آیه 41 سوره ص
<<40 | آیه 41 سوره ص | 42>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و یاد کن از بنده ما ایّوب هنگامی که به درگاه خدای خود عرض کرد: (پروردگارا) شیطان مرا سخت رنج و عذاب رسانیده (تو از کرم نجاتم بخش).
و بنده ما ایوب را یاد کن، هنگامی که پروردگارش را ندا داد که شیطان [به سبب رنج و شکنجه ای که دچارش هستم] مرا سرزنش و شماتت می کند [تا از رحمت تو دلسردم کند.]
و بنده ما ايوب را به ياد آور، آنگاه كه پروردگارش را ندا داد كه: «شيطان مرا به رنج و عذاب مبتلا كرد.»
و از بنده ما ايّوب ياد كن آنگاه كه پروردگارش را ندا داد كه: مرا شيطان به رنج و عذاب افكنده است.
و به خاطر بیاور بنده ما ایّوب را، هنگامی که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- ايوب: عليه السّلام از انبياء معروف، نام مباركش چهار بار در قرآن مجيد آمده است، مقدارى از جريان او در سوره انبياء گذشت، مقدارى نيز در اين سوره آمده است.
- نصب: (بر وزن قفل و فرس) رنج و تعب.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ «41»
و بندهى ما ايّوب را ياد كن، آن گاه كه پروردگارش را ندا داد كه: شيطان مرا به رنج و عذاب افكنده است.
ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ «42»
(به او گفتيم:) پاى خود را بر زمين بزن (تا از زير پاى تو چشمهاى جارى كنيم) اين چشمهى آبى خنك براى شستشو و نوشيدن است.
نکته ها
«نصب» به معناى رنج و سختى است، «ركض» كوبيدن پا بر زمين است و «مُغْتَسَلٌ» به آب يا محل شستن گويند.
چنانكه در روايات آمده است: حضرت ايّوب داراى اموال و فرزندان و امكانات بسيار بود و همواره خدا را سپاس مىگفت. شيطان به خداوند عرضه داشت كه اگر ايّوب را شاكر مىبينى به خاطر نعمت فراوانى است كه به او دادهاى، اگر اين نعمتها از او گرفته شود او بندهى شكرگزارى نخواهد بود.
خداوند به شيطان اجازه داد بر دنياى ايّوب مسلّط شود. او ابتدا اموال و گوسفندان و زراعتهاى ايّوب را دچار آفت و بلا كرد امّا تأثيرى در ايّوب نگذاشت. سپس بر بدن ايّوب سلطه يافت و او چنان بيمار گشت كه از شدّت درد و رنجورى اسير بستر گرديد، امّا با اين حال از مقام شكر او چيزى كاسته نشد.
چون ايّوب از اين امتحان سخت الهى به خوبى پيروز برآمد، خداوند دوباره نعمتهاى خود را به او بازگرداند و سلامت جسمش را بازيافت. «1»
خداوند براى بازگرداندن سلامتى به جسم ايّوب، به او فرمان مىدهد كه با كوبيدن پا بر
«1». تفسير نمونه.
جلد 8 - صفحه 113
زمين، به قدرت الهى چشمهاى از آب جارى سازد و با شستشوى بدن خود در آن آب، جسمش را از هر بيمارى پاك گرداند.
تحمّل سختى از سوى انبيا بركاتى دارد، از جمله:
الف) مردم درباره آنان گرفتار غلوّ نمىشوند.
ب) آنان مقام ويژهاى در اثر صبر، دريافت مىنمايند.
ج) اگر الگوها و بزرگان نيز سختى ببينند، فقرا و ضعفا و بيماران تحقير نمىشوند.
د) مردم، راه برخورد با مشكلات را از آنان مىآموزند.
بر اساس روايات، برخى مردم گمان كردند كه حضرت ايّوب، گناهى را مرتكب شده كه گرفتار چنين بلايى شده است و لذا او را شماتت مىكردند. در حالى كه بلا براى اوليا مايهى رشد و كسب درجه است. «1»
در اين سوره، داستان متفاوت دو پيامبر الهى مطرح شده است: يكى حضرت سليمان، پيامبرى كه بالاترين قدرت و امكانات را داشت. ديگرى حضرت ايّوب، پيامبرى كه سختترين تلخىها را براى مدّتى طولانى چشيد.
امّا قرآن هر دو پيامبر را با عبارت «نِعْمَ الْعَبْدُ» ستايش مىكند. زيرا رفاه و رنج، هيچكدام نتوانست آنها را از مدار بندگى خدا خارج سازد.
آرى، غوّاص و صيّاد ماهر چه در درياى شور و چه در درياى شيرين كار خود را به بهترين وجه انجام مىدهد و شورى و شيرين آب در صيّادى و غوّاصى او اثرى ندارد.
پیام ها
1- تاريخ مردان بزرگ نبايد فراموش شود. تاريخ انبيا حتّى براى پيامبر اسلام سازنده است زيرا آشنائى با مشكلات ديگران مايه تقويت صبر و شكيبايى است. «وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ»
2- ايّوب بنده حقيقى خداوند بود. «عَبْدَنا»
«1». بحار، ج 12، ص 351.
جلد 8 - صفحه 114
3- شكوه كردن از مشكلات، نزد خدا مانعى ندارد. «نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ»
4- شيطان بر روح و اعتقاد اولياى خدا سلطهاى ندارد امّا مىتواند در مورد جسم آنان، نقش ايذايى داشته باشد. «مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ»
5- رنجها و مصيبتها ميدانى مناسب براى وسوسه شياطين است. «بِنُصْبٍ» (بنابراين معنى كه: شيطان به سبب رنجها با من تماس مىگيرد.)
6- دعا جلوهاى از عبوديّت است. «عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ»
7- براى رفع گرفتارىها و مشكلات، دعا كنيم. «نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ»
8- دعاى انبيا مستجاب مىشود و به دنبال سختىها گشايش است. «ارْكُضْ بِرِجْلِكَ»
9- همه جا چشيدن سختىها نشانهى دورى از خدا نيست. (گاهى اولياى خدا سختترين شرايط را تحمّل مىكنند، در حالى كه با زدن پا بر زمين چشمهى آب خنك برايشان جارى مىشود.) «هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ»
10- شستشو با آب سرد براى سلامتى نقش مهمى دارد. «مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ» (آب شستشو نيز بايد تميز و قابل آشاميدن باشد).
11- طبيعت مسخّر خداوند است و خداوند آن را مسخّر اولياى خود مىكند. «ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ (41)
وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ: و ياد كن اى پيغمبر بنده ما ايوب بن عيص عليه السلام را كه در كمال نعمت و ثروت و جلال بود، إِذْ نادى رَبَّهُ: وقتى را ندا نمود پروردگار خود را، أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ: بدرستى كه رساند مرا شيطان، بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ: تعب و الم را. نزد بعضى «نصب» رنج بدن و «عذاب» فوت مال است.
شرح واقعه:
ابن بابويه (رحمه اللّه) از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده بليهاى كه حضرت ايوب عليه السلام مبتلا شد، به جهت شكر نعمتى بود كه حق تعالى به او مرحمت فرموده بود. شيطان در آن زمان محجوب نبود از آسمان، وقتى ثواب شكر ايوب را ديد كه در الواح سماويه بسيار عظيم است، پس نائره حسد آن ملعون مشتعل گرديد و گفت: پروردگارا ايوب شكر تو نمايد به سبب نعمت فراوان است كه به او دادهاى، اگر او را محروم گردانى از دنيا، شكر ننمايد تو را، مرا مسلط كن بر دنياى او تا معلوم گردد.
خطاب شد: مسلط نموديم تو را بر دنياى او. پس باقى نگذاشت براى او متاع دنيائى و نه اولادى مگر آنكه هلاك كرد تمام آنها را، و حضرت حمد خدا مىنمود. ابليس برگشت گفت: خدايا ايوب مىداند كه برمىگردانى دنياى او را، مسلط نما بر بدنش. فرمود: مسلط ساختم تو را غير از چشم و قلب و زبان و گوش او. پس مبادرت نمود كه مبادا رحمت ايوب را دريابد، دميد در دماغ او از آتش سموم، پس گرديد جسد آن حضرت (نقطه). «1»
تنبيه:
در خصال از حضرت صادق عليه السلام فرمود: مبتلا شد ايوب عليه السلام هفت سال بدون گناه، و بدرستى كه پيغمبران معصوم هستند، گناه
«1» بحار الانوار، ج 12، ص 344- 345؛ از علل الشرايع.
جلد 11 - صفحه 201
ننمايند، و ميل به باطل نكنند و با جميع آنچه مبتلا شده بود، بد بو و بد صورت نشد، و خارج نشد در آن مدت از او خونى و نه چركى، و مستقذر نبود، و كسى كه او را مىديد وحشت نمىكرد، و كرم نگذاشت هيچ جاى بدن او و دورى مردم به جهت فقر و ضعف ظاهرى او بود، بواسطه نادانى آنها به قدر و منزلت او نزد خداى تعالى «1».
بنابراين آنچه بعض تفاسير نسبت به آن حضرت نقل شده باطل و مردود، و ساحت نبوت از آن منزه و مقدس باشد، بنابر اصلى كه متكلمين شيعه ثابت نمودهاند كه انبياء منزه باشند از چيزى كه موجب نفرت خلق باشد، زيرا منافى و نقض غرض بعثت است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ (41) ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ (42) وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِكْرى لِأُولِي الْأَلْبابِ (43) وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (44)
ترجمه
و ياد كن بنده ما ايّوب را هنگاميكه خواند پروردگارش را كه همانا رساند مرا شيطان برنج و دردى
بزن بزمين پايت را اين آب شستشوئى است خنك و آشاميدنى
و بخشيديم باو كسانش و مانندشان را با آنها تا رحمتى از ما باشد و پندى براى خردمندان
و بگير بدستت دستهاى از گياه را پس بزن بآن و خلاف سوگند مكن همانا ما يافتيم او را شكيبا خوب بندهاى همانا او بود بازگشت كننده
جلد 4 صفحه 471
تفسير
حضرت ايّوب عليه السّلام كه شمهاى از احوالش در سوره انبيا گذشت يكى از انبياء معروف عظيم الشأن است و خلاصه روايات مختلفهاى كه در باب ابتلاء او وارد شده آنستكه خداوند نعمت خود را بر او تمام فرموده بود از علم و مال و جاه و جلال و اولاد و عيال و او هم كاملا بوظيفه شكرگزارى خود قيام مينمود و بعبادت و اطاعت حقّ و ارشاد و هدايت خلق مشغول بود و پيوسته اعمال او بعالم بالا صعود مينمود تا مورد حسد شيطان گرديد و آنزمان آنملعون ممنوع از صعود بآسمان تا زير عرش نبود لذا بعالم بالاسير نمود و عرضه داشت پروردگارا ايّوب كه اداء شكر نعمت تو را مينمايد براى آنستكه نعمت را باو تمام كردى اگر نعمتهاى دنيوى را از او بگيرى شكر نعمت تو را نخواهد نمود مرا بر مال و اولاد او مسلّط فرما تا شكرگزارى او معلوم شود و خداوند او را مسلّط فرمود بر آنها و او اولاد و اموال او را بتمامى نابود نمود و سوزاند و او شكر ميكرد پس آنملعون بخدا رجوع نمود و عرض كرد شكرگزارى ايوب براى آنستكه ميداند تو آنها را باو مسترد خواهى فرمود مرا مسلّط فرما بر بدنش تا امر مكشوف گردد و خداوند او را بر بدنش مسلّط فرمود غير از دو چشم و قلب و زبانش و آنملعون دميد در بينى حضرت و مريض شد و مرضش طول كشيد و او بهيچ وجه در شكرگزارى كوتاهى نكرد و بترويج دين حق و نشر احكام مشغول بود تا هفت سال كه مورد ملامت مردم گرديد و از شهر خارج شد و عيالش براى معاش او گيسوى خود را بريد و داد و طعام گرفت و صبر ايوب بپايان رسيد و از دست شيطان بخدا پناه برد و فقط عرضه داشت پروردگارا شيطان بمن آسيبى وارد نموده كه موجب رنجورى جسمى و الم روحى من شده بدون آنكه صريحا خواهشى نمايد كه خطاب رسيد بسرعت بزن پايت را بزمين چشمه آبى كه خنك و گوارا است ظاهر خواهد شد از آن بنوش و با آن خودت را شستشو كن تمام امراض و آلامت رفع خواهد شد و او بدستور الهى عمل نمود و بهتر از روز اوّل شد و خداوند تمام اموالش را بوجه احسن باو مسترد فرمود و اولادش را كه بعد از ابتلاء ببلا فوت شده بودند زنده فرمود بعلاوه تمام كسانيكه پيش از آن از او فوت شده بودند باسباب عادى كه مانند آنها بودند در عدد و اهميّت و همه با او زندگى كردند و بعد از عافيت تامّ از او سؤال شد كه كدام
جلد 4 صفحه 472
يك از مصائب وارده بر تو شديدتر بود گفت شماتت دشمنان و همان موجب شد كه صبر او بپايان رسيد و تصوّر نشود كه خداوند چگونه بتقاضاى شيطان اين همه مصيبت بر پيغمبر خود وارد نمود زيرا مصائب انبيا و اولياء هر قدر نزديكتر باشند بمقام قرب الهى مبنى بر اسرار و حكمى است كه شمهاى از آن ذكر شده در سوره انبياء و غير آن و بر ارباب خرد مخفى نمىماند و در اينجا عمده رغم انف شيطان است كه بفهمد او نمىتواند اولياء خدا را از ياد حق بازدارد و بنفوذ خود منحرف نمايد و مردم وظيفه خود را در مصائب وارده بر خودشان بشناسند و بدانند كه در مصائب وارده بر مال و اولاد بايد صبر و شكر كرد و در مصائب وارده بر عرض و ناموس بايد بخدا پناه برد و دفع آنرا از خدا خواست و نبايد ملامت نمود كسى را بر مصيبت و مغرور شد بثروت و دولت و بايد دانست كه اختيار عزّت و ذلّت و فقر و مكنت و اخذ و اعطاء و دفع و ابقاء همه با خدا است و او مالك ملك وجود و حاكم ردّ و قبول است و كسيرا در كار او حق چون و چرا نيست بهر كه بخواهد ميدهد و از هر كه بخواهد ميگيرد و البتّه تمام اين تصرّفات مطابق با حكمت و مصلحت است و ابدا بكسى ظلم ننموده و نمينمايد و نخواهد نمود و فضل و احسان خود را از مستحق بلكه قابل دريغ نمينمايد و اگر گاهى ز حكمت ببندد درى ز رحمت گشايد در ديگرى و بر حسب استعداد و قابليّت بندگان بآنها در دنيا و آخرت عوض و اجر مصائب وارده را عنايت خواهد فرمود و چون حضرت ايّوب بعد از اطلاع بر قضيّه معامله زوجه مرضيّه خود غضبناك شده بود و قسم ياد كرده بود كه صد چوب باو بزند و بعد كه معلوم شد او در اين امر مضطر و بىگناه بوده مهموم و مغموم شده بود خداوند امر فرمود يكدسته از چوبهاى خشك نازك از قبيل ساق ريحان كه عددش صد باشد در دست بگيرد و بزند او را بآن براى رفع قسمش و مقرّر گرديد كه در اين قبيل موارد به اين مقدار اكتفا شود و اين حكم از شريعت او باقى ماند كه در بعضى از موارد كه از آن جمله مريض است در اسلام باين نحو حدّ جارى ميشود و خداوند از او تمجيد فرمود براى آنكه صبر را بپايان رسانيد و آنجا كه بايد رجوع بخدا نمود پناه باو برد و بغير او در هيچ حالى شكايت نكرد و متوسّل نشد و در شكرگزارى كوتاهى ننمود.
جلد 4 صفحه 473
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ اذكُر عَبدَنا أَيُّوبَ إِذ نادي رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيطانُ بِنُصبٍ وَ عَذابٍ (41)
و ياد كن يا رسول اللّه عبد ما را ايوب زماني که عرض كرد و خداي خود را خواند پروردگار من تماس پيدا كرده مرا شيطان برنج و زحمت و آزار و اذيت.
اخبار در باب رنج ايوب بسيار و مفصل است لكن بسياري از آنها بر خلاف معتقدات شيعه درباره انبياء است ما از آنها اعراض ميكنيم و فقط اكتفاء ميكنيم بحديث شريفي که از إبن بابويه مسندا از حضرت صادق از پدر بزرگوارش عليهما السلام نقل فرموده که خلاصه بعض جملاتش اينست که فرمود:
ان ايوب مع جميع ما ابتلي به لم ينتن له رائحة و لا قبحت له صورة و لا خرجت منه مدّة من دم و لا قيح و لا استقذره
جلد 15 - صفحه 248
احد رآه و لا استوحش منه احد شاهده و لا تدوّد شيء من جسده و هكذا يصنع اللّه عز و جل بجميع من يبتليه من انبيائه و اوليائه المكرمين عليه و انما اجتنبه النّاس لفقره و ضعفه في ظاهر امره لجهلهم بماله عند ربه و قد قال النبي (ص) اعظم النّاس بلاء الانبياء ثم الامثل فالامثل- الحديث
چنانچه در حديث است
(البلاء موكل بالانبياء ثم الاولياء ثم الامثل فالامثل)
برويم در شرح و تفسير آيه شريفه.
(وَ اذكُر عَبدَنا أَيُّوبَ) ايوب طبق حديثي که از تحفة الاخوان از حضرت صادق روايت كرده إبن موص بن رعويل بن عيص بن اسحق إبن ابراهيم بود و پدرش مكنت زيادي داشت از مواشي، شتر، گاو گوسفند، و مزارع و باغات و تماما به ميراث به ايوب رسيد و سي سال از عمر شريفش گذشت و عيالش مسماة به رحمة بنت افرائيم بن يوسف عليه السلام و شبيهترين خلق خدا بود به يوسف در زيبايي و صباحت که پدرش خواب ديد که يوسف پيراهن خود را به رحمة پوشانيد و رحمة در شام بود ايوب از محل خود با اموال جزيلي رفت در شام نزد پدر رحمة بخواستگاري اجابت شد او را تزويج كرد خداوند از رحمة به ايوب دوازده پسر و دوازده دختر داد دوازده شكم زائيد يك پسر و يك دختر و از حسن اخلاق او و رفتار او با ايتام و ضعفاء و فقراء و احسان او، و ضيافتهاي او تمام به او اقبال كردند و با او نماز ميكردند و از محضرش استفاده ميكردند و اخذ احكام مينمودند و خداوند براي امتحان که هر بنده را به انحاء مختلف امتحان ميكند که هم مقام اولياء و ثبات قدم آنها ظاهر و مكشوف شود و هم كساني که بواسطه اغراضي ايمان آوردند و حقيقت نداشته فاش شود، اهل حق اندر بلاء لذّت ميبرند.
جلد 15 - صفحه 249
در بلا خوش ميكشم لذات او مات اويم مات اويم مات او ببينيد ابي عبد اللّه عليه السلام در گودال قتلگاه چه ميگويد:
«الهي رضا بقضائك صبرا علي بلائك لا معبود سواك يا غياث المستغيثين»
خداوند شيطان را مسلّط كرد اوّلا بر مال ايوب تماما از بين رفت از مزارع و مواشي، ثانيا بر اولاد او تمام هلاك شدند، ثالثا بر بدن او مريض شد ديگر احدي بسراغ او نيامد فقط عيال او پرستار او بود و هر چه بلاء سخت ميشد شكر گزاري او و عبادتش بيشتر ميشد، تا رسيد كار بجايي که عيالش ميرفت خدمتكاري ميكرد و براي او تحصيل دوا و غذا مينمود تا روزي در خانهاي ميخواستند دختر خود را تزويج كنند به او گفتند اگر گيسوانت را ميدهي ما عاريه كنيم به گيس دخترمان به تو ميدهيم آنچه ميخواهي ناچار داد شيطان آمد نزد ايوب و نسبت زشتي به عيالش داد و از اينکه جهت گيسوان او را بريدند قسم ياد كرد که اگر آمد و گيسوانش بريده شده صد تازيانه باو بزند موقعي که آمد ديد بريده شده جهت پرسيد شرحش را بيان كرد ديگر طاقت او تمام شد چون غيرة اللّه بود عرض كرد:
أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيطانُ بِنُصبٍ وَ عَذابٍ.
حقير و لو در جايي نديدم و لكن بقلبم الهام شد که اينکه نصب و عذاب همين خبري بود که شيطان بايوب داده بود و طاقت او تمام شد چنانچه ابي عبد اللّه الحسين هم در همان حال که روي زمين افتاده ديد لشگر حمله كردند بخيمهگاه طاقت نياورد با سر زانو رو بآنها رفت و فرياد زد: يا شيعة آل ابي سفيان انا الذي اقاتلكم و انتم تقاتلوني
جلد 15 - صفحه 250
و النساء ليس عليهن جناح تا لشگر را برگردانيد و اما نسبت باموال و اولاد و بدن شيطان قدرتي نداشته و اللّه العالم خداوند كليه بليات را از او دفع فرمود خطاب شد باو:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 41)- زندگی پر ماجرای ایوب و مقام صبرش: ایوب سومین پیامبر است که در این سوره گوشهای از زندگی او مطرح شده، و پیامبر بزرگ ما موظف گردید سرگذشت او را به یاد آورد، و برای مسلمانان بازگو کند تا از مشکلات طاقت فرسا نهراسند و از لطف و رحمت خدا هرگز مأیوس نشوند.
نام یا سرگذشت ایوب در چندین سوره از قرآن در ردیف پیامبران دیگر آمده که مقام نبوت او را تثبیت و تبیین میکند، بر خلاف تورات کنونی که او را در زمره پیامبران نشمرده بلکه بندهای متمکن و نیکوکار دارای اموال و فرزندان
ج4، ص189
بسیار میداند.
نخست میگوید: «و به خاطر بیاور بنده ما ایوب را هنگامی که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است» (وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ إِذْ نادی رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ).
از این آیه مقام والای ایوب در پیشگاه خدا به عنوان «عبدنا» (بنده ما) به خوبی استفاده میشود، و دیگر این که اشاره سر بستهای است به گرفتاریهای شدید و طاقت فرسا و درد و رنج فراوان ایوب.
شخصی از امام صادق علیه السّلام سؤال کرد: بلائی که دامنگیر ایوب شد برای چه بود؟
امام علیه السّلام در پاسخ او فرمود: خداوند برای این که اخلاص ایوب را بر همگان روشن سازد، و او را الگوئی برای جهانیان قرار دهد که به هنگام «نعمت» و «رنج» هر دو شاکر و صابر باشند به شیطان اجازه داد که بر دنیای او مسلط گردد.
شیطان از خدا خواست اموال سرشار ایوب، زراعت و گوسفندانش و همچنین فرزندان او از میان بروند، آفات و بلاها در مدت کوتاهی آنها را از میان برد، ولی نه تنها از مقام شکر ایوب کاسته نشد بلکه افزوده گشت! او از خدا خواست که این بار بر بدن ایوب مسلط گردد، و آن چنان بیمار شود که از شدت درد و رنجوری به خود بپیچد و اسیر و زندانی بستر گردد.
این نیز از مقام شکر او چیزی نکاست.
ولی جریانی پیش آمد که قلب ایوب را شکست و روح او را سخت جریحهدار ساخت، و آن این که جمعی از راهبان بنی اسرائیل به دیدنش آمدند و گفتند: تو چه گناهی کردهای که به این عذاب الیم گرفتار شدهای؟! ایوب باز رشته صبر را از کف نداد، تنها رو به درگاه خدا آورد و جملههای بالا (آیه شریفه) را بیان نمود و چون از عهده امتحانات الهی به خوبی برآمده بود خداوند درهای رحمتش را بار دیگر به روی این بنده صابر و شکیبا گشود، و نعمتهای از دست رفته را یکی پس از دیگری و حتی بیش از آن را به او ارزانی
ج4، ص190
داشت، تا همگان سر انجام نیک صبر و شکیبائی و شکر را دریابند».
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص234
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم