جهانگیر خان قشقایی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«حکیم جهانگیر خان قشقایی» (۱۲۴۳-۱۳۲۸ ق)، فیلسوف، عارف، حکیم و ریاضیدان نامدار شیعه و از شاگردان ملا اسماعیل درب‌کوشکی است. حکیم قشقایی نقش بسزایی در احیاء فلسفه و رونق آن در اصفهان داشت. عالمان بزرگی مانند: شیخ حسنعلی اصفهانی، حاج آقا رحیم ارباب، آیت‌الله بروجردی و سید حسن مدرس از شاگردان او هستند.

جهانگیرخان.jpg
نام کامل جهانگیرخان قشقایی
زادروز ۱۲۴۳ قمری
زادگاه سمیرم اصفهان
وفات ۱۳۲۸ قمری
مدفن اصفهان، تخت فولاد

Line.png

اساتید

ملا اسماعیل درب کوشکی، محمدرضا صهبا قمشه‌ای، ملا حسینعلی تویسرکانی، میرزا محمدحسن نجفی،...

شاگردان

شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی، حاج آقا رحیم ارباب، آیت الله بروجردی، سید حسن مدرس، سید ابوالحسن اصفهانی،...

آثار

شرح نهج البلاغه، دیوان شعر،...

تحصیل و استادان

جهانگیرخان قشقایی در سال ۱۲۴۳ هـ.ق در خانواده‌ای از ایل قشقایی منطقه سمیرم استان اصفهان به دنیا آمد. جهانگیرخان در کوچ ییلاق و قشلاق، به تحصیل علم می‌پرداخت. استعداد و قابلیت وی در کسب علم تا حدی بود که احساس کرد ماندن در ایل و حرکت در کوچ زمستانی و تابستانی، با تحصیل او سازگاری ندارد، بنابراین تصمیم گرفت از آن ها جدا شود و در اصفهان بماند و به تحصیل بپردازد.[۱]

درباره چگونگی گرایش و نحوه ورود حکیم جهانگیرخان قشقایی به حوزه علمیه، سخنانی گفته شده است که درخور توجه است. استاد قدسی به نقل از جلال الدین همایی، درباره جریان آشنایی حکیم قشقایی با همای شیرازی در ابتدای ورودش به اصفهان می‌نگارد: «در برخوردی که بین همای شیرازی (پدربزرگ جلال الدین همایی) با حکیم قشقایی پیش می‌آید. حکیم قشقایی از مرحوم همای شیرازی نشانی تارساز را جویا می‌شود. ایشان ضمن راهنمایی وی به سوی تارساز، در اثنا سؤال و جواب متوجه می‌شود که این مرد آیتی از هوش و درایت و ذکاوت است. به وی می‌گوید: با این استعداد حیف است ضایع شوی. میل داری درس بخوانی؟ جهانگیرخان پاسخ می‌دهد: از خدا می‌خواهم. بدین ترتیب حکیم قشقایی به راهنمایی همای شیرازی در چهل سالگی راهی مدرسه طلاب می‌گردد و در سلک دانشوران علوم دینی جای می‌گیرد».[۲]

صفای باطن و فطرت پاک آن حکیم الهی بود که چنین تحول غیرقابل تصوری را خداوند در زندگی وی به وجود آورد. همت بلند حکیم قشقایی سبب می‌شود که بعد از گذشت ۴۰ سال ـ که بهار جوانیش در ایل قشقایی سپری شده بود ـ بقیه عمر شریفش را به یادگیری علوم مختلف ـ به ویژه فلسفه، حکمت، عرفان، فقه، اصول، ریاضی و هیئت، بگذراند.[۳]

همچنین نقل می‌کنند: «در حالی که متأثر از گفته شخص راهنما بوده است؛ در بازار (اصفهان) مشاهده می‌کند جماعتی در اطراف شخصی، با خضوع و خشوع حرکت می‌کنند و ادای احترام می‌نمایند. علت را جویا می‌شود؟ می‌گویند: وی یکی از علمای اصفهان است. حکیم جهانگیرخان در اراده‌اش مصمم‌تر می‌شود و با جدیت پی تحصیل دانش می‌رود».[۴]

مورخ دیگری چنین نوشته است: «در یکی از تابستان‌ها که ایل قشقایی به ییلاق سمیرم آمده بود، جهانگیرخان نیز مانند سایر افراد ایل که برای خرید و فروش و رفع حوائج شخصی خود به اصفهان می‌آمدند، او هم به اصفهان آمد؛ و در ضمن تارش هم خراب شده بود و می‌خواست آن را تعمیر نماید. از شخصی سراغ تارساز را گرفت و او یحیی ارمنی، تارساز معروف مقیم جُلفای اصفهان را به او نشان داد. ضمناً به او گفت: برو پی کار بهتری و علم بیاموز، از تار زدن بهتر است. گفته آن شخص به جهانگیرخان خیلی اثر کرد. او در مدرسه صدر حجره‌ای برای خود گرفت و با یک عشق و علاقه مفرطی پی تحصیل رفت و رتبه‌اش به جایی رسید که یکی از بزرگان از حکما و فقها و مدرسین اصفهان شد».[۵]

حکیم قشقایی در قسمت شرقی مدرسه صدر بازار اصفهان، حجره شماره دوم بعد از ایوان سکونت داشت.[۶] او با آخوند کاشی (متوفی: ۱۳۳۲ هـ.ق) هم مباحثه بود. آنان ارتباط قلبی خاصی با هم داشتند و هر دو از شاگردان آقا محمدرضا قمشه‌ای بودند و تا پایان عمر در مدرسه صدر زیستند و همسر اختیار ننمودند.

معروفترین اساتید حکیم قشقایی عبارتند از:

  • محمدرضا صهبا قمشه‌ای (متوفی: ۱۳۰۶ هـ.ق): از حکما و عرفای اصفهان بوده است. جهانگیرخان که سال ها شاگرد علامه آقا محمدرضا قمشه‌ای بود، پس از هجرت استادش از اصفهان، به شوق استفاده از محضر وی به تهران می‌رود.
  • ملا حسینعلی تویسرکانی (متوفی: ۱۲۸۶ هـ.ق): که در حوزه علمیه اصفهان به تدریس مشغول بود و بسیاری از مردم مقلد وی بودند. کشف الاسرار در شرح شرایع، شرح بر جامع عباسی، فصل الخطاب در اصول و رساله‌ای در رد اخباریه از آثار اوست. وی در تخت فولاد اصفهان، در تکیه آقا حسین خوانساری مدفون گردید.
  • شیخ محمدباقر نجفی مسجدشاهی؛ وی از شاگردان سید محمدباقر شفتی در اصفهان و شیخ مرتضی انصاری در نجف بود.
  • ملا حیدر صباغ لنجانی (متوفی: ۱۲۸۸ هـ.ق): حکیم جهانگیرخان قشقایی علوم عقلی را نزد او فراگرفت.
  • میرزا محمدحسن نجفی (متوفی: ۱۳۱۷ هـ.ق): حکیم قشقایی شرعیات را نزد این مجتهد عالی مقام فراگرفت.
  • ملا اسماعیل اصفهانی درب کوشکی (متوفی: ۱۳۰۴ هـ.ق).
  • میرزا عبدالجواد حکیم خراسانی (متوفی: ۱۳۲۷ هـ.ق).

تدریس و شاگردان

آیت الله جهانگیرخان قشقایی در علوم نقلی و عقلی، به ویژه در حکمت به مرحله کمال رسید و در مدرسه صدر اصفهان به تدریس پرداخت. بزرگان از اهل علم و ادب برای استفاده از مکتب متعالی وی شتافتند. حکیم قشقایی گاهی در شبستان مسجد جارچی[۷] تدریس می‌کرد.[۸]

او روزهای پنجشنبه و جمعه، به تدریس ریاضی و هیئت می‌پرداخت. وی گاهی نیز به تدریس نهج البلاغه می‌پرداخت و آن را با حکمت، تحلیل می‌کرد.[۹] نزدیک به ۱۳۰ نفر در درس شرح منظومه وی شرکت می‌کردند.[۱۰]

وی سطوح مختلف دروس حوزوی ـ حتی رتبه عالی درس خارج را ـ تدریس می‌کرد. او کتاب های اسفار و شفا و شرح منظومه را با بیانی شیوا تدریس می‌نمود.[۱۱] آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و آیت الله بروجردی در درس خارج او شرکت کرده بودند.[۱۲]

حکیم قشقایی جزو نامدارترین مدرسان حوزه علمیه تهران بود. در مدرسه سپهسالار تهران شهرت بود که در مدرسه صدر اصفهان، دو نفر فاضل معمر بی‌نظیر ایران، آخوند ملا محمد کاشی و جهانگیرخان قشقایی هستند.[۱۳] شیخ عباس قمی می‌نویسد: «جهانگیرخان در علم و عمل به جایی رسید که از اقطار بلاد به حوزه درسش آمدند».[۱۴]

آقا بزرگ تهرانی می‌نویسد: «جهانگیرخان چنان کوشید که به اعلی درجات علم دست یافت... و از سایر بلاد به قصد استفاده از او به حوزه درسش ‌شتافتند.[۱۵] مورخ دیگری می‌نویسد: «میرزا جهانگیرخان قشقایی در مدرسه صدر اصفهان تدریس می‌کرد و بیشتر استادان معقول خوشه چین خرمن دانش او بوده‌اند».[۱۶]

برخی از شاگردان جهانگیرخان قشقایی عبارتند از:

  • ملا محمدجواد آدینه‌ای (متوفی: ۱۳۳۹ هـ.ق): وی از مدرسان حکمت، هیئت و نجوم و... در مدرسه صدر اصفهان بود. قبر وی در تخت فولاد اصفهان است.
  • سید محمدعلی ابطحی سدهی (متوفی: ۱۳۷۱ هـ.ق): وی ۵۰ کتاب نوشته است، از جمله شرح فارسی بر کفایه، تعلیقه بر فرائد و ختام الغرر.
  • میرزا محمود ابن الرضا (۱۲۸۵ـ۱۳۵۵ هـ.ق): وی جزو شاگردان آخوند کاشی و میرزا محمدهاشم چهارسوقی خوانساری در اصفهان و سید محمدکاظم یزدی، آخوند خراسانی و شریعت اصفهانی در نجف اشرف بود.
  • آقا ضیاءالدین عراقی (۱۲۷۸ـ۱۳۶۱ هـ.ق): وی از نام آوران علم اصول است. مقالات الاصول و شرح تبصره علامه از آثار اوست.
  • حاج آقا رحیم ارباب (۱۲۹۷ـ۱۳۹۶ هـ.ق): وی سطوح عالی فلسفه و حکمت (مثل شرح اشارات و شفا) و نهج البلاغه و یک دوره اخلاق را نزد جهانگیرخان قشقایی فراگرفت.
  • سید ابوالحسن اصفهانی (۱۲۸۴ـ۱۳۶۵ هـ.ق): آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در روستای «مَدیسِهْ» از توابع لنجان اصفهان به دنیا آمد، پدرش (سید محمد) همراه سید عبدالحمید (پدر خود) از بهبهان به اصفهان و سپس به کربلا مهاجرت کرده بودند، آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی تا پایان عمر در نجف به تدریس و انجام امور مسلمانان اشتغال داشت. وی در کاظمین دیده از جهان فانی فروبست و در صحن مطهر امیرالمؤمنین در کنار قبر فرزند شهیدش سید محمدحسن مدفون گردید.
  • شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی، (۱۲۷۹ـ۱۳۶۱ هـ.ق): وی فلسفه را نزد حکیم قشقایی فراگرفت. او دارای کرامات بسیاری بوده است.
  • میرزا محمدباقر امامی (متوفی: ۱۳۶۴ هـ.ق): عالم، ‌حکیم، فاضل، زاهد و از شاگردان جهانگیرخان قشقایی، آقا سید محمدباقر درچه‌ای و آخوند کاشی بود. او کتاب گرانسنگی در حکمت و کلام تألیف نموده است.
  • اسدالله ایزد گشسب (۱۳۰۳ـ۱۳۶۶ هـ.ق): وی دارای تألیفات بسیاری است.
  • آیت الله سید حسین بروجردی (متوفی: ۱۳۸۰ هـ.ق): مرجع و زعیم بزرگ جهان اسلام، از شاگردان نامی حکیم قشقایی است.
  • میرزا مهدی بیدآبادی اصفهانی (متوفی: ۱۳۶۵ هـ.ق): وی دارای تألیفات بسیار است از جمله: ‌ابواب الهدی و اعجاز قرآن.
  • میرزا حسن خان جابری انصاری (۱۲۸۷ـ۱۳۷۶ هـ.ق): از این ادیب و مورخ توانا، ۲۴ اثر علمی ـ ادبی باقی مانده است.
  • حاج میرزا محمدعلی حکیم الهی سلطان آبادی (۱۲۷۴ـ۱۳۲۵ هـ.ق)
  • محمدعلی زاهد قمشه‌ای، معروف به ابوالمعارف (متولد: ۱۲۹۰ هـ.ق)

آثار و تألیفات

از جمله آثار منسوب به حکیم قشقایی عبارت است از:

  • شرح نهج البلاغه؛ جابری انصاری که از شاگردان جهانگیرخان بوده است، می‌نویسد: «در مدرسه صدر خدمت آن بزرگوار نهج البلاغه می‌خواندم و شرحی برآن کتاب مستطاب می‌نوشت».[۱۷]
  • دیوان شعر؛[۱۸] این شعر منسوب به حکیم قشقایی است:

دوش عشقت برد آرام از دل و از چشم خواب یاد رویت بود کارم تا برآمد آفتاب

دل گرفت از مدرسه یاران کجا کوی حبیب جان فسرد از وسوسه، ساقی بده جام شراب[۱۹]

رونق دهنده فلسفه

عناد متحجرین نسبت به فلسفه در زمان حکیم قشقایی به قدری زیاد بود که استاد جلال الدین همایی می‌نویسد: «مرحوم قشقایی فلسفه را در اصفهان از تهمت خلاف شرع و بدنامی کفر و الحاد نجات داد. سهل است که چندان به این علم رونق بخشید که فقها و متشرعان نیز آشکارا با میل و علاقه روی به درس فلسفه نهادند و آن را مایه فضل و مفاخرت می‌شمردند».[۲۰]

و در «دیوان طَرَبْ» اصفهانی آمده است: «جهانگیرخان در اثر شخصیت بارز علمی و تسلم مقام قدس و تقوی و نزاهت (پاکدامنی) اخلاقی و حسن تدبیر حکیمانه که همه در وجود وی مجتمع بود؛ تحصیل فلسفه را که بین علما و طلاب سخت موهون (سست) و با کفر و الحاد مقرون بود؛ از آن بدنامی به کلی نجات داد و آن را در سرپوش درس فقه و اخلاق چندان رایج و مطلوب ساخت که نه فقط دانستن و خواندن آن موجب ضلالت و تهمت بی‌دینی نبود؛ بلکه مایه افتخار و مباهات محسوب می‌شد. وی معمولاً یکی دو ساعت از آفتاب برآمده در مسجد جارچی سه درس پشت سر هم می‌گفت؛ که درس اولش شرح لمعه (فقه) و بعد از آن شرح منظومه (حکمت) و سپس درس اخلاق بود و به این ترتیب فلسفه را به مانند "حشو جوز[۲۱] و قند و لوزینه[۲۲] فقه" با اخلاق به خورد طلاب می‌داد».[۲۳] این مثال کنایه از این است که وی فلسفه را در میان دروس فقه و اخلاق، به سبک شیوایی تدریس می‌کرد».

در اوایل قرن ۱۳ هـ.ق، حوزه ‌تدریس و تعلیم فلسفه صدرایی حدود نیم قرن در اصفهان بوسیله دو استاد نامدار: علامه بزرگوار آخوند ملا محمد کاشانی و حکیم جهانگیرخان قشقایی، گرمی و رونقی بسزا داشت، چندان که طلاب این علم را از بلاد دور و نزدیک از ممالک مجاور برای درک محضر ایشان به اصفهان می‌شتافتند و سالیان دراز نام «آخوند» (آخوند کاشی) و «خان» (جهانگیرخان قشقایی) ورد زبان علما و محصلان علوم قدیم بود».[۲۴]

اخلاق و شیوه زندگی

حکیم قشقایی از هنگامی که وارد حوزه علمیه اصفهان شد، تا موقعی که بدرود حیات گفت، با همان لباس ساده ایل قشقایی شامل کلاه پوستی و پالتو پوست، زندگی را در حجره سپری نمود و در همان حجره به دیار باقی شتافت. شاید او برای تأسی به استادش، آقا محمدرضا قمشه‌ای این گونه لباس می‌پوشید. بعضی از شاگردان حکیم قشقایی مثل حاج آقا رحیم ارباب نیز تغییر لباس ندادند.

حکیم قشقایی هنگام اقامه نماز جماعت ـ به علت استحباب گذاشتن عمامه در موقع نماز ـ کلاه از سر برمی‌گرفت و با شال کمر عمامه‌ای درست می‌کرد و بر سر می‌نهاد.[۲۵]

شهید مطهری در مورد ایشان می فرماید: «مرحوم خان علاوه بر مقام علمی و فلسفی، در متانت و وقار و انضباط اخلاقی و تقوا نمونه بوده است. تا آخر عمر در همان لباس عادی اولی خود باقی بود و فوق العاده مورد ارادت شاگردان و آشنایان قرار داشت».

آیت الله آقا رحیم ارباب نیز در مورد ایشان می فرماید: «مرحوم خان، در اتقان، مردی بود کم نظیر که من مثل او را ندیدم. جامع حکمت، معقول و منقول، بسیار خوش اخلاق، نسبت به طلاب بسیار مهربان و در تربیت آنها کوشا بود. روز چهارشنبه درس ایشان به وعظ و اخلاق اختصاص می یافت. مردی بود منیع الطبع، از کسی پول قبول نمی کرد حتی هنگامی که نیاز داشت یا مقروض بود. از عرفان بهره های کافی و وافی داشت و خود عارفی وارسته بود».

حکیم قشقایی از مال‌الاجاره زمینی که داشته است؛ روزگار می‌گذرانده[۲۶] و از سهم امام و شهریه استفاده نمی‌کرده است. مال‌الاجاره زمین کشاورزی متعلق به وی در شهر دهاقان سالی ۴۰ تومان و از زمین روستای آغداش، ۱۵ الی ۲۰ تومان، برای وی می‌فرستاده‌اند.[۲۷]

در مقابل مشروطه

آیت الله حاج آقا رحیم ارباب فرمود: «پس از اعلام مشروطیت، در جلسه علمای اصفهان، مخصوصاً روحانیون مسجد شاهی (مثل حاج نورالله و برادرش آقا نجفی)، جهانگیرخان مشروطه را از اصالت مبرا دانست و آن را تا حدودی زاییده دسایس استعمارگران فرنگ خواند، تا جایی که فرمود: اگر چه توده مردم به مشروطه دل بسته‌اند و جان‎ها باخته‌اند؛ ولی این ریشه در استبداد دارد. شاید هم می‌خواهند دین مردم را بدزدند و سپس گفت: آقا رحیم چنین نیست؟ من سکوت کردم. فرمود: آقا رحیم سکوت کن، سکوت اسلم است».[۲۸]

وفات

مرحوم آیت الله جهانگیرخان قشقایی، سرانجام در ماه رمضان سال ۱۳۲۸ هـ.ق در سن ۸۵ سالگی در اصفهان وفات نمود و در تخت فولاد مدفون شد. گویند وقتی جهانگیر خان درگذشت، آخوند کاشی در گوشه ای از مدرسه صدر نشسته بود و آه می کشید و ناله می کرد و می گفت: «کمرم شکست».[۲۹]

پانویس

  1. حدیقه الشعراء، ج ۱، ص ۳۸۸.
  2. شعوبیه، ص ۱۱۳.
  3. اصفهان، لطف الله هنرفر، ص ۲۹۹.
  4. فصلنامه عشایری ذخایر انقلاب، شماره ۴، سال ۱۳۶۷، ص ۱۲۷.
  5. شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج ۱، ص ۲۸۴.
  6. نشریه انجمن فلسفه، سال اول، شماره ۲، ص ۵۷ و ۶۳.
  7. مسجد جارچی در بازار بزرگ اصفهان و نزدیک مدرسه صدر واقع شده است. بانی آن، سلطان جارچی باشی شاه عباس اول است. (آثار اصفهان، ص ۵۲۴).
  8. گلزار معانی، حسین مدرس رفسنجانی، ص ۶۳۲.
  9. اصفهان، ص ۳۲۰.
  10. گلزار معانی، ص ۶۳۲.
  11. زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، ص ۵۸.
  12. مجله نور علم، شماره ۷، دوره سوم، شماره ۲۸، ص ۹۸.
  13. تاریخ جرائد ایران، محمد هاشمی، ج ۱، ص ۲۳۸.
  14. فوائد الرضویه، ص ۸۸.
  15. طبقات اعلام الشیعه، ج ۱، ص ۳۴۴.
  16. تاریخ مشاهیر ایران و عرب، ص ۳۲.
  17. تاریخ اصفهان، جابری انصاری، ج۱، ص۵۶.
  18. معجم رجال الفکر والادب فی النجف، محمدهادی امینی، ص ۳۵۲ به نقل از زندگانی حکیم قشقایی، ص ۶۵.
  19. حدیقه الشعراء، ج ۱، ص ۳۸۸.
  20. دو رساله همایی، ص ۱۸.
  21. هلو یا شفتالوی خشک شده که درون آن را با مغز جوز (گردو) پر می‌کنند.
  22. یک نوع شیرینی که با مغز بادام، پسته، گلاب و شکر درست می‌کنند.
  23. دیوان طرب، مقدمه، ص ۷۰.
  24. زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، ص ۷۷ و ۷۸.
  25. تاریخ اصفهان و ری، ص ۳۱۵.
  26. سیمای فرزانگان، ج ۳، ص ۴۲.
  27. تاریخ حکما، ص ۸۵.
  28. از مضراب تا محراب، خسرو احتشامی، ص ۳۴.
  29. تخت فولاد، سید احمد عقیلی، ص ۱۵۱.

منابع

  • گلشن ابرار، جلد۳، "زندگینامه جهانگیر خان قشقایی" از مهدی قرقانی.
  • "سالروز درگذشت میرزا جهانگیرخان قشقایی"، معصومه اسماعیلی، مجله نامه جامعه، شهریور۱۳۸۷، شماره۴۸.
  • تخت فولاد، سید احمد عقیلی، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، چاپ هفتم، ۱۳۹۳.

آرشیو عکس و تصویر