آیه 44 سوره آل عمران
<<43 | آیه 44 سوره آل عمران | 45>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
این از اخبار غیب است که به تو وحی میکنیم، و تو حاضر نبودی آن زمان که قرعه برای نگهبانی و کفالت مریم میزدند تا قرعه به نام کدام یک شود، و نبودی نزد ایشان وقتی که بر سر این کار نزاع میکردند.
این [حقایق] از خبرهای غیبی است که به تو وحی می کنیم. و تو هنگامی که آنان قلم های خود را [به عنوان قرعه زدن در آب] می انداختند که کدامیک از آنان سرپرستی مریم را عهده دار شود، و نیز زمانی که [برای کفالت او] با یکدیگر جدال و ستیز می کردند، نزد آنان نبودی.
اين [جمله] از اخبار غيب است كه به تو وحى مىكنيم، و [گرنه] وقتى كه آنان قلمهاى خود را [براى قرعهكشى به آب] مىافكندند تا كدام يك سرپرستى مريم را به عهده گيرد، نزد آنان نبودى؛ و [نيز] وقتى با يكديگر كشمكش مىكردند نزدشان نبودى.
اينها از خبرهاى غيب است كه به تو وحى مىكنيم. وگرنه آنگاه كه قرعه زدند تا چه كسى از ميانشان عهدهدار نگهدارى مريم شود، و آنگاه كه كارشان به نزاع كشيد، تو در نزدشان نبودى.
(ای پیامبر!) این، از خبرهای غیبی است که به تو وحی میکنیم؛ و تو در آن هنگام که قلمهای خود را (برای قرعهکشی) به آب میافکندند تا کدامیک کفالت و سرپرستی مریم را عهدهدار شود، و (نیز) به هنگامی که (دانشمندان بنی اسرائیل، برای کسب افتخار سرپرستی او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتی؛ و همه اینها، از راه وحی به تو گفته شد.)
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
انباء: نبأ: خبر مهم و مفيد. جمع آن انباء است (قاموس قرآن).
اقلامهم: قلم: آلت نوشتن. جمع آن اقلام است. مراد از آن در آيه تيرهاى قرعه است، بعلّت تراشيده شدن، قلم نام گذارى شده اند، قلم (بر وزن حلق) قطع و تراشيدن گوشه چيزى است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«44» ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ
اينها از خبرهاى غيبى است كه ما به تو وحى مىكنيم، حال آنكه تو نزد آنان نبودى، آنگاه كه قلمهاى خود را (براى قرعه كشى) مىافكندند تا (به وسيله قرعه معلوم شود كه كداميك) كفالت مريم را بر عهده بگيرد ونزد آنها نبودى آنگاه كه (براى گرفتن سرپرستى مريم) با هم كشمكش مىكردند.
نکته ها
همانگونه كه اشاره شد، پيش از تولّد مريم، مادرش نذر كرده بود كه فرزندش خادم بيتالمقدّس باشد. لذا پس از تولّد، نوزاد را در پارچهاى پيچيده به مسجد آورد و به بزرگان بنىاسرائيل گفت: اين كودك نذر مسجد است. چون اين مادر از خانوادهاى بزرگ و محترم بود، براى سرپرستى اين نوزاد، نزاع سختى «1» در گرفت و بنا بر قرعه شد.
پیام ها
1- انبيا از طرف خدا بر گوشهاى از غيب آگاه مىشوند. «مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ» يكى از جلوههاى اعجاز قرآن، گزارشات غيبى و نقل نهفتههاى تاريخ است.
2- برخى حكايتهاى قرآن، تنها از طريق وحى براى رسول خدا كشف شد و قبل از آن نه در كتابى بود و نه در سينهاى. «مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ»
3- يكى از راههاى شناخت تاريخ پيشينيان، وحى است. «ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ»
4- يكى از راههاى حلّ اختلاف، قرعه است. «يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ» امام باقر عليه السلام فرمود:
اوّلين كسى كه مورد قرعه قرار داده شد مريم عليها السلام بوده، و اين قرعهكشى در زمان يتيمى آن حضرت بوده است. «2»
«1». از تكرار جمله «ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ ...» استفاده مىشود كه نزاع سخت بوده است.
«2». من لايحضر، ج 3، ص 51؛ بحار، ج 14، ص 192.
جلد 1 - صفحه 513
5- يك گذشت از مادر واين همه كرامت براى فرزند. «نَذَرْتُ ... أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ» مادرِ مريم با آنكه سالها صاحب فرزند نمىشد، ولى به خاطر نذرى كه كرده است از فرزند دلبندش مىگذرد، ودر مقابل بزرگان بنىاسرائيل براى سرپرستى او سر ودست مىشكنند.
6- بزرگان، در قبول مسئوليّتهاى مقدّس با هم رقابت مىكنند. «أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ (44)
ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ: آنچه ذكر شد از قصه زوجه عمران و زكريا و يحيى عليهما السلام و مريم از اخبار مستوره و مخفيه بود، نُوحِيهِ إِلَيْكَ: وحى مىكنيم به سوى تو و مطلع مىسازيم تو را، وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ: و حال آنكه نبودى تو اى پيغمبر به حسب ظاهر نزد احبار و علماى بيت المقدس، إِذْ يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ: زمانى كه مىانداختند براى قرعه، قلمهاى خود را، أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ: كدام يك از ايشان كفالت كنند مريم را. مراد تقرير اينست كه اخبار مذكوره، وحى است بر سبيل تهكّم به منكران؛ زيرا طريق معرفت به وقايع به حسب ظاهر، يا مشاهده است و يا شنيدن، و شبههاى نيست نزد اهل انكار، نفى اين هر دو نسبت به پيغمبر. پس منحصر گردد اطلاع اخبار مذكوره به وحى از جانب علام الغيوب. بعد از آن بر سبيل تعجيب پيغمبر از ترغيب احبار به تربيت مريم مىفرمايد: وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ: و نبودى تو نزد آنها آن وقتى كه مخاصمه مىكردند در كفالت مريم، و عاقبت قرعه زدند و قرعه به نام زكريا عليه السّلام آمد، و كفالت مريم بدو تفويض شد. چنانچه مذكور گرديد.
تنبيه: آيه شريفه دال است بر جواز قرعه و احاديث وارد شده:
1- حضرت صادق عليه السّلام فرمود: هيچ قومى با هم قرعه نزنند و تفويض امور خود به خدا نكنند، مگر آنكه قرعه به آنچه حق است در ميان ايشان بيرون
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 99
آيد و ظاهر گردد. بعد فرمود: كدام قضيه عادلتر بود از قرعه، هرگاه مفوض شود امر به خداى تعالى؟ «1» 2- از حضرت باقر عليه السّلام مروى است: اول كسى كه قرعه به نام او زدند مريم بوده، و آيه شريفه تلاوت فرمود: إِذْ يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ (الخ) «2» 3- «علامه مجلسى» رضوان اللّه عليه نقل نموده قرعه زدن حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بين اهل صفّه براى فرستادن اشخاص به غزوه ذات السلاسل. «3» 4- قرعه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در فرزندى كه بين سه نفر بود. «4» 5- «فقه الرضا عليه السّلام»: هر چيزى كه شهادت بر آن مهيا نشود، پس حق آنست كه استعمال قرعه شود. «5» تتمه: در «مجمع» و «مبانى» و «نور الثقلين» مروى است كه حضرت عبد المطلب نه پسر داشت. نذر نمود پسر دهمى كه متولد شود او را قربانى كند. پس حضرت عبد اللّه بوجود آمد. خواست او را ذبح كند، نتوانست، زيرا نور حضرت محمدى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در صلب او بود؛ پس ده شتر به نام هر يك از پسران قرعه زد، به نام حضرت عبد اللّه آمد؛ ده شتر اضافه و قرعه زد، پس ده شتر به نام او اصابه نمود. همچنين ده ده مىافزود و قرعه مىزد، به نام عبد اللّه مىآمد تا به صد شتر رسيد. اين نوبت قرعه به نام شتران اصابه نمود، و حضرت عبد المطلب، سه مرتبه قرعه زد به اسم شتران آمد، گفت: اكنون دانستم كه حق تعالى به اين راضى است. پس تمام صد شتر را قربانى نمود. «6» و فرمايش حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه فرمود: انا ابن الذّبيحين، اشاره به اين است؛ و مراد دو ذبيح، حضرت اسمعيل و حضرت عبد اللّه
«1» مستدرك الوسايل، جلد سوّم، كتاب القضاء، ابواب كيفيّة الاحكام و الدعاوى، باب 11، حديث دوّم و هشتم و سوّم و پنجم. (صفحه 200)
«2» مستدرك الوسايل، جلد سوّم، كتاب القضاء، ابواب كيفيّة الاحكام و الدعاوى، باب 11، حديث دوّم و هشتم و سوّم و پنجم. (صفحه 200)
«3» بحار الانوار، جلد 21، صفحه 77، حديث پنجم
«4» مستدرك الوسايل، جلد سوّم، كتاب القضاء، ابواب كيفيّة الاحكام و الدعاوى، باب 11، حديث دوّم و هشتم و سوّم و پنجم. (صفحه 200)
«5» مستدرك الوسايل، جلد سوّم، كتاب القضاء، ابواب كيفيّة الاحكام و الدعاوى، باب 11، حديث دوّم و هشتم و سوّم و پنجم. (صفحه 200)
«6» تفسير مجمع البيان، جلد اوّل، صفحه 441
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 100
عليهما السلام است. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ (44)
ترجمه
اين از اخبار غيب است وحى مينمائيم آنرا بتو و نبودى تو نزد ايشان هنگاميكه مىانداختند قلمهاشان را كه كدام يكشان كفالت نمايند مريم را و نبودى تو نزد آنها هنگاميكه نزاع ميكردند..
تفسير
چون پيغمبر (ص) امى بود و درس نخوانده بود و خط ننوشته بود آنچه را از قصص و حكايات سابقين در قرآن ذكر شده معلوم است كه از عالم غيب باو خبر داده شده است و قصه نزاع احبار بنى اسرائيل براى كفالت مريم و كشيدن قرعه و انداختن قلمهاى خودشان را در آب و بيرون آمدن قلم حضرت زكريا در ذيل تفسير آيه فتقبلها ربها گذشت و بنظر حقير ذكر اين واقعه باين كيفيت كه خداوند بحبيب خود دو مرتبه ميفرمايد تو نبودى در چنين وقتى و تو نبودى در چنين موقعى براى اظهار مسرت است از اين تشاح و نزاع زيرا كه براى تقرب بخدا و كسب اين شرافت الهيه نزاع مىكردند و اين خيلى نادر است و البته اگر اتفاق افتد آن هم در بين علما يا انبياء خداوند بقدرى خوشوقت ميشود كه ميخواهد حبيبش هم در آنوقت و آنجا حاضر باشد و به بيند و در اين مسرت با خدا شريك باشد و اشعار است باين معنى كه اولياء خداوند اگر بنا باشد در چيزى تشاجر و مسابقه و مخاصمه نمايند سزاوار است در اين قبيل امور باشد و مخاصمات دنيا وى شايسته مقام و لايقشان آنان نيست و اللّه اعلم و در اين آيه اشاره است بمشروعيت قرعه و اخبار مؤكد آنست.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ذلِكَ مِن أَنباءِ الغَيبِ نُوحِيهِ إِلَيكَ وَ ما كُنتَ لَدَيهِم إِذ يُلقُونَ أَقلامَهُم أَيُّهُم يَكفُلُ مَريَمَ وَ ما كُنتَ لَدَيهِم إِذ يَختَصِمُونَ (44)
اينکه آيات مذكوره از خبرهاي غيبي است که وحي نموديم بسوي تو و حال آنكه نبودي نزد آنها زماني که قلمهاي خود را انداختند (قرعه زدند) که كدام يك تكفّل مريم را نمايند و نبودي نزد آنها زماني که با هم مخاصمه ميكردند در كفالت مريم ذلک يا اشاره بخصوص قضيّه مريم يا اشاره بقضاياي زكريّا و يحيي و مادر مريم و ساير اموري که در آيات سابقه بيان فرموده.
مِن أَنباءِ الغَيبِ انباء جمع نبأ است و نبأ قريب المعني است با خبر لكن في الجمله تفاوت دارد خبر بمعني خبر داشتن است و نبأ بمعني خبر پيدا كردن است و لذا اطلاق خبير بر خدا ميشود ولي اطلاق نبيّ بر او غلط است، و انبياء را انبياء گفتند بواسطه اينكه از جانب خدا خبر پيدا ميكردند منتهي اگر مأمور بدعوت هم بودند رسول هم بودند و الّا همان نبيّ بودند.
جلد 3 - صفحه 197
و غيب مقابل شهود و حضور است و علم غيب يعني علمي که بر بندگان مخفي است و اطلاع بآن ندارند مختص بخدا است چون بر او چيزي مخفي نيست و امّا بعد از آنكه از جانب حق بآنها افاضه شد ديگر غيب نيست.
و اينكه ميگوييم پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و ائمّه عليهم الصلاة و السلام داراي علم غيب بودند يعني علومي که بر ما مخفي است آنها ميدانستند پس نزاع در اينكه علم غيب مختصّ بخدا است يا اينها هم دارا بودند بيموضوع است زيرا اگر مراد علمي است که مختصّ باو است مثل علم ذات بذات، احدي جز او ندارد و اگر علومي است که بر غير اينکه خاندان مخفي است آنها عالم بودند.
نُوحِيهِ إِلَيكَ اقسام وحي را قبلا متذكّر شدهايم که يا بافاضه حق است بر ارواح مقدّسه آنها بدون واسطه چنانچه در عالم نورانيّت که انوار مقدّسه آنها را خلق فرمود افاضه جميع كمالات بآنها شد، يا بواسطه ايجاد كلام است مثل تكلّم حق با موسي در طور و با پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در معراج، يا بتوسّط ملائكه با مشاهده ملائكه يا استماع صوت آنها، يا الهام بقلوب آنها، يا در عالم رؤيا بآنها مينمايند و تمام اقسام وحي را پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم داشته.
وَ ما كُنتَ لَدَيهِم بيان است براي اينكه نبأ غيبي است و بطريق وحي است إِذ يُلقُونَ أَقلامَهُم بيان طريق قرعه است بنحوي که در شريعت آنها بوده و در آيه كيفيّت آن بيان نشده و آنچه مفسّرين گفتند مدرك نيست و قرعه در شريعت اسلامي هست و كيفيّات آن مختلف است و در اخبار دارد
(القرعة لكلّ امر مشكل)
و در بعض اخبار
(لكلّ امر مشتبه)
لكن موردش جائيست که هيچ طريق شرعي از اصول شرعيّه مثل استصحاب يا برائت يا احتياط يا تخيير نباشد که امر مشكل و مشتبه شود و الّا اگر مورد اصلي باشد مشكل و مشتبه نيست و احتياج باين نداريم که بعضي توهّم كردند که بعموم اينکه اخبار نميشود عمل نمود زيرا تخصيص اكثر لازم ميآيد
جلد 3 - صفحه 198
بلكه ميگوييم مواردي که توهّم شده تخصيص نيست بلكه اخراج موضوع است از عنوان مشكل و مشتبه بيرون است.
أَيُّهُم يَكفُلُ مَريَمَ ايّ از ادات استفهام است و بفارسي بمعني كدام است و ضمير هم راجع بانبياء است که در بيت المقدس مشغول بعبادت بودن که شرح آنها قبلا ذكر شد، و كفالت بمعني عهده داريست يعني كدام يك از انبياء عهدهدار ميشود که رفع احتياجات مريم را از نفقه و كسوه و ساير احتياجات بكند.
وَ ما كُنتَ لَدَيهِم إِذ يَختَصِمُونَ مخاصمه بين انبياء باين معني نيست که عبارت از كشمكش باشد بلكه مذاكره بوده در اينكه كدام يك احقّ هستند در تكفّل مريم و از طريق وحي بآنها چيزي نرسيده بود بناء بر قرعه گذاشتند که اينکه هم بمنزله وحي است چنانچه در موضوع حضرت يونس هم داريمعنبه فَساهَمَ فَكانَ مِنَ المُدحَضِينَ سوره و الصافات آيه 141، و در اخبار هم در حق حضرت عبد المطلب و ذبح حضرت عبد اللّه پدر حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم قرعه زدند تا بصد شتر رسيد بنام صد شتر درآمد و مع ذلک حضرت عبد المطلب دلش راضي نشد تا سه مرتبه قرعه بنام شترها درآمد و صد شتر بجاي عبد اللّه قرباني نمود:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 44)- این آیه اشاره به گوشه دیگری از داستان مریم میکند و میگوید:
«آنچه را در باره سرگذشت مریم و زکریا برای تو بیان کردیم از خبرهای غیبی است که به تو وحی میکنیم» (ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ).
زیرا این داستانها به این صورت (صحیح و خالی از هر گونه خرافه) در هیچ یک از کتب پیشین که تحریف یافته است، وجود ندارد و سند آن تنها وحی آسمانی قرآن است.
سپس در ادامه این سخن میگوید: «در آن هنگام که آنها قلمهای خود را برای (قرعه کشی و) تعیین سرپرستی مریم در آب میافکندند، تو حاضر نبودی و نیز به هنگامی که (علمای بنی اسرائیل برای کسب افتخار سرپرستی او) با هم کشمکش داشتند حضور نداشتی» و ما همه اینها را از طریق وحی به تو گفتیم (وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ).
از این آیه و آیاتی که در سوره صافات در باره یونس آمده استفاده میشود که برای حل مشکل و یا در هنگام مشاجره و نزاع و هنگامی که کار به بن بست کامل میرسد و هیچ راهی برای پایان دادن به نزاع دیده نمیشود میتوان از «قرعه» استمداد جست.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم