آیه 34 سوره اسراء

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۳۴ اسراء)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّىٰ يَبْلُغَ أَشُدَّهُ ۚ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ ۖ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا

مشاهده آیه در سوره


<<33 آیه 34 سوره اسراء 35>>
سوره : سوره اسراء (17)
جزء : 15
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و هرگز به مال یتیم نزدیک نشوید مگر آنکه راه خیر و طریق بهتری (به نفع یتیم) منظور دارید، تا آنکه به حد بلوغ و رشد خود برسد، و همه به عهد خود باید وفا کنید که البته (در قیامت) از عهد و پیمان سؤال خواهد شد.

و به مال یتیم تا زمانی که به سنّ بلوغ و رشدش برسد، جز به بهترین شیوه نزدیک نشوید؛ و به عهد و پیمان وفا کنید، زیرا [روز قیامت] درباره پیمان بازخواست خواهد شد.

و به مال يتيم -جز به بهترين وجه- نزديك مشويد تا به رشد برسد، و به پيمان [خود] وفا كنيد، زيرا كه از پيمان پرسش خواهد شد.

جز به وجهى نيكوتر، به مال يتيم نزديك مشويد تا آنگاه كه به حد بلوغش برسد. و به عهد خويش وفا كنيد كه بازخواست خواهيد شد.

و به مال یتیم، جز به بهترین راه نزدیک نشوید، تا به سر حد بلوغ رسد! و به عهد (خود) وفا کنید، که از عهد سؤال می‌شود!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Do not approach the orphan’s property except in the best manner, until he comes of age. Fulfill the covenants; indeed all covenants are accountable.

And draw not near to the property of the orphan except in a goodly way till he attains his maturity and fulfill the promise; surely (every) promise shall be questioned about.

Come not near the wealth of the orphan save with that which is better till he come to strength; and keep the covenant. Lo! of the covenant it will be asked.

Come not nigh to the orphan's property except to improve it, until he attains the age of full strength; and fulfil (every) engagement, for (every) engagement will be enquired into (on the Day of Reckoning).

معانی کلمات آیه

اشده: اشد: نيرومندى. شدّ: قوّه. در جوامع الجوامع فرموده: اشدّ، حال اجتماع عقل و كمال خلق و نيرو و تميز است. اقرب الموارد آن را از هيجده سالگى گفته است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا «34»

و به مال يتيم، جز به بهترين راه (كه به نفع يتيم باشد) نزديك نشويد، تا آنكه به حدّ بلوغ ورشدش برسد. (كه آنگاه اموالش را به او بر مى‌گردانيد) و به پيمان وفا كنيد، كه (در قيامت) از عهد و پيمان سؤال خواهد شد.

نکته ها

كلمه‌ى «اشد» از «شد»، به گره محكم گفته مى‌شود و در اينجا منظور مرحله‌ى رشد يتيم و استحكام جسمى و روحى در حفظ اموالش مى‌باشد.

قرآن درباره‌ى حفظ حقوق يتيم و مراعات حال او و رسيدگى و تكفّل امور يتيمان سفارش فراوان كرده است. ولى چون احتمال لغزش مالى و سوء استفاده كردن از اموال يتيمان بسيار است، لذا هشدار بيشترى لازم است، به گونه‌اى كه از نزديك شدن به آن نيز نهى شده و تصرّف ظالمانه در اموال يتيمان، خوردن آتش شمرده شده است. «1»

وقتى اين آيه نازل شد، مسلمانان از حضور بر سر سفره‌ى ايتام كناره گرفتند و آنان رامنزوى ساختند. آيه‌ى ديگرى نازل شد كه مراد از نزديك نشدن، سوءاستفاده است، والّا افراد مصلح نبايد به بهانه‌ى تقوا، يتيمان را رها كنند. «وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ» «2»

در حديث مى‌خوانيم: مراد از عهد و پيمانى كه مورد سؤال است، محبّت و دوستى و اطاعت از علىّ عليه السلام است. «3»


«1». نساء، 10.

«2». بقره، 220.

«3». بحار، ج 24، ص 187.

جلد 5 - صفحه 57

پیام ها

1- اسلام، پشتيبان محرومان، ضعيفان و يتيمان است. «لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ»

2- هر جا احتمال سوءاستفاده باشد، بايد بيشتر سفارش كرد. «1» «لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ»

3- جاذبه‌ى مال به قدرى زياد است كه نزديك شدن به آن هم گاهى گناه و حرمت را در پى دارد. «لا تَقْرَبُوا»

4- كودكان، حقّ مالكيّت دارند. «مالَ الْيَتِيمِ»

5- ارث يكى از اسباب مالكيّت است. «مالَ الْيَتِيمِ»

6- تصرّف در مال يتيم مشروط به رعايت بالاترين و پرثمرترين شيوه‌هاست. (اگر منافع يتيم در گردش مال اوست، بايد آن را به كار انداخت، نه آنكه بى‌تفاوت ماند.) لا تَقْرَبُوا ... إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ‌

7- در تصميم‌گيرى‌هاى مالى، بايد منافع و مصالح يتيمان مراعات شود. «إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»

8- تصرّف نابجا و حيف و ميل اموال يتيمان، ممنوع است. لا تَقْرَبُوا ... إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ‌

9- زمان واگذارى مال يتيم به خود او، وقتى است كه به بلوغ فكرى و اقتصادى و جسمى برسد. «حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ»

10- به پيمان‌ها- هرچه و با هر كه باشد- وفادار باشيم. «أَوْفُوا بِالْعَهْدِ»

11- توجّه به مسئوليّت، انسان را از گناه باز مى‌دارد. «إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا»


«1». به همين دليل، حضرت على عليه السلام در نهج البلاغه، در مورد رعايت حقوق اجير، كشاورز، زن ويتيم، سفارش بيشترى كرده است. مانند: «اللّه اللّه فى الايتام» نهج‌البلاغه، نامه 47.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلاً (34)

چهارم از محرمات: وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ‌: و نزديك مشويد مال يتيم را، چه رسد به تصرف. إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ‌: مگر به وجهى نيكوتر كه حفظ آن باشد، يا تجارت كنند تا نفع يتيم شود. حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ‌: و تا آنكه برسد يتيم به غايت قوت خود، يعنى چون بالغ شود و كمال عقلش پديد آيد و رشدش ظاهر شود. و مؤيد است اين معنى را روايت من لا يحضره الفقيه حضرت صادق عليه‌

«1» فروع كافى، جلد 7، كتاب الديّات، صفحه 272، حديث 7.

«2» ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، صفحه 327، حديث چهارم.

جلد 7 - صفحه 369

السّلام فرمود: انقطاع يتم اليتيم الاحتلام و هو اشدّه. «1» تنبيه: آيه شريفه تحذير فرمايد از تصرف در مال يتيم بدون اذن شرعى، و آيات و اخبار در عقوبت آن صريحا وارد شده از جمله حضرت امير المؤمنين صلوات اللّه عليه در وقت شهادت وصيت فرمايد: «2» اللّه اللّه فى الايتام فلا تغبّوا افواههم و لا يضيعوا بحضرتكم: يعنى از خدا بترسيد در مراعات يتيمان؛ پس مبادا كه سيراب كنيد دهان ايشان را يك روز، و تشنه گذاريد روز ديگر، و مبادا كه هلاك شوند به محضر شما. حاصل آنكه به سبب رعايت ننمودن شما حق ايشان را، صدمه به آنها وارد آيد.

در احتجاج طبرسى رحمه اللّه حضرت امام حسن عسكرى از اجداد گرام خود عليهم السّلام از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: شديدتر از بى‌پدرى يتيمى كه از پدرش جدا گشته، تنها شدن و جدا گشتن يتيمى است كه جدا شده از امامش و توانائى رسيدن خدمتش را ندارد، و نداند چگونه است حكم او در آنچه مبتلا باشد از شرايع دينش. آگاه باشيد هر كه از شيعيان ما عالم به علوم ما باشد و اين جاهل به شريعت ما كه منقطع است از مشاهده ما، يتيم است در حجر او. پس هر كه هدايت كند او را و ارشاد كند او را و تعليم به او نمايد شريعت ما را، در رفيق اعلى با ما باشد. «3» وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ: و وفا نمائيد به عهد در وصيت به مال يتيم و غير آن. نزد بعضى آنچه خداى تعالى امر و نهى فرموده از عهد باشد، و گاهى چيزى واجب شود نيز به سبب نذر و عهد به آن اگرچه ابتدا واجب نبود و به واسطه عقد واجب شود. إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا: بدرستى كه عهد هست سؤال گرديده شده از آن، يعنى آدمى را سؤال كنند از عهد براى ترتب جزا، يا خود عهد را سؤال كنند كه‌

«1» من لا يحضره الفقيه، جلد 4، باب 113، صفحه 163، حديث اوّل.

«2» نهج البلاغه، نامه 47، (وصيت امام به فرزندان)

«3» بحار الانوار، جلد 2، صفحه 2، حديث اوّل (به نقل از احتجاج)

جلد 7 - صفحه 370

چرا نقض شدى مانند (وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ) «1» و اين معنى بنابر تجسم اعمال باشد و احاديث دلالت بر آن، و اشكالى هم نخواهد داشت، زيرا چنانچه در دنيا حسا مشاهده مى‌شود كه اصناف هر صنعتى كار و عمل دنيويه خود را مشاهده كند، همچنين ممكن است اعمال حسنه و سيئه هم صورت خارجيه در عالم معنى پيدا نمايد و در قيامت حجاب بر طرف، و هر فردى از آدمى آن را به رأى العين مشاهده كند.

تنبيه: يكى از محسنات اخلاقيه، وفاى به عهد است كه عقل آن را لازم شمارد، و احاديث بسيار در آن وارد شده. از جمله در خصال صدوق‌ «2»- ابى مالك گويد: خدمت على بن الحسين عليه السّلام عرض كردم: اخبرنى بجميع شرايع الدّين قال قول الحق و الحكم بالعدل و الوفاء بالعهد: خبر فرما ما را به تمام شرايع دين. فرمود: گفتن حق و حكم به عدل و وفاى بعهد.

و نيز در نوادر راوندى‌ «3» فرمود رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: لا دين لمن لا عهد له: ديانت ثبات ندارد براى كسى كه عهد براى او نيست، يعنى از بسيارى مخالفت و نقض در رفتار و گفتار پاى بند به ديانتى نيست.

بزرگى گويد: خداى تعالى را عهد هست بر جوارح آدمى به ملازمت آداب شريعت، و بر نفس او به حسن سيرت، و بر قلب او به خلوص نيت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبِيراً (31) وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‌ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلاً (32) وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً (33) وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلاً (34) وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً (35)

ترجمه‌

و مكشيد فرزندانتان را از بيم تنگدستى، ما روزى ميدهيم آنها و شما را همانا كشتن ايشان باشد خطائى بزرگ‌

و نزديك مشويد زنا را همانا آن باشد كار زشت و بد راهى است آنراه‌

و نكشيد آنچنان نفسى را كه حرام كرد خدا مگر بطريق حقّ و كسيكه كشته شود مظلوم پس بتحقيق قرار داديم براى وارثش سلطنتى پس نبايد تجاوز كند در كشتن همانا او باشد يارى كرده شده‌

و نزديك نشويد مال يتيم را مگر بطريق بهتر تا برسد بكمال قوّتش و وفا كنيد به پيمان همانا پيمان باشد پرسيده شده‌

و تمام كنيد پيمانه را چون پيمانه كنيد و بسنجيد بترازوى راست درست اين بهتر است و نيكوتر بحسب عاقبت.

تفسير

- گفته‌اند قبل از اسلام معمول بود در عرب كه دختران خود را براى خوف فقر و گرسنگى زنده بگور مينمودند و خداوند در اين آيه نهى از آن فرموده بدليل آنكه روزى بندگانرا خدا ميدهد همان كسيكه روزى طفل را در شكم مادر مقدّر فرموده و بعد از ولادت مبدّل بشير در پستان مادر نموده بعد از دندان دادن‌

جلد 3 صفحه 357

نان هم ميدهد پس بسى جهالت و نادانى و خطا و ناروا است كه انسان اولاد خود را بكشد براى آنكه مبادا از خرجش عاجز شود و البتّه از معاصى كبيره است كه موجب عذاب اليم خواهد بود و نيز نهى فرموده از نزديك شدن بزنا كه نزديكى با زن اجنبيّه است بورود در مقدّمات آن و ارتكاب اموريكه منجرّ بزنا شود براى مبالغه در حرمت اصل عمل كه قبح آن ظاهر است لذا تعبير بفاحشه شده است كه گفته‌اند زائد از حد قبح است و بنظر حقير معصيتى است كه قبح آن در عرف عام ظاهر باشد و بد راهى است راه زنا و زناكارى كه انسانرا در دنيا و آخرت خوار و ذليل و زبون مينمايد و از بزرگترين معاصى كبيره است در فقيه و خصال از امام صادق عليه السّلام از آباء گرامش از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه در زنا شش اثر است سه در دنيا و سه در آخرت امّا آنسه كه در دنيا است آنستكه ابرو را ببرد و روزى را ببرد و عمر را كوتاه كند و امّا آنسه كه در آخرت است خدا را بخشم آورد و حساب را دشوار كند و موجب خلود در آتش گردد و نيز از آنحضرت روايت شده كه وقتى زنا زياد شود زلزله‌ها آشكار گردد و مفاسد آن بيش از آن است كه بتوان در مقام اختصار تعداد نمود و نيز نهى فرموده از قتل نفس مگر بحقّ چون خداوند آنرا حرام فرموده مگر در موارد خاصه‌اى از قبيل كفر و ارتداد و زناء محصن و محصنه و قتل عمدى و امثال اينها كه قتل بحقّ است با شرائط و آدابى كه در كتب فقهيّه مقرّر است و كسيكه بغير حقّ و مظلوم كشته شود خداوند وارث و اختيار دار امر قصاص و خونخواه او را مسلّط فرموده بر قاتل بحكم شرعى كه ميتواند انتقام بكشد و عفو نمايد ولى نبايد تجاوز نمايد در قتل از حدود مقرّره كه بجاى يك نفر دو نفر را بكشد يا او را مثله نمايد يا زجر كش كند و بايد مسلمانان با او كمك كنند در بدست آوردن قاتل و تسليم او بخونخواه چنانچه در كافى از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از معناى اسراف در اين آيه فرمود آنستكه غير از كشنده را بكشد يا او را مثله نمايد عرض كردند معناى منصور بودن او چيست فرمود چه نصرتى بالاتر از آنكه قاتل را تسليم وارث مقتول نمايند كه او را بكشد و هيچ مسئوليّت دنيوى و اخروى نداشته باشد و عيّاشى از آنحضرت نقل نموده كه وقتى چند نفر يكنفر را بكشند والى بايد حكم كند كه ورثه مقتول هر كدام را بخواهند بكشند و حقّ ندارند زيادتر از يكنفر را بكشند

جلد 3 صفحه 358

چون خداوند فرموده نبايد اسراف در قتل شود و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه نازل شده است در شأن امام حسين عليه السّلام كه اگر تمام اهل زمين را براى خونخواهى آنحضرت بكشند اسراف نشده است حقير عرض ميكنم ظاهرا اشاره بدفع اشكال از فعل امام زمان است بعد از ظهور و قيام بخونخواهى جدّ امجدش چون رتبه تمام اهل زمين بمراتب كمتر از رتبه سيّد الشهداء عليه السّلام است پس تجاوز از حقّ نشده و اسراف نميباشد و فردا كمل مقتول مظلوم او است و مصداق اتمّ و اوضح ولىّ و سلطان و منصور بنصرت الهى امام زمان است و نيز نهى فرموده است خداوند از نزديك شدن بمال يتيم چه رسد بخوردن و تصرّف نمودن در آن مگر بطريق احسن و بهتر كه حفظ آن باشد از تلف يا صرف آن در مصرفى كه بصرفه و صلاح او باشد تا برسد بحدّ رشد و بلوغ شرعى كه محقّق ميشود باحتلام و روئيدن موى خشن برعانه و تمام شدن پانزده سال قمرى در پسر و نه سال در دختر بنابر مشهور با آنكه ضعيف العقل و كم خرد نباشد و صلاح و فساد خود را تشخيص دهد كه بايد مالش را باو مسترد داشت و بايد بتمام عهود وفا نمود خواه عهد الهى باشد مانند احكام مذكوره و عهدى كه با خداوند بصيغه عاهدت اللّه منعقد ميشود با شرائط آن خواه خلقى باشد مانند معاملات و قرار داد با اشخاص چون تخلّف از آن در روز قيامت موجب مسئوليّت خواهد بود و چنانچه در خصال از امام صادق عليه السّلام روايت نموده احدى از مردم در آن مرخص نخواهند بود و بايد پيمانه را از متاعى كه با پيمانه مبادله و خريد و فروش ميشود پر كرد و نبايد بتدابيرى چيزى از آن كم نمود و با ترازوى راست و درست كه ميزان و عدل باشد متاع را سنجيد و بحيله و مكر كم فروشى ننمود چون اين كار عاقبت خير در دنيا و آخرت ندارد و كم فروش بزودى رسوا ميشود و از انظار مردم مى‌افتد و مورد اعتماد نميگردد و در آخرت بعذاب اليم گرفتار خواهد شد و بايد جواب هر كس كه با او معامله نموده بدهد و نزد خدا و خلق رو سياه باشد بر عكس كسيكه سنگش تمام و پيمانه و ترازويش درست و راست است مورد اعتماد و اعتبار نزد خلق و مشمول رحمت و بركت الهيه است و اگر چند روزى كمتر فائده ببرد عاقبت كارش در دنيا و آخرت بترقى و تعالى و رو سفيدى نزد خدا و خلق و خير و عافيت خواهد بود.

جلد 3 صفحه 359

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لا تَقرَبُوا مال‌َ اليَتِيم‌ِ إِلاّ بِالَّتِي‌ هِي‌َ أَحسَن‌ُ حَتّي‌ يَبلُغ‌َ أَشُدَّه‌ُ وَ أَوفُوا بِالعَهدِ إِن‌َّ العَهدَ كان‌َ مَسؤُلاً (34)

و نزديك‌ مال‌ يتيم‌ نرويد مگر بوجه‌ احسن‌ ‌که‌ صلاح‌ يتيم‌ ‌باشد‌ ‌تا‌ زماني‌ ‌که‌ بحد بلوغ‌ و رشد برسد و بعهد ‌خود‌ وفا كنيد محققا مخالفت‌ عهد مسئوليت‌ دارد وَ لا تَقرَبُوا مال‌َ اليَتِيم‌ِ تخصيص‌ بيتيم‌ ‌با‌ اينكه‌ تصرف‌ ‌در‌ مال‌ احدي‌ نميتوان‌ كرد و ‌اگر‌ صغير ‌ يا ‌ سفيه‌ ‌ يا ‌ مجنون‌ ‌باشد‌ پدر و جد پدري‌ ميتواند تصرفاتي‌ ‌که‌ ضرر ‌بر‌ ‌آنها‌ نداشته‌ ‌باشد‌ بنمايند و ‌لو‌ احسن‌ نباشد و اما يتيم‌ ‌که‌ پدر و جد پدري‌ ندارد قيم‌ ‌ يا ‌ حاكم‌ شرع‌ ‌ يا ‌ منصوب‌ ‌از‌ طرف‌ حاكم‌ نمي‌توانند هيچگونه‌ تصرفي‌ بكنند إِلّا بِالَّتِي‌ هِي‌َ أَحسَن‌ُ ‌که‌ صرفه‌ يتيم‌ ‌باشد‌ حَتّي‌ يَبلُغ‌َ أَشُدَّه‌ُ بلوغ‌ طفل‌ بسه‌ چيز محقق‌ مي‌شود يكي‌ باحتلام‌ ديگر بانبات‌ شعر ‌بر‌ عانه‌ و ببلوغ‌ پانزده‌ سال‌ تمام‌ و ‌در‌ دختر بتماميت‌ نه‌ سال‌ ‌ يا ‌ حيض‌ و تعبير باشدّه‌ ‌براي‌ رشد ‌است‌ ‌که‌ سفيه‌ و مجنون‌ نباشد و الا محتاج‌ بقيم‌ منصوب‌ ‌از‌ قبل‌ حاكم‌ شرع‌ ‌است‌ وَ أَوفُوا بِالعَهدِ عهد ‌با‌ ‌خدا‌ واجب‌‌-‌ الوفاء ‌است‌ ‌به‌ اينكه‌ صيغه‌ عهد بخواند عاهدت‌ اللّه‌ و ‌لو‌ بلسان‌ فارسي‌ بلكه‌ احتياط اينست‌ ‌که‌ ‌اگر‌ قصد كرد وفا كند و ‌لو‌ صيغه‌ نخوانده‌ ‌باشد‌ و متعلق‌ عهدهم‌ بايد راجح‌ ‌باشد‌ مثل‌ نذر و ‌اگر‌ تخلف‌ كرد كفاره‌ دارد بعضي‌ گفتند كفاره‌ نذر و بعضي‌ كفاره‌ قسم‌ و احوط اول‌ ‌است‌ و همچنين‌ واجب‌ ‌است‌ عهد ‌با‌ پيغمبر و امام‌ و مسلم‌ بلكه‌ معاهده‌ ‌با‌ كفار و مشركين‌ ‌هم‌ بسا واجب‌ ميشود بشرائط ‌خود‌ إِن‌َّ العَهدَ كان‌َ مَسؤُلًا فرداي‌

جلد 12 - صفحه 251

قيامت‌ مواخذه‌ دارد بلكه‌ علاوه‌ ‌از‌ جنبه‌ حق‌ اللهي‌ جنبه‌ حق‌ الناسي‌ ‌هم‌ دارد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 34)- چهارم: این آیه چهارمین دستور از این سلسله احکام را شرح می‌دهد نخست به اهمیت حفظ مال یتیمان پرداخته و با لحنی مشابه آنچه در مورد عمل منافی عفت در آیات قبل گذشت می‌گوید: «و به اموال یتیمان نزدیک نشوید» (وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ).

نه تنها اموال یتیمان را نخورید بلکه حتی حریم آن را کاملا محترم بشمارید.

ولی از آنجا که ممکن است این دستور دستاویزی گردد برای افراد ناآگاه که تنها به جنبه‌های منفی می‌نگرند، و سبب شود که اموال یتیمان را بدون سرپرست بگذارند و به دست حوادث بسپارند، لذا بلافاصله استثناء روشنی برای این حکم ذکر کرده، می‌گوید: «مگر به طریقی که بهترین شیوه‌ها است» (إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ).

ج2، ص637

بنابراین هرگونه تصرفی در اموال یتیمان که به منظور حفظ، اصلاح، تکثیر و اضافه کردن بوده باشد، مجاز است.

البته این وضع تا زمانی ادامه دارد که به حدّ رشد فکری و اقتصادی برسد آن گونه که قرآن در ادامه آیه مورد بحث از آن یاد می‌کند: «تا زمانی که به حد بلوغ (و قدرت) برسد» (حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ).

5- سپس به مسأله وفای به عهد پرداخته، می‌گوید: «به عهد خود وفا کنید چرا که از وفای به عهد سؤال می‌شود» (وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلًا).

بسیاری از روابط اجتماعی و خطوط نظام اقتصادی و مسائل سیاسی همگی بر محور عهدها و پیمانها دور می‌زند که اگر تزلزلی در آنها پیدا شود به زودی نظام اجتماع فرو می‌ریزد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع

آرشیو عکس و تصویر