آیه 42 سوره ذاریات
<<41 | آیه 42 سوره ذاریات | 43>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
که آن باد هلاک به چیزی نمیگذشت جز آنکه آن را مانند استخوان پوسیده میگردانید.
[آن باد] هیچ چیزی را که بر آن می وزید، رها نمی کرد مگر آنکه آن را به صورت استخوان پوسیده ای می ساخت.
به هر چه مىوزيد آن را چون خاكستر استخوان مرده مىگردانيد.
بر هيچ چيز نوزيد مگر آنكه چون استخوانى پوسيدهاش بر جاى نهاد.
که بر هیچ چیز نمیگذشت مگر اینکه آن را همچون استخوانهای پوسیده میساخت.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- تذر: وذر: ترك كردن، ماضى و مصدر و اسم فاعل از آن به كار نبردهاند ما تَذَرُ مِنْ شَيْءٍ يعنى چيزى را نمىگذاشت.
- رميم: استخوان پوسيده. «اصل الرميم: السحيق البالى من العظم» ناگفته نماند: رم به معنى اصلاح نيز آمده است «رم البناء رما:اصلحه» ولى در قرآن مجيد فقط در معناى فوق يافته است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ فِي عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ «41»
و در (سرگذشت) قوم عاد نيز آنگاه كه بر آنان باد نازا (ويرانگر) فرستاديم (عبرت و نشانههايى است).
ما تَذَرُ مِنْ شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ «42»
(اين باد) هيچ چيزى را كه بر آن مىوزيد باقى نمىگذاشت مگر آنكه آن را خرد و تباه مىكرد.
جلد 9 - صفحه 261
نکته ها
پيامبر قوم عاد، حضرت هود بود كه هرچه قومش را هشدار داد به سخنان او اعتنايى نكردند و زمينه نزول عذاب را فراهم ساختند.
بادها، گاهى زاينده و عامل رويش مىباشند «أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ» «1»، «يُرْسِلَ الرِّياحَ مُبَشِّراتٍ» «2» و گاهى نازا و وسيلهى ريزش و ويرانگرى هستند. «الرِّيحَ الْعَقِيمَ» يعنى باد ويرانگر. بادى كه عامل عذاب قوم عاد بود، به قدرى سوزنده و مسموم كننده بود كه انسان، حيوان، گياه و هر چه را در مسيرش قرار داشت، نابود مىكرد.
«رميم» به معناى پوسيدگى است و «ترميم» يعنى اصلاح پوسيدگى.
با اينكه قوم عاد بسيار نيرومند و بلند قامت بودند، ولى بادى كه از قهر الهى وزيد، آنان را مثل استخوان پوسيده خرد و شكننده كرد.
پیام ها
1- پديدههاى طبيعى همچون باد و باران و آثار مثبت و منفى آنها به دست خداست. «أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ»
2- بلاياى طبيعى همچون خشكسالى و قحطى، مىتواند عذاب الهى باشد. ما تَذَرُ مِنْ شَيْءٍ ... جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ
3- آب و باد، لشگر خدا در برابر ظالمان است. فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِ ... الرِّيحَ الْعَقِيمَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ما تَذَرُ مِنْ شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلاَّ جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ (42)
«1» حياة القلوب ج 1 باب 13 فصل 3 ص 237.
جلد 12 - صفحه 276
ما تَذَرُ مِنْ شَيْءٍ: نگذاشت آن باد هيچ چيز را كه بگذشت بر او، أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ: مگر آنكه گردانيد آن چيز را مثل خاك شده و ريز ريز شده مانند گياه خشك.
از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام مروى است كه: بادها پنج قسم باشند و يكى از آنها عقيم است، پس پناه مىبريم به خدا از شر آن «1».
ابن بابويه رحمه اللّه از وهب نقل نموده كه ريح عقيم بر روى اين زمين و به مهارها بسته، و ملائكه موكلند بر آن؛ پس چون حق تعالى مسلط گردانيد بر قوم عاد، رخصت طلبيدند خازنان باد از پروردگار كه بيرون آيد باد مثل آنچه از دو بينى گاو بيرون آيد. اگر خدا اجازه مىفرمود، بر روى زمين هيچ چيز نمىگذاشت مگر آنكه مىسوزانيد. پس خدا امر فرمود مانند سوراخ انگشتر، پس به همان هلاك شدند قوم عاد، و به همين باد خداى تعالى در ابتداى قيامت كوهها و تلها و شهرها و قصرها را هموار خواهد كرد، و اين را عقيم مىنامند به سبب آنكه آبستن است به عذاب، و عقيم است از رحمت، و آن باد كه بر قوم عاد و زيد خرد كرد قصرها و قلعهها و شهرها و عمارات ايشان را همه را به مثابه خاك گردانيد كه باد آن را به هوا برد چنانچه فرمايد: «ما تذر من شيء انت عليه الا جعلته كالرميم» «2»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ فِي مُوسى إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلى فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ (38) فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (39) فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ وَ هُوَ مُلِيمٌ (40) وَ فِي عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ (41) ما تَذَرُ مِنْ شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلاَّ جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ (42)
وَ فِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِينٍ (43) فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ (44) فَمَا اسْتَطاعُوا مِنْ قِيامٍ وَ ما كانُوا مُنْتَصِرِينَ (45) وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (46)
ترجمه
و نيز در قصّه موسى آيتى است هنگاميكه فرستاديم او را بسوى فرعون با حجّت و معجزهاى روشن
پس برگشت با اركان دولتش و گفت ساحر است
جلد 5 صفحه 68
يا ديوانه
پس گرفتيم او و لشگريانش را پس افكنديمشان در دريا با آنكه او بود سزاوار ملامت
و در قوم عاد وقتى كه فرستاديم بر آنها باد بىخير هلاككننده را
وا نميگذارد چيزى را كه وزيد بر آن مگر آنكه ميگرداندش چون استخوان پوسيده
و در قوم ثمود وقتى كه گفته شد بآنها برخوردار و كامياب شويد تا مدتى معيّن
پس سركشى كردند از فرمان پروردگارشان پس گرفت آنها را صاعقه با آن كه نگاه مىكردند
پس قدرت نداشتند بر ايستادن و نبودند انتقام كشندگان
و هلاك كرديم قوم نوح را پيشتر همانا آنها بودند گروهى متمرّد و نافرمان.
تفسير
خداوند متعال چنانچه در ديار قوم لوط آيتى براى عبرت مردم باقى گذارد در قصّه حضرت موسى با فرعون هم موجبات عبرت خلق را فراهم فرمود وقتى كه او را با عصا و يد بيضاء و ساير معجزات مبعوث بر فرعون و قوم او فرمود و او براى اعتماد بر عسكر و لشگر و مال و منال خود روى گرداند از ايمان به آنحضرت يا اعراض نمود از قبول ايمان باو و رو گرداند با اقوام و عساكرش و بنابر اين باء در بركنه براى سببيّت يا معيّت يا تعديه است ولى مشوّش شد و سخنى گفت كه بميزان عقل راست نيايد چون گفت اين شخص ساحر است يا ديوانه در صورتى كه اگر كسى ساحر باشد بايد دانا و زيرك باشد نه ديوانه و بيعقل و اگر ديوانه و بيعقل باشد ساحر نميشود و خدا بتفصيلى كه مكرّر ذكر شده او و لشگريانش را مأخوذ بگناهشان كرد و در دريا غرق فرمود با آنكه او ملامت ميكرد خود را بر مخالفت با حضرت موسى در وقتى كه عذاب منجز شده بود و پشيمانى سودى نداشت يا مستحق ملامت و توبيخ بود بر معاصى سابقه خود و نيز آيتى است در ملاحظه حال قوم عاد كه مخالفت با حضرت هود نمودند و خداوند آنها را بباديكه مانند شخص عقيم بىثمر و فائده بود يا مواليدى براى ذى روحى باقى نگذارد مبتلا فرمود كه همه را هلاك كرد و بهر چه ميرسيد از انسان و حيوان و نبات آنرا خاكستر ميكرد و نيز آيتى است در قوم ثمود وقتى كه حضرت صالح بآنها وعده عذاب داد و فرمود برخوردار شويد از زندگانى دنيا تا سه روز و اين بعد از آن بود كه ناقه را عقر نموده بودند و بعدا هم پشيمان نشدند و توبه نكردند تا بصاعقه آسمانى كه در روز بر آنها
جلد 5 صفحه 69
نازل شد با آنكه آنرا مشاهده مينمودند گرفتار شدند و بهلاكت رسيدند و ديگر قدرت بر قيام و دادستانى و يارى نمودن با يكديگر در دفع عذاب را پيدا نكردند و پيش از اينها قوم نوح عليه السّلام را خداوند غرق و هلاك فرمود چون فاسق و فاجر و كافر بودند و شرح اين قصص مكرر ذكر شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ فِي عادٍ إِذ أَرسَلنا عَلَيهِمُ الرِّيحَ العَقِيمَ (41) ما تَذَرُ مِن شَيءٍ أَتَت عَلَيهِ إِلاّ جَعَلَتهُ كَالرَّمِيمِ (42)
و در عاد زماني که فرستاديم بر آنها بادي که زايش نداشت، و نگذشت از هر شيئي مگر اينكه قرار داد او را مثل خاكستر وَ فِي عادٍ نيز عطف است يعني آيت بزرگي است براي موقنين، و عاد قوم هود بودند و بسيار طغيان و سركشي كردند و قوه و قدرت بكار زدند که ميفرمايد:
أَ لَم تَرَ كَيفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ إِرَمَ ذاتِ العِمادِ الَّتِي لَم يُخلَق مِثلُها فِي البِلادِ فجر آيه 5 تا 7.
إِذ أَرسَلنا عَلَيهِمُ الرِّيحَ العَقِيمَ که هفت شب و هشت روز باد بر آنها وزيد و باد عقيم بادي بود که زايش نداشت، ابر و باران و هواي خنك و سرد و سلامت و تصفيه هوا در آن نبود و پي در پي ميوزيد که ميفرمايد:
وَ أَمّا عادٌ فَأُهلِكُوا بِرِيحٍ صَرصَرٍ عاتِيَةٍ سَخَّرَها عَلَيهِم سَبعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيّامٍ حُسُوماً فَتَرَي القَومَ فِيها صَرعي كَأَنَّهُم أَعجازُ نَخلٍ خاوِيَةٍ فَهَل تَري لَهُم مِن باقِيَةٍ الحاقه آيه 6 و 7 و 8.
ما تَذَرُ مِن شَيءٍ أَتَت عَلَيهِ: از انسان و حيوان و عمارات و اشجار و نباتات.
إِلّا جَعَلَتهُ كَالرَّمِيمِ تمام مثل خاكستر شدند ريز ريز و از هم پاشيده و در هم كوبيده شدند که اثري از آنها باقي نماند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 42)- سپس به توصیف تند بادی که بر قوم عاد مسلط شد پرداخته، میافزاید: «بر هیچ چیز نمیگذشت مگر این که آن را همچون استخوانهای پوسیده میساخت» (ما تَذَرُ مِنْ شَیْءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ).
این تعبیر نشان میدهد که تند باد قوم عاد یک تند باد معمولی نبود، بلکه علاوه بر تخریب و درهم کوبیدن و به اصطلاح فشارهای فیزیکی، دارای سوزندگی و مسمومیتی بود که اشیاء گوناگون را میپوساند.
این بود اشاره کوتاهی به سرنوشت قوم نیرومند و ثروتمند «عاد» که در سرزمین «احقاف» (منطقهای میان عمان و حضر موت) میزیستند.
ج4، ص548
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص347
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم