آیه 26 سوره یس

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۲۶ یس)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ ۖ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<25 آیه 26 سوره یس 27>>
سوره : سوره یس (36)
جزء : 22
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

(و به این مرد با ایمان پس از کشته شدن، در عالم برزخ) گفته شد: بیان داخل بهشت شو، گفت: ای کاش ملّت من هم (از این نعمت بزرگ) آگاه بودند.

[سرانجام به دست آن مشرکان شهید شد، و به او] گفته شد: به بهشت درآی. گفت: ای کاش قوم من معرفت و آگاهی داشتند،

[سرانجام به جرم ايمان كشته شد، و بدو] گفته شد: «به بهشت درآى.» گفت: «اى كاش، قوم من مى‌دانستند،

گفته شد: به بهشت درآى. گفت: اى كاش قوم من مى‌دانستند

(سرانجام او را شهید کردند و) به او گفته شد: «وارد بهشت شو!» گفت: «ای کاش قوم من می‌دانستند...

ترجمه های انگلیسی(English translations)

He was told, ‘Enter paradise!’ He said, ‘Alas! Had my people only known

It was said: Enter the garden. He said: O would that my people had known

It was said (unto him): Enter paradise. He said: Would that my people knew

It was said: "Enter thou the Garden." He said: "Ah me! Would that my People knew (what I know)!-

معانی کلمات آیه

«قِیلَ»: این سخن، از طرف فرشتگان یا مستقیماً از سوی خدای جهان است. «أُدْخُلِ الْجَنَّةً»: بیشتر آیات قرآن بیانگر این واقعیّت است، شهادت و مرگ مؤمن همان است و داخل شدن به بهشت همان. انگار فاصله‌ای میان بدرود زندگی دنیوی و دخول به بهشت اخروی نیست.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «22»

چه شده است مرا كه نپرستم آنكه مرا آفريده است و همگى به سوى او بازگشت داده مى‌شويد.

أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ «23»

آيا به جاى او خدايانى را برگزينم كه اگر خداوند رحمان اراده‌ى گزندى به من نمايد، شفاعت آنها كمترين سودى براى من ندارد و مرا نمى‌رهانند؟

إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24» إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ «25»

در اين صورت من در گمراهى آشكارى خواهم بود. (اى مردم! بدانيد) من به پروردگارتان ايمان آوردم، پس (شما نيز سخن مرا) بشنويد (و ايمان آوريد).

إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24» إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ «25»

در اين صورت من در گمراهى آشكارى خواهم بود. (اى مردم! بدانيد) من به پروردگارتان ايمان آوردم، پس (شما نيز سخن مرا) بشنويد (و ايمان آوريد).

قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ «26»

(سرانجام او را شهيد كردند) به او گفته شد: به بهشت وارد شو. گفت: اى كاش قوم من مى‌دانستند.

بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ «27»

كه پروردگارم مرا بخشيد و از گرامى داشتگان قرارم داد.

نکته ها

بر اساس آنچه در تفسير مجمع‌البيان آمده است، ماجرا مربوط به زمان حضرت عيسى است كه دو تن از حواريين خود را براى دعوت مردم به شهر انطاكيه فرستاد و آنها در بين راه به حبيب نجّار برخوردند و او با معجزه‌اى كه اين دو تن نشان دادند، ايمان آورد.

جلد 7 - صفحه 532

آن دو به شهر وارد شدند، ولى مردم سخن آنها را نپذيرفتند و تكذيبشان كردند. حضرت مسيح، «شمعون» بزرگ‌ترين حوارى خود را به كمك آنها فرستاد و او توانست با به دست آوردن دل پادشاه، نظر او را به دست آورد و اكثر مردم به خدا ايمان آوردند.

البتّه اين روايت كه در ديگر كتب تفسيرى نيز آمده است، از دو جهت با متن قرآن سازگار نيست: زيرا اوّلًا ظاهر آيات قرآن، فرستادن پيامبر از سوى خدا براى اين قوم است، نه ياران يك پيامبر و ثانياً اگر اكثر مردم ايمان مى‌آوردند كه عذاب بر آنها نازل نمى‌شد. «1»

بر اساس روايات، فردى كه براى حمايت از فرستادگان الهى به شهر انطاكيه آمد، حبيب نجّار بود كه از او به «صاحب يس» نيز تعبير شده و در رديف مؤمنِ آل فرعون كه به حمايت حضرت موسى برخاست، شمرده شده است. «2»

امروزه شهر انطاكيه كه ميان حَلب و اسكندريه واقع است و جزو خاك تركيه مى‌باشد، پس از «بيت‌المقدّس» دومين شهر مورد توجّه مسيحيان است.

پیام ها

1- كسانى كه در برابر آفريدگار خود بندگى نكنند در دادگاه وجدان محكومند. «وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ»

2- يكى از راه‌هاى دعوت ديگران، بيان اعتقادات منطقى خود است. ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي‌ ...

3- توجّه به مبدء و معاد سرچشمه‌ى بندگى است. «فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»

4- مقايسه، از بهترين راههاى آموزش است. خدا مرا آفريده، ولى بت‌ها برايم ذرّه‌اى فايده ندارند. «فَطَرَنِي‌- لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ»

5- سختى‌هايى را كه انسان مى‌بيند، با اراده خداوند و در مدار رحمت اوست. «إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ»

6- براى توجّه به خداوند، كافى است شرايط سخت و فوق العاده را در پيش خود

«1». تفسير نمونه.

«2». تفاسير مجمع البيان و نورالثقلين.

جلد 7 - صفحه 533

مجسّم سازيم. «إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ»

7- براى جريحه‌دار نكردن عواطف مردم، از خود مثال بزنيم. إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ ...

8- بهترين راه دعوت، دعوت عملى است. «إِنِّي آمَنْتُ»

9- شهادت در راه حمايت از رهبر آسمانى و امر به معروف سابقه‌اى بس طولانى دارد. «قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ»

10- ميان شهادت و بهشت فاصله‌اى نيست. «قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ»

11- مردان خدا حتّى بعد از مرگ و شهادت نيز در فكر زنده‌ها هستند. «يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ»

12- حيات و بهشت برزخى قبل از بهشت موعود است. «قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ»

13- شهادت سبب مغفرت است. «بِما غَفَرَ لِي»

جلد 7 - صفحه 534

جزء «23»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ «26»

قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ: گفتند مر او را داخل بشو در بهشت، قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ‌: گفت در آن موقع: اى كاش قوم من مى‌دانستند.

جلد 11 - صفحه 71


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى‌ قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ «20» اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ «21» وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «22» أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ «23» إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24»

إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ «25» قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ «26» بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ «27»

ترجمه‌

و آمد از منتهاى شهر مردى كه ميشتافت گفت اى قوم من پيروى كنيد فرستادگان را

پيروى كنيد كسانى را كه نميخواهند از شما مزدى و ايشان هدايت يافتگانند

و چيست مرا كه نپرستم آنرا كه آفريد مرا و بسوى او باز گردانيده ميشويد

آيا بگيرم غير از او خدايانى كه اگر بخواهد خداى بخشنده برساند مرا ضررى دفع نكند از من شفاعت آنها چيزيرا و خلاص نكنند مرا

همانا من‌

جلد 4 صفحه 403

آنگاه هر آينه در گمراهى آشكارم‌

همانا من گرويدم بپروردگار شما پس بشنويد

از من گفته شد داخل شو در بهشت گفت اى كاش قوم من آگاه ميشدند

بآنكه آمرزيد مرا پروردگارم و گردانيد مرا از گرامى داشتگان.

