رعایت ادبیات دانشنامه ای متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

آدم بن اسحاق قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آدم بن اسحاق)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«آدم بن اسحاق اشعری قمی» از راویان و محدثان موثق شیعه در قرن سوم هجری و ساکن بوده قم است. برخی او را از اصحاب امام هادی علیه‌السلام دانسته‌اند. نجاشی و شیخ طوسی ضمن توثیق او، «کتاب الحدیث» را از تألیفات او شمرده‌اند که در بردارنده مجموعه‌ای از سخنان پیشوایان دینی بوده است.

نام کامل آدم بن اسحاق اشعری قمی
زادگاه قم
وفات قرن سوم قمری
مدفن قم

Line.png

اساتید

عبدالله بن محمد الجعفی،...

شاگردان

احمد بن محمد بن عیسی اشعری، ابراهیم بن هاشم قمی،...

آثار

کتاب الحدیث،...

زندگی‌نامه

آدم بن اسحاق قمی در سده دوم و سوم هجری،[۱] همانند اجدادش در شهر قم می‌‌زیست. نسبش به قبیله اشعری در یمن می رسد، عده ای از افراد این قبیله پس از فتوحات اسلامی در ایران ساکن شدند.[۲]

خاندان او از شیعیان بزرگ و قابل اعتماد بودند و کثرت راویان و عالمان در میان آن‌ها به خوبی مشهود بود.[۳] پدرش اسحاق بن آدم توفیق یافت از امام رضا علیه‌السلام روایت نقل کند.[۴] زکریا بن آدم عموی آدم بن اسحاق بود و به گفته ابن داود: جایگاه ویژه‌ای نزد امام رضا و نیز امام جواد علیهماالسلام داشت.

هم عصر با امامان علیهم‌السلام

شکی نیست که «آدم بن اسحاق» روزگار پیشوایان معصوم علیهم السلام را درک کرد؛ اما تاریخ و منابع موجود نام هیچ یک از آن بزرگواران را معین نکرده است. البته بر سنگ قبر او که حسب الامر آیت الله گلپایگانی نصب گردیده از اصحاب امام هادی علیه‌السلام شمرده شده است.

به عقیده نگارنده: احتمال همزمانی دوران زندگی او با عصر امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم‌السلام قوت می‌‌یابد، به دلیل آن که پدرش - اسحاق بن آدم[۵] - و شاگرد او، ابراهیم بن هاشم[۶] از راویان و یاران امام رضا علیه‌السلام بودند و همچنین دیگر شاگردش - احمد بن محمد بن عیسی - از یاران امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم‌السلام بود.[۷]

در هر صورت بزرگترین افتخار آدم بن اسحاق همزمانی با عصر امام معصوم بود؛ هر چند توفیق حضور مستقیم در پیشگاه امام عصر خود را نیافت. البته وی با وجود جوّ خفقانی که به وسیله خلفای ظالم عباسی بر علیه شیعیان به وجود آمده بود هرگز رابطه معنوی‌اش را با خاندان امامت قطع نکرد و با نقل روایت‌هایی هر چند اندک، وفاداری خود را نسبت به مکتب تشیع به اثبات رساند.

وفات:

احتمال می‌‌رود زمان وفات آدم بن اسحاق اشعری قمی، به اواخر قرن سوم هجری برگردد، همان طور که نویسنده «اعیان الشیعه» نیز او را از راویان شیعی اواخر قرن سوم هجری می‌‌داند.[۸]

مدفن وی - چنانکه آقا بزرگ تهرانی در «الذریعه»[۹] نوشته و در کتاب «مراقد المعارف»[۱۰] آمده است - در قبرستان شیخان قم بوده؛ اما در حال حاضر اثری از آن به جای نمانده است و گفته شده است که آدم بن اسحاق در گلزار شیخان، نزدیک به زکریا بن آدم که عموی وی و از اصحاب امام رضا علیه السلام است، مدفون شده و سنگ مزارش نیز موجود است و بر روی سنگ مزارش این گونه نگارش شده است؛ این مرقد شریف شیخ بزرگوار آدم بن اسحاق بن آدم بن عبدالله اشعری قمی جلیل القدر است... .

جایگاه علمی

از مجموعه منابعی که درباره آدم بن اسحاق قمی است، چنین بدست می‌‌آید که وی با قافله علوم و معارف رایج آن روزگار همراه بود و حضور در پیشگاه استادان، تعلیم شاگردان و تألیف کتاب، جایگاه علمی‌‌ او را به خوبی نشان می‌‌دهد.

استادان:

با توجه به منابع موجود، تنها شمار اندکی از استادان را می‌‌توان یافت که وی در محضر آنان تحصیل کرده و نقل روایت کرده است. در کتاب‌های رجال شناسی با نام سه تن روبرو می‌‌شویم و با مراجعه به روایت‌هایش در کتاب‌های شیعی این تعداد به بیش از پنج نفر می‌‌رسد.

از جمله این اشخاص، «عبدالله بن محمد الجعفی» - صحابی امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام -[۱۱] است که آدم بن اسحاق بیشترین روایت را بدون حذف موارد تکراری - از او نقل کرده است.

شاگردان:

با این که بخش‌های بسیاری از زندگانی آدم بن اسحاق، با گذشت زمان پنهان گشته است، منابع موجود به ویژه روایات او نشان از همت فراوانش در مسیر تعلیم و تربیت شاگردان دارد. شاگردان اندکش با نقل حدیث از استاد، در راه نشر علوم و معارف اسلامی‌‌ قرار گرفته‌اند و هر کدام گام‌های بلندی برای حفظ آثار مکتب برداشتند.

«احمد بن محمد بن عیسی» و «ابراهیم بن هاشم» از جمله شاگردان آدم بن اسحاق هستند که هر یک به تنهایی روایت‌ها و احادیث فراوانی نقل کرده‌اند و در ردیف راویان موثق و عالمان وارسته شیعی قرار گرفته‌اند.

از نظر عالمان

نام این محدث شیعی در کتاب‌های رجال شیعه و نیز اهل سنت به چشم می‌‌خورد و مؤلفان آن‌ها به نیکی از وی یاد کرده و سیمایش را به خوبی معرفی کرده‌اند.

«آدم بن اسحاق» در نگاه رجال شناسان، فردی شایسته و ثقه است، به طوری که بزرگانی همچون: نجاشی،[۱۲] علامه حلی[۱۳] و برخی دیگر از عالمان شیعه با لفظ «ثقه» به تعریف و تمجید شخصیت او پرداخته‌اند.

در میان عالمان اهل سنت ابن حجر عسقلانی نویسنده «لسان المیزان» از او نام برده و با نقل جمله‌ای پرمعنا بر عظمت این شخصیت شیعی افزوده است. ابن حجر بعد از معرفی «آدم بن اسحاق» و برشمردن اساتید و شاگردانش، به نقل از «ابوعبدالله برقی» می‌‌نویسد: «قال: و کان زاهداً خاشعاً» ابوعبدالله برقی گفت: او (آدم بن اسحاق) زاهدی فروتن بود.[۱۴]

بدیهی است چنین جمله‌ای در کتاب ابن حجر عسقلانی می‌‌تواند دلیلی مضاعف بر عظمت شخصیت این محدث شیعی به شمار آید.

آثار و روایات

آدم بن اسحاق قمی در حیات علمی ‌‌خود و به منظور حضور هر چه بیشتر در این میدان، به تألیف کتاب روی آورد و نوشته‌ای به نام «کتاب الحدیث» از خود به جای گذاشت که در بردارنده مجموعه‌ای از سخنان پیشوایان دینی بود؛ اما گذشت زمان و دسیسه‌هایی که در کمین محو آثار تشیع بود، موجب شد تنها اثر وی - همانند بسیاری از آثار دیگر عالمان شیعی - مفقود شود؛ فقط نام آن کتاب در منابع تاریخی موجود باقی بماند. البته احتمال می‌‌رود کتاب وی در میان کتاب‌های بزرگتر روائی شیعه، همانند کتب اربعه ادغام شده باشد.

اغلب دانشمندان شیعی مانند: نجاشی،[۱۵] شیخ طوسی،[۱۶] ابن شهر آشوب،[۱۷] آقابزرگ تهرانی،[۱۸] و... وی را در شمار مؤلفان شیعه قرار داده و به تنها کتابش نیز اشاره کرده‌اند.

روایات:

تنها اثر به جای مانده از این محدث موثق شیعی، سخنان امامان معصوم علیهم‌السلام است که به طور غیرمستقیم از آن‌ها نقل کرده است. به عقیده نگارنده، شمار اندک احادیثی که از آدم بن اسحاق قمی‌‌ در میان کتاب‌های روائی شیعه (کتب اربعه، بحارالانوار، وسائل الشیعه) دیده می‌‌شود، از سی و یک مورد تجاوز نمی‌‌کند، که با حذف روایت‌های تکراری این تعداد به هفت روایت کاهش می‌‌یابد.

آیت الله خوئی تنها به یازده مورد از روایات او در «کتب اربعه» اشاره کرده است که تعدادی از آن‌ها تکراری است.[۱۹] و محقق اردبیلی در «جامع الروات» بدون حذف روایت‌های تکراری، شش حدیث از آدم بن اسحاق را در میان کتب اربعه برشمرده است،[۲۰] گرچه شمار روایت‌های او اندک است، اما محتوای متنوع و ژرف آن‌ها به گونه‌ای است که از یک موضوع فراتر رفته و در بخش‌های مختلفی از علوم اسلامی‌‌ (عقائد، تفسیر و اخلاق) و باب‌های گوناگون فقه (بیع، حدود، صلوة و صوم) جای گرفته است.

۱. تفسیر قرآن از زبان امام باقر علیه‌السلام:

آدم بن اسحاق با سه واسطه از امام محمدباقر علیه‌السلام حدیثی طولانی را روایت کرده است[۲۱] که حضرت با استفاده از آیات محکمات قرآن، به تفسیری شفاف و گویا از قرآن پرداخته است. موضوع روایت مربوط به مردمی ‌‌است که در زمان امام باقر علیه‌السلام درباره قرآن از خود سخن می‌‌گفتند و آن را تفسیر به رأی می‌‌کردند، گفتار آن‌ها سبب شد تا آن حضرت این روایت مفصل را بیان فرماید:

«خدای تعالی به مقداری که به مردم رسانید و فهمانید، از آن‌ها بازخواست می‌‌کند؛ چون "امر به توحید" و دعوت به یگانگی خدا در برنامه تمام پیغمبران الهی بود و همگی به آن دعوت کرده‌اند. مردمی‌‌ که آن دعوت را از هر پیغمبری شنیدند و نپذیرفتند، مشرک نامیده می‌‌شوند و جزای آن‌ها جهنم است. همچنین از مردمی‌‌ که در زمان پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله در مکه بودند و پیش از هجرت در مکه مردند، آن‌هایی که به شهادتین اقرار کردند و مردند به بهشت روند و کسانی که انکار کردند، مشرک‌اند و به دوزخ درمی‌‌آیند. بر پیغمبر صلی الله علیه وآله در مکه غیر از دعوت به توحید، امری از خدای تعالی نرسید؛ مگر دستوراتی مختصر، به زبان نرم به عنوان موعظه و اندرز و ادب، بدون آن که برای آن‌ها کیفر سختی بیان شود؛ اما وقتی پیامبر صلی الله علیه وآله به مدینه تشریف آورد، چهار ستون دیگر بر «شهادتین» به عنوان پایه و رکن اسلام اضافه شد و ارکان اسلام به پنج عدد رسید: شهادتین و نماز و زکات و حج و روزه و نیز حدود و ارث و بیان گناهان و معاصی، نازل گشت و کیفر و مجازات آن‌ها بیان شد، پس هر کس یکی از آن معاصی را مرتکب شود، هنگام ارتکاب، مؤمن نیست و در آن موقع پیراهن ایمان از تنش کنده می‌‌شود.[۲۲]

۲. ایمان حقیقی:

آدم بن اسحاق با دو واسطه، درباره ایمان حقیقی از امام جعفرصادق علیه‌السلام روایت کرد: «قال ابوعبدالله علیه‌السلام: یا هیثم التمیمی‌‌ اِنّ قوماً آمنوا بالظاهر و کفروا بالباطن فلم ینفعهم شییٌ و جاء قوم من بعدهم فآمنوا بالباطن و کفروا بالظاهر فلم ینفعهم ذالک شیئاً ولا ایمان بظاهرٍ الّا بباطن ولا بباطنٍ الّا بظاهرٍ»؛ امام صادق علیه‌السلام خطاب به هیثم تمیمی‌‌ فرمود: به درستی گروهی ایمان به ظاهر آوردند و نسبت به باطن کافر شدند. این گونه ایمان هیچ نفعی به حال آن‌ها نخواهد داشت و گروهی بعد از آن‌ها به عرصه وجود آمدند که ایمان به باطن داشتند و نسبت به ظاهر کافر بودند، این چنین ایمانی (نیز) هیچ سودی به حال آنان ندارد. هیچ «ایمان به ظاهری» ایمان نیست؛ جز با ایمان به باطن و هیچ «ایمان به باطنی» ایمان نیست؛ مگر با ایمان به ظاهر.[۲۳]

۳. فایده‌های نماز شب:

آدم بن اسحاق، با واسطه از امام صادق علیه‌السلام درباره نتیجه‌های نماز شب چنین روایت کرده است: «...عن ابی عبدالله علیه‌السلام قال: علیکم بصلاة اللیل فانّها سنّة نبیّکم و دأب الصالحین قبلکم و مطردة الداءعن اجسادکم، و قال ابوعبدالله علیه‌السلام صلاة اللیل تبیض الوجه و صلاةاللیل تطیب الریح و صلاة اللیل تجلب الرزق». امام صادق علیه‌السلام فرمود: بر شما باد نماز شب، که همانا روش پیامبر شما و شیوه و عادت صالحان پیش از شما و دورکننده بیماری از تن شما است. و (نیز) فرمود: نماز شب چهره را سفید و (آدمی‌‌ را) خوشبو و پاکیزه می‌‌سازد و روزی می‌‌آورد.[۲۴]

منابع

پانویس

  1. اعیان الشیعه، ج۲، ص ۸۵.
  2. اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۸۵.
  3. اعیان الشیعه، ج۲، ص ۸۵.
  4. رجال نجاشی، ص ۷۳، رقم ۱۷۶.
  5. رجال نجاشی، ص ۷۳، رقم ۱۷۶.
  6. رجال شیخ طوسی، ص ۳۶۹.
  7. همان، ص ۳۶۶، ۳۹۷ و ۴۰۹.
  8. اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۸۵.
  9. الذریعه، ج ۶، ص ۳۰۳، رقم ۱۶۱۳.
  10. مراقدالمعارف، ج ۱، ص ۳۱۴.
  11. رجال شیخ طوسی، ص ۱۲۷-۹۸ و ۲۲۵.
  12. رجال نجاشی، ص ۱۰۵، رقم ۲.
  13. رجال ابن داود، ص ۹، رقم ۱.
  14. لسان المیزان، ج ۱، ص ۳۳۵، رقم ۱۰۲۷.
  15. رجال نجاشی، ص ۱۰۵، رقم ۲۶۲.
  16. فهرست شیخ طوسی، ص ۱۶، رقم ۵۸.
  17. معالم العلماء، ص ۲۱، رقم ۱۲۴.
  18. الذریعه، ج ۶، ص ۳۰۳، رقم ۱۶۱۳.
  19. معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۴ و ۵.
  20. جامع الروات، ج ۱، ص ۸.
  21. کافی، ج ۲، ص ۲۸؛ بحار/۶۹/۸۵ ح ۳۰.
  22. اصول کافی، ج ۳، ص ۵۴ (ترجمه سید جواد مصطفوی).
  23. بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۳۰۲، ح ۱۱.
  24. همان، ج ۷۸، ص ۱۴۹، ح ۲۵.