترك سجود در دنيا و براى توبيخ و ملامت بآنها امر ميشود كه سجده كنيد در برابر خداوند ولى آنها متمكّن نميشوند و در روايات عدم تمكّنشان بخشك شدن فقرات پشتشان مانند آنكه يك پارچه شده باشد معلّل شده و از اين قبيل عذابها در قيامت بسيار است سرها بزير چشم‌ها بزمين دوخته با كمال ذلّت و خوارى بمحشر رانده و مانده شوند چون در دنيا خوانده بسجود خدا شدند و سالم بودند و تخلّف نمودند از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه هيچ تخلّفى از امر و نهى خدا نيست مگر آنكه از طرف او براى آن حكمى و ابتلائى است و از قمّى ره كشف ساق ببروز اسرار منافقين در آنروز و دعوت بسجود ببعث بر

جلد 5 صفحه 255

قبول ولايت مولى و خضوع در برابر او در دنيا و علّت عدم استطاعت بخشك شدن گردنشان بعد از كشف ساق براى عقوبت تأويل شده و ظاهرا منقول از امام صادق عليه السّلام و از بواطن قرآن است و در خاتمه خداوند به پيغمبر خود فرموده كه آنها را كه تكذيب ميكنند سخنان مرا كه در قرآن است بمن واگذار كن تا من نزديك نمايم آنها را بعذاب درجه درجه بمهلت دادن و زياد نمودن نعمت و ثروت و ادامه صحّت و سلامت و فراموش نمودنشان ياد خدا را چنانچه در سوره اعراف ذيل آيه و الّذين كذّبوا بآياتنا در تفسير اين آيه و آيه بعد گذشت خلاصه آنكه يك نوع غضب خدا بر بنده آنستكه وسائل مستحق عقوبت شدن او را در دنيا برايش فراهم نمايد تا بتدريج استحقاقش كامل گردد و يكمرتبه در حال غفلت و عدم توجّه بعلّت مأخوذ بعذاب اليم گردد و چون اينمعامله شبيه بكيد و مكر است و قابل دفع و جلوگيرى نيست از آن بكيد متين تعبير شده است در هر حال خاطر مبارك پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بايد جمع باشد كه خداوند انتقام او و ذريّه طاهره‌اش را هر قسم باشد از كفّار و منافقين خواهد كشيد

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ أُملِي‌ لَهُم‌ إِن‌َّ كَيدِي‌ مَتِين‌ٌ (45)

و مهلت‌ ميدهم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و بلا ‌بر‌ ‌آنها‌ نازل‌ نميكنم‌ محققا كيد ‌من‌ بسيار محكم‌

جلد 17 - صفحه 150

‌است‌ و نيز ميفرمايد: وَ لَو لا أَن‌ يَكُون‌َ النّاس‌ُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلنا لِمَن‌ يَكفُرُ بِالرَّحمن‌ِ لِبُيُوتِهِم‌ سُقُفاً مِن‌ فِضَّةٍ وَ مَعارِج‌َ عَلَيها يَظهَرُون‌َ وَ لِبُيُوتِهِم‌ أَبواباً وَ سُرُراً عَلَيها يَتَّكِؤُن‌َ وَ زُخرُفاً وَ إِن‌ كُل‌ُّ ذلِك‌َ لَمّا مَتاع‌ُ الحَياةِ الدُّنيا وَ الآخِرَةُ عِندَ رَبِّك‌َ لِلمُتَّقِين‌َ زخرف‌ آيه 32 ‌الي‌ 34.

وَ أُملِي‌ لَهُم‌ املاء مهلت‌ ‌است‌ چون‌ خداوند مهلت‌ ميدهد كفار ‌را‌ زيرا ‌از‌ تحت‌ قدرت‌ ‌او‌ بيرون‌ نيستند و ‌از‌ ‌او‌ فوت‌ نميشود كسي‌ تعجيل‌ ميكند ‌که‌ بترسد ‌از‌ دستش‌ برود و فوت‌ شود.

إِن‌َّ كَيدِي‌ مَتِين‌ٌ كيد ‌خدا‌ معامله ‌خدا‌ ‌است‌ ‌با‌ كفار و اهل‌ معاصي‌ بنحوي‌ ‌که‌ ‌آنها‌ خوب‌ بدانند و فرحناك‌ شوند و ‌در‌ باطن‌ عين‌ بلاء ‌است‌ و موجب‌ زيادتي‌ عذاب‌ ‌آنها‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد: وَ لا يَحسَبَن‌َّ الَّذِين‌َ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ خَيرٌ لِأَنفُسِهِم‌ إِنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم‌ عَذاب‌ٌ مُهِين‌ٌ آل‌ عمران‌ آيه 178.

اقول‌: ‌اينکه‌ آيات‌ ‌را‌ بايد ‌بر‌ جوانان‌ امروزه‌ تلاوت‌ كرد ‌که‌ ميگويند: اروپا و آمريكا چه‌ اندازه‌ ترقي‌ ‌در‌ صنعت‌ و دولت‌ و مكنت‌ پيدا كردند و ‌ما عقب‌ افتاده‌ و بي‌ علم‌ و بي‌ كمال‌ و بي‌ ثروت‌ شده‌ايم‌ و تمام‌ تقصير ‌را‌ گردن‌ علماء دين‌ ميگذارند ‌که‌ اينها ‌ما ‌را‌ عقب‌ انداختند بآنها بگوئيد عقب‌ افتادگي‌ ‌شما‌ ‌در‌ اثر هواهاي‌ نفساني‌ ‌شما‌ ‌است‌ ‌که‌ هميشه‌ دنبال‌ لهو و لعب‌ و ساز و آواز و تفريح‌ و تفرج‌ و سينما و تماشاخانه‌ رفته‌ايد و اما جلو افتادن‌ ‌آنها‌ باعث‌ زيادتي‌ عذاب‌ ‌آنها‌ ‌است‌ چنانچه‌ فرمود:

سؤال‌: كيد و مكر ‌از‌ صفات‌ خبيثه‌ ‌است‌ چه‌ معني‌ دارد نسبت‌ بخدا دادن‌ ‌که‌ بفرمايد: إِن‌َّ كَيدِي‌ مَتِين‌ٌ ‌ يا ‌ بفرمايد: وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللّه‌ُ وَ اللّه‌ُ خَيرُ الماكِرِين‌َ آل‌‌-‌ عمران‌ آيه 47.

جواب‌: اولا مراد معامله‌ ‌با‌ ‌آنها‌ ‌است‌ شبيه‌ معامله مكارين‌ و كيد كنندگان‌ نه‌ اينكه‌ ‌خدا‌ متصف‌ باين‌ صفات‌ ‌باشد‌، و ثانيا كيد و مكر ‌با‌ مسلمين‌ ‌از‌ صفات‌ مذمومه‌ ‌است‌ ولي‌ ‌با‌ كفار و مشركين‌ ‌از‌ صفات‌ حميده‌ ‌است‌ چنانچه‌ امير المؤمنين‌ بعمرو ‌بن‌ ‌عبد‌ ود فرمود: ‌با‌ ‌اينکه‌ شجاعت‌ كمك‌ ‌براي‌ ‌خود‌ ميگيري‌ برگشت‌ ببيند كي‌ بكمك‌ ‌او‌ آمده‌

جلد 17 - صفحه 151

حضرت‌ شمشير ‌بر‌ كمر ‌او‌ زد ‌در‌ غلطيد و همين‌ معامله‌ ‌را‌ حضرت‌ قاسم‌ ‌با‌ ازرق‌ شامي‌ كرد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 45)- «و به آنها مهلت (بازگشت) می‌دهم (و در عذابشان عجله نخواهم کرد) چرا که نقشه‌های من محکم و دقیق (و عذاب من شدید) است» (و املی لهم ان کیدی متین).

در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می‌خوانیم: «گاه هنگامی که بندگان سرکش گناه می‌کنند خداوند به آنها نعمتی می‌دهد، آنها از گناه خود غافل می‌شوند، و توبه را فراموش می‌کنند، این همان استدراج و بلا و عذاب تدریجی است».

هنگامی که انسان گناه می‌کند از سه حال بیرون نیست، یا خودش متوجه می‌شود و باز می‌گردد، و یا خداوند تازیانه «بلا» بر او می‌نوازد تا بیدار شود، و یا شایستگی هیچ یک از این دو را ندارد، خدا به جای بلا نعمت به او می‌بخشد و این همان «عذاب استدراج» است.

لذا انسان باید به هنگام روی آوردن نعمتهای الهی مراقب باشد نکند این امر که ظاهرا نعمت است «عذاب استدراج» گردد، به همین دلیل مسلمانان بیدار در این گونه مواقع در فکر فرو می‌رفتند، و به بازنگری اعمال خود می‌پرداختند، چنانکه در حدیثی آمده است که یکی از یاران امام صادق علیه السّلام عرض کرد: من از خداوند مالی طلب کردم به من روزی فرمود، فرزندی خواستم به من بخشید، خانه‌ای طلب کردم به من مرحمت کرد، من می‌ترسم نکند این «استدراج» باشد! امام علیه السّلام فرمود: «اگر اینها توأم با حمد و شکر الهی است استدراج نیست» (نعمت است).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص298

منابع