آیه 31 سوره یونس
<<30 | آیه 31 سوره یونس | 32>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
مشرکان را بگو: کیست که از آسمان و زمین به شما روزی میدهد؟ یا کیست که گوش و چشمها عطا میکند؟ و کیست که از مرده زنده و از زنده مرده برمیانگیزد؟ و کیست که فرمانش عالم آفرینش را منظم میدارد؟ پس خواهند گفت: خدای یکتاست. به آنها بگو: پس چرا خدا ترس نمیشوید؟
بگو: کیست که شما را از آسمان و زمین روزی می دهد؟ یا کیست که بر گوش ها و چشم ها مالکیّت و حکومت دارد؟ و کیست که زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون می آورد؟ و کیست که همواره امور [جهان هستی] را تدبیر می کند؟ به زودی خواهند گفت: خدا! پس بگو: آیا [از پرستش غیر او] نمی پرهیزید؟!
بگو: «كيست كه از آسمان و زمين به شما روزى مىبخشد؟ يا كيست كه حاكم بر گوشها و ديدگان است؟ و كيست كه زنده را از مرده بيرون مىآورد و مرده را از زنده خارج مىسازد؟ و كيست كه كارها را تدبير مىكند؟» خواهند گفت: «خدا» پس بگو: «آيا پروا نمىكنيد؟»
بگو: چه كسى از آسمان و زمين به شما روزى مىدهد؟ كيست كه شنوايى و بينايى مىبخشد؟ زنده را از مرده پديد مىآرد و مرده را از زنده و كارها را به سامان مىآورد؟ خواهند گفت: اللّه. بگو: آيا پروا نمىكنيد؟
بگو: «چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی میدهد؟ یا چه کسی مالک (و خالق) گوش و چشمهاست؟ و چه کسی زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون میآورد؟ و چه کسی امور (جهان) را تدبیر میکند؟» بزودی (در پاسخ) میگویند: «خدا»، بگو: «پس چرا تقوا پیشه نمیکنید (و از خدا نمیترسید)؟!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«أَفَلا تَتَّقُونَ»: آیا از خشم و عذاب خدا نمیپرهیزید.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ «31»
بگو: چه كسى از آسمان و زمين شما را روزى مىدهد؟ يا چه كسى مالك گوش و چشمهاست؟ وچه كسى زنده را از مرده و مرده را از زنده بيرون مىآورد و چه كسى كار هستى را سامان مىدهد؟ (در پاسخ) خواهند گفت: خدا. پس بگو: آيا از كيفر پرستش غير خدا پروانمىكنيد؟
نکته ها
براى بيرون آوردنِ مرده از زنده و زنده از مرده كه كار خداوند است، نمونههايى گفتهاند، از جمله: خروج انسان از نطفه و نطفه از انسان، جوجه از تخم و تخم از جوجه، گياه از دانه و دانه از گياه، فرزند صالح از پدر و مادرِ فاسد و فرزند فاسد از والدين شايسته.
از اينكه در آيه از ميان تمام اعضاى انسان، تنها نام چشم و گوش آمده است، شايد به خاطر آن باشد كه در ميان اعضاى بدن، كار آمدترين قوا اين دو عضو مىباشد، زيرا ورود معلومات به ذهن از اين دو راه است.
پیام ها
1- شيوهى سؤال و واداشتن انسانها به فكر و رجوع به فطرت، از وظايف مربيّان آسمانى است. «قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ»
2- خداوند، آسمان و زمين را در رزق و ارتزاق انسان دخالت داده است. «يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»
3- رزق دادن، آفريدن و اداره كردن، از سنّتهاى دائمى الهى است. «يَرْزُقُكُمْ، يَمْلِكُ، يُخْرِجُ، يُدَبِّرُ» (فعل مضارع رمز استمرار است)
جلد 3 - صفحه 566
4- جهان آفرينش، پيوسته به تدبير نياز دارد و وحدت تدبير، نشانهى وحدت ربوبيّت است. «مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ»
5- رزق ما، شنيدن و ديدن ما، زندگى و مرگ ما، همه به دست خداست و جز او كسى و چيزى در اين زمينهها توانايى و حاكميّت ندارد. أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ ... فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ
6- فكر در نعمتها و قدرت الهى، از شيرينترين، ملموسترين، عمومىترين، سادهترين و عشق آفرينترين راههاى خداشناسى است. قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ ... فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ
7- مشركان نيز در درون خود، خدا را آفريدگار هستى مىدانند. «فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ»
8- تنها عقيده كافى نيست، عمل هم لازم است. «فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ، فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ»
9- شناخت و علم، زمينهساز تقواست. «فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ، فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ (31)
بعد از آن ادله توحيد و معاد را بيان مىفرمايد:
قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ: بگو اى پيغمبر به مشركين، كيست در عالم وجود كه روزى مىدهد شما را و ايجاد فرمايد مواد روزى را. مِنَ السَّماءِ: از آسمان به نزول باران. وَ الْأَرْضِ: و از زمين به رويانيدن نباتات و بقولات و ميوهجات به انواع مختلفه، زيرا غذاى انسان يا از نبات است يا از حيوان. اما نبات روئيده نشود مگر از زمين، و اما حيوان هم نيز محتاج به غذا و نبات است، پس روزى حاصل نگردد مگر از نبات و ايجاد آن از زمين منوط به باران، پس منشأ تكوّن ارزاق منحصر در آسمان و زمين، و برهان عقلى حاكم است بر آنكه خالق و مدبر آسمان و زمين نيست مگر ذات يگانه الهى كه سزاوار پرستش و ستايش
ج5، ص 305
مىباشد.
بعد برهان حواس را فرمايد: أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ: يا كيست مالك گوش و چشم و قادر بر آفريدن آن و حفظ از آفات و عاهات و خلق آن بر وجهى كه بينند و شنوند و جمله معظم نظام بشر مرتب و اداره شود، و اگر بخواهد، سلب فرمايد نور و حس آن را: پس ايجاد اين قواى عظيمه با فوائد كثيره در شما، موجد و خالق آن را شاكر باشيد.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در كلمات قصار فرمايد. «1» اعجبوا لهذا الانسان ينظر بشحم و يتكلّم بلحم و يسمع بعظم و يتنفّس من خرم:
يعنى: تعجب نمائيد مر اين انسان را، نگاه مىكند به پيه كه مردمك چشم باشد، و تكلم كند به گوشتى كه زبان باشد، و مىشنود به استخوانى كه صماخ گوش باشد به قدرت كامله الهيه تموج هوا صدا را مىرساند به عصب صماخ و سماع حاصل آيد، و تنفس مىنمايد از محل سوراخى كه بينى باشد و هر يك به تنهائى قدرت خالق را مبرهن سازند.
بعد دليل معاد و احوال حيات و موت را بيان فرمايد: وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ: و كيست كه بيرون مىآورد زنده را از مرده، يعنى انسان را از نطفه كه پس از سير تكاملى اطوار مختلفه هويدا و بعد از طى مراتب اربعه: علقه، مضغه، لحم، عظام به تصوير مصوّر حقيقى مصوّر و هيكل انسانى مشكّل گردد، صورتى زيبا و قدى رعنا به جلوه ظهور آيد. اينجا است داستان خلقت انسانى كه محير العقول است، و البته آن ذاتى كه به قدرت كامله ايجاد حيات در نطفه مرده نمايد و تدبيرات منتظمه در كمال استحكام از او بظهور آورد، هر آينه قاهر و قادر خواهد بود دو مرتبه همين انسان را بعد از مردن زنده فرمايد؛ يا بيرون آورد حيوان زنده را از شكم مادرش كه مرده باشد؛ يا بيرون آورد مؤمن را كه زنده است به حيات ايمانى از كافر كه مرده باشد به سبب كفر، و همچنين عالم را از جاهل.
وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِ: و بيرون آورد مرده را از زنده، يعنى نطفه را از
«1» نهج البلاغه فيض حكمت 7 ص 1091.
ج5، ص 306
انسان يا غير تام و نرسيده به كمال را زنده؛ يا كافر را از مؤمن و جاهل را از عالم. بعد كلام كلى فرمايد: وَ مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ: و كيست كه تدبير فرمايد جميع امور را در آسمان و زمين بر وجه حكمت و مصلحت و در نهايت اتقان و استحكام؟ ذكر اين كلمه جامعه براى آن است كه تدبير خداى تعالى در عالم علوى و سفلى و در عالم ارواح و اجساد، امورى است كه شماره ندارد و ذكر تمام آن متعذر باشد. پس از بيان بعض تفاصيل، لا جرم در عقب آن كلام كلى فرمود تا دلالت كند بر باقى. و اگر از مشركين، پيغمبر سؤال نمايد كه كيست مدبر اين احوال: فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ: پس زود اقرار كنند و گويند خداى تعالى تدبير فرمايد اين اشياء را، و غير ذات سبحانى هيچكس قادر نيست. فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ:
پس بگو بعد از اقرار آنها، پس چرا نمىترسيد و پرهيز نكنيد عقاب و عذاب الهى را در مخالفت اوامر سبحانى و سرپيچى از پرستش و به ستايش غير او.
تبصره- آيه شريفه، دليل الزامى است نسبت به طوايف مشركين و مخالفين به نيكوترين محاجّه در دين، و در آن دلالت است به آنكه: اقرار به خالقيت خلاق عالم داشتند، اگرچه مشرك بودند، زيرا جمهور عقلا اعتقاد دارند به صانع عالم، الّا جماعت كمى از ملاحده فلاسفه. و معتقدين هم اصولشان دو فرقهاند:
اول- موحدين قائلند به اينكه خالق و مدبر عالم و عالميان، ذات يگانه حق تعالى كه مستجمع تمام صفات كماليه و منزه از كليه نقايص و قابل پرستش و ستايش مىباشد.
فرقه دوم- مشركين و آنها سه طايفهاند:
1- يهود و نصارى كه خدا را مركّب و صاحب اجزاء دانسته در باره عزير و عيسى ابنيّت و الوهيت قائل شدند.
2- مشركين كه در مالكيت و سلطانيت حضرت حق جل و علا، قائل به يزدان و اهريمن خالق خير و خالق شر. اينها هم مختلف شدند بعضى شريك خدا را قديم دانستند مثل مانويه، و برخى شريك سبحانى را حادث دانستند مانند مجوس.
ج5، ص 307
3- مشركين در عبادت كه واسطه در عبادت قائل و مختلفند: فرقهاى اجرام علويه مانند شمس و قمر و كواكب را پرستش نمايند، و دستهاى اجسام سفليه را مانند بتان، و گروهى ارباب انواع قائل شدند «تعالى اللّه عمّا يقول الظّالمون علوّا كبيرا».
و تمام طوايف مذكوره را به اين آيه شريفه مخاطبه، و به برهان حسى آنها را مقهور و ملزم سازد به يگانگى ذات ذو الجلال خود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ (31) فَذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ (32) كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (33)
ترجمه
بگو كيست كه روزى ميدهد شما را از آسمان و زمين و يا كه مالك ميباشد گوش و ديدهها را و كه بيرون ميآورد زنده را از مرده و بيرون ميآورد مرده را از زنده و كه مرتّب ميكند كار را پس ميگويند خدا پس بگو آيا نميترسيد
پس آن خدا پروردگار شما است كه حقّ است پس چيست بعد از حق مگر گمراهى پس بكجا بر گردانده ميشويد
اين چنين لازم شد حكم پروردگارت بر آنانكه تمرّد نمودند همانا آنها ايمان نمىآورند.
تفسير
خداوند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را مأمور فرمود به الزام كفّار به اين تقريب كه سؤال فرمايد از آنها كيست كه روزى ميدهد شما را به اسباب سماويّه از قبيل باران و باد و آفتاب و ماه و اسباب ارضيّه مانند آب و خاك و كيست كه عطا و حفظ ميكند گوشها و چشمهاى شما را با كمال احتياج شما بآن دو و كمال احتياج آن دو بحافظ و نگهدار براى سرعت انفعال آندو از هر آفتى و اينكه از سمع به مفرد و از بصر بجمع تعبير شده بنظر حقير براى كثرت استعمال سمع است در شنوائى كه حاجت به جمع ندارد بخلاف بصر كه غالبا بمعنى چشم استعمال ميشود و از بينائى تعبير به بصيرت ميكنند و مزيد احتياج بصر بحافظ هم مرجّح اين تعبير است و نيز سؤال شود از خالق اشياء جاندار از بى جان و پديد آرنده اشياء بيجان از جاندار خلاصه از كسيكه زنده ميكند و ميميراند و از كسيكه كلّيه امور كائنات را بر وفق حكمت تنظيم و تدبير مينمايد آنها ناچار خواهند گفت در جواب تو آنكس خداوند عالم است چون از شدّت وضوح قابل انكار نيست پس بآنها بگو حال كه چنين است چرا از چنين خداوند قادرى نميترسيد و چرا باطاعت، شكر نعمتش را بجا نمىآوريد و چرا عبادت جز او را روا ميدانيد پس آنخداونديكه ربوبيّت او باسباب مذكوره در سؤالات چهار گانه و اقرار خودتان در
جلد 3 صفحه 18
جواب، ثابت و محققّ شد آيا عبادت غير او جز گمراهى چيزى هست و آيا بين حقّ و باطل واسطهايست يا آنكه بعد از حقّ باطل است پس چرا از حقّ اعراض و به باطل اقبال ميكنيد و چنانچه ربوبيّت خدا و حقّ نعمت او محقّق شد حكم او هم بر كفّار بخلود در نار محقّق است چون خداوند ميداند كه آنها ايمان نمىآورند و بنابراين مراد از كلمه حكم است و مراد از جمله اخيره علّت آن و محتمل است جمله اخيره بيان كلمه باشد يعنى چنانچه محقّق شد پس از اين سؤال و جواب ربوبيّت خداوند، محقق شد قول خداوند در باره آنها كه فرمود همانا آنان ايمان نمىآورند و معلوم است كه مراد از فسق در اين آيه كفر است چون تمرّد در اصول است نه فروع و معنى فاسق متمرّد است و مقصود حاضران در زمان خطابند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل مَن يَرزُقُكُم مِنَ السَّماءِ وَ الأَرضِ أَمَّن يَملِكُ السَّمعَ وَ الأَبصارَ وَ مَن يُخرِجُ الحَيَّ مِنَ المَيِّتِ وَ يُخرِجُ المَيِّتَ مِنَ الحَيِّ وَ مَن يُدَبِّرُ الأَمرَ فَسَيَقُولُونَ اللّهُ فَقُل أَ فَلا تَتَّقُونَ (31)
بفرما باين مشركين كيست که شما را روزي ميدهد از آسمان بنزول باران و تابش خورشيد و وزيدن باد و زمين باخراج نباتات و حبوب يا كيست مالك قوّه سامعه و باصره است ميدهد و ميگيرد و كيست زنده را از مرده خارج ميكند و مرده را از زنده و كيست تدبير امر ميفرمايد پس زود باشد که جواب دهند و ميگويند خداوند عالم پس بگو چرا از مخالفت او پرهيز نميكنيد قُل مَن يَرزُقُكُم مِنَ السَّماءِ وَ الأَرضِ مراد از سماء عالم بالا است که بتوسط ابر و باران و رياح و اشعه شمس گياه از زمين ميرويد و ممكن است مراد همان طبقات بالا باشد که سماوات سبع است زيرا ميفرمايد وَ فِي السَّماءِ رِزقُكُم وَ ما تُوعَدُونَ ذاريات آيه 22، و رزق اگر چه بمعني عام است هر چه خداوند اعطاء فرمايد رزق است لكن ظاهرا مراد همان مأكولات است بقرينه و الارض که روئيدنيها باشد و البته معلوم است که اينها از قدرت بشر خارج است چه رسد باصنام و حيوانات و جمادات که معبود خود ميدانند.
أَمَّن يَملِكُ السَّمعَ وَ الأَبصارَ از باب مثال است و الّا تمام حواس ظاهره و باطنه و قواي نفسانيه بيد قدرت حق بهر که ميدهد و از هر که ميگيرد و تعبير بسمع مفردا و ابصار جمعا اينکه است که سمع قوّه شنيدن است و آلت آن آذان است که بجمع تعبير ميشود و هر که چه قوه سامعه داشته باشد يا نداشته باشد اذنين را دارد بخلاف بصر که ممكن است اصلا چشم نداشته باشد.
وَ مَن يُخرِجُ الحَيَّ مِنَ المَيِّتِ وَ يُخرِجُ المَيِّتَ مِنَ الحَيِّ بعضي گفتند مراد اخراج انسان و حيوانات از نطفه و اخراج نطفه است از انسان و حيوان.
جلد 9 - صفحه 379
بعضي گفتند مراد مؤمن از كافر و كافر از مؤمن، و لكن ظاهر بنظر اينست که مراد اخراج اشياء حيه است از نباتات و حيوانات و انسان از تراب و خاك که جماد صرف است بقرينة قوله تعالي يا أَيُّهَا النّاسُ إِن كُنتُم فِي رَيبٍ مِنَ البَعثِ فَإِنّا خَلَقناكُم مِن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُطفَةٍ الاية حج آيه 5، پس از آن برميگرديد بهمان خاك که از شما حيوانات زنده خاك ميشود بقرينه قوله تعالي أَ يَعِدُكُم أَنَّكُم إِذا مِتُّم وَ كُنتُم تُراباً وَ عِظاماً أَنَّكُم مُخرَجُونَ مؤمنون آيه 27.
وَ مَن يُدَبِّرُ الأَمرَ تدبير امور بر وفق نظام جملي عالم گفتند افلاطون از شاگردان خود پرسيد که اگر نظام عالم بدست شما بود چه ميكرديد تا نوبت رسيد بخود افلاطون گفت تمام اينها اشتباه است اگر نظامي بهتر از اينکه نظام فعلي بود خداوند آن نحو تدبير مينمود.
جهان چون چشم و خال و خطّ ابرو است
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 31)- در این آیه سخن از نشانههای وجود پروردگار و شایستگی او برای
ج2، ص287
عبودیت است.
نخست میفرماید: به مشرکان و بت پرستانی که در بیراهه سرگردانند «بگو:
چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی میدهد؟» (قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ).
البته زمین تنها به وسیله مواد غذایی خود ریشه گیاهان را تغذیه میکند و شاید به همین دلیل است که در آیه فوق سخن از ارزاق آسمان و سپس ارزاق زمین به میان آمده است (به تفاوت درجه اهمیت).
سپس به دو قسمت از مهمترین حواس انسان که بدون آن دو، کسب علم و دانش برای بشر امکان پذیر نیست اشاره کرده، میگوید: و بگو «چه کسی است که مالک و خالق گوش و چشم و قدرت دهنده این دو حس آدمی است»؟ (أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ).
بعد، از دو پدیده مرگ و حیات که عجیبترین پدیدههای عالم آفرینش است سخن به میان آورده، میگوید: «و چه کسی زنده را از مرده و مرده را از زنده خارج میکند»؟ (وَ مَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ).
این همان موضوعی است که تاکنون عقل دانشمندان و علمای علوم طبیعی و زیست شناسان در آن حیران مانده است که چگونه موجود زنده از موجود بیجان به وجود آمده است؟
آیه فوق علاوه بر مرگ و حیات مادی مرگ و حیات معنوی را نیز شامل میشود، زیرا انسانهای هوشمند و پاکدامن و با ایمان را میبینیم که گاهی از پدر و مادری آلوده و بیایمان متولد میشوند، عکس آن نیز مشاهده شده است.
بعد اضافه میکند: «و چه کسی است که امور این جهان را تدبیر میکند»؟
(وَ مَنْ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ).
در حقیقت نخست سخن از آفرینش مواهب، سپس سخن از حافظ و نگهبان و مدبر آنهاست.
بعد از آن که قرآن این سؤالات سه گانه را مطرح میکند بلافاصله میگوید:
ج2، ص288
«آنها به زودی در پاسخ خواهند گفت: خدا» (فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ).
از این جمله به خوبی استفاده میشود که حتی مشرکان و بت پرستان عصر جاهلیت خالق و رازق و حیاتبخش و مدبر امور جهان هستی را خدا میدانستند.
و در آخر آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد: «به آنها بگو: آیا با این حال تقوا را پیشه نمیکنید» (فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم