ملا محمد صادق قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

مرحوم حاج ملا محمد صادق قمی یکی از بزرگان علما و مجتهدین به نام قرن سیزدهم در حدود سال ۱۲۲۲ قمری در شهرستان قم زاده شد. وی در اصول فقهی و احادیث معصومین، ادبیات عرب و عجم مهارت داشت. در عصر حاج ملا صادق مدارس و مساجد و محافل مذهبی رونق گرفت. او در تربیت و تدریس فضلا کوشش می فرمود و عمر خویش را وقف به مردم و مذهب فرمود.

Sadegh ghomi.jpg
نام کامل ملا محمدصادق قمی
زادروز 1242 قمری
زادگاه قم
وفات 1298 قمری
مدفن قم

Line.png

اساتید

شیخ محمدحسن نجفی، شیخ محمدتقی اصفهانی،...

شاگردان

محمد قزوینی، میرزا ابوالحسن قمی،...



فعالیت‌های علمی

در جوانی پس از پیمودن مقدمات علوم در حدود ۱۲۴۲ قمری عازم اصفهان شد و در جمله افاضل دانشجویان مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی اصفهانی صاحب هدایة المسترشدین قرار گرفت و پس از مدتی از آنجا عازم نجف اشرف گردید و سالها از کرسی درس مرحوم نجفی (صاحب جواهر) استفاده می کرد و خود پس از بحث و تحقیق به مقام اجتهاد و استادی رسید و به زادگاه خویش مراجعت نمود.

ملا محمد صادق حدود چهل سال در جمله اساتید معروف قم معاصر با مرحوم حاج سید جواد بود و این دو بزرگوار در خدمت به مردم و فضلا جدیت می نمودند. مآثر و آثار، معظم له را در جمله مجتهدین بزرگ مکتب یاد آور شده و بخشی از مقامات علمی و زهد و تقوی او را متذکر است.

عالمان بسیاری از محضر مرحوم حاج ملا صادق بهره بردند، که متأسفانه نام آن ها در هاله ای از ابهام باقی مانده است. صاحب طبقات اعلام الشیعه درباره شاگردان مرحوم حاجی می نویسد: از محضر درس مرحوم حاجی ده‌ها مرد فاضل و علمای اعلام استفاده کرده و به درجات عالی علمی رسیدند. شاخص‌ترین شاگردان ملاصادق عبارتند از: مرحوم محمد قزوینی که مرد بسیار متقی، متدین و باورع بود؛ و دیگری حاجی میرزا ابوالحسن، فرزند برومند ملا محمدصادق.

به نوشته استاد سید حسین مدرس طباطبایی «مرحوم حاجی کتابخانه ای مهم نیز داشته که پس از مرگ او متفرق شده و از خاندانش بیرون رفته و در این میان، نوشته های او نیز ناشناخته مانده است. برخی از کتاب های کتابخانه او را در قم دیده ام که وی به خط خویش بر آن ها حواشی و تعلیقات نگاشته است.»

فعالیت‌های سیاسی

  • مبارزه با مکاتب انحرافی: در عصر ملا محمدصادق تلاش‌های فرقه ضاله بابیت، رونق گرفته بود. وی به شدت با این فرقه مبارزه نمود و همواره آن ها را ملحد و گمراه معرفی می فرمود.
  • اعتراض به حکومت: از مرحوم حاجی، نامه‌ای اعتراض آمیز و تند در شکوه از مظالم و تجاوزات وزرا و عمال حکومت قاجار، خطاب به ناصرالدین شاه وجود دارد. وی این نامه را در سال ۱۲۹۲ ق. در حدود هفتاد سالگی در سفر به تهران و پس از دیدار با شاه نوشته و در ضمن اگر چه وی کوشیده است در این نامه با خوش آمدگویی به شاه از خشونت نامه بکاهد در عین حال، این مکتوب گویای دلیری قابل تحسین، موقعیت اجتماعی و نفوذ و اقتدار اوست. حاجی در این نامه، از تجاوزات مقرالخاقان، حاجی میرزا نصرالله (احتمالاً مستوفی گرگانی، ممیز مالیات دیوانی) و دیگر کارگزاران حکومت، اظهار تعجب نموده است. او می نویسد: «اگر بعد از قرنی یک نفر پیدا شود که در احقاق حق و رفع ظلم، سیف قاطع باشد، او را به فساد عقیده نسبت می دهند». وی می نویسد: «مأموران دولت، خانه و هستی رعایای بیچاره را غارت می کنند و کسی نیست به داد مردم برسد، و از آه مظلومان باید ترسید. یا این که اگر از وزیر و امیری به شخص شاه شکایت شود، رسیدگی به شکایت، به همان وزیر و امیر واگذار می شود، معلوم نیست سرانجام کار مملکت با این بساط به کجا خواهد کشید؟».

در نظر بزرگان

  • مرحوم میرزا علی اکبر فیض می گوید: «وی جامع علوم و بارع فنون بوده، چنان که در هر یک از فنون کمال و رسوم فضل و افضال مقامی رفیع داشت. ... و قریب چهل سال در این سرزمین (قم) به خدمات شرعی مشغول بود».
  • ناصر الشریعة می نویسد: «... جنابش، در تبحر علوم خاصه ادبیات در عصر خود ممتاز بود و همچنین در کثرت حفظ و حافظه، چنانکه اغلب مقامات حریری را محفوظ بوده و در سجلات خود به مناسبت می نگاشته است».
  • محمّدتقی بیک ارباب ـ والد مرحوم آیت الله حاج میرزا محمّد قمی ـ هم می نویسد: «از علمای اعلام نافد الحکم جناب شریعت مآب مجتهدالزمان حاجی ملا محمّد صادق، سلّمه الله، می باشد که مستجمع جمیع صفات است، خصوصاً در منبر و موعظه، سبق از هم گنان برده است. مجلس وعظ ایشان بر سایر علما امتیاز دارد.»
  • آقا بزرگ تهرانی، نویسنده کتاب طبقات اعلام الشیعه از حاجی ملا صادق چنین تعبیر می کند: «فقیه کبیر و عالم جلیل. وی در همه علوم عصر خود، به درجات والای علمی رسیده بود، چنان که سرآمد عالمان عصر خود بشمار می رفت.»

کرامات ایشان

حاجی ملاصادق دارای مقامات عرفانی و معنوی بالایی بود. در این رابطه، حکایت‌های متواتری نقل گردیده که به چند نمونه آن اشاره می شود:

۱- نماز باران:

مردم قم در یکی از سال‌های خشکسالی که زراعت ها در شرف تباهی بود از حاجی درخواست کردند که نماز باران (استسقا) بخواند. حاجی دستور داد مردم سه روز، روزه بگیرند و در روز سوم، حاضر شوند. وی در آن روز از حاضران که بالغ بر هزاران نفر بودند خواست که همگی پای برهنه و با تحت الحنک گشاده، به حال تضرع و خشوع به طرف بیرون شهر برای نماز بروند. محلی که میان پل قدیمی و امامزاده خاک فرج واقع است برای نماز انتخاب کردند. ایشان از زنانی که بچه شیرخوار داشتند و در مراسم شرکت کرده بودند، می خواهد که بچه‌های خود را شیر ندهند و از آغوش خود جدا کنند. به این ترتیب، آن بیابان، یک پارچه آکنده از ضجه، زاری و همهمه مؤمنان و شیون بچه‌های دور از آغوش مادران بود. در این حال حاجی با کمال خشوع، دست به دعا برمی‌دارد و از مکبر می خواهد تا به طرف قبله، «الله اکبر» و در جهت مخالف آن «لا اله الا الله» و به جانب راست «سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اکبر» و به جانب چپ، «لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم» بگوید.

به تواتر و از افراد مورد اعتماد حاضر در مراسم نماز، نقل شده است، در حالی که مکبر این اذکار را می گفت بی درنگ، ابر از افق آن جانب بالا آمد تا در میان آسمان، ابر، از هر چهار طرف به هم رسید و رعد و برق، از نزول باران حکایت می کرد. حاجی فرمود: زودتر نماز بگذاریم که آسمان مجال نخواهد داد. با این که نماز باران را به سادگی برگزار کردند همه نمازگزاران از باران خیس شدند.

۲- چشم حقیقت بین:

حجة الاسلام دکتر علی‌اکبر صادقی از نوادگان ملا صادق به نقل از پدرش آیت الله میرزا مصطفی صادقی آورده است: سالی در قم بیماری وبا شایع شد و گروه گروه مردم شهر را به دیار دیگر می فرستاد. روزی از همان روزها، مردی خدمت حاجی ملا صادق برای جماعت مغرب و عشاء شرفیاب شده بود. حاجی از او در مورد کسانی که از بیماری «وبا» مرده اند، پرسش نمود و نامبرده گفت: فلان شخص هم در محله باغ پنبه وبا گرفته و وفات کرده است. حاجی لحظه‌ای به فکر فرورفت و پس از آن گفت: آن کس که می گویی، نمرده است. آن مرد اصرار می کند که خودم تخته تابوت و جمعیت را در برابر خانه آن آقا دیدم. حاجی باز تکرار کرد که اشتباه می کنی، ایشان نمرده و از فردا نیز، دیگر در شهر هیچ کس به بیماری وبا نخواهد مرد. بعد معلوم شد که آن آقا دچار اسهال و استفراغ شده بود و اطرافیان به گمان این که وبا گرفته و بزودی خواهد مرد، مقدمات کفن و دفن و تجهیز او را آماده کرده بودند. بعد از آن روز، بیماری وبا از قم رخت بست و حاجی به همین مناسبت به خواص خود می گفت: من دفتر حیات و ممات، پیش چشمم گشوده است و از مرده‌ها و زنده‌ها می توانم آگاه باشم.

۳- حکایتی دیگر:

دکتر صادقی از پدرش نقل می کند که مردی سالخورده همه روزه از محله دوردستی در قم، به محله حاجی می آمد و دستگیره در خانه حاجی را می بوسید. از او می پرسند، چرا به این کار مداومت می کند. وی گفت: روزی با عیالم که از او صاحب چند دختر شده بودم، نزاع کردم و با کج خلقی او را ترک کردم و برای نماز، به مسجد حاجی رفتم. حاجی به طور خصوصی به من فرمود: چرا با عیالت بدرفتاری می کنی، او چه گناهی دارد، زن خوبی است، نباید با خواست خداوند جدال کنی، اکنون برو و با عیالت صلح کن. همین امشب، نطفه فرزند پسری از تو در وی بسته می شود، اسم او را محمد بگذار! چنین شد که پسرم با دعای مرحوم حاجی به دنیا آمد. هیچ کس در آن روز از دعوا و تندی من با عیالم خبر نداشت.

وفات

سرانجام آن فقیه بزرگ قم، در ماه شوال المکرم ۱۲۹۸ قمری درگذشت و پیکر پاکش در قبرستان شیخان، نزدیک مضجع شریف زکریا بن ادریس اشعری قمی، به خاک سپرده شد.

منابع

  • ستارگان حرم، علیرضا فیضی، جلد ۱۹، صفحه ۲۳۲-۲۵۴.
  • سایت شعائر.
  • فرهیختگان تمدن شیعی.