سوره اعراف: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
جز
سطر ۱: سطر ۱:
نام هفتمين سوره [[قرآن كريم]].
+
نام هفتمین سوره [[قرآن كریم]].
  
اين سوره مكى است<ref> جامع‌البيان، مج 5، ج 8، ص 152؛ مجمع‌البيان، ج 4، ص 608؛ التمهيد، ج 1، ص 179.</ref> و در ترتيب مصحف، پس از «انعام» و پيش از «انفال» قرار گرفته و در ترتيب نزول، سى و نهمين سوره است كه پس از «ص» و پيش از «جن» نازل شده است<ref> مجمع‌البيان، ج 10، ص 613؛ البرهان، ج 1، ص 281؛ التمهيد، ج 1، ص 136، 138.</ref> و در برخى روايات، ترتيب نزول، رديف‌هاى 35، 36، 37، 38 و حتى 108 را به خود اختصاص داده است.<ref> تاريخ قرآن، ص 670.</ref> برخى مفسران آيات 163 ـ 172 آن را مدنى دانسته‌اند.<ref> البرهان، ج 1، ص 288؛ روح‌المعانى، مج 5، ج 8، ص 109؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج 2، ص 648.</ref>
+
این سوره مكى است<ref> جامع‌البیان، مج 5، ج 8، ص 152؛ مجمع‌البیان، ج 4، ص 608؛ التمهید، ج 1، ص 179.</ref> و در ترتیب مصحف، پس از «انعام» و پیش از «انفال» قرار گرفته و در ترتیب نزول، سى و نهمین سوره است كه پس از «ص» و پیش از «جن» نازل شده است<ref> مجمع‌البیان، ج 10، ص 613؛ البرهان، ج 1، ص 281؛ التمهید، ج 1، ص 136، 138.</ref> و در برخى روایات، ترتیب نزول، ردیف‌هاى 35، 36، 37، 38 و حتى 108 را به خود اختصاص داده است.<ref> تاریخ قرآن، ص 670.</ref> برخى مفسران آیات 163 ـ 172 آن را مدنى دانسته‌اند.<ref> البرهان، ج 1، ص 288؛ روح‌المعانى، مج 5، ج 8، ص 109؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج 2، ص 648.</ref>
  
برخى پژوهشگران با استناد به روايتى مرسل<ref> مفاتيح‌الاسرار، ج 1، ص 133؛ تاريخ قرآن، ص 663، 670.</ref> و وجود عبارات و تعبيرات مشابه و مشترك در اعراف و بقره، مدنى بودن اين سوره را ترجيح داده‌اند، در حالى كه تشابه ميان بخش‌هاى مختلف [[سوره اعراف]] با ديگر سوره‌هاى مكى مانند [[سوره هود]]، [[سوره شعراء]]، [[سوره نوح]]، [[سوره يونس]] و... بسيار بيشتر از شباهت اين سوره با بقره است، افزون بر آن كه صرف شباهت بخش‌هايى از اين سوره با بخش‌هايى از سوره بقره براى مدنى بودن آن كافى نيست.
+
برخى پژوهشگران با استناد به روایتى مرسل<ref> مفاتیح‌الاسرار، ج 1، ص 133؛ تاریخ قرآن، ص 663، 670.</ref> و وجود عبارات و تعبیرات مشابه و مشترك در اعراف و بقره، مدنى بودن این سوره را ترجیح داده‌اند، در حالى كه تشابه میان بخش‌هاى مختلف [[سوره اعراف]] با دیگر سوره‌هاى مكى مانند [[سوره هود]]، [[سوره شعراء]]، [[سوره نوح]]، [[سوره یونس]] و... بسیار بیشتر از شباهت این سوره با بقره است، افزون بر آن كه صرف شباهت بخش‌هایى از این سوره با بخش‌هایى از سوره بقره براى مدنى بودن آن كافى نیست.
  
اعراف داراى 206 آيه است<ref> جامع البيان، مج 5، ج 8، ص 152؛ الكشاف، ج 2، ص 85؛ لباب النقول، ص 102.</ref> و برخى «المص» را آيه مستقل ندانسته و شمار آيات آن را 205 دانسته‌اند.<ref> مجمع‌البيان، ج 4، ص 608؛ التحرير والتنوير، ج 8، ص 7.</ref> اين سوره 3341 كلمه<ref> المعجم‌الاحصائى، ج 1، ص 301.</ref> دارد. در شمار آيات پس از [[سوره بقره]] و در تعداد كلمات و حروف پس از [[سوره بقره]] و [[سوره نساء]] بلندترين سوره قرآنى و در سوره‌هاى مكى طولانى‌ترين آن‌ها و يكى از 7 سوره طولانى (سبع طوال) قرآن كريم است.<ref> الاتقان، ج 1، ص 138؛ مناهل‌العرفان، ج 1، ص 248.</ref>
+
اعراف داراى 206 آیه است<ref> جامع البیان، مج 5، ج 8، ص 152؛ الكشاف، ج 2، ص 85؛ لباب النقول، ص 102.</ref> و برخى «المص» را آیه مستقل ندانسته و شمار آیات آن را 205 دانسته‌اند.<ref> مجمع‌البیان، ج 4، ص 608؛ التحریر والتنویر، ج 8، ص 7.</ref> این سوره 3341 كلمه<ref> المعجم‌الاحصائى، ج 1، ص 301.</ref> دارد. در شمار آیات پس از [[سوره بقره]] و در تعداد كلمات و حروف پس از [[سوره بقره]] و [[سوره نساء]] بلندترین سوره قرآنى و در سوره‌هاى مكى طولانى‌ترین آن‌ها و یكى از 7 سوره طولانى (سبع طوال) قرآن كریم است.<ref> الاتقان، ج 1، ص 138؛ مناهل‌العرفان، ج 1، ص 248.</ref>
  
در ترتيب نزول، اولين سوره‌اى است كه حروف مقطعه آن بيش از يك حرف است زيرا سوره‌هاى قبل از آن با يك حرف آغاز شده است؛ مانند: «ن»، «ق» و «ص».<ref> التفسير الحديث، ج 2، ص 361 ـ 362؛ اهداف كل سوره، ج 1، ص 153.</ref>
+
در ترتیب نزول، اولین سوره‌اى است كه حروف مقطعه آن بیش از یك حرف است زیرا سوره‌هاى قبل از آن با یك حرف آغاز شده است؛ مانند: «ن»، «ق» و «ص».<ref> التفسیر الحدیث، ج 2، ص 361 ـ 362؛ اهداف كل سوره، ج 1، ص 153.</ref>
  
نام سوره از واژه «الاَعراف» در آيه 46 آن گرفته شده است و از آن با نام‌هاى «المص»، «ميقات» (برگرفته از آيه 143) و «ميثاق» (برگرفته از آيه 173) نيز ياد شده است.<ref> التبيان، ج 4، ص 340 ـ 341؛ روض الجنان، ج 8، ص 124ـ125؛ بصائر ذوى‌التمييز، ج 1، ص 203ـ204.</ref>
+
نام سوره از واژه «الاَعراف» در آیه 46 آن گرفته شده است و از آن با نام‌هاى «المص»، «میقات» (برگرفته از آیه 143) و «میثاق» (برگرفته از آیه 173) نیز یاد شده است.<ref> التبیان، ج 4، ص 340 ـ 341؛ روض الجنان، ج 8، ص 124ـ125؛ بصائر ذوى‌التمییز، ج 1، ص 203ـ204.</ref>
  
[[علامه طباطبايى]] مى‌گويد: آغاز شدن [[سوره اعراف]] با حروف «المص» نشان آن است كه اين سوره افزون بر مضامين و موضوعات سوره‌هاى آغاز شده با «الم» بر مضامين و موضوعات سوره «ص» نيز مشتمل است.<ref> الميزان، ج 8، ص 5؛ ج 18، ص 8 ـ 9.</ref>
+
[[علامه طباطبایى]] مى‌گوید: آغاز شدن [[سوره اعراف]] با حروف «المص» نشان آن است كه این سوره افزون بر مضامین و موضوعات سوره‌هاى آغاز شده با «الم» بر مضامین و موضوعات سوره «ص» نیز مشتمل است.<ref> المیزان، ج 8، ص 5؛ ج 18، ص 8 ـ 9.</ref>
  
مأمور ساختن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به انذار در آيات نخست اين سوره و فرمان به سيره حسنه و رفتار ملايم در آيات پايانى براى نفوذ سخنش در دل‌ها، نشان از ارتباط معنايى ميان آغاز و انجام اين سوره دارد.<ref> همان، ص 379.</ref>
+
مأمور ساختن پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله به انذار در آیات نخست این سوره و فرمان به سیره حسنه و رفتار ملایم در آیات پایانى براى نفوذ سخنش در دل‌ها، نشان از ارتباط معنایى میان آغاز و انجام این سوره دارد.<ref> همان، ص 379.</ref>
  
آيه 206 سوره از آيات سجده‌دار قرآن است كه [[شيعه]] و نيز شافعى از اهل سنت سجده آن را مستحب و ديگر فرقه‌ها واجب مى‌دانند.<ref> التبيان، ج 5، ص 70؛ مجمع البيان، ج 4، ص 793؛ الفقه على المذاهب الاربعه، ج 1، ص 604.</ref> برخى از آيات اين سوره از شهرت بيشترى برخوردار گشته و به «[[سوره اعراف]]» (آيه 46)<ref> تتمة المراجعات، ص 58.</ref>، «عرش»<ref> [[بحارالانوار]]، ج 99، ص 235.</ref> يا «سخره<ref> همان، ج 78، ص 241؛ ج 83، ص 45.</ref>» (آيه 54)، «ميثاق»<ref> نهج الحق، ص 191.</ref> يا «ذر» (آيه 172) موسوم شده است. ( =>آيات نامدار)
+
آیه 206 سوره از آیات سجده‌دار قرآن است كه [[شیعه]] و نیز شافعى از اهل سنت سجده آن را مستحب و دیگر فرقه‌ها واجب مى‌دانند.<ref> التبیان، ج 5، ص 70؛ مجمع البیان، ج 4، ص 793؛ الفقه على المذاهب الاربعه، ج 1، ص 604.</ref> برخى از آیات این سوره از شهرت بیشترى برخوردار گشته و به «[[سوره اعراف]]» (آیه 46)<ref> تتمة المراجعات، ص 58.</ref>، «عرش»<ref> [[بحارالانوار]]، ج 99، ص 235.</ref> یا «سخره<ref> همان، ج 78، ص 241؛ ج 83، ص 45.</ref>» (آیه 54)، «میثاق»<ref> نهج الحق، ص 191.</ref> یا «ذر» (آیه 172) موسوم شده است. ( =>آیات نامدار)
  
 
'''فضاى نزول و غرض سوره:'''
 
'''فضاى نزول و غرض سوره:'''
  
با توجه به اين كه سوره اعراف بعد از [[سوره ص]] و قبل از [[سوره جن]] نازل شده باشد و با توجه به اين كه نزول سوره جن پس از بازگشت رسول اكرم صلى الله عليه و آله از سفر تبليغى طائف در سال دهم بعثت<ref> حجة التفاسير، ج 7، ص 107.</ref> بوده مى‌توان نتيجه گرفت كه نزول اعراف قبل از [[معراج]] پيامبر در مكه واقع شده است.<ref> الموسوعة القرآنيه، ج 3، ص 95؛ النظم الفنى فى القرآن، ص 110.</ref>
+
با توجه به این كه سوره اعراف بعد از [[سوره ص]] و قبل از [[سوره جن]] نازل شده باشد و با توجه به این كه نزول سوره جن پس از بازگشت رسول اكرم صلى الله علیه و آله از سفر تبلیغى طائف در سال دهم بعثت<ref> حجة التفاسیر، ج 7، ص 107.</ref> بوده مى‌توان نتیجه گرفت كه نزول اعراف قبل از [[معراج]] پیامبر در مكه واقع شده است.<ref> الموسوعة القرآنیه، ج 3، ص 95؛ النظم الفنى فى القرآن، ص 110.</ref>
  
در اين دوره مشركان مكه سخت‌ترين مخالفت‌ها را با پيامبر روا داشته و از هيچ كوششى براى جلوگيرى از انتشار دعوت توحيدى [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله كوتاهى نمى‌كردند كه يك نمونه آن محاصره اقتصادى سه ساله در شعب ابى‌طالب بود.
+
در این دوره مشركان مكه سخت‌ترین مخالفت‌ها را با پیامبر روا داشته و از هیچ كوششى براى جلوگیرى از انتشار دعوت توحیدى [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله كوتاهى نمى‌كردند كه یك نمونه آن محاصره اقتصادى سه ساله در شعب ابى‌طالب بود.
  
در چنين شرايطى سوره مبارك اعراف نازل شد تا بار ديگر عهدى را كه خداوند از آدميان گرفته است تا او را بپرستند و چيزى را شريك او قرار ندهند به آنان يادآور شود و سرنوشت امت‌هاى عهدشكن پيشين و مكذبان پيامبران را خاطرنشان سازد،<ref> الميزان، ج 8، ص 6.</ref> از اين‌رو بايد گفت: سوره اعراف براى تبيين اهميت پايبندى انسان‌ها به عهدى كه با خدا بسته بودند، فرود آمد.<ref> الميزان، ج 8، ص 6.</ref>
+
در چنین شرایطى سوره مبارك اعراف نازل شد تا بار دیگر عهدى را كه خداوند از آدمیان گرفته است تا او را بپرستند و چیزى را شریك او قرار ندهند به آنان یادآور شود و سرنوشت امت‌هاى عهدشكن پیشین و مكذبان پیامبران را خاطرنشان سازد،<ref> المیزان، ج 8، ص 6.</ref> از این‌رو باید گفت: سوره اعراف براى تبیین اهمیت پایبندى انسان‌ها به عهدى كه با خدا بسته بودند، فرود آمد.<ref> المیزان، ج 8، ص 6.</ref>
  
 
'''محتواى سوره:'''
 
'''محتواى سوره:'''
  
سوره اعراف با ذكر مقدمه‌اى درباره اهميت پيروى از دستورات انبياء عليهم‌السلام آغاز مى‌شود و از مردم مى‌خواهد از فرمان‌هاى خدا كه به صورت [[وحى]] بر انبياء فرود آمده پيروى كنند و از فرجام شوم اقوامى كه بر اثر مخالفت با [[پيامبران]] نابود شدند، عبرت بگيرند و بدانند كه حسابرسى اعمال در روز قيامت حتمى و حق است. (آيات 1 ـ 9)
+
سوره اعراف با ذكر مقدمه‌اى درباره اهمیت پیروى از دستورات انبیاء علیهم‌السلام آغاز مى‌شود و از مردم مى‌خواهد از فرمان‌هاى خدا كه به صورت [[وحى]] بر انبیاء فرود آمده پیروى كنند و از فرجام شوم اقوامى كه بر اثر مخالفت با [[پیامبران]] نابود شدند، عبرت بگیرند و بدانند كه حسابرسى اعمال در روز قیامت حتمى و حق است. (آیات 1 ـ 9)
  
فصل نخست اين سوره با بيان داستان عبرت‌انگيز [[حضرت آدم]] عليه‌السلام و تلاش‌هاى شيطان براى اغواى او آغاز مى‌گردد و آنگاه به 4 فرمان الهى كه ضامن رشد و سعادت انسان در دنيا و آخرت است، اشاره مى‌كند. اين فرمان‌ها كه همگى با خطاب «يا بَنى آدمَ» آغاز مى‌شود پيوند آشكارى با عوامل لغزش آدم و حوا دارد و بدين‌سان از فرزندان آدم مى‌خواهد كه با رعايت اين نكات از گمراهى و سقوط در امان بمانند.
+
فصل نخست این سوره با بیان داستان عبرت‌انگیز [[حضرت آدم]] علیه‌السلام و تلاش‌هاى شیطان براى اغواى او آغاز مى‌گردد و آنگاه به 4 فرمان الهى كه ضامن رشد و سعادت انسان در دنیا و آخرت است، اشاره مى‌كند. این فرمان‌ها كه همگى با خطاب «یا بَنى آدمَ» آغاز مى‌شود پیوند آشكارى با عوامل لغزش آدم و حوا دارد و بدین‌سان از فرزندان آدم مى‌خواهد كه با رعایت این نكات از گمراهى و سقوط در امان بمانند.
  
اين اصول چهارگانه كه همان پيمان‌هاى خداوند با انسان است درباره رعايت تقوا،<ref> تفسير ماوردى، ج 2، ص 253.</ref> پيروى نكردن از [[شيطان]]،(27ـ30) پيمودن مسير اعتدال در زندگى و اجتناب از اسراف و زياده‌روى (31ـ34) و پيروى از دستورات انبياى الهى(35) است.
+
این اصول چهارگانه كه همان پیمان‌هاى خداوند با انسان است درباره رعایت تقوا،<ref> تفسیر ماوردى، ج 2، ص 253.</ref> پیروى نكردن از [[شیطان]]،(27ـ30) پیمودن مسیر اعتدال در زندگى و اجتناب از اسراف و زیاده‌روى (31ـ34) و پیروى از دستورات انبیاى الهى(35) است.
  
ادامه آيات اين بخش به مقايسه سرانجام پيروان انبيا و متكبران تكذيب كننده آيات خدا مى‌پردازد و با ترسيم شرمندگى و پشيمانى منكران انبياء با تعابيرى همچون جاودانگى مستكبران در آتش،(36) نفرين دوزخيان به يكديگر،(38) دو چندان شدن عذاب،(38) احاطه عذاب دوزخ از بالا و پايين بر آنان،(41) به فرجام شوم و دردناك كافران اشاره مى‌كند.
+
ادامه آیات این بخش به مقایسه سرانجام پیروان انبیا و متكبران تكذیب كننده آیات خدا مى‌پردازد و با ترسیم شرمندگى و پشیمانى منكران انبیاء با تعابیرى همچون جاودانگى مستكبران در آتش،(36) نفرین دوزخیان به یكدیگر،(38) دو چندان شدن عذاب،(38) احاطه عذاب دوزخ از بالا و پایین بر آنان،(41) به فرجام شوم و دردناك كافران اشاره مى‌كند.
  
در مقابل، بهشت جاويدانِ مؤمنانِ معتقد به حقانيت [[پيامبران]] و نيكوكار را يادآور مى‌شود. سپس صحنه عبرت‌آموزى از مكالمه بهشتيان با دوزخيان را كه به پشيمانى دوزخيان و اعتراف آنان به نادرستى رفتارهايشان در دنيا مى‌انجامد گزارش مى‌كند.
+
در مقابل، بهشت جاویدانِ مؤمنانِ معتقد به حقانیت [[پیامبران]] و نیكوكار را یادآور مى‌شود. سپس صحنه عبرت‌آموزى از مكالمه بهشتیان با دوزخیان را كه به پشیمانى دوزخیان و اعتراف آنان به نادرستى رفتارهایشان در دنیا مى‌انجامد گزارش مى‌كند.
  
در اين صحنه به حضور مردانى كه در جايگاهى به نام اعراف جاى دارند، اشاره كرده كه بر بهشتيان سلام كرده و از دوزخيان بيزارى مى‌جويند. درباره شأن و مقام اصحاب اعراف اختلاف بسيارى ميان مفسران وجود دارد<ref> التبيان، ج 4، ص 411؛ مجمع‌البيان، ج 4، ص 652 ـ 653.</ref> تا آنجا كه برخى آن‌ها را برترين بندگان خدا همچون [[پيامبران]] و امامان عليهم‌السلام به شمار مى‌آورند<ref> الصافى، ج 2، ص 198؛ منهج‌الصادقين، ج 4، ص 32؛ الميزان، ج 8، ص 132 ـ 133.</ref> و برخى ديگر آن‌ها را از افراد ضعيف الايمان و گناهكاران مى‌دانند<ref> جوامع‌الجامع، ج 1، ص 438؛ نمونه، ج 6، ص 188.</ref>. ( =>  اصحاب اعراف)
+
در این صحنه به حضور مردانى كه در جایگاهى به نام اعراف جاى دارند، اشاره كرده كه بر بهشتیان سلام كرده و از دوزخیان بیزارى مى‌جویند. درباره شأن و مقام اصحاب اعراف اختلاف بسیارى میان مفسران وجود دارد<ref> التبیان، ج 4، ص 411؛ مجمع‌البیان، ج 4، ص 652 ـ 653.</ref> تا آنجا كه برخى آن‌ها را برترین بندگان خدا همچون [[پیامبران]] و امامان علیهم‌السلام به شمار مى‌آورند<ref> الصافى، ج 2، ص 198؛ منهج‌الصادقین، ج 4، ص 32؛ المیزان، ج 8، ص 132 ـ 133.</ref> و برخى دیگر آن‌ها را از افراد ضعیف الایمان و گناهكاران مى‌دانند<ref> جوامع‌الجامع، ج 1، ص 438؛ نمونه، ج 6، ص 188.</ref>. ( =>  اصحاب اعراف)
  
پس از بيان فرجام اهل دوزخ به تشريح دلايل گرفتارى آن‌ها به عذاب ابدى مى‌پردازد و امورى همچون انكار [[پيامبران]] الهى و بى‌توجهى به ربوبيت و خالقيت خداوند را دلايل اصلى اين عذاب برمى‌شمارد و از مشركان مكه مى‌خواهد با تضرع و زارى خدا را بخوانند، در زمين فساد نكنند و به رحمت الهى دل ببندند و شكرگزار نعمت‌هاى الهى باشند.
+
پس از بیان فرجام اهل دوزخ به تشریح دلایل گرفتارى آن‌ها به عذاب ابدى مى‌پردازد و امورى همچون انكار [[پیامبران]] الهى و بى‌توجهى به ربوبیت و خالقیت خداوند را دلایل اصلى این عذاب برمى‌شمارد و از مشركان مكه مى‌خواهد با تضرع و زارى خدا را بخوانند، در زمین فساد نكنند و به رحمت الهى دل ببندند و شكرگزار نعمت‌هاى الهى باشند.
  
فصل دوم سوره (آيات 59 ـ 179) به گزارشى تاريخى از مخالفت‌هاى اقوام پيشين با تعاليم انبياء و چگونگى برخورد آن‌ها با پيمان‌هاى الهى اختصاص دارد. اين نمونه‌ها كه به ترتيب تاريخى بيان شده است از داستان [[حضرت نوح]] علیه‌السلام آغاز مى‌شود و به قصه [[حضرت موسى]] كه از همه مبسوط‌تر است، خاتمه مى‌يابد.
+
فصل دوم سوره (آیات 59 ـ 179) به گزارشى تاریخى از مخالفت‌هاى اقوام پیشین با تعالیم انبیاء و چگونگى برخورد آن‌ها با پیمان‌هاى الهى اختصاص دارد. این نمونه‌ها كه به ترتیب تاریخى بیان شده است از داستان [[حضرت نوح]] علیه‌السلام آغاز مى‌شود و به قصه [[حضرت موسى]] كه از همه مبسوط‌تر است، خاتمه مى‌یابد.
  
به گزارش اين آيات، نخستين اقدام [[پيامبران]] در برابر كافران و گناهكاران اين بود كه ميثاق الهى را خاطرنشان سازند و آن‌ها را از پرستش غير خدا بازدارند، از اين‌رو از زبان بيشتر پيامبران اين عبارت را نقل مى‌كند كه «يقَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَكُم مِن اِله غَيرُهُ». (59، 65، 73، 85)
+
به گزارش این آیات، نخستین اقدام [[پیامبران]] در برابر كافران و گناهكاران این بود كه میثاق الهى را خاطرنشان سازند و آن‌ها را از پرستش غیر خدا بازدارند، از این‌رو از زبان بیشتر پیامبران این عبارت را نقل مى‌كند كه «یقَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَكُم مِن اِله غَیرُهُ». (59، 65، 73، 85)
  
پيامبران با يادآورى نعمت‌هاى الهى آنان را به توحيد و پيروى از فرمان‌هاى خدا دعوت مى‌كردند؛ اما انسان‌هاى سركش هر يك به ‌گونه‌اى از اين ميثاق الهى سر باز مى‌زدند و با ارتكاب گناهان و انكار سخنان انبياء به بت‌پرستى و پيروى از هواى نفس مى‌پرداختند و به عذابى دردناك دچار شدند؛ قوم نوح او را گمراه خوانده(60) و رسالت وى را تكذيب كردند. خداوند نيز آن مردم نادان و كوردل را در سيلى سهمگين غرق و نابود ساخت.(64)
+
پیامبران با یادآورى نعمت‌هاى الهى آنان را به توحید و پیروى از فرمان‌هاى خدا دعوت مى‌كردند؛ اما انسان‌هاى سركش هر یك به ‌گونه‌اى از این میثاق الهى سر باز مى‌زدند و با ارتكاب گناهان و انكار سخنان انبیاء به بت‌پرستى و پیروى از هواى نفس مى‌پرداختند و به عذابى دردناك دچار شدند؛ قوم نوح او را گمراه خوانده(60) و رسالت وى را تكذیب كردند. خداوند نیز آن مردم نادان و كوردل را در سیلى سهمگین غرق و نابود ساخت.(64)
  
[[قوم عاد]] پيامبرشان را نادان و دروغگو ناميدند(66) و رسالت او را انكار كرده و به عبادت آنچه پدرانشان مى‌پرستيدند، مشغول شدند.(70) قوم ثمود كه به نعمت و لطف الهى قدرت ساختن قصرهاى عالى در دشت‌ها و تراشيدن خانه‌ها در كوه‌ها را يافته بودند(74) به قدرت خود مغرور شده و ناقه [[حضرت صالح]] را كه معجزه الهى و نشانه‌اى از سوى او بود پى كردند و خداوند نيز با زلزله‌اى بزرگ شهر آنها را درهم كوبيد.(78)
+
[[قوم عاد]] پیامبرشان را نادان و دروغگو نامیدند(66) و رسالت او را انكار كرده و به عبادت آنچه پدرانشان مى‌پرستیدند، مشغول شدند.(70) قوم ثمود كه به نعمت و لطف الهى قدرت ساختن قصرهاى عالى در دشت‌ها و تراشیدن خانه‌ها در كوه‌ها را یافته بودند(74) به قدرت خود مغرور شده و ناقه [[حضرت صالح]] را كه معجزه الهى و نشانه‌اى از سوى او بود پى كردند و خداوند نیز با زلزله‌اى بزرگ شهر آنها را درهم كوبید.(78)
  
قوم لوط كه براى نخستين ‌بار در تاريخ بشر به عمل زشت لواط روى آورده بودند(80) با بارانى از سنگريزه نابود شدند.([[سوره اعراف]]/7،84؛ [[سوره هود]]/11،82) مردم شهر مدين نيز به مفاسد اخلاقى و اجتماعى دچار شدند و با كم‌فروشى و بت‌پرستى و آزار و اذيت اهل ايمان به فساد در زمين پرداختند و به نصايح پيامبرشان شعيب بى‌توجهى كرده و او را انكار كردند. خداوند نيز اين قوم سركش را با زلزله‌اى ويرانگر نابود ساخت.(91)
+
قوم لوط كه براى نخستین ‌بار در تاریخ بشر به عمل زشت لواط روى آورده بودند(80) با بارانى از سنگریزه نابود شدند.([[سوره اعراف]]/7،84؛ [[سوره هود]]/11،82) مردم شهر مدین نیز به مفاسد اخلاقى و اجتماعى دچار شدند و با كم‌فروشى و بت‌پرستى و آزار و اذیت اهل ایمان به فساد در زمین پرداختند و به نصایح پیامبرشان شعیب بى‌توجهى كرده و او را انكار كردند. خداوند نیز این قوم سركش را با زلزله‌اى ویرانگر نابود ساخت.(91)
  
پس از بيان سرگذشت انسان‌هايى كه عهد الهى را به فراموشى سپرده بودند، سنت الهى در هدايت و عذاب اقوام پيشين طى آيات 94 ـ 102 بيان مى‌شود؛ به گزارش اين آيات خداوند قبل از كيفر هر قوم گناهكارى با فزونى نعمت يا نزول مصائب و مشكلات، زمينه بيدارى و بازگشت آنان را فراهم مى‌كند تا شايد ميثاق ‌الهى را به ياد آورده و به خداپرستى بگرايند؛ اما بسيارى از آن‌ها عهد خدا را فراموش كرده و به گناه و مخالفت با انبيا مى‌پردازند: «و ما وجَدنا لاَِكثَرِهِم مِن عَهد».(102)
+
پس از بیان سرگذشت انسان‌هایى كه عهد الهى را به فراموشى سپرده بودند، سنت الهى در هدایت و عذاب اقوام پیشین طى آیات 94 ـ 102 بیان مى‌شود؛ به گزارش این آیات خداوند قبل از كیفر هر قوم گناهكارى با فزونى نعمت یا نزول مصائب و مشكلات، زمینه بیدارى و بازگشت آنان را فراهم مى‌كند تا شاید میثاق ‌الهى را به یاد آورده و به خداپرستى بگرایند؛ اما بسیارى از آن‌ها عهد خدا را فراموش كرده و به گناه و مخالفت با انبیا مى‌پردازند: «و ما وجَدنا لاَِكثَرِهِم مِن عَهد».(102)
  
پس از اين مقدمه كوتاه به داستان [[حضرت موسى]] و تلاش‌هاى او براى هدايت قوم فرعون و بنى‌اسرائيل مى‌پردازد.(102 ـ 179) به گزارش اين آيات حضرت موسى علیه‌السلام ابتدا براى دعوت قوم فرعون به توحيد و نجات بنى‌اسرائيل از ظلم آنان به سراغ فرعون و سران قومش رفت(105) و با ارائه معجزات متعددى همچون تبديل عصا به اژدها و سفيد و درخشنده كردن دستش حجت را بر آنان تمام كرد؛ اما آنان به موسى تهمت ساحرى زده(109) و سپس ساحران را به مبارزه با او فرستادند (110 ـ 126) و تصميم به كشتن مردان جوان بنى‌اسرائيل گرفتند.(127)
+
پس از این مقدمه كوتاه به داستان [[حضرت موسى]] و تلاش‌هاى او براى هدایت قوم فرعون و بنى‌اسرائیل مى‌پردازد.(102 ـ 179) به گزارش این آیات حضرت موسى علیه‌السلام ابتدا براى دعوت قوم فرعون به توحید و نجات بنى‌اسرائیل از ظلم آنان به سراغ فرعون و سران قومش رفت(105) و با ارائه معجزات متعددى همچون تبدیل عصا به اژدها و سفید و درخشنده كردن دستش حجت را بر آنان تمام كرد؛ اما آنان به موسى تهمت ساحرى زده(109) و سپس ساحران را به مبارزه با او فرستادند (110 ـ 126) و تصمیم به كشتن مردان جوان بنى‌اسرائیل گرفتند.(127)
  
و هنگامى كه بر اثر نافرمانى، خداوند بلاها و آفات كشاورزى را بر آنان فرو فرستاد به جاى توبه به موسى و يارانش فال بد مى‌زدند،(130 ـ 131) آنگاه خداوند عذاب‌هاى آشكار و غيرعادى همچون توفان سهمگين، هجوم ملخ‌ها، شپش‌ها و قورباغه‌ها و خون (شدن آب‌هايشان<ref> تفسير ماوردى، ج 2، ص 253.</ref>) را بر آن‌ها نازل كرد.(133)
+
و هنگامى كه بر اثر نافرمانى، خداوند بلاها و آفات كشاورزى را بر آنان فرو فرستاد به جاى توبه به موسى و یارانش فال بد مى‌زدند،(130 ـ 131) آنگاه خداوند عذاب‌هاى آشكار و غیرعادى همچون توفان سهمگین، هجوم ملخ‌ها، شپش‌ها و قورباغه‌ها و خون (شدن آب‌هایشان<ref> تفسیر ماوردى، ج 2، ص 253.</ref>) را بر آن‌ها نازل كرد.(133)
  
وقوع اين بلايا قوم فرعون را وامى‌داشت تا براى رفع آن‌ها به موسى متوسل شوند و به او وعده [[ايمان]] و آزادى بنى‌اسرائيل دهند؛(134) اما پس از برطرف شدن اين مصائب عهد خود را مى‌شكستند و خداوند نيز آنان را غرق كرد و سرزمين با بركت مصر را در اختيار بنى‌اسرائيل قرار داد.
+
وقوع این بلایا قوم فرعون را وامى‌داشت تا براى رفع آن‌ها به موسى متوسل شوند و به او وعده [[ایمان]] و آزادى بنى‌اسرائیل دهند؛(134) اما پس از برطرف شدن این مصائب عهد خود را مى‌شكستند و خداوند نیز آنان را غرق كرد و سرزمین با بركت مصر را در اختیار بنى‌اسرائیل قرار داد.
  
در آيات 138 ـ 164 ماجراهاى شش‌گانه از چگونگى برخورد قوم بنى‌اسرائيل با موسى و تعاليم او گزارش مى‌شود و بهانه‌جويي‌ها، نافرماني‌ها و خودخواهى آنان در زمان موسى و پس از وى را كه سرانجام باعث از ميان رفتن قدرت و شوكت قوم بنى‌اسرائيل شد، بيان مى‌كند. ماجراهاى شش‌گانه عبارت است از:
+
در آیات 138 ـ 164 ماجراهاى شش‌گانه از چگونگى برخورد قوم بنى‌اسرائیل با موسى و تعالیم او گزارش مى‌شود و بهانه‌جویی‌ها، نافرمانی‌ها و خودخواهى آنان در زمان موسى و پس از وى را كه سرانجام باعث از میان رفتن قدرت و شوكت قوم بنى‌اسرائیل شد، بیان مى‌كند. ماجراهاى شش‌گانه عبارت است از:
  
# تقاضاى نابخردانه گروهى از بنى‌اسرائيل از موسى براى تعيين بتى براى پرستش (138 ـ 141).
+
# تقاضاى نابخردانه گروهى از بنى‌اسرائیل از موسى براى تعیین بتى براى پرستش (138 ـ 141).
  
# پرستش گوساله سامرى پس از تأخير 10 روزه حضرت موسى در بازگشت از سفر خود به كوه طور (142 ـ 145).
+
# پرستش گوساله سامرى پس از تأخیر 10 روزه حضرت موسى در بازگشت از سفر خود به كوه طور (142 ـ 145).
  
# انتخاب 70 نفر از قوم موسى براى حضور در ميعادگاه الهى و هلاك شدن آنان به سبب درخواست غيرمنطقى، همچون رؤيت خدا.(155)
+
# انتخاب 70 نفر از قوم موسى براى حضور در میعادگاه الهى و هلاك شدن آنان به سبب درخواست غیرمنطقى، همچون رؤیت خدا.(155)
  
# ناسپاسى در برابر نعمت‌هاى الهى، از جمله جارى شدن 12 چشمه آب، سايه افكندن ابر بر قوم بنى‌اسرائيل در صحراى سوزان و روزى كردن طعام پاك و گوارا.(160)
+
# ناسپاسى در برابر نعمت‌هاى الهى، از جمله جارى شدن 12 چشمه آب، سایه افكندن ابر بر قوم بنى‌اسرائیل در صحراى سوزان و روزى كردن طعام پاك و گوارا.(160)
  
# اجتناب از تواضع و سجده در برابر خدا و [[دعا]] براى بخشش گناهان هنگام ورود به بيت‌المقدس (161 ـ 162).
+
# اجتناب از تواضع و سجده در برابر خدا و [[دعا]] براى بخشش گناهان هنگام ورود به بیت‌المقدس (161 ـ 162).
  
# نافرمانى بنى‌اسرائيل از حكم تعطيل روز شنبه و حرمت ماهيگيرى در آن.(163 ـ 164)
+
# نافرمانى بنى‌اسرائیل از حكم تعطیل روز شنبه و حرمت ماهیگیرى در آن.(163 ـ 164)
  
آيه 157 اين سوره كه در ميان آيات مورد بحث قرار دارد به يكباره روى سخن را از داستان‌ها و ماجراهاى قوم بنى‌اسرائيل به بيان ويژگي‌هاى ممتاز [[پيامبر اسلام]] و دلايل حقانيت ايشان بازمى‌گرداند تا اعلام كند كه پيروان رسول اكرم صلى الله عليه و آله همان مؤمنان واقعى هستند كه مشمول رحمت گسترده الهى مى‌شوند و بدين‌سان يهوديان زمان پيامبر را به پيروى از ايشان فراخواند.<ref> مجمع البيان، ج 10، ص 74.</ref>
+
آیه 157 این سوره كه در میان آیات مورد بحث قرار دارد به یكباره روى سخن را از داستان‌ها و ماجراهاى قوم بنى‌اسرائیل به بیان ویژگی‌هاى ممتاز [[پیامبر اسلام]] و دلایل حقانیت ایشان بازمى‌گرداند تا اعلام كند كه پیروان رسول اكرم صلى الله علیه و آله همان مؤمنان واقعى هستند كه مشمول رحمت گسترده الهى مى‌شوند و بدین‌سان یهودیان زمان پیامبر را به پیروى از ایشان فراخواند.<ref> مجمع البیان، ج 10، ص 74.</ref>
  
خداوند در اين آيه [[پيامبر اسلام]] را با 7 خصلت و امتياز ويژه معرفى كرده و در ضمن آن‌ها، 5 دليل بر حقانيت دعوت ايشان اقامه مى‌كند و از اين جهت آيه 157 از ويژگى منحصر به فردى در قرآن كريم برخوردار است و آيه ديگرى همچون آن نمى‌توان يافت.<ref> نمونه، ج 6، ص 399.</ref>
+
خداوند در این آیه [[پیامبر اسلام]] را با 7 خصلت و امتیاز ویژه معرفى كرده و در ضمن آن‌ها، 5 دلیل بر حقانیت دعوت ایشان اقامه مى‌كند و از این جهت آیه 157 از ویژگى منحصر به فردى در قرآن كریم برخوردار است و آیه دیگرى همچون آن نمى‌توان یافت.<ref> نمونه، ج 6، ص 399.</ref>
  
اين آيه رسول خدا را پيغمبرى درس ناخوانده معرفى مى‌كند كه امر به معروف و نهى از منكر كرده و هر پاك و پاكيزه‌اى را براى بشر حلال و هر ناپاك و پليدى را [[حرام]] مى‌كند و موانع و غل و زنجيرهايى را كه مانع سعادت بشر است از دست و پاى آنان باز مى‌كند. به گزارش اين آيه همه اين نشانه‌ها كه دليل [[نبوت]] و خاتميت آن حضرت است، قبلاً در [[تورات]] و [[انجيل]] براى يهود و نصارا بيان شده بود.<ref> الميزان، ج 8، ص 292.</ref>
+
این آیه رسول خدا را پیغمبرى درس ناخوانده معرفى مى‌كند كه امر به معروف و نهى از منكر كرده و هر پاك و پاكیزه‌اى را براى بشر حلال و هر ناپاك و پلیدى را [[حرام]] مى‌كند و موانع و غل و زنجیرهایى را كه مانع سعادت بشر است از دست و پاى آنان باز مى‌كند. به گزارش این آیه همه این نشانه‌ها كه دلیل [[نبوت]] و خاتمیت آن حضرت است، قبلاً در [[تورات]] و [[انجیل]] براى یهود و نصارا بیان شده بود.<ref> المیزان، ج 8، ص 292.</ref>
  
پس از نقل داستان‌هايى از نافرمانى و ناسپاسى بنى‌اسرائيل، در آيات 165 ـ 168 برخى از مجازات‌هايى كه دامنگير آن‌ها شده، شمرده مى‌شود و به مواردى همچون مسخ شدن گروهى از بنى‌اسرائيل به صورت ميمون، سلب آرامش و امنيت قوم بنى‌اسرائيل و ذلت آنان تا روز قيامت و پراكندگى يهود در سراسر جهان اشاره مى‌كند.
+
پس از نقل داستان‌هایى از نافرمانى و ناسپاسى بنى‌اسرائیل، در آیات 165 ـ 168 برخى از مجازات‌هایى كه دامنگیر آن‌ها شده، شمرده مى‌شود و به مواردى همچون مسخ شدن گروهى از بنى‌اسرائیل به صورت میمون، سلب آرامش و امنیت قوم بنى‌اسرائیل و ذلت آنان تا روز قیامت و پراكندگى یهود در سراسر جهان اشاره مى‌كند.
  
در ادامه (169ـ179) در تبيين فرجام نسل‌هاى بعدى يهود مى‌فرمايد: آنان كتاب آسمانى تورات را در ميان خود داشتند؛ اما به گناه و دنياپرستى پرداختند و از پيروى [[احكام]] الهى و پايبندى به ‌عهد الهى كه عمل به آن‌ها را پس از مشاهده معجزه بزرگِ «قرار گرفتن كوه طور بر بالاى سرشان» تعهد كرده بودند، سر باز زدند.
+
در ادامه (169ـ179) در تبیین فرجام نسل‌هاى بعدى یهود مى‌فرماید: آنان كتاب آسمانى تورات را در میان خود داشتند؛ اما به گناه و دنیاپرستى پرداختند و از پیروى [[احكام]] الهى و پایبندى به ‌عهد الهى كه عمل به آن‌ها را پس از مشاهده معجزه بزرگِ «قرار گرفتن كوه طور بر بالاى سرشان» تعهد كرده بودند، سر باز زدند.
  
اين عهد همان پيمانى است كه از همه انسان‌ها در آغاز آفرينش گرفته شده است كه به ربوبيت خداوند ايمان آورده و به او شرك نورزند.(آیه 172)<ref> احسن االحديث، ج‌ 4، ص‌ 39‌ـ‌40.</ref> آنان در نافرمانى و برگزيدن گمراهى به جاى هدايت همچون عالِمى هستند كه در صف مؤمنان واقعى و بلكه حامل آيات الهى بود؛ اما سپس از اين مسير گام بيرون نهاد و پيرو وسوسه شيطان شد(176) و فرجام كارش به گمراهى و بدبختى كشيده شد.
+
این عهد همان پیمانى است كه از همه انسان‌ها در آغاز آفرینش گرفته شده است كه به ربوبیت خداوند ایمان آورده و به او شرك نورزند.(آیه 172)<ref> احسن االحدیث، ج‌ 4، ص‌ 39‌ـ‌40.</ref> آنان در نافرمانى و برگزیدن گمراهى به جاى هدایت همچون عالِمى هستند كه در صف مؤمنان واقعى و بلكه حامل آیات الهى بود؛ اما سپس از این مسیر گام بیرون نهاد و پیرو وسوسه شیطان شد(176) و فرجام كارش به گمراهى و بدبختى كشیده شد.
  
آيه 172 اين سوره از پيمانى خبر مى‌دهد كه خداوند بر ربوبيت خويش از بنى‌آدم گرفته است. در اين كه آيا اين پيمان فطرى است يا در عالمى موسوم به عالم ذر از او گرفته شده است و يا... نظرات چندى مطرح شده است. (=> عالم ذر)
+
آیه 172 این سوره از پیمانى خبر مى‌دهد كه خداوند بر ربوبیت خویش از بنى‌آدم گرفته است. در این كه آیا این پیمان فطرى است یا در عالمى موسوم به عالم ذر از او گرفته شده است و یا... نظرات چندى مطرح شده است. (=> عالم ذر)
  
با پايان يافتن داستان اقوام پيشين، آيات 180 ـ 198 به ريشه‌يابى علل انحراف انسان‌ها در طول تاريخ پرداخته و مى‌فرمايد: همه صفات كمالى و اسماى نيكو از آن خداست؛ اما برخى از انسان‌ها اين كمالات را از خدا نفى كرده يا به غيرخدا مانند بت‌ها نسبت مى‌دهند<ref> الميزان، ج 8 ، ص 477.</ref> و همين امر باعث گمراهى آنان شده و گام به گام از حق دور مى‌شوند. در آيات بعد با دلايل محكم ثابت مى‌كند كه هيچ‌يك از كمالاتى را كه به شركاى خداوند نسبت داده‌اند ـ همچون خالقيت، يارى‌رسانى، هدايتگرى و توانمندى ـ در آنان يافت نمى‌شود بلكه آنان موجوداتى مانند ديگر بندگان خدا هستند كه حتى قدرت يارى رساندن به خود را هم ندارند، چه رسد به امداد ديگران.
+
با پایان یافتن داستان اقوام پیشین، آیات 180 ـ 198 به ریشه‌یابى علل انحراف انسان‌ها در طول تاریخ پرداخته و مى‌فرماید: همه صفات كمالى و اسماى نیكو از آن خداست؛ اما برخى از انسان‌ها این كمالات را از خدا نفى كرده یا به غیرخدا مانند بت‌ها نسبت مى‌دهند<ref> المیزان، ج 8 ، ص 477.</ref> و همین امر باعث گمراهى آنان شده و گام به گام از حق دور مى‌شوند. در آیات بعد با دلایل محكم ثابت مى‌كند كه هیچ‌یك از كمالاتى را كه به شركاى خداوند نسبت داده‌اند ـ همچون خالقیت، یارى‌رسانى، هدایتگرى و توانمندى ـ در آنان یافت نمى‌شود بلكه آنان موجوداتى مانند دیگر بندگان خدا هستند كه حتى قدرت یارى رساندن به خود را هم ندارند، چه رسد به امداد دیگران.
  
در آيات پايانى سوره (198 ـ 206) همچون آغاز روى سخن را به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كرده و نكاتى را كه در تبليغ دين و رويارويى با مشركان پيمان‌شكن به او يارى مى‌رساند، گوشزد مى‌كند و از پيامبر مى‌خواهد كه گذشت پيشه كند، به ‌كار پسنديده فرمان دهد از نادانان رخ برتابد در برابر وسوسه شيطان به خدا پناه برد و آيات قرآن را بر مردم تلاوت كند و از آنان بخواهد تا به دقت به آن گوش فرادهند و در دل خويش پروردگار را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس ياد كند، چنان‌كه بندگان مقرب درگاه الهى چنين مى‌كنند.
+
در آیات پایانى سوره (198 ـ 206) همچون آغاز روى سخن را به پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله كرده و نكاتى را كه در تبلیغ دین و رویارویى با مشركان پیمان‌شكن به او یارى مى‌رساند، گوشزد مى‌كند و از پیامبر مى‌خواهد كه گذشت پیشه كند، به ‌كار پسندیده فرمان دهد از نادانان رخ برتابد در برابر وسوسه شیطان به خدا پناه برد و آیات قرآن را بر مردم تلاوت كند و از آنان بخواهد تا به دقت به آن گوش فرادهند و در دل خویش پروردگار را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس یاد كند، چنان‌كه بندگان مقرب درگاه الهى چنین مى‌كنند.
  
 
'''اثر تلاوت:'''
 
'''اثر تلاوت:'''
  
در روايتى از [[امام صادق]] عليه‌السلام زايل شدن هراس و اندوه در قيامت از انسان مؤمن اثر قرائت اين سوره در هر ماه بيان شده است.<ref> تفسير عياشى، ج 2، ص 135؛ ثواب‌الاعمال، ص 105؛ مجمع‌البيان، ج 4، ص 608.</ref>
+
در روایتى از [[امام صادق]] علیه‌السلام زایل شدن هراس و اندوه در قیامت از انسان مؤمن اثر قرائت این سوره در هر ماه بیان شده است.<ref> تفسیر عیاشى، ج 2، ص 135؛ ثواب‌الاعمال، ص 105؛ مجمع‌البیان، ج 4، ص 608.</ref>
  
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==
سطر ۹۹: سطر ۹۹:
 
===منابع===
 
===منابع===
  
محمد خامه‌گر، محمدحسن درايتى؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 4، صفحه 64-71.
+
محمد خامه‌گر، محمدحسن درایتى؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 4، صفحه 64-71.
  
 
[[رده: سوره های قرآن]]
 
[[رده: سوره های قرآن]]

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۴۴

نام هفتمین سوره قرآن كریم.

این سوره مكى است[۱] و در ترتیب مصحف، پس از «انعام» و پیش از «انفال» قرار گرفته و در ترتیب نزول، سى و نهمین سوره است كه پس از «ص» و پیش از «جن» نازل شده است[۲] و در برخى روایات، ترتیب نزول، ردیف‌هاى 35، 36، 37، 38 و حتى 108 را به خود اختصاص داده است.[۳] برخى مفسران آیات 163 ـ 172 آن را مدنى دانسته‌اند.[۴]

برخى پژوهشگران با استناد به روایتى مرسل[۵] و وجود عبارات و تعبیرات مشابه و مشترك در اعراف و بقره، مدنى بودن این سوره را ترجیح داده‌اند، در حالى كه تشابه میان بخش‌هاى مختلف سوره اعراف با دیگر سوره‌هاى مكى مانند سوره هود، سوره شعراء، سوره نوح، سوره یونس و... بسیار بیشتر از شباهت این سوره با بقره است، افزون بر آن كه صرف شباهت بخش‌هایى از این سوره با بخش‌هایى از سوره بقره براى مدنى بودن آن كافى نیست.

اعراف داراى 206 آیه است[۶] و برخى «المص» را آیه مستقل ندانسته و شمار آیات آن را 205 دانسته‌اند.[۷] این سوره 3341 كلمه[۸] دارد. در شمار آیات پس از سوره بقره و در تعداد كلمات و حروف پس از سوره بقره و سوره نساء بلندترین سوره قرآنى و در سوره‌هاى مكى طولانى‌ترین آن‌ها و یكى از 7 سوره طولانى (سبع طوال) قرآن كریم است.[۹]

در ترتیب نزول، اولین سوره‌اى است كه حروف مقطعه آن بیش از یك حرف است زیرا سوره‌هاى قبل از آن با یك حرف آغاز شده است؛ مانند: «ن»، «ق» و «ص».[۱۰]

نام سوره از واژه «الاَعراف» در آیه 46 آن گرفته شده است و از آن با نام‌هاى «المص»، «میقات» (برگرفته از آیه 143) و «میثاق» (برگرفته از آیه 173) نیز یاد شده است.[۱۱]

علامه طباطبایى مى‌گوید: آغاز شدن سوره اعراف با حروف «المص» نشان آن است كه این سوره افزون بر مضامین و موضوعات سوره‌هاى آغاز شده با «الم» بر مضامین و موضوعات سوره «ص» نیز مشتمل است.[۱۲]

مأمور ساختن پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله به انذار در آیات نخست این سوره و فرمان به سیره حسنه و رفتار ملایم در آیات پایانى براى نفوذ سخنش در دل‌ها، نشان از ارتباط معنایى میان آغاز و انجام این سوره دارد.[۱۳]

آیه 206 سوره از آیات سجده‌دار قرآن است كه شیعه و نیز شافعى از اهل سنت سجده آن را مستحب و دیگر فرقه‌ها واجب مى‌دانند.[۱۴] برخى از آیات این سوره از شهرت بیشترى برخوردار گشته و به «سوره اعراف» (آیه 46)[۱۵]، «عرش»[۱۶] یا «سخره[۱۷]» (آیه 54)، «میثاق»[۱۸] یا «ذر» (آیه 172) موسوم شده است. ( =>آیات نامدار)

فضاى نزول و غرض سوره:

با توجه به این كه سوره اعراف بعد از سوره ص و قبل از سوره جن نازل شده باشد و با توجه به این كه نزول سوره جن پس از بازگشت رسول اكرم صلى الله علیه و آله از سفر تبلیغى طائف در سال دهم بعثت[۱۹] بوده مى‌توان نتیجه گرفت كه نزول اعراف قبل از معراج پیامبر در مكه واقع شده است.[۲۰]

در این دوره مشركان مكه سخت‌ترین مخالفت‌ها را با پیامبر روا داشته و از هیچ كوششى براى جلوگیرى از انتشار دعوت توحیدى رسول خدا صلى الله علیه و آله كوتاهى نمى‌كردند كه یك نمونه آن محاصره اقتصادى سه ساله در شعب ابى‌طالب بود.

در چنین شرایطى سوره مبارك اعراف نازل شد تا بار دیگر عهدى را كه خداوند از آدمیان گرفته است تا او را بپرستند و چیزى را شریك او قرار ندهند به آنان یادآور شود و سرنوشت امت‌هاى عهدشكن پیشین و مكذبان پیامبران را خاطرنشان سازد،[۲۱] از این‌رو باید گفت: سوره اعراف براى تبیین اهمیت پایبندى انسان‌ها به عهدى كه با خدا بسته بودند، فرود آمد.[۲۲]

محتواى سوره:

سوره اعراف با ذكر مقدمه‌اى درباره اهمیت پیروى از دستورات انبیاء علیهم‌السلام آغاز مى‌شود و از مردم مى‌خواهد از فرمان‌هاى خدا كه به صورت وحى بر انبیاء فرود آمده پیروى كنند و از فرجام شوم اقوامى كه بر اثر مخالفت با پیامبران نابود شدند، عبرت بگیرند و بدانند كه حسابرسى اعمال در روز قیامت حتمى و حق است. (آیات 1 ـ 9)

فصل نخست این سوره با بیان داستان عبرت‌انگیز حضرت آدم علیه‌السلام و تلاش‌هاى شیطان براى اغواى او آغاز مى‌گردد و آنگاه به 4 فرمان الهى كه ضامن رشد و سعادت انسان در دنیا و آخرت است، اشاره مى‌كند. این فرمان‌ها كه همگى با خطاب «یا بَنى آدمَ» آغاز مى‌شود پیوند آشكارى با عوامل لغزش آدم و حوا دارد و بدین‌سان از فرزندان آدم مى‌خواهد كه با رعایت این نكات از گمراهى و سقوط در امان بمانند.

این اصول چهارگانه كه همان پیمان‌هاى خداوند با انسان است درباره رعایت تقوا،[۲۳] پیروى نكردن از شیطان،(27ـ30) پیمودن مسیر اعتدال در زندگى و اجتناب از اسراف و زیاده‌روى (31ـ34) و پیروى از دستورات انبیاى الهى(35) است.

ادامه آیات این بخش به مقایسه سرانجام پیروان انبیا و متكبران تكذیب كننده آیات خدا مى‌پردازد و با ترسیم شرمندگى و پشیمانى منكران انبیاء با تعابیرى همچون جاودانگى مستكبران در آتش،(36) نفرین دوزخیان به یكدیگر،(38) دو چندان شدن عذاب،(38) احاطه عذاب دوزخ از بالا و پایین بر آنان،(41) به فرجام شوم و دردناك كافران اشاره مى‌كند.

در مقابل، بهشت جاویدانِ مؤمنانِ معتقد به حقانیت پیامبران و نیكوكار را یادآور مى‌شود. سپس صحنه عبرت‌آموزى از مكالمه بهشتیان با دوزخیان را كه به پشیمانى دوزخیان و اعتراف آنان به نادرستى رفتارهایشان در دنیا مى‌انجامد گزارش مى‌كند.

در این صحنه به حضور مردانى كه در جایگاهى به نام اعراف جاى دارند، اشاره كرده كه بر بهشتیان سلام كرده و از دوزخیان بیزارى مى‌جویند. درباره شأن و مقام اصحاب اعراف اختلاف بسیارى میان مفسران وجود دارد[۲۴] تا آنجا كه برخى آن‌ها را برترین بندگان خدا همچون پیامبران و امامان علیهم‌السلام به شمار مى‌آورند[۲۵] و برخى دیگر آن‌ها را از افراد ضعیف الایمان و گناهكاران مى‌دانند[۲۶]. ( =>  اصحاب اعراف)

پس از بیان فرجام اهل دوزخ به تشریح دلایل گرفتارى آن‌ها به عذاب ابدى مى‌پردازد و امورى همچون انكار پیامبران الهى و بى‌توجهى به ربوبیت و خالقیت خداوند را دلایل اصلى این عذاب برمى‌شمارد و از مشركان مكه مى‌خواهد با تضرع و زارى خدا را بخوانند، در زمین فساد نكنند و به رحمت الهى دل ببندند و شكرگزار نعمت‌هاى الهى باشند.

فصل دوم سوره (آیات 59 ـ 179) به گزارشى تاریخى از مخالفت‌هاى اقوام پیشین با تعالیم انبیاء و چگونگى برخورد آن‌ها با پیمان‌هاى الهى اختصاص دارد. این نمونه‌ها كه به ترتیب تاریخى بیان شده است از داستان حضرت نوح علیه‌السلام آغاز مى‌شود و به قصه حضرت موسى كه از همه مبسوط‌تر است، خاتمه مى‌یابد.

به گزارش این آیات، نخستین اقدام پیامبران در برابر كافران و گناهكاران این بود كه میثاق الهى را خاطرنشان سازند و آن‌ها را از پرستش غیر خدا بازدارند، از این‌رو از زبان بیشتر پیامبران این عبارت را نقل مى‌كند كه «یقَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَكُم مِن اِله غَیرُهُ». (59، 65، 73، 85)

پیامبران با یادآورى نعمت‌هاى الهى آنان را به توحید و پیروى از فرمان‌هاى خدا دعوت مى‌كردند؛ اما انسان‌هاى سركش هر یك به ‌گونه‌اى از این میثاق الهى سر باز مى‌زدند و با ارتكاب گناهان و انكار سخنان انبیاء به بت‌پرستى و پیروى از هواى نفس مى‌پرداختند و به عذابى دردناك دچار شدند؛ قوم نوح او را گمراه خوانده(60) و رسالت وى را تكذیب كردند. خداوند نیز آن مردم نادان و كوردل را در سیلى سهمگین غرق و نابود ساخت.(64)

قوم عاد پیامبرشان را نادان و دروغگو نامیدند(66) و رسالت او را انكار كرده و به عبادت آنچه پدرانشان مى‌پرستیدند، مشغول شدند.(70) قوم ثمود كه به نعمت و لطف الهى قدرت ساختن قصرهاى عالى در دشت‌ها و تراشیدن خانه‌ها در كوه‌ها را یافته بودند(74) به قدرت خود مغرور شده و ناقه حضرت صالح را كه معجزه الهى و نشانه‌اى از سوى او بود پى كردند و خداوند نیز با زلزله‌اى بزرگ شهر آنها را درهم كوبید.(78)

قوم لوط كه براى نخستین ‌بار در تاریخ بشر به عمل زشت لواط روى آورده بودند(80) با بارانى از سنگریزه نابود شدند.(سوره اعراف/7،84؛ سوره هود/11،82) مردم شهر مدین نیز به مفاسد اخلاقى و اجتماعى دچار شدند و با كم‌فروشى و بت‌پرستى و آزار و اذیت اهل ایمان به فساد در زمین پرداختند و به نصایح پیامبرشان شعیب بى‌توجهى كرده و او را انكار كردند. خداوند نیز این قوم سركش را با زلزله‌اى ویرانگر نابود ساخت.(91)

پس از بیان سرگذشت انسان‌هایى كه عهد الهى را به فراموشى سپرده بودند، سنت الهى در هدایت و عذاب اقوام پیشین طى آیات 94 ـ 102 بیان مى‌شود؛ به گزارش این آیات خداوند قبل از كیفر هر قوم گناهكارى با فزونى نعمت یا نزول مصائب و مشكلات، زمینه بیدارى و بازگشت آنان را فراهم مى‌كند تا شاید میثاق ‌الهى را به یاد آورده و به خداپرستى بگرایند؛ اما بسیارى از آن‌ها عهد خدا را فراموش كرده و به گناه و مخالفت با انبیا مى‌پردازند: «و ما وجَدنا لاَِكثَرِهِم مِن عَهد».(102)

پس از این مقدمه كوتاه به داستان حضرت موسى و تلاش‌هاى او براى هدایت قوم فرعون و بنى‌اسرائیل مى‌پردازد.(102 ـ 179) به گزارش این آیات حضرت موسى علیه‌السلام ابتدا براى دعوت قوم فرعون به توحید و نجات بنى‌اسرائیل از ظلم آنان به سراغ فرعون و سران قومش رفت(105) و با ارائه معجزات متعددى همچون تبدیل عصا به اژدها و سفید و درخشنده كردن دستش حجت را بر آنان تمام كرد؛ اما آنان به موسى تهمت ساحرى زده(109) و سپس ساحران را به مبارزه با او فرستادند (110 ـ 126) و تصمیم به كشتن مردان جوان بنى‌اسرائیل گرفتند.(127)

و هنگامى كه بر اثر نافرمانى، خداوند بلاها و آفات كشاورزى را بر آنان فرو فرستاد به جاى توبه به موسى و یارانش فال بد مى‌زدند،(130 ـ 131) آنگاه خداوند عذاب‌هاى آشكار و غیرعادى همچون توفان سهمگین، هجوم ملخ‌ها، شپش‌ها و قورباغه‌ها و خون (شدن آب‌هایشان[۲۷]) را بر آن‌ها نازل كرد.(133)

وقوع این بلایا قوم فرعون را وامى‌داشت تا براى رفع آن‌ها به موسى متوسل شوند و به او وعده ایمان و آزادى بنى‌اسرائیل دهند؛(134) اما پس از برطرف شدن این مصائب عهد خود را مى‌شكستند و خداوند نیز آنان را غرق كرد و سرزمین با بركت مصر را در اختیار بنى‌اسرائیل قرار داد.

در آیات 138 ـ 164 ماجراهاى شش‌گانه از چگونگى برخورد قوم بنى‌اسرائیل با موسى و تعالیم او گزارش مى‌شود و بهانه‌جویی‌ها، نافرمانی‌ها و خودخواهى آنان در زمان موسى و پس از وى را كه سرانجام باعث از میان رفتن قدرت و شوكت قوم بنى‌اسرائیل شد، بیان مى‌كند. ماجراهاى شش‌گانه عبارت است از:

  1. تقاضاى نابخردانه گروهى از بنى‌اسرائیل از موسى براى تعیین بتى براى پرستش (138 ـ 141).
  1. پرستش گوساله سامرى پس از تأخیر 10 روزه حضرت موسى در بازگشت از سفر خود به كوه طور (142 ـ 145).
  1. انتخاب 70 نفر از قوم موسى براى حضور در میعادگاه الهى و هلاك شدن آنان به سبب درخواست غیرمنطقى، همچون رؤیت خدا.(155)
  1. ناسپاسى در برابر نعمت‌هاى الهى، از جمله جارى شدن 12 چشمه آب، سایه افكندن ابر بر قوم بنى‌اسرائیل در صحراى سوزان و روزى كردن طعام پاك و گوارا.(160)
  1. اجتناب از تواضع و سجده در برابر خدا و دعا براى بخشش گناهان هنگام ورود به بیت‌المقدس (161 ـ 162).
  1. نافرمانى بنى‌اسرائیل از حكم تعطیل روز شنبه و حرمت ماهیگیرى در آن.(163 ـ 164)

آیه 157 این سوره كه در میان آیات مورد بحث قرار دارد به یكباره روى سخن را از داستان‌ها و ماجراهاى قوم بنى‌اسرائیل به بیان ویژگی‌هاى ممتاز پیامبر اسلام و دلایل حقانیت ایشان بازمى‌گرداند تا اعلام كند كه پیروان رسول اكرم صلى الله علیه و آله همان مؤمنان واقعى هستند كه مشمول رحمت گسترده الهى مى‌شوند و بدین‌سان یهودیان زمان پیامبر را به پیروى از ایشان فراخواند.[۲۸]

خداوند در این آیه پیامبر اسلام را با 7 خصلت و امتیاز ویژه معرفى كرده و در ضمن آن‌ها، 5 دلیل بر حقانیت دعوت ایشان اقامه مى‌كند و از این جهت آیه 157 از ویژگى منحصر به فردى در قرآن كریم برخوردار است و آیه دیگرى همچون آن نمى‌توان یافت.[۲۹]

این آیه رسول خدا را پیغمبرى درس ناخوانده معرفى مى‌كند كه امر به معروف و نهى از منكر كرده و هر پاك و پاكیزه‌اى را براى بشر حلال و هر ناپاك و پلیدى را حرام مى‌كند و موانع و غل و زنجیرهایى را كه مانع سعادت بشر است از دست و پاى آنان باز مى‌كند. به گزارش این آیه همه این نشانه‌ها كه دلیل نبوت و خاتمیت آن حضرت است، قبلاً در تورات و انجیل براى یهود و نصارا بیان شده بود.[۳۰]

پس از نقل داستان‌هایى از نافرمانى و ناسپاسى بنى‌اسرائیل، در آیات 165 ـ 168 برخى از مجازات‌هایى كه دامنگیر آن‌ها شده، شمرده مى‌شود و به مواردى همچون مسخ شدن گروهى از بنى‌اسرائیل به صورت میمون، سلب آرامش و امنیت قوم بنى‌اسرائیل و ذلت آنان تا روز قیامت و پراكندگى یهود در سراسر جهان اشاره مى‌كند.

در ادامه (169ـ179) در تبیین فرجام نسل‌هاى بعدى یهود مى‌فرماید: آنان كتاب آسمانى تورات را در میان خود داشتند؛ اما به گناه و دنیاپرستى پرداختند و از پیروى احكام الهى و پایبندى به ‌عهد الهى كه عمل به آن‌ها را پس از مشاهده معجزه بزرگِ «قرار گرفتن كوه طور بر بالاى سرشان» تعهد كرده بودند، سر باز زدند.

این عهد همان پیمانى است كه از همه انسان‌ها در آغاز آفرینش گرفته شده است كه به ربوبیت خداوند ایمان آورده و به او شرك نورزند.(آیه 172)[۳۱] آنان در نافرمانى و برگزیدن گمراهى به جاى هدایت همچون عالِمى هستند كه در صف مؤمنان واقعى و بلكه حامل آیات الهى بود؛ اما سپس از این مسیر گام بیرون نهاد و پیرو وسوسه شیطان شد(176) و فرجام كارش به گمراهى و بدبختى كشیده شد.

آیه 172 این سوره از پیمانى خبر مى‌دهد كه خداوند بر ربوبیت خویش از بنى‌آدم گرفته است. در این كه آیا این پیمان فطرى است یا در عالمى موسوم به عالم ذر از او گرفته شده است و یا... نظرات چندى مطرح شده است. (=> عالم ذر)

با پایان یافتن داستان اقوام پیشین، آیات 180 ـ 198 به ریشه‌یابى علل انحراف انسان‌ها در طول تاریخ پرداخته و مى‌فرماید: همه صفات كمالى و اسماى نیكو از آن خداست؛ اما برخى از انسان‌ها این كمالات را از خدا نفى كرده یا به غیرخدا مانند بت‌ها نسبت مى‌دهند[۳۲] و همین امر باعث گمراهى آنان شده و گام به گام از حق دور مى‌شوند. در آیات بعد با دلایل محكم ثابت مى‌كند كه هیچ‌یك از كمالاتى را كه به شركاى خداوند نسبت داده‌اند ـ همچون خالقیت، یارى‌رسانى، هدایتگرى و توانمندى ـ در آنان یافت نمى‌شود بلكه آنان موجوداتى مانند دیگر بندگان خدا هستند كه حتى قدرت یارى رساندن به خود را هم ندارند، چه رسد به امداد دیگران.

در آیات پایانى سوره (198 ـ 206) همچون آغاز روى سخن را به پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله كرده و نكاتى را كه در تبلیغ دین و رویارویى با مشركان پیمان‌شكن به او یارى مى‌رساند، گوشزد مى‌كند و از پیامبر مى‌خواهد كه گذشت پیشه كند، به ‌كار پسندیده فرمان دهد از نادانان رخ برتابد در برابر وسوسه شیطان به خدا پناه برد و آیات قرآن را بر مردم تلاوت كند و از آنان بخواهد تا به دقت به آن گوش فرادهند و در دل خویش پروردگار را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس یاد كند، چنان‌كه بندگان مقرب درگاه الهى چنین مى‌كنند.

اثر تلاوت:

در روایتى از امام صادق علیه‌السلام زایل شدن هراس و اندوه در قیامت از انسان مؤمن اثر قرائت این سوره در هر ماه بیان شده است.[۳۳]

پانویس

  1. جامع‌البیان، مج 5، ج 8، ص 152؛ مجمع‌البیان، ج 4، ص 608؛ التمهید، ج 1، ص 179.
  2. مجمع‌البیان، ج 10، ص 613؛ البرهان، ج 1، ص 281؛ التمهید، ج 1، ص 136، 138.
  3. تاریخ قرآن، ص 670.
  4. البرهان، ج 1، ص 288؛ روح‌المعانى، مج 5، ج 8، ص 109؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج 2، ص 648.
  5. مفاتیح‌الاسرار، ج 1، ص 133؛ تاریخ قرآن، ص 663، 670.
  6. جامع البیان، مج 5، ج 8، ص 152؛ الكشاف، ج 2، ص 85؛ لباب النقول، ص 102.
  7. مجمع‌البیان، ج 4، ص 608؛ التحریر والتنویر، ج 8، ص 7.
  8. المعجم‌الاحصائى، ج 1، ص 301.
  9. الاتقان، ج 1، ص 138؛ مناهل‌العرفان، ج 1، ص 248.
  10. التفسیر الحدیث، ج 2، ص 361 ـ 362؛ اهداف كل سوره، ج 1، ص 153.
  11. التبیان، ج 4، ص 340 ـ 341؛ روض الجنان، ج 8، ص 124ـ125؛ بصائر ذوى‌التمییز، ج 1، ص 203ـ204.
  12. المیزان، ج 8، ص 5؛ ج 18، ص 8 ـ 9.
  13. همان، ص 379.
  14. التبیان، ج 5، ص 70؛ مجمع البیان، ج 4، ص 793؛ الفقه على المذاهب الاربعه، ج 1، ص 604.
  15. تتمة المراجعات، ص 58.
  16. بحارالانوار، ج 99، ص 235.
  17. همان، ج 78، ص 241؛ ج 83، ص 45.
  18. نهج الحق، ص 191.
  19. حجة التفاسیر، ج 7، ص 107.
  20. الموسوعة القرآنیه، ج 3، ص 95؛ النظم الفنى فى القرآن، ص 110.
  21. المیزان، ج 8، ص 6.
  22. المیزان، ج 8، ص 6.
  23. تفسیر ماوردى، ج 2، ص 253.
  24. التبیان، ج 4، ص 411؛ مجمع‌البیان، ج 4، ص 652 ـ 653.
  25. الصافى، ج 2، ص 198؛ منهج‌الصادقین، ج 4، ص 32؛ المیزان، ج 8، ص 132 ـ 133.
  26. جوامع‌الجامع، ج 1، ص 438؛ نمونه، ج 6، ص 188.
  27. تفسیر ماوردى، ج 2، ص 253.
  28. مجمع البیان، ج 10، ص 74.
  29. نمونه، ج 6، ص 399.
  30. المیزان، ج 8، ص 292.
  31. احسن االحدیث، ج‌ 4، ص‌ 39‌ـ‌40.
  32. المیزان، ج 8 ، ص 477.
  33. تفسیر عیاشى، ج 2، ص 135؛ ثواب‌الاعمال، ص 105؛ مجمع‌البیان، ج 4، ص 608.

منابع

محمد خامه‌گر، محمدحسن درایتى؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 4، صفحه 64-71.