آیه 3 سوره ق

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۳ ق)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا ۖ ذَٰلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ

مشاهده آیه در سوره


<<2 آیه 3 سوره ق 4>>
سوره : سوره ق (50)
جزء : 26
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

آیا ما پس از آنکه مردیم و یکسره خاک شدیم (باز زنده می‌شویم)؟ این بازگشت بسیار بعید است.

آیا هنگامی که مردیم و خاک شدیم [زنده می شویم و به حیات دوباره باز می گردیم؟] این بازگشتی دور [از عقل] است.

«آيا چون مُرديم و خاك شديم [زنده مى‌شويم‌]؟ اين بازگشتى بعيد است.»

آيا زمانى كه مرديم و خاك شديم ديگر بار زنده مى‌شويم؟ اين بازگشتى محال است.

آیا هنگامی که مُردیم و خاک شدیم (دوباره به زندگی بازمی‌گردیم)؟! این بازگشتی بعید است!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

‘What! When we are dead and have become dust, [shall we be raised again]? That is a far-fetched return!’

What! when we are dead and have become dust? That is afar (from probable) return.

When we are dead and have become dust (shall we be brought back again)? That would be a far return!

"What! When we die and become dust, (shall we live again?) That is a (sort of) return far (from our understanding)."

معانی کلمات آیه

«إِذَا ...»: جواب آن محذوف است، و از جمله بعد فهمیده می‌شود، و در تقدیر چنین است: أَإِذَا مِتْنَا وَ کُنَّا تُرَاباً، نُرْجَعُ وَ نُرَدُّ حَیّاً. «رَجْعٌ»: بازگشت. بازگرداندن

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3»

آيا هنگامى كه مرديم و خاك شديم (دوباره زنده مى‌شويم؟) اين بازگشتى‌ دور (از عقل و انتظار) است.

«1». نجم، 59.

«2». رعد، 5.

«3». واقعه، 77.

جلد 9 - صفحه 208

قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ «4»

بدون شك هر چه را زمين از آنان مى‌كاهد، مى‌دانيم و نزد ما كتابى است كه (همه چيز را در خود) حفظ مى‌كند.

بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5»

بلكه سخن حق را چون به سراغشان آمد، تكذيب كردند، پس در كار (نبوّت و معاد) سردرگُم و آشفته هستند.

نکته ها

مراد كفّار از «رَجْعٌ بَعِيدٌ»، بعيد بودن از نظر عقل و عادت است. يعنى بازگشت دوباره انسان، از جهت عقل و عادت، امرى بعيد است. بنابراين آنها دليلى بر انكار معاد ندارند و تنها استبعاد مى‌كنند.

«مَرِيجٍ» به معناى اختلاط و آشفتگى است. چنانكه قرآن در مورد اختلاط آب‌هاى دو دريا مى‌فرمايد: «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ» «1» كلمه‌ «مَرِيجٍ» در قرآن تنها يكبار بكار رفته آن هم در قالب صفت مشبهه كه حاكى از تداوم تحيّر و سردرگمى كفّار است.

پیام ها

1- توجّه به معاد و حيات پس از مرگ، محور هشدار انبيا است. جاءَهُمْ مُنْذِرٌ ... ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ

2- به سؤالات و شبهات اعتقادى پاسخ دهيد. تعجّب كفّار، ناشى از متلاشى شدن جسد انسان در زمين است كه قرآن پاسخ مى‌دهد: ما اين فرسايش را مى‌دانيم. أَ إِذا مِتْنا ... قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ‌

3- تمام تحوّلات و تغييرات مادّى حساب و كتاب داشته و زير نظر خداست. «قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ»

«1». الرّحمن، 19.

جلد 9 - صفحه 209

4- زمين، خاصيّت فرسايش دهندگى دارد. «تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ»

5- علم خداوند به ذرّات هستى، منافاتى با ثبت و ضبط امور ندارد. عَلِمْنا ... وَ عِنْدَنا كِتابٌ‌ (مثل آن كه شما به كسى بگويى: من خودم مى‌دانم و در ضمن اسناد و مدارك هم نشان بدهى.)

6- خداوند، نسبت به كفّار نيز اتمام حجت مى‌كند. «كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ»

7- ريشه اضطراب و سردرگمى، تكذيب حق و كفر است، همان‌گونه كه ريشه آرامش، توجّه به قرآن و ياد خداست. بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِ‌ ... فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ‌

8- كسى كه ايمان ثابت و محكمى ندارد، هر لحظه سخنى مى‌گويد و مضطرب است. (گاهى پيامبر را ساحر و كاهن و گاهى مجنون و شاگرد ديگران مى‌خواندند.) «فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3»

جلد 12 - صفحه 214

بعد نسبت به تعجيب ثانى كه قيامت باشد حكايت از آنها فرمايد:

أَ إِذا مِتْنا: (در كلام مقدّر است) يعنى آيا برگرديم به حيات و بار ديگر زنده شويم، وقتى كه بميريم، وَ كُنَّا تُراباً: و خاك گرديم، ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ:

اين رد روح به جسد بازگشتنى است دور از اوهام، يا از عادت و امكان و مورد استبعاد و انكار. ابى بن خلف به ابو جهل گفت: بيا تعجب نما از پيغمبر، پس استخوان پوسيده را نرم نموده به حضرت گفت: آيا گمان كنى وقتى ما مرديم و خاك شديم برمى‌گرديم و زنده مى‌شويم، حق تعالى به جهت رد استبعاد آنها فرمايد:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ «1» بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْ‌ءٌ عَجِيبٌ «2» أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3» قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ «4»

بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5»

ترجمه‌

قسم بقرآن مجيد

بلى تعجب كردند كه آمد آنانرا بيم دهنده‌اى از خودشان پس گفتند كافران اين چيزى است عجيب‌

آيا وقتى كه مرديم و گشتيم خاك اين بازگشتنى است دور

بتحقيق دانستيم آنچه را كه كم ميكند زمين از آنها و نزد ما كتابى است نگهدار

بلكه تكذيب كردند حق را وقتى كه آمدشان پس آنها در امرى آشفته و پريشانند.

تفسير

راجع بفواتح السّور عموما بيانى در اوّل سوره بقره گذشت و اينجا مفسرين بعضى ق را اسمى از اسماء الهى دانسته‌اند كه خدا قسم بآن ياد فرموده و بعضى اشاره باسماء الهى كه مصدّر بقاف است مانند قادر و قاهر و قديم گرفته‌اند و بعضى آنرا عبارت از كوه قاف دانسته و گفته‌اند محيط بزمين و سبزى آسمان از آنست و در بعضى از روايات اينمعنى تأييد شده و در هر حال گفته‌اند جواب قسم محذوف است و مراد آنستكه قسم به ق و قرآن عظيم كريم كه محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر خدا است يا معاد اجسام محقق است و بنظر حقير اگر بتوان از پيش خود سخنى گفت خوب است گفته شود ق اشاره است بآنكه قيامت حق است و اين جمله جواب قسمى است كه آيات بعد دلالت بر آن دارد و مقدّم شده بر قسم يعنى قيامت حق است قسم بقرآن شريف و بنابراين كلام احتياج بتقدير ندارد و مناسباتش محفوظ است و خداوند بر سبيل انكار نقل فرموده تعجّب كفّار قريش را از بعثت خاتم انبياء براى انذار و تخويف آنها از عذاب الهى چنانچه قمّى ره فرموده بگمان آنكه بايد رسول خدا

جلد 5 صفحه 50

فرشته باشد نه بشرى مانند خودشان و از آنكه وقتى مردم مردند و خاك شدند چگونه ميشود دو مرتبه زنده شوند و برگردند بصورت اوّل با آنكه اجزاء آنها متفرّق و در زمين پهناور گم يا مبدّل باشياء ديگرى گشته‌اند اين رجوع و بازگشتى است دور از تعقّل و تصديق و امكان ندارد و جواب فرموده اين دور از تعقّل و تصديق است براى كسانيكه علم ندارند بأجزاء متفرّق شده و تبديل صورشان بصورت اشياء ديگر ولى ما علم داريم بآنچه زمين از اجساد اموات ميخورد و جزء خود ميكند و ميكاهد از آنها و بصورت ديگرى در ميآورد و در نزد ما لوحى است كه مكتوب و محفوظ است تمام جزئيات و تفاصيل اشياء و احوال خلق در آن و در اينصورت هيچ اشكالى ندارد كه ما آن اجزاء متفرّقه را جمع‌آورى نموده و روح رفته را بقالبش برگردانيم ولى عمده در انكار آنها اين استبعاد نيست بلكه مقصودشان تكذيب حق و حقيقت و نرفتن زير بار فرمان كسى است كه مانند خودشان است در بشريّت و از قبيله خودشان است و او را كمتر از خودشان پنداشته‌اند لذا در امر خودشان متحيّرند كه تصديق كنند او را يا تكذيب ساحر بخوانند يا شاعر يا مجنون و هر روز نسبتى ميدهند و در يك قول ثابت نيستند و كارشان در هم و برهم و مختلط و شوريده و پريشان است و فكرشان مشوّش و آشفته و مضطرب و نگران نميدانند چه بگويند و چه بكنند و چگونه تصديق نمايند و چگونه ننمايند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ إِذا مِتنا وَ كُنّا تُراباً ذلِك‌َ رَجع‌ٌ بَعِيدٌ «3»

آيا زماني‌ ‌که‌ مرديم‌ ‌ما و بوديم‌ خاك‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ برگشتن‌ دوري‌. ‌اينکه‌ كفار

جلد 16 - صفحه 238

تعجب‌ ميكردند چگونه‌ ميشود خاك‌ ‌بر‌ گردد انسان‌ شود مگر آدم‌ يك‌ خاك‌ و طيني‌ بيش‌ نبود چگونه‌ آدم‌ شد و همچنين‌ حواء و مگر بسياري‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ حيوانات‌ ‌از‌ خاك‌ توليد نمي‌شوند، مگر اولاد آدم‌ يك‌ نطفه‌ بيشتر بوده‌ علقه‌ ‌شده‌، سپس‌ مضغه‌ سپس‌ لحم‌ و استخوان‌ سپس‌ انسان‌ ‌شده‌ مگر ‌اينکه‌ گياه‌ها يك‌ دانه‌ و يك‌ هسته‌ بيشتر بوده‌ يك‌ شجره عظيمه‌ ‌شده‌، مگر آب‌ بواسطه‌ حرارت‌ جزء هوي‌ نشده‌ مگر بخار ابر و باران‌ نشده‌! آنكه‌ قدرت‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ امور دارد قدرت‌ دارد ‌بر‌ اينكه‌ خاك‌ و استخوان‌ پوسيده‌ رميم‌ ‌را‌ ‌هم‌ انسان‌ كند ‌که‌ تعجب‌ ميكنيد و مي‌گوييد:

أَ إِذا مِتنا وَ كُنّا تُراباً ذلِك‌َ رَجع‌ٌ بَعِيدٌ

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 3)- بعد از این ایراد به رسالت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و اینکه چگونه از جنس بشر است؟ ایراد دیگری به محتوای دعوت او داشتند و انگشت روی مسأله‌ای می‌گذاردند که برای آنها از هر نظر عجیب و غریب بود.

آنها می‌گفتند: «آیا هنگامی که مردیم و خاک شدیم (دوباره به زندگی باز می‌گردیم) این بازگشتی بعید است»! (أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع