آیه 1 سوره شعراء

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۱ شعراء)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ طسم

مشاهده آیه در سوره


<<1 آیه 1 سوره شعراء 2>>
سوره : سوره شعراء (26)
جزء : 19
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

طسم (اسراری است بین خدا و رسول)

طسم

طا، سين، ميم.

طا، سين، ميم.

طسم‌

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Ta, Seen, Meem.

Ta Sin Mim.

Ta. Sin. Mim.

Ta. Sin. Mim.

معانی کلمات آیه

  • طسم: در اين باره در سوره اعراف مفصلا سخن گفته‏‌ايم، بنا به نظريه دكتر رشاد ادهم: در صد اين حروف سه گانه در اين سوره از درصد آنها در تمام سوره‏‌هاى قرآن بيشتر است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


جلد 6 - صفحه 293

سیمای سوره‌ى شُعراء

اين سوره دويست وبيست وهفت آيه دارد كه در مكّه نازل شده و بعد از سوره‌ى بقره، داراى بيشترين آيات است. اين سوره به خاطر ستايش از شاعران مؤمن و مذمّتِ شاعران بيهوده‌گوى، كه در چهار آيه‌ى آخر آن آمده، «شعراء» ناميده شده و نام ديگر آن «طسم» است.

سرگذشت پيامبرانى همچون حضرت موسى، ابراهيم، نوح، لوط، صالح، هود و شعيب عليهم السلام، و برخوردهاى لجوجانه‌ى مردم با آنان در اين سوره آمده است و در پايان هر داستان مى‌فرمايد: «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ»* لذا اين آيه هشت بار تكرار شده تا مايه‌ى دلدارى پيامبر اسلام باشد و به او بگويد از لجاجت مردم مكّه دلهره نداشته باش، زيرا همه‌ى انبيا گرفتار چنين مردمى بوده‌اند.

آرى تاريخ، بهترين وسيله براى تقويت روحيّه مؤمنين، بالا رفتن بصيرت و سعه‌ى صدر و آينده‌نگرى در برابر تهديد دشمنان است. لذا رهبران جامعه بايد از تاريخ جامعه آگاه باشند.

جلد 6 - صفحه 294


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

طسم «1»

طا، سين، ميم.

تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ «2»

اين است آيات كتاب روشنگر.

لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ «3»

گويى مى‌خواهى به خاطر آن كه مشركان ايمان نمى‌آورند، خود را به كشتن بدهى.

نکته ها

درباره‌ى معناى حروف مقطّعه، سخنان بسيارى گفته شده است و شايد بهترين آنها اين باشد كه خداوند با آوردن اين حروف در ابتداى برخى سوره‌هاى قرآن (29 سوره)، مى‌خواهد اين مطلب را بيان كند كه قرآن، معجزه‌ى جاويد من از همين حروف است، شما هم اگر مى‌توانيد از همين حروف الفباى عربى، كتابى همسنگ آن بياوريد. آيه‌ى اوّل سوره‌ى شورى‌ كه بعد از حروف مقطّعه مى‌فرمايد: «كَذلِكَ يُوحِي»، اين قول را تأييد مى‌كند.

كلمه‌ى‌ «باخِعٌ» به معناى هلاك كننده است.

پیام ها

1- يك مكتب جامع بايد داراى منطقى قوى، قاطع، مكتوب و روشمند باشد، به گونه‌اى كه همگان به آن دسترسى داشته باشند. «تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ»

2- قرآن، مقامى بس بلند دارد. «تِلْكَ» ( «تِلْكَ» اشاره به دور است كه مقام بسيار بلند را مى‌رساند)

3- هر جا به بن بست رسيديد، قرآن روشنگر شماست. «الْكِتابِ الْمُبِينِ»

جلد 6 - صفحه 295

4- تكرار، يكى از اصول تربيت است. (آيه‌ى‌ «تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ» در ابتداى سوره‌هاى يوسف، قصص و شعراء، بدنبال حروف مقطّعه تكرار شده است).

5- تلاش و سوز، در همه جا كارساز نيست. لَعَلَّكَ باخِعٌ‌ ...

6- دلدارى افراد غمگين، كارى است الهى. تِلْكَ آياتُ‌ ... لَعَلَّكَ باخِعٌ‌

7- انبيا براى انجام تكليف خود، بيش‌از حدّ انتظار تلاش مى‌كردند. «لَعَلَّكَ باخِعٌ»

8- يكى از صفات بارز انبيا، سوز است. «باخِعٌ نَفْسَكَ» (سوز، نشانه‌ى عشق به مكتب و امّت است).

9- اگر زمينه‌ى تأثير نباشد، از بهترين كتاب و مربّى نيز نتيجه و اثرى به دست نمى‌آيد. «أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

طسم «1»

چون حق تعالى در مختتم سوره فرقان ذكر تكذيب كفار را فرمود نسبت به كتاب قرآن، در مفتتح اين سوره مباركه وصف آن كتاب شريف و قرآن مجيد را مى‌فرمايد:

«1». ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ثواب من قرأ سورة الطّواسين الثلاثة، ص 136، چاپ مكتبة الصّدوق و نيز در مجمع البيان، ج 4، ص 183، چاپ كتابخانه آية اللّه العظمى المرعشى النّجفى.

«2». تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 183، چاپ كتابخانه آية اللّه العظمى المرعشى النّجفى.

جلد 9 - صفحه 391

در معنى اين كلمه مباركه اختلاف است:

1- ابن عباس گفته: قسم است و نامى از نامهاى خدا باشد. «1» 2- نامى است از نامهاى قرآن. «2» 3- «طا» طول خدا (يعنى فضل او)، «س» سناى او (يعنى رفعت)، «م» ملك. خداى تعالى قسم ياد فرموده به طول و سناء و ملك خود. «3» 4- كشف الاسرار گفته: حق تعالى قسم ياد فرموده به طهارت عز ازلى و سناى جبروت ابدى و مجد جلال سرمدى خود. «4» 5- هر حرفى اشاره است به اسمى، يعنى طاهر، ساتر و مجيد. «5» 6- محمد بن حنفيه از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روايت نموده كه چون «طسم» نازل شد حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «طا» طور سينا، «س» اسكندريه، (ظاهرا مراد بيت المقدس باشد) و «م» مكه. «6» 7- على بن ابراهيم قمى فرموده: «طسم» حروف اسم اعظم الهى است مرموز در قرآن. «7» 8- معانى الاخبار- از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه فرمود:

و اما «طسم» پس معنى آن: انا الطالب السميع المبدئ المعيد. «8»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

طسم «1» تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ «2» لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ «3» إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ «4»

وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلاَّ كانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ «5» فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنْبؤُا ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «6» أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ «7» إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ «8» وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «9»

ترجمه‌

اين آيتهاى كتاب واضح كننده است‌

شايد تو باشى هلاك كننده خودت را از براى آنكه نشوند مؤمنان‌

اگر خواهيم فرو فرستيم بر آنها از آسمان علامتى پس گردد گردنهاشان براى آن افتادگان‌

و نميآيد آنها را هيچ ذكرى از خداى بخشنده، تو پديد آورده شده مگر آنكه باشند از آن روى گردانندگان‌

پس بتحقيق تكذيب نمودند پس زود باشد كه بيايد آنها را خبرهاى آنچه بودند كه بآن استهزاء ميكردند

آيا و نگاه نكردند بزمين كه چه قدر رويانديم در آن از هر صنفى نيكو

همانا در اين هر آينه آيتى است و نباشند بيشترشان گروندگان‌

و همانا پروردگار تو هر آينه او است تواناى مهربان.

تفسير

در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه چون طسم نازل شد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فرمود كه طاء طور سينا و سين اسكندريه و ميم مكه است و قمى ره فرموده طسم از حروف اسم اعظم خدا است و در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه طسم معناى آن انا الطّالب السّميع المبدى المعيد است و تحقيق حقيق راجع بفواتح السور در اول سوره بقره گذشت و نيز نقل شده كه طاء اشاره بشجره طوبى و سين كنايه از سدرة المنتهى و ميم خطاب بمحمد مصطفى صلّى اللّه عليه و اله و سلّم است‌

جلد 4 صفحه 97

و بعيد نيست چون فرموده اين آيات كتاب مبين است كه بيان كننده معارف و احكام است و صدق آن واضح است و پس از آن پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را مخاطب قرار داده و براى تسليت خاطرش فرموده جاى اين احتمال هست كه تو خود را بهلاكت اندازى و بكشى براى آنكه اهل مكه ايمان بآن نميآورند چرا اين اندازه خود را بمشقّت مياندازى ما اگر بخواهيم آنها مجبور بايمان شوند نازل مينمائيم بر آنها از آسمان علامت عذاب يا اثر شگفت‌آورى را كه گردنهاى گردنكشان در برابر آن بزير آيد و همه آنها قهرا مطيع و منقاد گردند ولى ما ميخواهيم آنها آشنا بوظائف خود شوند و از روى علم و معرفت عبادت و بندگى كنند و باراده و اختيار از معاصى اجتناب نمايند تا مستحق بهشت شوند لذا بتدريج آياتى براى تذكّر آنها ميفرستيم ولى مع الأسف نيامد نزد آنها هيچ آيات قرآن تازه واردى كه موجب تذكر آنها باشد در صورت توجه از طرف خداوند رحمن مگر آنكه آنها از آن رو گردان شدند و نسبت خضوع بأعناق با آنكه صفت خود آنها است يا براى ظهور اين صفت از آنها در اعناق است يا از اعناق رؤساء و گردنكشان آنها اراده شده يا مراد انكسار و افتادگى اعناق است و چون جزء آنها است با آن معامله ذوى العقول در جمع شده و در چند روايت از ائمه اطهار عليهم السلام كلمه آيه بعلائم حتمى ظهور صاحب الامر عليه السّلام از قبيل صيحه آسمانى و توقف خورشيد در نيمه روز و خروج روى و سينه‌ئى از قرص آن و نداى منادى از آسمان با صوت عالمگير همه براى بشارت بظهور آنحضرت بأسم و رسم و امر به تبعيّت از او كه جاى شك و شبهه براى احدى باقى نماند و اعناق معاندين خاضع شود منطبق گشته و آيه شريفه با آن واقعه تطبيق شده است در هر حال كفار مكه تمام آيات سابقه و لاحقه را تكذيب نمودند و بآن اكتفا ننمودند بلكه مسخره و استهزاء هم كردند لذا خداوند فرموده در آتيه نزديكى بآنها معلوم خواهد شد و خبردار ميشوند كه حق با كه بوده و چه كتابى قابل تصديق و تعظيم است و چه كس لايق استهزاء و تخفيف و بر بيشتر از آنها امر در دنيا مكشوف گرديد و ببقيّه در آخرت مكشوف خواهد شد و باز براى متذكر شدن آنها بنعمت و قدرت الهى فرموده آيا نظر ننمودند بزيادى ميوه‌هاى گوناگون و گلهاى‌

جلد 4 صفحه 98

رنگارنگ كه ما در زمين براى آنها رويانديم و دلالت بر قدرت تامّ و نعمت عامّ ما دارد و خوب و پسنديده و پر فائده است چون زوج در اين مقامات بر صنف اطلاق ميشود و از كريم در اين موارد حسن و صفا و كثرت نفع اراده ميگردد و آنها بجاى حق شناسى ناسپاسى كردند و بيشتر آنها بآيات ما ايمان نياوردند با آنكه دلالت اين صنع بر وجود صانع حكيم قادر تواناى ارجمند مهربان واضح و آشكار است و لذا با آنكه ميتواند بزودى از آنها انتقام بكشد مجازات آنها را بروز جزاى مقدّر در دنيا يا آخرت انداخته و تعجيل در عقوبت نفرموده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

طسم‌ «1» تِلك‌َ آيات‌ُ الكِتاب‌ِ المُبِين‌ِ «2»

‌به‌ نام‌ خداوند، بخشنده‌ مهربان‌‌-‌ طسم‌‌-‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ آيات‌ كتاب‌ آشكارا.

طسم‌ مكرر گفته‌ايم‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ حروف‌ مقطعه قرآن‌، رموزيست‌ ‌بين‌ ‌خدا‌ و ‌رسول‌ «ما يَعلَم‌ُ تَأوِيلَه‌ُ إِلَّا اللّه‌ُ وَ الرّاسِخُون‌َ فِي‌ العِلم‌ِ» ‌که‌ ائمه‌ اطهار هستند. ولي‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) شيخ‌ صدوق‌ مسندا روايت‌ كرده‌ فرمود:

«و اما طسم‌ فمعناه‌ انا الطالب‌ السميع‌ المبدء المعيد».

(تِلك‌َ آيات‌ُ الكِتاب‌ِ المُبِين‌ِ) تلك‌ اشاره‌ ‌به‌ آياتي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ سوره‌ بيان‌ مي‌فرمايد و قدرت‌ نمايي‌هايي‌ ‌که‌ ‌به‌ بندگان‌ نشان‌ مي‌دهد و كتاب‌ مبين‌ قرآن‌ مجيد ‌است‌ ‌که‌ مبين‌ مشكلات‌ و ايضاح‌ مجملات‌ و اخبار ‌از‌ مبهمات‌ و ‌غير‌ اينهاست‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 1)- باز در آغاز این سوره با نمونه دیگری از حروف مقطعه قرآن رو برو می‌شویم «طا، سین، میم» (طسم).

روایات متعددی از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله یا بعضی از صحابه در تفسیر «طسم» نقل شده که همه نشان می‌دهد این حروف علامتهای اختصاری از نامهای خدا، یا نامهای قرآن، و یا مکانهای مقدس و یا بعضی از درختان بهشتی و مانند آن است.

این روایات، تفسیری را که در آغاز سوره اعراف در این زمینه نقل کردیم تأیید می‌کند، و در عین حال با آنچه در آغاز سوره بقره آوردیم که منظور بیان اعجاز و عظمت قرآن است که این کلام بزرگ از حروف ساده و کوچک ترکیب شده است منافاتی ندارد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏7، ص328

منابع