سید محمد مولانا

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۵ توسط بهنام (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

خاندان مولانا

فقیه دانشور، آیت الله مولانا، از جمله عالمانی است که فقاهت را با جهاد و شجاعت در هم آمیخت و نام نامی خویش را در دریف فقیهان شیعه جاوید ساخت. نیک مردی که با تألیف کتاب های گوناگون در زمینه های مختلف و پرورش ده ها شاگرد ممتاز در حوزه درسی و تربیت فرزندان فقیه، خدمت بزرگی به جامعه نمود.

نسب شریف این خاندان، به امام کاظم علیه السلام می رسد. آیت الله مرعشی نجفی در مورد نسب آیت الله مولانا می نویسد: «سید جلیل القدر، سید محمد؛ مشهور به مولانا تبریزی فرزند حاج میر عبدالکریم شیخ الاسلام، فرزند حاج میر محمدتقی شیخ الاسلام، فرزند میر جعفر شیخ الاسلام، فرزند علامه ادیب و شاعر خطیب؛ سید احمد شیخ الاسلام، که نسبشان به عارف مشهور؛ معین الدین علی ابوالقاسم موسوی، مشهور به شاه قاسم الانوار تبریزی می رسد».[۱]

پدرش، عالم فاضل و فقید وارسته، حاج میر عبدالکریم موسوی تبریزی، مشهور به «مؤتمن الشریعه» از عالمان نام آور آن دیار و دارای خطی زیبا و طبعی روان بود. در جوانی برای تحصیل راهی تبریز شد. و در جلسات درس استاد معروف در حوزه تبریز، مرحوم آخوند ملا مهدی چرندابی (پدر شادروان میرزا حسن رشدیه، پیر معارف ایران) شرکت جست. او در اثر اخلاق نیکو و اوصاف پسندیده، شرافت نسب و کمال تدین و ادب، مورد توجه وی قرار گرفت و استادش دختر خود را به نکاح میر عبدالکریم درآورد.[۲] حاج میر عبدالکریم تا آخر عمر در تبریز زندگی می کرد و در همان شهر دار فانی را وداع گفت. از تاریخ وفات و محل دفن وی اطلاعی در دست نیست.

ولادت سید محمد مولانا

ثمره این پیوند میمون، تولد پسری از تبار موسی بن جعفر علیهماالسلام گردید. خجسته ولادت این نورسیده، در اول ربیع الاول (1294 ه.ق) مصادف با بیست و هفتم اسفند ماه (1255 ه.ش) در شهر عارف خیز تبریز به وقوع پیوست.[۳] این مولود مبارک را سید محمد نام نهادند.

تحصیل سید محمد

سید محمد موسوی تبریزی مشهور به «مولانا» و «حاجی مولانا» در تبریز مشغول به تحصیل شد. در جوانی وارد حوزه علمیه گردید و از محضر بزرگان علم و فقاهت همچون، حاج ملا علی علیاری[۴] (1236 ـ 1327 ق)، صاحب «بهجه الآمال فی شرح زبده المقال» بهره ها برد. هنوز هیجده بهار از عمرش سپری نشده بود، که در بیستم ربیع الثانی (1312 ه.ق) به همراه پدرش، حاج میر عبدالکریم موتمن الشریعه، برای ادامه تحصیل به نجف اشرف هجرت نمود و تا سال (1321 ه.ق) در آن دیار سکنی گزید.

اساتید مولانا

وی بعد از ورود به حوزه نجف اشرف دروس سطح فقه و اصول را از محضر استادنی بهره برد که عبارتند از:

  • 1. ملا محمدعلی نخجوانی (1298 ـ 1334 ه.ق).
  • 2. آقا سید آقا قزوینی.
  • 3. آقا رضا تبریزی.[۵]

دوره تخصصی فقه و اصول فقه را از دروس آیات عظام:

  • 1. ملا محمدفاضل شربیانی (1248 ـ 1322 ه.ق).
  • 2. ملا محمدکاظم خراسانی (1255 ـ 1329 ه.ق).
  • 3. شیخ هادی تهرانی (متوفای 1321 ه.ق).
  • 4. شیخ فتح الله شیخ الشریعه اصفهانی (1289 ـ 1361 ه.ق).
  • 5. شیخ محمدحسن ممقانی (1237 ـ 1322 ه.ق).
  • 6. میرزا محمدباقر اصتهباناتی.[۶]

فراگرفت و از خرمن دانش آن ها، خوشه ها چید. مولانا در کنار تحصیل سطوح عالیه، منطق، فلسفه و کلام را پیش استادانی همچون:

  • 1. حاج میرزا احمد آشتیانی.
  • 2. حاج سید اسدالله فرقانی.
  • 3. آقا میر حیدر ایروانی[۷] آموخت.

ایشان در اثر هوش سرشار و علاقه وافر به کسب علوم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم و فقه به درجه اجتهاد رسید و از استادان خویش اجازه اجتهاد و روایی گرفت.

وی در دوران نه سال اقامتش در نجف، با همه قشرهای مردم به ویژه با فرهیختگان دین به خوبی رفتار می کرد و به خوش خلقی معروف بود او از روی عشق و علاقه ای که به دانشمندان مذهبی نشان می داد، آنان را با لفظ «مولانا» مورد خطاب قرار می داد و کم کم در اثر کثرت استعمال این لفظ به «مولانا» معروف گردید.[۸]

دریافت اجازه اجتهاد سید محمد

مولانا در دوره اقامت نه ساله در سرزمین فردوس نشان نجف اشرف، موفق به دریافت اجازات اجتهادی و روایی از استادان مسلم نجف اشرف گردید. مشایخ روایتی ایشان عبارتند از:

  • 1. حاج میرزا حسین نوری (1254 ـ 1320 ه.ق)
  • 2. حاج سید اسماعیل صدر (درگذشته 1338 ه.ق)
  • 3. شیخ الشریعه اصفهانی (1289 ـ 1361 ه.ق)
  • 4. آخوند ملا محمدعلی نخجوانی نجفی (1268 ـ 1361 ه.ق)

مولانا برای عده ای از عالمان فاضل آذربایجان، از جمله آیت الله العظمی مرعشی نجفی، اجازه روایی صادر فرمود.[۹]

بازگشت محمد مولانا به تبریز

ایشان در سال 1321 ه.ق به زادگاه خویش مراجعت نمود و مشغول تدریس فقه جعفری و ترویج احکام شریعت نبوی و تألیف و تصنیف گردید.[۱۰]

شاگردان وی

اواسط قرن چهاردهم هجری قمری حوزه علمیه تبریز، از جوشش خاصی برخوردار بود. نام آورانی چون حاج میرزا صادق آقا مجتهد (1269 ـ 1351 ه.ق) و حاج میرزا ابوالحسن انگجی (1282 ـ 1357 ه.ق) حاج سید محمد مولانا، هر کدام صاحب مکتب و حوزه درسی خاصی بودند.

مکتب علمی مولانا، پرورش دهنده دانشورانی چون علامه محقق حاج شیخ عبدالحسین امینی است. ایشان در طول چهل سال تدریس، شاگردان فرزانه ای پرورش داد که در این جا از آنان یاد می کنیم:

  • 1. علامه، حاج شیخ عبدالحسین امینی. (1281 ـ 1349 ه.ق)
  • 2. حاج سید مرتضی ایروانی.[۱۱] (1284 ـ 1369 ه.ق)
  • 3. حاج شیخ محمدعلی توحیدی.[۱۲] صاحب مصباح الفقاهه (1304 ـ 1354 ه.ق)
  • 4. حاج میرزا عباسعلی توکلی،[۱۳] از مشاهیر عالمان تبریز.
  • 5. حاج میرزا حسن تیلی تبریزی.[۱۴] (1285 ـ 1364 ه.ق)
  • 7. حاج سید هادی خسروشاهی.[۱۶] (1287 ـ 1376 ه.ق)
  • 8. حاج میرزا محمد خیابانی، معروف به «بالا مجتهد».[۱۷] (1270 ـ 1349 ه.ق)
  • 9. حاج میرزا عباسقلی چرندابی.[۱۸] (1266 ـ 1345 ه.ق)
  • 10. حاج سید ابراهیم دروازه‌ای.[۱۹] (1274 ـ 1340 ه.ق)
  • 11. حاج میرزا محمد غروی توتونچی.[۲۰] (1284 ـ 1357 ه.ق)
  • 12. حاج سید حسین قاضی طباطبایی.[۲۱] (1278 ـ 1354 ه.ق)
  • 13. حاج سید مهدی کماری،[۲۲] صاحب کتاب مباحث الالفاظ، در دو جلد.
  • 14. حاج میرزا عبدالرحیم مدرس تبریزی.[۲۳] (متولد 1285 ه.ق)
  • 15. حاج سید محمدعلی موسوی زرین.[۲۴] (1249 ـ 1320 ه.ق)
  • 16. حاج سید علی مولانا، پسر ارشد صاحب ترجمه (1281 ـ 1350 ه.ق)
  • 17. حاج سید مصطفی مولانا، پسر صاحب ترجمه (1295 ـ 1363 ه.ق)
  • 18. حاج میرزا صادق نصیری سرابی.[۲۵]
  • 19. حاج سید یوسف راثی هاشمی.[۲۶] (1287 ـ 1373 ه.ق)

قیام عالمان آذربایجانی

اولین درگیری عالمان تبریز با حکومت رضاخانی، مربوط به بی عفتی سرلشکر آیرم[۲۷] در عاشورای 1304 ه.ش است. از جمله عواملی که علمای تبریز را به نهضت و قیام علیه حکومت واداشت عبارتند از:

  • 1. محدود کردن عالمان و جلوگیری از فعالیت حوزه ها.
  • 2. داستان کلاه پهلوی و متحدالشکل کردن لباس مردم.
  • 3. مبارزه با احکام قطعی اسلام توسط رضاخان.
  • 4. وابستگی رضاخان به انگلیس.
  • 5. تصویب و اجرای قانون نظام وظیفه عمومی[۲۸] در خدمت بیگانگان.

تبعید محمد مولانا

در برابر سیاست های غربی رضاخانی، روحانیت دست به قیام زدند و خواستار لغو سیاست های ضدمذهبی رضاخانی شدند. فقیه مجاهد، مولانا، به اتفاق حضرات آیات، حاج میرزا صادق آقا مجتهد تبریزی[۲۹] (1269 ـ 1351 ه.ق)، حاج میرزا ابوالحسن انگجی[۳۰] (1282 ـ 1357 ه.ق) و حاج میرزا باقر آقا قاضی طباطبایی[۳۱] (1285 ـ 1366 ه.ق) با برنامه های ضددینی رضاخان مخالفت نمود.

رژیم در برابر مخالفت علماء چاره‌ای جز تبعید آن ها ندید، بنابراین مولانا را به همراه حاج میرزا صادق آقا مجتهد و حاج میرزا ابوالحسن انگجی به کردستان تبعید کرد. تبعید علما در تاریکی شب و در 3 جمادی الاول (1347 ه.ق)، برابر با 2 آذر ماه 1307 به وقوع پیوست.[۳۲]

معروف است عناصر حکومت رضاخان پس از دستگیری آن ها، مدتی در خارج از ظهر توقف کردند و جاسوسی را جهت اطلاع از اوضاع شهر فرستادند؛ اما چون عکس العملی از سوی مردم مشاهده نکردند، آن ها را به تهران حرکت داده و به سردشت کردستان تبعید نمودند.[۳۳]

مولانا، پس از هفتاد و هفت روز تبعید سرانجام در 13 رجب (1347 ه.ق) از تبعید خلاصی یافت و در بیستم رجب همان سال وارد تبریز گردید.[۳۴]

خصوصیات اخلاقی مولانا

نیک مرد زاهد، آیت الله حاج سید محمد مولانا در کارهای روزانه، نظم و ترتیب خاصی داشت. بیشتر وقتش را صرف تألیف، تحشیه، تعلیقه، مطالعه و تدریس می نمود. هیچ گاه بدون مطالعه تدریس نمی کرد و بدون جهت درس های خود را تعطیل نمی نمود. فقط دو ـ سه روز آخر که بیماری اش رو به وخامت گذاشته بود درس ها را تعطیل کرد.[۳۵]

ایشان عشق و علاقه فراوانی به عبادت داشت. در سایه همین عشق و علاقه وافری که به درگاه حضرت احدیت داشت، مدت ها پیش از وفاتش نمازهای یومیه خود را از روی احتیاط اعاده می نمود.[۳۶]

در کنار کارهای علمی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، در مسجد نزدیک منزلشان؛ به اقامه نماز جماعت می پرداخت و با موعظه‌های شیرین و حکیمانه اش مردم را بهره‌مند می ساخت. از جدل و مناظره پرهیز می نمود. محبوب قلوب مومنان بود و از احترام خاصی در بین مردم برخوردار بود.[۳۷]

در مصرف وجوهات شرعیه دقت کامل داشت. موارد مصرف آن ها دقیقاً مشخص نموده و در دفترچه مخصوص یادداشت می کرد. از رسیدگی به وضع معیشتی اهل علم، فقرا و مستمندان دریغ نمی ورزید و همواره غمخوار و یاور آن ها بود.[۳۸]

یاری کردن مظلومان

در جنگ جهانی دوم که دولت های استعمارگر روسیه، انگلیس و آمریکا به ایران هجوم آورده و خواهان تسلط بر ایران بودند؛ فقرا و مستمندان در وضع بسیار سختی بسر می بردند. گرسنگی و فقر بی داد می کرد. در چنین شرایطی، حضرت آیت الله مولانا، با صدور اعلامیه ای در 10 صفر (1361 ه.ق) مطابق با 19 اسفند ماه 1322 ه.ش) تجار و ثروتمندان را به یاری مظلومان فرا می خواند. متن اعلامیه ایشان بدین شرح است:

«بسم الله الرحمن الرحیم، اوضاع حالیه شهر تبریز و اطراف ـ از جهت گرانی قیمت های آذوقه و ناتوانی اغلب اهالی ـ محتاج به بیان نیست. اگر ارباب قدرت و مکنت به این زودی به تکلیف شرعی خود عمل نکنند؛ قطعا باعث اتلاف نفوس محترمه و سبب نزول بلیات خواهد شد. قال الله تعالی: «افا من اهل القری ان یأتیهم باسنابیتا و هم نائمون او أمن اهل القری أن یأتیهم بأسنا ضحی و هم یلعبون»[۳۹] ولی بحمدالله؛ از قرار معلوم اشخاص نیکوکار و خیری در صدد عمل به وظایف دینی و شرعی خود برآمده اند و از وجوه شرعیه ای که مثل مال امام علیه السلام محتاج به اذن حاکم شرع است، خواستار اجازه می باشند، که در مورد فقر او مستمندان خرج کنند. و اقل، صریحاً با کمال تشکر از این قبیل اشخاص، اجازه می دهم که از مال امام علیه السلام هر چه زودتر به این امر مهم قیام نموده و وجوه شرعی خود را به آقایان مفصله الاسامی که تعیین شده و مورد اعتماد و وثوق می باشند، پرداخت نمایند و آن ها نیز آن وجوه را در موردش خرج و محتاجین را از ورطه هلاکت نجات دهند و خداوند متعال نیز آن ها را از هلاکت و سوء عاقبت نجات کرامت فرماید!».[۴۰] من الاحقر محمد الموسوی.

تالیفات سید محمد مولانا

مولانا در طول زندگانی ارزشمند خویش، از هر فرصتی در جهت نگارش و تألیف، سود جسته و حاصل این تلاش و کوشش پیگیر، پیدایش آثار سودمندی است. پیدایش در زمینه‌های فقه، اصول، فلسفه، کلام، رجال، تفسیر و ادبیات اثرات ماندگاری از خود به یادگار گذاشته است. برخی از آثار وی در زمان حیاتش به چاپ رسیده و برخی دیگر، بعد از وفات او توسط فرزند ارشدش حاج سید علی مولانا چاپ و نشر یافته است.

آثار علمی ایشان عبارت است از:

  • 1. اثنا عشره مسأله مهمه؛
  • 2. الاجتهاد والتقلید؛
  • 3. احکام الوصیه؛
  • 4. ارشاد الانام فی اثبات النبوه العامه والخاصه؛
  • 5. الاستصحاب؛
  • 6. براهین الحق فی عده رسائل اصولیه و فقهیه؛[۴۱]

این کتاب مشتمل بر حجیت خبر واحد، حجیت شهرت، قاعده ضرر، مسأله مالکیت عبد، تعیین حدود کعبه و تعیین ذکر رکوع و سجود است. این کتاب همراه با رساله «الحق والحکم»، تألیف شیخ هادی تهرانی، در سال 1330 در تبریز به چاپ رسیده است.

  • 7. تداخل الاغسال؛
  • 8. التفسیر الوجیز؛[۴۲] این کتاب برای اولین بار در سال 1380 ه.ق در قطع جیبی به چاپ رسیده و چاپ دوم آن با تحقیق مالک محمودی و با مقدمه آیت الله مولانا ـ نوه مفسر ـ در سال 1418 ه.ق از طرف موسسه الامام المنتظر عجل الله تعالی فرجه شریف به زیور چاپ آراسته شده است.
  • 9. حاشیه شرح الباب الحادی عشر؛
  • 10. حاشیه شوارق الالهام فی الکلام؛
  • 11. حاشیه فرائد الاصول؛
  • 12. حاشیه علی مباحث الالفاظ من الفصول؛
  • 13. حاشیه قوانین الاصول؛
  • 14. حکم الاستطراق؛
  • 15. السحر والعلوم الخمسه المخفیه؛
  • 16. شرح تشریح الافلاک؛
  • 17. طریح الهدایه فی علم الدرایه؛[۴۳] کتاب مذکور با تحقیق محمدرضا جدیدی، در دفتر سوم میراث حدیث شیعه، در سال 1378 به چاپ رسیده است.
  • 18. الطرق بین الحق والحکم؛
  • 19. الفوائد الاربع عشره فی المسائل الکلامیه والحکمیه؛
  • 20. قاعده لاضرر؛
  • 21. القصر والاتمام؛
  • 22. الماء المستعمل فی دفع الخبث؛
  • 23. مصباح الاعلام فی مدارک الاحکام فی الطهاره والصلاه؛[۴۴]
  • 24. مصباح السالکین و زادالمسافرین فی معرفه القبله؛[۴۵] این کتاب در سال 1349 به چاپ رسیده است.
  • 25. مصباح الوسائل فغنی شرح الرسائل؛[۴۶]
  • 26. مفتاح المطالب فی شرح المکاسب؛[۴۷] (دو جلد). جلد اول این کتاب، در سال 1340، توسط حاج سید علی مولانا به چاپ رسیده است.
  • 27. رساله فی نصاب النقدین والغلات.
  • 28. رساله فی کیفیه تعلق الخسم بالعین.
  • 29. رساله فی المسائل المتفرقه؛
  • 30. رساله فی بیان احکام الوقوفین فی الحج؛
  • 31. رساله فی حکم الولایه من قبل الجابر؛
  • 32. رساله فی حکم ما جعل طریقا عدواناً؛
  • 33. رساله فی الانفحه و حکمها؛
  • 34. رساله فی بعض مهمات مسائل القصر؛
  • 35. رساله فی حکم الصلوه فی الشعر الملاصق لبدن المصلی و ثوبه؛[۴۸]

مولانااز دیدگاه دیگران

1. حسن خلق، هوش سرشار، اخلاق حمیده، صراحت لهجه، زبان گویا و خصوصیات بارز دیگر ایشان موجب شده است که تراجم نگاران از ایشان به نیکی یاد کنند. ما، در ذیل، به پاره ای از آن ها اشاره می کنیم.

مورخ و رجالی معروف حاج ملا علی واعظ خیابانی در مورد صفات پسندیده وی، می نگارد: «آن مرحوم، از اکابر مجتهدین تبریز و مرجع احکام و فتاوی، محقق، مدقق، ثقه، نقه، فقیه، اصولی، عالم، فاضل، عادل، متواضع، متخلق به اخلاق حمیده، منصف در مقام مباحثه و غیرمجادل در مواقع مذاکره، نظیر او در این اوصاف ندیدم. مقبول تمام طبقات ناس و محبوب قاطبه انام، با این تفرق آراء و تشتت اهواء و حواس پیوسته، مشغول تدریس و تألیف و تصنیف، بالجمله عالم حقیقی و فقیه واقعی بود. قدس الله سره و اکمل بره».[۴۹]

2. مرحوم، علامه متتبع، میرزا محمدعلی مدرس خیابانی، در مورد ایشان می نویسد: «از علمای تبریز عصر حاضر و از اصدقای این نگارنده می باشد که دارای اخلاق فاضله و ملکات حمیده بود... و دارای اجازه اجتهادی و روایتی از اساتید خود می باشد».[۵۰]

3. مولف مفاخر آذربایجان، در مورد ایشان می نگارد: «این مرد بزرگ از جهات گوناگون مانند علو طبع، استغنای از همه، بی اعتنایی به ریاست، صراحت لهجه، زبان صدق و گویا، قلم و بیان شیوا و رسا، قیافه جذاب، سیمای دلنشین و آراستگی به صفات کریمه دیگر از قبیل توکل، شجاعت و امثال این ها، در میان اقران خود کم نظیر و ممتاز بودند».[۵۱]

4. آیت الله مرعشی نجفی در اجازه نحوه صاحب ترجمه (آیت الله حاج سید ابوالحسن مولانا) چنین می نگارد: «...از کسانی که من از آن ها روایت می کنم، با اجازه و قرائت علامه ذوفنون مولف و مصنف بزرگواری است که مطالب (علمی) را با اسلوب و روش نیکو بیان می کند. فقیه و اصولی و رجالی بلندمرتبه ای است حجه الاسلام، آیت الله حاج سید محمد بن عبدالکریم موسوی تبریزی، مشهور به «مولانا» و این سید جلیل القدر، یکی از حسنات زمان و افتخارات بلاد آذربایجان می باشد».[۵۲]

5. نوه فرزانه اش پرفسور حمید مولانا،[۵۳] در مورد صفات و مبارزات جد عالی ـ قدرش می نویسد: «برای اولین بار در کودکی و در تبریز بود که کلمات و واژه های «دولت غاصب»، «مشروعیت»، «مشروطه» و «حقانیت» را از زبان پدربزرگم، محروم آیت الله العظمی حاج سید محمد مولانا شنیده و آموختم. او به مشروعیت دولت های «ملی»؛ مانند پهلوی اعتقاد نداشت و تا آن جا که می توانست با آن مبارزه می کرد. وی در مدت اقامت و تحصیل در نجف و بین النهرین، از استکبار جهانی و تجاوز انگلستان و سایر قوای اروپایی به مردم و سرزمین های اسلامی شخصاً آگاه بوده و دیده بود که چگونه مشروطه را مسخ کرده و دزدیده اند! او و دانشورانی مانند او نمونه «جامعه مدنی اسلامی» و ابعاد عرضی و شرعی آن بودند. من درس اولیه «جامعه، دولت» و شکاف این دو در ممالک اسلامی را از او آموختم».[۵۴]

6. نوه فاضلش حاج سید ابوالحسن مولانا، در مورد صفات جد بزگوارش می نگارد: «جد بزرگوار ما آیت الله العظمی مولانا از بزرگان علمای تبریز، مرجع احکام و فتاوی، مدقق، مدق، فقیه، اصولی، رجالی و در حسن خلق پسندیده و کم نظیر بود».[۵۵]

وفات سید محمد مولانا

سرانجام این عالم ربانی، سید محمد مولانا پس از شصت و نه سال عمر با برکت در شب جمعه 18 جمادی الاول (1363 ه.ق) برابر با 21 اردیبهشت 1323 زندگی را بدرود گفت و روح بلندش در ملکوت اعلی جای گرفت. با انتشار خبر رحلت جانسوز مرجع تقلید شیعه، مردم خوب آذربایجان و تبریز بازار را تعطیل کرده و در مساجد و حسینیه ها به سوگ نشستند.

پیکر مطهر او پس از غسل، تکفین و اقامه نماز، بر دوش مردم تبریز تشییع، و در زادگاهش به صورت موقت دفن گردید. چشم پاکش پس از مدتی به نجف اشرف منتقل و در جوار مرقد مطهر جد بزرگوارش، حضرت امام علی بن ابی طالب علیه السلام، به خاک سپرده شد.[۵۶] رحمت و رضوان خدا شامل حال او باد!

پانویس

  1. المسلسلات فی الاجازات، سید محمود مرعشی نجفی، ج 2، ص 389.
  2. همان.
  3. همان.
  4. ستارگان درخشان، حسین دوستی، ص 166.
  5. زعماء الشیعه، خطی.
  6. همان، زندگی نامه آیت الله مولانا، خطی.
  7. زعماء الشیعه، خطی.
  8. زندگی نامه آیت الله مولانا، خطی.
  9. المسلسلات فی الاجازات، ج 2، ص 389.
  10. زندگی نامه آیت الله مولانا، خطی.
  11. آشنای جانان، محمد الوانساز خویی، خطی؛ گنجینه دانشمندان، ج 4، ص 382.
  12. شهر اوجان، ص 292.
  13. مقدمه تفسیر و جیز سید محمد مولانا.
  14. آثار الحجه، ج 2، ص 90؛ آشنای جانان، خطی.
  15. مفاخر آذربایجان، ج 5، ص 2853.
  16. نامداران تاریخ، ج 2، ص 378.
  17. مفاخر آذربایجان، ج 5، ص 2852.
  18. عرشیان خاک نشین، خطی.
  19. آشنای جانان، خطی.
  20. نامداران تاریخ، ج 2، ص 342.
  21. آشنای جانان، خطی.
  22. مفاخر آذربایجان، ج 5، ص 2853.
  23. آشنای جانان، خطی.
  24. همان.
  25. گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 293.
  26. نامداران تاریخ، ج 2، ص 380.
  27. سرلشکر آیرم، امیر لشکر تبریز در روز عاشورای 1304 در استخر شاهگلی با زنان بدنام به شراب خواری و الواطی پرداخت. این کار زشت، بر اهالی تبریز گران آمد و دست به تظاهرات و مخالفت زدند و آیت الله انگجی به این کار زشت آیرم اعتراض نمود و فرمود: «من نمی توانم ببینم که یک فرمانده لشکر و یک حاکم که حافظ ناموس و حیثیت عمومی است، شراب خواری کند و شیشه خالی را در استخر بیندازد و برای تفریح هدف گلوله قرار دهد. من حاضرم که این خانه بر سرم فرود آید و بمیریم به شرطی که پای رضاشاه از ایران کنده شود».
  28. زندگی و مبارزات آیت الله قاضی طباطبایی، رحیم نیکبخت و صمد اسماعیل زاه، ص 62.
  29. مفاخر آذربایجان، ج 1، ص 276.
  30. آشنای جانان، محمد الوانساز خویی، خطی.
  31. مفاخر آذربایجان، ج 1، ص 302.
  32. زندگی نامه آیت الله مولانا، خطی.
  33. سیمای ارسباران، سعید عباس زاده، ص 58.
  34. زندگی نامه آیت الله مولانا، خطی.
  35. همان.
  36. همان.
  37. همان؛ ریحانه الأدب، ج 2، ص 86.
  38. زندگی نامه آیت الله مولانا، خطی.
  39. سوره اعراف / 97، 98.
  40. زندگی نامه آیت الله مولانا، خطی.
  41. شیخ آقا بزرگ تهرانی کتاب یاد شده را تحت عنوان «براهین الفقه» ضبط نموده است. (الذریعه، ج 3، ص 83، مولفین کتب چاپی، خان بابامشار، ج 5، ص 570.
  42. الذریعه، ج 4، ص 319.
  43. همان، ج 5، ص 170؛ مولفین کتب چاپی، ج 5، ص 571؛ معجم المولفین، ج 10، ص 191؛ مصفی المقال فی علم الرجال، ص 439.
  44. الذریعه، ج 21، ص 102.
  45. همان، ج 21، ص 110؛ مولفین کتب چاپی، ج 5، ص 571.
  46. همان، ج 21، ص122؛ مولفین کتب چاپی، ج 5، ص 571.
  47. همان، ج 21، ص 349.
  48. زعماء الشیعه، سید محسن هدایت خویی، خطی.
  49. علمای معاصرین ملا علی واعظ خیابانی، ص 191؛ معجم الرجال الفکر والادب، هادی امینی، ج 3، ص 183؛ معجم المولفی، عمررضا کحاله، ج 10، ص 191.
  50. ریحانه الأدب، میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ج 2، ص 86؛ المسلسلات فی الجازات، ج 2، ص 388.
  51. مفاخر آذربایجان، عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، ج 5، ص 2853؛ زعماء الشیعه، خطی.
  52. طنین تعهد، کریم فیضی تبریزی، ص 26.
  53. زندگی نامه آیت الله مولانا، خطی.
  54. همان.
  55. همان.
  56. همان؛ زعماء الشیعه، خطی.


منابع

تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 4، صفحه 353/ نویسنده: محمد الوانساز خويي