شیخ عباس مشکوری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: شیخ عباس مشكوری، آل مشكور، قيام تنباكو،...' ایجاد کرد)
 
(اضافه کردن رده)
سطر ۲۵۹: سطر ۲۵۹:
  
 
غلامرضا گُلي‌زواره, ستارگان حرم، جلد 18، صفحه 235-261
 
غلامرضا گُلي‌زواره, ستارگان حرم، جلد 18، صفحه 235-261
 +
[[رده:علمای قرن سیزدهم]]

نسخهٔ ‏۵ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۱۶

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



بيرق پارسايي

مؤسس آل مشكور

يكي از عالمان بزرگ كه در عصر خويش از تقدس والايي برخوردار بود. آیت الله شيخ مشكور حولاوي است. وي فرزند محمد، فرزند كوچك خاقاني[۱] و بنيانگذار خاندان مشكوري است.

او در سال 1209 ق. در نجف، ديده به جهان گشود. وي پس از سپري نمودن دوران كودكي و نوجواني و تحصيلات مقدماتي، از محضر آيات عظام شيخ علي كاشف الغطا، شيخ حسن كاشف الغطا (صاحب انوارالفقاهه)[۲] و شيخ محسن اعسم؛ از شاگردان برجسته شيخ جعفر كاشف الغطا و صاحب كتاب كاشف الظلام، بهره‌مند شد. او پس از دست‌يابي به مقامات فقهي و علمي، حوزه درسي تشكيل داد و شخصيت‌هايي چون آیت الله حاج ميرزا محمدحسن شيرازي صاحب فتواي معروف تحريم تنباكو، حاج ميرزا حسين خليلي، ملا علي كني، شيخ عبدالحسين تهراني، ميرزا ابراهيم سبزواري، سيد محمد هندي، سيد محمدعلي مدرس رضوي و شيخ محمدحسن شريعتمدار استرآبادي در محضر پُرفيضش پرورش يافتند.[۳]

فقيه بزرگوار، عالمِ عامل، شيخ محمدابراهيم فرزند محمدعلي قمی‌‌ كه از محضر شيخ مشكور حولاوي نجفي بهره برده بود، دختر استاد خويش را به همسري برگزيد كه آیت الله حاج شيخ علي زاهد قمی‌‌ حاصل اين پيوند پاك است.

اين مرد فاضل در 28 جمادی الثانی سال 1301 ق. در تهران دارفاني را وداع گفت. پيكر پاكش را به عتبات عراق انتقال دادند و در صحن مطهر حضرت اميرمؤمنان علیه‌السلام در حجره متصل به درب عباجيه به خاك سپردند.[۴]

سيد كاظم فرزند سيد احمد، فرزند سيد محمدامين حسيني شقراوي[۵] عاملي نجفي كه از فضلاي متبحر در علوم اسلامی‌‌ به خصوص فقه، اصول، تاريخ، رجال و ادبيات بود پس از كسب فيض در محضر صاحب جواهر و شيخ مشكور، دختر مشكور حولاوي را به همسري برگزيد كه سيد احمد حاصل اين ازدواج است. اين بانو در مسير شام كشته شد.[۶]

در وصف آیت الله شيخ مشكور حولاوي كبير آورده‌اند: از بزرگان فقيهان اهل بيت، كم‌نظير روزگار در معارف معقول و منقول، مشهور در پرهيزگاري، معروف به كمالات معنوي در نظر و عمل بود و از معاصران صاحب جواهر و شیخ مرتضی انصاری به شمار می‌‌آمد. وي پس از ارتحال صاحب جواهر، به مرجعيت رسيد. البته قبل از آن، مرجع تقليد گروهي از شيعيان عراق بود. او در فقه تبحر داشت، مروج و آمِر به معروف، ناهي از منكر، عابد و زاهد و مشهور به دقت و پژوهش و ژرف‌كاوي بود.[۷]

وي در اوايل حكومت ناصرالدين شاه قاجار، به تهران آمد و با مواعظ و سخنان شيرين خويش، طبقات مردم تهران را آگاه ساخت و آنان را براي روي آوردن به اعمال نيك و اجتناب از امور ناشايست تشويق نمود. وي مصائب آل عبا را با سوز و گداز خاصي مطرح می‌‌نمود؛ به نحوي كه سرشك اشك را بر گونه‌ها جاري می‌‌ساخت و دل‌ها را محزون می‌‌نمود.[۸]

شيخ مشكور در نجف اشرف، كتابخانه‌اي باشكوه تأسيس كرد كه بعد از وفاتش، فرزندش شيخ محمدجواد و پس از وي نواده‌اش شيخ مشكور صغير آن را در اختيار داشت و اداره می‌‌نمود.[۹]

از آثار او می‌‌توان كفايةالطالبين لاحكام الدين را كه رساله عمليه اوست نام برد. اين رساله در سه باب طهارت، صلاة و صوم تدوين شده است. و خاتمه‌اي هم در باب اعتكاف دارد.[۱۰]

رسالة في منجزات المريض نيز از اوست كه همراه با رساله حج در سال 1324 ق. با حواشي فرزندش، شيخ محمدجواد به طبع رسيده است.[۱۱] شيخ مشكور كتاب ديگري با عنوان هدايةالسالكين من الانام الي حجّ بيت الله الحرام تأليف نمود.[۱۲]

سرانجام اين فقيه وارسته كه از حولاء (از توابع بصره) برخاسته بود، پس از بازگشت از سفر مشهد مقدس و زيارت بارگاه حضرت امام رضا علیه‌السلام در سال 1272 هـ.ق به دارباقي شتافت و پيكرش در حجره دوم ضلع شرقي صحن غروي، در جوار حرم امام علی علیه‌السلام دفن و به خاك سپرده شد.

نياي نامدار

شيخ محمدجواد مشكوري فرزند مشكور حولاوي بزرگ به سال 1247 هـ.ق‌‌ در نجف اشرف به دنيا آمد. او پس از فراغت از فراگيري علوم مقدماتي در محضر شیخ مرتضی انصاری زانوي ادب بر زمين زد. وي پس از رحلت اين فقيه وارسته، به محضر درس ميرزا حبيب‌الله رشتي شتافت و تحصيلات سطوح عالي متداول در حوزه نجف را نزد او تكميل كرد. از مكتب آیت الله ميرزا محمدحسن شيرازي و پدرش بهره‌مند بوده است.

شيخ محمدجواد مشكور در مجلس درس اين سه دانشور والامقام، علاوه بر پيمودن درجات علمی‌‌ و برخورداري از كاوش‌ها و دقت‌هاي فراوان در علم اصول و مباحث فقهي، با كارواني از فرزانگان فرهيخته، چون: سيد محمدكاظم يزدي، آقا ضياءالدين عراقي، ميرزا حسين نايئني، شيخ فضل‌الله نوري، سيد ابوالحسن اصفهاني و... مأنوس گرديد. چون مشكور به درجه اجتهاد نايل آمد به تدريس پرداخت و جمعي از دانش‌پژوهان، از اندوخته‌هاي علمی ‌‌او بهره‌مند شدند.[۱۳]

شرح‌حال‌نگاران او را به عنوان عالمی ‌‌فاضل، فقيهي محقق و اصولي‌اي مدقق معرفي كرده‌اند. جمعي از مردم عشاير شرقي عراق (اهالي بصره و عماره) از وي تقليد می‌‌كردند. افتخار امامت جماعت صحن مطهر حضرت علي علیه‌السلام فقط نصيب عالماني می‌‌شد كه از مقامات علمی‌‌ و معنوي و زهد و تقواي بسيار بالايي برخوردار بودند و آیت الله حاج شيخ محمدجواد مشكوري حولاوي اين لياقت را داشت كه از امامان جماعت صحن اميرمؤمنان علیه‌السلام باشد.[۱۴]

شهيد آیت الله سيد عبدالحسين دستغيب، از وي به عنوان فقيه، زاهد، عادل و از بزرگان عالمان و فقيهان نجف اشرف ياد می‌‌كند. سرانجام اين فقيه فرزانه كه به زيور زهد و تقوا آراسته بود، در ربيع الاول سال 1335 هـ.ق در نود سالگي در نجف به سراي باقي شتافت. پيكرش پس از تشييعي باشكوه، در كنار مرقد پدر و برادر در يكي از حجره‌هاي صحن شريف حرم امیرالمومنین علیه‌السلام دفن گرديد.[۱۵]

پدر پارسا

آیت الله حاج شيخ مشكور حولاوي صغير در سال 1287 ق، در خانواده‌اي اهل معرفت و ديانت، در نجف اشرف پا بر عرصه حيات نهاد. وي تحصيلات مقدماتي، سطح و مقداري از دروس عالي حوزه را نزد پدر فاضل خويش، مرحوم حاج شيخ محمدجواد مشكوري آموخت. سپس به محضر آخوند خراساني (1329-1255 هـ.ق) شتافت و با شاگردي نزد اين استوانه فقاهت، به درجه اجتهاد نائل آمد. مشكوري، محضر آیت الله حاج ميرزا حسين خليلي تهراني، از مراجع تقليد شيعيان متوفي 1326 هـ.ق را نيز درك كرد.[۱۶]

حاج آقا رضا همداني، فرزند محمدهادي محقق، اصولي و از بهترين شاگردان ميرزاي شيرازي به شمار می‌‌رفت، مرحوم مشكوري به همراه شيخ احمد فرزند صاحب جواهر كه ملازم آیت الله همداني بود، در حوزه درسي اين فقيه عارف و زاهد حضور می‌‌يافت. آیت الله مشكوري در صبح روز يكشنبه 28 صفر 1322 ق. اين استاد وارسته و پرهيزگار را از دست داد.[۱۷]

آیت الله مشكور صغير از فقيهان و استادان برجسته حوزه نجف به شمار می‌‌رفت و چندين سال پي در پي امامت جماعت صحن مطهر حرم حضرت امام علی علیه‌السلام را بر عهده داشت. نماز جماعت باشكوه ايشان در جوار بارگاه اسوه پرهيزگاران، كمتر نظير داشت و اغلب اقشار مردم با شور و شوق در آن شركت می‌‌كردند. شهرت اجتماعي و نفوذ آیت الله مشكور در بين اهالي نجف شگفت‌انگيز و باورنكردني بود.

شيخ مشكور صغير همچون استادش حاج آقا رضا همداني بر كتاب شرايع الاسلام في مسايل الحلال والحرام اثر محقق حلي (متوفي 676 يا 696 هـ.ق) نماز آيات، نماز مسافر و مقداري از زكات بود، مشاهده كرده است. وي اين اثر را در سال 1318 هـ.ق به پايان برده است.[۱۸]

آیت الله مشكور صغير داراي استعداد شايان توجهي در سرودن اشعار عربي بود او اين ذوق و توانايي هنري و قريحه ذاتي را در راه معارف فقهي و شرعي بكار گرفت و منظومه‌اي در نماز مسافر و صيد و ذباحه ترتيب داد. آن مدرس والامقام در شب 20 محرم الحرام 1353 ق، در نجف اشرف بسراي جاويد شتافت و پيكرش پس از تشييع شكوهمندي در صحن روضه علوي به خاك سپرده شد.[۱۹]

ايام كودكي

بهار فصل سرسبزي، خرمی‌‌ و طراوت است. در 25 ارديبهشت 1281 هـ.ش مطابق 1322 هـ.ق در نجف اشرف، در خانه آیت الله مشكور صغير كودكي ديده به جهان گشود كه عباس ناميده شد. نامگذاري اين كودك با عنوان مباركي چون عباس به دنبال ماجرايي كرامت‌گونه صورت گرفت. اين كودك در اوان زندگي بر اثر حادثه‌اي از پشت بام بلندي سقوط نمود. مادرش كه شاهد اين حادثه دردناك بود با صدايي بلند، حضرت عباس علیه‌السلام را به مدد می‌‌طلبد. در اين حال به شيوه‌اي شگفت‌انگيز و معجزه‌آسا، بندِ لباس كودك به ناودان خانه گير می‌‌كند و او را بين زمين و آسمان نگه می‌‌دارد، به شكرانه اين زندگيِ دوباره، پدر و مادر، نام فرزند خود را به نام مقدس عباس تغيير می‌‌دهند.[۲۰] تا هر وقت فرزند خويش را می‌‌نگرند، مقام معنوي حضرت ابوالفضل علیه‌السلام را به خاطر آورند.

عباس ايام كودكي را در دامان پاك پدري پارسا و مادري بافضيلت سپري كرد و با پرورش‌هاي پرمايه و تربيت‌هاي عالي به سوي رشد و شكوفايي گام نهاد. وي خواندن و نوشتن و مقدمات علوم ديني و زبان و ادبيات فارسي و عربي را از محضر پدر آموخت و پس از سپري نمودن اين مراحل، به دوره سطح حوزه راه يافت و مراتب و درجات اين مقطع را نيز با موفقيت و حمايت علمی‌‌ و فكري پدر فاضل خويش طي نمود. شيخ عباس مشكوري در دوران طلبگي، سختي‌هاي طاقت فرسايي را تحمل نمود.

فرزندش از زبان ايشان نقل می‌‌كند: در آن ايام، سهميه روغن چراغ داشتيم كه اگر به پايان می‌‌رسيد، چون منبع نور ديگري در اختيارمان نبود، قادر نبوديم درس بخوانيم؛ اما چون من اشتياق بسيار به فراگيري داشتم، وقتي سهميه روغن چراغم تمام می‌‌شد، زير نور چراغ پيه‌سوزهاي دشتشويي‌هاي مدرسه كه تا صبح روغن داشت و نور می‌‌داد به مطالعه خود ادامه می‌‌دادم. از سويي آن قدر محو درس خواندن می‌‌گرديدم كه گاهي صداي اذان صبح را نمی‌‌شنيدم و ناگهان متوجه می‌‌شدم كه وقت فضيلت نماز اول وقت فرارسيده است.

وي براي فرزندانش تعريف می‌‌كند: يك روز به سفارش اهل خانه، چاي و صبحانه مفصلي خوردم؛ اما چون قدري صرف آن طول كشيد، دير به درس استاد رسيدم. هنگامی‌‌ كه وارد كلاسش شدم، استاد به دليل اين تأخير، از من انتقاد نمود. بعد از آن تصميم گرفتم ديگر صبح تا آخر عمر چاي نخورم. وي ديگر در اين هنگام، چاي نمی‌‌نوشيد تا وقتي كه به رحمت ايزدي پيوست.[۲۱]

در محضر دانشوران

حاج شيخ عباس مشكوري سطوح عالي، يعني رسايل، مكاسب و كفايه و نيز دروس خارج فقه و اصول را از محضر استادان ذيل آموخت:

1- حاج سيد عبدالهادي شيرازي (1382-1305 هـ.ق):

وي حدود سي سال در رأس استادان بزرگ حوزه نجف، معاصر با آیت الله سيد ابوالحسن اصفهاني بود كه با ارتحال او در شمار مراجع و عالمان بزرگ قرار گرفت. بعد از رحلت آیت الله بروجردي، مرجعيت شيعيان جهان و اداره حوزه چندين ساله نجف به اين بزرگوار واگذار شد. آیت الله مشكوري علاوه بر رابطه شاگرد و استادي با آیت الله سيد عبدالهادي شيرازي، مورد تأييد و وثوق آن مجتهد بلندپايه بود و ايشان به وي، طي مرقومه‌اي در اخذ وجوه شرعي و تصرف در آن وكالت داد.[۲۲]

2- آقا ضياءالدين عراقي (1361-1287 هـ.ق):

اين مجتهد پرآوازه، از مراجع طراز اول شيعه به شمار می‌‌رفت. حاج شيخ عباس مشكوري ذهن خود را در مكتبِ درايت آقا ضياءالدين پرورش دادند. در سپهر مرجعيت درخشيدند و خود در عرصه فقه و اصول، حوزه‌هاي بزرگ علمی ‌‌تشكيل دادند. آیت الله مشكوري در كنار بزرگاني چون: سيد محمدرضا گلپايگاني، خوئي، مرعشي نجفي، سيد احمد خوانساري، سيد محمدتقي خوانساري، سيد علي يثربي، بهجت، ميلاني، حكيم، ميرزا هاشم آملي، سيد ابوالقاسم كاشاني و... به حوزه درسي آقا ضياءالدين عراقي راه يافت و از كاوش‌هاي علمی‌‌ و نوآوري‌هاي آقاي ضياءالدين عراقي در در فقه و اصول بهره فراوان برد.[۲۳]

3- سيد حسين حمامی‌‌ (1379-1298 هـ.ق):

وي اهل كمال، فضل، تحقيق و تزكيه بود و در زمره مراجع عرب عراق به شمار می‌‌آمد. آیت الله مشكوري، بخش‌هايي از رسائل و مكاسب شيخ انصاري و نيز كفاية الاصول آخوند خراساني را نزد وي آموخت.

4- آیت الله سيد ابوالحسن اصفهاني (1365-1284 هـ.ق):

آیت الله مشكوري دروس خارج فقه و اصول را نزد اين مرجع عاليقدر تكميل نمود و در ضمن فراگيري علوم، از حمايت‌هاي استادش برخوردار بود. آیت الله اصفهاني كه خود در عرصه‌هاي سياسي و اجتماعي مبارزاتي مستمر داشت و مدت‌ها از دست ستمگران و اجانب در رنج بود، وقتي متوجه شد فعاليت‌هاي آیت الله مشكوري در امور سياسي و اجتماعي در يكي از مناطق تهران بسيار مثمرثمر است، هنگامی‌‌ كه ايشان قصد بازگشت به نجف اشرف را داشت، آن مرجع بزرگ و مجتهد جهان تشيع، خطاب به وي نامه‌اي بدين مضمون نگاشت: «بسم الله الرحمن الرحيم. از قرار مسموع پس از زحمات زيادي كه در اعلاي كلمه اسلام در قريه قلهك تحمل نموده‌ايد، از قبيل تعمير مسجد و تكيه و حمام و غسالخانه (و) فعلاً به واسطه گرفتاري ديون و ضيق معاش عازم مراجعت به نجف اشرف می‌‌باشيد... چون وجود شريف شما را در آنجا لازم می‌‌دانم از سركار عالي خواهشمندم از اين خيال منصرف شده و در همان جا به ترويجات خود ادامه دهيد».

بدين ترتيب آیت الله مشكوري فرمان مرجع زمان و مجتهد عصر خويش را اطاعت نمود و در ايران ماندگار شد و تا زمان ارتحالش به تلاش‌هاي تبليغي، فرهنگي و اجتماعي خود ادامه داد.[۲۴]

آیت الله اصفهاني نيز مرحوم مشكوري را وكيل مطلق خود در اخذ وجوه شرعي و بريه معرفي كرده است.

5- آیت الله حاج سيد محسن حكيم (1390-1264 ق):

آیت الله مشكوري سطوح عالي و كرامت‌هاي اخلاقي و دوري از تمايلات نفساني را از وي فراگرفت. روش زندگي بسيار ساده و توأم با زهد و قناعت آيت الله حكيم براي شاگرداني چون او، سرشار از نكات فراموش نشدني اخلاقي و انساني بود. آیت الله مشكوري رابطه‌اي نزديك و عاطفي با اين فقيه وارسته داشت.

از ده شخصيتي كه آیت الله مشكوري در حوزه آیت الله حكيم با آنان روابط دوستي و ارادت برقرار كرد پنج نفرشان به شهادت رسيدند؛ اما واضح است كه وجود نوراني آنان بر فراز هستي نورافشاني می‌‌كند.[۲۵]

آیت الله حكيم در نامه‌اي دريافت سهم مبارك امام را به او تفويض نموده است. وي در اين نامه از شاگردش به عنوان عماد عالمان و مروج احكام اسلام سخن گفته و از مؤمنين خواسته است از وجود ايشان بهره‌مند شوند و از تكريم و احترام وي فروگذاري نمايند.[۲۶]

6- ميرزا حسين نائيني (1355-1277 ق):

آیت الله مشكوري اين لياقت را داشت كه محضر علمی‌‌ دانشوري پارسا، عالمی‌‌ زاهد و وارسته، چون مرحوم نائيني را درك كند؛ كسي كه در تشريح مباحث فقه و اصول با استدلال و موشكافي سخن می‌‌گفت. گرچه مجلس درس آن فقيه مشهور عرصه‌اي مناسب براي بحث و بررسي و تبادل افكار بود؛ اما ميرزاي ناييني مراقبت تام و تمام داشت كه شاگردان اعتدال و خوش‌رويي را پيشه خود قرار دهند و در هنگام مباحثه، روابط عاطفي و صميميت و دوستي را فراموش نكنند. آیت الله مشكوري به توصيه استادش و تأكيدهاي مكرّر او درس‌هاي استاد را می‌‌نوشت و بدين گونه نگارش و تحرير مطالب علمی‌‌ را تمرين می‌‌نمود. در مواقعي ميرزاي ناييني نوشته‌هاي او را چون آثار ديگر شاگردان، ملاحظه می‌‌كرد و با اين شيوه براي كار وي ارزش قايل می‌‌گرديد و بدين گونه او را براي بهتر نوشتن ترغيب می‌‌كرد. آشنايي مشكوري با شاگرداني برجسته چون: علامه طباطبايي، سيد ابوالقاسم خويي، سيد جمال‌الدين گلپايگاني، سيد محمود حسيني شاهرودي، سيد محمد حجت كوه‌كمري و... از بركات حضور وي در درس ميرزاي ناييني بود.[۲۷]

در عرصه‌هاي علمی‌‌ و آموزشي

آیت الله مشكوري همواره از شهرت نفرت داشت و به همين دليل، هيچگاه از مدارج علمی‌‌ و توانايي‌هاي فكري خود سخن نمی‌‌گفت؛ ولي چند عامل، دانش و انديشه وي را در سطحي عالي قرار می‌‌دهد:

  • الف) فراگيري علوم اسلامی‌‌ در محضر مراجع عاليقدر، انس فكري و علمی‌‌ وي با اين استادان و مباحثه و تبادل انديشه با شاگردان ديگري كه در حوزه درسي اين عالمان، خود به مقامات بالاي معرفتي و معنوي رسيدند.
  • ب) وصف مقامات علمی‌‌ و اخلاقي وي در دست خط مراجع عظام و عالمان برجسته ايران و عراق.
  • ج) تفسير قرآن كريم و بيان مسايل شرعي براي مردم به خصوص نسل جوان در جلسات گوناگون و مطرح نمودن بحث‌هاي جالب در خصوص مضامين قرآني و روايي و شرعي توسط ايشان.
  • د) آیت الله مشكوري در مدت اقامت در تهران با حجج الاسلام و آيات بزرگوار در بيت خويش و نيز مسجد قلهك، در خصوص مسايل گوناگون علمي، اعتقادي، فقهي، اجتماعي و سياسي تبادل نظر و همفكري داشت كه اسامی ‌‌برخي از اين بزرگان عبارت است از: شيخ محمدتقي فلسفي، سيد علي نقي فيض الاسلام (مترجم قرآن، نهج البلاغه و صحيفه سجاديه)، محمد امامی‌‌ كاشاني، حاج سيد هاشم رسولي محلاتي (محقق و نويسنده و مترجم آثار روايي)، حاج شيخ علي موحدي كرماني (نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي)، حاج شيخ ابوالقاسم خزعلي (عضو سابق شوراي نگهبان و رئيس بيناد بين المللي الغدير)، حاج سيد نورالدين طاهري (امام جماعت مسجد حجة ابن الحسن، خيابان سهروردي، تهران)، حاج سيد احمد طيبي شبستري، حاج شيخ عباسعلي اسلامی‌‌ (بنيانگذار مدارس اسلامی‌‌ و از مبارزان عصر پهلوي) و عده‌اي ديگر از مشاهير ايران.
  • هـ) درجه علمی‌‌ و فقهي ايشان، چنان كه از دست نوشته‌هاي وي هويداست، به درجه اجتهاد رسيده است و اگرچه برخي از آثارش در دسترس نيست؛ ولي نوشته‌هاي ذيل از اين مرد وارسته باقي مانده است:
  • 1- خلاصه‌نگاري باب اول و باب دوم مغني اللبيب؛
  • 2- تلخيص علم صرف به دو زبان فارسي و عربي؛
  • 3- الارجوزة الفقهيه؛
  • 4- خلاصه‌اي در علم نحو به زبان عربي؛
  • 5- رساله سبيل الرشاد، در مباحث اعتقادي و كلامي؛
  • 6- رساله‌اي در علم اخلاق؛
  • 7- دست نوشته‌هاي گوناگون حاوي مضامين حديثي، ادعيه مأثوره و ذكر مطالب ادبي اعم از نظم و نثر كه البته غالب اين مطالب براي تدريس و آموزش تدوين شده است.[۲۸]

مبارزات و تلاش‌هاي سياسي

يكي از مهمترين رويدادهاي سياسي زمان پدر آیت الله حاج شيخ عباس مشكوري، قيام تنباكو به رهبري ميرزاي شيرازي بود كه استعمار انگلستان را دچار هراس نمود. پدر ايشان از فعالان سياسي آن زمان در ارتباط با تحريم تنباكو به شمار می‌‌رفت و همين ويژگي پدر، يعني مقاومت در برابر سلطه و قدرت‌هاي استبدادي به پسر انتقال يافت، او پس از تمام تحصيلات و رسيدن به مقام اجتهاد به هندوستان عزيمت نمود و سپس به قصد خدمت به دين و مذهب و گسترش تعاليم اسلامي، بر حسب وظيفه به ايران آمد و در منطقه قلهك تهران اقامت گزيد.

عده‌اي بر اين باورند كه بعد از تحريم تنباكو چون تلاش‌هاي سياسي خاندان مشكوري در نجف، شدت يافت و اين امر، دست‌اندركاران و كارگزاران وابسته را بيمناك ساخت، براي جلوگيري از استمرار فعاليت‌هاي سياسي توسط حاج شيخ عباس مشكوري، وي را به ايران تبعيد نمودند. البته ايشان در ايران همچنان مدافع اسلام ناب و حاكميت آن به حساب می‌‌آمد و از ظلم و بي‌عدالتي و تجاوز بيزار بود. در همان روزهاي آغاز ورود وي به ايران، به حمايت از مبارزات مردم ايران، به رهبري آیت الله كاشاني مبادرت نمود. با عنوان شدن پيشنهاد آیت الله كاشاني در خصوص ملي شدن صنايع نفت به عنوان تكليف ديني و وطني و پشتيباني آيات عظام خوانساري، شاهرودي، بهاءالدين محلاتي، عده‌اي ديگر از مراجع تقليد، آیت الله مشكوري نيز مصمم گرديد براي حفظ مصالح جامعه اسلامی‌‌ و جلوگيري از سلطه بيگانگان مردم را در اين راه ترغيب و آنان را بيدار كرده و به همه اعلام كند كه ديگر مجال عذري برجاي نمانده است.

بدين گونه نهضت و حركتي شكل گرفت كه بدون دخالت روحانيون، فتواهاي مراجع تقليد هرگز به تصويب قانون ملي شدن صنعت نفت منجر نمی‌‌شد. نقش اساسي و انكارناپذير روحانيت مبارز، در پي‌ريزي مبارزه ضد استعماري، به ويژه تلاش شگفت‌آور و غم‌انگيز آیت الله كاشاني با حمايت عالماني چون آیت الله مشكوري براي جلوگيري از كودتاي 28 مرداد 1333 هـ.ش - كه با پاسخ سرد و ناملايم دكتر مصدق مواجه گرديد، به خوبي از ميان اسناد، نطق‌ها و مكتوباتي كه در اين ارتباط در منابع تاريخي هست بدست می‌‌آيد. البته مرحوم مشكوري قبل از پيدايش اختلاف بين آیت الله كاشاني و ملي‌گرايان در امور سياسي با دكتر مصدق مخالفت اساسي نداشت؛ اما بعد از جدايي وي از روحانيت، از او كناره‌گيري نمود و بيزاري خويش را از اين وضع اعلام كرد.[۲۹]

همگامی‌‌ با نهضت امام خميني

امام خمينی در نامه‌اي كه به تاريخ چهارم ربیع الثانی سال 1387 هـ.ق تحرير نموده است از شيخ عباس مشكوري به عنوان عمادالعلماء الاعلام ياد كرده و افزوده است (ايشان) از قِبَل حقير مجازند در امور شرعيه و حسبيه كه در عصر غيبت ولي امر عجل الله فرجه از مختصات فقيه جامع الشرايط است فله المتصدي و... و نيز مجازند در اخذ وجوه شرعيه از قبيل زكات و مجهول المالك و صرف آن در محال مقرره شرعيه و نيز مجازند در اخذ سهم مبارك امام علیه‌السلام و ثلث آن.

در اختيار ايشان است كه در مصارف اقتصاديه خودشان يا موارد مقدره شرعيه صرف نمايند و نيز مجازند و وكيل هستند در دستگردان نمودن و امهال به مقدار صلاح و اخذ و صرف به نحو مذكور و دو ثلث از سهم مبارك را ايصال نمايند به حقير براي صرف در حوزه‌هاي علميه و...

از سال 1341 ش. كه نهضت امام خميني آغاز شد، آیت الله مشكوري به همراه روحانيان آگاه و مبارز، در مسايل سياسي و اجتماعي حضور فعال داشت و به روشنگري و حمايت از ايشان مبادرت داشت. بامداد روز سه شنبه، دوم بهمن ماه سال 1341 ش. اعلاميه امام خميني، مبني بر تحريم رفراندم دروغين رژيم پهلوي و لوايح ششگانه انقلاب سفيد، در تهران و شهرستان‌ها پخش گرديد. هنوز ساعاتي از نشر اعلاميه امام سپري نشده بود كه موج عظيم و خروشاني از تظاهركنندگان عليه رفراندم تهران را فراگرفت كه هر لحظه بر تعدادشان افزوده می‌‌شد. در اين همايش روحانيان و عالمان در پيشاپيش آنان در حال حركت بودند و آیت الله مشكوري در اين ماجرا حضوري فعال داشت.

در خصوص نقشه ارتجاعي رژيم در به فساد كشانيدن دختران مسلمان، زير پوشش عنوان نظام وظيفه و به سربازي بردن دختران، امام خميني با ژرف‌بيني خود، از اين دام خطرناك پرده برداشت و با صدور اعلاميه‌اي سازنده و انقلابي، شور و هيجان شگرفي در جامعه اسلامی ‌‌برانگيخت.

به رغم كارشكني‌هاي مداوم ساواك در بي‌اثر ساختن اين اعلاميه، روحانيت و عموم مردم ايران يك دل و يك صدا به نداي رهبر پاسخ مثبت دادند و از برگزاري مراسم عيد، به طور رسمی ‌‌خودداري نمودند. عالمان تهران در اعلاميه‌اي كه در طليعه آن آمده بود: روحانيون امسال عزادارند، نوشته بودند: به مناسبت تصادف ايام نوروز با شهادت رئيس مذهب حضرت امام صادق علیه‌السلام و حوادث ناگواري كه به اسلام و مسلمين وارد شد و موجب تأثر شديد گرديد جامعه روحانيت عزادار و به عنوان عيد جلوس نخواهند داشت. امضاي شيخ عباس مشكوري در ذيل اين اعلاميه مشاهده می‌‌گردد.[۳۰]

در سال 1342 ش. وي در محله شميرانات نقش بسزايي در پيشبرد نهضت امام خميني ايفا نمود. ساواك در خصوص تحصن علما در منزل آیت الله مشكوري، در سي‌ام تيرماه 1342 به دليل مخالفت با تبعيد حضرت امام، گزارشي تهيه كرده كه سند آن در آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامی ‌‌موجود است.[۳۱]

در عرصه‌هاي اجتماعي و فرهنگي

عليرغم عوامل اين كه استكبار با يكديگر تباني نموده بودند تا ارزش‌هاي ديني را در جامعه كمرنگ كنند و به ترويج فساد و ابتذال بپردازند، آیت الله مشكوري تصميم گرفت حداقل جامعه اطراف خود را از اين بلاي بزرگ مصون نمايد. از تلاش‌هاي وي در اين زمينه، تأسيس هيأت جوانان قلهك است. اين هيأت سه هدف را تعقيب می‌‌نمود:

  • اول: يادگيري قرآن، مفاهيم قرآني و مباحث تفاسيري؛
  • دوم: آماده نمودن جوانان براي شركت در مراسم عزاداري و سينه‌زني و پالايش اين مراسم از هر گونه تحريفات و خرافات و اهتمام در جهت هر چه بهتر برگزار شدن شعائر ديني به خصوص سوگواري‌هاي عاشورا؛
  • سوم؛ كه حالت غيرعلني داشت: آگاه ساختن جوانان مستعد نسبت به مسايل سياسي و اجتماعي.

هيأت جوانان، هفته‌اي دو شب (شب‌هاي دوشنبه و پنج‌شنبه) به منظور آشنايي با قرآن در منزل يكي از اعضا و به صورت ادواري بر پا می‌‌شد. در ابتدا چند آيه تلاوت می‌‌شد و سپس آیت الله مشكوري آن آيات را تفسير می‌‌نمود و چند مسأله شرعي را نيز به شيوه‌اي مناسب براي حاضران بيان می‌‌كرد. سپس اعضاء، پذيرايي می‌‌شدند. بعد از جلسات مذكور، ايشان يادداشت‌هاي افراد را كه طبق توصيه وي انجام می‌‌گرفت، جمع‌آوري می‌‌نمود و غلط‌هاي موجود در دفاتر را تصحيح كرده و نمره می‌‌داد و فرداي آن روز براي انجام تكاليف بعدي اعضاء، دفترها در مسجد به صاحبانشان تحويل داده می‌‌شد.

از ابتكارات جالب ايشان كه حاكي از فروتني آیت الله مشكوري است - با وجود كهولت سن و مقام اجتهاد و اشتهار اجتماعي - اين بود كه وي تمام اين دفترها را به تنهايي خط كشي می‌‌نمود و با دقت و تنظيم خاصي تحويل می‌‌داد. وي با اين كار، خود را به جوانان نزديك می‌‌نمود، تا آنان بتوانند به سهولت، مسايل و مشكلات ديني و شرعي خود را با استادشان در ميان بگذارند. به دليل همين زحمات و برنامه‌ريزي‌هاي سازنده و رشددهنده آن مجتهد متواضع موفق گرديد جوانان زمان طاغوت را كه در معرض گمراهي و فساد قرار داشتند، به صورت افرادي متدين و پايبند موازين اسلامی‌‌ و شرعي تربيت كند.

مسجد و حسينيه

از فعاليت‌هاي مهم آیت الله مشكوري تأسيس مسجد و حسينيه اعظم قلهك است. تأسيس اين دو مكان مقدس با وسعتي قابل توجه، براي ايشان مشكلات فراواني در برداشت كه وي همه را به جان خريد و در اين راه از بذل آبرو و مال خويش دريغ نكرد. وي براي شروع ساخت و نيز افتتاح مسجد، از آیت الله سيد احمد خوانساري به همراه عالمان و وعاظ ديگر دعوت به عمل آورد، تا به واسطه بركت وجود آن مرد بزرگ، اين تلاش آثار خير فراواني داشته باشد.

آیت الله مشكوري كه مروج مكتب تشيع بود و در بزرگداشت شعاير مذهبي، اهتمام داشت. براي برپايي جشن ميلاد امامان معصوم علیهم‌السلام در نيمه ماه مبارك رمضان در حسينيه و مسجد اعظم قلهك، لحظه‌اي قرار نداشت. و آن چنان اين مراسم را باشكوه برگزار می‌‌كرد كه هنوز طعم گواراي شادي و سرور آن و استفاده‌هاي فراوان از منابر وعاظ بزرگ تهران را همه به نيكي ياد می‌‌كنند.

ايشان براي اين جشن بزرگ در سراسر تهران حتي شهرهاي ديگر براي عالمان بزرگ و روحانيان، كسبه و تجّار دعوت‌نامه می‌‌فرستاد كه با اين برنامه، هم آن‌ها را ترغيب به شركت در اين مجالس می‌‌نمود و هم بر شكوه جشن می‌‌افزود. به علاوه، اين حركت در تأليف قلوب و انسجام و اتحاد مردم، نقش بسزايي داشت. در يكي از سال‌ها كه هنوز مسجد احداث نشده و حسينيه هم آماده نبود، آیت الله مشكوري گروهي از اهالي را فراخواند و خطاب به آنان گفت: دهه دو ماه مبارك رمضان نزديك است و بايد خود را براي جشن ميلاد امام حسن مجتبي علیه‌السلام مهيا كنيم.

اهالي گفتند: در محل حسينيه، خاك ريخته شده و نمی‌‌شود به راحتي فضايي براي اجراي مراسم تدارك ديد كه ناگهان او عبا و عمامه‌اش را برداشت و به كناري نهاد و شروع به جمع كردن خاك‌ها نمود، اين صحنه شوقي در بين اهالي ايجاد كرد كه همه مشغول به كار شدند تا محل را براي جشن ميلاد امام دوم آماده سازند.

آیت الله مشكوري در بنا نهادن مساجد و تكايا شهرت خاصي داشت، به گونه‌اي كه از شهرستان‌هاي مختلف براي استمداد نزد وي می‌‌آمدند. زماني كه كار ساخت مسجد و حسينيه قلهك ناتمام بود، اهالي افجه براي احداث حسينيه‌اي از آیت الله مشكوري كمك خواستند. ايشان خودش به آن ناحيه سفر كرد و مبلغ قابل توجهي را براي ساختن اين مكان هزينه نمود.[۳۲]

ابهت اقامه نماز عيد فطر توسط آیت الله مشكوري هنوز در ذهن اهالي قهلك و شميرانات به ياد مانده است. صبح زود در روز عيد فطر، اهالي تكبيرگويان به منزل ايشان می‌‌رفتند و همگي همراه وي براي اقامه نماز، به سوي مسجد حركت می‌‌نمودند. آیت الله مشكوري همراه با جوانان قلهك به نقاط گوناگون مسافرت می‌‌نمود. وي معمولاً می‌‌كوشيد در اين مسافرت‌ها خاطره‌اي شيرين در ذهن همراهان بماند و در ضمن با مسايل و حقايق دين آشنا شوند.[۳۳]

احياي اصل امر به معروف و نهي از منكر

از عوامل به فساد كشانيدن دختران مسلمان در رژيم پهلوي مختلط بودن مراكز آموزشي بود. در غالب مدارس، پسرها و دخترها در يك كلاس و كنار هم می‌‌نشستند و شگفت آن كه در مدارس دخترانه، معلمان مرد و غالب معلمانِ پسران، زن بودند. از اين جهت برخي خانواده‌ها ترجيح می‌‌دادند فرزندشان بي‌سواد بمانند؛ اما به فساد آلوده نشوند. آیت الله مشكوري براي اصلاح، اين امر اقدام به تأسيس مدرسه دخترانه «دين و دانش» نمود كه با اين تلاش خود توانست شرايطي مذهبي و عاري از هر گونه آلودگي و محيطي آرام براي تحصيل دختران به وجود آورد.

از بارزترين فعاليت‌هاي اين مرد وارسته در دوران رژيم منحوس پهلوي، مبارزه با منكرات و تعطيل نمودن مغازه‌هاي شراب‌فروشي در محله قلهك است. وي براي برچيدن لانه‌هاي فساد، كمر همت بست و در اين راه موفق گرديد. همچنين وقتي ايشان باخبر شد رژيم منحط طاغوتي قصد دارد جهت انحراف اخلاقي مردان و زنان مسلمان، به ويژه دختران و پسران قلهك، سينما تأسيس كند و با نشان دادن فيلم‌هاي مبتذل و مستهجن، اهالي منطقه را به فساد بكشاند، استوار و مقاوم ايستاد و از تأسيس اين كانون خلاف، ممانعت به عمل آورد و تا زماني كه وي در قيد حيات بود، سينما در آن سامان افتتاح نگرديد.[۳۴]

از ديدگاه ديگران

يكي از افرادي كه با آیت الله مشكوري رابطه‌اي توأم با ارادت داشت می‌‌گويد: قبل از اين كه با ايشان آشنا شويم، متوجه شديم عالمی‌‌ از نجف به قلهك آمده است. چون وي را نمی‌‌شناختيم روزي به قم رفتيم و به حضرت آیت الله بروجردي عرض كرديم آيا شما ايشان را تأييد می‌‌كنيد كه براي وجوهات به آقاي مشكوري مراجعه كنيم. پس از لحظاتي درنگ فرمودند: آقاي مشكوري مورد اعتماد ماست و او را تأييد می‌‌كنيم. آیت الله بروجردي طي نامه‌اي در 24 محرم الحرام سال 1366 هـ.ق به آیت الله مشكوري اجازه داد در وجوهي كه امر آن‌ها در اختيار حاكم شرع است تصرف نمايند.

آیت الله امامی ‌‌كاشاني يادآور شده است: عالم عامل آیت الله مشكوري از چهره‌هاي برجسته روحانيت در تهران بود و مردم شميرانات به ايشان ارادت و علاقه فراوان داشتند. ورع و تقوا، ادب، تواضع، صفا و صميميت او همگان را به خود جذب نموده بود و اهتمام اين عالم بزرگوار به دو اصل ارزشمند و حياتي اسلام: امر به معروف و نهي از منكر جرأت را از عناصر فاسد در تظاهر به گناهان سلب نموده بود. در آن روزگار، خيابان‌هاي تهران غرق در فساد و عياشي و هرزگي بود؛ اما منطقه قلهك چهره‌اي پاكيزه و آراسته داشت. مساجد تهران غالباً از جوانان خالي بود؛ ولي جوانان (آنجا) به نماز و مسجد اين عالم عالي‌قدر اقبال داشتند. مخصوصاً در طرح مباحث فكري و بيداري جامعه اسلامی‌‌ در برابر كفر و نظام سياه طاغوت نقش مؤثر داشت و از مصاديق آيه «انّما يخشي الله من عباده العلماء» بودند.

آیت الله مجتهدي تهراني (متولد 1343 ق) از عالمان تهران و رئيس حوزه علميه ملا جعفر اين شهر در جمع عده‌اي كه به محضر ايشان رسيده بودند، گفته بود: آقاي مشكوري از معنونين عالمان تهران بودند و سپس چند خاطره از حالات ايشان و اجدادشان نقل كردند.

استاد مورخ و محقق معاصر، علي دواني در وصف اين فقيه زاهد گفته است: آیت الله مشكوري در زمره عالماني بودند كه به طور كامل از اوضاع مردم خبر داشتند و اهالي، خصوصي‌ترين مسايل زندگي را با ايشان در ميان می‌‌نهادند، تا از راهنمايي‌ها و ارشاد آن مرد وارسته استفاده كنند و در مسير زندگي بكار گيرند.[۳۵]

اخلاق و رفتار

1- پرهيزكاري:

آیت الله مشكوري از شهرت اجتماعي و القاب و عناوين نفرت داشت. روزي يكي از نزديكان، ايشان را با عنوان حضرت آیت الله مشكوري خطاب نمود كه وي ناگهان برافروخته شد و با وجود علاقه و ارادت نسبت به آن فرد، با عصبانيت گفت: ديگر اين حرف را به زبان نياور. اگر بخواهي به من آیت الله بگويي پس به حضرت آیت الله بروجردي چه می‌‌گويي!

2- سعه صدر:

آیت الله مشكوري در برابر برخي برخوردهاي ناگوار، كظم غيظ می‌‌نمود و ملايمت نشان می‌‌داد. يك روز در مسجد، شخصي به ايشان بي احترامی‌‌نمود. افراد حاضر آماده شدند تا آن فرد هتّاك را ادب نمايند؛ ولي با مخالفت آیت الله مشكوري مواجه شدند.

3- شهامت و استقامت:

در روز 15 خرداد 1342 ش. عالمان شميرانات، به منظور اعتراض به اعمال دردمنشانه عمال شاه، در منزل آیت الله مشكوري اجتماع نمودند. به همين خاطر نيروهاي امنيتي، اطراف محل اقامت ايشان را محاصره كردند و به شدت تدابير امنيتي اتخاذ شد. ظهر آن روز با توجه به حالتي شبيه حكومت نظامی‌‌ و مجوز نيروهاي ساواك براي تيراندازي، آیت الله مشكوري طبق معمول تصميم گرفت به مسجد برود؛ ولي با ممانعت عالمان متحصن روبرو گرديد؛ اما وي با گفتن عبارتي عازم مسجد گرديد: حافظ خداست. شاهدان نقل كرده‌اند ايشان با شهامت و ابهت از مقابل نيروهاي مُسلح عبور كردند و آنان چنان تحت تأثير حالت معنوي وي قرار گرفتند كه سلام می‌‌كردند و عرض ادب می‌‌نمودند و به هيچ وجه مانع رفتنشان نشدند.

4- نظم و وفاي به عهد:

آیت الله مشكوري در امور شخصي، اجتماعي و عبادي، نظم و برنامه‌ريزي ويژه‌اي داشت. وي هميشه سر وقت در مسجد يا محافل مذهبي حاضر می‌‌شد. امكان نداشت كه او با كسي قراري بگذارد؛ اما سر وقت نيايد يا خلف وعده كند.

5- همدلي با مردم:

اين عالم پرتلاش از صميم قلب، يار و غمخوار مردم به خصوص دوستانش بود. شيريني برخورد او با نسل جوان به اندازه‌اي بود كه آنان را دگرگون ساخت. اگر وي بالاي منبر بود و جواني را می‌‌ديد كه داخل مسجد شده او را براي نشستن در جايي مناسب فرامی‌‌خواند و با سلام و احوالپرسي گرم از جوانان استقبال می‌‌نمود. جوانان آن زمان صفاي باطن و ديانت خود را مديون آیت الله مشكوري هستند و همواره از او به عنوان مربي‌اي بااخلاص و راهنمايي كوشا ياد می‌‌كنند.

او در ايجاد صلح و صفا در بين مردم می‌‌كوشيد و در واقع در منزلش براي همه طبقات و اقشار، گشوده بود. او در عيدهاي اسلامی‌‌ جهت بازديد و تأليف قلوب به خانه‌هاي مردم سركشي می‌‌كرد و از اهل منزل احوالپرسي می‌‌نمود. شخصي نقل می‌‌كند: منزل ما احتياج به تعمير اساسي داشت و بايد خانه را براي اين منظور خالي می‌‌كرديم. چون آیت الله مشكوري متوجه شد خود چند كارگر آورد گفت منزل ما دو اتاق خالي دارد و با اصرار فراوان خواست كه ما به خانه ايشان برويم و حتي خودش براي انتقال اسباب و لوازم، دست به كار شد و ما حدود هشت ماه در منزل آیت الله مشكوري اقامت كرديم.

6- عشق به اهل بيت علیهم‌السلام:

آیت الله مشكوري از آغاز زندگي با عشق به اهل بيت علیهم‌السلام خوگرفته و تربيت شده بود. وي خصلت مذكور را با معرفت و بصيرت عمق بخشيد. او به رغم برنامه‌هاي گوناگون علمي، آموزشي و اجتماعي در مجالس روضه‌خواني حضوري فعال داشت و هنگامی‌‌ كه نام ابا عبدالله علیه‌السلام را می‌‌شنيد، سرشك اشك از ديدگانش جاري می‌‌شد. وي در يكي از سال‌ها، همزمان با تاسوعا و عاشوراي حسيني در بستر بيماري قرار گرفت. پزشكان به وي توصيه كردند كه از جاي خود حركت نكنند. اهالي قلهك هم ايشان را متقاعد نمودند كه امسال براي استقبال از عزاداران به مسجد نيايد؛ اما وي به محض آن كه آن روز صداي سوگواران حسيني به گوشش رسيد، چنان گريست كه اطرافيان از بيم وخيم شدن حالشان، وي را به مسجد بُردند؛ ولي چون دكترها به او اجازه هيچ گونه حركتي نداده بودند، آقا را با بستر بيماري به آن مكان انتقال دادند.

آیت الله مشكوري هيأت عزاداي و سينه‌زني جوانان را در طول سال در شب‌هاي يكشنبه برپا می‌‌نمود. آن مرحوم براي هر كدام از اعضاي هيأت، يك پيراهن بلند عربي و چفيه‌اي تدارك ديده بود كه افراد از يك طرف با نظم خاص و با يك شكل هر هفته عزاي سالار شهيدان را بر پا می‌‌داشتند و از سوي ديگر، به جهت اصلاح مراسم عزاداري و شركت در دستجات ماه محرم و صفر، خود را مهيا می‌‌نمودند كه اين شيوه از ابتكارات كم‌نظير وي بود.

7- انفاق:

آیت الله مشكوري از ابتداي زندگي تا پايان عمر پربركتش كوشيد تا با ساده‌زيستي، قناعت و دوري از مظاهر دنيوي روزگار، زندگي كند و با اين شيوه؛ با كنترل تمايلات نفساني، با اقشار كم‌بضاعت و محروم جامعه همدردي نمايد. احسان به فقيران و مستمندان، شيوه‌اي مستمر در مسير زندگي وي بود، يكي از فرزندانش نقل می‌‌كند: وقتي ايام عيد نوروز فرامی‌‌رسيد، پدرم ما را اين گونه مورد خطاب قرار می‌‌داد: اين چند كيسه برنج و قوطي روغن را براي اشخاصي كه نشاني آنان را می‌‌دهم ببريد، در بزنيد و به سرعت برگرديد، بدون اين كه شما را بشناسند و ما هم چنين می‌‌كرديم.

درب خانه آیت الله مشكوري تا پاسي از شب بر روي مردم باز بود و هر كس به ديدار ايشان می‌‌آمد و از سوي ايشان مورد پذيرايي قرار می‌‌گرفت و اگر چيزي ميل نمی‌‌نمود، بايد ميوه يا شيريني را همراه خود می‌‌برد، به طوري كه اين حالت مَثَل شده بود و اگر كسي ميوه در دست داشت، به وي می‌‌گفتند: آيا از منزل حاج آقا مشكوري می‌‌آيي؟ شخصي می‌‌گويد: آرزويم اين بود كه آقاي مشكوري در مجلس عروسي من حضور داشته باشد؛ اما بر حسب تصادف، شب عروسيِ من، ايشان به مسافرت رفته بود و من از اين جهت ناراحت بودم.

يك شب بعد از اين مراسم، مشاهده كردم فرزند بزرگترشان به منزلمان آمد و دو بسته هديه به من داد و گفت: اين‌ها را حاج آقا داده‌‌اند. وقتي هدايا را بازكرديم، ديديم يكي از آن‌ها پارچه‌اي نفيس و باارزش است كه براي عروس در نظر گرفته‌اند و ديگري هديه‌اي براي خودم. تاكنون كه سالياني از آن زمان می‌‌گذرد اين خاطره در ذهنم مرور می‌‌گردد.[۳۶]

به سوي سراي جاويد

آیت الله مشكوري در سال 1351 ش. در بستري بيماري قرار گرفت، دو روز قبل از رحلت به خانواده‌اش چنين گفت: دو روز ديگر ميهمان شما هستم و بيش از اين نمی‌‌مانم!

وي در آخرين روزها، با حال بسيار نامساعد، سه وعده نماز را در مسجد اعظم قلهك اقامه می‌‌نمود. وقتي علت را جويا شدند جواب داد كه می‌‌خواهم با مأمومين وداع كنم؛ زيرا قبل از آن‌ها نماز صبح و ظهر و عصر را در مسجدي كه بعدها تجديدبنا شد و به مسجد جامع قلهك شهرت يافت به جا می‌‌آورد و تنها نماز مغرب و عشاء را در مسجد اعظم برگزار می‌‌كرد.

همسرش می‌‌گويد: در لحظات احتضار، ناگهان صلوات فرستادند. من خودم را به ايشان رسانيدم و گفتم چه شده است؟ ايشان پاسخ دادند: اهل بيت آمده‌اند، مگر رايحه معطر را احساس نمی‌‌كني و بعد در حالت بيهوشي كامل قرار گرفتند و حدود سي دقيقه بامداد روز 22 تير سال 1351 ش. مصادف با جمادی الثانی سال 1392 ق. در هفتاد سالگي به سوي ابديت شتافتند.

مراسم غسل و تكفين طبق وصيت خودشان، در حياط مسجد قلهك انجام شد. تشييع جنازه آن عالم عامل با حضور عالمان، روحانيان، طلاب و اقشار گوناگون مردم انجام پذيرفت، در روز فوت وي، بازار تهران و قم تعطيل شد و در شهرهاي تهران، قم، مشهد، اصفهان و حتي كربلا، نجف، مكه و مدينه مجلس ياد بود توسط عالمان اين نواحي منعقد گرديد.[۳۷]

در نجف، امام خمينی مجلس فاتحه‌اي براي رحلت آیت الله مشكوري برگزار كردند.[۳۸] آیت الله ميلاني، در مشهد مقدس براي آن مرحوم مجلس ختمی ‌‌ترتيب دادند و از ايشان تجليل نمودند. يادآور می‌‌شود بنا به گزارش جرايد آن روز شخصيت‌هاي برجسته‌اي چون حضرت آیت الله خوانساري و واعظ شهيد مرحوم فلسفي، در مراسم تشييع جنازه آیت الله مشكوري حضور داشتند.[۳۹] پيكر آن فقيد فرزانه پس از تشييعي باشكوه در باغ رضوان قم دفن گرديد.

بازماندگان و خويشاوندان

از آیت الله مشكوري فرزندان و نوادگاني باقي مانده كه بيشترشان در تهران سكونت دارند. فرزند ارشد ايشان، محمدرضا مشكوري نام دارد و از ميان نوه‌هايش محمدحسين مشكوري معروف است.

عموي آن مرحوم، شيخ نورالدين مشكوري در 1333 ق، در نجف اشرف به دنيا آمد. وي در بيت والدش، شيخ محمدجواد مشكور نشو و نما يافت و سال‌ها در حوزه نجف، از محضر آيات عظام استفاده كرد و مدتي در صحن شريف علوي به جاي پدرش اقامه جماعت می‌‌نمود تا اين كه در سال 1392 ق. به خاطر فشار حكومت بعثي عراق، ناگزير به ايران آمد و در شهر مقدس قم، رحل اقامت افكند و در حسينيه نجفي‌ها به اقامت جماعت مشغول گرديد.[۴۰]

آیت الله حاج شيخ حسين مشكوري كه نه سال از آیت الله مشكوري بزرگتر بود، برادر ايشان است. وي پس از فراگيري ادبيات نزد علامه شيخ محمدعلي دمشقي نجفي در محضر آیت الله سيد محسن حكيم، رسايل و مكاسب را فراگرفت و از دروس خارج فقه و اصول آيات عظام: ميرزاي ناييني، سيد ابوالحسن اصفهاني و آقا ضياءالدين عراقي استفاده كرد و همزمان با تحصيل به تدريس علوم حوزوي پرداخت كه طلاب متعددي از محضرش فيض بردند. وي در حوزه نجف به زهد، پارسايي، خوش خلقي، استقامت رأي و اعتدال در اخلاق و سلوك اجتماعي اشتهار داشت و مدتي امامت جماعت صحن مطهر مولاي متقيان را عهده‌دار بود.

سرانجام اين عالم پرهيزگار در سال 1388 ق. دارفاني را بدرود گفت و بسراي باقي شتافت. پيكر مطهرش پس از تشييعي شكوهمند در حرم حضرت امام علی علیه‌السلام دفن گرديد.

تذكر: در ضمن خاطرنشان می‌‌گردد خانداني كه دكتر محمدجواد مشكور (مورخ و نويسنده معاصر) از آن‌هاست، با طايفه مشكوري حولاوي تفاوت دارد. جد وي، حاج شيخ محمدحسن از شاگردان شيخ انصاري و شيخ حسين اردكاني و از عالمان پرنفوذ زمان قاجار بوده است و اصل اين خاندان از نواحي غرب كشور ايران به خصوص اروميه هستند.[۴۱]

پانویس

  1. نجوم السماء، ميرزا محمدعلي كشميري، ج 1، ص 107.
  2. از فرزندان آیت الله شيخ جعفر كاشف الغطا.
  3. اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج 10، ص 126؛ زندگاني و شخصيت شيخ انصاري، حاج شیخ مرتضی انصاری، ص 270 و 344.
  4. نقباءالبشر، شيخ آقا بزرگ تهرانی، ج 1، ص 21؛ اعيان الشيعه، ج 5، ص 371.
  5. منسوب به شقراء از توابع جبل آمل لبنان.
  6. معارف الرجال، حرزالدين، ج 3، ص 6-7.
  7. المآثرا والآثار، ج 1، ص 188، الذريعه، ج 8، ص 297.
  8. همان، ص 19.
  9. همان، ج 18، ص 94 و ج 25، ص 976.
  10. همان، ج 18، ص 93، مكارم الآثار، معلم حبيب‌آبادي، ج 6، ص 2030؛ معجم الرجال الفكر والادب في النجف، محمدهادي اميني، ج 3، ص 1201.
  11. حديث پارسايي، رضا مظفري، ص 99-101.
  12. اعيان الشيعه، ج 4، ص 295؛ ماضي النجف و حاضرها، ج 2، ص 176.
  13. زندگاني و شخصيت شيخ انصاري، ص 258 و 259.
  14. معارف الرجال، ج 3، ص 8.
  15. شرح حالي از نامداران تاريخ، عمران عليزاده، ج 1، ص 40-239؛ علماء معاصرين، ملا علي واعظ خياباني، ص 75.
  16. الذريعه، ج 13، ص 9-328.
  17. ماضي النجف و حاضرها، ج 2، ص 177.
  18. حيات طيبه، محمدحسين مشكوري، ص 78-79.
  19. همان، ص 70-71.
  20. شرح حال رجال ايران، مهدي بامداد، ج 6، ص 153؛ زندگينامه رجال و مشاهير ايران، حسن مرسل وند، ج 4، ص 156.
  21. شمس الفقهاء، داود نعيمی ‌‌اراكي، ص 120.
  22. علماء بزرگ شيعه از كليني تا خميني، م جزفادقاني، ص 308.
  23. سيد محسن حكيم مزربان نور، عباس عبيري، ص 7-104.
  24. اين نامه در نهم رجب 1382 هـ.ق نگاشته شده است.
  25. ميرزاي نائيني نداي بيداري، نورالدين علي لو، ص 58 و 66.
  26. حيات طيبه، ص 58 و 60.
  27. ر.ك: مجموعه‌اي از مكتوبات، سخنراني‌ها، پيام‌ها و فتاواي آیت الله كاشاني، ج 1.
  28. بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني، سيد حميد روحاني، ج 1، ص 9 و 328.
  29. اسناد انقلاب اسلامي، ج 3، ص 58.
  30. از جمله مساجد ديگري كه توسط مرحوم مشكوري بنا شده و يا با همكاري ايشان احداث گرديده است عبارتند از: مسجد جامع قلهك، مسجد جامع ضراب خانه، مسجد امام رضا علیه‌السلام، امام المتقين و...
  31. حيات طيبه، ص 32، 33، 35، 36، 77 و 81.
  32. همان، ص 36 و 45.
  33. همان، ص 11، 62 و 73.
  34. همان، ص 15، 82 و 83.
  35. همان، ص 92 و 93.
  36. خاطرات آیت الله خلخالي، ج 1، ص 160.
  37. روزنامه اطلاعات، 22 تيرماه 1351.
  38. گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازي، ج 9، ص 332 و 333.
  39. نقباءالبشر، ج 2، ص 894؛ معارف الرجال، ج 3، ص 9-10.
  40. ماضي النجف و حاضرها، ج 2، ص 175 و 176؛ حيات طيبه، ص 22 و 23.
  41. به ياد استاد، ميراث جاويدان، شماره 9، بهار 1374، سعي مشكور (يادنامه دكتر محمدجواد مشكور و سعيد مير محمدصادق).

منبع

غلامرضا گُلي‌زواره, ستارگان حرم، جلد 18، صفحه 235-261