تفسير

قمّى ره نقل فرموده كه اين آيات تمامى در شأن حبيب نجّار نازل شده است و گفته شده كه او ششصد سال قبل از پيغمبر خاتم بآنحضرت ايمان آورده بود و در غارى عبادت ميكرد وقتى خبر پيمبرانى كه در آيات سابقه ذكر شد باو رسيد دين خود را اظهار نمود و در مجالس از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل نموده كه صدّيقها سه نفر بودند حبيب نجّار كه مؤمن آل يس است آنكه گفت يا قوم اتّبعوا المرسلين و حزقيل كه مؤمن آل فرعون است و على بن ابى طالب كه افضل آنها است و در جوامع از آنحضرت نقل نموده كه پيش قدمترين امّتها بايمان سه نفرند كه كافر نشدند بخدا يك چشم بهمزدن على ابن ابى طالب عليه السّلام و صاحب يس و مؤمن آل فرعون و ايشان صدّيقانند و على عليه السّلام افضل آنها است و گفته شده كه حبيب نجّار در وقت ورود آندو نفر پيمبر سابق الذّكر با آنها ملاقات نموده بود و ايمان آورده بود ولى اظهار نمينمود تا وقتى كه شنيد اهل انطاكيه ميخواهند پيمبران را بكشند بشتاب خود را بشهر رسانيد و مستفاد از آيات آنستكه شروع بنصيحت مردم نمود و با كمال ملايمت و ملاطفت گفت اى خويشاوندان من متابعت كنيد پيمبران را اينها كه از شما مزدى بر اداء رسالت نميخواهند كه احتمال بدهيد براى نفع خودشان سخن ميگويند اينها از جانب خدا راه يافته‌اند بآنچه خير و نفع و صلاح شما در آن است من وقتى تأمّل ميكنم ميبينم جهت ندارد كه عبادت نكنم خدائيرا كه مرا خلق كرده و نگهدارى نموده و روزى داده من با شما اهل يك آب و خاكيم آنچه براى خودم ميخواهم براى شما هم بايد بخواهم فردا بازگشت شما بحكم آفريدگارتان است شما را بر عبادت بت عقاب ميكند آيا سزاوار است من براى خود معبودهائى اتّخاذ كنم غير از خالق خود كه اگر خداوند بخشنده حيات و روزى بخواهد مرا عقاب كند بر ترك عبادت خود و عبادت آنها نتوانند شفاعت مرا كنند و بر فرض بتوانند و بكنند بقدر ذرّه‌ئى بحال من فائده نداشته باشد و احتياج مرا بخدا كم نكند و نتوانند مرا از عذاب نجات دهند و در اين صورت اگر

جلد 4 صفحه 404

من چنين كارى بنمايم در جهالت و گمراهى هويدا و آشكارى خواهم بود حال كه چنين است من ايمان آوردم بخداونديكه پروردگار شما است پس بشنويد اقرار مرا و شهادت دهيد نزد خدا يا پيمبران او و بعضى گفته‌اند كه چون قوم اراده كشتن او را نمودند روى به پيمبران نمود و اين سخن را كه متضمّن اداء شهادت و استشهاد از آنها است با ايشان گفت و اهل انطاكيه او را بضرب سنگ و لگد كشتند و از طرف خداوند بشارت دخول در بهشت باو داده شد و ملائكه رحمت مقدم او را در عالم برزخ گرامى داشتند و متنعّم بنعيم آن گرديد و او آرزو ميكرد كه كسانش از حال او خبر داشتند و ميدانستند كه مشمول مغفرت و كرامت الهى شده است و براى قوم خود بعد از مرگ هم دلسوزى نمود چنانچه قبل از آن مينمود و اين دليل است بر ثواب قبر و كاشف است از عذاب آن.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


163

قِيل‌َ ادخُل‌ِ الجَنَّةَ قال‌َ يا لَيت‌َ قَومِي‌ يَعلَمُون‌َ «26»

گفته‌ شد ‌به‌ ‌آن‌ ‌که‌ داخل‌ بهشت‌ شو ‌گفت‌ اي‌ كاش‌ قوم‌ ‌من‌ ميدانستند ‌اينکه‌ نعمت‌ عظمي‌ ‌را‌.

‌از‌ كلمه ‌قيل‌ و ‌قال‌ ميتوان‌ استفاده‌ كرد ‌که‌ ‌اينکه‌ جنّة جنّت‌ آخرت‌ و قيامت‌ نيست‌ چون‌ بلفظ ماضي‌ ادا ‌شده‌ بلكه‌ همان‌ جنّت‌ عالم‌ برزخ‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ اخبار دارد زمين‌ وادي‌ السّلام‌ نجف‌ ‌است‌ ‌که‌ ارواح‌ انبياء و ائمّه‌ و صلحاء آنجا متنعّم‌ ‌به‌ نعم‌ الهي‌ هستند (مسئله مهمّه‌) اختلافيست‌ ‌که‌ نسبت‌ موت‌ و حيات‌ چه‌ نسبت‌ ‌است‌! بعضي‌ گفتند سلب‌ و ايجاب‌، بعضي‌ گفتند عدم‌ و ملكه‌، بعضي‌ گفتند تضاد، ‌ما ‌در‌ مجلد سوم‌ كلم‌ الطيّب‌ گفته‌ايم‌ ‌که‌ نسبت‌ ‌به‌ حيات‌ حيواني‌ و نباتي‌ عدم‌ و ملكه‌ ‌است‌ و نسبت‌ بحيات‌ انساني‌ تضادّ ‌است‌ انتقال‌ نشئه‌ ‌است‌ بناء ‌علي‌ ‌هذا‌ مي‌گوييم‌ آيه شريفه لا تَحسَبَن‌َّ مخصوص‌ شهداء نيست‌ زيرا لفظ شهيد ندارد بلكه‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌در‌ راه‌ دين‌ كشته‌ شود مصداق‌ قتلوا ‌في‌ سبيل‌ اللّه‌ ‌است‌ مثل‌ ائمّه اطهار و بسياري‌ ‌از‌ علماء دين‌ و مؤمنين‌ ‌که‌ ‌در‌ راه‌ دين‌ كشته‌ شدند بلكه‌ ‌به‌ تنقيح‌ مناط قطعي‌ شامل‌ كساني‌ ‌که‌ ‌در‌ راه‌ خدمت‌ ‌به‌ دين‌ ‌از‌ دنيا ميروند ميشود بلكه‌ اثبات‌ شي‌ء نفي‌ ‌ما عدا نمي‌كند تمام‌ مؤمنين‌ اينها حيات‌ ابدي‌ پيدا ميكنند و متنعم‌ بنعم‌ الهي‌ ميشوند و مرگ‌ اول‌ راحت‌ ‌آنها‌ ميشود چنانچه‌ اخبار بسياري‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ داريم‌ حضرت‌ ابا ‌عبد‌ اللّه‌ الحسين‌ (ع‌) ميفرمايد

(خطّ الموت‌ ‌علي‌ ولد آدم‌ مخطّ القلادة ‌علي‌ جيد الفتات‌ و ‌ما اولهني‌ ‌الي‌ اسلافي‌

جلد 15 - صفحه 65

اشتياق‌ يعقوب‌ ‌الي‌ يوسف‌).

مثنوي‌ ميگويد:

مرگ‌ ‌اگر‌ مرد ‌است‌ گو پيش‌ ‌من‌ آي‌

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 26)- اما ببینیم عکس العمل این قوم لجوج در برابر این مؤمن پاکباز چه بود؟ قرآن سخنی از آن به میان نمی‌آورد، ولی از لحن آیات بعد استفاده می‌شود که آنها بر او شوریدند و شهیدش کردند.

قرآن این حقیقت را با جمله جالب و سر بسته‌ای بیان کرده، می‌گوید: «به او گفته شد وارد بهشت شو»! (قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ).

این تعبیر نشان می‌دهد که شهادت این مرد مؤمن همان، و داخل شدن او در بهشت همان.

البته روشن است منظور از بهشت در اینجا بهشت برزخی است، چرا که هم از آیات و هم از روایات استفاده می‌شود که بهشت جاویدان در قیامت نصیب مؤمنان خواهد شد همان گونه که دوزخ نیز در مورد بدکاران چنین است.

به هر حال روح پاک این مرد به آسمانها، در جوار قرب رحمت الهی و در نعیم بهشتی، شتافت، و در آنجا تنها آرزویش این بود که «گفت: ای کاش قوم من می‌دانستند» (قالَ یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ). و این چنین مؤمن، عاشق هدایت مردم است و از گمراهی آنان رنج می‌برد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع