آیه 58 سوره توبه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا م...» ایجاد کرد)
 
(معانی کلمات آیه)
سطر ۴۱: سطر ۴۱:
 
</tabber>
 
</tabber>
 
==معانی کلمات آیه==
 
==معانی کلمات آیه==
«یَلْمِزُکَ»: از تو عیبجوئی می‌کنند. به تو طعنه می‌زنند و از تو ایراد می‌گیرند. «الصَّدَقَاتِ»: جمع صَدَقَة، زکات (نگا: توبه / ). «یَسْخَطُونَ»: خشمگین می‌شوند.
+
يلمزك: لمز: عيب و عيب گرفتن . «لمزه لمزا. عابه» يلمزك: بر تو عيب مى‏گيرد.
 +
يسخطون: سخط (بر وزن شرف و عذر) : غضب شديد .
 +
«يسخطون» به شدّت خشمگين مى‏شوند .آن بر وزن شرف ، مصدر نيز آيد.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref>
 +
 
 
==نزول==
 
==نزول==
  

نسخهٔ ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۵۹

مشاهده آیه در سوره

وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<57 آیه 58 سوره توبه 59>>
سوره : سوره توبه (9)
جزء : 10
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و بعضی از آن مردم منافق در (تقسیم) صدقات بر تو اعتراض و خرده‌گیری کنند، اگر به آنها از آن عطا شود رضایت داشته و اگر از آن چیزی به آنها داده نشود سخت خشمگین شوند.

برخی از آنان نسبت به [تقسیم] صدقات بر تو خرده می گیرند، پس اگر از صدقات به آنان داده شود خشنود می شوند، و اگر داده نشود، ناگاه خشمگین می شوند.

و برخى از آنان در [تقسيم‌] صدقات بر تو خرده مى‌گيرند، پس اگر از آن [اموال‌] به ايشان داده شود خشنود مى‌گردند، و اگر از آن به ايشان داده نشود بناگاه به خشم مى‌آيند.

بعضى از ايشان تو را در تقسيم صدقات به بيداد متهم مى‌كنند، اگر به آنها عطا كنند خشنود مى‌شوند و اگر عطا نكنند خشم مى‌گيرند.

و در میان آنها کسانی هستند که در (تقسیم) غنایم به تو خرده میگیرند؛ اگر از آن (غنایم، سهمی) به آنها داده شود، راضی می‌شوند؛ و اگر داده نشود، خشم می‌گیرند (؛ خواه حقّ آنها باشد یا نه)!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

There are some of them who blame you regarding [the distribution of] the charities: if they are given from them, they are pleased, but if they are not given from them, behold, they are displeased.

And of them there are those who blame you with respect to the alms; so if they are given from it they are pleased, and if they are not given from it, lo! they are full of rage.

And of them is he who defameth thee in the matter of the alms. If they are given thereof they are content, and if they are not given thereof, behold! they are enraged.

And among them are men who slander thee in the matter of (the distribution of) the alms: if they are given part thereof, they are pleased, but if not, behold! they are indignant!

معانی کلمات آیه

يلمزك: لمز: عيب و عيب گرفتن . «لمزه لمزا. عابه» يلمزك: بر تو عيب مى‏گيرد. يسخطون: سخط (بر وزن شرف و عذر) : غضب شديد . «يسخطون» به شدّت خشمگين مى‏شوند .آن بر وزن شرف ، مصدر نيز آيد.[۱]

نزول

«شیخ طوسی» گوید: کسى که در مقام عیب‌جوئى از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در موضوع صدقات برآمد، بلتعة بن حاطب بوده که مى گفت: محمد به هر کسى که دلش بخواهد صدقات می‌دهد و چه بسا به اشخاص صدقات می‌دهد و آن‌ها از پیامبر خشنود می‌گردند و چه بسا از کسانى منع می‌کند و آن‌ها خشمگین شوند سپس این آیه نازل گردید.[۲]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ «58»

و بعضى از منافقان در صدقات (تقسيم زكات)، به تو عيب مى‌گيرند. پس اگر چيزى از آن (اموال) به آنان داده شود، راضى مى‌شوند (و تو را عادل مى‌شمارند)، ولى اگر چيزى به آنان داده نشود، به ناگاه آنان خشمگين مى‌شوند (و تو را به بى‌عدالتى متّهم مى‌كنند).

نکته ها

«لَمز»، عيب‌جويى روبروست و اگر پشت سر عيب‌جويى كنند، «هَمز» است.

شخصى كه بعدها رهبر خوارج و مارقين شد، در تقسيم زكات به پيامبر صلى الله عليه و آله اعتراض كرد و گفت: به عدالت رفتار كن!!

حضرت فرمود: چه كسى از من عادل‌تر است؟ عمر خواست به خاطر اين جسارت او را بكشد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: رهايش كنيد، او پيروانى خواهد داشت كه چنان عبادت كنند كه شما عبادت‌هاى خويش را نسبت به آنها ناچيز خواهيد شمرد (اشاره به عبادت‌هاى خشك و بى‌ولايت آنان). با آن همه عبادت از دين خارج مى‌شوند، همچون خروج تير از كمان.

سرانجام آن شخص در جنگ نهروان به دست على عليه السلام به هلاكت رسيد.

پیام ها

1- منافق، حتّى نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله نيش مى‌زند و جسارت مى‌كند. «يَلْمِزُكَ»

2- لبه‌ى تيز حملات منافقان و تبليغات سوء آنان، رهبرى است. «يَلْمِزُكَ»

3- همه‌ى اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله عادل نبوده‌اند. «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ»

4- مسئولان نظام اسلامى نبايد تحت تأثير عيب‌جويى‌هاى منافقان قرار گيرند. «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ»

5- آغاز برخى انحراف‌ها، بى‌ادبى و جسارت به رهبر است كه از خودخواهى سرچشمه مى‌گيرد. (با توجّه به شأن نزول)

جلد 3 - صفحه 443

6- انگيزه‌ى انتقادها، گاهى منافع شخصى است، نه دلسوزى. «فَإِنْ أُعْطُوا»

7- سياست گذارى امور مالى و اقتصادى جامعه اسلامى، از شئون پيامبر و از اختيارات رهبر است. فَإِنْ أُعْطُوا ... وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا

8- منافق به حقّ خود قانع نيست، خودخواه وبى‌منطق است. فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا ... يَسْخَطُونَ‌

9- كينه و دشمنى و طعن و قضاوت به ناحقِ بعضى مردم، به خاطر از دست دادن منافع مادّى و شخصى است. «1» وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا ... يَسْخَطُونَ‌ (آرى، ريشه‌ى بعضى تحليل‌هاى نادرست، انگيزه‌هاى درونى است)

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ (58)

شأن نزول- از ابى سعيد خدرى نقل شده كه: در بين تقسيم رسول اكرم غنائم را (نزد ابن عباس تقسيم غنائم هوازن بود روز حنين) ناگهان ابن ابو الحويصره تميمى كه رئيس خوارج بود حاضر شد. حضرت به جهت تأليف قلوب مسلمانان، حظى وافر به ايشان عطا فرمود؛ يا طلاى خالصى كه حضرت امير عليه السّلام از يمن فرستاده بود پيغمبر آن را به چهار نفر رؤساى عرب مرحمت نمود. حرقوص جرئت كرده گفت: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله عدالت نما. حضرت فرمود: اگر من عدل نكنيم، كه عدالت نمايد؟ آيه شريفه نازل شد:

ج5، ص 125

وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ‌: و بعضى از منافقان كسى است كه عيب مى‌كند و طعن مى‌زند تو را در تقسيم صدقات. فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا:

پس اگر عطا كرده شود آنچه دلخواه ايشانست از صدقات، راضى و خشنود شوند و بپسندند آن تقسيم را، چون مطابق ميل آنها است. وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها: و اگر داده نشود از آن به موجب دلخواه. إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ‌: در آن هنگام غضبناك شوند و عيب جوئى كنند.

فى الكافى و العيّاشى و الحسين بن سعيد فى كتاب الزّهد باسنادهم عن اسحق بن غالب قال: قال ابو عبد اللّه عليه السّلام يا اسحق كم ترى اهل هذه الاية. «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ؟» قال هم اكثر من ثلّثى النّاس.

در كافى شريف و عياشى و حسين بن سعيد هر يك به اسناد خود روايت نموده از اسحاق بن غالب كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: يا اسحق، چقدر مى‌دانى و مى‌بينى اهل اين آيه را كه اگر عطا كرده شوند از صدقات مطابق ميلشان خشنود گردند و اگر داده نشوند به دلخواه آنان، در آن هنگام، خشمناك شوند؟ فرمود: اين جماعت بيشتر از دو ثلث مردم باشند.

خلاصه چون «حرقوص» آن جسارت را نمود، يكى از اصحاب گفت: رها كن تا گردنش زنم. حضرت فرمود: رها كن او را، اصحابى باشد كه يكى از شما نماز و روزه خود را در جنب نماز و روزه ايشان هيچ داند، و لكن از دين چنان خارج شوند مانند تير از نشانه آنگاه از پر تير نظر كنند هيچ نباشد و در خويشتن نگرند هيچ نيابند و در پيكانش هيچ نيابند، كنايه از اينكه ايشان را هيچ دينى نباشد. رئيس آنها مردى است كه بجاى يك دست، پاره‌هاى گوشت دارد مانند پستان زنان، خروج كنند در زمان فترتى، ايشان بدترين خلقان، و بكشد آنها را بهترين خلقان، و حضرت آنها را لعنت فرمود.

در ينابيع مذكور است كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امير المؤمنين عليه السّلام را فرمود: اى على، تو با اين قوم قتال كنى.

و ثعلبى در تفسير خود از ابو سعيد خدرى (رضوان الله عليه) نقل نموده كه در

ج5، ص 126

جنگ نهروان من حاضر بودم كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام با آنها قتال، و «حرقوص» را طلب نمود، مى‌فرمود: و اللّه ما كذبت و ما كذّبت قسم به خدا كه من دروغ نگفتم و با من دروغ نگفتند تا او را از زير كشتگان بيرون آوردند به آن نشانى كه پيغمبر فرموده، و امير المؤمنين او را گردن بزد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ (58) وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ راغِبُونَ (59)

جلد 2 صفحه 592

ترجمه‌

و بعضى از آنها كسانى هستند كه عيب كنند ترا در صدقه‌ها پس اگر عطا شوند از آن خوشنود گردند و اگر عطا نشوند از آن ناگاه آنها خشم گيرند

و اگر آنكه ايشان خوشنود شوند بچيزيكه بدهد بآنها خدا و پيغمبرش و بگويند كافى است ما را خدا زود باشد كه بدهد بما خدا از فضل خود و پيغمبرش همانا ما بسوى خدا رغبت دارندگانيم.

تفسير

در مجمع از ابو سعيد خدرى نقل نموده و در صافى بامام باقر (ع) نسبت داده كه نازل شد در باره ابن ذى الخويصره تميمى كه وارد شد بر پيغمبر (ص) در حاليكه مشغول تقسيم صدقات بود و عرضه داشت كه عدالت كن اى پيغمبر خدا حضرت فرمود واى بر تو اگر من عدالت نكنم كيست كه عدالت كند و اين شخص حرقوص بن زهير رئيس خوارج بود ابو سعيد خدرى گويد عمر اجازه خواست كه او را بكشد پيغمبر (ص) اجازه نداد و اوصاف چندى از او بيان فرمود و آنكه بايد با اصحابش خروج نمايد و روز كه امير المؤمنين (ع) خوارج را كشت من با او بودم آنمرد را آوردند با آن اوصاف كه پيغمبر (ص) بيان فرموده بود و قمى ره فرموده كه وقتى صدقات را آوردند اغنيا حاضر شدند بگمان آنكه پيغمبر (ص) ميان آنها تقسيم ميكند و چون آن حضرت بفقراء مرحمت فرمود آنها عيب جوئى نمودند و گفتند ما جنگ ميرويم با او و باعث تقويت امرا و ميشويم و صدقه هم بايد بدهيم بكسانيكه بى‌نياز نميكنند او را و بى‌نياز نمى‌شوند از او و در كافى و مجمع و عياشى ره از امام صادق (ع) نقل نموده كه زياده از دو ثلث مردم اهل اين آيه‌اند يعنى براى نفع خودشان سخن مى‌گويند نه براى رضاى خدا و خوشنودى و غضب آنها بهواى نفس خودشان است نه بصلاح جامعه مسلمين و رواج حكم اسلام و اگر آنها راضى باشند بحكم خدا و تقسيم عادلانه پيغمبر (ص) كه البته بر طبق مصلحت جامعه مسلمين است و بگويند بلسان حال و مقال كافى است ما را فضل الهى بعد از اين هم ممكن است نصيب وافرى بما برسد از غنائم يا صدقات از فضل خدا بتوسط پيغمبر (ص) و ما اميدوار بخدا هستيم و راغب باجراء احكام او و توسعه رزق از قبل او براى آنها بمراتب بهتر است و بنابر اين جواب شرط محذوف شده براى اثبات و استقرار مطلب در ذهن بقدريكه جواب بقرينه معلوم شود.

جلد 2 صفحه 593

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ مِنهُم‌ مَن‌ يَلمِزُك‌َ فِي‌ الصَّدَقات‌ِ فَإِن‌ أُعطُوا مِنها رَضُوا وَ إِن‌ لَم‌ يُعطَوا مِنها إِذا هُم‌ يَسخَطُون‌َ (58)

و بعضي‌ ‌از‌ منافقين‌ هستند ‌که‌ عيب‌ بشما ميگذارند ‌در‌ تقسيم‌ صدقات‌ مسلمين‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ بآنها سهم‌ بدهي‌ راضي‌ ميشوند و ‌اگر‌ ندهي‌ ‌از‌ صدقات‌ بآنها سخط و غضب‌ ميكنند. ‌در‌ حديث‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمودند

(اهل‌ ‌هذه‌ الاية اكثر ‌من‌ ثلثي‌ ‌النّاس‌).

جلد 8 - صفحه 245

و منهم‌ بعضي‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ منافقين‌ ‌که‌ بطمع‌ مال‌ و جاه‌ آمده‌اند مَن‌ يَلمِزُك‌َ لمزة و همزه‌ عيب‌ گذاردن‌ ‌است‌ ‌بر‌ كسي‌ ‌که‌ عيب‌ ندارد، ‌اينکه‌ منافقين‌ بپيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ عيب‌ گذاردند ‌که‌ بعدالت‌ تقسيم‌ نميكند ‌في‌ الصدقات‌ مثل‌ غنائم‌ و زكوات‌ و اموال‌ بيت‌ المال‌ ‌که‌ مصرفش‌ فقراء مسلمين‌ و ساير طبقات‌ مستحقين‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آيه‌ ‌بعد‌ ميفرمايد هستند فَإِن‌ أُعطُوا مِنها رَضُوا ‌اگر‌ بآنها تقسيم‌ شود و داده‌ شود خوشنود و خورسند ميشوند وَ إِن‌ لَم‌ يُعطَوا مِنها إِذا هُم‌ يَسخَطُون‌َ چنانچه‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ فرمود نوع‌ ناس‌ همين‌ نحوند ‌حتي‌ نسبت‌ بخداوند عالم‌ ‌که‌ ‌هر‌ چه‌ بآنها نعمت‌ عنايت‌ فرمايد و تفضّل‌ نمايد راضي‌ بقسمت‌ الهي‌ نيستند و ‌لو‌ بدانند ‌که‌ افعال‌ الهي‌ موافق‌ ‌با‌ حكمت‌ و مصلحت‌ ‌است‌، و ‌در‌ حديث‌ قدسي‌ ‌است‌ ميفرمايد

(ان‌ّ ‌من‌ عبادي‌ ‌من‌ ‌لا‌ يصلحه‌ الا الفقر فان‌ اغنيته‌ لافسده‌ ‌ذلک‌ و ان‌ّ ‌من‌ عبادي‌ ‌من‌ ‌لا‌ يصلحه‌ الا الغني‌ فان‌ افقرته‌ لافسده‌ ‌ذلک‌ فمن‌ ‌لم‌ يرض‌ بقضايي‌ و ‌لم‌ يصبر ‌علي‌ بلائي‌ فليطلب‌ ربّا سواي‌ و ليخرج‌ ‌من‌ ارضي‌ و سمائي‌)

و همچنين‌ نسبت‌ برسول‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌در‌ تقسيم‌ غنائم‌ و زكوات‌ و ساير اموال‌ بيت‌ المال‌ بهر ‌که‌ ‌هر‌ چه‌ عنايت‌ كند راضي‌ نميشوند و ميگويند قسمت‌ بعدالت‌ نكرده‌ و بعضي‌ ‌را‌ ‌بر‌ بعضي‌ مقدم‌ داشته‌ و هكذا فقراء نسبت‌ باغنياء و ارحام‌ و آشنايان‌ و منتسبان‌ نسبت‌ بيكديگر ‌هر‌ كدام‌ توقع‌ بيشتر و بالاتر ‌از‌ يك‌ ديگر دارند و راضي‌ نيستند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 58)

شأن نزول:

نقل شده که: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مشغول تقسیم اموالی (از غنائم یا مانند آن) بود که یکی از طایفه «بنی تمیم» فرا رسید، صدا زد: ای رسول خدا! عدالت کن! پیامبر فرمود: وای بر تو اگر من عدالت نکنم چه کسی عدالت خواهد کرد؟! در این هنگام این آیه و آیه بعد نازل شد و به این گونه افراد اندرز داد.

تفسیر:

خودخواهان بی‌منطق: در این آیه به یکی از حالات منافقان اشاره شده و آن این که آنها هرگز راضی به حق خود نیستند.

هر کس جیب آنها را پر کند عادل است و از او راضی هستند و هر کس به خاطر رعایت عدالت حق دیگران را به آنها نبخشد ظالم و از او ناراضی می‌شوند.

لذا می‌گوید: «بعضی از آنها در تقسیم صدقات به تو عیب می‌گیرند» و می‌گویند عدالت را رعایت نکردی (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ).

اما در حقیقت چنین است که آنها به منافع خویش می‌نگرند «اگر سهمی به آنها داده شود راضیند و خوشحال» و تو را مجری عدالت می‌دانند هر چند استحقاق نداشته باشند (فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا).

«و اگر چیزی از آن به آنها داده نشود خشمگین می‌شوند» و تو را متهم به بی‌عدالتی می‌کنند (وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ یَسْخَطُونَ).

ج2، ص218

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. صاحب مجمع البیان از ابوسعید الخدرى روایت کرده و گوید: هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله غنائم را تقسیم می‌نمود بنا به نقل از ابن عباس در روز حنین مردى از قبیله هوازن به نام ابن ابى ذى‌الخویصرة التمیمى که به او حرقوص بن زهیر مى گفتند و از ریشه خوارج بود، گفت: یا رسول الله عدالت را رعایت کن. پیامبر فرمود: واى بر تو اگر من رعایت نکنم چه کسى رعایت خواهد کرد. در این میان عمر بن الخطاب گفت: یا رسول اللّه اجازه بده گردن این مرد را بزنم. پیامبر فرمود: واگذار او را که داراى یارانى است که نماز و روزه شما در مقابل نماز و روزه ایشان کوچک شمرده شود ولى بعد چنان از دین برگردند و بدر آیند مانند تیرى که از کمان بدر آید به قسمى که نشانه اى از ایمان و اعتقاد در آن نباشد و مردى از میان اینان برخیزد که یکى از پستان‌هاى او (یا) در یکى از دست‌هاى او مانند پستان زنان گوشت زیادى باشد و در موقع فترت خروج خواهند نمود و در حدیث دیگر آمده است که پیامبر فرمود: هر وقت اینان خروج نمودند آنان را به قتل رسانید و بکشید سپس این آیه نازل گردید، و بعد ابوسعید گوید: شهادت می‌دهم که این موضوع را از رسول خدا شنیدم و نیز شهادت می‌دهم که هنگامى که على علیه‌السلام با آن‌ها جنگ می‌کرد. مردى را به همان وضع که از پیامبر شنیده بودم در میان آن‌ها دیدم و نیز ثعلبى از مفسرین عامه این موضوع را در تفسیر خود آورده و بخارى نیز در صحیح خود از ابوسعید الخدرى و نیز ابن ابى‌حاتم یکى دیگر از مفسرین عامه در تفسیر خود از جابر موضوع این مرد را بدون تفصیل ذکر نموده اند. کلبى گوید: این آیه درباره مؤلفین قلوب نازل گردیده که عبارت از منافقین بوده اند و مردى از میان آن‌ها بنام ابن الجواظ این سخنان را به زبان آورده بود.

منابع