شهيد سيد نورالله طباطبايى نژاد: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(آرشیو عکس و تصویر)
 
(۱۵ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''شهید سید نورالله طباطبایى نژاد''' (۱۳۱۹ - ۱۳۶۰ ش) از اعضاى فعال دفتر مرکزى حزب جمهورى بود که به همراه [[شهید بهشتی|شهید دکتر بهشتى]]، در حادثه هفتم تیر ۱۳۶۰ شمسی به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید.
  
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = سيد نورالله طباطبايى نژاد
 +
||تصویر=[[پرونده:Noor.jpg|220px|center]]
 +
||زادروز =  1319 شمسی
 +
|زادگاه =  اردستان اصفهان
 +
|وفات =  7 تیر 1360 شمسی 
 +
|مدفن =  [[قم]] - قبرستان شيخان
 +
|اساتید =  [[امام خمینی]]، [[سید محمدرضا موسوی گلپایگانی|آیت الله گلپايگانى]]، [[مرتضی مطهری]]،...
 +
|شاگردان =
 +
|آثار =
 +
}}
  
 +
{{بخشی از یک کتاب}}
  
 +
==ولادت و خاندان==
 +
سید نورالله طباطبایى نژاد در سال ۱۳۱۹ هـ.ش در خانواده روحانى و مبارز، دیده به جهان گشود. این غنچه نورسته از همان آغازین روزهاى حیات، تحت تربیت پدرى متدین و فاضل و پرورش مادرى پاکدامن، دانش‌دوست و علاقه مند به خاندان رسالت بالندگى یافت.
  
گوهر كوير
+
پدرش، حاج میرزا على آقا طباطبایى، خود از عالمان منطقه اردستان و زواره بود و به فعالیت هاى تبلیغى می پرداخت. او مردمان این نواحى را با معارف اسلامى، [[احکام شرعی]] و موازین دینى آشنا ساخت و مدتى را در شهر اردستان و نقاط یاد شده، به امامت جماعت و مواعظ بلیغ مشغول بود.
 
 
'''از نسل سلسبيل '''
 
 
 
گروهى از سادات كه نسب آنان از طريق ابراهيم بن طباطبا به حضرت [[امام حسن]] مجتبى علیه‌السلام مى رسد، از قرن چهارم هجرى قمرى به منطقه اردستان و زواره مهاجرت نمودند. از مشهورترين اين مهاجران نيكونام سيد كمال‌الدين حسن است كه در قرن ششم هجرى قمرى مى زيست. وى با تلاش هاى علمى و مجاهدت هاى اخلاقى، به كمالاتى نايل شده بود كه مشتاقان علوم اسلامى، گروه گروه به محضرش شتافته و از او كسب فيض مى نمودند.
 
 
 
يكى از فرزندان وى، سيد بهاءالدين حيدر مى باشد. اين سيد وارسته كه عمرى را در [[عبادت]] و پرهيزكارى سپرى كرده بود، چون مغولان در قرن هفتم هـ.ق به منطقه مزبور يورش آوردند، با وجود كهولت سن در مقابل اين خونخواران ايستادگى كرد، دليرانه رزميد؛ و در پايان اين نبرد خونين، آن مجاهد عابد فجيعانه به دست مهاجمان مغول به شهادت رسيد، سپس در خانه اش دفن گرديد. اكنون مرقد ايشان زيارتگاه مردم و مورد احترام اهالى اين سامان است.(1)
 
 
 
طايفه طباطبايى نژاد به چنين شخصيت هاى مبارز و اهل علم و فضيلتى منسوب هستند و ضمن آن كه از طريق اين حلقه هاى نورانى به سرچشمه خاندان عترت علیه‌السلام اتصال مى يابند، بر اين حقيقت مسلم تاريخى مباهات مى كنند كه دانشوران و ستارگان درخشانى چون سيد بحرالعلوم، [[علامه طباطبايى]] و آيت الله بروجردى در برخى از اين شخصيت ها با آنان اشتراك نسب دارند.
 
 
 
با وجود اين، طايفه مزبور به اين ارتباط مبارك و اتصال ميمون هم اكتفا نكردند؛ بلكه خود نيز قدم هاى مؤثرى را براى كسب علم، معرفت و پرهيزگارى برداشتند و علاوه بر آن كه خويشتن را به دانش و ديانت و خلق نيكو آراستند، گلستان معطرى را در قلب تفتيده كوير مركزى پديد آوردند كه عطر دلاويز آن، مشام جان و ذهن تشنگان فضيلت را نوازش مى دهد و صفاى آن، فضاى منطقه را توأم با تحرك، نشاط و بهجت ساخته است.
 
 
 
'''جد و پدر'''
 
 
 
حاج سيد على‌اصغر طباطبايى يكى از افراد اين خاندان است كه در برخى فهرست ها و كتب تراجم، به نام شيخ ميرعلى‌اصغر بن سيد قاسم طباطبايى زواره اى آمده؛ وى در آبادى كچومثقال از توابع شهرستان اردستان به دنيا آمد. اين دانشمند اهل زواره، از خوشنويسان خط نسخ و نستعليق در قرن سيزدهم هجرى قمرى است. وى از سال 1253 تا 1273 هـ.ق، كاتب 35 جلد كتاب بوده است.(2) از آثار خطى او كتاب ابواب الجنان است به تأليف محمدرفيع قزوينى، كه آن را در اواسط قرن سيزدهم هـ.ق، با خط نسخ و نستعليق نوشت. حاشيه، پاورقى، عنوان و نشان اين كتاب شنگرف و به شماره 9577، در كتابخانه مركزى دانشگاه تهران نگهدارى مى شود.(3)
 
 
 
از ديگر آثار خطى اين هنرمند، رسالة الخاقانيه در پاسخ به پرسش هاى فتحعلي شاه قاجار است. در عنوان اين رساله آمده است كه آن را در شب سه‌شنبه 15 [[ربيع الاول]] سال 1266 هـ.ق، در كچومثقال نوشت.(4) شمارى از [[قرآن]] هايى را كه به خط وى نوشته شده، حاج آقا على فقيه زاده - از نوادگانش - نگاهدارى مى كرده است.
 
 
 
سيد محمدحسين بن مير عبدالباقى خاتون آبادى، مؤلف چندين رساله كلامى در تاريخ تشبهات است. وى رساله ميزان الحق را در جواب هانرى مارتين اروپائى در زمان فتحعلي شاه قاجار نوشته است. اين رساله را ميرعلى‌‌اصغر بن سيد قاسم طباطبايى زواره اى در تاريخ 1229 هـ.ق، به خط خود نگاشته است. اين نسخه، ابتدا در تملك عباس‌قلى سپهر بوده است و سپس ملك الشعراى بهار آن را در اختيار گرفته؛ اكنون نيز به شماره 5897 در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى موجود است.(5)
 
 
 
مراتب فضل و كمال وى از طريق فرزندش حاج سيد حسين و نوه اش حاج سيد يوسف استمرار يافت و حاج ميرزا على طباطبايى از همين نسل شكفت. وى در سال 1312 هـ.ق، در آبادى كچومثقال ديده به جهان گشود. ايشان دوران نوباوگى را نزد پدر (حاج سيد يوسف) و مادر پاك طينتش گذراند. بعد از آن كه هفت بهار از دوران زندگى او سپرى گشت، شوق تحصيل وجودش را از دانش هاى مقدماتى در محل خود، لبريز ساخت. وى از آن پس، براى كسب علوم دينى و معارف خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام به اصفهان عزيمت نمود.
 
 
 
سطوح [[فقه]] و [[اصول]] و دانش هاى متداول ديگر را از محضر علماى وقت اصفهان، كسب كرد. ايشان پس از مراجعت به منطقه «كچو مثقال» و «زفرقند»، به فعاليت هاى تبليغى پرداخت. او مردمان اين نواحى را با معارف اسلامى، [[احكام شرعى]] و موازين دينى آشنا ساخت و مدتى را در شهر اردستان و نقاط ياد شده، به امامت جماعت و مواعظ بليغ مشغول بود.  
 
 
 
از جمله كارهاى خير ايشان، يكى احداث يك باب مدرسه ابتدايى در كچومثقال بود؛ - كه موقوفاتى هم دارد. - و ديگرى تعمير مدرسه حاج حسين نورالدين، در اردستان. حاج ميرزا على طباطبايى پس از عمرى تلاش فرهنگى-تبليغى، و ترويج شعائر دينى در [[رجب]] سال 1383 هـ.ق برابر با آذر 1342 هـ.ش در سن هفتاد سالگى در تهران دار فانى را وداع گفت. ايشان را در شهر مقدس قم دفن كردند.(6)
 
 
 
از آن بزرگمرد چندين فرزند باقى مانده كه بيشتر فرزندان ذكور ايشان به تحصيلات علوم دينى روى آورده اند و در كسوت روحانيت به خدمات علمى، فرهنگى و اجتماعى مشغولند.(7) از آنجا كه حاج ميرزا على طباطبايى در عمل، اخلاق و [[تقوا]] انسانى نمونه بود و در منطقه اردستان با فرقه ضاله بهائيت به مبارزه برخاست، مردمان اين سامان پس از سال ها كه از غروب آن ستاره فروزان مى گذرد، زحمات وافر و تلاش هاى ارزشمند آن مرد بزرگ را در راه نشر معارف اسلامى و قلع و قمع تبه‌كيشان تبه‌ساز و خدمت به مردمان محروم روستاها از ياد نبرده اند و خود را رهين كوشش هاى او مى دانند.
 
 
 
'''زادگاه و ولادت '''
 
 
 
بر سر راه شهر اردستان(8) - نائين كه از كوير مركزى مى گذرد، روستاى زفرقند (ظفرقند) واقع شده كه در نوشته هاى ديوانى از آن به «جوگند» ياد كرده اند و شايد اين عنوان اشاره به آن داشته باشد كه در اين جا، محصولات جو و گندم بدست مى آيد. حاج زين العابدين شيروانى آن را جوگند خوانده و مى افزايد: «از قراى اردستان در مسير يزد - كاشان است و قريب به پنجاه خانوار در آن سكونت دارند».
 
 
 
اكنون نيز حدود سيصد خانوار در اين آبادى مى زيند؛ اما بيشتر به شهرهاى اطراف، اصفهان و تهران مهاجرت مى كنند. مزارع و باغات كه به بركت آب قنات مشروب مى شوند، بر زيبايى اين روستا مى افزايد؛ اما جلوه هاى روحانى و فرهنگى آن را بايد نتيجه تلاش عالمان ساكن در اين خطه دانست؛ همان ها كه نه تنها طراوت خويش را در جان تشنه اين نواحى ريخته؛ بلكه در ساير نقاط نيز خدمات علمى و فرهنگى آنان باورهاى دينى افراد را بارور ساخته است.(9)
 
 
 
در يكى از روزهاى سال 1319 هـ.ش در خانواده روحانى و مبارز، حاج ميرزا على آقا طباطبايى، در اين آبادى باصفا، كودكى ديده به جهان گشود كه پدر نام سيد نورالله را برايش برگزيد. اين غنچه نورسته از همان آغازين روزهاى حيات، تحت تربيت پدرى متدين و فاضل و پرورش مادرى پاكدامن، دانش‌دوست و علاقه مند به خاندان رسالت بالندگى يافت.
 
 
 
چون فضاى خانه اى كه سيد نورالله دوران طفوليت را در آن مى گذارنيد به علم و [[ايمان]] و پارسايى آراسته بود، از همان اوان شيرخوارگى، دانش طلبى در پرتو معنويت، با جان اين نوباوه عجين گشت و تا آخر با او بود. او پويش علمى و عمل صالح را از پدرى عالم و عامل و مادرى فضيلت پرور، در كلاس تربيت خانوادگى آموخت و بى‌آن كه پايش بلغزد، در طريق صلاح و فلاح گام نهاد و از پى تحصيل معرفت و مكارم به حريم مردان خدا، راه يافت.
 
 
 
'''تحصيلات'''
 
 
 
سيد نورالله آموزش [[قرآن]] و مقدمات علوم دينى را نخست نزد پدر فاضل و خوش نامش آموخت.(10) پس از تحصيلات ابتدايى براى افزايش دانسته ها و آشنايى هر چه بيشتر با معارف قرآن و عترت به توصيه پدر، ظفرقند (زفرقند) را به قصد اقامت در شهر مقدس [[قم]] ترك كرد و در سنين نوجوانى رهسپار اين ديار شد. در آنجا نزد مدرسان خبره و استادان برجسته با ادبيات عرب، فقه، اصول، حكمت، فلسفه و تفسير قرآن آشنا شد. [[اخلاص]] اين نوجوان به همراه صفاى خانواده موجب آن گرديد كه خداوند لطفش را شامل حال او كند و از استعدادى سرشار و ذوقى عالى و همتى وافر، بهره مندش سازد؛ در نتيجه دوره مقدمات و سطح را در مدتى كوتاه و با سرعت فراگرفت و از عهده كليه امتحانات به خوبى برآمد.(11)
 
 
 
پس از پشت سر نهادن اين دوره ها به دوره خارج [[فقه]] و [[اصول]] راه يافت و اين لياقت را بدست آورد تا به محضر پرفيض حضرت آيت الله العظمى گلپايگانى راه يابد. وى با كوششى پى گير، عزمى استوار و اراده اى خستگى ناپذير، مراحل علمى را در چنين محفلى طى كرد و به كمالات علمى دست يافت.
 
 
 
در آن زمان، آيت الله گلپايگانى با تلاشى مجدانه روح فقاهت را در كالبد شاگردانى چون سيد نورالله مى دميد و امثال او را به عنوان پيشتازان فكرى و طلايه داران انديشه هاى دينى پرورش مى داد. وى در ضمن فراگيرى علوم نزد آن فروغ فقاهت، موفق گرديد بيش از گذشته بذر مكارم و فضايل را در مزرعه وجود خويش بيفشاند و با احترام به آراء بزرگان بر كشتى نقد و پژوهش نشسته و اقيانوس معارف غنى تشيع را به غواصى پرداخته و صيد گوهرهاى ثمين و دُرهاى گرانبها، بدست آورد.
 
 
 
شهيد سيد نورالله طباطبايى نژاد به محفل نورانى عالم ربانى، متفكر شهيد و فيلسوف عاليقدر، آيت الله مرتضى مطهرى راه يافت.(12) انس وى با اين دانشمند به خون خفته، سرچشمه اى مهم در برنامه هاى درسى، پژوهشى و نيز تحولى شگرف در شيوه هاى تبليغى، رفتارى و اخلاقى او به حساب مى آيد.
 
 
 
به بركت اين ارتباط علمى، شهيد طباطبايى نژاد در حراست از مرزهاى عقيدتى، حفاظت از حصن حصين [[اسلام]]، التقاط زدايى و زدودن خرافه ها از فرهنگ مردم، نقش ارزنده اى را ايفا كرد. آن شهيد با مبانى فكرى و آراء فلسفى [[شهيد مطهرى]] آشنا شد و در كنار فراگيرى فقه و اصول، آموختن مضامين فلسفى و حكمى را پى گرفت و در اين بوستان از خرمن دانش آيت الله مطهرى خوشه ها چيد.
 
 
 
'''بر كران قرآن'''
 
 
 
شهيد طباطبايى نژاد به موازات بيست سال تحصيل و تدريس و در اثناى اين تلاش ها از كاوش و تتبع در منابع قرآنى غافل نشد. چه شب هاى زيادى كه آن‌ها را با بحث و تحقيق در آيات قرآنى احيا مى كرد! ويژگى ها، ضرورت ها و تقاضاهاى آن عصر، مسائلى را طرح مى نمود كه نشان مى داد از پيدايش مسائل جديد و مفاهيم تازه در عرصه زندگى افراد، سرچشمه مى گيرد. شهيد طباطبايى نژاد از آن دسته روحانيانى بود كه اين مسائل و تحولات را درك كرد و با احساس وظيفه فهميد، نمى توان در برابر اين دگرگونى ها خاموش و بى تفاوت نشست و با بدگويى از زمانه، فقط بر اوضاع تأسف خورد يا در انزوا فرصتى طلايى را انتظار كشيد.
 
 
 
او با هوشيارى كامل اين خلاء فكرى و اجتماعى را دريافت و تصميم گرفت آن را به شكلى صحيح پر كند و از چشمه اى حيات‌بخش و جاويدان، جرعه هايى جان‌بخش در كام نسل تشنه و عطشان جامعه بريزد؛ لذا با وجود گرفتارى ها و اشتغالات بسيار و نيز اختناق سياه در رژيم شاهى ناگهان به عنوان روزنه اميدى، به فكر او و برخى از دوستان فاضلش رسيد تا به همراه ساير پژوهشگران بااخلاص و آگاه، زير نظر حضرت آيت الله مكارم شيرازى مدظله نگارش و تفسير نمونه را آغاز نمايند.
 
 
 
تلاش شبانه‌روزى آنان در مدت كوتاهى به ثمر نشست و بسيار زودتر از آنچه تصور مى گرديد، جلد اولش به طبع رسيد. اين تفسير به دليل شيوايى نثر، محتواى مفيد و پاسخگويى به نيازها و سؤالات نسل جوان و رفع برخى اشكالات و ايرادهايى كه در خصوص اصول و فروع دين مطرح مى گرديد، با استقبال فوق‌العاده اى مواجه شد؛ و بزودى براى تدوين كنندگان فاضل اين مجموعه، مشخص گشت كه عطش جامعه به تفسيرى كه در عين سادگى عبارات مباحث فراگير علمى، كلامى، اجتماعى و توأم با مسايل روز و طرح موضوعات مستحد باشد، تا چه اندازه شديد است؛ لذا كوشيدند تا تمام توان خود را به پاى تكميل آن مباحث بريزند. شهيد سيد نورالله طباطبائى  نژاد تا جلد يازدهم با تلاش زياد و همه جانبه براى نگارش اين اثر ارزنده و آموزنده، همكارى داشت.(13)
 
 
 
'''در سنگر تبليغ و مبارزه '''
 
 
 
شهيد طباطبايى  نژاد از وقتى كه به حوزه علميه [[قم]] راه يافت با انديشه هاى حضرت [[امام خمينى]] آشنا گرديد و در پرتو افكار تابناك آن روح قدسى، ستيز با استبداد و نفى هر گونه ستم را يكى از مهم ترين برنامه هاى خود قرار داد. وى از هيچ تهديد و خطرى نهراسيد و هر چه شب پرستان تاريك دل و خفاش صفت محيط فعاليت را برايش تنگ كرده و او را از سنگرى محروم مى نمودند، به عرصه ديگرى مى شتافت و چون آذرخش، كوير جهل انسان‌ها را روشن كرده و آن‌ها را از خواب غفلت بيدار مى ساخت.
 
 
 
خطابه هاى آموزنده اين شهيد بر فراز منبر و نيز سخنان روشنگرش در جمع دوستان و جلسات خصوصى، ضمن بيان حقايقى از تعاليم اسلامى و ترسيم فضيلت ها در اوج فصاحت و شيوايى بر دل ها مى نشست. سخنرانى هاى وى اين خصوصيت را داشت كه با ارائه نمونه ها، اشاره به مصاديق و تطبيق اختناق رژيم پهلوى با دوران خفقان [[عباسيان]] و امويان، فساد و تباهى اعوان و انصار استبداد را برملا مى كرد. هر كجا رژيم شاه حركتى را بر ضد باورهاى مذهبى مردم مرتكب مى گرديد. با افشاى آن، استوار و فداكارانه خشم و نفرت خود را از تبه‌كارى هاى ستمكاران بروز مى داد.
 
 
 
آن شهيد سعيد همواره در ايام تبليغى در نقاط مختلف كشور به هدايت و ارشاد مردم مى پرداخت. ايشان در راه به ثمر رسانيدن انقلاب شكوهمند اسلامى بارها در [[قم]] و منطقه اردستان و زواره مورد ضرب و شتم دشمنان اسلام قرار گرفت. در آن دوران خفقان چندين مرتبه اتفاق افتاد كه بعد از نماز مغرب و عشا، در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در [[قم]]، وقتى سخنان و بيانات امام خمينى را براى مردم تشريح مى كرد و براى آن مرد بزرگ، دست به [[دعا]] برمى داشت، بدست مأموران پهلوى مورد هتك و شتم قرار مى گرفت؛ ولى اين فشارها نه تنها هيچ گونه تأثير منفى در اراده استوارش - كه از قلبى لبريز از [[ايمان]] و [[تقوا]] نشأت مى گرفت.- نمى نهاد؛ بلكه او را در راه هدف جدى تر هم مى ساخت و براى وارد آوردن ضربات كوبنده تر به ريشه پوسيده استبداد بيش از پيش توان خويش را بكار مى گرفت.
 
 
 
در منطقه اردستان و زواره، اطلاعيه هاى حضرت امام را با شگرد خاص خود توزيع مى كرد و در ضمن مبارزه شديد، [[تقيه]] را هم در نظر داشت، تا بتواند به كمك اين سلاح سازنده، راه خويش را در جهت محو ستم ادامه دهد. او در واقع مأموران ساواك و عوامل رژيم را كه با مراقبت دائمى، مى خواستند سر از كارش درآورند، غافل مى ساخت. مثلاً ايشان، ماشين حامل اعلاميه امام را با فاصله اى نسبتاً طولانى، از مسجد يا محل ديگر كه مى خواست آن‌ها را در آنجا توزيع كند، پارك مى كرد؛ سپس از كوچه هاى فرعى به حالت كاملاً عادى، طورى كه شك مأموران را برنينگيزد، به آن مجلس وارد مى شد و اطلاعيه ها را به افرادى مى سپرد تا آن‌ها خود، آن را پخش كنند. ايشان در شهر زواره، از دست طرفداران شاه به تنگ آمده بود؛ زيرا هر وقت او را مى ديدند با بدگويى از مبارزان و مخالفان رژيم، بدترين نوع توهين ها را نسبت به حاميان امام و نهضت اسلامى، روا مى داشتند؛ اما او با حفظ مصلحت هاى لازم ضمن تعريف از مبارزين، مراقب بود تا بهانه اى دست اين افراد ندهد، براى اين كه مبادا براى آنان زحمتى ايجاد كنند؛ يا در فعاليت هاى سياسى اين نيروها اختلال به  وجود آورند.
 
 
 
در سال 1349 ش، در آن بحبوحه كه مجلس فرمايشى رژيم پهلوى، هر روز قوانينى جديد در مخالفت با اسلام و تشيع و معارضت با قرآن و عترت وضع مى كرد، شهيد طباطبايى نژاد با قاطعيت تمام در يكى از مجالس عمومى و بر فراز منبر، نمايندگان آن روز را نوكر اجانب خواند. به دنبال اين افشاگرى، در منطقه اردستان و توابع ممنوع المنبر گشت و با پرونده اى حجيم كه مأموران امنيتى برايش تنظيم كرده بودند، به ساواك مركزى اصفهان منتقل گرديد.
 
 
 
با اين همه پس از آزادى، مجدداً به تلاش هاى روشنگرانه خود ادامه داد و در جهت تنوير افكار عمومى و تغذيه فكرى نسل جوان لحظه اى آرام نگرفت تا آن كه در سال 1356 ش، به دست عوامل رژيم دستگير و روانه زندان شد؛ اما در روز بيست و ششم دى ماه در سال 1357 كه مقارن با فرار شاه مخلوع بود، از زندان رهايى يافت.(14)
 
 
 
در حدود سال‌هاى 1351 يا 1352 ش بود كه حضرت حجت الاسلام والمسلمين كرباسى - روحانى اعزامى از قم - در مسجد پامنار زواره (واقع در شمال اردستان) به مناسبت سالروز ولادت با سعادت [[امام مهدی]] عجل الله تعالی فرجه شریف جشنى برپا كرده بود. شهيد طباطبايى نژاد در اين مراسم سخنرانى كرد. حداقل در منطقه اردستان و زواره ايشان بود كه براى نخستين بار از رهبر و قائد نهضت اسلامى ايران، به عنوان «امام خمينى» اسم برد.(15)
 
 
 
پس از پيروزى انقلاب اسلامى آن شهيد سعيد، براى حفظ دستاوردهاى اين تحول عظيم، فعاليت هاى گسترده اى را در عرصه هاى ذيل پى گرفت:
 
 
 
* الف) اعزام به شهرهاى گوناگون از سوى سازمان تبليغات امام خمينى براى ارشاد مردم.
 
 
 
* ب) نظارت بر كميته هاى انقلاب اسلامى.
 
 
 
* ج) سخنرانى هاى ارزشمند در پادگان ها براى برادران ارتشى.
 
 
 
* د) استقامت در خط اصيل انقلاب و اسلام ناب محمدى و مبارزه با انحرافات گروهك ها و افراد ليبرال.
 
 
 
'''خلق و خوى '''
 
 
 
شهيد طباطبايى نژاد از همان اوان كودكى، در مكتب پدر و اساتيد وارسته خود، با فضايل و مكارم آشنا گشت و خود نيز با تزكيه نفس، [[عبادت]] و ارتباط با خداوند در جهت كسب خوى عالى و نيل به خوبى ها كوشيد و به صفات نيك و خصال پسنديده آراسته گرديد، از مهم ترين خصوصيت هاى اخلاقى او، فروتنى بود كه در لحظه هاى متفاوت زندگى او نشانه هاى آن را مى توان ديد. وقتى مى خواست در مجلسى بنشيند. هر كجا را كه جا بود، انتخاب مى كرد؛ با هر كسى كه روبرو مى شد، در سلام كردن از او پيشى مى گرفت؛ در گفتگوهايش، اهل جدال نبود؛ دوست نداشت او را به [[تقوا]] و [[ايمان]] بستايند.
 
 
 
اگر از كسى بدى مى ديد، تا آن جا كه به خودش مربوط مى شد، با عفو و نيكى از آن چشم مى پوشيد؛ اما اگر آن عمل خلاف، به بهاى هتك ارزش‌ها تمام مى شد؛ يا اگر با از بين بردن آبروى مؤمنى ملازم بود؛ به شدت برافروخته مى شد. در واقع خشم و عصبانيت اين شهيد سعادتمند، در احياى فضايل و ميراندن رذائل تجلى مى كرد. اگر كسى انتقادى نسبت به رفتار او يا برخى مسائل دينى داشت، او را به نحوى متقاعد مى كرد كه آن طرف مقابل، آن مسائل را نه به عنوان جواب انتقاد بلكه به عنوان حقايقى روشن در كام مى كشيد. آن شهيد فروتنى در مقابل اهل كبر و غرور را روا نمى ديد؛ مخصوصاً نسبت به افراد وابسته به طاغوت سعى مى كرد با اين گونه اشخاص، از موضع صلابت و قدرت رفتار كند. يكى از اعضاى شوراى شهر اردستان (در زمان رژيم گذشته) حاج آقا نورالله طباطبايى را كاملاً مى شناخت.
 
 
 
يك روز آن شهيد سعيد به وى مى گويد: «اينجا بايست تا من برگردم؛ زيرا با تو كارى دارم» بدين ترتيب ضمن نماياندن هيبت روحانيت، به وى فهماند كه موقعيت تو براى من ارزشى ندارد و از اشخاصى مانند تو پروايى نداشته و به سبب وابستگى به دستگاه طاغوت ارزشى برايت قائل نمى باشم.(16)
 
 
 
شهيد طباطبايى نژاد به علت برخوردارى از مواهب الهى، از خشونت روحى بيزار و اهل صفا و صميميت بود. از آنجا كه او خويش را از زندان «خود» و «نفس» رهانيده بود، بر اساس مهر و محبتى كه داشت، به راحتى با ديگران پيوند قلبى برقرار مى كرد؛ اما اين عاطفه و احساسات، هم باايمان تلطيف شده و هم به كمك ديگر فضايل از جمله تقوا، جهت‌دار و داراى مقاصد الهى گشته بود.
 
 
 
همين ويژگى موجب جذب افراد به سوى او گرديد و سبب مى شد اظهارات و توصيه هايش ثمربخش گردد. نگارنده كه از دوران نوجوانى و جوانى، با شركت در محافل عمومى و برخى جلسات خصوصى، افتخار آشنايى، با حالات اخلاقى آن شهيد را داشته، ناظر صفا، صداقت و [[اخلاص]] آن شهيد بزرگوار بوده است. من به خوبى مى ديدم كه چگونه حرارت و نورانيت وى، حاضران را به تحرك و جوشش وامى داشت، آنان را براى گوش دادن به سخنان آموزنده اش مهيا مى كرد.
 
 
 
اين سيد بزرگوار، با آن كه با استفاده از ميراث خانوادگى، مى توانست زندگى مادى مناسبى را براى خود فراهم كند؛ اما در نهايت ساده‌زيستى و اكتفا به تأمين حداقل مايحتاج خانواده، روزگار مى گذرانيد. يكى از افرادى كه با ايشان ارتباط داشت، نقل مى كرد: «دو روز قبل از [[شهادت]] ايشان و در زمانى كه افرادى به [[تهمت]]، شايعه كرده بودند زندگى مرفهانه اى دارد، به خانه اش رفتم. ديدم، دارد خانه اش را با موكت فرش مى كند. در آن حال من خوشحال بودم كه بنى صدر فرار كرده است. او مرا خطاب قرار داد و گفت: «زياد مسرور نباش! بعداً همين فراريان تلاش مى كنند تا انقلاب مظلوم واقع شود».(17)
 
  
شهيد طباطبايى نژاد ضمن آن كه خود را به صداقت آراسته بود، عقيده داشت مسئولان نظام اسلامى همه بايد بر اين اساس انتخاب شوند و بر اين باور بود كه جامعه بدون صداقت نمى تواند در خط سعادت پيش برود. او مى گفت: «بايد راهى را برگزيد كه به كمك آن هم بتوان در حد امكان، افراد و نيروها را جذب كرد؛ و هم بتوان در حد ضرورت، آنان را دفع نمود».
+
==تحصیلات و استادان==
 +
سید نورالله آموزش [[قرآن]] و مقدمات علوم دینى را نخست نزد پدر فاضل و خوش نامش آموخت. پس از تحصیلات ابتدایى براى افزایش دانسته ها و آشنایى هر چه بیشتر با معارف قرآن و [[عترت]] به توصیه پدر، رهسپار شهر مقدس [[قم]] شد. در آنجا نزد مدرسان خبره و استادان برجسته با [[ادبیات عرب|ادبیات عرب]]، [[فقه]]، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]]، [[حکمت|حکمت]]، [[فلسفه]] و [[تفسیر قرآن|تفسیر قرآن]] آشنا شد. [[اخلاص]] این نوجوان به همراه صفاى خانواده موجب آن گردید که خداوند لطفش را شامل حال او کند و از استعدادى سرشار و ذوقى عالى و همتى وافر، بهره مندش سازد؛ در نتیجه دوره مقدمات و سطح را در مدتى کوتاه و با سرعت فراگرفت و از عهده کلیه امتحانات به خوبى برآمد.
  
وى توصيه مى كرد: «به نسل جوان مبتكر، خلاق، اما با[[ايمان]] و سخت‌كوش، بايد اعتماد كرد. دانشجو اگر امروز خودش را بسازد، فردا به صورت يك عنصر پرتوقع و امتيازطلب درنمى آيد و فردايش براى حساس ماندن و دردها را لمس كردن مناسب تر است».(18)
+
پس از پشت سر نهادن این دوره ها به دوره خارج فقه و اصول راه یافت و این لیاقت را بدست آورد تا به محضر پرفیض حضرت آیت الله العظمى [[سید محمدرضا موسوی گلپایگانی|گلپایگانى]] راه یابد. وى با کوششى پى گیر، عزمى استوار و اراده اى خستگى ناپذیر، مراحل علمى را در چنین محفلى طى کرد و به کمالات علمى دست یافت.
  
'''در پرتوهاى پرمايه '''
+
شهید سید نورالله طباطبایى نژاد به محفل نورانى عالم ربانى، متفکر شهید و فیلسوف عالیقدر، آیت الله [[مرتضی مطهری|مرتضى مطهرى]] راه یافت. انس وى با این دانشمند به خون خفته، سرچشمه اى مهم در برنامه هاى درسى، پژوهشى و نیز تحولى شگرف در شیوه هاى تبلیغى، رفتارى و اخلاقى او به حساب مى آید. به برکت این ارتباط علمى، شهید طباطبایى نژاد در حراست از مرزهاى عقیدتى، حفاظت از حصن حصین [[اسلام]]، التقاط زدایى و زدودن خرافه ها از [[فرهنگ]] مردم، نقش ارزنده اى را ایفا کرد. آن شهید با مبانى فکرى و آراء فلسفى [[مرتضی مطهری|شهید مطهرى]] آشنا شد و در کنار فراگیرى فقه و اصول، آموختن مضامین فلسفى و حکمى را پى گرفت و در این بوستان از خرمن دانش آیت الله مطهرى خوشه ها چید.
  
در تابستان 1359 ش، كه شهيد طباطبايى نژاد به حوزه انتخابيه خود (اردستان) رفته بود؛ در يك روستاى كوچك، با پيرمردى روبرو شده بود كه اولين سخن آن مرد سالخورده با ايشان چنين بوده است: «آقا، مشكلاتى كه از زمان طاغوت مانده به اين زودى ها حل نمى شود و ما آماده ايم با آن‌ها بسازيم. شما هم هر چه سريع تر در اين مدت چهار سال سعى كنيد قوانين سعادت بخش قرآن را در مجلس وضع و پياده كنيد. قوانينى كه با [[قرآن]] مطابقت داشته باشد».
+
==فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی==
 +
'''بر کران قرآن:'''
  
شهيد از اين جمله خيلى لذت برده(19) و خوشحال بود كه بيشتر آحاد ملت، چنين روحيه اى را دارند. او معتقد بود: «با اين امت قهرمان، دشمن قادر نخواهد بود از راه كودتا به آن آسيبى برساند؛ اما خصم انقلاب از يك راه مى تواند پيروز شود و عجله هم نمى كند. برنامه را به گونه اى پياده مى كند كه در درازمدت انقلاب را بى‌محتوا كند و اگر افرادى قدرت را بدست بگيرند كه واقعاً مكتبى فكر نكنند، اين خيلى خطر بزرگى است بايد حواسمان جمع باشد. براى اين كه با مشكلات زمان مشروطه و عصر رضاخان مواجه نشويم، به معيارهاى قرآنى توجه كنيم. هر كس مى خواهد مسئوليتى به عهده بگيرد و قدرتى بدست آورد؛ از شوراى ده گرفته تا عالى ترين مقامات، (بايد) دو معيار قرآنى را كه اين كتاب آسمانى از زبان [[حضرت يوسف]] علیه‌السلام نقل مى كند، دارا باشد. يعنى «حفيظ و عليم»؛ هم دانايى لازم را دارد و هم امور تفويض شده به وى را خوب حفظ مى كند. برخى روى مكتبى بودن تكيه دارند و عده اى بر مديريت تكيه دارند كه هر دو غلط است. بايد هم مديريت باشد و هم ايمان؛ و اگر احياناً اين دو جهت با هم توأم نبود، بايد به مكتبى بودن اولويت داد. اگر قدرت را بدست كسى بدهيم كه ضعيف باشد و احتمال بدهد كه وقت پياده شدن قوانين اسلامى نيست؛ يا بهتر است از جاى ديگرى قانونى بياوريم، خطرناك است».
+
شهید طباطبایى نژاد به موازات بیست سال تحصیل و تدریس و در اثناى این تلاش ها از کاوش و تتبع در منابع [[قرآن|قرآنى]] غافل نشد. چه شب هاى زیادى که آن‌ها را با بحث و تحقیق در آیات قرآنى احیا مى کرد! ویژگى ها، ضرورت ها و تقاضاهاى آن عصر، مسائلى را طرح مى نمود که نشان مى داد از پیدایش مسائل جدید و مفاهیم تازه در عرصه زندگى افراد، سرچشمه مى گیرد. شهید طباطبایى نژاد از آن دسته روحانیانى بود که این مسائل و تحولات را درک کرد و با احساس وظیفه فهمید، نمى توان در برابر این دگرگونى ها خاموش و بى تفاوت نشست و با بدگویى از زمانه، فقط بر اوضاع تأسف خورد یا در انزوا فرصتى طلایى را انتظار کشید.
  
ايشان در ادامه مى فرمايد: «در بين جوان هاى عزيز، افراد پاك و روشن كه مى توانند دستاوردهاى انقلاب را حفظ كنند و نظام را به خوبى اراده نمايند و عزت‌آفرين هم هستند، افراد زيادى هستند كه مى توان از وجود ارزنده آنان استفاده كرد».(20)
+
او با هوشیارى کامل این خلاء فکرى و اجتماعى را دریافت و تصمیم گرفت آن را به شکلى صحیح پر کند و از چشمه اى حیات‌بخش و جاویدان، جرعه هایى جان‌بخش در کام نسل تشنه و عطشان جامعه بریزد؛ لذا با وجود گرفتارى ها و اشتغالات بسیار و نیز اختناق سیاه در رژیم شاهى ناگهان به عنوان روزنه امیدى، به فکر او و برخى از دوستان فاضلش رسید تا به همراه سایر پژوهشگران بااخلاص و آگاه، زیر نظر حضرت آیت الله [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازى]] مدظله نگارش و [[تفسیر نمونه (کتاب)|تفسیر نمونه]] را آغاز نمایند.
  
او كه از مخالفين گروه هاى ليبرال بنى‌صدر بود، وقتى مشاهده كرد آنان براى پيشبرد مقاصد خود، به رأى مردم تكيه مى كنند در يكى از سخنرانى هايش گفت: «رهبر انقلاب هم مكرر روى اين مسئله تكيه مى كنند كه در اين نظام، رأى مردم حاكم است؛ ولى رهبر به حق مى گويد و ديگران، «كلمة حقّ يراد بها الباطل» اين يك واقعيت است. همه منتخب ملت هستيم؛ منتها ملت وقتى رهبر را انتخاب كرد و قانون اساسى را تأييد نمود، اين گونه بود كه اگر رأيى به رئيس جمهورى دهند و مورد قبول رهبر نباشد، قبول ندارند. يعنى يازده ميليونى كه رئيس جمهور (بنى  صدر) روى آن تكيه مى كند، خود اين ملت در قانون اساسى به اين مطلب رأى داده كه اگر امضاء رهبر كنار رفت، مثل يازده ميليون صفر است كه كنار آن عدد نباشد. اين طورى نيست كه برخى منتخب تر از ديگران باشند. اين جريانى كه در وضع كنونى رايج شده و دارند فردگرايى را تبليغ مى كنند، براى انقلاب ما خطرناك است و بايد با شدت محكوم بشود».
+
تلاش شبانه‌روزى آنان در مدت کوتاهى به ثمر نشست و بسیار زودتر از آنچه تصور مى گردید، جلد اولش به طبع رسید. این تفسیر به دلیل شیوایى نثر، محتواى مفید و پاسخگویى به نیازها و سؤالات نسل جوان و رفع برخى اشکالات و ایرادهایى که در خصوص اصول و فروع دین مطرح مى گردید، با استقبال فوق‌العاده اى مواجه شد؛ و بزودى براى تدوین کنندگان فاضل این مجموعه، مشخص گشت که عطش جامعه به تفسیرى که در عین سادگى عبارات مباحث فراگیر علمى، کلامى، اجتماعى و توأم با مسایل روز و طرح موضوعات مستحدثه باشد، تا چه اندازه شدید است؛ لذا کوشیدند تا تمام توان خود را به پاى تکمیل آن مباحث بریزند. شهید سید نورالله طباطبائى  نژاد تا جلد یازدهم با تلاش زیاد و همه جانبه براى نگارش این اثر ارزنده و آموزنده، همکارى داشت.
  
وى در فراز ديگرى از سخنان آموزنده خود، عملكرد بنى صدر و گروه‌هاى ليبرال را مورد انتقاد قرار داده و چنين مى گويد: «برادران و خواهران مسلمان! شما بوديد كه با فداكاريتان و اطاعت از مقام رهبرى، انقلاب را به اينجا رسانيديد و براى تداوم آن هم بايد از رهبر اطاعت كرد؛ اما به شما ملت قهرمان بگويم؛ روش سياسى رهبر كه همان شيوه پيامبرگونه است، اين مى باشد كه بگذاريد افراد ماهيت خودشان را نشان دهند؛ ولى آنچه ما را رنج مى دهد، اين است كه اگر خداى نكرده با اين ناپاكى ها به انقلابمان ضربه بخورد، چه چيزى مى توان آن را جبران كند».(21)
+
'''در سنگر تبلیغ و مبارزه:'''
  
شهيد طباطبايى نژاد پس از پيروزى انقلاب اسلامى، به دليل لياقت هاى ذاتى، تعهد، دانش، تقوا و كار دلسوزانه به عنوان اولين نماينده منطقه اردستان و زواره به مجلس شوراى اسلامى راه يافت و در اين سنگر به دفاع از نظام و ارزش‌ها و گره گشايى از مشكلات مردم پرداخت. ايشان حسن تدبير، تقوا، خوش خلقى و درايت خويش را در اين مسئوليت خطير كه دورانى كوتاه از عمر او را دربرداشت، نشان داد. او به دليل اهميت قائل شدن به تشكيلات، از اعضاى فعال دفتر مركزى حزب جمهورى گرديد و رشته انس و الفت خود را با شهيد دكتر بهشتى پيوند زد. وى سرانجام در هفتم تير 1360 ش، به همراه سالار شهيدان انقلاب اسلامى، در كربلاى سرچشمه به شهادت رسيد و پيكر پاكش در شيخان قم دفن گرديد. از او چهار فرزند باقى ماند كه فرزند كوچكش در زمان شهادت ايشان، چهار ساله بود.(22)
+
شهید طباطبایى  نژاد از وقتى که به [[حوزه علمیه قم]] راه یافت با اندیشه هاى حضرت [[امام خمینى]] آشنا گردید و در پرتو افکار تابناک آن روح قدسى، ستیز با استبداد و نفى هر گونه ستم را یکى از مهم ترین برنامه هاى خود قرار داد. وى از هیچ تهدید و خطرى نهراسید و هر چه شب پرستان تاریک دل و خفاش صفت محیط فعالیت را برایش تنگ کرده و او را از سنگرى محروم مى نمودند، به عرصه دیگرى مى شتافت و چون آذرخش، کویر جهل انسان‌ها را روشن کرده و آن‌ها را از خواب غفلت بیدار مى ساخت.  
  
حضرت آيت الله ناصر مكارم شيرازى مدظله در آغاز يازدهمين جلد «تفسير نمونه» نوشت: «در زمره شهيدانِ (انفجار هولناك دفتر مركزى حزب جمهورى ) مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد نورالله طباطبايى؛ از همكاران عزيز تفسير نمونه بود كه نمايندگى مجلس شوراى اسلامى را نيز به عهده داشت. او مردى مصمم، شجاع و بااستقامت، فاضل و متدين، باايمان و پرعاطفه بود و گرما و صفاى خاصى داشت. ما جاى او را در انجمن دوستان تفسير نمونه همواره خالى مى بينيم، خدايش غريق رحمت كند و با شهيدان بدر و احد و ميدان جانبازى [[كربلا]] محشور دارد».(23)
+
خطابه هاى آموزنده این شهید بر فراز منبر و نیز سخنان روشنگرش در جمع دوستان و جلسات خصوصى، ضمن بیان حقایقى از تعالیم اسلامى و ترسیم فضیلت ها در اوج فصاحت و شیوایى بر دل ها مى نشست. سخنرانى هاى وى این خصوصیت را داشت که با ارائه نمونه ها، اشاره به مصادیق و تطبیق اختناق رژیم پهلوى با دوران خفقان [[عباسیان]] و [[بنی امیه|امویان]]، فساد و تباهى اعوان و انصار استبداد را برملا مى کرد. هر کجا رژیم شاه حرکتى را بر ضد باورهاى مذهبى مردم مرتکب مى گردید، با افشاى آن، استوار و فداکارانه خشم و نفرت خود را از تبه‌کارى هاى ستمکاران بروز مى داد.
  
پى  نوشت
+
آن شهید سعید همواره در ایام تبلیغى در نقاط مختلف کشور به هدایت و ارشاد مردم مى پرداخت. ایشان در راه به ثمر رسانیدن انقلاب شکوهمند اسلامى بارها در [[قم]] و منطقه اردستان و زواره مورد ضرب و شتم دشمنان اسلام قرار گرفت. در آن دوران خفقان چندین مرتبه اتفاق افتاد که بعد از نماز مغرب و عشا، در حرم مطهر حضرت [[حضرت فاطمه معصومه علیها السلام|فاطمه معصومه]] سلام الله علیها در [[قم]]، وقتى سخنان و بیانات امام خمینى را براى مردم تشریح مى کرد و براى آن مرد بزرگ، دست به [[دعا]] برمى داشت، بدست مأموران پهلوى مورد هتک و شتم قرار مى گرفت؛ ولى این فشارها نه تنها هیچ گونه تأثیر منفى در اراده استوارش - که از قلبى لبریز از [[ایمان]] و [[تقوا]] نشأت مى گرفت- نمى نهاد؛ بلکه او را در راه هدف جدى تر هم مى ساخت و براى وارد آوردن ضربات کوبنده تر به ریشه پوسیده استبداد بیش از پیش توان خویش را بکار مى گرفت.
  
(1). خواجه نصيرالدين طوسى و مردم زواره، محيط طباطبايى، مجله يغما، سال 1335 و نيز پژوهش هاى محلى.
+
وی در منطقه اردستان و زواره، اطلاعیه هاى حضرت امام را با شگرد خاص خود توزیع مى کرد و در ضمن مبارزه شدید، [[تقیه]] را هم در نظر داشت، تا بتواند به کمک این سلاح سازنده، راه خویش را در جهت محو ستم ادامه دهد.  
  
(2). اردستان، نگينى بر انگشتر كوير، استاد مرتضى شفيعى اردستانى، نسخه خطى، به شماره 829 كه در كتابخانه آيت الله مرعشى نگهدارى مى شود.
+
در سال ۱۳۴۹ ش، در آن بحبوحه که مجلس فرمایشى رژیم پهلوى، هر روز قوانینى جدید در مخالفت با [[اسلام]] و [[تشیع]] و معارضت با [[قرآن]] و [[عترت]] وضع مى کرد، شهید طباطبایى نژاد با قاطعیت تمام در یکى از مجالس عمومى و بر فراز منبر، نمایندگان آن روز را نوکر اجانب خواند. به دنبال این افشاگرى، در منطقه اردستان و توابع ممنوع المنبر گشت و با پرونده اى حجیم که مأموران امنیتى برایش تنظیم کرده بودند، به ساواک مرکزى [[اصفهان]] منتقل گردید. با این همه پس از آزادى، مجدداً به تلاش هاى روشنگرانه خود ادامه داد و در جهت تنویر افکار عمومى و تغذیه فکرى نسل جوان لحظه اى آرام نگرفت تا آن که در سال ۱۳۵۶ ش، به دست عوامل رژیم دستگیر و روانه زندان شد؛ اما در روز بیست و ششم دى ماه در سال ۱۳۵۷ که مقارن با فرار شاه مخلوع بود، از زندان رهایى یافت.
  
(3). فهرست كتب خطى دانشگاه تهران، محمدتقى دانش پژوه، ج 17، ص 409، 412 و 413.
+
پس از پیروزى انقلاب اسلامى آن شهید سعید، براى حفظ دستاوردهاى این تحول عظیم، فعالیت هاى گسترده اى را در عرصه هاى ذیل پى گرفت:
  
(4). آشنايى با احوال و آثار خوشنويسان و خطاطان اردستان، مرتضى شفيعى اردستانى (نسخه خطى).
+
*الف) اعزام به شهرهاى گوناگون از سوى سازمان تبلیغات امام خمینى براى ارشاد مردم.
  
(5). فهرست كتب خطى و فارسى و عربى و تركى مجلس شوراى ملى، ابوالحسن حائرى، ج 10، بخش چهارم.
+
) نظارت بر کمیته هاى انقلاب اسلامى.
  
(6). آتشكده اردستان، ابوالقاسم رفيعى مهرآبادى، بخش دوم، ص 316-310.
+
) سخنرانى هاى ارزشمند در پادگان ها براى برادران ارتشى.
  
(7). برخى از آنان عبارتند از حجج الاسلام حاج آقا حسن، حاج آقا حسين، حاج آقا عباس و حاج آقا يوسف.
+
) استقامت در خط اصیل انقلاب و اسلام ناب محمدى و مبارزه با انحرافات گروهک ها و افراد لیبرال.
  
(8). واقع در 360 كيلومترى تهران و 120 كيلومترى اصفهان. در اين باره ر.ك: آشنايى با اردستان، مرتضى شفيعى اردستانى، هفته‌نامه اصفهان، شماره هاى 8 تا 16.
+
'''اندیشه‌های شهید: '''
  
(9). درباره ظفرقند ر.ك: زير آسمان كوير، على‌اصغر مهاجر، ص 45 و 44؛ تاريخ اردستان، ج اول، ص 138 و 137؛ فرهنگ آبادي‌ها و مكان هاى مذهبى كشور، محمدحسين بابلى يزدى، ص  291؛ گزارش كوير (سفرنامه صفاءالسلطنه نائينى) به اهتمام محمد گلبن، ص 77 و 76.
+
او معتقد بود: «با این امت قهرمان، دشمن قادر نخواهد بود از راه کودتا به آن آسیبى برساند؛ اما خصم انقلاب از یک راه مى تواند پیروز شود و عجله هم نمى کند. برنامه را به گونه اى پیاده مى کند که در درازمدت انقلاب را بى‌محتوا کند و اگر افرادى قدرت را بدست بگیرند که واقعاً مکتبى فکر نکنند، این خیلى خطر بزرگى است باید حواسمان جمع باشد. براى این که با مشکلات زمان مشروطه و عصر رضاخان مواجه نشویم، به معیارهاى قرآنى توجه کنیم. هر کس مى خواهد مسئولیتى به عهده بگیرد و قدرتى بدست آورد؛ از شوراى ده گرفته تا عالى ترین مقامات، (باید) دو معیار قرآنى را که این کتاب آسمانى از زبان [[حضرت یوسف]] علیه‌السلام نقل مى کند، دارا باشد. یعنى «حفیظ و علیم»؛ هم دانایى لازم را دارد و هم امور تفویض شده به وى را خوب حفظ مى کند. برخى روى مکتبى بودن تکیه دارند و عده اى بر مدیریت تکیه دارند که هر دو غلط است. باید هم مدیریت باشد و هم ایمان؛ و اگر احیاناً این دو جهت با هم توأم نبود، باید به مکتبى بودن اولویت داد. اگر قدرت را بدست کسى بدهیم که ضعیف باشد و احتمال بدهد که وقت پیاده شدن قوانین اسلامى نیست؛ یا بهتر است از جاى دیگرى قانونى بیاوریم، خطرناک است».
  
(10). روزنامه جمهورى اسلامى، نهم تيرماه 1362، ص 21 (ويژه‌نامه شهداى هفتم تير).
+
ایشان در ادامه مى فرماید: «در بین جوان هاى عزیز، افراد پاک و روشن که مى توانند دستاوردهاى انقلاب را حفظ کنند و نظام را به خوبى اراده نمایند و عزت‌آفرین هم هستند، افراد زیادى هستند که مى توان از وجود ارزنده آنان استفاده کرد».
  
(11). يادنامه شهداى مجلس شوراى اسلامى، روابط عمومى مجلس شوراى اسلامى، ص 78.
+
او که از مخالفین گروه هاى لیبرال بنى‌صدر بود، وقتى مشاهده کرد آنان براى پیشبرد مقاصد خود، به رأى مردم تکیه مى کنند در یکى از سخنرانى هایش گفت: «رهبر انقلاب هم مکرر روى این مسئله تکیه مى کنند که در این نظام، رأى مردم حاکم است؛ ولى رهبر به حق مى گوید و دیگران، «کلمة حقّ یراد بها الباطل» این یک واقعیت است. همه منتخب ملت هستیم؛ منتها ملت وقتى رهبر را انتخاب کرد و قانون اساسى را تأیید نمود، این گونه بود که اگر رأیى به رئیس جمهورى دهند و مورد قبول رهبر نباشد، قبول ندارند. یعنى یازده میلیونى که رئیس جمهور (بنى  صدر) روى آن تکیه مى کند، خود این ملت در قانون اساسى به این مطلب رأى داده که اگر امضاء رهبر کنار رفت، مثل یازده میلیون صفر است که کنار آن عدد نباشد. این طورى نیست که برخى منتخب تر از دیگران باشند. این جریانى که در وضع کنونى رایج شده و دارند فردگرایى را تبلیغ مى کنند، براى انقلاب ما خطرناک است و باید با شدت محکوم بشود».
  
(12). همان، ص 78.
+
وى در فراز دیگرى از سخنان آموزنده خود، عملکرد بنى صدر و گروه‌هاى لیبرال را مورد انتقاد قرار داده و چنین مى گوید: «برادران و خواهران مسلمان! شما بودید که با فداکاریتان و اطاعت از مقام رهبرى، انقلاب را به اینجا رسانیدید و براى تداوم آن هم باید از رهبر اطاعت کرد؛ اما به شما ملت قهرمان بگویم؛ روش سیاسى رهبر که همان شیوه پیامبرگونه است، این مى باشد که بگذارید افراد ماهیت خودشان را نشان دهند؛ ولى آنچه ما را رنج مى دهد، این است که اگر خداى نکرده با این ناپاکى ها به انقلابمان ضربه بخورد، چه چیزى مى توان آن را جبران کند».
  
(13). در برخى منابع نوشته اند؛ وى تا جلد هشتم همكارى داشت كه درست نمى باشد.
+
او پس از پیروزى انقلاب اسلامى، به دلیل لیاقت هاى ذاتى، تعهد، دانش، تقوا و کار دلسوزانه به عنوان اولین نماینده منطقه اردستان و زواره به مجلس شوراى اسلامى راه یافت و در این سنگر به دفاع از نظام و ارزش‌ها و گره گشایى از مشکلات مردم پرداخت. ایشان حسن تدبیر، تقوا، خوش خلقى و درایت خویش را در این مسئولیت خطیر که دورانى کوتاه از عمر او را دربرداشت، نشان داد.
  
(14). پيشتازان شهادت در انقلاب سوم، دفتر انتشارات اسلامى، ص 130.
+
==ویژگی‌های اخلاقی==
 +
شهید طباطبایى نژاد از همان اوان کودکى، در مکتب پدر و اساتید وارسته خود، با فضایل و مکارم آشنا گشت و خود نیز با [[تزکیه نفس|تزکیه نفس]]، [[عبادت]] و ارتباط با خداوند در جهت کسب خوى عالى و نیل به خوبى ها کوشید و به صفات نیک و خصال پسندیده آراسته گردید.
  
(15). برگرفته از خاطرات يكى از آشنايان آن شهيد.
+
از مهم ترین خصوصیت هاى اخلاقى او، [[تواضع|فروتنى]] بود که در لحظه هاى متفاوت زندگى او نشانه هاى آن را مى توان دید. وقتى مى خواست در مجلسى بنشیند، هر کجا را که جا بود، انتخاب مى کرد؛ با هر کسى که روبرو مى شد، در سلام کردن از او پیشى مى گرفت؛ در گفتگوهایش، اهل جدال نبود؛ دوست نداشت او را به [[تقوا]] و [[ایمان]] بستایند.  
  
(16). برگرفته از خاطره يكى از دوستان مبارز آن شهيد.
+
اگر از کسى بدى مى دید، تا آن جا که به خودش مربوط مى شد، با [[عفو]] و نیکى از آن چشم مى پوشید؛ اما اگر آن عمل خلاف، به بهاى هتک ارزش‌ها تمام مى شد؛ یا اگر با از بین بردن آبروى مؤمنى ملازم بود؛ به شدت برافروخته مى شد. در واقع خشم و عصبانیت این شهید سعادتمند، در احیاى فضایل و میراندن رذائل تجلى مى کرد. اگر کسى انتقادى نسبت به رفتار او یا برخى مسائل دینى داشت، او را به نحوى متقاعد مى کرد که آن طرف مقابل، آن مسائل را نه به عنوان جواب انتقاد بلکه به عنوان حقایقى روشن در کام مى کشید. آن شهید فروتنى در مقابل اهل کبر و غرور را روا نمى دید؛ مخصوصاً نسبت به افراد وابسته به طاغوت سعى مى کرد با این گونه اشخاص، از موضع صلابت و قدرت رفتار کند.
  
(17). خاطره يكى از آشنايان آن شهيد.
+
شهید طباطبایى نژاد به علت برخوردارى از مواهب الهى، از خشونت روحى بیزار و اهل صفا و صمیمیت بود. از آنجا که او خویش را از زندان «خود» و «نفس» رهانیده بود، بر اساس مهر و محبتى که داشت، به راحتى با دیگران پیوند قلبى برقرار مى کرد؛ اما این عاطفه و احساسات، هم باایمان تلطیف شده و هم به کمک دیگر فضایل از جمله تقوا، جهت‌دار و داراى مقاصد الهى گشته بود. همین ویژگى موجب جذب افراد به سوى او گردید و سبب مى شد اظهارات و توصیه هایش ثمربخش گردد.
  
(18). جزوه زيراكس و دست‌نويس موجود در واحد فرهنگى بنياد شهيد شهرستان اردستان.
+
این سید بزرگوار، با آن که با استفاده از میراث خانوادگى، مى توانست زندگى مادى مناسبى را براى خود فراهم کند؛ اما در نهایت ساده‌زیستى و اکتفا به تأمین حداقل مایحتاج خانواده، روزگار مى گذرانید.  
  
(19). شمع ها از گرمى مجلس حكايت مى كنند، ص 289.
+
شهید طباطبایى نژاد ضمن آن که خود را به صداقت آراسته بود، عقیده داشت مسئولان نظام اسلامى همه باید بر این اساس انتخاب شوند و بر این باور بود که جامعه بدون صداقت نمى تواند در خط سعادت پیش برود. وى توصیه مى کرد: «به نسل جوان مبتکر، خلاق، اما با[[ایمان]] و سخت‌کوش، باید اعتماد کرد. دانشجو اگر امروز خودش را بسازد، فردا به صورت یک عنصر پرتوقع و امتیازطلب درنمى آید و فردایش براى حساس ماندن و دردها را لمس کردن مناسب تر است».  
  
(20). سخنرانى شهيد طباطبايى نژاد، در بيست و نهمين جلسه علنى مجلس شوراى اسلامى، 14 مرداد 1359.
+
[[پرونده:7T.jpg|thumb|left|تمبر یادبود شهدای 7 تیر]]
  
(21). سخنرانى شهيد طباطبايى نژاد، در يكصد و بيست و يكمين جلسه علنى مجلس شوراى اسلامى، 17 اسفند 1359.
+
==شهادت==
 +
شهید طباطبایى نژاد به دلیل اهمیت قائل شدن به تشکیلات، از اعضاى فعال دفتر مرکزى حزب جمهورى گردید و رشته انس و الفت خود را با [[شهید بهشتی|شهید دکتر بهشتى]] پیوند زد. وى سرانجام در هفتم تیر ۱۳۶۰ ش، به همراه سالار شهیدان انقلاب اسلامى، به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید و پیکر پاکش در شیخان قم دفن گردید.
  
(22). پيشتازات شهادت در انقلاب سوم، ص 130.
+
حضرت آیت الله [[ناصر مکارم شیرازی|ناصر مکارم شیرازى]] مدظله در آغاز یازدهمین جلد «[[تفسیر نمونه (کتاب)|تفسیر نمونه]]» نوشت: «در زمره شهیدانِ (انفجار هولناک دفتر مرکزى حزب جمهورى) مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید نورالله طباطبایى؛ از همکاران عزیز تفسیر نمونه بود که نمایندگى مجلس شوراى اسلامى را نیز به عهده داشت. او مردى مصمم، شجاع و بااستقامت، فاضل و متدین، باایمان و پرعاطفه بود و گرما و صفاى خاصى داشت. ما جاى او را در انجمن دوستان تفسیر نمونه همواره خالى مى بینیم، خدایش غریق رحمت کند و با شهیدان [[غزوه بدر|بدر]] و [[غزوه احد|احد]] و میدان جانبازى [[کربلا]] محشور دارد».
  
(23). تفسير نمونه، ج 11، ص 16.
+
==منابع==
  
===منبع===
+
*غلامرضا گلى زواره، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۸.
  
غلامرضا گلى زواره , ستارگان حرم، جلد 8
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:نورالله0 (1).jpg|شهید سيد نورالله طباطبايى نژاد در بین دوستان طلبه
 +
پرونده:نورالله1.jpg|شهید سيد نورالله طباطبايى نژاد
 +
پرونده:نورالله0 (2).jpg|شهید سيد نورالله طباطبايى نژاد (نفر دوم از چپ) در بین دوستان
 +
پرونده:نورالله (3).jpg|از راست: [[سید علی حسینی خامنه ای]]، ناشناس، ناشناس، [[اکبر هاشمی رفسنجانی|اکبر هاشمی بهرمانی]] و شهید سيد نورالله طباطبايى نژاد
 +
پرونده:نورالله2.jpg|شهید سيد نورالله طباطبايى نژاد
 +
پرونده:نورالله (2).jpg|شهید سيد نورالله طباطبايى نژاد در اولین دوره مجلس شورای اسلامی
 +
پرونده:نورالله (1).jpg|شهید سيد نورالله طباطبايى نژاد
 +
</gallery>
  
[[رده: علمای معاصر]]
+
[[رده:علمای معاصر|طباطبایی نژاد،سيد نورالله]]
 
[[رده:علمای شهید]]
 
[[رده:علمای شهید]]
 
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]
 
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]
 +
[[رده:مدفونین در قبرستان شیخان]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۳۷

شهید سید نورالله طباطبایى نژاد (۱۳۱۹ - ۱۳۶۰ ش) از اعضاى فعال دفتر مرکزى حزب جمهورى بود که به همراه شهید دکتر بهشتى، در حادثه هفتم تیر ۱۳۶۰ شمسی به شهادت رسید.

Noor.jpg
نام کامل سيد نورالله طباطبايى نژاد
زادروز 1319 شمسی
زادگاه اردستان اصفهان
وفات 7 تیر 1360 شمسی
مدفن قم - قبرستان شيخان

Line.png

اساتید

امام خمینی، آیت الله گلپايگانى، مرتضی مطهری،...




این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


ولادت و خاندان

سید نورالله طباطبایى نژاد در سال ۱۳۱۹ هـ.ش در خانواده روحانى و مبارز، دیده به جهان گشود. این غنچه نورسته از همان آغازین روزهاى حیات، تحت تربیت پدرى متدین و فاضل و پرورش مادرى پاکدامن، دانش‌دوست و علاقه مند به خاندان رسالت بالندگى یافت.

پدرش، حاج میرزا على آقا طباطبایى، خود از عالمان منطقه اردستان و زواره بود و به فعالیت هاى تبلیغى می پرداخت. او مردمان این نواحى را با معارف اسلامى، احکام شرعی و موازین دینى آشنا ساخت و مدتى را در شهر اردستان و نقاط یاد شده، به امامت جماعت و مواعظ بلیغ مشغول بود.

تحصیلات و استادان

سید نورالله آموزش قرآن و مقدمات علوم دینى را نخست نزد پدر فاضل و خوش نامش آموخت. پس از تحصیلات ابتدایى براى افزایش دانسته ها و آشنایى هر چه بیشتر با معارف قرآن و عترت به توصیه پدر، رهسپار شهر مقدس قم شد. در آنجا نزد مدرسان خبره و استادان برجسته با ادبیات عرب، فقه، اصول، حکمت، فلسفه و تفسیر قرآن آشنا شد. اخلاص این نوجوان به همراه صفاى خانواده موجب آن گردید که خداوند لطفش را شامل حال او کند و از استعدادى سرشار و ذوقى عالى و همتى وافر، بهره مندش سازد؛ در نتیجه دوره مقدمات و سطح را در مدتى کوتاه و با سرعت فراگرفت و از عهده کلیه امتحانات به خوبى برآمد.

پس از پشت سر نهادن این دوره ها به دوره خارج فقه و اصول راه یافت و این لیاقت را بدست آورد تا به محضر پرفیض حضرت آیت الله العظمى گلپایگانى راه یابد. وى با کوششى پى گیر، عزمى استوار و اراده اى خستگى ناپذیر، مراحل علمى را در چنین محفلى طى کرد و به کمالات علمى دست یافت.

شهید سید نورالله طباطبایى نژاد به محفل نورانى عالم ربانى، متفکر شهید و فیلسوف عالیقدر، آیت الله مرتضى مطهرى راه یافت. انس وى با این دانشمند به خون خفته، سرچشمه اى مهم در برنامه هاى درسى، پژوهشى و نیز تحولى شگرف در شیوه هاى تبلیغى، رفتارى و اخلاقى او به حساب مى آید. به برکت این ارتباط علمى، شهید طباطبایى نژاد در حراست از مرزهاى عقیدتى، حفاظت از حصن حصین اسلام، التقاط زدایى و زدودن خرافه ها از فرهنگ مردم، نقش ارزنده اى را ایفا کرد. آن شهید با مبانى فکرى و آراء فلسفى شهید مطهرى آشنا شد و در کنار فراگیرى فقه و اصول، آموختن مضامین فلسفى و حکمى را پى گرفت و در این بوستان از خرمن دانش آیت الله مطهرى خوشه ها چید.

فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی

بر کران قرآن:

شهید طباطبایى نژاد به موازات بیست سال تحصیل و تدریس و در اثناى این تلاش ها از کاوش و تتبع در منابع قرآنى غافل نشد. چه شب هاى زیادى که آن‌ها را با بحث و تحقیق در آیات قرآنى احیا مى کرد! ویژگى ها، ضرورت ها و تقاضاهاى آن عصر، مسائلى را طرح مى نمود که نشان مى داد از پیدایش مسائل جدید و مفاهیم تازه در عرصه زندگى افراد، سرچشمه مى گیرد. شهید طباطبایى نژاد از آن دسته روحانیانى بود که این مسائل و تحولات را درک کرد و با احساس وظیفه فهمید، نمى توان در برابر این دگرگونى ها خاموش و بى تفاوت نشست و با بدگویى از زمانه، فقط بر اوضاع تأسف خورد یا در انزوا فرصتى طلایى را انتظار کشید.

او با هوشیارى کامل این خلاء فکرى و اجتماعى را دریافت و تصمیم گرفت آن را به شکلى صحیح پر کند و از چشمه اى حیات‌بخش و جاویدان، جرعه هایى جان‌بخش در کام نسل تشنه و عطشان جامعه بریزد؛ لذا با وجود گرفتارى ها و اشتغالات بسیار و نیز اختناق سیاه در رژیم شاهى ناگهان به عنوان روزنه امیدى، به فکر او و برخى از دوستان فاضلش رسید تا به همراه سایر پژوهشگران بااخلاص و آگاه، زیر نظر حضرت آیت الله مکارم شیرازى مدظله نگارش و تفسیر نمونه را آغاز نمایند.

تلاش شبانه‌روزى آنان در مدت کوتاهى به ثمر نشست و بسیار زودتر از آنچه تصور مى گردید، جلد اولش به طبع رسید. این تفسیر به دلیل شیوایى نثر، محتواى مفید و پاسخگویى به نیازها و سؤالات نسل جوان و رفع برخى اشکالات و ایرادهایى که در خصوص اصول و فروع دین مطرح مى گردید، با استقبال فوق‌العاده اى مواجه شد؛ و بزودى براى تدوین کنندگان فاضل این مجموعه، مشخص گشت که عطش جامعه به تفسیرى که در عین سادگى عبارات مباحث فراگیر علمى، کلامى، اجتماعى و توأم با مسایل روز و طرح موضوعات مستحدثه باشد، تا چه اندازه شدید است؛ لذا کوشیدند تا تمام توان خود را به پاى تکمیل آن مباحث بریزند. شهید سید نورالله طباطبائى نژاد تا جلد یازدهم با تلاش زیاد و همه جانبه براى نگارش این اثر ارزنده و آموزنده، همکارى داشت.

در سنگر تبلیغ و مبارزه:

شهید طباطبایى نژاد از وقتى که به حوزه علمیه قم راه یافت با اندیشه هاى حضرت امام خمینى آشنا گردید و در پرتو افکار تابناک آن روح قدسى، ستیز با استبداد و نفى هر گونه ستم را یکى از مهم ترین برنامه هاى خود قرار داد. وى از هیچ تهدید و خطرى نهراسید و هر چه شب پرستان تاریک دل و خفاش صفت محیط فعالیت را برایش تنگ کرده و او را از سنگرى محروم مى نمودند، به عرصه دیگرى مى شتافت و چون آذرخش، کویر جهل انسان‌ها را روشن کرده و آن‌ها را از خواب غفلت بیدار مى ساخت.

خطابه هاى آموزنده این شهید بر فراز منبر و نیز سخنان روشنگرش در جمع دوستان و جلسات خصوصى، ضمن بیان حقایقى از تعالیم اسلامى و ترسیم فضیلت ها در اوج فصاحت و شیوایى بر دل ها مى نشست. سخنرانى هاى وى این خصوصیت را داشت که با ارائه نمونه ها، اشاره به مصادیق و تطبیق اختناق رژیم پهلوى با دوران خفقان عباسیان و امویان، فساد و تباهى اعوان و انصار استبداد را برملا مى کرد. هر کجا رژیم شاه حرکتى را بر ضد باورهاى مذهبى مردم مرتکب مى گردید، با افشاى آن، استوار و فداکارانه خشم و نفرت خود را از تبه‌کارى هاى ستمکاران بروز مى داد.

آن شهید سعید همواره در ایام تبلیغى در نقاط مختلف کشور به هدایت و ارشاد مردم مى پرداخت. ایشان در راه به ثمر رسانیدن انقلاب شکوهمند اسلامى بارها در قم و منطقه اردستان و زواره مورد ضرب و شتم دشمنان اسلام قرار گرفت. در آن دوران خفقان چندین مرتبه اتفاق افتاد که بعد از نماز مغرب و عشا، در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم، وقتى سخنان و بیانات امام خمینى را براى مردم تشریح مى کرد و براى آن مرد بزرگ، دست به دعا برمى داشت، بدست مأموران پهلوى مورد هتک و شتم قرار مى گرفت؛ ولى این فشارها نه تنها هیچ گونه تأثیر منفى در اراده استوارش - که از قلبى لبریز از ایمان و تقوا نشأت مى گرفت- نمى نهاد؛ بلکه او را در راه هدف جدى تر هم مى ساخت و براى وارد آوردن ضربات کوبنده تر به ریشه پوسیده استبداد بیش از پیش توان خویش را بکار مى گرفت.

وی در منطقه اردستان و زواره، اطلاعیه هاى حضرت امام را با شگرد خاص خود توزیع مى کرد و در ضمن مبارزه شدید، تقیه را هم در نظر داشت، تا بتواند به کمک این سلاح سازنده، راه خویش را در جهت محو ستم ادامه دهد.

در سال ۱۳۴۹ ش، در آن بحبوحه که مجلس فرمایشى رژیم پهلوى، هر روز قوانینى جدید در مخالفت با اسلام و تشیع و معارضت با قرآن و عترت وضع مى کرد، شهید طباطبایى نژاد با قاطعیت تمام در یکى از مجالس عمومى و بر فراز منبر، نمایندگان آن روز را نوکر اجانب خواند. به دنبال این افشاگرى، در منطقه اردستان و توابع ممنوع المنبر گشت و با پرونده اى حجیم که مأموران امنیتى برایش تنظیم کرده بودند، به ساواک مرکزى اصفهان منتقل گردید. با این همه پس از آزادى، مجدداً به تلاش هاى روشنگرانه خود ادامه داد و در جهت تنویر افکار عمومى و تغذیه فکرى نسل جوان لحظه اى آرام نگرفت تا آن که در سال ۱۳۵۶ ش، به دست عوامل رژیم دستگیر و روانه زندان شد؛ اما در روز بیست و ششم دى ماه در سال ۱۳۵۷ که مقارن با فرار شاه مخلوع بود، از زندان رهایى یافت.

پس از پیروزى انقلاب اسلامى آن شهید سعید، براى حفظ دستاوردهاى این تحول عظیم، فعالیت هاى گسترده اى را در عرصه هاى ذیل پى گرفت:

  • الف) اعزام به شهرهاى گوناگون از سوى سازمان تبلیغات امام خمینى براى ارشاد مردم.
  • ب) نظارت بر کمیته هاى انقلاب اسلامى.
  • ج) سخنرانى هاى ارزشمند در پادگان ها براى برادران ارتشى.
  • د) استقامت در خط اصیل انقلاب و اسلام ناب محمدى و مبارزه با انحرافات گروهک ها و افراد لیبرال.

اندیشه‌های شهید:

او معتقد بود: «با این امت قهرمان، دشمن قادر نخواهد بود از راه کودتا به آن آسیبى برساند؛ اما خصم انقلاب از یک راه مى تواند پیروز شود و عجله هم نمى کند. برنامه را به گونه اى پیاده مى کند که در درازمدت انقلاب را بى‌محتوا کند و اگر افرادى قدرت را بدست بگیرند که واقعاً مکتبى فکر نکنند، این خیلى خطر بزرگى است باید حواسمان جمع باشد. براى این که با مشکلات زمان مشروطه و عصر رضاخان مواجه نشویم، به معیارهاى قرآنى توجه کنیم. هر کس مى خواهد مسئولیتى به عهده بگیرد و قدرتى بدست آورد؛ از شوراى ده گرفته تا عالى ترین مقامات، (باید) دو معیار قرآنى را که این کتاب آسمانى از زبان حضرت یوسف علیه‌السلام نقل مى کند، دارا باشد. یعنى «حفیظ و علیم»؛ هم دانایى لازم را دارد و هم امور تفویض شده به وى را خوب حفظ مى کند. برخى روى مکتبى بودن تکیه دارند و عده اى بر مدیریت تکیه دارند که هر دو غلط است. باید هم مدیریت باشد و هم ایمان؛ و اگر احیاناً این دو جهت با هم توأم نبود، باید به مکتبى بودن اولویت داد. اگر قدرت را بدست کسى بدهیم که ضعیف باشد و احتمال بدهد که وقت پیاده شدن قوانین اسلامى نیست؛ یا بهتر است از جاى دیگرى قانونى بیاوریم، خطرناک است».

ایشان در ادامه مى فرماید: «در بین جوان هاى عزیز، افراد پاک و روشن که مى توانند دستاوردهاى انقلاب را حفظ کنند و نظام را به خوبى اراده نمایند و عزت‌آفرین هم هستند، افراد زیادى هستند که مى توان از وجود ارزنده آنان استفاده کرد».

او که از مخالفین گروه هاى لیبرال بنى‌صدر بود، وقتى مشاهده کرد آنان براى پیشبرد مقاصد خود، به رأى مردم تکیه مى کنند در یکى از سخنرانى هایش گفت: «رهبر انقلاب هم مکرر روى این مسئله تکیه مى کنند که در این نظام، رأى مردم حاکم است؛ ولى رهبر به حق مى گوید و دیگران، «کلمة حقّ یراد بها الباطل» این یک واقعیت است. همه منتخب ملت هستیم؛ منتها ملت وقتى رهبر را انتخاب کرد و قانون اساسى را تأیید نمود، این گونه بود که اگر رأیى به رئیس جمهورى دهند و مورد قبول رهبر نباشد، قبول ندارند. یعنى یازده میلیونى که رئیس جمهور (بنى صدر) روى آن تکیه مى کند، خود این ملت در قانون اساسى به این مطلب رأى داده که اگر امضاء رهبر کنار رفت، مثل یازده میلیون صفر است که کنار آن عدد نباشد. این طورى نیست که برخى منتخب تر از دیگران باشند. این جریانى که در وضع کنونى رایج شده و دارند فردگرایى را تبلیغ مى کنند، براى انقلاب ما خطرناک است و باید با شدت محکوم بشود».

وى در فراز دیگرى از سخنان آموزنده خود، عملکرد بنى صدر و گروه‌هاى لیبرال را مورد انتقاد قرار داده و چنین مى گوید: «برادران و خواهران مسلمان! شما بودید که با فداکاریتان و اطاعت از مقام رهبرى، انقلاب را به اینجا رسانیدید و براى تداوم آن هم باید از رهبر اطاعت کرد؛ اما به شما ملت قهرمان بگویم؛ روش سیاسى رهبر که همان شیوه پیامبرگونه است، این مى باشد که بگذارید افراد ماهیت خودشان را نشان دهند؛ ولى آنچه ما را رنج مى دهد، این است که اگر خداى نکرده با این ناپاکى ها به انقلابمان ضربه بخورد، چه چیزى مى توان آن را جبران کند».

او پس از پیروزى انقلاب اسلامى، به دلیل لیاقت هاى ذاتى، تعهد، دانش، تقوا و کار دلسوزانه به عنوان اولین نماینده منطقه اردستان و زواره به مجلس شوراى اسلامى راه یافت و در این سنگر به دفاع از نظام و ارزش‌ها و گره گشایى از مشکلات مردم پرداخت. ایشان حسن تدبیر، تقوا، خوش خلقى و درایت خویش را در این مسئولیت خطیر که دورانى کوتاه از عمر او را دربرداشت، نشان داد.

ویژگی‌های اخلاقی

شهید طباطبایى نژاد از همان اوان کودکى، در مکتب پدر و اساتید وارسته خود، با فضایل و مکارم آشنا گشت و خود نیز با تزکیه نفس، عبادت و ارتباط با خداوند در جهت کسب خوى عالى و نیل به خوبى ها کوشید و به صفات نیک و خصال پسندیده آراسته گردید.

از مهم ترین خصوصیت هاى اخلاقى او، فروتنى بود که در لحظه هاى متفاوت زندگى او نشانه هاى آن را مى توان دید. وقتى مى خواست در مجلسى بنشیند، هر کجا را که جا بود، انتخاب مى کرد؛ با هر کسى که روبرو مى شد، در سلام کردن از او پیشى مى گرفت؛ در گفتگوهایش، اهل جدال نبود؛ دوست نداشت او را به تقوا و ایمان بستایند.

اگر از کسى بدى مى دید، تا آن جا که به خودش مربوط مى شد، با عفو و نیکى از آن چشم مى پوشید؛ اما اگر آن عمل خلاف، به بهاى هتک ارزش‌ها تمام مى شد؛ یا اگر با از بین بردن آبروى مؤمنى ملازم بود؛ به شدت برافروخته مى شد. در واقع خشم و عصبانیت این شهید سعادتمند، در احیاى فضایل و میراندن رذائل تجلى مى کرد. اگر کسى انتقادى نسبت به رفتار او یا برخى مسائل دینى داشت، او را به نحوى متقاعد مى کرد که آن طرف مقابل، آن مسائل را نه به عنوان جواب انتقاد بلکه به عنوان حقایقى روشن در کام مى کشید. آن شهید فروتنى در مقابل اهل کبر و غرور را روا نمى دید؛ مخصوصاً نسبت به افراد وابسته به طاغوت سعى مى کرد با این گونه اشخاص، از موضع صلابت و قدرت رفتار کند.

شهید طباطبایى نژاد به علت برخوردارى از مواهب الهى، از خشونت روحى بیزار و اهل صفا و صمیمیت بود. از آنجا که او خویش را از زندان «خود» و «نفس» رهانیده بود، بر اساس مهر و محبتى که داشت، به راحتى با دیگران پیوند قلبى برقرار مى کرد؛ اما این عاطفه و احساسات، هم باایمان تلطیف شده و هم به کمک دیگر فضایل از جمله تقوا، جهت‌دار و داراى مقاصد الهى گشته بود. همین ویژگى موجب جذب افراد به سوى او گردید و سبب مى شد اظهارات و توصیه هایش ثمربخش گردد.

این سید بزرگوار، با آن که با استفاده از میراث خانوادگى، مى توانست زندگى مادى مناسبى را براى خود فراهم کند؛ اما در نهایت ساده‌زیستى و اکتفا به تأمین حداقل مایحتاج خانواده، روزگار مى گذرانید.

شهید طباطبایى نژاد ضمن آن که خود را به صداقت آراسته بود، عقیده داشت مسئولان نظام اسلامى همه باید بر این اساس انتخاب شوند و بر این باور بود که جامعه بدون صداقت نمى تواند در خط سعادت پیش برود. وى توصیه مى کرد: «به نسل جوان مبتکر، خلاق، اما باایمان و سخت‌کوش، باید اعتماد کرد. دانشجو اگر امروز خودش را بسازد، فردا به صورت یک عنصر پرتوقع و امتیازطلب درنمى آید و فردایش براى حساس ماندن و دردها را لمس کردن مناسب تر است».

تمبر یادبود شهدای 7 تیر

شهادت

شهید طباطبایى نژاد به دلیل اهمیت قائل شدن به تشکیلات، از اعضاى فعال دفتر مرکزى حزب جمهورى گردید و رشته انس و الفت خود را با شهید دکتر بهشتى پیوند زد. وى سرانجام در هفتم تیر ۱۳۶۰ ش، به همراه سالار شهیدان انقلاب اسلامى، به شهادت رسید و پیکر پاکش در شیخان قم دفن گردید.

حضرت آیت الله ناصر مکارم شیرازى مدظله در آغاز یازدهمین جلد «تفسیر نمونه» نوشت: «در زمره شهیدانِ (انفجار هولناک دفتر مرکزى حزب جمهورى) مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید نورالله طباطبایى؛ از همکاران عزیز تفسیر نمونه بود که نمایندگى مجلس شوراى اسلامى را نیز به عهده داشت. او مردى مصمم، شجاع و بااستقامت، فاضل و متدین، باایمان و پرعاطفه بود و گرما و صفاى خاصى داشت. ما جاى او را در انجمن دوستان تفسیر نمونه همواره خالى مى بینیم، خدایش غریق رحمت کند و با شهیدان بدر و احد و میدان جانبازى کربلا محشور دارد».

منابع

آرشیو عکس و تصویر