آیه 107 سوره اعراف
<<106 | آیه 107 سوره اعراف | 108>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
موسی هم عصای خود را بیفکند به ناگاه آن عصا اژدهایی عظیم پدیدار گردید.
پس موسی عصایش را انداخت، پس به ناگاه اژدهایی آشکار شد.
پس [موسى] عصايش را افكند و بناگاه اژدهايى آشكار شد.
عصايش را انداخت، اژدهايى راستين شد.
(موسی) عصای خود را افکند؛ ناگهان اژدهای آشکاری شد!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
ثعبان: اژدها. اين لفظ ، فقط دو بار در قرآن آمده است: اعراف/ 107، شعراء/ 32 در لغت آمده: آن نوعى از مارهاى طويلى است كه بر نر و ماده هر دو اطلاق مى شود . اصل ثعب به معنى جارى كردن است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ إِنْ كُنْتَ جِئْتَ بِآيَةٍ فَأْتِ بِها إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «106»
(فرعون) گفت: اگر از راستگويانى و (مىتوانى معجزهاى بياورى يا) معجزهاى آوردهاى، آن را به ميان بياور.
فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ «107»
پس (موسى) عصاى خود را افكند ناگهان به صورت اژدهايى نمايان شد.
نکته ها
از عصاى حضرت موسى معجزات ديگرى نيز نمايان شد، از جمله اينكه پس از اژدها شدن، همهى بافتههاى ساحران را بلعيد، «تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ» «2» به آب دريا خورد و آن را شكافت، «أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ» «3»، به سنگ خورد و چشمههاى آب از آن جوشيد. «اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً» «4»
عصا در حضور خود موسى عليه السلام، مار كوچك و پر تحرّك شد و موسى فرار كرد، «جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً» «5» در حضور مردم مانند مار معمولى حركت مىكرد، «حَيَّةٌ تَسْعى» «6» و در حضور فرعون، مار بزرگ و اژدها شد. «فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ» بنابراين در تبليغ و تربيت بايد نوع و گرايش مخاطب را در نظر گرفت و هر كدام را با توجّه به موقعيّت خودش قانع كرد.
امام رضا عليه السلام فرمود: زمان حضرت موسى عليه السلام، سحر و جادوگرى رواج بسيارى داشت و آن حضرت با آوردن معجزهاى كه آنان قادر به انجام آن نبودند، سحرهايشان را باطل و با آنها اتمام حجّت نمود. «7»
«1». نهجالبلاغه، حكمت 216.
«2». شعراء، 45.
«3». شعراء، 63.
«4». بقره، 60.
«5». نمل، 10.
«6». طه، 20.
«7». عيوناخبارالرضا، ج 2، ص 80.
جلد 3 - صفحه 134
ميان افكندن عصا و اژدها شدن آن فاصلهاى نبود. «فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ»
پیام ها
1- معجزه، دليل صدق نبوّت است. «فَأْتِ بِها إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ» فرعون با ابراز اين سخن حقّ، اراده باطلى داشت و كسى را بالاتر از خود نمىدانست.
2- معجزه بايد براى همه روشن باشد و جاى هيچ شكّى باقى نگذارد. «مُبِينٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ (107)
فَأَلْقى عَصاهُ: پس انداخت موسى عصا را از دست خود، فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ: پس آن هنگام، عصا بعد از القا، مار عظيمى و اژدهائى شد ظاهر و هويدا، دهن گشاده، ما بين فكين او هشتاد ذراع، فك اسفل به زمين نهاد و
جلد 4 صفحه 156
فك اعلى بر كنگره قصر فرعون، روى به جانب تخت آورد. فرعون با ملازمان فرار نمودند. و به روايتى: فرعون بالاى تخت از شدت خوف، خود را ملوث نمود و آن روز چهل بار محدث شد، در صورتى كه چهل روز يكمرتبه حدث مىكرد، و هنگام فرار از ازدحام خلايق، بيست و پنج هزار نفر هلاك شدند. فرعون نعره زد اى موسى، قسم به خدائى كه فرستاده او هستى و به حق رضاع و تربيت، كه عصاى خود را بگير تا من به تو ايمان آورم، و بنى اسرائيل را به تو واگذارم. موسى عليه السّلام قفاى ثعبان را گرفت، همان عصا شد.
رفع شبهه: جماعتى از فلاسفه و طبيعيين، ظهور اين معجزه بزرگ را منكر شدهاند. و جواب آنها مبتنى بر سه مقدمه است:
1- اجسام متماثلند در تمام ماهيت و ذات، و متشابهند در حقيقت.
2- هر صفت و حالتى كه صحيح باشد بر بعض اجسام، همان صفت و حالت ثابت است در ساير اجسام و احرام، خواه آن جرم و جسم كبير باشد يا صغير، علوى باشد يا سفلى، جماد باشد يا ذى الحيات.
3- اثبات قدرت مطلقه الهيه بر كل ممكنات.
پس از ثبوت اين سه مقدمه، انقلاب و انتقال و استحاله و خرق و التيام و تغير و انفعال، در صور و اشكال و تبديل و ابدال، جائز و صحيح باشد؛ در اين صورت جسم و جرم عصا از همين اجسام و اوصاف بود كه قابليت صيرورت ثعبان داشت كه به اراده مؤثر قدير ماهيت آن به ماهيت ثعبان منقلب گشت، و اين انقلاب، امرى ممكن و در حيطه قدرت سبحانى است؛ استبعادى ندارد.
تبصره: اكثر برآنند عصاى آدم عليه السّلام كه از بهشت آورده و به طريق ارث ميان اولاد او بود تا به شعيب عليه السّلام رسيد با چهل عصاى ديگر كه از آباى او بود. چون موسى عليه السّلام اجازه حركت نمود فرمود: در اين خانه برو و عصائى بردار. وارد شده همين عصا به دست او آمد. به شعيب عليه السّلام ارائه داد، فرمود: ديگرى را اختيار كن. موسى عليه السّلام برگشت، عصا را در ميان آنها نهاد، ثانيا همان عصا به دست او آمد، تا نوبت چهارم، شعيب عليه السّلام دانست در اين حكمتى است، آن را به او داد. در مراجعت و مشاهده آتش، به طلب آن، بالاى كوه برآمد. خطابات الهى رسيد و از جمله القاى عصا و اژدها
جلد 4 صفحه 157
شد. به محض گرفتن، فورا عصا گرديد، و با هارون عليه السّلام مأمور دعوت فرعون شدند.
خواص عصا: به روايتى همه انبياء عصا در دست داشتند براى دورى از خيلاء و كبر.
در مجمع- فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: تعصّوا فانّها من سنن اخوانى المرسلين: «1» عصا بدست گيريد كه آن از سنن برادران من پيغمبران است.
و فرمود امير المؤمنين عليه السّلام: من خرج فى سفره و معه عصا من لوز مرّ و تلا هذه الاية: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ الى قوله وَ اللَّهُ عَلى ما نَقُولُ وَكِيلٌ» امنه اللّه من كلّ سبع ضارّ و من كلّ لصّ عاد و من كلّ ذات حمة حتّى يرجع الى اهله و منزله و كان معه سبعة و سبعون من المعقّبات يستغفرون له حتّى يرجع و يضعها: «2» هر كه در سفر خود بيرون رود، با او عصاى بادام تلخ باشد، و آيه شريفه «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ تا وَ اللَّهُ عَلى ما نَقُولُ وَكِيلٌ» را بخواند حق تعالى او را ايمن گرداند از هر درنده ضرر رساننده، و هر دزد ستم كننده و از هر جانور گزنده، تا آن كه مراجعت كند با اهل خود و با او هفتاد و هفت ملك در قدام و خلف او واو را محافظت نمايند و استغفار براى او كنند تا معاودت و عصا را بگذارد.
و اول كسى كه عصا به دست گرفت در خطبه، قس بن ساعده بود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سوره الأعراف «7»: آيات 107 تا 110
فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ (107) وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ (108) قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ (109) يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ فَما ذا تَأْمُرُونَ (110)
ترجمه
پس انداخت عصاى خود را پس آنگاه آن اژدهائى بود آشكار
و بيرون كشيد دستش را پس آنگاه آن نورانى بود براى نگرندگان
گفتند جمعى از قوم فرعون همانا اين هر آينه جادو گريست دانا
ميخواهد كه بيرون كند شما را از زمينتان پس چه دستور ميفرمائيد.
تفسير
پس از آنكه فرعون از حضرت موسى مطالبه معجزه نمود آنحضرت عصائى را كه اوصاف آن در ذيل قصّه حضرت شعيب ذكر شد و بحضرت موسى داده بود در دست داشت و بر زمين افكند ناگهان اژدهاى مهيبى شد كه لب زيرين آن بر زمين بود و لب بالاى آن بالاى كنگره قصر فرعون جاى گرفت كه ارتفاع آن هشتاد ذراع بود و چون چشم فرعون بآن اژدها افتاد و ديد از شكمش آتش بيرون مىآيد و بسمت
جلد 2 صفحه 459
او حركت ميكند خود را ملوّث نمود و امرا فرار كردند و فرياد زد اى موسى بگير او را و آنحضرت گرفت و بصورت اصليّه برگشت و گفتهاند اين عصا را حضرت آدم از بهشت با خود آورده بود و از مواريث انبيا بود تا بحضرت شعيب رسيد و او بداماد خود حضرت موسى داد و چون ثانيا مجلس بصورت اول خود تشكيل گرديد فرعون براى آنكه مبادا معجزه اول سحر باشد طلب معجزه ديگرى نمود ناگاه حضرت موسى دست راست خود را از گريبان چپ بيرون آورد در صورتى كه سفيدى و روشنى داشت كه نور آن بر نور آفتاب غالب شد و همه حضار جمع شدند براى نظاره آن و حضرت گندمگون بود مايل به سبزگى و باز دست بگريبان برد و بيرون آورد بحالت اصلى و موجب مزيد تعجب و حيرت گرديد فرعون خواست تسليم شود قبطيان كه اقوام و امراء دولت او بودند گفتند اين ساحر ماهرى است و ميخواهد ما را بوسيله سحر از مملكت خودمان خارج كند و بنى اسرائيل را كه تاكنون ذليل و زير دست ما بودند بر ما مسلط نمايد پس بايد براى اين پيش آمد چارهجوئى كرد و مجلس شورائى تشكيل گرديد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَأَلقي عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعبانٌ مُبِينٌ (107)
پس انداخت موسي عصاي خود را پس ناگاه آن عصا اژدهايي بسيار ظاهر و هويدا شد.
فَأَلقي عَصاهُ در موضوع اينکه عصا گفتند عصائي بود که حضرت آدم از بهشت آورده بود و بميراث يدا بيد در انبياء سير داشت تا بحضرت شعيب رسيد و جزو ودايع انبياء بود بضميمه عصاهاي هر يك يك انبياء که چهل عصا نزد شعيب بميراث رسيده بود موقعي که حضرت موسي را استيجار نمود براي گوسفندان باو گفت يكي از اينکه عصاها را بردار براي گوسفند چراني اينکه عصا بدست موسي آمد شعيب از از او گرفت و در ميان عصاها گذاشت و گفت يكي را بردار همين عصا آمد تا سه مرتبه و اينکه در دست انبياء سير كرد تا بدست پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم رسيد و از او بامير المؤمنين عليه السّلام و جزو ودايع امامت شد و الآن خدمت حضرت بقية اللّه (عج) است و پس از ظهور در دست مبارك آن حضرت است و آثار بسيار از او ظاهر ميفرمايد، و اصلا درباره عصا دست گرفتن اخبار بسياري داريم حتي دارد
من بلغ الاربعين و لم يتعصّ فقد عصي
بخصوص از لوز مرّ اگر باشد و بالاخص براي مسافرت که در خبر است از امير المؤمنين از حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود
(من خرج في سفر و معه عصا من لوز مرّ آمنه اللّه من كلّ سبع ضار و من كلّ لصّ
جلد 7 - صفحه 411
عاد و من کل ذات حمة حتي يرجع الي اهله و منزله و کان معه سبعة و سبعون من المعقبات يستغفرون له حتي يرجع و يضعها)
، فَإِذا هِيَ ثُعبانٌ مُبِينٌ اشكال- گفتند ثعبان مار بسيار بزرگيست که تعبير باژدها ميكنند و جانّ مار كوچكي است که تعبير بحيّه ميكنند خداوند در يك جا تعبير بجانّ فرموده كَأَنَّها جَانٌّ وَلّي مُدبِراً نمل آيه 10، يك جا تعبير بحية فرموده فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسعي طه آيه 20 در اينجا تعبير بثعبان كرد جواب- مواقع مختلف بوده موقعي که خداوند امر فرمود موسي را بدعوت فرعون و امر بالقاء عصا نمود حيّة و جانّ شد چون غرض اعطاء معجزه بود، و اما در اينکه مقام غرض اظهار معجزه و تهديد و تخفيف و تعجيز فرعونيان بود حتي گفتند بقدري عظمت داشت که شفتين خود را بدو طرف قصر فرعون گذاشت که قصر را با آنچه در قصر است بلع كند چنانچه سحر سحره فرعون را بلعيد، و كلمه مبين شايد اشاره بهمين عظمت بوده.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 107)- بلافاصله موسی دو معجزه بزرگ خود را که یکی مظهر «بیم» و دیگری مظهر «امید» بود، و مقام «انذار» و «بشارت» او را تکمیل میکرد، نشان داد:
ج2، ص77
نخست، «عصای خود را انداخت و به صورت اژدهای آشکاری درآمد» (فَأَلْقی عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم