سلیمان بن صرد خزاعی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(منابع)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مقاله از یک نشریه}}
+
{{مدخل دائرة المعارف}}
  
قبیله «خزاعه» از بزرگترین قبایل [[عراق]] است که قرنها دارای جایگاهی ممتاز در بین قبایل عرب بود. سد مارب در پی سیل عرم در یمن (115 ق.م) شکست و مردم جنوب [[حجاز]] ناچار به سوی شمال رهسپار شدند. یمنی های مهاجر در دو شهر بزرگ آن عصر حجاز، یعنی [[مکه]] و [[مدینه]] اقامت گزیدند و اندک اندک جمعیت و شوکت آنان فزونی یافت تا جایی که سالیان دراز تولیت کعبه را در دوران جاهلیت بر عهده داشتند.
+
سليمان‌بن صُرَد خُزاعى ، سليمان‌بن صُرَدبن جَوْن خُزاعى، كنيه‌اش ابومُطَرِّف، از سران مردم عراق در سدۀ نخست هجرى. از وى در شمار صحابۀ پيامبر اكرم و اصحاب امام على و امام حسن عليهماالسلام ياد شده است <ref>رجوع کنید به طوسى، ص40، 66، 94؛ طبرى، المنتخب، ص 523</ref> و گاه او را از بزرگان و زهاد تابعين دانسته‌اند <ref>رجوع کنید به كشى، ص 69</ref>. گفته‌اند كه وى در زمان جاهليت يَسار نام داشت و چون مسلمان شد، پيامبر او را سليمان ناميد. وى به قبيلۀ خُزاعه منتسب بود <ref>ابن‌عبدالبرّ، ج 2، ص 649ـ650؛ ابن‌اثير، ج 2، ص 449؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج 3، ص 172</ref>.
  
مردم قبیله خزاعه پیش از [[فتح مکه]]، مسلمان شدند و بسیاری از آن ها در جنگ های پیامبر صلی الله علیه و آله علیه کفار جنگیدند. برخی از دلاوران خزاعه از فرماندهان سپاه [[امام علی]] علیه السلام نیز بودند. بدیل بن ورقاء خزاعی در [[جنگ صفین]] فرمانده پیاده نظام سپاه امام علی علیه السلام بود.
+
بعد از رحلت پيامبر اكرم و گسترش اسلام به خارج از شبه‌جزيره، سليمان، جزو نخستين كسانى بود كه از مدينه خارج و به شهر تازه‌تأسيس كوفه وارد شد و در محلۀ خُزاعيان مسكن گزيد <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 25؛ ابن‌اثير، ج 2، همانجا</ref>. وى از بزرگان و شيوخ قبيله‌اش بود و نزد آنان منزلت و احترام بسيار داشت <ref>همانجا</ref>. از فعاليتهاى سياسى وى تا قبل از خلافت امام على عليه‌السلام ذكرى نشده است، اما وى از كسانى بود كه به همراه ديگر فضلاى شيعه با آن حضرت بيعت كرد <ref>مفيد، ص 108</ref>.
  
دعبل شاعر اهل بیت و عمرو بن حمق، انقلابی بزرگ که بدست معاویه به شهادت رسید، نیز از قبیله خزاعه اند. مردم قبیله خزاعه در جنگ های حضرت علی علیه السلام علیه [[ناکثین]]، [[مارقین]] و [[قاسطین]] شرکت داشتند.
+
با آغاز درگيريهاى داخلى در دورۀ خلافت امام على، سليمان با آنكه از شيعيان حضرت بود، در جنگ جمل شركت نكرد و همچون عده‌اى ديگر، به‌سبب تشخيص ندادن حق از باطل، دچار ترديد شد و موضع بي‌طرفى اتخاذ كرد. بعد از اين جنگ و بازگشت امام على از بصره، سليمان به خدمت امام رفت و امام وى را به دليل دورى گزيدن از جنگ سرزنش كرد <ref>نصربن مزاحم، ص 6؛ ابن‌ابي‌الحديد، ج 3، ص 105؛ نيز رجوع کنید به بلاذرى، ج 2، ص 191ـ192</ref>. بنابراين، در صحت پاره‌اى از رواياتِ حاكى از حضور سليمان در جنگ جمل <ref>رجوع کنید به طبرى، المنتخب، ص 577؛ ابن‌اثير، ج 2، ص 449</ref>، ترديد وجود دارد.
  
سلیمان بن صرد نیز از قبیله خزاعه بود. او در سال 28 ه.ق در [[مکه]] به دنیا آمد. نامش «یسار» بود و پس از مسلمان شدن، پیامبر صلی الله علیه و آله نامش را به «سلیمان» تغییر داد. سلیمان در جوانی به اسلام گروید و هنگام هجرت مسلمانان از [[مکه]] به [[مدینه]] همراه مهاجران بود. کنیه سلیمان (ابومطرف) بود.
+
سليمان در نبرد صِفّين همراه حضرت على بود و از طرف امام فرماندهى پيادگان ميمنه سپاه عراق را برعهده گرفت <ref>نصربن مزاحم، ص 205؛ ابن‌ابي‌الحديد، ج 4، ص 27</ref>. عُقْبَةبن مسعود، عامل امام على در كوفه، به سليمان‌نامه نوشت و وى را به‌كوشش و شكيبايى در جنگ توصيه نمود <ref>رجوع کنید به نصربن مزاحم، ص 313</ref>. سليمان در جنگ صفّين شجاعانه جنگيد و حَوْشَب، پهلوان نامى شاميان و سرور يمانيان سپاه معاويه، را در جنگ تن به تن كشت <ref>رجوع کنید به همان، ص400ـ401</ref>. پس از پايان نبرد صفّين و پذيرش حكميت از سوى عراقيان، سليمان نزد امام رفت و ضمن ابراز ناخشنودى از خاتمه كار جنگ با عهدنامه حكميت، از ناكامي‌اش در ترغيب سپاهيان به ادامه جنگ سخن گفت <ref>همان، ص 519</ref>. از پاره‌اى روايات برمي‌آيد كه سليمان از طرف امام، چندى در ناحيه جبل مسئول جمع‌آورى ماليات بوده است <ref>رجوع کنید به بلاذرى، ج 2، ص 121</ref>.
  
سلیمان بن صرد از اصحاب [[حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله، حضرت [[امام علی]] علیه السلام، [[امام حسن]] و [[امام حسین]] علیهماالسلام بود و 25 حدیث از آنها نقل کرده است. وی در سال 17 ه.ق (شش سال پس از فوت پیامبر صلی الله علیه و آله) همراه نخستین گروه مسلمانان [[مکه]] را به سوی [[کوفه]] ترک کرد و تا آخر عمر در این شهر جدیدالتاسیس اقامت گزید.
+
پس از شهادت امام على عليه‌السلام (40)، سليمان همچون ديگر بزرگان شيعى با امام حسن عليه‌السلام بيعت كرد، اما پس از صلح امام حسن و بيعت مردم عراق با معاويه، سليمان كه از بزرگان عراق محسوب مي‌شد و از اين صلح ناخشنود بود، نزد امام رفت و او را خواركننده مؤمنان خواند و امام را به شدت سرزنش كرد. سليمان آمادگى خود و عراقيان را براى شكستن پيمان و از سرگيرى جنگ با شاميان اعلام نمود، اما امام حسن با آرامش سعى كرد وى را با خود همراه سازد. پس از آن، سليمان نزد امام حسين رفت و در اين باره با وى گفتگو كرد، ولى امام حسين نيز بر پايبندى به پيمان برادرش تأكيد كرد و از سليمان خواست مادام كه معاويه زنده است، بر اين پيمان وفادار بماند <ref>رجوع کنید به ابن‌قتيبه دينورى، ج 1، ص 141ـ142؛ بلاذرى، ج 2، ص390ـ391، 457</ref>. پس از شهادت امام حسن (50)، شيعيان كوفه در خانۀ سليمان، كه در آن زمان شيخ‌الشيعه به‌شمار مي‌رفت، جمع شدند و در نامه‌اى به امام حسين، شهادت امام حسن را تسليت گفتند <ref>يعقوبى، ج 2، ص 228؛ ابن‌اعثم، ج 6، ص 203ـ204، 208</ref>.
  
سلیمان بن صرد خزاعی را عابدترین و صالح ترین فرد قبیله خزاعه خوانده اند. وی دارای جایگاهی ویژه در میان قبیله خزاعه بود. او را برترین فرد خزاعه نامیده اند. قبیله خزاعه از او اطاعت می کرد. سلیمان در بین قبیله خود سروری و ریاست داشت. شیعیان کوفه در رخدادهای سیاسی به او مراجعه می کردند و هماره خانه اش محل تصمیم گیری رهبران شیعیان کوفه در حوادث بزرگ سیاسی بود، تا آنجا که وی را از بزرگان [[عراق]] نامیده اند.
+
پس از مرگ معاويه (60)، بزرگان شيعى از جمله سليمان، با فراخواندن مردم به حمايت از امام حسين، با نامه‌هاى متوالى امام را از حجاز به كوفه دعوت نمودند <ref>ابن‌سعد، ج 6، ص 25؛ نيز رجوع کنید به طبرى، تاريخ، ج 5، ص 352ـ353</ref> و سليمان براى اطمينان از پايبندى كوفيان به حمايت از امام حسين، از آنان پيمان مؤكد گرفت <ref>ابن‌اعثم، ج 5، ص 27</ref>، اما، در واقعۀ كربلا (61)، سليمان خود از كسانى بود كه از يارى امام حسين سر باز زد <ref>ابن‌سعد، ج 6، همانجا؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج 3، ص 172</ref>. پس از شهادت امام حسين (61)، سليمان همچون عده‌اى ديگر از كوفيان، از همراهى نكردن با امام پشيمان شد و پس از توبه، در سال 65 در زمان خلافت عبدالملك‌بن مروان، قيام توابين را به خون‌خواهى امام حسين و برضد امويان به راه انداخت. وى در جنگ با عبيداللّه‌بن زياد در عَين‌الوَرده به شهادت رسيد. به‌ نوشتۀ ابن‌سعد <ref>ج 6، ص 25ـ26</ref>، سليمان هنگام شهادت 93 ساله بوده است.
  
مسلمانان پس از مرگ عثمان (35 ه.ق)، حضرت علی علیه السلام را به خلافت برگزیدند. سلیمان بن صرد نیز از افرادی بود که با آن حضرت بیعت کرد و به دنبال بیعت او، قبیله خزاعه به جمع هواداران امام علی علیه السلام پیوست. سلیمان بن صرد پیرمردی 63 ساله بود که ریاست قبیله خزاعه را بر عهده داشت.
+
سليمان‌ بن صرد فاضل، نيكوكار و دين‌دار بود <ref>ابن‌عبدالبرّ، ج 2، ص650</ref>. وى از پيامبر اكرم، امام على و عده‌اى از صحابه، حديث روايت كرده است، از جمله حديثى درباره جنگ احزاب كه از پيامبر اكرم <ref>رجوع کنید به طبرسى، ج 8، ص 541؛ براى روايات ديگر او از پيامبر اكرم رجوع کنید به ابونعيم اصفهانى، ج 2، ص 461ـ462؛ ابن‌اثير، ج 2، ص450</ref>. كسانى همچون ابواسحاق سَبيعى، عَدي‌بن ثابت و ابوعبدالاكرم نيز از او روايت كرده‌اند <ref>ابن‌ابي‌حاتم رازى، ج 2، قسم 1، ص 123؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج 3، همان‌جا</ref>.
  
سن زیاد، تجربه فراوان، پیشگامی در پذیرش اسلام، صحابی پیامبر و از مهاجران صدر اسلام بودن و بالاخره زهد او موجب شد تا قبیله خزاعه از او فرمانبری کند. نظام قبیله گری تنها نظام متمرکز سیاسی آن عصر بود. پیمان رئیس قبیله با یک قبیله به معنای پیمان تمام افراد قبیله بود. بیعت سلیمان بن صرد با حضرت علی علیه السلام موجب شد تا مردم قبیله اش نیز با آن حضرت بیعت کنند.
+
==پانویس==
 
+
{{پانویس}}
سلیمان بن صرد در [[جنگ صفین]]، فرمانده جناح راست پیاده نظام سپاه امام علی علیه السلام بود. او پس از نیرنگ عمرو بن عاص در به نیزه زدن قرآن ها و اعلام داوری قرآن درباره خلافت امام علی علیه السلام و معاویه - که عهد نامه متارکه جنگ نوشته شد. - به امام علی علیه السلام عرض کرد: ای امیر مؤمنان، اگر یاورانی داشتی هرگز این طومار (عهدنامه) نوشته نمی شد. سوگند به خدا، میان نیروها رفتم تا نظر آنها را به جنگ با معاویه - که نظر همه آنان قبل از حکمیت بود. - برگردانم ولی جز اندکی کسی به یاری ام نیامد.
 
 
 
امام علی علیه السلام به چهره خسته، عرق کرده، مجروح و خونین سلیمان نگاه کرد و این آیه را تلاوت فرمود: فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا؛ بعضی پیمان خود را به آخر رساندند و برخی دیگر در انتظارند و هرگز تغییری در پیمان خود نداده اند.
 
 
 
سپس امام علی علیه السلام به سلیمان بن صرد گفت: سلیمان! تو از افرادی هستی که به انتظار شهادت بسر می بری و هرگز تغییری در عهد و پیمان خود نمی دهی.
 
 
 
سلیمان بن صرد در تمام عمرش مدافع [[اهل بیت]] علیهم السلام بود. او در تمام جنگهای [[امام علی]] علیه السلام علیه دشمنان اسلام و ولایت حضور داشت. برخی از تاریخ نویسان شرکت سلیمان بن صرد در جنگ جمل را رد کرده اند. دلیل آنها حدیثی است که در آن امام علی علیه السلام او را به خاطر شرکت نکردن در [[جنگ جمل]] نکوهش کرده است. این نظر به دلایل زیر صحیح نیست:
 
 
 
# برخی از کتب معتبر تاریخی مانند طبقات الکبری و تذکرة الخواص تصریح کرده اند که سلیمان بن صرد در جنگ جمل حضور داشت.
 
# در کتاب های تاریخی به شرکت نکردن سلیمان بن صرد در جنگ جمل اشاره نشده است.
 
# بسیاری از مورخان قدیمی، مانند ابن اثیر تصریح می کنند که سلیمان بن صرد در تمام جنگ های حضرت علی علیه السلام علیه دشمنان آن حضرت، شرکت داشت.
 
# حدیث فوق از نظر سند ضعیف است و [[شیخ طوسی]] هم احتمال جعلی بودن آن را داده است.
 
 
 
سلیمان بن صرد در دفاع از خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام لحظه ای کوتاهی نکرد. وی بیش از نیم قرن در راه تاسیس و حفظ حکومت اسلامی از جان مایه گذاشت و پس از شهادت [[امام علی]] علیه السلام از همکاری با خلفا اجتناب ورزید. او پس از پیامبر صلی الله علیه و آله در دوران غصب خلافت نیز از هر گونه تلاش برای استحکام خلافت نامشروع امتناع کرد و لحظه ای به خدمت خلفا درنیامد.
 
 
 
سلیمان بن صرد از شیعیانی بود که پس از شهادت حضرت علی علیه السلام، در دوران حکومت معاویه روش مبارزه منفی پیش گرفتند. وی در نماز جماعت «مغیره»، فرماندار کوفه شرکت نمی کرد. معاویه در سال 42 ه. در نامه ای که فرماندار کوفه از او می خواست سلیمان بن صرد و دیگر بزرگان کوفه را وادار کند تا در نماز جماعتش شرکت کنند. زیرا عدم حضور رهبران قبایل، به ویژه رهبران شیعیان و صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله، در نماز جماعت کارگزار معاویه به معنای نپذیرفتن خلافت معاویه و نوعی اعتراض به حکومت بود.
 
 
 
نامه معاویه به فرماندار کوفه گویای این است که عدم حضور سلیمان بن صرد و برخی از بزرگان [[شیعه]] در نماز جماعت فرماندار از جنبه سیاسی برای حکومت مهم بود، زیرا تمام هدف معاویه استحکام حکومتش بود و هر چه این حکومت را خدشه دار می ساخت، خطر به شمار می آورد.
 
 
 
سلیمان بن صرد به خاطر درک حضور پیامبر صلی الله علیه و آله در بین مردم مقامی ارزنده داشت. او از مهاجران صدر اسلام بود و فرماندهی قبیله ای بزرگ را نیز بر عهده داشت. شرکت نکردن او در نماز فرماندار معاویه به سرعت در کوفه پخش شد. بیم آن می رفت بزرگان قبایل دیگر کوفه نیز با عدم حضور در نماز جماعت فرماندار کوفه نارضایتی خود را از حکومت معاویه اعلام دارند. بنابراین، معاویه به کار گزارش در کوفه دستور داد سلیمان بن صرد و دیگر یاران سرشناس امام علی علیه السلام را به زور در نماز خویش حاضر کند.
 
 
 
سلیمان بن صرد از اصحاب [[امام حسن]] علیه السلام نیز بود. پس از آن که معاویه صلح نامه خویش با امام حسن علیه السلام را نقض کرد، سلیمان بن صرد به امام حسن علیه السلام پیشنهاد کرد که دستور جنگ با معاویه را صادر کند و او را پیشاپیش نیروها برای تصرف [[کوفه]] و عزل فرماندار گسیل دارد. امام حسن علیه السلام به سلیمان فرمود: هدف من از صلح جلوگیری از خونریزی بود، پس به قضای الهی خشنود باشید.
 
  
 
==منابع==
 
==منابع==
محمدرضا سفاک امانی، قیام توابین، فرهنگ كوثر، اسفند 1378، شماره 36.
+
*ابن‌ابي‌حاتم رازى، الجرح و التعديل، حيدرآباد دكن 1372/1952؛
 +
*افست بيروت، ابن‌ابي‌الحديد، شرح نهج‌البلاغة، چاپ محمدابوالفضل ابراهيم، قاهره 1378/1959؛
 +
*ابن‌اثير، اسدالغابة فى معرفة الصحابة، چاپ محمدابراهيم و محمداحمد عاشور و محمد عبدالوهاب فايد، قاهره 1393/1973؛
 +
*اعثم كوفى، كتاب الفتوح، چاپ على شيرى، بيروت 1412/1992؛
 +
*حجر عسقلانى، الاصابة فى تمييز الصحابة، چاپ علي‌محمد بجاوى، بيروت 1412/1992؛
 +
*ابن‌سعد (بيروت)؛
 +
*ابن‌عبدالبر، الاستيعاب فى معرفة الاصحاب، چاپ علي‌محمد بجاوى، بيروت 1412/1992؛
 +
*ابن‌قتيبه دينورى، الامامة و السياسة، چاپ طه محمد زينى، قاهره 1378/1967؛
 +
*ابونعيم اصفهانى، معرفةالصحابة، چاپ محمدحسن محمدحسن اسماعيل و مسعد عبدالحميد سعدنى، بيروت 1422/2002؛
 +
*احمدبن يحيى بلاذرى، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق 1997ـ2000؛
 +
*خليفةبن خياط، كتاب الطبقات، چاپ اكرم ضياء عمرى، بيروت (؟) 1966؛
 +
*فضل‌بن حسن طبرسى، مجمع البيان فى تفسير القرآن، چاپ هاشم رسولى محلاتى و فضل‌اللّه يزدى طباطبايى، بيروت 1408/1988؛
 +
*طبرى، تاريخ (بيروت)؛
 +
*همو، المنتخب من ذيل المذيَّل، چاپ محمدابوالفضل ابراهيم، همراه با تاريخ طبرى، بيروت 1387/1967؛
 +
*محمدبن حسن طوسى، رجال الطوسى، چاپ جواد قيومى اصفهانى، قم 1415؛
 +
*همو، اختيار معرفة الرجال، چاپ حسن مصطفوى، مشهد 1348ش؛
 +
*محمدبن محمد نعمان مفيد، الجمل او النصرة لسيد العترة فى حرب البصرة، چاپ علي‌مير شريفى، قم 1374ش؛
 +
*نصربن مزاحم مِنْقَرى، وقعة صفّين، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بيروت 1414/1990؛
 +
*يعقوبى، تاريخ.
  
 
[[رده:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[رده:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[رده:خونخواهی امام حسین علیه السلام]]
 
[[رده:خونخواهی امام حسین علیه السلام]]
 
{{الگو:واقعه عاشورا}}
 
{{الگو:واقعه عاشورا}}

نسخهٔ ‏۸ اکتبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۰۹

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از یک دائرة المعارف است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


سليمان‌بن صُرَد خُزاعى ، سليمان‌بن صُرَدبن جَوْن خُزاعى، كنيه‌اش ابومُطَرِّف، از سران مردم عراق در سدۀ نخست هجرى. از وى در شمار صحابۀ پيامبر اكرم و اصحاب امام على و امام حسن عليهماالسلام ياد شده است [۱] و گاه او را از بزرگان و زهاد تابعين دانسته‌اند [۲]. گفته‌اند كه وى در زمان جاهليت يَسار نام داشت و چون مسلمان شد، پيامبر او را سليمان ناميد. وى به قبيلۀ خُزاعه منتسب بود [۳].

بعد از رحلت پيامبر اكرم و گسترش اسلام به خارج از شبه‌جزيره، سليمان، جزو نخستين كسانى بود كه از مدينه خارج و به شهر تازه‌تأسيس كوفه وارد شد و در محلۀ خُزاعيان مسكن گزيد [۴]. وى از بزرگان و شيوخ قبيله‌اش بود و نزد آنان منزلت و احترام بسيار داشت [۵]. از فعاليتهاى سياسى وى تا قبل از خلافت امام على عليه‌السلام ذكرى نشده است، اما وى از كسانى بود كه به همراه ديگر فضلاى شيعه با آن حضرت بيعت كرد [۶].

با آغاز درگيريهاى داخلى در دورۀ خلافت امام على، سليمان با آنكه از شيعيان حضرت بود، در جنگ جمل شركت نكرد و همچون عده‌اى ديگر، به‌سبب تشخيص ندادن حق از باطل، دچار ترديد شد و موضع بي‌طرفى اتخاذ كرد. بعد از اين جنگ و بازگشت امام على از بصره، سليمان به خدمت امام رفت و امام وى را به دليل دورى گزيدن از جنگ سرزنش كرد [۷]. بنابراين، در صحت پاره‌اى از رواياتِ حاكى از حضور سليمان در جنگ جمل [۸]، ترديد وجود دارد.

سليمان در نبرد صِفّين همراه حضرت على بود و از طرف امام فرماندهى پيادگان ميمنه سپاه عراق را برعهده گرفت [۹]. عُقْبَةبن مسعود، عامل امام على در كوفه، به سليمان‌نامه نوشت و وى را به‌كوشش و شكيبايى در جنگ توصيه نمود [۱۰]. سليمان در جنگ صفّين شجاعانه جنگيد و حَوْشَب، پهلوان نامى شاميان و سرور يمانيان سپاه معاويه، را در جنگ تن به تن كشت [۱۱]. پس از پايان نبرد صفّين و پذيرش حكميت از سوى عراقيان، سليمان نزد امام رفت و ضمن ابراز ناخشنودى از خاتمه كار جنگ با عهدنامه حكميت، از ناكامي‌اش در ترغيب سپاهيان به ادامه جنگ سخن گفت [۱۲]. از پاره‌اى روايات برمي‌آيد كه سليمان از طرف امام، چندى در ناحيه جبل مسئول جمع‌آورى ماليات بوده است [۱۳].

پس از شهادت امام على عليه‌السلام (40)، سليمان همچون ديگر بزرگان شيعى با امام حسن عليه‌السلام بيعت كرد، اما پس از صلح امام حسن و بيعت مردم عراق با معاويه، سليمان كه از بزرگان عراق محسوب مي‌شد و از اين صلح ناخشنود بود، نزد امام رفت و او را خواركننده مؤمنان خواند و امام را به شدت سرزنش كرد. سليمان آمادگى خود و عراقيان را براى شكستن پيمان و از سرگيرى جنگ با شاميان اعلام نمود، اما امام حسن با آرامش سعى كرد وى را با خود همراه سازد. پس از آن، سليمان نزد امام حسين رفت و در اين باره با وى گفتگو كرد، ولى امام حسين نيز بر پايبندى به پيمان برادرش تأكيد كرد و از سليمان خواست مادام كه معاويه زنده است، بر اين پيمان وفادار بماند [۱۴]. پس از شهادت امام حسن (50)، شيعيان كوفه در خانۀ سليمان، كه در آن زمان شيخ‌الشيعه به‌شمار مي‌رفت، جمع شدند و در نامه‌اى به امام حسين، شهادت امام حسن را تسليت گفتند [۱۵].

پس از مرگ معاويه (60)، بزرگان شيعى از جمله سليمان، با فراخواندن مردم به حمايت از امام حسين، با نامه‌هاى متوالى امام را از حجاز به كوفه دعوت نمودند [۱۶] و سليمان براى اطمينان از پايبندى كوفيان به حمايت از امام حسين، از آنان پيمان مؤكد گرفت [۱۷]، اما، در واقعۀ كربلا (61)، سليمان خود از كسانى بود كه از يارى امام حسين سر باز زد [۱۸]. پس از شهادت امام حسين (61)، سليمان همچون عده‌اى ديگر از كوفيان، از همراهى نكردن با امام پشيمان شد و پس از توبه، در سال 65 در زمان خلافت عبدالملك‌بن مروان، قيام توابين را به خون‌خواهى امام حسين و برضد امويان به راه انداخت. وى در جنگ با عبيداللّه‌بن زياد در عَين‌الوَرده به شهادت رسيد. به‌ نوشتۀ ابن‌سعد [۱۹]، سليمان هنگام شهادت 93 ساله بوده است.

سليمان‌ بن صرد فاضل، نيكوكار و دين‌دار بود [۲۰]. وى از پيامبر اكرم، امام على و عده‌اى از صحابه، حديث روايت كرده است، از جمله حديثى درباره جنگ احزاب كه از پيامبر اكرم [۲۱]. كسانى همچون ابواسحاق سَبيعى، عَدي‌بن ثابت و ابوعبدالاكرم نيز از او روايت كرده‌اند [۲۲].

پانویس

  1. رجوع کنید به طوسى، ص40، 66، 94؛ طبرى، المنتخب، ص 523
  2. رجوع کنید به كشى، ص 69
  3. ابن‌عبدالبرّ، ج 2، ص 649ـ650؛ ابن‌اثير، ج 2، ص 449؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج 3، ص 172
  4. ابن‌سعد، ج 6، ص 25؛ ابن‌اثير، ج 2، همانجا
  5. همانجا
  6. مفيد، ص 108
  7. نصربن مزاحم، ص 6؛ ابن‌ابي‌الحديد، ج 3، ص 105؛ نيز رجوع کنید به بلاذرى، ج 2، ص 191ـ192
  8. رجوع کنید به طبرى، المنتخب، ص 577؛ ابن‌اثير، ج 2، ص 449
  9. نصربن مزاحم، ص 205؛ ابن‌ابي‌الحديد، ج 4، ص 27
  10. رجوع کنید به نصربن مزاحم، ص 313
  11. رجوع کنید به همان، ص400ـ401
  12. همان، ص 519
  13. رجوع کنید به بلاذرى، ج 2، ص 121
  14. رجوع کنید به ابن‌قتيبه دينورى، ج 1، ص 141ـ142؛ بلاذرى، ج 2، ص390ـ391، 457
  15. يعقوبى، ج 2، ص 228؛ ابن‌اعثم، ج 6، ص 203ـ204، 208
  16. ابن‌سعد، ج 6، ص 25؛ نيز رجوع کنید به طبرى، تاريخ، ج 5، ص 352ـ353
  17. ابن‌اعثم، ج 5، ص 27
  18. ابن‌سعد، ج 6، همانجا؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج 3، ص 172
  19. ج 6، ص 25ـ26
  20. ابن‌عبدالبرّ، ج 2، ص650
  21. رجوع کنید به طبرسى، ج 8، ص 541؛ براى روايات ديگر او از پيامبر اكرم رجوع کنید به ابونعيم اصفهانى، ج 2، ص 461ـ462؛ ابن‌اثير، ج 2، ص450
  22. ابن‌ابي‌حاتم رازى، ج 2، قسم 1، ص 123؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج 3، همان‌جا


منابع

  • ابن‌ابي‌حاتم رازى، الجرح و التعديل، حيدرآباد دكن 1372/1952؛
  • افست بيروت، ابن‌ابي‌الحديد، شرح نهج‌البلاغة، چاپ محمدابوالفضل ابراهيم، قاهره 1378/1959؛
  • ابن‌اثير، اسدالغابة فى معرفة الصحابة، چاپ محمدابراهيم و محمداحمد عاشور و محمد عبدالوهاب فايد، قاهره 1393/1973؛
  • اعثم كوفى، كتاب الفتوح، چاپ على شيرى، بيروت 1412/1992؛
  • حجر عسقلانى، الاصابة فى تمييز الصحابة، چاپ علي‌محمد بجاوى، بيروت 1412/1992؛
  • ابن‌سعد (بيروت)؛
  • ابن‌عبدالبر، الاستيعاب فى معرفة الاصحاب، چاپ علي‌محمد بجاوى، بيروت 1412/1992؛
  • ابن‌قتيبه دينورى، الامامة و السياسة، چاپ طه محمد زينى، قاهره 1378/1967؛
  • ابونعيم اصفهانى، معرفةالصحابة، چاپ محمدحسن محمدحسن اسماعيل و مسعد عبدالحميد سعدنى، بيروت 1422/2002؛
  • احمدبن يحيى بلاذرى، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق 1997ـ2000؛
  • خليفةبن خياط، كتاب الطبقات، چاپ اكرم ضياء عمرى، بيروت (؟) 1966؛
  • فضل‌بن حسن طبرسى، مجمع البيان فى تفسير القرآن، چاپ هاشم رسولى محلاتى و فضل‌اللّه يزدى طباطبايى، بيروت 1408/1988؛
  • طبرى، تاريخ (بيروت)؛
  • همو، المنتخب من ذيل المذيَّل، چاپ محمدابوالفضل ابراهيم، همراه با تاريخ طبرى، بيروت 1387/1967؛
  • محمدبن حسن طوسى، رجال الطوسى، چاپ جواد قيومى اصفهانى، قم 1415؛
  • همو، اختيار معرفة الرجال، چاپ حسن مصطفوى، مشهد 1348ش؛
  • محمدبن محمد نعمان مفيد، الجمل او النصرة لسيد العترة فى حرب البصرة، چاپ علي‌مير شريفى، قم 1374ش؛
  • نصربن مزاحم مِنْقَرى، وقعة صفّين، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بيروت 1414/1990؛
  • يعقوبى، تاريخ.
11.jpg
واقعه عاشورا
قبل از واقعه
شرح واقعه
پس از واقعه
بازتاب واقعه
وابسته ها