آیه 3 سوره شرح

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۳ شرح)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ

مشاهده آیه در سوره


<<2 آیه 3 سوره شرح 4>>
سوره : سوره شرح (94)
جزء : 30
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

در صورتی که آن بار سنگین ممکن بود پشت تو را گران دارد.

همان بار گرانی که پشتت را شکست.

[بارى‌] كه [گويى‌] پشت تو را شكست.

بارى كه بر پشت تو سنگينى مى‌كرد؟

همان باری که سخت بر پشت تو سنگینی می‌کرد!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

which [almost] broke your back?

Which pressed heavily upon your back,

Which weighed down thy back;

The which did gall thy back?-

معانی کلمات آیه

  • انقض: نقض: شكستن. خواه ظاهرى باشد مانند شكستن استخوان و خواه معنوى، مانند شكستن پيمان. انقاض را سنگينى كردن گفته‏‌اند «انقضه: اثقله» شايد آن مبالغه در سنگين باشد.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ «1» وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ «2» الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ «3» وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ «4» فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً «5» إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً «6» فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ «7» وَ إِلى‌ رَبِّكَ فَارْغَبْ «8»

(اى پيامبر!) آيا به تو شرح صدر عطا نكرديم؟ و بار سنگين‌ات را از (دوش) تو برنداشتيم؟ آن (بار گرانى) كه براى تو كمرشكن بود. و نام تو را بلند (آوازه) گردانيديم. پس (بدان كه) با هر سختى آسانى است. آرى، با هر دشوارى آسانى است. پس هر وقت (از كارى) فراغت يافتى (براى كار جديد) خود را به تعب انداز. و با رغبت و اشتياق به سوى پروردگارت روى‌آور.

نکته ها

در سوره قبل (ضُحى) فرمود: خداوند تو را رها نكرده است: «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ» در اين سوره مى‌فرمايد: چگونه تو را رها كرده، كسى كه بزرگ‌ترين الطاف و سرمايه‌ها را كه شرح صدر است به تو داده است: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»

«شرح صدر» به معناى گشايش سينه و بالا رفتن ظرفيّت انسان است تا بتواند ناملايمات را تحمّل كند و در مشكلات و سختى‌ها صبر و پايدارى ورزد.

هنگامى كه خداوند حضرت موسى را به رسالت برگزيد، اولين خواسته او سعه صدر بود كه‌

جلد 10 - صفحه 523

گفت: «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي» «1» پروردگارا! سعه صدر به من عطا كن. ولى پيامبر اسلام بدون درخواست مورد لطف قرار گرفت و سعه صدر را از خداوند دريافت كرد. «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»

مراد از بار سنگين كه بر دوش پيامبر سنگينى مى‌كرد و خداوند با دادن شرح صدر، آن را ازدوش پيامبر برداشت، مسئوليّت رسالت و دعوت مردم به توحيد و مبارزه با فساد و شرك و خرافات است.

از آنجا كه غم و غصه‌ها را نمى‌توان كم كرد، پس بايد ظرفيّت‌ها را بالا برد تا بتوان مشكلات را تحمّل كرد و كم نياورد. شرح صدر نشانه لطف ويژه الهى است: «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ» «2» يعنى هر كس را خداوند اراده كند هدايت يابد، روح او را براى پذيرش اسلام باز مى‌كند.

از نظر روانى، هنگام برخورد با مشكلات نبايد تمام ذهن متوجه آن شود، بلكه بايد به سهولت‌هاى پس از آن كه مورد وعده و سنت الهى است نيز توجه نمود.

عُسرها سبب يُسر است. كلمه «مع» ممكن است به معناى سبب باشد، يعنى هر سختى در درون خود تجربه‌ها و سازندگى‌هايى دارد. «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»

حذف حرف فاء در جمله دوم‌ «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» بيانگر آن است كه اين اصل عمومى است و مخصوص پيامبر نيست.

رهبران حق كه در برابر طوفان مخالفت‌ها و مشكلات و شكنجه‌ها و تهديدها و توطئه‌ها و تهمت‌ها و لجاجت‌ها و جنگ‌ها و ... قرار مى‌گيرند بيش از هر چيز به سعه صدر نياز دارند.

«1». طه، 25.

«2». انعام، 125.

جلد 10 - صفحه 524

«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»

بر اساس روايات كه مورد فتواى مراجع دينى نيز قرار گرفته است، اين سوره و سوره ضُحى يك سوره حساب مى‌شوند نظير سوره فيل و قريش و در نمازهاى واجب كه بعد از سوره حمد، خواندن بيش از يك سوره جايز نيست، اين دو سوره بايد با هم خوانده شود. شاهد يكى بودن اين دو سوره، تناسب آيه آخر سوره قبل با آيه اول اين سوره است كه مى‌فرمايد:

«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»

شرح صدرى كه به پيامبر اسلام داده شد، باعث شد تا آن حضرت در برابر آن همه آزارها، قومش را نفرين نكند و مى‌فرمود: «اللهم اهد قومى فانهم لا يعلمون» «1» يعنى خداوندا اين مردم را هدايت كن زيرا كه نمى‌دانند و در فتح مكه با اعلام عفو عمومى فرمود: «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ» امروز باكى بر شما نيست و همه را بخشيدم، همانگونه كه يوسف با اين جمله تمام برادرانش را يكجا عفو كرد.

نمونه‌ «وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ‌ .. وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ» اين بود كه مردم فوج فوج در دين خدا وارد مى‌شدند «يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْواجاً» «2» و در جنگ‌هاى بدر و خندق و حنين اسلام پيروز شد و با اينكه بعضى منافق و يا ترسو بودند و فرار مى‌كردند باز اسلام رو به رشد بود.

در اكثر موارد اين بار سنگين توسط حضرت على عليه السلام از دوش پيامبر برداشته مى‌شد. او در بدر و خيبر و احد شجاعانه‌ترين عمليات را انجام داد.

البته در برخى موارد، «وزر» و سنگينى را، از طريق امدادهاى غيبى و نزول فرشتگان‌ «3» و يا القاء ترس‌ «4» در دل دشمنان، از دوش پيامبر اكرم برداشته شد.

خداوند، نام و ياد پيامبرش را گرامى داشته است. در قرآن، به درود و صلوات بر پيامبرش فرمان داده است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً» «5» نام او را در بسيارى از آيات در كنار نام خودش آورد است، «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ» «6»* در اذان، شهادت به رسالت او را در كنار شهادت به وحدانيّت خودش قرار داده است. «اشهد أن لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله» و در تشهد هر نماز، نيز اين شهادتين را تكرار كرده است.

زنى از ندادن نفقه شوهر فقيرش، نزد حضرت على عليه السلام شكايت كرد. حضرت مرد را زندانى‌

«1». بحارالانوار، ج 11، ص 298.

«2». نصر، 2.

«3». آل عمران، 123- 125.

«4». آل عمران، 151 و حشر، 2.

«5». احزاب، 56.

«6». محمّد، 33.

جلد 10 - صفحه 525

نكرد و فرمود: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» «1»

پیام ها

1- سعه صدر، زمينه‌ساز انجام برنامه‌هاى سنگين رسالت است. أَ لَمْ نَشْرَحْ‌ ... وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ‌

2- از آينده مكتب نگران مباشيد. «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ»

3- مبارزه با خرافات و آداب و رسوم جاهلى بسيار سنگين است. «وِزْرَكَ»

4- كار پيامبر در حدّ كمرشكن بود. «أَنْقَضَ ظَهْرَكَ»

5- نام نيك و آبرو لازمه توفيق در رهبرى جامعه است. «رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ»

6- سنّت و برنامه الهى آن است كه بدنبال هر سختى، آسانى است. «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» (در جاى ديگر قرآن مى‌خوانيم: «سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً» «2» سختى‌ها و مشكلات زوال‌پذيرند و به آسانى تبديل مى‌شوند).

صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند

بر اثر صبر نوبت ظفر آيد

7- انسان بايد بعد از فارغ شدن از هر كار و مسئوليّتى، آماده پذيرش مسئوليّت ديگر و تلاش و كوشش ديگر باشد. «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»

8- تلاش‌ها بايد جهت الهى داشته باشد. «إِلى‌ رَبِّكَ فَارْغَبْ»

9- تلاش و كوشش بايد همراه با اخلاص باشد. فَانْصَبْ‌ ... إِلى‌ رَبِّكَ فَارْغَبْ‌

10- براى توجه به خداوند بايد نهايت تلاش را بكار برد. «فَانْصَبْ‌- إِلى‌ رَبِّكَ فَارْغَبْ»

11- پيمودن راه خدا بايد عاشقانه و با رغبت باشد. «إِلى‌ رَبِّكَ فَارْغَبْ»

12- رغبت‌ها و تمايلات تنها سزاوار اوست نه ديگران. «إِلى‌ رَبِّكَ فَارْغَبْ»

«والحمدللّه ربّ العالمين»

«1». تفسير نور الثقلين.

«2». طلاق، 7.

جلد 10 - صفحه 528

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ «3»

الَّذِي أَنْقَضَ‌: آن بارى كه شكسته و گران ساخته بود، ظَهْرَكَ‌: پشت تو را، و آن تحمّل زحمات رسالت بود، و اصرار كافران در ايذاء و تكذيب ايشان نبوت تو را، و عجز آن حضرت از ارشاد آنان، كه حق تعالى تحمل آن را بر او آسان گردانيد و به معجزات و براهين، پشت آن حضرت را قوى گردانيد، و مسلّط نمود او را بر آنها كه بيشتر به شرف اسلام مشرّف و بقيه به دست آن سرور به ورطه هلاكت گرفتار شدند: يا رفع نموديم از تو تحمّل ثقل احكام شريعت را و آن را بر تو سهل و آسان نموديم.

2- مراد تخفيف اعباء رسالت و نبوّت است كه قيام به آن سنگين بود.

حق تعالى آن را آسان نمود بر وجهى كه گوئيا هيچ بارى براى او نيست.

3- نزد بعضى وضع به معنى عصمت است. يعنى نگاه داشتيم تو را از برداشتن وزر، چه مقصود از وضع، عدم ثقل است بر او. پس هرگاه معصوم باشد، ابلغ خواهد بود در آنكه ثقل بر او نباشد.

4- علم الهدى سيد مرتضى (رحمه اللّه) فرموده: تسميه ذنوب به اوزار به جهت آن است كه آن مثقل كاسب و حامل خود است. پس هر چيزى كه گران سازد انسان را از غم و غير آن جايز است آن را وزر گويند. بنابراين ممتنع نيست كه وزر در آيه، غم آن حضرت باشد بر شرك قوم او و اينكه آن سرور و اصحاب در ميان اهل شرك مقهور و مستضعف بودند و چون حق سبحانه اعلاى كلمه اسلام نمود و آن حضرت و اتباع او را بر ايشان مسلّط ساخت، او را به اين خطاب سر افراز فرمود، به جهت تذكر به موقعيت اين نعمت عظمى بر او تا در مقابله آن به شكرگزارى قيام نمايد، و مؤيد اين است آيات بعد «1».

5- نزد بعضى معنى آنكه برگرفتيم بار گناهان امّت تو را به آمرزش ايشان و

«1» تنزيه الانبياء (منشورات الرضى- قم) ص 115- 114.

جلد 14 - صفحه 264

دل تو را از غم و اندوه فارغ گردانيديم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ «1» وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ «2» الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ «3» وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ «4»

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً «5» إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً «6» فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ «7» وَ إِلى‌ رَبِّكَ فَارْغَبْ «8»

ترجمه‌

آيا گشايش نداديم براى تو سينه تو را

و برداشتيم از دوش تو بار گران تو را

كه كمر شكن بود براى تو

و بلند نموديم براى تو نام تو را

پس همانا با سختى آسانى است‌

همانا با سختى آسانى است‌

و چون فارغ شدى پس كوشش در عبادت كن‌

و بسوى پروردگارت پس رغبت نماى.

تفسير

خداوند منّان در تعقيب بيان الطاف و نعم خود در سوره سابقه نسبت بحضرت ختمى مرتبت ميفرمايد آيا ما شرح صدر و گشايش دل بتو عنايت ننموديم كه مشتمل شد بر علم و حكمت و قابل شد براى تلقّى وحى و قبول رسالت و قادر شد بر تحمّل آزار قوم و جمع بين دعوت خلق و اشتغال بعبادت حق و چون شرح صدر و گشودگى دل بفرح و سرور و اطمينان خاطر است چنانچه دلتنگى از همّ و غم و اندوه است قمّى ره نقل فرموده كه شرح صدر آنحضرت بآن بود كه خداوند امير المؤمنين عليه السّلام را وصى او قرار داد و در روز فتح مكّه كه قريش اسلام آوردند او را مسرور فرمود و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه پرسيدند از او آيا سينه گشوده ميشود فرمود بلى گفتند آيا نشانه‌اى دارد كه شناخته شود بآن فرمود اعراض از دنيا و اقبال بآخرت و تهيه براى مرگ پيش از ورود آن و برداشتيم از دوش تو بار سنگين همّ و غمّ از آزار قوم و انجام رسالت را بوجود امير المؤمنين و شمشير او و ثروت حضرت‌

جلد 5 صفحه 404

خديجه آن بار سنگينى كه كمر شكن بود براى تو اگر نبود كمك آن دو و قمّى ره وزر را بسنگينى جنگ تفسير فرموده و شايد مراد آن باشد كه حضرت بنفس نفيس خود مأمور بجنگ نبود و بيشتر امير المؤمنين عليه السّلام در جنگها مراقبت و دفاع از حضرت مينمود در هر حال اصل وزر بمعناى سنگينى است و وزير هم مشتقّ از وزر است چون مسؤليّت سنگينى در عهده دارد و گناه را هم كه وزر ميگويند بمناسبت سنگينى عقوبت آن است و اينجا هم بعضى گفته‌اند مراد دفع نمودن گناه است از آن حضرت بعطا نمودن قوه عصمت ولى آيات آتيه مؤيّد معناى اول است كه ميفرمايد و بلند نموديم و خواهيم نمود نام تو را در دنيا بطوريكه تمام مردم عالم تو را بشناسند يا برسالت و خاتميّت يا بعلم و حكمت و بزرگى و بزرگوارى براى تسكين خاطر او و قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه نام برده ميشوى تو وقتى كه نامبرده شوم من و آن قول مردم است اشهد أن لا اله الا اللّه و أن محمّدا رسول اللّه و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل فرموده در اين آيه كه فرمود جبرئيل بمن گفت خداوند عز و جل فرمود وقتى نامبرده شوم من نامبرده شوى تو با من پس همانا با همّ و غمّ و رنج و سختى و بار گران شادى و مسرّت و فتح و ظفر و سهولت امر است و نبايد مأيوس از رحمت خدا شد در دنيا علاوه بر آنكه با مشقّت و صعوبت انجام تكاليف الهيّه در دنيا سهولت و آسانى امر آخرت است و بنابر اين دو عسر است و دو يسر و محتمل است مراد آن باشد كه با سختيهاى دنيوى تو سهولت دنيوى و اخروى است و اشاره باين باشد آنچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه بيرون آمد روزى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مسرور و خوشحال و ميفرمود هرگز غلبه پيدا نميكند يك عسر بر دو يسر و در بيان وجه آن گفته شده كه چون عسر معرّف بالف و لام است و آن يا براى عهد است يا جنس متعدّد نميشود ولى يسر نكره است كه شايع در جنس خود است پس متعدد ميشود و اقرب در نظر آنست كه جمله دوم تقرير و تثبيت جمله اول باشد باين تقريب كه چون جمله اول متفرّع بر آيات سابقه است وعده سهولت امر بر پيغمبر اكرم باشد بعد از صعوبت آن و لذا مبدوّ بفاء تفريع شده و جمله دوم كه خالى از آن است بيان امر كلّى باشد و بمنزله دليل براى جمله اول و اشاره بآنكه بناء الهى بر آنست كه بعد از سختى‌

جلد 5 صفحه 405

آسانى براى بندگان خصوصا اهل ايمان پيش بياورد و در خاتمه بنظر حقير امر فرموده است كه بعد از فراغت از امر دعوت و ارشاد و هدايت خلق بدين حق قيام بوظائف عبادت نمايد و زحمت در تحصيل قرب پروردگار خود كشد و رغبت بمناجات و انس با خداوند كند و از غير بگسلد و بدوست پيوندد و در روايات ائمه اطهار باشتغال بدعا بعد از فراغت از نماز تفسير شده و بنصب امير المؤمنين عليه السّلام بخلافت بعد از فراغت از امر نبوّت و بمعناى اخير بايد فانصب بكسر صاد قرائت شود و ظاهرا نشده و اللّه اعلم بحقائق الامور و بر حسب بعضى از روايات معتبره سوره الضحى و اين سوره يكى است و همچنين سوره فيل و ايلاف و بايد در نماز جمعا خوانده شود اگر چه شيخ استاد ما قدس سرّه در كتاب صلاة خود در لزوم آن بر حسب روايات اشكال فرموده ولى ظاهرا مسئله مسلّم است و بايد بسم اللّه را هم ميان آن دو خواند و تناسب معانى و ارتباط مطالب هر يك از آن دو با ديگرى شاهد بر وحدت است چنانچه علامه طباطبائى قدس سره فرموده و الضحى و الانشراح واحدة بالاتّفاق و المعانى شاهده كذالك الفيل مع الايلاف و فصل بسم اللّه لا ينافى و ثواب قرائت اين سوره هم در ذيل سوره الشمس گذشت و الحمد للّه على نعمه و آلائه و الصلوة و السلام على امنائه و اصفيائه.

جلد 5 صفحه 406

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


الَّذِي‌ أَنقَض‌َ ظَهرَك‌َ «3»

‌آن‌ ثقل‌ و وزر ‌آن‌ چناني‌ ‌بود‌ ‌که‌ پشت‌ تو ‌را‌ شكسته‌ ‌بود‌. كنايه‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌اينکه‌ هم‌ّ و غم‌ّ ‌که‌ شرحش‌ گذشت‌ مثل‌ بار سنگيني‌ ‌بود‌ ‌که‌ بگرده‌ كشيده‌ باشي‌ ‌که‌ پشت‌ تو ‌را‌ خرد كرده‌ ‌بود‌ و شكسته‌ ‌بود‌ خداوند چنان‌ تو ‌را‌ ياري‌ كرد و ‌اينکه‌ بار سنگين‌ ‌را‌ ‌از‌ دوش‌ تو برداشت‌ دشمنان‌ ‌را‌ خوار و ذليل‌ كرد و دينت‌ ‌را‌ عظمت‌ داد و گروندگان‌ بتو ‌را‌ نصرت‌ فرمود و برتري‌ داد چه‌ منت‌ بزرگي‌ خداوند ‌بر‌ پيغمبر و مسلمين‌ گذارده‌ ‌که‌ ‌از‌ قدرت‌ بشر بيرون‌ ‌بود‌ و همين‌ نحو ‌بعد‌ ‌از‌ رحلت‌ حضرت‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ دشمن‌هاي‌ زياد داخلي‌ و خارجي‌ دين‌ مقدس‌ اسلام‌ ‌را‌ چنان‌ نگهداري‌ كرده‌ ‌که‌ ‌هر‌ چه‌ رو بضعف‌ ميرود و ‌در‌

جلد 18 - صفحه 155

‌هر‌ قرني‌ يك‌ مجدد مذهب‌ مقدس‌ شيعه‌ ‌را‌ ‌از‌ علماء اعلام‌ برانگيخته‌ ميكند و نگهداري‌ ‌در‌ ‌هر‌ قرن‌ و زماني‌ ‌تا‌ حضرت‌ مهدي‌ ظاهر شود و ريشه‌ كفر و شرك‌ و ضلالت‌ ‌را‌ بركند و سرتاسر دنيا ‌را‌ اسلام‌ پركند و عظمت‌ پيدا كند و ريشه‌ ظلم‌ و كفر و شرك‌ و ضلالت‌ بركند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 3)- «همان باری که سخت بر پشت تو سنگینی می‌کرد» (الذی انقض ظهرک).

این کدام بار بود که خداوند از پشت پیامبرش برداشت؟

قرائن آیات به خوبی نشان می‌دهد که منظور همان مشکلات رسالت و نبوت، و دعوت به سوی توحید و یکتاپرستی، و برچیدن آثار فساد از آن محیط بسیار آلوده بوده است، نه تنها پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله که همه پیغمبران در آغاز دعوت با چنین مشکلات عظیمی رو برو بودند، و تنها با امدادهای الهی بر آنها پیروز می‌شدند، منتها شرائط محیط و زمان پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله از جهاتی سخت‌تر و سنگین‌تر بود.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص272

منابع