حسن بن خرزاذ قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
جز
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
  
 +
«حسن بن خُرّزاذ قمی» از [[محدث|محدثان]] و راویان والامقام [[شیعه|شیعه]] قرن سوم هجری در [[قم]] بود که پس از هجرت به [[سامرا]] در زمره یاران [[امام هادی]] (علیه‌السلام) قرار گرفت. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] برای او این دو کتاب را ذکر کرده است: «اسماء رسول الله (صلی الله علیه و آله)» و «کتاب المُتعه».
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = حسن بن خُرّزاذ قمی
 +
||تصویر=
 +
||زادروز = 
 +
|زادگاه = [[قم]]
 +
|وفات =  قرن سوم هجری
 +
|مدفن =
 +
|اساتید =  [[حسن بن علی بن فضال|حسن بن علی بن فضال کوفی]]، اسماعیل بن مهران کوفی، علی بن اسباط کوفی،...
 +
|شاگردان = [[حسین بن اشکیب قمی|حسین بن اشکیب قمی]]، جبرئیل بن احمد فاریابی، احمد بن محمد بن یحیی قمی،...
 +
|آثار = اسماء رسول الله، کتاب المُتعه،...
 +
}}
 +
==زندگی‌نامه==
 +
تاریخ ولادت حسن بن خُرّزاذ قمی روشن نیست، اما با توجه به این که او را از یاران [[امام هادی]] علیه‌السلام شمرده‌اند و آن بزرگوار در سال ۲۵۴ ق. دیده از جهان فروبست، شاید بتوان حدس زد که او در نیمه اول سده سوم هجری پا به عرصه وجود گذاشته است. وی به تناسب این که زادگاهش [[قم]] بوده، به «قمی» اشتهار دارد.<ref> رجال نجاشی، ص ۳۳،؛ رجال شیخ طوسی، ص ۴۱۳-۴۶۳.</ref>
  
 +
حسن بن خُرّزاذ قمی، مقطع آغازین عمر خویش را در [[قم]] سپری کرد و در فضای معنوی و علمی ‌‌این شهر که از دیرباز، به عنوان مرکز درخشش انوار اخبار [[اهل بیت]] علیهم‌السلام، مطرح بود، تنفس کرد و در همین راستا شاکله و بنیاد باورهای مذهبی او، استوار شد.
  
 +
ابن خرّزاذ سپس از قم به [[سامرا]] هجرت نمود و خود را به محضر پاک و نورانی حجت خدا، [[امام هادی]] علیه‌السلام رسانید و برهه‌ای از عمر خود را از محضر امام بهره‌مند شد. وی پس از مدتی اقامت در [[عراق]]، راهی دیار خود شد و از قم هجرت دوباره‌ای را شروع کرد.
  
'''محدث مهاجر'''
+
این بار، سوی [[ماوراءالنهر]]، قلمرو شرق آسیا - که در آن روزگار یکی از مراکز مهم نهضت و جنبش نشر اخبار [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام بود - هجرت نمود. حسن بن خرزاذ، به ماوراءالنهر رفت و در شهر تاریخی کشّ، اقامت گزید. او به قدری در آن سرزمین توقف کرد که به عنوان محدثی که اهل شهر کشّ است، از او نام می‌‌برند.<ref> تنقیح المقال، ج ۱، ص ۲۷۶.</ref> و بدین گونه است که [[شیخ طوسی|شیخ طوسی]] در یک مورد می‌‌گوید: حسن بن خرزاذ قمی ‌‌است و در جای دیگر می‌‌نویسد: او اهل شهر کش است.
  
پژوهشگران، در قمرو زندگي محدثان، بسان غواصاني هستند كه در ژرفاي دريا، به دنبال جواهرند. اينان با عمق بخشيدن به مطالعه و بررسي خويش، به راوياني دسترسي پيدا می‌‌كنند كه از منظر قدر و ارزش از هر گوهري قيمتي ترند.
+
در منابع تاریخی در مورد تاریخ رحلت، مکان رحلت و مکان به خاکسپاری این محدث گرانقدر خبری وجود ندارد و سرنوشت وی مانند سرنوشت بسیاری از محدثان بر ما پوشیده مانده است.
  
محدثاني كه در رهگذر زمان، نام و ياد آنان كمتر به گونه‌اي مستقل مدنظر رجال شناسان واقع شده است. در اين نوشتار با چهره فاخر يكي از محدثان والامقام، قم بيشتر آشنا شويم.
+
==استادان و شاگردان==
 +
این محدث والامقام، در راستای فراگیری اخبار [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام، نزد گروهی از شاگردان مکتب اهل بیت حاضر شد و از آن منابع معرفت و [[حدیث|حدیث]]، کسب فیض نمود. نام گروهی از آنان عبارت است از:
  
'''اسم و نسب'''
+
*۱- [[حسن بن علی بن فضال|حسن بن علی بن فضال کوفی]]، که از بزرگان محدثان شیعی است.<ref> رجال کشی، ج ۱، ص ۷۵، ۵۷، ۵۶، ۵۵ و ۵۴؛ رجال نجاشی، ص ۱۹، فهرست طوسی، ص ۱۱۰.</ref>
  
يكي از محدثان شيعي، كه نامش در منابع حديثي شيعه می‌‌درخشد، حسن بن خُرّزاذ قمي است. وي به تناسب اين كه زادگاهش قم بوده، به«قمي» اشتهار دارد.<ref> رجال نجاشي، ص 33، چاپ داوري قم؛ رجال شيخ طوسي، ص 413-463؛ قاموس الرّجال، ج 3، ص 229؛ رجال ابن داود، ص 238؛ تهذيب المقال، ج 2، ص 59، چاپ نجف، 1390 ق؛ مجمع الرجال، ج 2، ص 106، چاپ دارالكتب العلميه؛ معجم رجال الحديث، ج 5، ص 316، ش 2801؛ اعيان الشيعه، ج 5، ص 63؛ لسان الميزان، ابن حجر عسقلاني، ج 2، ص 220، منشورات امامی ‌‌بيروت، ش 1171؛ الجامع في الرجال، ص 490؛ نقدالرجال، سيد مصطفي تفرشي، ص 88؛ طبقات الفقهاء، ج 3، ص 182، ش 864؛ تنقيح المقال، ج 1، ص 276؛ جامع الروات، ج 1، ص 196؛ رجال كشي، ج 1، ص 54 و 55.</ref> تاريخ تولد اين ستاره آسمان دانش، روشن نيست، اما با توجه به اين كه او را از ياران حضرت [[امام هادی]] علیه‌السلام شمرده‌اند و آن بزرگوار در سال 254 ق. ديده از جهان فروبست شايد بتوان حدس زد كه او در نيمه اول سده سوم هجري پا به عرصه وجود گذاشته است.
+
*۲- اسماعیل بن مهران کوفی: لقب او سکونی و [[کنیه|کنیه‌اش]] ابویعقوب است. او بنا به گفته [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]]، یکی از یاران [[امام رضا]] علیه‌السلام و چهره‌ای بزرگوار است.
  
حسن بن خُرّزاذ قمي، مقطع آغازين عمر خويش را در [[قم]] سپري كرد و در فضاي معنوي و علمی ‌‌اين شهر كه از ديرباز، به عنوان مركز درخشش انوار اخبار [[اهل بيت]] علیهم‌السلام، مطرح بود، تنفس كرد و در همين راستا شاكله و بنياد باورهاي مذهبي او، استوار شد. از سرنوشت خاندانش، به ويژه پدر او، خبر قابل اطميناني در دست نيست.
+
*۳- محمد بن حماد ساسی؛
  
'''موقعيت والا'''
+
*۴- احمد بن حسن بن فضال، که او نیز مانند پدرش از محدثان برگزیده است.
  
اين محدث گرانقدر، كه در طول زمان، با معارف ناب مكتب اهل بيت علیهم‌السلام بيشتر آشنا شد، در پرتو دريافت روايات امامان شيعه، راه روشن آينده خود را انتخاب نمود. او چنان رشد كرد كه نامش به عنوان چهره‌اي ماندگار در تاريخ ثبت شد.
+
*۵- علی بن اسباط کوفی: او در یک مقطع از عمر خود، به علت تمایل به «[[فطحیه|فطحیه]]» دچار لغزش و انحراف شد؛ ولی به دنبال مناظره و تبادل نامه‌هایی بین او و [[علی بن مهزیار اهوازی|علی بن مهزیار اهوازی]]، آن مرام باطل را رها کرد و در جرگه محدثان شیعی درآمد. در منزلت او گفته‌اند: موجه‌ترین و راستگوترین محدث شیعه است.<ref> رجال نجاشی، ص ۱۷۷ و ۲۵۵، (ثقةٌ، ثَبت، معتمد علیه).</ref>
  
نجاشي او را چنين توصيف می‌‌كند: «حسن بن خُرّزاذ قمي، يكي از راوياني است كه بسيار روايت نقل كرده است؛ گرچه گفته شده كه در فرجام عمر، دچار تفكر غلوآميز شده است».<ref> رجال نجاشي، ص 33، (كان كثيرالرواية و قيل انّه غلاني آخر عمره).</ref> [[شيخ طوسی]] در اثر رجالي خود، در دو مورد از او ياد نموده و او را به عنوان يكي از راويان شيعي، محسوب كرده است.<ref> رجال شيخ طوسي، ص 413 و 463.</ref>
+
*۶- حسن بن راشد؛
  
علامه حلي، ميرداماد و ديگران به نقل سخن نجاشي بسنده كرده‌اند.<ref> خلاصة الاقوال، ص 214؛ حاشيه رجال كشي، ج 1، ص 54.</ref> علامه شوشتري در قاموس الرجال، از شخصيت او تجليل نموده و صاحب كتاب گرانقدر الجامع في الرجال در منزلت او می‌‌نويسد: او يكي از بزرگان محدثان شيعي و اخبارش در نهايت خوبي و درستي است.<ref> قاموس الرجال، ج 3، ص 229.</ref>
+
*۷- موسی بن القاسم البجلی؛
  
استاد جعفر سبحاني نيز اين راوي را در گروه راويان فقيه [[شيعه]] به شمار آورده است.<ref> الجامع في الرجال، ص 490.</ref>
+
*۸- محمد بن علی کوفی؛
  
فرجام سخن اين كه: محقق نامور، علامه مامقاني، در اين راستا چنين می‌‌نگارد: در پيرامون شخصيت اين راوي، هم ستايش نقل شده و هم انتقاد؛ اما آنچه نمودار ستايش است، دو جهت است:
+
*۹- محمد بن موسی بن فرات؛
  
* 1- او كثيرالروايه است.
+
*۱۰- حسن بن علی بن نعمان اعلَم؛ وی یکی از یاران [[امام حسن عسکری]] علیه‌السلام و از نخبگان راویان شیعی است. نجاشی در موقعیت بلند او می‌‌نگارد: او محدثی دارای وجاهت و مورد اطمینان است و کتابی دارد که روایاتش صحیح و بسیار پرفایده است.<ref> رجال کشی، ج ۱، ص ۳۲، چاپ مؤسسه آل البیت؛ رجال طوسی، ص ۴۵۸.</ref>
  
* 2- محمد بن حسن بن وليد قمی‌‌ و شاگرد برجسته‌اش، [[شيخ صدوق]]، اين محدث را از سلسله راوياني كه از محمد بن احمد بن يحيي استثنا نكرده‌اند، چون اين دو، راوياني را كه از محمد بن احمد روايت كرده‌اند، قبول نداشته‌اند، از گروه راويان او، جدا می‌‌كردند.
+
ابن خرّزاذ خود به عنوان استاد [[حدیث]]، بر کرسی نشر و گسترش اخبار، قرار گرفت و گروهی از شیفتگان به معارف و مکتب اهل بیت وجود بابرکت او را قدر دانستند و از ذخیره گرانبهای دانش و کمال او بهره‌مند شدند. گروهی از این دانش آموختگان، عبارتند از:
  
در حالي كه درباره حسن بن خرّزاذ، چنين روشي را اعمال نكرده‌اند و اين نشان بزرگي اين محدث قمی ‌‌است. اما انتقادي كه از او شده، سخن نجاشي است كه گفته: گويا او در آخر عمر دچار غلوّ شده است.
+
*۱- جبرئیل بن احمد فاریابی؛ کنیه‌اش ابومحمد بود و در شهر کشّ می‌‌زیست. او از محدثان کثیرالروایه بوده و بیشتر از محضر راویان عراقی، قمی‌‌ و خراسانی کسب فیض کرده است.<ref> همان، ج ۱، ص ۷۵.</ref>
  
پس مامقاني در مقام دفاع برآمده می‌‌گويد: اين كه گفته شده او اهل غلوّ است، اولاً اين را نجاشي به عنوان اعتقاد و باور خود نقل نكرده؛ بلكه گفته: گفته شده است كه او چنين گرايشي پيدا كرده، ثانياً آن درجات و مقامات و فضائلي كه در روزگاران اخير، عالمان شيعي و مردم شيعه، جزء ضروريات مذهب [[شيعه]] می‌‌دانند، در نزد گروهي از دانشمندان پيشين به عنوان تفكر غلوآميز، مورد انكار و رد قرار می‌‌گرفت كه اگر احياناً، عالمی ‌‌سهو و اشتباه را از پيامبر و امامان به دور می‌‌دانست بلافاصله او را متهم به غلو می‌‌كردند. بنابراين اين نقد، بي‌مورد است.
+
*۲- [[حسین بن اشکیب قمی|حسین بن اشکیب قمی]]؛<ref> تهذیب الاحکام، ج ۱، ص ۳۴۶، حدیث ۱۰۰.</ref>
  
به هر حال از آنچه گفته شد، می‌‌توان چنين برداشت كرد كه حسن بن خرزاد، محدثي والامقام و ارزشمند و نيكوسرشت است.<ref> طبقات الفقهاء، ج 3، ص 182، (شرح حالش در مجموعه ستارگان آمده است).</ref>
+
*۳- احمد بن محمد بن یحیی قمی؛<ref> الجامع فی الرجال، ص ۴۹۰.</ref>
  
'''هجرت از ديار'''
+
*۴- ابوعلی بن حسن بن علی قمی؛
  
زادگاه اين محدث، [[قم]] است. وي چندين بهار از زندگي خود را در اين سرزمين، سپري كرده است. ولي از آنجا كه علاقمند بود مباني دين‌شناسي را از سرچشمه اصلي فراگيرد، از قم به [[سامرا]] هجرت نمود و خود را به محضر پاك و نوراني حجت خدا، [[امام هادی]] علیه‌السلام رسانيد. وي برهه‌اي از عمر خود را از محضر امام بهره‌مند شد. مدت اقامت او در سامرا، روشن نيست. وي پس از مدتي اقامت در [[عراق]]، راهي ديار خود، قم شد و از قم هجرت دوباره‌اي را شروع كرد. اين بار، سوي ماوراءالنهر، قلمرو شرق آسيا - كه در آن روزگار يكي از مراكز مهم نهضت و جنبش نشر اخبار اهل بيت علیهم‌السلام بود - هجرت نمود. بزرگاني از محدثان نام‌آور شيعي همچون: عياشي سمرقندي، كشي، حسين بن اشكيب، [[جبرئيل]] بن احمد فاريابي و... در شهرهاي سمرقند، مرو، كشّ زندگي می‌‌كردند و بدين سبب بود كه جمعي از محدثان قمی‌‌ راهي آن ديار شدند.
+
*۵- احمد بن علی سلولی شقران قمی؛<ref> رجال نجاشی، ص ۳۳؛ رجال طوسی، ص ۴۳۸؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۷۰۳.</ref> او قمی ‌‌است؛ اما جایگاه زندگی‌اش شهر کش<ref> رجال مامقانی، ج ۳، ص ۱۰۰.</ref> در ماوراءالنهر بود. او از درد پا رنج می‌‌برد؛ ولی به شوق آموختن، بسیار به سفر می‌‌رفت.<ref> رجال نجاشی، ص ۳۳.</ref> وی از شاگردان حسن بن خُرزاذ و شوهرخواهر وی بود.
  
حسن بن خرزاذ، به ماوراءالنهر رفت و در شهر تاريخي كشّ، اقامت گزيد. او به قدري در آن سرزمين توقف كرد كه به عنوان محدثي كه اهل شهر كش است، از او نام می‌‌برند.<ref> تنقيح المقال، ج ص 276.</ref> و بدين گونه است كه شيخ طوسي در يك مورد می‌‌گويد: حسن بن خرزاذ قمی ‌‌است و در جاي ديگر می‌‌نويسد: او اهل شهر كش است.
+
*۶- محمد بن حسن براثی؛ او یکی از استادان معروفِ [[ابوعمرو کشی|ابوعمر کشّی]] است که در [[رجال کشی (کتاب)|رجال]] خود، بارها از او روایت نقل می‌‌کند. بر همین اساس است که او را از راویان ارزشمند شیعی به شمار آورده‌اند.<ref> رجال کشی، ج ۱، ص ۳۲.</ref>
  
در حقيقت اين دو نشانه، از يك راوي است و او جز حسن بن خرزاذ قمي، كس ديگري نيست.
+
==آثار و تألیفات==
 +
این [[محدث]] فرزانه، ظاهراً دارای تألیفات و آثار فراوانی بوده است که در رهگذر زمان، از میان رفته، اما در کتاب‌های ترجمه به دو اثر از آثارش اشاره شده است: [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] می‌‌گوید: او دارای دو کتاب است.
  
پاره‌اي از دانشمندان تصور كرده‌اند كه آن‌ها دو نفرند، در حالي كه اين تصور ناصواب است؛ چون همان گونه كه گفته شد جمعي از راويان قمی‌‌ به خطه ماوراءالنهر هجرت كردند و به قدري در آنجا ماندند كه معروف و منسوب بدان سرزمين شدند. مثلاً حسين بن اشكيب قمی‌‌<ref> رجال شيخ طوسي، ص 490، (اوثق الناس و اصدقهم لهجةً).</ref>، قمی ‌‌است و از او به عنوان خادم القبر ياد كرده‌اند. او به سرزمين ماوراءالنهر رفت و در شهر مرو زندگي می‌‌كرد و به حسين بن اشكيب مروزي معروف شد.
+
. اسماء رسول الله صلی الله علیه و آله؛
  
يا علي بن محمد بن فيروز قمي، كه از بزرگان محدثان قم است؛ ولي ساكن كش بوده و به كشّي معروف شده. جعفر بن احمد قمی ‌‌ايلاقي مشهور به ابن الرازي نيز از راويان قمی ‌‌است ولي در شهر ايلاق كه در سرزمين ماوراءالنهر واقع است به ايلاقي مشهور شد.
+
. کتاب المُتعه.<ref> همان، ص ۵۵.</ref>
  
اما اين كه شيخ طوسي گفته است: او از ياران [[امام هادی]] علیه‌السلام است و در مورد ديگر آورده است: او از كساني است كه از امامان روايت نمی‌‌كند؛ يك كلام مُتقني نيست؛ چه بسيار راوياني هستند كه از امام معصوم علیه‌السلام روايت می‌‌كنند و از ياران امام به شمار می‌‌آيند. اما شيخ آن‌ها را در بخش آخر كتابش نام برده است. و آن‌ها را جزء راويان از امام به حساب نمی‌‌آورد. عبدالعزيز مهتدي يكي از اصحاب حضرت رضا علیه‌السلام است؛ اما در بخش آخر كتاب شيخ به عنوان كسي كه از معصوم روايت نكرده ذكر شده است. به هر حال نمونه‌ها، بسيار زياد است. پس بنابر سخن شيخ موسي زنجاني و علامه شوشتري زادگاه و جايگاه رشد حسن بن خرزاد، قم بوده؛ اما روزگاري را در شهر «كش» می‌‌زيسته است.<ref> الجامع في الرجال، ص 490؛ قاموس الرجال، ج 3، ص 229.</ref>
+
از جمله روایات منقول از ابن خرّزاذ -که نشان دهنده باورهای ژرف و اعتقاد راسخ او به [[ولایت]] امامان معصوم است- در اینجا ذکر می شود. وی نقل می کند:
  
شيخ طوسي، اين محدث گرانمايه را از ياران امام هادي علیه‌السلام به شمار آورده؛ گرچه متأسفانه روايتي كه بدون واسطه از اين امام بزرگوار، نقل كرده باشد، به دست نيامده، با اين كه در اين راستا تلاش فراواني انجام شده است.
+
«[[امام صادق]] علیه‌السلام فرمود: [[سلمان فارسی|سلمان]] در یک سخنانی گفت: سپاس خداوند متعال را که مرا به دین خود راهنمایی فرمود، بعد از این که من مدتی از عمر خودم را مسئول روشن کردن آتشکده بودم و از این راه، ارتزاق می‌‌کردم. تا این که خداوند عشق به سرزمین تهامه - [[حجاز]] - را در دل من افکند. من با حالت گرسنگی و تشنگی، از سرزمین خودم خارج شدم و طائفه من، مرا بیرون کردند، ثروتم را گرفتند و پیاده حرکت کردم، نه مالی داشتم و نه مرکبی، وضعیت من چنین بود؛ تا این که به خدمت [[پیامبر اسلام|محمد]] صلی الله علیه و آله رسیدم. نشانه‌های [[نبوت]] را در او یافتم و به او [[ایمان]] آوردم. او بود که مرا از آتش نجات داد. و زندگی‌ام را بر مبنای معرفت [[اسلام]] بنا کردم. ای مردم! سخن مرا بشنوید و سپس بیاندیشید! به من دانش فراوانی داده شده و اگر من به آنچه می‌‌دانم به شما خبر دهم. شاید عده‌ای بگویند او دیوانه است و جمعی خواهند گفت: خدا رحمت کند قاتل سلمان را. ای مردم! اینک بلا به دنبال بلا خواهد آمد و نزد [[امام علی علیه السلام|علی]] علیه‌السلام تمام علوم هست. او همانند [[حضرت هارون علیه السلام|هارون]] برادر [[حضرت موسی علیه السلام|موسی]] است. [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله به او فرمود: ای علی! تو وصی و خلیفه من هستی. همانند هارون در رابطه با موسی، ولی ای مردم شما راه را اشتباه می‌‌روید، از شاهراه منحرف شده‌اید! قسم به آن کس که جان من در دست اوست، همان اختلافات بین بنی اسرائیل، بعد از موسی در میان شما به وجود خواهد آمد. به خدا قسم! اگر شما علی را رهبر و امام خود انتخاب می‌‌کردید، برکات الهی از آسمان و زمین بر شما می‌‌بارید. تا این که در ادامه می‌‌گوید: هر زمان که فتنه‌ها همانند تاریکی شب تا به شما روی آورد، بر شما باد به آل محمد: آن‌ها پیشوایان [[بهشت]] و دعوت کننده به سوی بهشت‌اند. بر شما باد که از علی علیه‌السلام پیروی کنید و به دامن او چنگ بزنید. چرا گروهی از مردم نسبت به علی علیه‌السلام رشک می‌‌ورزند، آن گونه که قابیل به هابیل رشک برد. شما کجا می‌‌روید؟ چرا بی‌راهه حرکت می‌‌کنید؟ آل محمد را همانند سر نسبت به تن قرار دهید؛ بلکه بالاتر. آل محمد مانند دو چشم‌اند در سر انسان. من با شما اتمام حجت کردم. پدر و مادرم به قربان آن شهیدی که در [[کربلا]] به [[شهادت]] می‌‌رسد. جانم به فدای آن اطفال کوچک [[امام حسین]] علیه‌السلام. جان من به قربان [[امام حسن]] علیه‌السلام باد؛ آن امامی ‌‌که رسول خدا به او شجاعت، حجب و حیاء و به امام حسین علیه‌السلام عزت و جود و سخاوت را بخشید. جان من فدای آن انسان‌هایی که بدن‌های آن‌ها بر روی زمین کوفه افتاده است و آن زنانی که به اسارت برده می‌‌شوند. در فرجام سخنرانی خود گفت: علی، امیرالمؤمنین است. هر کس که مؤمن باشد، ولایت او را خواهد پذیرفت. هر کس داخل ولایت آن حضرت شود مؤمن است و هر کس که از ولایت او خارج شود، کافر است».
  
'''استادان حديث'''
+
==در نظر محدثان==
 +
[[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] ابن خرّزاذ را چنین توصیف می‌‌کند: «حسن بن خُرّزاذ قمی، یکی از راویانی است که بسیار روایت نقل کرده است؛ گرچه گفته شده که در فرجام عمر، دچار تفکر غلوآمیز شده است».<ref> رجال نجاشی، ص ۳۳، (کان کثیرالروایة و قیل انّه غلانی آخر عمره).</ref> [[علامه حلی|علامه حلی]] و [[میرداماد]] نیز سخن نجاشی را نقل کرده‌اند.<ref> خلاصة الاقوال، ص ۲۱۴؛ حاشیه رجال کشی، ج ۱، ص ۵۴.</ref>
  
اين محدث والامقام، در راستاي فراگيري اخبار اهل بيت: نزد گروهي از شاگردان مكتب اهل بيت حاضر شد و از آن منابع معرفت و حديث، كسب فيض نمود.
+
[[شیخ طوسی]] در اثر رجالی خود، در دو مورد از او یاد نموده و او را به عنوان یکی از یاران [[امام هادی]] علیه‌السلام و راویان شیعی، محسوب کرده است.<ref> رجال شیخ طوسی، ص ۴۱۳ و ۴۶۳.</ref>
  
نام گروهي از آنان عبارت است از:
+
[[محمدتقی شوشتری|علامه شوشتری]] در [[قاموس الرجال شوشتری (کتاب)|قاموس الرجال]]، از شخصیت او تجلیل نموده و صاحب کتاب گرانقدر «الجامع فی الرجال» در منزلت او می‌‌نویسد: او یکی از بزرگان محدثان شیعی و اخبارش در نهایت خوبی و درستی است.<ref> قاموس الرجال، ج ۳، ص ۲۲۹.</ref>
  
* 1- حسن بن علي بن فضال كوفي، كه از بزرگان محدثان شيعي است.<ref> همان، ص 490؛ رجال كشي، ج 1، ص 75، 57، 56، 55 و 54؛ رجال نجاشي، ص 19، فهرست طوسي، ص 110، چاپ رضي [[قم]].</ref>
+
[[عبدالله مامقانی|علامه مامقانی]] می‌‌گوید: در پیرامون شخصیت این راوی، هم ستایش نقل شده و هم انتقاد؛ اما آنچه نمودار ستایش است، دو جهت است: او کثیرالروایه است. و اینکه [[محمد بن حسن بن ولید|محمد بن حسن بن ولید قمی‌‌]] و شاگردش [[شیخ صدوق]]، این محدث را از سلسله راویان [[محمد بن احمد بن یحیی اشعری قمی|محمد بن احمد بن یحیی]] استثنا نکرده‌اند، (چون این دو، راویانی را که از محمد بن احمد روایت کرده‌اند، قبول نداشته‌اند، از گروه راویان او، جدا می‌‌کردند؛ در حالی که درباره حسن بن خرّزاذ، چنین روشی را اعمال نکرده‌اند) و این نشان بزرگی این محدث قمی ‌‌است. اما انتقادی که از او شده، سخن نجاشی است که گفته: گویا او در آخر عمر دچار [[غلوّ]] شده است. سپس مامقانی در مقام دفاع برآمده می‌‌گوید: این که گفته شده او اهل غلوّ است، اولاً این را نجاشی به عنوان اعتقاد و باور خود نقل نکرده؛ بلکه گفته: گفته شده است که او چنین گرایشی پیدا کرده. ثانیاً آن مقامات و فضائلی که در روزگاران اخیر، عالمان و مردم [[شیعه|شیعه]]، جزء ضروریات مذهب می‌‌دانند، در نزد گروهی از دانشمندان پیشین به عنوان تفکر غلوآمیز، مورد انکار قرار می‌‌گرفت، مثلا عالمی که ‌‌سهو و نسیان را از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] و [[ائمه اطهار|امامان]] به دور می‌‌دانست، بلافاصله او را متهم به غلو می‌‌کردند. بنابراین این نقد، بی‌مورد است.
  
* 2- اسماعيل بن مهران كوفي: لقب او سكوني و كنيه‌اش ابويعقوب است. او بنا به گفته نجاشي، يكي از ياران حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام و چهره‌اي مَوجّه و بزرگوار است و نيز از جمع زيادي از ياران حضرت [[امام صادق]] علیه‌السلام روايت می‌‌كند. شيخ طوسي نيز در بزرگداشت اين بزرگوار، از چيزي فروگذار نكرده است.
+
به هر حال از آنچه گفته شد، می‌‌توان چنین برداشت کرد که حسن بن خرزاد، محدثی والامقام و ارزشمند و نیکوسرشت است.<ref> طبقات الفقهاء، ج ۳، ص ۱۸۲.</ref>
  
* 3- محمد بن حماد ساسي؛
+
==پانویس==
 
+
<references />
* 4- احمد بن حسن بن فضال كه او نيز مانند پدرش از محدثان برگزيده است.
+
==منابع==
 
 
* 5- علي بن اسباط؛ كنيه‌اش ابوالحسن و اهل كوفه است. او در يك مقطع از عمر خود، به علت تمايل به «فطحيه» دچار لغزش و انحراف شد؛ ولي به دنبال، مناظره و گفتگوي فراوان و تبادل نامه‌هايي بين او و علي بن مهزيار اهوازي، آن مرام باطل را رها كرد و در جرگه محدثان شيعي درآمد و راه و روش حضرت رضا علیه‌السلام را برگزيد. در منزلت او گفته‌اند: موجه‌ترين و راستگوترين محدث شيعه است.<ref> رجال نجاشي، ص 177 و 255، (ثقةٌ، ثَبت، معتمد عليه).</ref> اين بزرگوار تا سال 230 ق زنده بوده است.<ref> همان، ص 29.</ref>
 
 
 
* 6- حسن بن راشد؛
 
 
 
* 7- موسي بن القاسم البجلي؛
 
 
 
* 8- محمد بن علي كوفي؛
 
 
 
* 9- محمد بن موسي بن فرات؛
 
 
 
* 10- حسن بن علي بن نعمان اعلَم؛
 
 
 
حسن بن علي يكي از ياران [[امام حسن عسكری]] علیه‌السلام و از نخبگان راويان شيعي است. به گونه‌اي كه نجاشي، ترجمه‌شناس بزرگ در موقعيت بلند او می‌‌نگارد: او محدثي داراي وجاهت و مورد اطمينان است و كتابي دارد كه رواياتش صحيح و بسيار پرفايده است.<ref> رجال كشي، ج 1، ص 32، چاپ مؤسسه آل البيت؛ رجال طوسي، ص 458.</ref>
 
 
 
'''شاگردان'''
 
 
 
بيشتر استادان اين راوي، از چهره‌هاي برتر مكتب تشيع‌اند، طبعاً كسي كه در محضر چنين بزرگاني، كسب معرفت كند خود به عنوان استاد [[حديث]]، بر كرسي نشر و گسترش اخبار، قرار می‌‌گيرد. چنين بود كه گروهي از شيفتگان به معارف و مكتب اهل بيت: وجود بابركت او را قدر دانستند و از ذخيره گرانبهاي دانش و كمال او بهره‌مند شدند.
 
 
 
اينك نام به گروهي از اين دانش آموختگان، اشاره می‌‌شود:
 
 
 
* 1- جبرئيل بن احمد فاريابي؛ كنيه‌اش ابومحمد بود و در شهر كشّ می‌‌زيست. او از محدثان كثيرالروايه بوده و بيشتر از محضر راويان عراقي، قمی‌‌ و خراساني كسب فيض كرده است.<ref> همان، ج 1، ص 75.</ref>
 
 
 
* 2- ابوعبدالله حسين بن اشكيب قمي، مروزي خادم القبر؛<ref> تهذيب الاحكام، ج 1، ص 346، حديث 100.</ref>
 
 
 
* 3- احمد بن محمد بن يحيي قمي؛<ref> الجامع في الرجال، ص 490.</ref>
 
 
 
* 4- ابوعلي بن حسن بن علي قمي؛
 
 
 
* 5- احمد بن علي سلولي شقران قمي.<ref> رجال نجاشي، ص 33؛ رجال طوسي، ص 438؛ تنقيح المقال، ج 1، ص 703.</ref>
 
 
 
شيخ طوسي می‌‌نويسد: او قمی ‌‌است؛ اما جايگاه زندگي‌اش شهر كش<ref> رجال مامقاني، ج 3، ص 100.</ref> در ماوراءالنهر بود. او متأسفانه از درد پا رنج می‌‌برد؛ ولي به شوق آموختن، بسيار به سفر می‌‌رفت.<ref> نجال نجاشي، ص 33.</ref> وي از شاگردان حسن بن خُرزاذ و شوهرخواهر وي بود. چكيده سخن اين است كه او از محدثان بزرگوار قمی ‌‌است.<ref> حاشيه ميرداماد بر كشي، ج 1، ص 5؛ فرهنگ معين، بخش اعلام، ج 2، ص 1578؛ اطلاعات حسن عميد، ص 702.</ref>
 
 
 
* 6- محمد بن حسن براثي؛ او يكي از استادان معروفِ كشّي است كه در رجال خود، بارها و بارها از او روايت نقل می‌‌كند. بر همين اساس است كه او را از راويان ارزشمند شيعي به شمار آورده‌اند.<ref> رجال كشي، ج 1، ص 32، محدث، به ضم ميم و فتح دال بر وزون مكرم (مرآت العقول، ج 3، ص 162، چاپ دارالكتب اسلاميه سال 1363).</ref>
 
 
 
'''اثر ماندگار'''
 
 
 
اين محدث فرزانه، ظاهراً داراي تأليفات و آثار فراواني بوده است كه در رهگذر زمان، از ميان رفته، اما در كتاب‌هاي ترجمه به دو اثر از آثارش اشاره شده است: نجاشي می‌‌گويد: او داراي دو كتاب است.
 
 
 
* 1. اسماء رسول الله صلی الله علیه و آله؛
 
 
 
* 2. كتاب المُتعه.<ref> همان، ص 55.</ref>
 
 
 
'''وفات'''
 
 
 
در منابع تاريخي در مورد تاريخ رحلت، مكان رحلت و مكان به خاكسپاري اين محدث گرانقدر خبري وجود ندارد و سرنوشت وي مانند سرنوشت بسياري از محدثان بر ما پوشيده مانده است.
 
  
'''اخبار'''
+
*ابوالحسن ربانی سبزواری، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۱۸، صفحه ۱۰۳-۱۱۳.
 
 
در فرجام اين نوشتار كوتاه مناسب است پاره‌اي از رواياتي كه از اين بزرگوار به دست ما رسيده كه ضمناً نشان دهنده باورهاي ژرف و اعتقاد راسخ او به ولايت امامان معصوم است را يادآور شويم.
 
 
 
'''ياران ويژه اميرالمؤمنين علیه‌السلام'''
 
 
 
علي علیه‌السلام فرمود: زمين با وسعتي كه دارد، تاب تحمل هفت تن را ندارد. آن هفت تن كساني هستند كه: شما به بركت وجود آنان روزي می‌‌خوريد و ياري می‌‌شويد و به بركت وجود آنان بر شما باران فرو می‌‌ريزد. از آنهاست: [[سلمان فارسی]]، [[مقداد]]، [[ابوذر]]، عمار، حذيفه و حضرت اميرالمؤمنين علیه‌السلام می‌‌فرمود: «و انا اِمامهم؛ من پيشواي آنان هستم و آنان بودند كه در نيمه شب بر بدن مبارك [[حضرت فاطمه]] سلام الله علیها [[نماز]] خواندند».<ref> همان.</ref>
 
 
 
'''منزلت سلمان'''
 
 
 
[[امام باقر]] علیه‌السلام فرمود: «كان علّي محدّثاً و كان سلمان محدّثاً<ref> همان، ص 56.</ref>؛ علي علیه‌السلام محدث بود - يعني فرشته‌ها و [[جبرئيل]] با حضرت ارتباط داشتند - سلمان نيز چنين بود - ولي بدين معني كه حقايق و معارف از غيب بر دل و جان او الهام می‌‌شد».<ref> همان، ص 58.</ref>
 
 
 
امام جعفرصادق علیه‌السلام در شأن سلمان فرمود: «سلمان عُلِّم اسمُ الاعظم؛ اسم اعظم به سلمان ياد داده شده است».<ref> همان، ص 75، (فعليكم بآل محمد فانهم القادةُ الي الجنّه والدعاة اليها الي يوم القيامة).</ref>
 
 
 
'''شتر عايشه'''
 
 
 
روايت می‌‌كند كه: هر گاه سلمان شتري را كه به نام عسكر ناميده شده، می‌‌ديد. او را می‌‌زد و به او گفته می‌‌شد، يا ابا عبدالله! - كنيه سلمان است - از اين حيوان زبان بسته چه می‌‌خواهي؟ می‌‌فرمود: اين يك حيوان معمولي نيست؛ بلكه اين عسكر بن كنعان است، اي اعرابي! حيوان تو در اين جا آن چنان قيمت دارد شرّ ندارد؛<ref> عسكر نام شتر عايشه بود همان شتر معروف عايشه كه در جنگ جمل، سوار بر آن شده و به جنگ اميرالمؤمنين علیه‌السلام آمده بود اين شتر را در زمان خلافت عثمان، استاندار او در يمن از مردي بنام ابن كنعان خريد، تا اين كه در [[جنگ جمل]] مركب [[عايشه]] قرار گرفت بنابراين عسكرِ ابن كنعان، يعني شتري كه از ابن كنعان بوده است.</ref> لكن او را ببر به منطقه «حَوأب» - منطقه‌اي كه [[جنگ جمل]] در آنجا، شروع شد - در آنجا هر چه بخواهي به تو داده می‌‌شود.<ref> همان، ص 60.</ref>
 
 
 
'''سخنراني سلمان'''
 
 
 
[[امام صادق]] علیه‌السلام فرمود: سلمان در يك سخناني گفت: سپاس خداوند متعال را كه مرا به دين خود راهنمايي فرمود، بعد از اين كه من مدتي از عمر خودم را مسئول روشن كردن آتشكده بودم و از اين راه، ارتزاق می‌‌كردم. تا اين كه خداوند عشق به سرزمين تهامه - حجاز - را در دل من افكند. من با حالت گرسنگي و تشنگي، از سرزمين خودم خارج شدم و طائفه من، مرا بيرون كردند، ثروتم را گرفتند و پياده حركت كردم، نه مالي داشتم و نه مركبي، وضعيّت من چنين بود؛ تا اين كه به خدمت محمد صلی الله علیه و آله رسيدم.
 
 
 
نشانه‌هاي نبوت را در او يافتم و به او [[ايمان]] آوردم. او بود كه مرا از آتش نجات داد. و زندگي‌ام را بر مبناي معرفت اسلام بنا كردم. اي مردم! سخن مرا بشنويد و سپس بيانديشيد! به من دانش فراواني داده شده و اگر من به آنچه می‌‌دانم به شما خبر دهم. شايد عده‌اي بگويند او ديوانه است و جمعي خواهند گفت: خدا رحمت كند قاتل سلمان را.
 
 
 
اي مردم! اينك بلا به دنبال بلا خواهد آمد و نزد علي علیه‌السلام تمام علوم هست. او همانند هارون برادر موسي است. [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله به او فرمود: اي علي! تو وصي و خليفه من هستي. همانند هارون در رابطه با موسي، ولي اي مردم شما راه را اشتباه می‌‌رويد، از شاهراه منحرف شده‌ايد! قسم به آن كس كه جان من در دست اوست، همان اختلافات بين بني اسرائيل، بعد از موسي در ميان شما به وجود خواهد آمد.
 
 
 
به خدا قسم! اگر شما علي را رهبر و امام خود انتخاب می‌‌كرديد، بركات الهي از آسمان و زمين بر شما می‌‌باريد. تا اين كه در ادامه می‌‌گويد: هر زمان كه فتنه‌ها همانند تاريكي شب تا به شما روي آورد، بر شما باد به آل محمد: آن‌ها پيشوايان<ref> همان، ص 75.</ref> [[بهشت]] و دعوت كننده به سوي بهشت‌اند. بر شما باد كه از علي علیه‌السلام پيروي كنيد و به دامن او چنگ بزنيد. چرا گروهي از مردم نسبت به علي علیه‌السلام رشك می‌‌ورزند، آن گونه كه قابيل به هابيل رشك برد. شما كجا می‌‌رويد؟ چرا بي‌راهه حركت می‌‌كنيد؟
 
 
 
آل محمد را همانند سر نسبت به تن قرار دهيد؛ بلكه بالاتر. آل محمد مانند دو چشم‌اند در سر انسان. من با شما اتمام حجت كردم. پدر و مادرم به قربان آن شهيدي كه در [[كربلا]] به [[شهادت]] می‌‌رسد. جانم به فداي آن اطفال كوچك [[امام حسين]] علیه‌السلام. جان من به قربان [[امام حسن]] علیه‌السلام باد؛ آن امامی ‌‌كه رسول خدا به او شجاعت، حجب و حياء و به امام حسين علیه‌السلام عزت و جود و سخاوت را بخشيد.
 
 
 
جان من فداي آن انسان‌هايي كه بدن‌هاي آن‌ها بر روي زمين كوفه افتاده است و آن زناني كه به اسارت برده می‌‌شوند. در فرجام سخنراني خود گفت: علي، اميرالمؤمنين است. هر كس كه مؤمن باشد، ولايت او را خواهد پذيرفت. هر كس داخل ولايت آن حضرت شود مؤمن است و هر كس كه از ولايت او خارج شود، كافر است.<ref> همان، ص 80.</ref>
 
 
 
==پانویس ==
 
<references />
 
===منبع===
 
  
ابوالحسن رباني سبزواري, ستارگان حرم، جلد 18، صفحه 103-113
 
 
[[رده: علمای قرن دوم]]
 
[[رده: علمای قرن دوم]]
 +
[[رده:راویان حدیث]]
 +
[[رده:اصحاب امام هادی علیه السلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۲۶

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«حسن بن خُرّزاذ قمی» از محدثان و راویان والامقام شیعه قرن سوم هجری در قم بود که پس از هجرت به سامرا در زمره یاران امام هادی (علیه‌السلام) قرار گرفت. نجاشی برای او این دو کتاب را ذکر کرده است: «اسماء رسول الله (صلی الله علیه و آله)» و «کتاب المُتعه».

نام کامل حسن بن خُرّزاذ قمی
زادگاه قم
وفات قرن سوم هجری

Line.png

اساتید

حسن بن علی بن فضال کوفی، اسماعیل بن مهران کوفی، علی بن اسباط کوفی،...

شاگردان

حسین بن اشکیب قمی، جبرئیل بن احمد فاریابی، احمد بن محمد بن یحیی قمی،...

آثار

اسماء رسول الله، کتاب المُتعه،...

زندگی‌نامه

تاریخ ولادت حسن بن خُرّزاذ قمی روشن نیست، اما با توجه به این که او را از یاران امام هادی علیه‌السلام شمرده‌اند و آن بزرگوار در سال ۲۵۴ ق. دیده از جهان فروبست، شاید بتوان حدس زد که او در نیمه اول سده سوم هجری پا به عرصه وجود گذاشته است. وی به تناسب این که زادگاهش قم بوده، به «قمی» اشتهار دارد.[۱]

حسن بن خُرّزاذ قمی، مقطع آغازین عمر خویش را در قم سپری کرد و در فضای معنوی و علمی ‌‌این شهر که از دیرباز، به عنوان مرکز درخشش انوار اخبار اهل بیت علیهم‌السلام، مطرح بود، تنفس کرد و در همین راستا شاکله و بنیاد باورهای مذهبی او، استوار شد.

ابن خرّزاذ سپس از قم به سامرا هجرت نمود و خود را به محضر پاک و نورانی حجت خدا، امام هادی علیه‌السلام رسانید و برهه‌ای از عمر خود را از محضر امام بهره‌مند شد. وی پس از مدتی اقامت در عراق، راهی دیار خود شد و از قم هجرت دوباره‌ای را شروع کرد.

این بار، سوی ماوراءالنهر، قلمرو شرق آسیا - که در آن روزگار یکی از مراکز مهم نهضت و جنبش نشر اخبار اهل بیت علیهم‌السلام بود - هجرت نمود. حسن بن خرزاذ، به ماوراءالنهر رفت و در شهر تاریخی کشّ، اقامت گزید. او به قدری در آن سرزمین توقف کرد که به عنوان محدثی که اهل شهر کشّ است، از او نام می‌‌برند.[۲] و بدین گونه است که شیخ طوسی در یک مورد می‌‌گوید: حسن بن خرزاذ قمی ‌‌است و در جای دیگر می‌‌نویسد: او اهل شهر کش است.

در منابع تاریخی در مورد تاریخ رحلت، مکان رحلت و مکان به خاکسپاری این محدث گرانقدر خبری وجود ندارد و سرنوشت وی مانند سرنوشت بسیاری از محدثان بر ما پوشیده مانده است.

استادان و شاگردان

این محدث والامقام، در راستای فراگیری اخبار اهل بیت علیهم‌السلام، نزد گروهی از شاگردان مکتب اهل بیت حاضر شد و از آن منابع معرفت و حدیث، کسب فیض نمود. نام گروهی از آنان عبارت است از:

  • ۲- اسماعیل بن مهران کوفی: لقب او سکونی و کنیه‌اش ابویعقوب است. او بنا به گفته نجاشی، یکی از یاران امام رضا علیه‌السلام و چهره‌ای بزرگوار است.
  • ۳- محمد بن حماد ساسی؛
  • ۴- احمد بن حسن بن فضال، که او نیز مانند پدرش از محدثان برگزیده است.
  • ۵- علی بن اسباط کوفی: او در یک مقطع از عمر خود، به علت تمایل به «فطحیه» دچار لغزش و انحراف شد؛ ولی به دنبال مناظره و تبادل نامه‌هایی بین او و علی بن مهزیار اهوازی، آن مرام باطل را رها کرد و در جرگه محدثان شیعی درآمد. در منزلت او گفته‌اند: موجه‌ترین و راستگوترین محدث شیعه است.[۴]
  • ۶- حسن بن راشد؛
  • ۷- موسی بن القاسم البجلی؛
  • ۸- محمد بن علی کوفی؛
  • ۹- محمد بن موسی بن فرات؛
  • ۱۰- حسن بن علی بن نعمان اعلَم؛ وی یکی از یاران امام حسن عسکری علیه‌السلام و از نخبگان راویان شیعی است. نجاشی در موقعیت بلند او می‌‌نگارد: او محدثی دارای وجاهت و مورد اطمینان است و کتابی دارد که روایاتش صحیح و بسیار پرفایده است.[۵]

ابن خرّزاذ خود به عنوان استاد حدیث، بر کرسی نشر و گسترش اخبار، قرار گرفت و گروهی از شیفتگان به معارف و مکتب اهل بیت وجود بابرکت او را قدر دانستند و از ذخیره گرانبهای دانش و کمال او بهره‌مند شدند. گروهی از این دانش آموختگان، عبارتند از:

  • ۱- جبرئیل بن احمد فاریابی؛ کنیه‌اش ابومحمد بود و در شهر کشّ می‌‌زیست. او از محدثان کثیرالروایه بوده و بیشتر از محضر راویان عراقی، قمی‌‌ و خراسانی کسب فیض کرده است.[۶]
  • ۳- احمد بن محمد بن یحیی قمی؛[۸]
  • ۴- ابوعلی بن حسن بن علی قمی؛
  • ۵- احمد بن علی سلولی شقران قمی؛[۹] او قمی ‌‌است؛ اما جایگاه زندگی‌اش شهر کش[۱۰] در ماوراءالنهر بود. او از درد پا رنج می‌‌برد؛ ولی به شوق آموختن، بسیار به سفر می‌‌رفت.[۱۱] وی از شاگردان حسن بن خُرزاذ و شوهرخواهر وی بود.
  • ۶- محمد بن حسن براثی؛ او یکی از استادان معروفِ ابوعمر کشّی است که در رجال خود، بارها از او روایت نقل می‌‌کند. بر همین اساس است که او را از راویان ارزشمند شیعی به شمار آورده‌اند.[۱۲]

آثار و تألیفات

این محدث فرزانه، ظاهراً دارای تألیفات و آثار فراوانی بوده است که در رهگذر زمان، از میان رفته، اما در کتاب‌های ترجمه به دو اثر از آثارش اشاره شده است: نجاشی می‌‌گوید: او دارای دو کتاب است.

  • ۱. اسماء رسول الله صلی الله علیه و آله؛
  • ۲. کتاب المُتعه.[۱۳]

از جمله روایات منقول از ابن خرّزاذ -که نشان دهنده باورهای ژرف و اعتقاد راسخ او به ولایت امامان معصوم است- در اینجا ذکر می شود. وی نقل می کند:

«امام صادق علیه‌السلام فرمود: سلمان در یک سخنانی گفت: سپاس خداوند متعال را که مرا به دین خود راهنمایی فرمود، بعد از این که من مدتی از عمر خودم را مسئول روشن کردن آتشکده بودم و از این راه، ارتزاق می‌‌کردم. تا این که خداوند عشق به سرزمین تهامه - حجاز - را در دل من افکند. من با حالت گرسنگی و تشنگی، از سرزمین خودم خارج شدم و طائفه من، مرا بیرون کردند، ثروتم را گرفتند و پیاده حرکت کردم، نه مالی داشتم و نه مرکبی، وضعیت من چنین بود؛ تا این که به خدمت محمد صلی الله علیه و آله رسیدم. نشانه‌های نبوت را در او یافتم و به او ایمان آوردم. او بود که مرا از آتش نجات داد. و زندگی‌ام را بر مبنای معرفت اسلام بنا کردم. ای مردم! سخن مرا بشنوید و سپس بیاندیشید! به من دانش فراوانی داده شده و اگر من به آنچه می‌‌دانم به شما خبر دهم. شاید عده‌ای بگویند او دیوانه است و جمعی خواهند گفت: خدا رحمت کند قاتل سلمان را. ای مردم! اینک بلا به دنبال بلا خواهد آمد و نزد علی علیه‌السلام تمام علوم هست. او همانند هارون برادر موسی است. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: ای علی! تو وصی و خلیفه من هستی. همانند هارون در رابطه با موسی، ولی ای مردم شما راه را اشتباه می‌‌روید، از شاهراه منحرف شده‌اید! قسم به آن کس که جان من در دست اوست، همان اختلافات بین بنی اسرائیل، بعد از موسی در میان شما به وجود خواهد آمد. به خدا قسم! اگر شما علی را رهبر و امام خود انتخاب می‌‌کردید، برکات الهی از آسمان و زمین بر شما می‌‌بارید. تا این که در ادامه می‌‌گوید: هر زمان که فتنه‌ها همانند تاریکی شب تا به شما روی آورد، بر شما باد به آل محمد: آن‌ها پیشوایان بهشت و دعوت کننده به سوی بهشت‌اند. بر شما باد که از علی علیه‌السلام پیروی کنید و به دامن او چنگ بزنید. چرا گروهی از مردم نسبت به علی علیه‌السلام رشک می‌‌ورزند، آن گونه که قابیل به هابیل رشک برد. شما کجا می‌‌روید؟ چرا بی‌راهه حرکت می‌‌کنید؟ آل محمد را همانند سر نسبت به تن قرار دهید؛ بلکه بالاتر. آل محمد مانند دو چشم‌اند در سر انسان. من با شما اتمام حجت کردم. پدر و مادرم به قربان آن شهیدی که در کربلا به شهادت می‌‌رسد. جانم به فدای آن اطفال کوچک امام حسین علیه‌السلام. جان من به قربان امام حسن علیه‌السلام باد؛ آن امامی ‌‌که رسول خدا به او شجاعت، حجب و حیاء و به امام حسین علیه‌السلام عزت و جود و سخاوت را بخشید. جان من فدای آن انسان‌هایی که بدن‌های آن‌ها بر روی زمین کوفه افتاده است و آن زنانی که به اسارت برده می‌‌شوند. در فرجام سخنرانی خود گفت: علی، امیرالمؤمنین است. هر کس که مؤمن باشد، ولایت او را خواهد پذیرفت. هر کس داخل ولایت آن حضرت شود مؤمن است و هر کس که از ولایت او خارج شود، کافر است».

در نظر محدثان

نجاشی ابن خرّزاذ را چنین توصیف می‌‌کند: «حسن بن خُرّزاذ قمی، یکی از راویانی است که بسیار روایت نقل کرده است؛ گرچه گفته شده که در فرجام عمر، دچار تفکر غلوآمیز شده است».[۱۴] علامه حلی و میرداماد نیز سخن نجاشی را نقل کرده‌اند.[۱۵]

شیخ طوسی در اثر رجالی خود، در دو مورد از او یاد نموده و او را به عنوان یکی از یاران امام هادی علیه‌السلام و راویان شیعی، محسوب کرده است.[۱۶]

علامه شوشتری در قاموس الرجال، از شخصیت او تجلیل نموده و صاحب کتاب گرانقدر «الجامع فی الرجال» در منزلت او می‌‌نویسد: او یکی از بزرگان محدثان شیعی و اخبارش در نهایت خوبی و درستی است.[۱۷]

علامه مامقانی می‌‌گوید: در پیرامون شخصیت این راوی، هم ستایش نقل شده و هم انتقاد؛ اما آنچه نمودار ستایش است، دو جهت است: او کثیرالروایه است. و اینکه محمد بن حسن بن ولید قمی‌‌ و شاگردش شیخ صدوق، این محدث را از سلسله راویان محمد بن احمد بن یحیی استثنا نکرده‌اند، (چون این دو، راویانی را که از محمد بن احمد روایت کرده‌اند، قبول نداشته‌اند، از گروه راویان او، جدا می‌‌کردند؛ در حالی که درباره حسن بن خرّزاذ، چنین روشی را اعمال نکرده‌اند) و این نشان بزرگی این محدث قمی ‌‌است. اما انتقادی که از او شده، سخن نجاشی است که گفته: گویا او در آخر عمر دچار غلوّ شده است. سپس مامقانی در مقام دفاع برآمده می‌‌گوید: این که گفته شده او اهل غلوّ است، اولاً این را نجاشی به عنوان اعتقاد و باور خود نقل نکرده؛ بلکه گفته: گفته شده است که او چنین گرایشی پیدا کرده. ثانیاً آن مقامات و فضائلی که در روزگاران اخیر، عالمان و مردم شیعه، جزء ضروریات مذهب می‌‌دانند، در نزد گروهی از دانشمندان پیشین به عنوان تفکر غلوآمیز، مورد انکار قرار می‌‌گرفت، مثلا عالمی که ‌‌سهو و نسیان را از پیامبر و امامان به دور می‌‌دانست، بلافاصله او را متهم به غلو می‌‌کردند. بنابراین این نقد، بی‌مورد است.

به هر حال از آنچه گفته شد، می‌‌توان چنین برداشت کرد که حسن بن خرزاد، محدثی والامقام و ارزشمند و نیکوسرشت است.[۱۸]

پانویس

  1. رجال نجاشی، ص ۳۳،؛ رجال شیخ طوسی، ص ۴۱۳-۴۶۳.
  2. تنقیح المقال، ج ۱، ص ۲۷۶.
  3. رجال کشی، ج ۱، ص ۷۵، ۵۷، ۵۶، ۵۵ و ۵۴؛ رجال نجاشی، ص ۱۹، فهرست طوسی، ص ۱۱۰.
  4. رجال نجاشی، ص ۱۷۷ و ۲۵۵، (ثقةٌ، ثَبت، معتمد علیه).
  5. رجال کشی، ج ۱، ص ۳۲، چاپ مؤسسه آل البیت؛ رجال طوسی، ص ۴۵۸.
  6. همان، ج ۱، ص ۷۵.
  7. تهذیب الاحکام، ج ۱، ص ۳۴۶، حدیث ۱۰۰.
  8. الجامع فی الرجال، ص ۴۹۰.
  9. رجال نجاشی، ص ۳۳؛ رجال طوسی، ص ۴۳۸؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۷۰۳.
  10. رجال مامقانی، ج ۳، ص ۱۰۰.
  11. رجال نجاشی، ص ۳۳.
  12. رجال کشی، ج ۱، ص ۳۲.
  13. همان، ص ۵۵.
  14. رجال نجاشی، ص ۳۳، (کان کثیرالروایة و قیل انّه غلانی آخر عمره).
  15. خلاصة الاقوال، ص ۲۱۴؛ حاشیه رجال کشی، ج ۱، ص ۵۴.
  16. رجال شیخ طوسی، ص ۴۱۳ و ۴۶۳.
  17. قاموس الرجال، ج ۳، ص ۲۲۹.
  18. طبقات الفقهاء، ج ۳، ص ۱۸۲.

منابع

  • ابوالحسن ربانی سبزواری، ستارگان حرم، جلد ۱۸، صفحه ۱۰۳-۱۱۳.