آیه 29 سوره زمر

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۲۹ زمر)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا ۚ الْحَمْدُ لِلَّهِ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<28 آیه 29 سوره زمر 30>>
سوره : سوره زمر (39)
جزء : 23
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

خدا (برای کفر و ایمان) مثلی زده (بیاموزید) آیا شخصی که اربابانی متعدد دارد همه مخالف یکدیگر (و هر کدام او را به کاری پر رنج و زحمت می‌گمارند) با آن شخصی که تسلیم امر یک نفر است (که به او مهربان است و هیچ تکلیف سختی نمی‌کند) حال این دو شخص یکسان است؟ خدا را سپاس (که حالشان هرگز یکسان نیست) لیکن اکثر این مردم درک (این حقیقت) نمی‌کنند.

خدا [برای فهماندن حقیقت توحید و شرک] مثلی زده است: مردی را که اربابانی ناسازگار و بداخلاق در [مالکیّت] او شریک اند، و مردی که فقط برده یک مالک است، آیا این دو برده از جهت فرمان گرفتن و فرمان بردن با هم یکسانند؟ [موحدان که بنده خدای یکتا هستند، دارای زندگی منظم و پاک و آخرتی آبادند، و مشرکان که فرمان بران اربابان گوناگونند، دارای زندگی پریشان و آخرتی خراب اند.] همه ستایش ها ویژه خداست. بلکه بیشترشان [به آثار و منافع بندگی خدا] معرفت و آگاهی ندارند.

خدا مثَلى زده است: مردى است كه چند خواجه ناسازگار در [مالكيّت‌] او شركت دارند [و هر يك او را به كارى مى‌گمارند] و مردى است كه تنها فرمانبر يك مرد است. آيا اين دو در مثَل يكسانند؟ سپاس خداى را. [نه،] بلكه بيشترشان نمى‌دانند.

خدا مثَلى مى‌زند: مردى را كه چند تن در او شريكند و بر سر او اختلاف دارند. و مردى كه تنها از آنِ يكى باشد. آيا اين دو با هم برابرند؟ سپاس خدا را. نه، بيشترشان نمى‌دانند.

خداوند مثالی زده است: مردی را که مملوک شریکانی است که درباره او پیوسته با هم به مشاجره مشغولند، و مردی که تنها تسلیم یک نفر است؛ آیا این دو یکسانند؟! حمد، مخصوص خداست، ولی بیشتر آنان نمی‌دانند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Allah draws an example: a man jointly owned by several contending masters, and a man belonging entirely to one man: are the two equal in comparison? All praise belongs to Allah! But most of them do not know.

Allah sets forth an example: There is a slave in whom are (several) partners differing with one another, and there is another slave wholly owned by one man. Are the two alike in condition? (All) praise is due to Allah. Nay! most of them do not know.

Allah coineth a similitude: A man in relation to whom are several part-owners, quarrelling, and a man belonging wholly to one man. Are the two equal in similitude? Praise be to Allah! But most of them know not.

Allah puts forth a Parable a man belonging to many partners at variance with each other, and a man belonging entirely to one master: are those two equal in comparison? Praise be to Allah! but most of them have no knowledge.

معانی کلمات آیه

  • متشاكسون: شكس: بد خلقى. و به فتح اول و كسر دوّم وصف است به معنى بد خلق. متشاكس: مخاصمه گر بد خلق.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ «29»

خداوند (براى توحيد و شرك) مثلى زده است: بنده‌اى كه چند مالك ناسازگار در مالكيّت او شريك باشند (و دستورات متضاد به او بدهند) و بنده‌اى كه تنها مطيع يك نفر است (و فقط از او دستور مى‌گيرد) آيا اين دو در مَثَل يكسانند؟ حمد و ستايش مخصوص خداوند است، ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.

نکته ها

در آيات قبل فرمود: ما در قرآن از هر مثالى آورده‌ايم تا مردم متذكّر شوند، اين آيه يكى از بهترين مثال‌هايى كه سيماى مشركان سرگردان را نشان مى‌دهد مطرح مى‌نمايد.

مثالِ اين آيه نظير مثالى است كه حضرت يوسف براى مشركان زندانى مطرح كرد و گفت:

«أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» «1» آيا پذيرش اربابانِ متعدّد بهتر است يا تسليم بودن در برابر خداى يكتا؟

«مُتَشاكِسُونَ» به معناى شريك‌هاى بد اخلاقى است كه هميشه با يكديگر مشاجره دارند.

«1». يوسف، 39.

جلد 8 - صفحه 166

پیام ها

1- موحّد تنها در فكر رضايت خداى يگانه است، ولى مشرك هر لحظه به فكر راضى كردن چند نفر است. «فِيهِ شُرَكاءُ- سَلَماً لِرَجُلٍ»

2- در مباحث دينى، مثال زدن در مورد خدا مانعى ندارد، چنانكه در اين آيه تسليم بودن در برابر خدا، به تسليم بودن بنده در برابر مولايش تشبيه شده است. «سَلَماً لِرَجُلٍ»

3- جز خدا و راه خدا، همه افراد و راهها به تضادّ و تزاحم مى‌انجامد، زيرا خواسته‌ها و سليقه‌ها بسيار متفاوت است. «شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ»

4- يكى از موارد لزوم شكر، روشن شدن حقايق است. «هَلْ يَسْتَوِيانِ‌- الْحَمْدُ لِلَّهِ»

5- تفاوت آرامش مؤمن و تحيّر مشرك، نزد عقل و فطرت روشن است. «هَلْ يَسْتَوِيانِ»

6- اكثر مردم از آفات شرك ناآگاهند. «بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ «29»

بعد از آن بيان مثلى را فرمايد:

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا: بيان نمود خداى تعالى مثلى براى مشرك و موحد به جهت تنبيه، رَجُلًا فِيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ‌: مردى را كه در او شريكان مخالف باشند، يعنى بنده‌اى كه مولاى متعدد داشته باشند كه به جهت بدخوئى با هم نسازند در شركت آن بنده، پس هر شريكى او را كارى فرمايد و آن كار ناتمام كرده شريك ديگر كارى رجوع كند و هيچكدام را نتواند انجام دهد و بدين جهت از او راضى نباشند. وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ‌: و از براى موحد مردى را كه وارسته باشد از شريكان و خالص باشد براى مردى، يعنى غلامى كه مخصوص يك مولى باشد و او را در انجاح مقاصد و مرام خشنود تواند ساخت، هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلًا: آيا مساوى باشند اين دو بنده از روى شباهت و صفت.

بيان:

(استفهام انكارى) البته مساوى نباشند اين دو باهم، يعنى چنانكه بنده مشترك ميان شركاء دل او متفرق به خدمتكارى هر يك از ايشان متحير گشته نمى‌داند كه به خدمت كدام قيام نمايد و به چه نوع همه را خشنود سازد، همچنين‌

«1» تفسير عياشى، ج 1، ص 5، ح 6.

جلد 11 - صفحه 241

مشرك نيز توزيع عبوديت نموده براى الهه مختلفه سرگردان شده نداند كدام را عبادت كند و اعتماد به ربوبيت كدام نمايد در انجاح مقاصد؛ لكن بنده كه مملوك يكى باشد، به توجه تمام كمر خدمتكارى بسته به موجبات رضاى مولا قيام نمايد و از آنچه مكروه او است محترز شود. بنابراين موحد بالكليه روى توجه به جانب معبود به حق آورده و به عبادت او اشتغال و از غير او منقطع و آنچه رضاى او است عامل و آنچه موجب سخط او باشد محترز شود، بدين سبب به خير عاجل و ثواب آجل نائل شود.

تتمه:

ابو الحسن حسكانى به اسناد خود از حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمود: انا ذلك الرّجل السلّم لرسول اللّه: «1» من آن مردى هستم كه به خلوص تمام به خدمتكارى حضرت رسالت پناه صلّى اللّه عليه و آله اقدام نمودم.

عيّاشى، از حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود: آن مردى كه خالص است در عبوديت خود و خدمت او را مشوب به خدمت غير نساخته، از روى تحقيق، حضرت امير المؤمنين عليه السلام و شيعيان او هستند «2».

و چون اين ضرب المثل به سبب هدايت بندگان است به ايمان كه اعظم نعم است لذا فرمايد: الْحَمْدُ لِلَّهِ‌: حقيقت و تمام ستايش مر خداى راست به اين مثل، چه به سبب آن شما را از ظلمت شرك نجات و به نور توحيد هدايت نمود، بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ‌: بلكه بيشتر ايشان نمى‌دانند حقيقت اين معنى را و به جهت فرط جهالت، غير را شريك سازند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَأَذاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ «26» وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ «27» قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ «28» ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ «29» إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ (30)

ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ (31)

ترجمه‌

پس چشانيد بآنها خدا خوارى را در زندگانى دنيا و هر آينه عذاب آخرت بزرگتر است اگر بودند كه بدانند

و بتحقيق زديم براى مردمان در اين قرآن از هر مثلى باشد كه آنها پند گيرند

با آنكه قرآنى است بزبان عربى كه نيست داراى كجى باشد كه آنها بپرهيزند

زد خدا مثلى را مردى كه در آنند شريكانى مخالفان يكديگر و مردى كه خالص و تسليم است براى مردى آيا يكسانند در مثل ستايش مر خدا را بلكه بيشترشان نميدانند

همانا تو خواهى مرد و همانا آنها خواهند مرد

پس همانا شما روز قيامت نزد پروردگارتان نزاع ميكنيد.

تفسير

خداوند متعال اجمالا بيان فرموده عذاب امم سالفه را كه در آيه اخيره از آيات سابقه گوشزد فرموده بود باين تقريب كه خداوند بآنها چشاند عذاب ذلّت و خوارى را از قبيل مسخ و خسف و غرق و سبى و تبعيد و غيرها ولى عذاب آخرت آنها اشدّ و هميشگى خواهد بود پس بزرگتر از عذاب دنيوى آنها است و اگر ميدانستند از آن بيشتر ميترسيدند و ما براى مردم در اين قرآن از هر گونه بيان شيرين لطيف مفيد شگفت آورى را كه مانند مثل بود از احوال امم ماضيه و غيرها براى اصلاح امر دين آنها وارد نموديم شايد متذكّر بفساد و صلاح كار خودشان شوند علاوه بر آنكه آن قرآن را بلغت عربى فصيح بليغ نازل نموديم كه فهم معانى آن براى كسانيكه مخاطب بآن هستند آسان باشد و بهيچ وجه انحراف از حقّ و حقيقت و اعوجاج از طريق مستقيم هدايت در آن وجود ندارد براى آنكه آنها از معصيت خدا كه بر ضرر خودشان است بپرهيزند و بصلاح واقعى خودشان برسند و آنها باز دست از بت‌پرستى برنداشته‌اند لذا خداوند براى آنها مثلى زده باين تقريب كه يكنفر بنده يا اجير كه چند نفر در آن شريكند و آنها با يكديگر نزاع و اختلاف دارند و يكنفر كه فقط مطيع و منقاد و مختص بيكمرد است و ديگرى در او حقّ دخالت ندارد و آنمرد هم عاقل و عادل و حكيم و رحيم و

جلد 4 صفحه 495

كريم و حليم است كدام يك از اين دو نفر كارشان بهتر و روزگارشان خوشتر است البتّه معلوم است آن چند نفر شريك هر كدام خدمتى به بنده يا اجير خودشان رجوع ميكنند و از او ميخواهند كه زودتر آن خدمت را انجام دهد و گاه باشد كه برخلاف يكديگر يكى امرى نمايد و ديگرى نهى كند و آن بيچاره متحيّر بماند كه اطاعت كدام يك را بنمايد و براى اطاعت هر يك بسياست ديگرى مبتلا گردد و در موقع بذل نفقه و كسوه يا جيره و مواجب هم هر كدام ممكن است بديگرى محوّل نمايد و او از احقاق حقّ خود بازمانده و از هر درى رانده گردد ولى آن يكنفر با اوصاف مذكوره البتّه در حدود وسع او خدمت رجوع و زياده از حقّش باو كرم مينمايد و احيانا اگر خطائى از او سر زده باشد عفو خواهد نمود اين است حال كسانيكه قائل بچند خدا و معبود براى خود شده‌اند و كسانيكه قائل بخداى يگانه جامع صفات حسنه‌اند و البتّه حال و كار آن دو نفر يكسان نيست در بدى و خوبى بلكه يكى بدو ديگرى خوب است به بيانيكه گذشت و بمقتضاى روايات متعدّده معتبره مراد از آن يكنفر كه مطيع و منقاد يكنفر است امير المؤمنين عليه السّلام است كه مطيع و منقاد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم است و در بعضى از آنها شيعيان آنحضرت هم ذكر شده و در بعضى رجلا فيه شركاء متشاكسون باوّلى كه مردم متفرّقه او را بخلافت نصب نمودند و با يكديگر اختلاف و نزاع داشتند و از هم تبرّى ميجستند تفسير شده و مؤيّد اينمعنى آنستكه هر كدام هم از او توقّعى داشتند كه آن بيچاره نميتوانست بآن عمل نمايد عينا مانند آن بنده مشترك و خر قبيله كه ضرب المثل است الحمد للّه كه امر واضح و فرق ميان مشرك و موحّد آشكار است و الحمد للّه كه ما موحّديم و مشرك نيستيم و الحمد للّه كه ما شيعه و منقاد كسى هستيم كه خدا او را معيّن فرموده نه مردم مخالف با يكديگر در هواهاى نفسانى و اغراض شخصى ولى بيشتر مردم نميدانند منافع توحيد و مضارّ شريك را و اخيرا خطاب به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فرموده كه تو قطعا از اين دار فانى رحلت خواهى نمود و آنها هم يقينا ميميرند پس تمامى روز قيامت زنده خواهيد شد و در پيشگاه احديّت محاكمه مينمائيد و اهل حق از اهل باطل ممتاز ميگردند و براى تحقّق وقوع مرگ و بودن انسان در طريق آن تعبير باسم فاعل شده است و

جلد 4 صفحه 496

قرآنا عربيّا ظاهرا حال مؤكّده است از هذا القرآن مانند جاءنى زيد رجلا صالحا و محتمل است منصوب بمدح باشد يعنى مدح ميكنم قرآنيرا كه عربى است و ظاهرا رجلا در ضرب اللّه مثلا رجلا بدل است از مثلا يعنى خدا مثلى زده مثل مردى چنين و اختصام گفته‌اند ردّ هر يك از دو نفر است ديگرى را بر سبيل انكار و حق و باطل بودن يكى يا هر دو در آن مدخليّت ندارد و قمّى ره فرموده مراد مخاصمه امير المؤمنين عليه السّلام با كسانى است كه غصب حق او را نمودند و سالما بالف و سلما بكسر سين و سكون لام نيز قرائت شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ضَرَب‌َ اللّه‌ُ مَثَلاً رَجُلاً فِيه‌ِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُون‌َ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُل‌ٍ هَل‌ يَستَوِيان‌ِ مَثَلاً الحَمدُ لِلّه‌ِ بَل‌ أَكثَرُهُم‌ لا يَعلَمُون‌َ «29»

مثل‌ ميزند خداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ رجلي‌ ‌که‌ مردي‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌او‌ شريكهاي‌ مختلف‌ بتشتت‌ مخالف‌ يكديگر ‌در‌ رأي‌ و عقيده‌ و سليقه‌ باشند و رجل‌ و مردي‌ ‌که‌ تسليم‌ ‌باشد‌ ‌از‌ ‌براي‌ يك‌ نفر رجل‌ آخر آيا ‌اينکه‌ دو مساوي‌ هستند ‌از‌ حيث‌ مثل‌ حمد مختص‌ بخداوند ‌است‌ بلكه‌ اكثر اينها نميدانند.

‌اينکه‌ آيه شريفه‌ رمزيست‌ و اشاره‌ بامريست‌ ‌که‌ اكثر متوجه‌ نميشوند و درك‌ نميكنند و ‌ما اخبار بسياري‌ داريم‌ ‌که‌ رجل‌ ‌سلّم‌ لرجل‌ امير المؤمنين‌ ‌علي‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌است‌ ‌که‌ تسليم‌ پيغمبر اكرم‌ ‌است‌ ‌در‌ جميع‌ امور و شيعيان‌ خاص‌ ‌که‌ تسليم‌ جميع‌ فرمايشات‌ پيغمبر هستند و رجل‌ و مردي‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌او‌ شركاء متشاكسون‌ هستند فلان‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌خود‌ و شركاء ‌او‌ مخالف‌ و متشتت‌ هستند و ‌در‌ بعض‌ ‌اينکه‌ اخبار دارد ‌که‌ حضرت‌ باقر (ع‌) فرمود يهود ‌بعد‌ ‌از‌ موسي‌ هفتاد و يك‌ فرقه‌ شدند يك‌ فرقه‌ اهل‌ جنت‌ و هفتاد فرقه‌ اهل‌ نار و نصاري‌ ‌بعد‌ ‌از‌ عيسي‌ هفتاد و دو فرقه‌ شدند يك‌ فرقه‌ اهل‌ جنت‌ و هفتاد و يك‌ اهل‌ آتش‌ و ‌اينکه‌ امت‌ هفتاد و سه‌ فرقه‌ مي‌شوند 60 فرقه‌ ‌آنها‌ مخالفين‌ اهل‌ آتش‌ و 13 فرقه‌ شيعه‌ 12 ‌آنها‌ اهل‌ آتش‌ و يك‌

جلد 15 - صفحه 308

فرقه‌ اهل‌ بهشت‌.

ضَرَب‌َ اللّه‌ُ مَثَلًا رَجُلًا فِيه‌ِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُون‌َ تعبير برجل‌ بدون‌ ذكر اسم‌ ‌او‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ پرده‌ روي‌ كارها ‌باشد‌ مثل‌ آيه شريفه وَ يَوم‌َ يَعَض‌ُّ الظّالِم‌ُ عَلي‌ يَدَيه‌ِ يَقُول‌ُ يا لَيتَنِي‌ اتَّخَذت‌ُ مَع‌َ الرَّسُول‌ِ سَبِيلًا يا وَيلَتي‌ لَيتَنِي‌ لَم‌ أَتَّخِذ فُلاناً خَلِيلًا لَقَد أَضَلَّنِي‌ عَن‌ِ الذِّكرِ بَعدَ إِذ جاءَنِي‌ فرقان‌ آيه 29 ‌الي‌ 31 ظالم‌ گوساله‌ ‌اينکه‌ امت‌ فلان‌ سامري‌ ‌اينکه‌ امت‌ سبيل‌ و ذكر هارون‌ ‌اينکه‌ امت‌ چنانچه‌ صديقه‌ طاهره‌ ‌در‌ روضه پيغمبر بنا ‌بر‌ بيان‌ سيد بحر العلوم‌ عرض‌ كرد:

ابتاه‌ ‌هذا‌ السامري‌ و عجله‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 29)- سپس قرآن به ذکر مثالی از این امثال پرداخته و سرنوشت موحد و مشرک را در قالب مثلی گویا و زیبا چنین ترسیم می‌کند: «خداوند مثالی زده است:

مردی را که مملوک شریکانی است که در باره او پیوسته با هم به مشاجره مشغولند» (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ). و هر کدام او را به کاری دستور می‌دهد.

و از آن بدتر این که برای تأمین نیازهای زندگی این یکی او را به دیگری حواله می‌دهد، و آن دیگر به این، و از این نظر نیز محروم و بیچاره و بی‌نوا و سرگردان است «و مردی که تنها تسلیم یک نفر است» (وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ).

خط و برنامه او مشخص، صاحب اختیار او معلوم است، نه گرفتار تردید است و نه سرگردانی، نه تضاد و نه تناقض، با روحی آرام گام برمی‌دارد.

«آیا این دو یکسانند»؟! (هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا).

و این گونه است حال «مشرک» و «موحد»: مشرکان در میان انواع تضادها

ج4، ص225

و تناقضها غوطه‌ورند، هر روز دل به معبودی می‌بندند، اما موحدان دل در گرو عشق خدا دارند، از تمام عالم او را برگزیده‌اند.

و در پایان آیه می‌افزاید: «حمد مخصوص خداست» (الْحَمْدُ لِلَّهِ).

«ولی بیشتر آنان نمی‌دانند» (بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ). و با وجود این دلائل روشن به خاطر حبّ دنیا و شهوات سرکش به حقیقت راه نمی‌برند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص284

منابع