When Abraham said to his father and his people, ‘I repudiate what you worship,
And when Ibrahim said to his father and his people: Surely I am clear of what you worship,
And when Abraham said unto his father and his folk: Lo! I am innocent of what ye worship
Behold! Abraham said to his father and his people: "I do indeed clear myself of what ye worship:
معانی کلمات آیه
براء: بيزار. كنار. آن مصدر است به معنى كنار شدن از چيزى كه مجاورت آن ناپسند است، طبرسى فرموده: مذكر، مؤنث، مفرد و جمع در آن يكسان، تقدير آن «ذو براء» و يا من باب زيد عدل است.[۱]
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ: و ياد بياور زمانى را كه گفت ابراهيم عليه السلام، لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ: مر، عمّ خود آذر و قوم خود را وقتى كه از غار بيرون آمد و آنها مشغول عبادت اصنام بودند، إِنَّنِي بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ: بدرستى كه من بيزارم از آنچه پرستش مىكنيد آن را؛ بعد خالق خود را از آن استثنا كرده فرمود:
و هنگاميكه گفت ابراهيم بپدرش و قومش همانا من بيزارم از آنچه ميپرستيد
جز آنكه آفريد مرا پس همانا او بزودى هدايت ميكند مرا
و قرار داد آن مقاله خود را قول باقى در ميان فرزندانش شايد آنان بازگشت نمايند
بلكه
جلد 4 صفحه 600
برخوردار ساختم اينها و پدرانشان را تا آمد نزدشان حقّ و پيغمبرى بيان كننده
و چون آمد نزدشان حق گفتند اين جادو است و همانا ما به آن كافرانيم.
تفسير
خداوند متعال براى ردع كفّار قريش از شرك و توابع آن بتقليد و تبعيّت از دين پدرانشان كه در آيات سابقه ذكر شد به بليغترين بيان ياد آورى فرموده به پيغمبر خود وقتى را كه حضرت ابراهيم بجدّ مادرى يا عموى خود كه پدر خوانده ميشود و ساير اقوامش فرمود من داراى برائتم يعنى بيزارم از آنچه شما ميپرستيد كه بتها باشند و عبادت شما مرضىّ من نيست ستايش و پرستش نميكنم من مگر خداوندى را كه بدست قدرت خود آفريد مرا و البتّه او مرا هدايت بحقّ نموده و خواهد نمود در دنيا بطريق ارشاد خلق و در آخرت به راه بهشت تا قريش بدانند كه جدّا على و امجد آنها تقليد را كنار گذارد و به حجّت بر قوم خود قيام نمود و علم توحيد را در دنيا برافراشت آنها هم كه خود را تابع ملّت آن حضرت ميدانند بايد موحّد باشند و به پيروى از او بر مدّعاى خود اقامه دليل كنند و اگر بخواهند تقليد هم نمايند بايد از جدّ امجد خودشان كه مقبول تمام ملل عالم است بنمايند نه از پدران خودشان كه بعدا بتوهّمات باطل و وساوس شيطانى بتپرست شدند چون خودشان معتقد بودند كه حضرت ابراهيم و حضرت اسمعيل اشرف آباء ايشانند كه مؤسّس و مروّج توحيد در دنيا بودند و بعدا فرموده و قرار داد ابراهيم عليه السّلام برائت از بت و هر معبودى را جز خداى يگانه كلمه باقيه اخلاص كه لا اله الا اللّه است در اعقاب و ذريّات خود براى آنكه توحيد اصل عقائد و مرجع اعمال آنها باشد و ايشان امام و مقتداى خلق تا روز قيامت به استدعاء از خدا و قبول حق بشرط آنكه معصيت از آنها سر نزند يا قرار داد خدا برائت از هر معبودى را جز خود كلمه اخلاص كه باقى باشد در اولاد آن حضرت به اين معنى كه هميشه يك نفر از آن خانواده موحّد باشد و مردم را دعوت بتوحيد و دين حقّ نمايد و بقيّه آن خاندان رجوع باو نمايند و تبعيّت از او كنند و او امام و مقتدا و پيشواى همه باشد و اين حكومت الهيّه اعمّ از نبوّت و امامت در اين خاندان باقى و برقرار بماند تا روز قيامت لذا در روايات متعدده معتبره
جلد 4 صفحه 601
كلمه باقيه بامامت در اعقاب امام حسين عليه السّلام تفسير شده تا امام زمان عليه السّلام و قمّى ره لعلّهم يرجعون را برجعت ايشان بدنيا تفسير فرموده است ولى بسيارى از اعقاب حضرت ابراهيم تخلّف از قرار او و خدا نمودند و راه كفر و شرك را پيش گرفتند و خدا تعجيل در عقوبت آنها نفرمود لذا فرموده بلكه بهرهمند نمودم اين موجودين از نسل آن حضرت و پدرانشان را بمال و عزت و نعمت دنيا تا مغرور به آنها و مغمور در معاصى گشتند و ما براى آنان قرآن را كه حقّ است و پيغمبر خاتم را كه بيان كننده آنست و واضح است حقانيّت او فرستاديم و چون قرآن را ديدند و دانستند كه اتيان بآن از طاقت بشر بيرون است گفتند اين سحر است و ما منكر آن ميباشيم كه از جانب خدا است با آنكه خداوند آن را براى ارشاد و هدايت آنها بخير و صلاح دنيا و آخرتشان فرستاده بود.
وجود محتاج به موجد است در بقاء هم محتاج به مبقي است يعني خداوند مرا از خطرات شرك نگاهداري ميكند ابراهيم و لو معصوم بود لكن عاصم او خدا است بعلاوه ممكن است مراد عالم آخرت و سعادت و بهشت باشد چون مكرر گفتهايم که بنده و لو در اعلي درجه بندگي باشد مثل وجود مقدس پيغمبر اسلام هيچ گونه استحقاقي ندارد و فقط ايمان و تقوي و اعمال صالحه قابليت ميآورد براي تفضل و هر که بهشت رود بتفضل است نه استحقاق بعكس هر که جهنم رود از روي استحقاق است زائد بر او عذاب نميكند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 26)- توحید سخن جاویدان انبیاء: در اینجا اشاره کوتاهی به سرگذشت ابراهیم و ماجرای او با قوم بتپرست بابل شده است، تا بحث نکوهش تقلید را که در آیات قبل آمده بود تکمیل کند، زیرا اولا ابراهیم (ع) بزرگترین نیای عرب بود که همه او را محترم میشمردند، هنگامی که او پردههای تقلید را میدرد اینها نیز اگر راست میگویند باید به او اقتدا کنند.
ثانیا: بتپرستانی که ابراهیم در مقابل آنها قیام کرد به همین استدلال واهی (پیروی از پدران) تکیه میکردند، و ابراهیم هرگز آن را از آنها نپذیرفت.
نخست میفرماید: «به خطر بیاور هنگامی که ابراهیم به پدرش [عمویش
ج4، ص367
آزر] و قوم بتپرستش گفت من از آنچه شما میپرستید بیزارم»! (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِی بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: