آیه 30 سوره عنکبوت
<<29 | آیه 30 سوره عنکبوت | 31>> | |||||||||||||
|
ترجمه های فارسی
لوط گفت: پروردگارا، مرا بر (محو) این قوم فاسد یاری کن.
گفت: پروردگارا! مرا بر این مردم فسادکار یاری ده.
[لوط] گفت: «پروردگارا، مرا بر قوم فسادكار غالب گردان.»
گفت: اى پروردگار من، مرا بر مردم تبهكار نصرت ده.
(لوط) عرض کرد: «پروردگارا! مرا در برابر این قوم تبهکار یاری فرما!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَ تَأْتُونَ فِي نادِيكُمُ الْمُنْكَرَ فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «29»
جلد 7 - صفحه 135
شما به سراغ مردها مىرويد و راه (طبيعى زناشويى) را قطع مىكنيد و در مجالس خود (آشكارا و بىپرده) اعمال ناپسند انجام مىدهيد؟ پس قومش پاسخى ندادند جز اين كه گفتند: اگر تو (در ادّعاى پيامبرى) از راستگويانى، عذاب خدا را براى ما بياور.
قالَ رَبِّ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ «30»
(لوط) گفت: پروردگارا! مرا بر قوم (فاسد و) تبهكار پيروز گردان.
نکته ها
كلمهى «نادى» به معناى مجلس عمومى است. در تفاسير مىخوانيم كه قوم لوط از نظر ادب و اخلاق كاملًا سقوط كرده، در فساد و تباهى غرق بودند؛ به گونهاى كه در مجالس عمومى، به يكديگر سخن زشت مىگفتند، قمار بازى مىكردند، در حضور جمع برهنه مىشدند، به رهگذران سنگ پرتاب مىكردند و در حضور مردم، از خود باد معده خارج مىكردند، با مسافران لواط نموده و اموالشان را مىگرفتند.
درخواست عذاب، از زبان اقوام ساير انبيا نيز بيان شده است؛ قوم نوح و عاد گفتند: «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا» «1»، قوم ثمود از حضرت صالح خواستند: «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا» «2»، همچنين در زمان پيامبراسلام صلى الله عليه و آله گروهى گفتند: «ائْتِنا بِعَذابٍ» «3»
ممكن است مراد از «قطع سبيل» در آيه، بستن راه بر روى مردم براى غارت اموال آنها و يا لواط با آنان باشد.
پیام ها
1- با وجود راه طبيعى و شرعى ازدواج براى ارضاى غريزه شهوت، لواط و همجنسبازى، شگفتآور است. «أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ»
2- شيوع فساد، مانع نهى از منكر نيست. «أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ»
«1». هود، 32.
«2». اعراف، 70.
«3». انفال، 32.
جلد 7 - صفحه 136
3- فساد اخلاقى، انسان را به فساد عقيدتى مىكشاند. (غرق شدن در گناه و ناديده گرفتن ارزشهاى اخلاقى، باعث شك در نبوّت حضرت لوط شد.)
«لَتَأْتُونَ الرِّجالَ- ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ»
4- خداوند براى ارضاى غريزهى جنسى، راه قرار داده و انسان را در بنبست نگذاشته است. «السَّبِيلَ»
5- گناه علنى، از زشتترين گناهان است. «فِي نادِيكُمُ الْمُنْكَرَ»
6- امنيّت و عفّت عمومى، بايد محترم و محفوظ بماند. «فِي نادِيكُمُ الْمُنْكَرَ»
7- عاقبت گناه علنى، رسوايى هميشگى است. (قوم لوط مدّتى كوتاه، گناه علنى داشتند؛ امّا دهها قرن بدنام شدند.) فِي نادِيكُمُ الْمُنْكَرَ ...
8- صداقت و راستگويى حتّى در ديد منحرفان نيز كار خوبى است. «إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ»
9- لواط، منكر و فاحشه است، «الْمُنْكَرَ- لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ» و لواط كننده، مفسد فى الارض است. «رَبِّ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ»
10- تنها بودن، مانع نهى از منكر نيست. حضرت لوط با آنكه تنها بود؛ امّا در مقابل انحراف و منحرفان ايستاد و از خداوند استمداد نمود. «رَبِّ انْصُرْنِي»
11- همواره بايد در فكر غلبه بر مفسدان باشيم، نه آنكه حكومت آنان را بپذيريم. «رَبِّ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ رَبِّ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ (30)
چون لوط از ايشان مأيوس شد دست به دعا برداشته:
قالَ رَبِّ انْصُرْنِي: گفت پروردگارا يارى فرما مرا، عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ: بر گروه فساد كنندگان به تأسيس اين فاحشه شنيعه و سيئه قبيحه در مردم و گذاشتن آن بعد از خود، يعنى اگر ايشان را مستأصل نسازى از اين امر قبيح بيشتر اصرار نمايند و اولاد آنها بعد از خود آنها اقتدا نمايند بدين عمل قبيح، پس وصف آنها به افساد مبالغه بر استنزال عذاب و اشتداد غضب بر آنها و اشعار بر آنكه ايشان سزاوارند كه حق تعالى عذاب بر ايشان نازل فرمايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قالَ إِنِّي مُهاجِرٌ إِلى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «26» وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ «27» وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِينَ «28» أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَ تَأْتُونَ فِي نادِيكُمُ الْمُنْكَرَ فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «29» قالَ رَبِّ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ (30)
ترجمه
پس ايمان آورد به او لوط و گفت همانا من هجرت كنندهام بسوى پروردگارم همانا او تواناى درستكار است
و بخشيديم به او اسحق و يعقوب را و قرار داديم در فرزندان او پيغمبرى و كتاب را و داديم باو مزدش را در دنيا و همانا او در آخرت هر آينه از شايستگان است
و لوط را هنگاميكه گفت بقومش همانا شما بجا مىآوريد كار زشتى را كه پيشى نگرفته است شما را بآن احدى از جهانيان
جلد 4 صفحه 225
آيا بدرستيكه شما هر آينه مىآئيد نزد مردان و بند مىآوريد راه و بجا مىآوريد در انجمنتان كار ناپسند را پس نبود جواب قومش مگر آنكه گفتند بياور براى ما عذاب خدا را اگر هستى از راستگويان
گفت پروردگار من نصرت ده مرا بر گروه فساد كنندگان.
تفسير
حضرت ابراهيم عليه السّلام بعد از آنكه از آتش نجات يافت و بيانات سابقه را فرمود حضرت لوط كه پسر خاله يا خواهرزاده او بود و در احوال آنحضرت سابقا ذكر شده است باو ايمان آورد و حضرت ابراهيم عزم خود را بر هجرت از بلد كفر باو اعلام فرمود و مطمئن شد بآنكه خداوند بعزت و توانائى خود او و كسانش را از شرّ كفار حفظ ميفرمايد و بحكمت و درستكارى خويش او را بصلاحش ميرساند و بعضى گفتهاند فرمود من هجرت ميكنم از قوم خود بجائيكه خدا مرا امر فرموده و قمى ره نقل فرموده كه مهاجر كسى است كه گناهان را ترك و توبه بسوى خدا نمايد و در اكمال از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه نبوت آنحضرت در كوثى كه قريهئى از قراء سور يعنى كوفه است بود در بدو امر پس از آنجا هجرت فرمود نه براى جنگ و اين مراد است از قول خداوند انّى مهاجر الى ربّى سيهدين و خدا در پيرى كه مأيوس از اولاد بود از ساره كه زن نازائى بود باو پسرى مانند حضرت اسحق و نوادهئى مانند حضرت يعقوب عنايت فرمود بعد از حضرت اسمعيل كه از هاجر كه كنيز بود داشت و قرار داد در نسل و ذريّه او نبوت و كتاب را كه بز او صحف و بر فرزندانش تورية و انجيل و زبور و فرقان نازل گرديد و بعد از او هيچ پيغمبرى نيامد مگر آنكه از نسل آنحضرت بود و اين اجر دنيوى او بود كه پيغمبر خاتم و ائمّه هدى و امام زمان از ذريّه او هستند و تا آخر دنيا سلطنت حقّه در اين خاندان باقى و برقرار خواهد بود بعلاوه نام نيك و مقبوليّت تامّه عامّه كه تمام ارباب اديان معترف بمقام و عزت و عظمت اويند و درود و ثناى او در السنه و افواه خاص و عام تا انقراض عالم سارى و جارى است و خداوند در دنيا بقدرى باو ثروت و مكنت عطا فرمود كه عدد احشام و اغنامش از شمار خارج گرديد و مهمانخانهاش هميشه دائر بود و تا كنون هم گفتهاند در مزارش باقى است و براى هيچيك از انبيا اين مزايا نيست و در آخرت هم در زمره درجه اول از رجال برجسته صلاح و تقوى جايگزين
جلد 4 صفحه 226
خواهد بود و بعضى گفتهاند آنحضرت در وقت هجرت هفتاد و پنج سال داشت و همان سال خداوند از هاجر كنيز ساره اسمعيل عليه السّلام را باو داده بود و با خانواده خود و حضرت لوط كه اول مؤمن باو بود اول بشهر حران رفتند و از آنجا بشام هجرت نمودند و حضرت ابراهيم در فلسطين منزل نمود و حضرت لوط در شهر سدوم كه آنرا مؤتفكه نيز خواندهاند جاىگزين گرديد و مأمور بارشاد اهالى آن بلاد شد كه گفتهاند هفت بلد بوده معروف بمؤتفكات چنانچه خداوند فرموده و فرستاديم لوط را وقتى كه گفت باهل آنديار بر سبيل اخبار و انكار همانا شما كار بسيار زشتى ميكنيد كه تا كنون احدى از اهل عالم اين عمل زشت را انجام نداده و بعضى ائنّكم با همزه استفهام انكارى قرائت نمودهاند و مؤيّد آن آنستكه بعدا براى بيان آن كار و عمل زشت فرموده آيا شما با مردان نزديكى ميكنيد و راه نسل بشر را قطع ميكنيد بترك نزديكى نمودن با زنان يا راه مردم مسافر را قطع ميكنيد براى تعرّض بنواميس آنها چون گفتهاند آنها مسافرين را مهمان مينمودند و با ايشان اين عمل شنيع را بجا مىآوردند و اين موجب بند آمدن راه ميشد و نيز فرموده شما در مجلس و محفل خودتان علنا كار ناپسند از قبيل آن عمل زشت و اعمال قبيحه ديگر بجا مىآوريد يا اصوات ركيكه از خودتان ابراز مينمائيد و قوم بجاى تنبّه و استغفار بر انكار و استكبار افزوده در جواب بطور استهزاء گفتند اگر راست ميگوئى دعا كن خدا عذاب خود را بر ما نازل نمايد و حضرت لوط عرضه داشت پروردگارا مرا بر اين قوم جفاكار كه چنين امر قبيحى را مبتكر و موجب فساد اخلاق مردم ديگر شدند نصرت ده و آنها را بجزاى كردارشان در دنيا برسان كه موجب عبرت سايرين شوند و اين امر منكر شنيع در عالم شيوع پيدا نكند و خداوند اجابت فرمود چنانچه در آيات بعد بيايد انشاء اللّه تعالى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ رَبِّ انصُرنِي عَلَي القَومِ المُفسِدِينَ (30)
حضرت لوط عرض كرد پروردگار من مرا ياري فرما و نصرت ده بر قومي که فساد ميكنند.
جلد 14 - صفحه 316
قالَ رَبِّ انصُرنِي خداوند تبارك و تعالي انبياء خود را و مؤمنين بآنها را ياري ميفرمايد و نجات ميدهد و دشمنان آنها را هلاك ميكند و در قيامت هم از كليه مهالك نجات ميدهد. إِنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الحَياةِ الدُّنيا وَ يَومَ يَقُومُ الأَشهادُ (مؤمن آيه 51) مؤمن بايد در هر حالي پناه بخدا ببرد بخصوص در گرفتاريها و بلاها خداوند پناه بيپناهان است دادرس درماندگان است فريادرس بيچارگان است بخصوص مظلومين که قسم ياد كرده
«و عزتي و جلالي لا يجوزني ظلم ظالم»
و اينکه گناهيست که قابل عفو نيست زيرا عفو از ظالم ظلم بمظلوم است بخصوص هر چه ظلم شديدتر باشد و قرب مظلوم در پيشگاه احديت بيشتر باشد مثل انبياء و ائمه هدي و صديقه طاهره و الاقرب فالاقرب نصرت الهي بيشتر و بالاتر ميشود.
عَلَي القَومِ المُفسِدِينَ افساد در زمين مجرد شرك و كفر و فساد اخلاق و افعال و اعمال سيئه نيست بلكه اضلال ديگران و اشاعه فحشاء و منكرات و دعوت باعمال سيئه و ظلم و غير اينها را شامل ميشود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 30)- در اینجا بود که لوط (ع) دستش از همه جا کوتاه شد، رو به درگاه خدا آورد و با قلبی آکنده از غم و اندوه «عرض کرد: پروردگارا! مرا در برابر این قوم تبهکار یاری فرما» (قالَ رَبِّ انْصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ).
قومی که روی زمین را به فساد و تباهی کشیدهاند، اخلاق و تقوا را بر باد دادهاند، عفت پاکدامنی را پشت سر انداختهاند، شرک و بت پرستی را با فساد اخلاق و ظلم و ستم آمیختهاند و نسل انسان را به فنا و نیستی تهدید کردهاند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم