آیه 30 سوره مریم

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۳۰ مریم)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا

مشاهده آیه در سوره


<<29 آیه 30 سوره مریم 31>>
سوره : سوره مریم (19)
جزء : 16
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

آن طفل (به امر خدا به زبان آمد و) گفت: همانا من بنده خاص خدایم که مرا کتاب آسمانی و شرف نبوت عطا فرمود.

نوزاد [از میان گهواره] گفت: بی تردید من بنده خدایم، به من کتاب عطا کرده و مرا پیامبر قرار داده است.

[كودك‌] گفت: «منم بنده خدا، به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است،

كودك گفت: من بنده خدايم، به من كتاب داده و مرا پيامبر گردانيده است.

(ناگهان عیسی زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدایم؛ او کتاب (آسمانی) به من داده؛ و مرا پیامبر قرار داده است!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

He said, ‘Indeed I am a servant of Allah! He has given me the Book and made me a prophet.

He said: Surely I am a servant of Allah; He has given me the Book and made me a prophet;

He spake: Lo! I am the slave of Allah. He hath given me the Scripture and hath appointed me a Prophet,

He said: "I am indeed a servant of Allah: He hath given me revelation and made me a prophet;

معانی کلمات آیه

«آتَانِیَ» و «جَعَلَنِی»: استعمال فعل ماضی به خاطر وقوع قطعی کار در آینده نزدیک است که انگار رخ داده است. یا این که به اعتبار سبقت آن در قضا و قدر الهی است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا «29»

پس مريم به سوى او (عيسى) اشاره كرد. گفتند: چگونه با كسى كه در گهوراه (و) كودك است سخن بگوييم؟

قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا «30»

(عيسى به سخن آمد و) گفت: منم بنده‌ى خدا، او به من كتاب (آسمانى) داده و مرا پيامبر قرار داده است.

نکته ها

حضرت مريم چون روزه‌ى سكوت گرفته بود، به خاطر وفاى به نذر به جاى سخن، اشاره كرد. «فَأَشارَتْ»

با اينكه اوّلين سخن عيسى عليه السلام درباره‌ى بندگى خدا بود، ولى پيروان او غلوّ كرده، او را خدا و فرزند خدا دانسته‌اند!

از امام باقر سؤال شد كه آيا حضرت عيسى در گهواره نيز حجّت خدا بر مردم بود؟ حضرت فرمودند: عيسى عليه السلام نبىّ بود، امّا مرسل نبود تا آنكه به سن هفت سالگى رسيد، مقام رسالت نيز به او اعطا شد. «1»

عيسى عليه السلام با يك جمله‌ى كوتاه، هم تهمت را از مادرش دور كرد، هم از آينده‌ى خود سخن گفت و هم به وظيفه‌ى آينده‌ى مردم اشاره كرد. إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ‌ ... جَعَلَنِي نَبِيًّا


«1». تفسير كنزالدقائق.

جلد 5 - صفحه 262

پیام ها

1- آنجا كه خداوند بخواهد، كودكى در گهواره به سخن مى‌آيد وشايعات و فتنه‌ها را مى‌خواباند. قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ‌ ...

2- در معرّفى خود، قبل از هر چيز مُهر بندگى خدا را بر خود بزنيم كه اين، بزرگ‌ترين افتخار است. إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ‌ ... وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا

3- بندگى خدا سرچشمه‌ى همه‌ى فيوضات الهى است. إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ‌ ... وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا

4- در نبوّت (و امامت) سن خاصى شرط نيست. فِي الْمَهْدِ ... جَعَلَنِي نَبِيًّا

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا (30)

قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ‌: گفت بدرستى كه من بنده خدايم:

حضرت عيسى عليه السلام خود را معرفى فرمود به صفات نه گانه:

1- اقرار به بندگى خدا.

2- آنكه: آتانِيَ الْكِتابَ‌: عطا فرمود مرا خداوند كتاب انجيل يعنى علم ازلى الهى تعلق يافته كه انجيل را به من عطا فرمايد.

3- وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا: و قرار داده مرا پيغمبر يعنى حكم فرموده به پيغمبرى من. يا زود باشد كه مرا مبعوث سازد.

بنابر معنى تكلم «ارهاص» و مقدمات النبوه باشد نسبت به عيسى و كرامت نسبت به مريم به جهت برائت ساحت قدس او، و لذا چون عيسى زبان به گفتار گشود، همه متوجه او شدند و گفتند اين امر عظيم و عجيب و غريب مى‌باشد.

تنبيه: اولين كلام صادره از عيسى عليه السلام، اقرار به عبوديت خود بود، و اين اقوى دليل است بر بطلان قائلين به الوهيت وى از فرق سه گانه نصارى:

نسطوريه؛ يعقوبيه و ملكانيه كه قائلند به اتحاد و حلول و اقانيم ثلاث.

ايضا صدور اين كلام از عيسى، دال است بر آنكه او در حال طفوليت، كمال عقل را دارا بود كه اقرار به بندگيش مقبول درگاه الهى واقع شد، همچنين حضرت امير المؤمنين عليه السلام قبل از بلوغ كمال عقل را دارا و محل و مرتبه او قابل دعوت بود كه حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله او را دعوت به ايمان، و پس از اقرار، مقام شامخ ايمانى را فائز و موجب مدح آن سرور گرديد، و خاصه و عامه آن را فضيلتى محسوب داشتند.

در ينابيع المودّه‌ «1»- ترمذى و حموينى از علماء عامه از انس بن مالك نقل‌

«1» ينابيع المودة ص 60 باب 12 (بنقل از ترمذى و حموينى)

جلد 8 - صفحه 174

نموده كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مبعوث شد روز دوشنبه، و نماز گزارد حضرت على روز سه‌شنبه.

ايضا ابن عباس گويد: بدرستى كه حضرت على اول كسى است كه اسلام آورد.

اكثر مفسران و ابن عباس برآنند كه حضرت عيسى دعوى پيغمبرى كرد در حال طفوليت و تلاوت انجيل و تكلم به طريق اعجاز نمود و بندگان را به خدا دعوت كرد «1»، چنانكه در كافى از حضرت باقر عليه السلام سؤال شد كه عيسى بن مريم هنگام تكلم در مهد حجت خدا بود بر اهل زمانش؟ فرمود: پيغمبر غير مرسل بود، آيا نشنيدى كه گفت: (إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ ...) عرض شد:

آن روز حجت بر زكريا هم بود. فرمود: عيسى عليه السلام در آن حال آيت براى مردمان و رحمتى بود از خدا براى مريم وقت تكلم، و حجت بود نسبت به هر كه كلام او را شنيد. پس ساكت شد تا دو سال، و حضرت زكريا در آن مدت حجت الهى بود. چون زكريا وفات يافت، يحيى ميراث نبوت را برد تا عيسى هفت ساله شد، تكلم نمود به نبوت و رسالت. وقتى خداوند به او وحى فرمود، پس عيسى حجت بر يحيى و بر تمام مردمان شد ...


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا «29» قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا (30) وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا (31) وَ بَرًّا بِوالِدَتِي وَ لَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراً شَقِيًّا (32) وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا (33)

ذلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ (34) ما كانَ لِلَّهِ أَنْ يَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ إِذا قَضى‌ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (35) وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ (36)

ترجمه‌

پس اشاره نمود باو گفتند چگونه سخن گوئيم با كسيكه باشد در گهواره كودكى‌

گفت همانا من بنده خدايم داد بمن كتاب را و گردانيد مرا پيغمبر

و گردانيد مرا با بركت هر جا باشم و توصيه نمود مرا بنماز و زكوة ماداميكه باشم زنده‌

و گرداند مرا نيكوكار بمادرم و نگرداند مرا سركش فرمان نابردار

و نازل شد سلامتى بر من در روز كه متولّد شدم و در روز كه ميميرم و در روز كه‌

جلد 3 صفحه 471

مبعوث ميشوم در حاليكه زنده‌ام‌

اين است عيسى پسر مريم ميگويم گفتار حقى را كه در آن شك ميكنند

نبوده است مر خدا را كه بگيرد از جنسى فرزندى منزّه است او چون اراده كند امرى را پس جز اين نيست كه ميگويد مر آنرا بشو پس ميشود

و همانا خدا پروردگار من و پروردگار شما است پس عبادت كنيد او را اين است راه راست.

تفسير

- حضرت مريم بعد از شنيدن مقالات قوم كه در آيات سابقه ذكر شد در مقام جواب اشاره نمود بحضرت عيسى يعنى از اين بچه بپرسيد و جواب بشنويد من روزه‌ام و نمى‌توانم سخن بگويم آنها گفتند چگونه ما سخن بگوئيم با كودكى كه در گهواره است يا مانند آن، كه آغوش مادر است چون مهد بر جايگاه هم اطلاق ميشود ناگاه حضرت عيسى زبان گشود و فرمود همانا من بنده خدايم كه داد مرا انجيل و گرداند مرا پيغمبر و گرداند مرا با بركت و نفع در هر جا باشم و توصيه فرمود مرا باداء نماز و زكوة ماداميكه زنده‌ام و گرداند مرا نيكوكار بمادرم و نگرداند مرا سركش متكبر و بدبخت متمرّد و مقدّر فرمود براى من سلامتى از شرور و رذائل و آفات را از روز كه بدنيا آمدم تا روز كه از دنيا ميروم و در روز كه مبعوث ميشوم براى زندگى جاويد و قيام در حضور الهى در محشر روز قيامت كبرى و اينكه لفظ سلام معرّف بالف و لام شده شايد براى اشاره بسلام خدا باشد كه در قصّه حضرت يحيى گذشت و شايد براى شمول انواع سلامتيها باشد كه اشاره شد و ظاهر آيات شريفه آنستكه آنحضرت در آنحال واجد مقام نبوّت و داراى كتاب و شريعت و ساير اوصاف مذكوره در آيات بوده چنانچه در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند آيا عيسى بن مريم وقتى كه در گهواره تكلّم نمود حجّت خدا بود بر اهل زمانش فرمود بلى آنروز نبى و حجّت خدا بود ولى مرسل نبود گفتند آنروز حجّت خدا بود بر زكريّا با آنكه در گهواره بود فرمود آنروز سخن گفتنش معجزه‌اى بود براى مردم و رحمتى بود از خدا براى مريم و اثبات پاكدامنى او و نبى بود و حجّت بر هر كس شنيد كلام او را در آنحال پس ساكت شد و سخن نگفت تا دو سال و حضرت زكريا حجّت خدا بود بعد از سكوت عيسى عليه السّلام تا دو سال پس از دنيا رحلت نمود زكريّا و ارث برد از او فرزندش يحيى‌

جلد 3 صفحه 472

كتاب و حكمت را با آنكه صبى و صغير بود و چون عيسى عليه السّلام بهفت سالگى رسيد سخن گفت به نبوّت و رسالت وقتى كه وحى باو رسيد پس بود حجّت بر يحيى عليه السّلام و بر تمام مردم و بآيات اين سوره كه دلالت بر اين معانى دارد تمسّك فرمود و ظاهرا مراد امام عليه السّلام آنستكه داراى منصب نبوت بوده ولى مأمور به ابلاغ احكام نبوده چون گفته‌اند فرق بين نبى و رسول آنستكه نبى داراى حكم است ولى مأمور به ابلاغ نيست و رسول نبى مأمور بابلاغ است و اينكه فرموده حجّت بود بر هر كس شنيد كلام او را ظاهرا براى جواب از استبعاد آنها بوده از حجّت بودن او بر زكريّا چون گفته‌اند حضرت زكريا كه شوهر خاله او بود آنوقت كه تكلّم كرد حاضر بود و از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه عيسى عليه السّلام قائم بحجّت شد با آنكه پسر سه ساله بود و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از زكوة در كلام حضرت عيسى زكوة فطره است چون تمام مردم مالدار نيستند امّا فطريّه بر همه تعلّق ميگيرد و كلمه برّ كه بمعناى بار و نيكوكار است عطف است بر مباركا در آيه قبل يعنى و جعلنى برّا در عيون از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه از جمله معاصى كبيره عقوق والدين است چون خداوند عاقّ را جبّار شقى خوانده در اين آيه شريفه و خداوند بعد از نقل كلام عيسى عليه السّلام احتجاج بر نصارى فرموده باين تقريب كه اين كسيكه از مادر بدميدن روح الامين در مريم متولّد شد و در كودكى اقرار بعبوديّت و نبوّت خود كرد عيسى بن مريم بود نه آنكه شما ميگوئيد كه پسر خدا و شريك او است من ميگويم گفتار حقّ را كه حقّم اگر قول منصوب باشد كه قرائت عاصم و بعضى است و آنچه گفتيم ما از احوال او گفتار حقّ است اگر مرفوع باشد كه قرائت جمع ديگر است و بنابر اول قول مفعول فعل مقدّر و بنابر دوّم خبر مبتداء محذوف است و با آنكه واضح است حقيّت اين قول باز نصارى در آن شك ميكنند يا مخاصمه مينمايند براى آنكه بعضى ميگويند خدا است و بعضى پسر خدا چون ممكن نيست خداوندى كه منزّه است از جسميّت و لوازم آن كه توالد و تناسل است از جنس بشر يا ملائكه يا ساير موجودات براى خود فرزندى اتّخاذ و اختيار نمايد بلكه هر وقت بخواهد امرى بشود ميگويد بشو ميشود مانند ما احتياج بتوالد و تناسل ندارد و هم جنس با بشر يا ملائكه يا ساير موجودات نيست تا اولاد از جنس آنها داشته باشد

جلد 3 صفحه 473

و اين اقرار حضرت عيسى بعبوديّت اختصاص باين حال نداشت بلكه بعد از مبعوث شدن برسالت هم اوّل سخنى كه با قوم فرمود اين بود كه گفت همانا خدا پروردگار من و پروردگار شما است پس بندگى كنيد او را و شريك نكنيد غير او را با او در بندگى اين راه راستى است كه شما را بسعادت دنيا و آخرت ميرساند و بنابراين آيه اخيره جزء اقوال حضرت عيسى است نهايت آنكه چون در خارج منفصل از اقوال سابقه او بوده خداوند هم آنرا منفصل نقل فرموده و بعضى و انّ بفتح همزه قرائت نموده‌اند و بنابراين از امورى است كه خداوند آنحضرت را بآنها توصيه فرموده بود و در هر حال عطف بر ما سبق است و شمّه‌اى از تفسير اين آيه در سوره آل عمران در ضمن احوال آنحضرت و حضرت زكريّا گذشت ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ إِنِّي‌ عَبدُ اللّه‌ِ آتانِي‌َ الكِتاب‌َ وَ جَعَلَنِي‌ نَبِيًّا (30)

فرمود عيسي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ محققا ‌من‌ بنده‌ ‌خدا‌ هستم‌ بمن‌ عطا فرموده‌ كتاب‌ ‌را‌ و قرار داده‌ نبي‌ّ و پيغمبر قال‌َ إِنِّي‌ عَبدُ اللّه‌ِ اشاره‌ ‌به‌ اينكه‌ ميدانست‌ ‌که‌ جماعت‌ نصاري‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌إبن‌ اللّه‌ ميگويند و مقام‌ الوهيت‌ ‌بر‌ ‌او‌ قائل‌ ميشوند لذا ‌گفت‌ ‌من‌ بنده‌ ‌خدا‌ هستم‌ مثل‌ ساير بنده‌گان‌ غاية الامر بدون‌ پدر خلق‌ شده‌ام‌ چنانچه‌ آدم‌ بدون‌ پدر و مادر خلق‌ ‌شده‌ بعلاوه‌ ‌اينکه‌ كلام‌ ساحت‌ قدس‌ مادرش‌ ‌را‌ ‌هم‌ حفظ فرموده‌ ‌که‌ تهمت‌ يهود نسبت‌ باو رفع‌ شود آتانِي‌َ الكِتاب‌َ انجيل‌ ‌که‌ يكي‌ ‌از‌ كتب‌ اربعه‌ ‌است‌ بمن‌ عنايت‌ ‌شده‌ تورية و زبور و انجيل‌ و قرآن‌ مجيد و اما ‌بر‌ ساير انبياء صحف‌ نازل‌ ‌شده‌ صحف‌ آدم‌ و شيث‌ و نوح‌ و ابراهيم‌ و ‌غير‌ اينها و اينكه‌ بعضي‌ توهم‌ كرده‌اند ‌که‌ مراد ‌بعد‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌بر‌ ‌من‌ كتاب‌ نازل‌ ميشود توهم‌ فاسديست‌ و خلاف‌ ظاهر بلكه‌ نص‌ّ آيه شريفه‌ ‌است‌ ‌که‌ بماضي‌ تعبير فرموده‌ وَ جَعَلَنِي‌ نَبِيًّا مقام‌ نبوت‌ ‌غير‌ ‌از‌ مقام‌ رسالت‌ ‌است‌ ميداند و بدستور الهي‌ عمل‌ ميكند چنانچه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ ‌بعد‌ تصريح‌ ميفرمايد ولي‌ هنوز مأمور بدعوت‌ و تبليغ‌ نشده‌ و ‌اينکه‌ تعجب‌ ندارد ‌که‌ طفل‌ يك‌ روزه‌ داراي‌ مقام‌ نبوّت‌ و وحي‌

جلد 12 - صفحه 436

الهي‌ ‌باشد‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود

كنت‌ نبيا و آدم‌ ‌بين‌ الماء و الطين‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 30)- به هر حال، جمعیت از شنیدن این گفتار مریم نگران و حتی شاید عصبانی شدند آن چنان که طبق بعضی از روایات به یکدیگر گفتند: مسخره و استهزاء او، از انحرافش از جاده عفت، بر ما سخت‌تر و سنگین‌تر است! ولی این حالت چندان به طول نیانجامید؟ چرا که آن کودک نوزاد زبان به سخن گشود و «گفت: من بنده خدایم» (قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ).

ج3، ص88

«او کتاب آسمانی به من مرحمت کرده» (آتانِیَ الْکِتابَ).

«و مرا پیامبر قرار داده است» (وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع

آرشیو عکس و تصویر