آیه 42 سوره حجر
<<41 | آیه 42 سوره حجر | 43>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و هرگز تو را بر بندگان (برگزیده) من تسلط و غلبه نخواهد بود لیکن اقتدار و سلطه تو بر مردم گمراهی است که پیرو تو شوند.
قطعاً تو را بر بندگانم تسلّطی نیست، مگر بر گمراهانی که از تو پیروی می کنند.
در حقيقت، تو را بر بندگان من تسلّطى نيست، مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى كنند،
تو را بر بندگان من تسلطى نيست، مگر بر آن گمراهانى كه تو را پيروى كنند.
که بر بندگانم تسلّط نخواهی یافت؛ مگر گمراهانی که از تو پیروی میکنند؛
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
الغاوين: غاو: كسى كه در هلاكت افتاده است .«الغاوين» : هلاك شونده ها.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ «41»
(خداوند) فرمود: اين (اخلاص و نجات مخلصان) راه مستقيمى است كه خود برعهده دارم.
إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ «42»
همانا براى تو بر بندگان (برگزيده) من تسلطّى نيست، مگر از گمراهانى كه تو را پيروى كنند.
جلد 4 - صفحه 461
نکته ها
در آيه قبل، ابليس گفت: من همه را گمراه مىكنم جز افراد برگزيده و مخلص را. خداوند در اين آيه مىفرمايد: اين كه تو حريف بندگان برگزيدهام نمىشوى، راه مستقيم و سنّت من است، يعنى سنّت من آن است كه خودم ضامن حفظ آنان باشم، نه آنكه تو به آنان كارى ندارى، بلكه نمىتوانى به آنان كارى داشته باشى.
سؤال: اگر ابليس حريف بندگان برگزيده نمىشود، پس وسوسه آدم بر خوردن از درخت ممنوعه چه بود؟
پاسخ: ابليس در آنان طمع دارد و وسوسه هم مىكند و گاهى به ترك اولى نيز وادار مىكند ليكن آنان را گمراه و منحرف نمىكند.
پیام ها
1- شيطان بر آنان كه بنده خدا و تسليم او هستند، سلطهاى ندارد. «عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ»
2- انسان به اختيار خود، ابليس را پيروى مىكند. «اتَّبَعَكَ»
3- اگر با عبادت و تقوا در مَدار بندگان خدا درآمديم، بيمه مىشويم. عِبادِي لَيْسَ لَكَ ...
4- كار شيطان وسوسه است، نه سلطه. «لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ» (در قيامت نيز ابليس در پاسخ اعتراض مردم مىگويد من تنها شما را دعوت كردم، ولى تسلّط و اجبارى بر شما نداشتم)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ (42)
إِنَّ عِبادِي: بدرستى كه بندگان مرا، يعنى كسانى كه به اخلاص اطاعت مرا نمايند. لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ: نيست از براى تو بر ايشان تسلطى در اغواء و اضلال، چه ايشان، به عصمت و لطف من، از وساوس و مكايد تو محفوظند بنابراين معنى خاص باشد نسبت به بندگان مخلص، چنانچه در آيه ديگر بيان
«1» تفسير برهان، جلد 2، صفحه 344، حديث دوّم.
«2» مدرك پيشين، حديث سوّم.
جلد 7 - صفحه 112
شده (إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ) يا آنكه عام باشد، يعنى بدرستى كه بندگان مرا نيست براى تو تسلطى بر ايشان كه به قهر و جبر گمراه نمائى، زيرا منتهاى منيه تو، تزيين و تحريص و تدليس و وسوسه باشد، يا تو را بر قلوب ايشان راهى نيست.
در تفسير برهان از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: مائيم اهل بيت رحمت و بيت نعمت و بركت، و مائيم بنيان زمين، و شيعيان ما عروه اسلام. و نبود دعوت ابراهيم مگر براى ما و شيعيان ما، و هرآينه بتحقيق استثنا فرمود خداى تعالى تا روز قيامت بر ابليس پس فرموده (إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ) «1» تبصره: بنابر فرمايش امام عليه السّلام مىتوان گفت: مصداق عبد حقيقى، در شيعه خلص مىباشد، زيرا شيعه كسى است كه طابق النعل بالنعل پيروى كند فرمايشات و آثار ائمه معصومين عليهم السّلام را. و بنده فرمانبردار، آن را گويند كه مطيع و منقاد اوامر الهى باشد بدون هيچ استقلالى.
إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ: مگر كسانى كه پيروى كنند تو را از گمراهان و منهمكين در مخالفت و عصيان، زيرا وقتى قبول نمود از شيطان دعوت گمراهى را، هرآينه استيلا يابد بر او به برگردانيدن او از هدايت به ضلالت، و از طاعت به معصيت.
تنبيه: آيه شريفه دليل است بر بطلان جبر و ثبوت اختيار، زيرا حق تعالى استثنا فرمود از جمله بندگان. كسانى را كه متابعت كنند شيطان را در گمراهى و منقاد او شوند، به اختيار ترك جاده مستقيم هدايت را نموده به ضلالت افتند، به كسى مربوط نيست.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (36) قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (37) إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (38) قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (39) إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (40)
قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ (41) إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ (42) وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ (43) لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (44)
ترجمه
گفت اى پروردگار من پس مهلت ده مرا تا روزى كه برانگيخته ميشوند
گفت پس همانا تو از مهلت داده شدگانى
تا روز وقت دانسته شده
گفت پروردگار من براى آنكه موجب گمراهى من شدى هر آينه زينت ميدهم براى
جلد 3 صفحه 253
ايشان در زمين و هر آينه گمراه ميكنم آنها را بتمامى
مگر بندگان تو از آنها كه خالص شدگانند
گفت اين راهى است بر من راست
همانا بندگان من نيست مر تو را بر ايشان سلطنتى مگر كسانيكه پيروى كردند تو را از گمراهان
و همانا جهنم هرآينه وعده گاه آنها است تمامى
مر آنرا است هفت دراز براى هر درى است از آنها پارهاى قسمت شده.
تفسير
ابليس پس از آنكه از درگاه ربوبيّت رانده و از رحمت رحيميه نااميد گرديد از خداوند بپاداش عباداتى كه تا آنزمان كرده بود در خواست نمود كه خداوند باو تا قيامت كه روز بعث خلايق است عمر دهد و عذاب نفرمايد او را و اين مهلت را خداوند باو داد ولى تصريح بروز قيامت نفرمود بلكه فرمود تا روز كه وقت آن معلوم است براى خدا كه محتمل است روز قيامت باشد چنانچه جمعى گفتهاند و محتمل است روز مرگ خلائق باشد كه آنوقتى است كه نفخه اوّل صور دميده ميشود چنانچه در علل از امام صادق عليه السّلام نقل شده و فرموده است ابليس ميان نفخه اوّل و دوم ميميرد و محتمل است روز بعث و ظهور امام زمان باشد چنانچه عياشى ره از آنحضرت نقل نموده و آنكه امام زمان آن ملعون را در مسجد كوفه ميكشد و آن روز وقت معلوم است و آنملعون پس از گرفتن مهلت عرضه داشت اى پروردگار من براى آنكه امر نمودى مرا بسجود آدم كه شأن من نبود و اين موجب محروميت من شد از رحمت تو زينت ميدهم در نظر بنى آدم باطل و معصيت تو را و گمراه ميكنم ايشانرا بتمامى مگر بندگان تو را از آنها كه خالص نمودى ايشانرا براى طاعت خود و بعضى مخلصين بكسر لام قرائت نمودهاند يعنى مگر بندگان تو را كه خالص نمودند نفوس خود را براى طاعت تو و نسبت اغواء بخداوند بگمان شيطان رجيم بود كه تصوّر مينمود امر خداوند بسجود موجب گمراهى او شده با آنكه تكبر و غرور و خودسرى او موجب گمراهى و بدبختى و شقاوت ابدى او گرديد و الا خداوند كسيرا اغواء و اضلال نميفرمايد مگر مراد از اغواء نوميدى و محروميت باشد چنانچه مكرر در مواردى ذكر شده كه مراد از اضلال ترك اعانت و مخذوليت است و اينجا هم بعضى گفتهاند و محتمل است مراد از اغواء حكم الهى بغوايت و ضلالت ابليس باشد يعنى براى آنكه حكم كردى بغوايت و ضلالت من گمراه
جلد 3 صفحه 254
ميكنم بندگان تو را و اين حكم را استفاده نموده از لعنت ابدى و طرد خود از درگاه احديّت در كلام الهى و اين معنى را نديدم كسى ذكر كرده باشد از مفسّرين با آنكه بنظر حقير لطيف و مناسب است و معانى ديگرى ذكر كردهاند كه ظاهرا بىوجه و دور از نظر و ذوق است در هر حال اين موجب لجاج و عناد و عداوت او با خدا و حضرت آدم عليه السّلام و اولاد او گرديد و كافر شد بكفرى كه اشدّ اقسام كفر است با آنكه معتقد بود بوحدانيّت خدا و نبوّت انبياء او پس بايد پناه برد بخدا از وجود اين صفات در نفس كه چه بسيار شخص را به اسفل السّافلين جهنّم خواهد كشاند و خداوند در جواب شيطان فرمود اين اخلاص در عقائد و اعمال كه خودت گفتى راهى است بسوى من اگر كلمه على بمعناى الى باشد چنانچه بعضى گفتهاند يا راهى است كه لازم است بر من رعايت آن كه فيض ره فرموده و آن راه مستقيم و راست است انحراف و اعوجاجى ندارد هر كس ميتواند از آنراه بمن و اصل شود و تو نميتوانى كسيرا باجبار از آنراه باز دارى چون تو بر بندگان من سلطنت ندارى فقط ميتوانى آنها را وسوسه نمائى و از راه راست باز دارى و در اين صورت آنها خودشان باختيار در تحت تصرّف و سلطنت تو در آمدهاند و از من بىلطفى نسبت بآنها نشده و موعد ما با آنها جهنم است كه تمامى بايد در آن جاى گيرند و آن هفت در دارد و هر درى مخصوص بدستهاى از گمراهان و اتباع شيطان است و بعضى كلمه على را بكسر لام بر وزن فعيل قرائت نمودهاند و در مجمع اين قرائت را نسبت بامام صادق عليه السّلام داده و بعلوّ شرف تفسير ميشود و در كافى از آنحضرت اين قرائت بطورى نقل شده كه فيض ره احتمال داده بنحو اضافه صراط بعلى باشد يعنى اين راه راست ولايت على عليه السّلام است كه مستقيم است و از امام سجّاد عليه السّلام عيّاشى ره نقل نموده كه آن امير المؤمنين عليه السّلام است و بنابراين كلمه هذا اشاره بوجود مبارك آنحضرت است كه شايد شبح آن در عرش موجود و مرئى بوده است و نيز در كافى از آنحضرت نقل نموده كه و اللّه نيست مراد از بندگانى كه شيطان بر آنها سلطنت ندارد مگر ائمه و شيعيان ايشان و عيّاشى ره نيز اين معنى را از آنحضرت نقل نموده و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه موعد وقوف مردم است بر صراط و نيز قمّى ره فرمودم كه داخل ميشود در هر درى از درهاى جهنم اهل ملّتى و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرمود جهنّم
جلد 3 صفحه 255
را هفت در است طبقهها دارد هر طبقهاى فوق طبقهاى است و يك دست مبارك را روى دست ديگر گذارد و فرمود اين چنين است خداوند جنان را بر زمين وضع فرمود و نيران را بعضى فوق بعضى اسفل آنها جهنّم است و فوق آن لظى و فوق آن حطمه و فوق آن سقر و فوق آن جحيم و فوق آن سعير و فوق آن هاويه و در روايت ديگرى اسفل را هاويه ذكر نموده و اعلى را جهنّم و بعضى براى هر در و طبقهاى اهلى ذكر كردهاند و چون دليلى براى آن اقامه و مناسبتى اعتبار نشده بود حقير نقل ننمودم بلى از روايت خصال از امام صادق عليه السّلام استفاده ميشود كه يك در مخصوص باهل شرك و يك در مخصوص به بنى اميّه و يك در مخصوص بنو اصب و خوارج و كسانى است كه از ائمه اطهار اعراض نمودهاند و اين هم معلوم است كه درك اسفل جايگاه منافقان است و بنظر حقير طبقات بحسب مراتب تبعيّت از شيطان است و از زير زمين شروع شده پائين ميرود و البتّه گناهكاران از اهل ايمان در طبقه اوّل جاى دارند كه عذابش خفيفتر و وقوفش آسانتر است و محتمل است مراد از هفت در دوزخ هفت معصيت كبيره باشد كه جمعى كبائر را منحصر بآنها دانستهاند شرك و قتل و قذف و اكل مال يتيم و زنا و فرار از جهاد و عقوق و الدين و بعضى هفت در جهنّم را عبارت از هفت خلق كه اصول اخلاق ذميمه است دانستهاند كه در اوّل كتاب ذيل آيه اهدنا الصراط المستقيم ذكر شد و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ عِبادِي لَيسَ لَكَ عَلَيهِم سُلطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الغاوِينَ (42)
(محققا بندگان مرا نيست براي تو بر آنها سلطه و قدرتي مگر كساني که
جلد 12 - صفحه 41
متابعت ترا كنند از فريب خوردگان) اينکه استثناء ممكن است استثناء منقطع باشد بنا بر اينکه مراد از (إِنَّ عِبادِي) بندگان خالص باشند مثل انبياء و اوصياء و صلحاء و اتقياء که شيطان راه بقلب آنها ندارد و درهاي شيطان که صفات خبيثه است بروي قلب آنها بسته است يا اگر راه پيدا كند و وسوسه كند ميدانند از شيطانست و اعتناء نميكنند لذا ميفرمايد: لَيسَ لَكَ عَلَيهِم سُلطانٌ.
و ممكن است استثناء متصل باشد، چنانچه بعيد نيست حتي ممكن است بگوئيم استثناء منقطع نداريم و اصلا صدق استثناء نميكند و بناء عليه مراد از عبادي مطلق بندگان هستند غاية الامر اينها دو قسم هستند يك قسم که شيطان بر آنها تسلط ندارد و آنها بندگان صالح خداوند هستند و يك قسم كفار مشركين هستند که وسوسه شيطان در آنها اثر ميگذارد و قبول ميكنند و ميپذيرند و متابعت او را ميكنند که اينها داخل در مستثناء هستند و مصداق إِلّا مَنِ اتَّبَعَكَ هستند و اينها فريب شيطان را ميخورند و هواي نفس آنها را وادار ميكند بكفر و شرك و فسق و فجور و آنها (مِنَ الغاوِينَ) هستند، و در اخبار ائمه عليهم السلام تفسير فرمودند كساني که شيطان بر آنها سلطه ندارد شيعيان و اينکه فرقه ناجيه هستند و بس، و بعضي روات اعتراض كردند که در ميانه شيعيان اهل معاصي بسيار هست جواب فرمودند که متابعت او را در كفر و ضلالت و ترك ايمان نميكنند.
و توضيح كلام در بيان اينکه اخبار اينست که سلطان بر رعيت قاهر و غالب است بنحوي که نميتوانند تمرد يك دستور آن كنند و سلطه شيطان فقط بر كسانيست که ايمان ندارند، چون مقصد اصلي شيطان همان زوال ايمان است که موجب خلود در عذاب ميشود، ديگر با آنها كاري ندارد هر چه ميخواهند عبادت كنند يا معصيت بحال او فرق نميكند ريشه را زده با شاخه و برگ كاري ندارد و اينكه فسّاق شيعه را وسوسه ميكند براي اينست که بآنجا برسند و بيايمان از دنيا بروند و اگر چنين شدند از حزب شيعه و مؤمنين خارج ميشوند و جزو غاوين ميشوند، و اما اگر با ايمان از دنيا رفتند البته مورد عفو و مغفرت و شفاعت ميشوند و شيطان بمقصد خود
جلد 12 - صفحه 42
نائل نشده، و ما در مجلد سيم كلم الطيب در آخر كتاب دوازده عنوان در بشارات شيعه ذكر كردهايم که يك عنوانش بيان همين اخبار است مفصلا مراجعه فرمائيد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 42)- که «تو هیچ گونه تسلّط و قدرتی بر بندگان من نداری مگر گمراهانی که شخصا بخواهند از تو پیروی کنند» (إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوِینَ).
یعنی، در واقع این تو نیستی که میتوانی مردم را گمراه کنی، بلکه این انسانهای منحرفند که با میل و اراده خویش دعوت تو را اجابت کرده، پشت سر تو گام برمیدارند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم