آیه 3 سوره فجر
<<2 | آیه 3 سوره فجر | 4>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
قسم به حق جفت (که کلیه موجودات عالم است) و به حقّ فرد (که ذات یکتای خداست).
و به زوج و فرد
و به جفت و تاق،
و سوگند به جفت و طاق،
و به زوج و فرد،
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- شفع: شفع و شفاعت: منضم كردن چيزى به چيزى. راغب گويد: «الشفع: ضم شىء الى مثله» در اقرب الموارد گفته است «شفع العدد: صيره زوجا اي اضاف الى الواحد ثانيا» شفع در آيه اسم است به معنى جفت.
- وتر: تك و فرد، مقابل زوج. آن در آيه به فتح واو و كسر آن خوانده شده است. طبرسى فرموده: اصل آن به معنى قطع است، فرد را از آن وتر گويند كه از غير قطع شده و تنها مانده است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الْفَجْرِ «1» وَ لَيالٍ عَشْرٍ «2» وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ «4» هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ «5»
«1» به سپيده دم سوگند. «2» به شبهاى ده گانه سوگند. «3» به زوج و فرد سوگند. «4» به شب سوگند آنگاه كه سپرى شود. «5» آيا (در اين سوگندها) براى اهل خرد، سوگندى مهم نيست؟
نکته ها
«فجر» به معناى شكافتن است و مراد از آن، شكافتن تاريكى با سپيده دم است كه زمان مقدّس و با ارزشى است و در آن هنگام، جنبندهها به تكاپو مىافتند و صبح و روز تازهاى را آغاز مىكنند.
در حديثى مراد از فجر را حضرت مهدى عليه السلام دانسته «الفجر هو القائم عليه السلام» كه شب تاريك ظلم و فساد، به صبح قيام آن حضرت برچيده خواهد شد. «1»
«حِجْرٍ» به معناى منع و مراد از آن عقل است كه انسان را از كار خلاف منع مىكند. چنانكه «محجور» به معناى ممنوع التصرف است.
در روايات، براى «شفع» به معناى زوج و «وتر» به معناى فرد، مصاديق زيادى گفته شده است، از جمله اينكه مراد از وتر، روز نهم ذىالحجه (روز عرفه) و مراد از شفع روز دهم
«1». تفسير برهان.
جلد 10 - صفحه 472
ذىالحجه (عيد قربان) است و يا مراد از شفع، دو كوه صفا و مروه است و مراد از وتر، كعبه كه يكى است. و يا مراد از وتر، خداوند يكتا و مراد از شفع، مخلوقاتاند كه همه جفت و زوج هستند، يا مراد نماز مستحبّى شفع و وتر است كه در سحر خوانده مىشود و يا مراد از شفع، روز نهم و دهم ذى الحجه و وتر، شب مشعر است. «1»
زمان خيلى ارزشمند و بلكه مقدّس است و نبايد آن را بيهوده از دست دهيم. خداوند به تمام بخشهاى زمان سوگند ياد كرده است؛
«وَ الصُّبْحِ» «2»* به صبح سوگند، «وَ الضُّحى» «3» به چاشت سوگند، «وَ النَّهارِ» «4»* به روز سوگند، «وَ الْعَصْرِ» «5» به عصر سوگند.
جالب آنكه به سحر سه بار سوگند ياد كرده است؛ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» «6»، «وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ» «7»، «وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ» «8» (به شب سوگند آنگاه كه رو به آخر مىرود، يعنى به هنگام سحر سوگند.)
مراد از «لَيالٍ عَشْرٍ»، يا ده شب آخر ماه مبارك رمضان است كه شبهاى قدر در آن قرار گرفته و يا ده شب اول ماه ذى الحجه است كه روز عرفه و عيد قربان را شامل مىشود.
پیام ها
1- زمان، مقدّس و قابل سوگند است. «وَ الْفَجْرِ»
2- بعضى ايام از قداست ويژهاى برخوردار است. «وَ لَيالٍ عَشْرٍ»
3- ساعات پايان شب كه سالكان در آن سير معنوى دارند، از قداست خاصّى برخوردار است. «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ»
4- مخاطبان قرآن، اهل خردند. «لِذِي حِجْرٍ»
«1». تفسير نور الثقلين.
«2». مدثر، 34.
«3». ضحى، 1.
«4». شمس، 3.
«5». عصر، 1.
«6». فجر، 4.
«7». تكوير، 17.
«8». مدثر، 33.
تفسير نور(10جلدى)، ج10، ص: 473
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ «3»
وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ: و سوگند به جفت و طاق. در اين دو اقوالى است:
1- على بن ابراهيم قمى (رحمه اللّه) فرمايد شفع، حضرت حسن و حسين عليهما السّلام و وتر، حضرت امير المؤمنين عليه السّلام. «2» 2- از حضرت باقر و صادق عليهما السّلام مروى است كه شفع، روز ترويه و وتر، روز عرفه. «3» 3- ابن عباس گفته: شفع، تمام خلق؛ وتر، خالق است كه ليس له مثل. «4»
«1» تفسير ابو الفتوح، (چ اسلاميه) ج 12 ص 73.
«2» تفسير قمى، (چ نجف 1387 هج) ج 2 ص 419.
«3» تفسير مجمع البيان (1403 هج) ج 5 ص 485.
«4» تفسير مجمع البيان (1403 هج) ج 5 ص 485.
جلد 14 - صفحه 189
4- شفع، نماز شفع است در نماز شب؛ وتر، نماز يك ركعتى آخر آن است.
5- تمام اشياء، زيرا از زوج و فرد خالى نيستند.
6- شفع، عناصر اربعه: آب و باد و خاك و آتش؛ وتر، افلاك.
7- شفع، بروج؛ وتر، سيارات.
8- شفع، جميع ايام و ليالى؛ وتر، روزى كه شب ندارد، كه قيامت باشد.
9- شفع، درجات بهشت؛ وتر، دركات جهنم.
10- شفع، حضرت امير المؤمنين و حضرت فاطمه عليهما السّلام، وتر، حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الْفَجْرِ «1» وَ لَيالٍ عَشْرٍ «2» وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ «4»
هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ «5» أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ «6» إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ «7» الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ «8» وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ «9»
وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ «10» الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ «11» فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ «12» فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ «13» إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ «14»
فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ «15» وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ «16» كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ «17» وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ «18» وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا «19»
وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا «20» كَلاَّ إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا «21» وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا «22» وَ جِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى «23» يَقُولُ يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي «24»
فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ «25» وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ «26» يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ «27» ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً «28» فَادْخُلِي فِي عِبادِي «29»
وَ ادْخُلِي جَنَّتِي (30)
ترجمه
سوگند بطلوع صبح
و شبهاى ده گانه
و جفت و طاق
و شب وقتى كه بسر آيد
آيا در اين سوگند كفايت است براى صاحب عقل
آيا نديدى چگونه رفتار كرد پروردگار تو با قوم عاد
كه آن قبيله ارم داراى عمارتهاى بلندند
آن چنان عمارتهائى كه ساخته نشده مانند آنها در بلدها
و قوم ثمود آنانكه ميبريدند سنگهاى سخت را در وادى القرى
و قوم فرعون صاحب ميخها
آنان كه سركشى نمودند در بلدها
پس زياد كردند در آنها فساد را
پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را
همانا پروردگار تو هر آينه در كمين گاه است
پس امّا آدميزاد وقتى كه بيازمايد او را پروردگارش پس گرامى دارد او را و نعمت دهد باو پس ميگويد پروردگار من گرامى داشته مرا
و امّا وقتى كه بيازمايد او را پس تنگ نمايد بر او روزى را پس ميگويد پروردگار من اهانت نموده است مرا
نه چنين
جلد 5 صفحه 384
است بلكه گرامى نميداريد يتيم را
و ترغيب نميكنيد بر طعام دادن بفقير
و ميخوريد ميراث را خوردنى بتمامى
و دوست ميداريد مال را دوست داشتن بسيارى
نه چنين است وقتى كه شكسته و خرد شود زمين شكسته و خرد شدنى پى در پى
و بيايد امر پروردگار تو و فرشتگان صف در صف
و آورده شود در آن روز جهنّم آن روز متذكّر شود آدمى و كجا است براى او فائده تذكّر
ميگويد اى كاش من پيش ميفرستادم براى زندگانى خود
پس در آن روز عذاب نكند مانند عذاب او احدى
و بند ننمايد مانند بند نمودن او احدى
اى نفس مطمئنّ بحق
باز گرد بپروردگار خود با آنكه بپسندى و پسنديده باشى
پس داخل شو در بندگان من
و داخل شو در بهشت من.
تفسير
خداوند متعال در اين سوره مباركه قسم ياد فرموده بطلوع صبح صادق و ليالى عشر اوّل ذى حجّة الحرام كه متمّم ميقات حضرت موسى عليه السّلام بود و در سوره اعراف ذيل آيه شريفه و واعدنا موسى ثلاثين ليلة و أتممناها بعشر فتمّ ميقات ربّه اربعين ليله گذشت چنانچه مستظهر از لفظ و نقل قمّى ره است و نيز قسم ياد فرموده بتمام موجودات دنيا كه جفت و طاقند يا دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر چنانچه قمى ره نقل فرموده و اين دو نماز جزء نماز شب است و آداب آن در محلّ خود ذكر شده و در بعضى از روايات شفع بروز ترويه و وتر بروز عرفه و در بعضى شفع بامام حسن و امام حسين و وتر بامير المؤمنين عليهم السلام تفسير شده و قسم ياد فرموده بشب وقتى كه بسر آيد كه وقت تهجّد و عبادت است چنانچه در جاى ديگر فرموده قسم بشب وقتى كه پشت كند و قمى ره آنرا بليله مزدلفه كه شب عيد اضحى است و مردم در آن شب بايد از عرفات بمشعر الحرام بيايند و صبح از آنجا بمنى بروند تفسير فرموده و مكرّر ذكر شده كه تفاسير او منقول از امام عليه السّلام است و بعدا ميفرمايد آيا در اين قسم ياد نمودن قسم كافى و موجب اطمينانى يافت ميشود براى شخص عاقل منصف كه باور كند از جانب خداوند عذاب و انتقامى براى كفّار در پيش هست و براى وضوح جواب سؤال و ظهور جواب قسم از آيات آتيه در كلام ذكر نشده و براى گوشزد كفّار مكّه پيغمبر خود را مخاطب
جلد 5 صفحه 385
ساخته ميفرمايد آيا بديده بصيرت و ضمير منير خود نديده و ندانستى كه چگونه معامله فرمود پروردگار تو با قوم عاد براى مخالفت با او امر هود پيغمبر كه آنها بقبيله ارم هم خوانده ميشدند چون عاد پسر عوص بن ارم بن سام بن نوح بوده يا براى آنكه شدّاد بن عاد كه پادشاه مقتدرى بود و جهانگيرى كرد چون وصف بهشت را شنيد در يكى از صحراهاى عدن باغ بزرگى مانند آن داراى عمارات رفيعه و قصور عاليه مزيّن بانواع تزيينات بنا نمود و آنرا ارم نام نهاد و چون تمام شد با كسان خود بجانب آن باغ كوچ كرد و آنها چون بيك منزلى آن رسيدند همگى بصيحه آسمانى هلاك شدند و آن باغ از انظار مخفى گشت و آن قبيله بنام آن باغ معروف شدند چنانچه مفسّرين نقل نمودهاند و بنابر اين ارم عطف بيان است براى عاد و غير منصرف بتعريف و تأنيث مجازى است و اينكه خداوند ارم را صاحب عماد خوانده گفتهاند يا براى آنستكه قدهاى آن مردم بلند بوده مانند ستون مرتفع يا براى آنكه عمارات آن باغ بلند و رفيع بوده و عماد باين معانى استعمال ميشود و بنابر اين ذات العماد صفت منسوب اليه است كه ارم باشد يا صفت منسوبين كه قبيله عادند و مانند آن قبيله در قوّت و قطر و قامت خداوند مردمى نيافريده بود يا مانند آن باغ و عمارات عمارتى در هيچ بلدى ساخته نشده بود و نيز نديده و ندانستى كه خداوند با قوم ثمود كه مخالفت با صالح پيغمبر خودشان نمودند چه سلوكى فرمود آن قوم و قبيلهاى كه سنگهاى كوه را قطع نمودند بتراشيدن و نقب زدن و منزل ساختن در وادى القرى كه گفتهاند دره واقع ميان دو كوه است نزديك بمدينه از طرف شام و نيز چه معاملهاى فرمود با فرعون كه مردم را بچهار ميخ ميكشيد و معذّب مينمود و ميكشت و به ذو الاوتاد ملقّب شد چنانچه در سوره ص بيان شد اين اقوام كسانى بودند كه با خدا ياغى و در بلاد طاغى شدند و فتنه و فساد بسيارى در آن ديار برپا كردند پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را يعنى پى در پى آنان را بعذابهاى گوناگون معذب فرمود و كيفيّت عذابهاى اين اقوام در سور سابقه مكرّر ذكر شده است و اينكه از عذاب تعبير بتازيانه شده ظاهرا براى آنست كه آن آلت تعذيب است چنانچه در فارسى هم ميگويند
جلد 5 صفحه 386
چون خدا صدا ندارد يعنى مستحق را بدون قيل و قال بسزاى خود ميرساند و معذب مينمايد همانا پروردگار تو در مقام مراقبت و مترصّد گرفتن و بانتقام رساندن گناهكاران است و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنست كه خداوند قادر است اهل معصيت را بمجازات خودشان برساند و تمام كارهاى خداوند بر طبق حكمت است ولى مردم از سرّ آن آگاه نيستند لذا وقتى خداوند كسى را ميخواهد آزمايش فرمايد پس عزّت و نعمت باو ميدهد تا معلوم شود كه شكر آنرا بجا ميآورد و حدّ خود را گم نميكند يا خير ميگويد خداوند مرا گرامى داشته و مغرور ميشود و وقتى بخواهد كسى را بيازمايد پس امر معاش را بر او سخت و تنگ ميفرمايد تا معلوم شود كه صبر بر فقر دارد يا خير ميگويد خدا مرا خوار و ذليل نموده با آنكه هر دو اشتباه نمودهاند و هر دو براى امتحان بوده و گاه ميشود كه آن براى مزيد استحقاق عذاب و اين براى مزيد اجر و ثواب است نه چنين است كه مردم تصوّر نمودهاند مال و جاه دنيوى نزد خداوند قدر و قيمتى ندارد كه آنرا باولياء خود دهد و از اعداء خود بگيرد ولى شما مردم از ترس آنكه مبادا چيزى از مال شما كاسته شود احسان و اكرامى نسبت بأطفال يتيم نمينمائيد و دستور نميدهيد بخانواده خود كه طعامى بفقير دهند يا ترغيب و تحريص نمينمائيد كسى يا يكديگر را بر اطعام فقرا چون لا تحضّون و لا تحاضّون هر دو قرائت شده و مالى را كه بدون زحمت ارث بشما رسيده و مركّب از حلال و حرام است بدون آنكه سهم زنان و كودكان را از آن مفروز نمائيد يا حقوق الهيّه را كه مورّث شما نپرداخته بپردازيد جمعا تناول مينمائيد و باكى نداريد چون لمّ بمعناى جمع است و گفتهاند كفّار مكّه بزنها و اطفال ارث نميدادند و همه را جمعا ميخوردند خلاصه آنكه محبّت بسيار و حرص و ولع خارج از انتظار بجمع مال داريد نبايد چنين بود بلكه بهتر آنستكه اگر مال مخلوط بحرام هم نباشد بحاضرين از اقارب غير وراث احسانى بشود وقتى كه زمين شكسته و خرد شود خرد شدنى پى در پى براى بهم خوردن از زلزله تا مانند غبار نرم و پراكنده گردد يا كوه و تپه و بنائى در آن باقى نماند و صاف و هموار شود و بيايد امر پروردگار تو چنانچه در توحيد و عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده يعنى ظاهر شود آيات قدرت و آثار قهر الهى مانند پادشاهى كه با لشگر خود بيايد و
جلد 5 صفحه 387
آثار قدرت و هيبت و سياست او ظاهر گردد و معرفت بمقام او حاصل شود و ملائكه آسمانها بيايند و بر حسب مقام و منزلت خودشان صف در صف مرتّب بر محشر احاطه نمايند و جهنّم نيز ظاهر و آشكار گردد چنانچه در جاى ديگر فرموده و برّزت الجحيم لمن يرى يعنى ظاهر گردد جهنّم براى هر بيننده و مستفاد از روايات متعدّده معتبره آنست كه جهنّم را در روز قيامت ملائكه بسيارى با زمامهاى زيادى از جاى خود ميكشانند و ميآورند و در صحراى محشر حاضر مينمايند و شعله مهيبى از آن برخاسته ميشود و بر محشر احاطه مينمايد و فرياد مردم حتّى انبياء برب نفسى بلند ميشود و پيغمبر ما رب امّتى ميفرمايد و بعدا صراط بر آن وضع ميشود و مردم بحسب مراتب و اعمالشان بسهولت و صعوبت از آن عبور مينمايند و بسيارى در جهنّم مىافتند و كسانيكه نجات پيدا ميكنند حمد و شكر خدا را بجا ميآورند در آن روز متذكّر ميشود آدمى كه چه قدر كار بدى كرده كه در دنيا فكر آخرت نبوده ولى كجا است فائده تذكّر در آن روز كه بحال او نفعى ندارد ميگويد كاش براى زندگى امروزم قبلا تهيّهاى نموده بودم يا در زمان حياتم در دنيا اعمال صالحهاى بجا آورده بودم كه امروز بدردم ميخورد پس در آنروز خداوند كافر معاند مانند مشركين مكّه را عذابى كند كه كسى چنين عذابى نكرده باشد كسى را و بند و زنجير نمايد بقسمى كه كسى اين گونه بند و زنجير ننموده باشد كسى را و يعذّب و يوثق بصيغه مجهول نيز قرائت شده و بنابر اين معنى سهلتر است و در مجمع آنرا از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده يعنى عذاب كرده و بند كرده نميشود مانند او كسى ولى نسبت بمؤمنى كه مطمئن بحق و مواعيد انبياء و اوليا شده و بر طبق دستورات ايشان عمل نموده خطاب مستطاب از جانب رب الارباب در دم مرگ يا روز قيامت صادر شود كه اى نفس و جان و قلب مطمئن بحق و حقيقت رجوع كن بمبدء اصلى خود كه عالم اعلى است و برحمت پروردگارت و اصل شو در حاليكه خشنودى تو از او بثواب و خشنود است او از تو بأعمال پس داخل شو در زمره بندگان خوب خدا كه قابليّت اضافه باو را پيدا كردند و داخل شو در بهشت عنبر سرشت كه اوصاف آنرا خداوند بيان فرموده است در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون ملك الموت براى قبض
جلد 5 صفحه 388
روح بنده مؤمن حاضر شود باو گويد مشوّش مباش من از پدر مهربان با تو مهربانتر و نيكوكارترم چشمت را باز كن به بين او باز ميكند و چهارده معصوم را در بالين خود ميبيند و ايشان باو معرّفى ميشوند كه رفقاى تو ميباشند پس منادى از جانب حق روح او را ميخواند و ميگويد اى نفس مطمئنّه بمحمّد و اهل بيت او رجوع نما بپروردگارت با آنكه خوشنودى بولايت و خشنود شدهاى بثواب پس داخل شو در زمره محمّد و آل او و داخل شو در بهشت من پس چيزى نزد او محبوبتر از بيرون آمدن روحش و ملحق شدن بآن ذوات مقدّسه نخواهد بود و قمّى ره نيز قريب باين معنى را نقل نموده است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سوره فجر را در نمازهاى واجب و مستحب خودتان بخوانيد آن سوره امام حسين عليه السّلام است كسيكه آنرا بخواند با آن حضرت محشور و در بهشت همدرجه خواهد بود و الحمد للّه تعالى شأنه.
جلد 5 صفحه 389
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ الشَّفعِ وَ الوَترِ «3»
ظاهر همان سه ركعت آخر صلوة ليل که دو ركعت بنام شفع است و يك ركعت بنام وتر، و اما اقوال زيادي در مراد از شفع و وتر گفتهاند بعضي گفتند: فرد و زوج از اعداد که حفظ مقادير از آنها ميشود، بعضي گفتند جميع ما خلق اللّه از اينکه دو حالت بيرون نيست يا زوج است يا فرد، بعضي گفتند: شفع جميع ممكنات که گفتند: الممكن زوج تركيبي. مثل ماده و صورت در اجسام، و زوج ذهني مثل جنس و فصل در انواع، و زوج وهمي وجود و ماهيت در مجردات. و وتر ذات اقدس واجب الوجود است، بعضي گفتند:
نمازها است مثل نماز مغرب و يك ركعت وتر که فرد است و بعضي زوج است بقيه نمازها، بعضي گفتند: شفع يوم النحر است که ايام التشريق است و وتر يوم عرفه است، و بعضي گفتند: شفع يوم الترويه است و وتر عرفة. بعضي گفتند: شفع ايام و ليالي است و وتر يوم- القيامة است که شب ندارد، بعضي گفتند: شفع صفات مخلوقات است مثل غني و فقر،
جلد 18 - صفحه 102
عزت و ذلت صحت و مرض، وجود و عدم، علم و جهل، قدرت و عجز، ايمان و كفر، هدايت و ضلالت، حياة و موت و غير اينها، و وتر صفات الهي است که مقابل ندارد، بعضي گفتند: شفع علي و فاطمة است و وتر وجود مقدس رسول است، بعضي گفتند: شفع صفا و مروه است و وتر بيت اللّه الحرام است، بعضي گفتند: شفع حضرت حسن و حسين است و وتر امير المؤمنين است عليهم السلام، بعضي گفتند: شفع پيغمبر و علي است و وتر خداي متعال.
اقول: بعض اينکه اقوال مستفاد از اخبار است لكن سند ندارد و بعضي اقوال مفسرين است و ما گفتيم آنچه بنظر ميآيد که ظاهر آيه باشد و بقيه اقوال اگر صادر از ائمه باشد بواطن آيات است و اگر از مفسرين باشد مدركي ندارد فقط تأويل و استحسان است و اللّه العالم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 3)- سپس سوگندها را ادامه داده، میافزاید: «و به زوج و فرد» (و الشفع و الوتر).
در تفسیر «شفع» و «وتر» (زوج و فرد) در این آیه بالغ برسی و شش قول نقل کردهاند ولی دو معنی از همه مناسبتر است.
نخست این که: منظور روز عید قربان و روز عرفه باشد که با شبهای دهگانه آغاز ذی الحجه مناسبت کامل دارد، و مهمترین قسمتهای مناسک حج در آنها انجام میشود.
دوم این که منظور همان نماز شفع و وتر است که در آخر نافله شب خوانده میشود و این با سوگند به فجر- که وقت سحرگاهان و وقت راز و نیاز به درگاه پروردگار است- مناسب است بخصوص این که هر دو تفسیر در روایاتی که از
ج5، ص488
معصومین نقل شده نیز وارد است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص210
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم