آیه 44 سوره ص
<<43 | آیه 44 سوره ص | 45>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و (ایوب را گفتیم) دستهای از چوبهای باریک (خرما) به دست گیر و (بر تن زن خود که بر زدنش قسم یاد کردی) بزن و عهد و قسمت را نشکن (و زن را هم بی گناه نیازار) ما ایوب را بنده صابری یافتیم، نیکو بندهای بود که دایم رجوع و توجهش به درگاه ما بود.
و [به او گفتیم: چون سوگند خورده ای که همسرت را برای اینکه تو را در امور معنوی ناراحت کرده بود، صد تازیانه بزنی] با دستت بسته ای ترکه خشک برگیر و همسرت را با آن بزن، و سوگندت را مشکن. بی تردید ما او را شکیبا یافتیم. چه نیکو بنده ای! یقیناً بسیار رجوع کننده به سوی ما بود.
[و به او گفتيم:] «يك بسته تركه به دستت برگير و [همسرت را] با آن بزن و سوگند مشكن.» ما او را شكيبا يافتيم. چه نيكوبندهاى! به راستى او توبهكار بود.
دستهاى از چوبهاى باريك به دست گير و با آن بزن و سوگند خويش را مشكن. او را بندهاى صابر يافتيم. او كه همواره روى به درگاه ما داشت چه نيكو بندهاى بود.
(و به او گفتیم:) بستهای از ساقههای گندم (یا مانند آن) را برگیر و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشکن! ما او را شکیبا یافتیم؛ چه بنده خوبی که بسیار بازگشتکننده (به سوی خدا) بود!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- ضغث: (بكسر اوّل) دسته علف و تركه، و بفتح اول به معنى مخلوط كردن است.
- لا تحنث: حنث: گناه. شكستن عهد و قسم. «لا تنحث» عهد مشكن.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِكْرى لِأُولِي الْأَلْبابِ «43»
و ما بر اساس رحمت خويش خانوادهاش را (كه در اثر بيمارى سخت و طولانى، از او جدا شده بودند) به او بخشيده و برگردانديم و همانند آنها را به آنان افزوديم (و بستگانش را توسعه داديم) تا براى خردمندان پندى باشد.
وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ «44»
جلد 8 - صفحه 115
(و او را از بن بست تعهّدى كه كرده بود نجات داديم. او سوگند ياد كرده بود كه به خاطر تخلف همسرش ضربهاى شلاق به او بزند ليكن چون همسرش وفادار بود به او گفتيم:) دستهاى از شاخههاى نازك گياه به دست خود بگير و با آن بزن تا (بدن همسرت آزرده نشود) و سوگند را مشكن. ما ايّوب را صابر يافتيم، چه بندهى خوبى كه بسيار توبه و انابه دارد.
نکته ها
«ضغاث» به دستهاى از شاخهها و چوبهاى نازك گويند. «حنث» به معناى شكستن عهد و سوگند است.
چنانكه در روايات آمده است: همسر ايّوب، زنى فداكار بود كه در تمام دوران بيمارى او را رها نكرد و از او پرستارى نمود. روزى شيطان در شكل يك انسان بر او ظاهر شد و گفت:
من همسرت را درمان مىكنم به شرط آنكه بپذيرد من عامل بهبودىاش بودهام.
وقتى اين پيشنهاد را به ايّوب گفت، او بر آشفت و گفت: تو فريب شيطان را خوردهاى و چنين امرى را پذيرفتهاى، آنگاه سوگند ياد كرد كه همسرش را تنبيه كند.
پیام ها
1- در سختىها، هرگز از رحمت خدا مأيوس نشويد. وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ ... رَحْمَةً مِنَّا
2- خاندان گسترده يك نعمت الهى است. «وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ»
3- گشايشها لطف الهى است نه امتياز و استحقاق ما. «رَحْمَةً مِنَّا»
4- تنها خردمندان از فراز و نشيبها، درس عبرت مىگيرند. «ذِكْرى لِأُولِي الْأَلْبابِ»
5- راه تخفيف كيفرها را بايد از خداوند فراگيريم. «خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً»
6- حتّى حسن سابقه و فداكارى و از خاندان نبوّت بودن، مانع عمل به قانون نيست. «فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ»
7- در شرايط سخت، به سراغ حل مسأله برويد ولى قانون شكنى نكنيد. «فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ»
جلد 8 - صفحه 116
8- حرمت عهد و سوگند را حفظ كنيم. «لا تَحْنَثْ»
9- صبر تلخ است وليكن عاقبت ميوهى شيرين دهد. «وَهَبْنا لَهُ- وَجَدْناهُ صابِراً»
10- انابه و تضرع به درگاه خداوند سرچشمهى صبر است. «صابِراً- إِنَّهُ أَوَّابٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (44)
«1» منهج الصادقين، ج 8، ص 60، و حياة القلوب ج 1 ص 205.
«2» مجمع البيان ج 4 ص 478.
جلد 11 - صفحه 203
وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً: و بگير به دست خود دستهاى از چوب خرما يا از خشايش خشك يا از شاخههاى باريك كه به عدد صد باشد. فَاضْرِبْ بِهِ: پس بزن زوجه خود را با آن دسته يكبار، وَ لا تَحْنَثْ: و مخالفت سوگند مكن.
عياشى روايت نموده از عباد مكى كه روزى سفيان ثورى گفت: تو را نزد ابى عبد اللّه عليه السلام منزلتى است، سؤال كن از مرد زانى مريض كه به سبب حد، خوف موت او باشد. به حضرت عرض كردم، فرمود: اين را از خود گوئى؟
گفتم: سفيان به من گفته، فرمود: مرد مستسقى را نزد حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله آوردند كه با مريضهاى زنا كرده، حضرت دستور دادند تا صد شمراخ را حاضر و مجموعا آن را يكبار به او زدند، پس آيه تلاوت نمود: «وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً» «1» إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً: بدرستى كه ما يافتيم ايوب را صبر كننده در آنچه به نفس و مال و اولاد به او رسيد، نِعْمَ الْعَبْدُ: نيكو بندهاى است ايوب، إِنَّهُ أَوَّابٌ: بدرستى كه بسيار او رجوع كننده بود بدرگاه ما و منقطع شونده از غير ما.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ (41) ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ (42) وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِكْرى لِأُولِي الْأَلْبابِ (43) وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (44)
ترجمه
و ياد كن بنده ما ايّوب را هنگاميكه خواند پروردگارش را كه همانا رساند مرا شيطان برنج و دردى
بزن بزمين پايت را اين آب شستشوئى است خنك و آشاميدنى
و بخشيديم باو كسانش و مانندشان را با آنها تا رحمتى از ما باشد و پندى براى خردمندان
و بگير بدستت دستهاى از گياه را پس بزن بآن و خلاف سوگند مكن همانا ما يافتيم او را شكيبا خوب بندهاى همانا او بود بازگشت كننده
جلد 4 صفحه 471
تفسير
حضرت ايّوب عليه السّلام كه شمهاى از احوالش در سوره انبيا گذشت يكى از انبياء معروف عظيم الشأن است و خلاصه روايات مختلفهاى كه در باب ابتلاء او وارد شده آنستكه خداوند نعمت خود را بر او تمام فرموده بود از علم و مال و جاه و جلال و اولاد و عيال و او هم كاملا بوظيفه شكرگزارى خود قيام مينمود و بعبادت و اطاعت حقّ و ارشاد و هدايت خلق مشغول بود و پيوسته اعمال او بعالم بالا صعود مينمود تا مورد حسد شيطان گرديد و آنزمان آنملعون ممنوع از صعود بآسمان تا زير عرش نبود لذا بعالم بالاسير نمود و عرضه داشت پروردگارا ايّوب كه اداء شكر نعمت تو را مينمايد براى آنستكه نعمت را باو تمام كردى اگر نعمتهاى دنيوى را از او بگيرى شكر نعمت تو را نخواهد نمود مرا بر مال و اولاد او مسلّط فرما تا شكرگزارى او معلوم شود و خداوند او را مسلّط فرمود بر آنها و او اولاد و اموال او را بتمامى نابود نمود و سوزاند و او شكر ميكرد پس آنملعون بخدا رجوع نمود و عرض كرد شكرگزارى ايوب براى آنستكه ميداند تو آنها را باو مسترد خواهى فرمود مرا مسلّط فرما بر بدنش تا امر مكشوف گردد و خداوند او را بر بدنش مسلّط فرمود غير از دو چشم و قلب و زبانش و آنملعون دميد در بينى حضرت و مريض شد و مرضش طول كشيد و او بهيچ وجه در شكرگزارى كوتاهى نكرد و بترويج دين حق و نشر احكام مشغول بود تا هفت سال كه مورد ملامت مردم گرديد و از شهر خارج شد و عيالش براى معاش او گيسوى خود را بريد و داد و طعام گرفت و صبر ايوب بپايان رسيد و از دست شيطان بخدا پناه برد و فقط عرضه داشت پروردگارا شيطان بمن آسيبى وارد نموده كه موجب رنجورى جسمى و الم روحى من شده بدون آنكه صريحا خواهشى نمايد كه خطاب رسيد بسرعت بزن پايت را بزمين چشمه آبى كه خنك و گوارا است ظاهر خواهد شد از آن بنوش و با آن خودت را شستشو كن تمام امراض و آلامت رفع خواهد شد و او بدستور الهى عمل نمود و بهتر از روز اوّل شد و خداوند تمام اموالش را بوجه احسن باو مسترد فرمود و اولادش را كه بعد از ابتلاء ببلا فوت شده بودند زنده فرمود بعلاوه تمام كسانيكه پيش از آن از او فوت شده بودند باسباب عادى كه مانند آنها بودند در عدد و اهميّت و همه با او زندگى كردند و بعد از عافيت تامّ از او سؤال شد كه كدام
جلد 4 صفحه 472
يك از مصائب وارده بر تو شديدتر بود گفت شماتت دشمنان و همان موجب شد كه صبر او بپايان رسيد و تصوّر نشود كه خداوند چگونه بتقاضاى شيطان اين همه مصيبت بر پيغمبر خود وارد نمود زيرا مصائب انبيا و اولياء هر قدر نزديكتر باشند بمقام قرب الهى مبنى بر اسرار و حكمى است كه شمهاى از آن ذكر شده در سوره انبياء و غير آن و بر ارباب خرد مخفى نمىماند و در اينجا عمده رغم انف شيطان است كه بفهمد او نمىتواند اولياء خدا را از ياد حق بازدارد و بنفوذ خود منحرف نمايد و مردم وظيفه خود را در مصائب وارده بر خودشان بشناسند و بدانند كه در مصائب وارده بر مال و اولاد بايد صبر و شكر كرد و در مصائب وارده بر عرض و ناموس بايد بخدا پناه برد و دفع آنرا از خدا خواست و نبايد ملامت نمود كسى را بر مصيبت و مغرور شد بثروت و دولت و بايد دانست كه اختيار عزّت و ذلّت و فقر و مكنت و اخذ و اعطاء و دفع و ابقاء همه با خدا است و او مالك ملك وجود و حاكم ردّ و قبول است و كسيرا در كار او حق چون و چرا نيست بهر كه بخواهد ميدهد و از هر كه بخواهد ميگيرد و البتّه تمام اين تصرّفات مطابق با حكمت و مصلحت است و ابدا بكسى ظلم ننموده و نمينمايد و نخواهد نمود و فضل و احسان خود را از مستحق بلكه قابل دريغ نمينمايد و اگر گاهى ز حكمت ببندد درى ز رحمت گشايد در ديگرى و بر حسب استعداد و قابليّت بندگان بآنها در دنيا و آخرت عوض و اجر مصائب وارده را عنايت خواهد فرمود و چون حضرت ايّوب بعد از اطلاع بر قضيّه معامله زوجه مرضيّه خود غضبناك شده بود و قسم ياد كرده بود كه صد چوب باو بزند و بعد كه معلوم شد او در اين امر مضطر و بىگناه بوده مهموم و مغموم شده بود خداوند امر فرمود يكدسته از چوبهاى خشك نازك از قبيل ساق ريحان كه عددش صد باشد در دست بگيرد و بزند او را بآن براى رفع قسمش و مقرّر گرديد كه در اين قبيل موارد به اين مقدار اكتفا شود و اين حكم از شريعت او باقى ماند كه در بعضى از موارد كه از آن جمله مريض است در اسلام باين نحو حدّ جارى ميشود و خداوند از او تمجيد فرمود براى آنكه صبر را بپايان رسانيد و آنجا كه بايد رجوع بخدا نمود پناه باو برد و بغير او در هيچ حالى شكايت نكرد و متوسّل نشد و در شكرگزارى كوتاهى ننمود.
جلد 4 صفحه 473
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ خُذ بِيَدِكَ ضِغثاً فَاضرِب بِهِ وَ لا تَحنَث إِنّا وَجَدناهُ صابِراً نِعمَ العَبدُ إِنَّهُ أَوّابٌ (44)
و بگير بدست خود يك دسته تركه پس بزن به آن دسته و ضغث و حنث قسم نكردهاي محققا ما يافتيم ايوب را صابر.
نظر به اينكه قسم ياد كرده بود که اگر گيسوان رحمة بريده شده صد تازيانه به او بزند و چون رحمة آمد و گيسوانش بريده شده بود و ديد
جلد 15 - صفحه 251
بي تقصير است متحير شد اگر بخواهد بقسم خود عمل كند ظلم در حق او است و اگر صرفنظر كند حنث يمين است و هر دو حرام است خداوند دستور داد که صد تركه يك مرتبه باو بزند که نه حنث يمين شود و نه ظلم بطرف و اينکه حكم در شريعت اسلام هم جاري شد که اگر مردي زنا كرد يا زني زنا داد لكن مريض است يا ضعيف است که اگر بر او حد جاري شود تلف ميشود بايد همين معامله را با او كرد و در اخبار تمسك بهمين آيه كردهاند و از مفاد آيه و لسان اخبار ممكن است استفاده عموم كرد مثل مجنون و غير بالغ و صاحبان اعذار آنها را هم بهمين نحو رفتار كرد نِعمَ العَبدُ إِنَّهُ أَوّابٌ نيكو بندهاي بود ايّوب بدرستي که او بازگشتش در هر حالي بخدا بود.
هر چه بلاء شديدتر ميشد بر صبرش افزوده ميشد و شكرش بيشتر ميشد و عبادتش زيادتر ميشد بسيار مقام بلندي است که خدا بفرمايد نِعمَ العَبدُ إِنَّهُ أَوّابٌ و گفتند علّت معمم است که اگر بگويند «الخمر حرام لانه مسكر» دلالت دارد بر حرمت جميع مسكرات و لو اطلاق خمر بر او نشود و در اينجا دلالت دارد بر خوبي هر بندهاي که اوّاب باشد و لو ايوب نباشد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 44)- تنها مشکلی که برای ایوب مانده بود سوگندی بود که در مورد همسرش خورده بود و آن این که تخلفی از او دید و در آن حال بیماری سوگند یاد کرد که هرگاه قدرت پیدا کند یک صد ضربه یا کمتر بر او بزند، اما بعد از بهبودی میخواست به پاس وفاداریها و خدماتش او را ببخشد، ولی مسأله سوگند و نام خدا در میان بود.
خداوند این مشکل را نیز برای او حل کرد میفرماید: به او گفتیم «بستهای از ساقههای گندم (یا مانند آن) را برگیر، و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشکن»! (وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ).
ج4، ص191
و بالاخره در پایان این داستان میفرماید: «ما او را شکیبا یافتیم، چه بنده خوبی که بسیار بازگشت کننده (به سوی خدا) بود» (إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ).
«فرج بعد از شدت» نکته مهمی است که در این ماجرا نهفته است هنگامی که امواج حوادث و بلا از هر سو انسان را در فشار قرار میدهد، نه تنها نباید مأیوس و نومید گشت، بلکه باید آن را نشانه و مقدمهای برگشوده شدن درهای رحمت الهی دانست، چنانکه امیر مؤمنان علی علیه السّلام میفرماید: «به هنگامی که سختیها به اوج خود میرسد فرج نزدیک است، و هنگامی که حلقههای بلا تنگتر میشود راحتی و آسودگی فرا میرسد».
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص234
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم