طمأنینه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۹ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۰۵ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ویرایش)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

طمأنینه یعنی آرامش، تسکین و آسودگی خاطر، که در مقابل آن، تشویش، نگرانی و اضطراب است. اگر انسان از چیزهایی که پریشانی خاطر می آورد دوری کند، زمینه رسیدن به حالت طمأنینه و آرامش را فراهم ساخته است.

مفهوم آرامش و اهمیت آن

"آرامش" در لغت به معنی حالتی نفسانی همراه با آسودگی و ثبات[۱] و نیز به معنای آرامش و سکون می‌باشد[۲] و در اصطلاح اسم مصدر از آرمیدن است و در برابر اضطراب و دلهره بکار می‌رود و به حالت نفسانی و صفت روانی و قلبی خاص (آسودگی خاطر، ثبات و طمأنینه) گفته می‌شود.[۳] آرامش در دو سطح فردی و اجتماعی قابل بررسی است که بعد اجتماعی آن را می‌توان امنیت نامید.

انسان به طور طبیعی در طول زندگی در اثر نگرانی‌ها، اضطراب‌ها و ناآرامیهای دنیای جدید، بیش از پیش به احساس امنیت و آرامش نیازمند بوده، همچنان در پی یافتن راه‌های جدید برای رسیدن به آرامش است.

مکاتب روان درمانی، همگی اهداف اصلی خود را رهایی از اضطراب و پدیدآوردن احساس امنیت می‌دانند. از میان کوشش‌های فراوانی که برای پیش‌گیری از ابتلاء به نگرانی و افسردگی به عمل آمده، برخی رویکردهای جدید در میان روانشناسان به تأثیر دین و ایمان در سلامت روان اشاره دارند.

عوامل ایجاد آرامش

ایمان:

ایمان به خدا از نگاه روانشناسان، سرچشمه‌ای بیکران از آرامش و قدرت معنوی را داراست که هر گونه اضطراب و نگرانی را از انسان زدوده، در برابر هر گونه فشار درونی و بیرونی به انسان مصونیت می‌بخشد.[۴] انسان مؤمن که ریشه‌های اعتقادی خویش را محکم و خلل ناپذیر کرده و در مقام عمل فقط به انجام تکالیف الهی نظر دارد و خداوند را ولی و سرپرست خود می‌داند، هیچگاه هراس و اندوهی به قلبش راه نمی‌یابد:[۵] «اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»؛[۶] خداوند، ولّی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند؛ آنها را از ظلمت‌ها به سوی نور بیرون می‌برد.

یاد خدا:

انسان بعد از آنکه همواره به یاد خدا بود، ناگزیر مهر او در دلش نشسته، قلبش به یاد او آرام می‌گیرد.[۷] و رحمت و مهربانی او و وعده‌های نیکویش به مؤمنان، هر گونه ترس و دلهره حتی ترس از عذاب خدا را از روانش می‌زداید: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِی تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَىٰ ذِکرِ اللَّهِ ذَٰلِک هُدَى اللَّهِ یهْدِی بِهِ مَنْ یشَاءُ»؛[۸] خداوند بهترین سخن را نازل کرده، کتابی که آیاتش همانند یکدیگر است؛ آیاتی مکرر دارد (با تکرار شوق انگیز) که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانی که از پروردگارشان می‌ترسند، می‌افتد؛ پس برون و درونشان نرم و متوجه ذکر خدا می‌شود؛ این هدایت الهی است که هر کس را بخواهد با آن راهنمایی می‌کند.

رضایت به خواست الهی:

اگر انسان باور داشته باشد که خداوند متعال همیشه خیرخواه بندگان خود است و به خواست الاهی گردن نهد، هیچ دغدغه ای نخواهد داشت.

تلاوت قرآن:

همانگونه که نزول تدریجی قرآن بر قلب پیامبر موجب آرامش او می‌ گشت،[۹] تلاوت مستمر آن نیز به انسان آرامش می‌بخشد: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیتْ عَلَیهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ»؛[۱۰] مؤمنان کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان می‌گردد و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده می‌شود، ایمانشان فزونتر می‌گردد و تنها بر پروردگارشان توکّل دارند.

توکل:

توکل به خدا و واگذاری همه حوادث به علم و تدبیر الهی، همراه کوشش و تلاش، انسان را از اندوه، محرومیت‌ها و تأسف برگذشته‌ها و نیز شادی بیهوده بر کام‌یابی رها می‌سازد،[۱۱] انسان مؤمن با تسلیم مطلق در برابر خداوند، همواره از او خشنود بوده، هیچ حادثه‌ای را در جهان ناخوشایند نمی‌بیند.[۱۲]

ازدواج با همسر صالح:

قرآن می فرماید: "یکی از نشانه ها و آیات الهی این است که برای شما از جنس خودتان همسرهایی آفرید تا با او به سکونت و آرامش برسید".[۱۳] و در آیه دیگر می فرماید: او خدایی است که (همۀ) شما را از یک فرد آفرید و همسرش را نیز از یک جنس قرار داد، تا در کنار او بیاساید.[۱۴]

شب و خواب:

خداوند در قرآن می فرماید: «هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکمُ اللَّیلَ لِتَسْکنُوا فِیهِ»؛[۱۵] "او همان کسی است که شب را برای شما قرار داد تا در آن آرام شوید". و نیز می فرماید: «وَجَعَلْنَا نَوْمَکمْ سُبَاتًا»؛[۱۶] و خواب شما را مایه آرامشتان قرار دادیم.

پاکیزگی و نظافت:

در روایات زیادی آمده است که شستن لباس و شستن سر و یا خوردن غذای سالم و... باعث از بین رفتن غم و غصه می شود، از جمله: قال علی علیه السلام: «غسل الثیاب یذهب بالهمّ و الحزن».[۱۷] قال الصادق علیه السلام: «من وجد همّاً فلا یدری ما هو فلیغسل رأسه».[۱۸]

عوامل سلب آرامش

بعضی از عوامل از بین رفتن آرامش که در روایات بدان ها اشاره شده است عبارت اند از:

دلبستگی به دنیا:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: "الرغبة فی الدنیا تورث الغم والحزن، والزهد فی الدنیا راحة القلب والبدن"،[۱۹] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: "رغبت و علاقه به دنیا موجب غم و حزن انسان است و زهد و بی رغبتی به دنیا موجب راحتی قلب و بدن است".

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «بهره نیکوی این جهان پرهیزکاری است، روی گردانی از دنیاخواهی موجب آرامش و ایمنی انسان است و آرامش‌های مادی گذرا و نابودشدنی است».[۲۰]

امام خمینی نیز با توجه به روایات به فرزندشان حاج سید احمد فرمودند: «...من آنچه ملاحظه کردم و مطالعه در حال قشرهای مختلف نمودم، به این نتیجه رسیده ام که قشرهای قدرتمند و ثروتمند، رنج های درونی و روانی و روحیشان از سایر اقشار بیشتر و آمال و آرزوهای زیادی که به آن نرسیده اند بسیار رنج آورتر و جگرخراش تر است... آنچه مایه نجات انسان ها و آرامش قلوب است، وارستگی و گسستگی از دنیا و تعلقات آن است که با ذکر و یاد دایمی خدای تعالی حاصل می شود».[۲۱]

طمع و چشم‌داشت به مال مردم:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: "من نظر الی ما فی ایدی الناس، طال حزنه و دام اسفه".[۲۲] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: "کسی که به مال دیگران طمع داشته باشد، حزن و اندوهش طولانی خواهد شد".

حسادت:

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: "غیر از حسود ظالمی را ندیدم که شبیه ترین کس به مظلوم باشد؛ زیرا دارای قلبی غصه دار و حزنی پیوسته است".

پانویس

  1. دهخدا، لغت نامه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ چاپ اول، ج۱، ص۹۸.
  2. ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۱۳ق، چاپ سوم، ج۸، ص۲۰۴، احمد فراهیدی، العین، انتشارات اسوه قم، ۱۴۱۴ق، چاپ اول، ج۲، ص۱۰۹۵.
  3. دهخدا، لغت نامه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ چاپ اول، ج۱، ص۹۸.
  4. ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدی قائن، تهران، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب ۱۳۵۶، چاپ اول، ص۱۷۸.
  5. طباطبائی، المیزان، مترجم سید محمدباقر موسوی همدانی، قم انتشارات جامعه مدرسین، چاپ اول، ج۲، ص۵۲۸.
  6. سوره بقره، ۲۵۷.
  7. قوجوی مصطفی، حاشیه محیی الدین شیخ زاده علی تفسیر البیضاوی، به کوشش محمد عبدالقادر شاهین، بیروت دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۹ق، ج۵، ص۱۲۲.
  8. سوره زمر آیه ۲۳، طبرسی مجمع البیان، مؤسسه ۱ علمی بیروت، بیروت، چاپ اول ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۳۹۵.
  9. سوره فرقان، ۳۲.
  10. سوره انفال، ۲.
  11. سوره حدید، ۲۲.
  12. نجاتی محمدعثمان، قرآن و روانشناسی، ترجمه عباس عرب، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی ۱۳۷۷، چاپ سوم، ص۳۴۳-۳۴۴.
  13. سوره روم، ۲.
  14. سوره اعراف، ۱۸۹.
  15. سوره یونس ۶۷، سوره قصص ۷۳، سوره غافر ۶۱.
  16. سوره نبأ، ۹.
  17. بحارالانوار، ج۷۶، ص۸۴ والخصال.
  18. بحارالانوار، ج۷۶، ص ۳۲۳.
  19. بحارالانوار، ج۷۳، ص۹۱.
  20. نهج البلاغه، خطبه۱۱.
  21. وعده دیدار، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، نامه ۲۶/۴/۱۳۶۳.
  22. بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۷۲.

منابع