آسیه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۳۸ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (تعیین رده)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
این مقاله حاصل همکاری و مشارکت جمعی از اعضای دانشنامه اسلامی در نسخه پیشین دانشنامه است. به هنگامی که اطلاعات دانشنامه از نرم افزار پیشین به نرم افزارکنونی منتقل شد آخرین ویرایش آنجا به عنوان اولین نسخه در نرم افزار جدید ثبت شد.

چنانچه علاقه مندید نام کاربری که تدوین کننده این مقاله در نسخه پیشین بوده یا بیشترین مشارکت را در تهیه آن داشته است را بدانید به صفحه مشارکت کنندگان در نسخه پیشین مراجعه کنید



شخصیت آسیه

در مجمع البيان آمده که: آسيه دختر مزاحم از بنى اسرائيل بود، فرعون او را به زنى گرفت، او از نسل انبياء بود بر مؤمنان رحم مى كرد و احسان مى نمود.[۱] ريشه كلمه (ا- س- ى) و آسيه بر وزن كامله به معنی بناء استوار و پايه و ستون می باشد .[۲]

گفته اند: هنگامى كه معجزه حضرت موسی عليه السلام را در مقابل ساحران مشاهده كرد اعماق قلبش به نور ايمان روشن شد، و از همان لحظه به موسى ايمان آورد او پيوسته ايمان خود را مكتوم مى داشت، هنگامى كه فرعون از ايمان او باخبر شد بارها او را نهى كرد، ولى اين زن با استقامت هرگز تسليم خواسته فرعون نشد.[۳]

آسیه در قرآن

در قرآن کریم دو بار از این بانو، بدون ذکر نام وی، از او یاد شده است.

  • 1- گرفتن حضرت موسی علیه السلام از نیل:

«وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لي وَ لَكَ لاتَقْتُلُوهُ عَسى أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لايَشْعُرُون »: همسر فرعون گفت: اين نور چشم من و توست. او را نكشيد شايد براى ما مفيد باشد يا اين كه او را به فرزندى قبول كنيم و آن ها نمى دانستند.[۴]

  • 2- خدا براى افرادی که ایمان آورده اند، همسر فرعون را مثل زده و می فرماید:

«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ»: و خداوند براى اهل ايمان، همسر فرعون را مثال مى زند. زمانى كه به پروردگار خويش عرض كرد: پروردگارا! خانه اى براى من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از دست فرعون و كارهايش نجات ده و نيز از دست مردم ستمكار نجاتم ده.[۵]

همسر فرعون آسيه، او از بنى اسرائيل و زنى مؤمن و مخلص بود كه خدا را در نهان عبادت مى كرد، تا وقتى كه فرعون، همسر مومن آل فرعون (همان زن مشاطه - آرایشگر -) را به قتل رسانيد و او به چشم بصيرت مشاهده كرد كه ملائكه روح او را به آسمان عروج مى دهند ولذا به يقين و اخلاصش افزوده شد و وقتى كه فرعون به نزد او آمد تا او را از عمل خود باخبر كند.

آسيه گفت: واى بر تو اى فرعون، چه چيز باعث جرأت تو بر پروردگار عزوجل شد؟! فرعون گفت: تو را چه شده، مثل اين كه همان جنونى كه به او رسيده بود، به تو نيز اصابت كرده، آسيه گفت: من مجنون نشده ام، بلكه به خداى يگانه پروردگار خود و تو و پروردگار همه جهانيان ايمان آورده ام، آن گاه فرعون مادر او را فراخواند و به او گفت: دخترت به من كافر شده، پس سوگند مى خورم اگر به معبود موسى كافر نشود، او را به قتل برسانم، لذا مادر آسيه با او خلوت كرد و از او درباره سخنان فرعون تحقيق نمود، اما او فقط گفت: من هرگز به خداى واحد كفر نمى ورزم، سپس فرعون دستور داد تا او را به چهار ميخ كشيدند و آن قدر در عذاب بود تا وقتى كه شهيد شد.

از ابن عباس نقل شده: فرعون وقتى كه ايمان آسيه برايش آشكار شد او را شكنجه كرد تا دست از ايمان بردارد، در همان حال موسى از آن جا عبور مى كرد و او را در حال شكنجه ديد، آسيه با انگشت اشاره نمود و از سختى عذاب به او شكايت كرد، موسى هم به درگاه الهى دعا كرد تا خداوند عذاب او را تخفيف دهد، از آن پس ديگر دردى از شكنجه احساس نمى كرد و در هنگام شكنجه مى گفت: حال عذاب مى خندد! شايد جاى خود را در بهشت مى بيند! سرانجام او در حال شكنجه از دنيا رفت.

گفته شده: همسر فرعون با اشعه آفتاب عذاب مى شد و وقتى كه مأموران شكنجه او را رها مى كردند ملائكه مى آمدند و روى بدنش سايه مى افكندند و جايگاهش را در بهشت به او نشان مى دادند.[۶]

آسیه در روايات

رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم آيه إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ: خداوند تو را انتخاب و تطهير نمود - را قرائت نمود و به من فرمود: اى على! بهترين زنان دو عالم چهار نفر مى باشند:

  • 2- خديجه دختر خويلد
  • 4- آسيه دختر مزاحم.[۷]

هنگامى كه حضرت خديجه رحلت نمود فاطمه عليهاالسلام كه كودكى بيش نبود دائما خود را به رسول خدا عليه السلام نزديك مى كرد و در اطراف او مى گشت و مى گفت: اى رسول خدا! مادرم كجاست؟

ولى پيامبر به او پاسخى نمى داد و فاطمه به دنبال كسى بود كه بتواند پاسخ اين سؤال را از او بگيرد، و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم نيز در فكر بود كه چه جوابى به او بدهد، در اين حال جبرئيل بر او نازل گرديده و گفت: خداوند مى فرمايد: به فاطمه سلام برسان و به او بگو كه مادرت با آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران، در خانه اى است كه در بهشت قرار دارد و ديوارهاى آن از طلا و ستون هاى آن از ياقوت سرخ است.

و فاطمه مى گفت: خدا سلام و سلامتى است، و سلام و سلامتى از او و به سوى اوست.[۸]

سه نفر حتى يك چشم بهم زدن به وحى الهى كافر نشدند مؤمن آل يسن و امام علی بن ابى طالب و آسيه همسر فرعون.[۹]

  • 4- پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اشاره به فاطمه فرمود:

آيا راضى هستى سيده زنان اين امت يا بزرگترين زنان عالم باشى؟ عرض كرد: اى پدر، مريم دختر عمران و آسيه زن فرعون چه مى شود؟ فرمود: مريم و آسيه بزرگترين زنان عصر خود بودند.[۱۰]

  • 5- پيغمبر صلی الله علیه و آله فرمود:

مردى كه بر بدخويى همسرش صبر كند؛ خداوند اجر مصائب حضرت ایوب را بوى دهد، و زنى كه بر بدخويى شوهرش شكيبايى كند؛ خداوند ثواب آسيه بدو دهد.[۱۱]

پانویس

  1. تفسير أحسن الحديث، ج 8، ص: 15.
  2. حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلداول، مقدمه، ص: 272.
  3. برگزيده تفسير نمونه، ج 5، ص: 229.
  4. سوره قصص، آیه 9.
  5. سوره تحريم، آیه 11.
  6. قصص الأنبياء (قصص قرآن)، ص: 387.
  7. زندگانى حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام (روحانى)، ص: 246.
  8. زندگانى حضرت زهرا عليهاالسلام (روحانى)، ص: 222.
  9. خصال/ترجمه فهرى، ج 1، ص: 192.
  10. الطرائف/ترجمه داود الهامى، ص: 380.
  11. مكارم الأخلاق/ترجمه ميرباقرى، ج 1، ص: 408.

منابع:

(1). تفسير أحسن الحديث، سيد على اكبر قرشى؛ تهران: بنياد بعثت، چاپ سوم، 1377 ش.

(2). حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، سيد عبدالحجت بلاغى؛ قم: انتشارات حكمت، 1386 ق.

(3). برگزيده تفسير نمونه، احمد على بابايى؛ تهران: دارالكتب الاسلاميه، چاپ سیزدهم، 1382 ش.

(4). قصص الأنبياء؛ فاطمه مشايخ ، تهران : انتشارات فرحان ، چاپ اول ، 1381 ش.

(5). زندگانى حضرت زهرا عليهاالسلام (روحانى)، محمد روحانى على آبادى؛ تهران: انتشارات مهام، چاپ اول، 1379 ش.

(6). خصال/ترجمه فهرى، سيد احمد فهرى زنجانى ؛ تهران: انتشارات علميه اسلاميه ، چاپ اول.

(7). الطرائف/ترجمه داود الهامى، داود الهامى ؛ قم: نويد اسلام ، چاپ دوم، 1374 ش .

(8). مكارم الأخلاق/ترجمه ميرباقرى، سيد ابراهيم ميرباقرى ؛ تهران: فراهانى ، چاپ دوم، 1365 ش .