محمد بن ابی عمیر
«محمد بن ابىعُمَیر» از محدثان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری و از اصحاب و راویان موثق سه امام معصوم (امام صادق، امام کاظم و امام رضا علیهمالسلام) بود.[۱] او از جمله اصحاب اجماع و از فقیهان عصر خویش بود که علاوه بر فقه شیعه، در فقه اهل سنت نیز مهارت داشت.[۲]
نام کامل | محمد بن ابىعمیر |
زادروز | قرن دوم هجری |
زادگاه | بغداد |
وفات | ۲۱۷ قمری |
اساتید |
ابان بن عثمان، عبدالرحمان بن حجاج، عبدالله بن مسکان، عبدالله بن مغیره، هشام بن سالم،... |
شاگردان |
ابراهیم بن هاشم قمی، احمد بن محمد بن عیسى، فضل بن شاذان، صفوان بن یحیى، حسن بن محبوب،... |
آثار |
کتاب التوحید، الکفر و الایمان، کتاب الامامه، الاحتجاج فى امامة امیرالمؤمنین، کلامه مع الخوارج، الرد على اهل القدر والجبر، اختلاف الحدیث،... |
محتویات
ولادت و نسب
سال تولد محمد بن ابىعمیر در تاریخ درج نشده است. احتمالا او بین سالهاى ۱۲۵ تا ۱۳۵ هـ.ق چشم به جهان گشوده است.[۳] او بغدادى الاصل و ساکن بغداد بود.[۴] پدرش، زیاد بن عیسى و کنیهاش، «ابا احمد است».[۵]
محمد بن ابىعمیر چون همپیمان «مهلب بن ابىصفره» از قبیله ازد بود، مشهور به «ازدى» است.[۶] جاحظ در کتاب «مفاخرات» میگوید: از ویژگىها و صفاتى که براى او ذکر گردیده است، برمىآید که از اعراب قحطانى باشد؛[۷] زیرا آنان صاحب تمدن و فرهنگى غنى بودند.
صحابى معصومین علیهمالسلام
اگرچه محمد بن ابىعمیر در عصر چهار امام میزیست، اما از اصحاب سه امام یعنی امام صادق، امام کاظم و امام رضا (علیهمالسلام) شمرده میشود. مورخان ـ با وجود این که وفات محمد بن ابىعمیر در عصر امامت امام جواد علیه السلام بود ـ در مورد این که او از اصحاب امام جواد علیه السلام نیز بوده یا نه، حرفى نزدهاند؛ تنها شیخ طوسى در بعضى نسخههاى کتاب فهرست او را از اصحاب امام جواد علیه السلام میداند. نجاشى او را از اصحاب دو امام: امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام شمرده است.[۸]
اساتید و شاگردان
محمد بن ابىعمیر از محضر قریب به ۱۰۰ استاد استفاده کرد، اساتیدى چون:
- ابان بن عثمان الاحمر،
- عبدالرحمان بن حجاج،
- مفضل بن مزید،
- عبدالله بن مسکان،
- عبدالله بن مغیره،
- هشام بن سالم،
- عبدالله بن سنان.[۹]
همچنین از حضور محمد بن ابىعمیر بیش از ۷۰ محدث بهره بردند، که برخی از ایشان عبارتند از:
- ابراهیم بن هاشم قمی، که از او ۲۹۲۱ روایت نقل کرده است.
- احمد بن محمد بن عیسى،
- فضل بن شاذان،
- صفوان بن یحیى،
- حسن بن محبوب.[۱۰]
از دیدگاه عالمان
- احمد بن علی نجاشی در مورد ابن ابی عمیر میگوید: «جلیل القدر، عظیم المنزلة عندنا و عندالمخالفین». او قدر و منزلتی بزرگ نزد ما و مخالفین ما دارد.
- شیخ طوسى میگوید: او متقىترین، عابدترین و معتبرترین افراد است.
- ابوعمرو کشی میگوید: او از کسانى است که اصحاب و علما آن چه از او رسیده است، را صحیح میدانند و همه به فقیه بودن و عالم بودنش اقرار دارند.[۱۱]
- شیخ عباس قمى میگوید: او در منظر شیعه و سنى مطمئنترین افراد است.[۱۲]
- بنابر روایتى از ابوعمرو، محمد بن ابىعمیر، فقیهتر و صالحتر و فاضلتر از یونس بن عبدالرحمان (راوى مشهور) است.[۱۳]
ویژگیهاى علمی و اخلاقی
الگوى عبادت:
ابافضل محمد بن شاذان نقل میکند: وارد عراق شدم، دیدم شخصى به همراهش میگفت: تو زندگى دارى، زن و بچهدارى، به دنبال کسب برو و کمتر عبادت کن. اگر بخواهى همین طور ادامه دهى و سر بر سجدههاى طولانى بگذارى، چشمانت کور خواهد شد. همراهش در جواب گفت: اگر بنابراین بود که با سجدههاى طولانى چشمانم نابینا شود، تا به حال باید چشمان ابن ابىعمیر که بعد از نماز صبح به سجده شکر میرود و هنگام زوال ظهر سر از سجده برمیدارد، کور میشد.[۱۴]
و نیز نقل میکند: با پدرم به دیدار ابن ابىعمیر رفتیم، دیدم شخصى در بالاخانه نشسته است و اطرافش بزرگانى هستند که او را تعظیم و تجلیل میکنند. گفتم: پدر! این کیست؟ گفت: ابن ابىعمیر. گفتم: همان مرد صالح و عابد؟ گفت: بله.[۱۵] همین دو حدیث نشان میدهد که او تا چه حدى، در عبادت الگوى دیگران بود.
زاهد متقى:
محمد بن ابىعمیر که شغلش پارچهفروشى و فردى سرمایهدار بود؛[۱۶] با آن که در اجتماع، فعالیت مستمر داشت، فردى زاهد و متقى و بىاعتنا به زخارف دنیا بود.
شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه نقل کرده است: ابن ابىعمیر پارچهفروش پردرآمدى بود. او به شخصى که نیازمند بود، هزار درهم قرض داد. بعدها ورشکست و فقیر شد. وقتى آن شخص نیازمند آگاه شد که ابن ابىعمیر فقیر شده است، خانه مسکونى خود را به بهاى هزار درهم فروخت و به سوى خانه ابن ابىعمیر حرکت کرد. محمد درب را گشود، گفت: این چیست؟ مرد نیازمند گفت: پولى را که از تو قرض گرفته بودم، آوردهام ادا کنم. محمد گفت: به تو ارث رسیده؟ مرد گفت: نه. کسى به تو بخشیده؟ نه. قطعه زمینى زراعتى را فروختهاى؟ نه. پس از کجا آوردهاى؟ خانه مسکونى خود را فروختم تا قرضم را بدهم. محمد بن ابىعمیر به نقل از ذریح المحاربى گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ کس به خاطر قرضى که دارد، نباید از خانهاش خارج شود و خانهاش را بفروشد. به خدا قسم که محتاج یک درهم هستم، اما از این پول حتى یک درهم وارد خانهام نمیکنم.[۱۷]
اسوه مقاومت:
عصر امام کاظم علیه السلام عصر خفقان، ظلم و جور دستگاه حکومتى بود و شیعیان مجبور به مخفى کردن مذهب خود بودند. محمد بن ابىعمیر از شخصیت هاى بارز علمی-اخلاقى آن زمان بود که مورد احترام مخالفان نیز بود و شیعیان را هم میشناخت. انقلابیون را با بهانههاى مختلف به زندان میبردند تا اسامی شیعیان و اصحاب اهل بیت علیهمالسلام را بگویند. او در زمان حکومت هارون ۴ سال[۱۸] و در عصر مأمون نیز ۴ سال به زندان افتاد.
ابراهیم بن داحه نقل میکند: ابن ابى عمیر را در عصر هارون الرشید به زندان بردند. وقتى از علت حبس او سوال شد گفتند: او را به دلیل نپذیرفتن قضاوت حبس کردیم. ابن ابى عمیر میگوید: مرا ۱۰۰ ضربه شلاق زدند تا محل شیعیان و اسامی آنها را بگویم. ابتدا امتناع کردم، اما از شدت درد، نزدیک بود لب گشایم که صداى محمد بن یونس را شنیدم که میگفت: ابن ابىعمیر! تقوا پیشه کن و منزلگاه خود را نزد خدا به یادآور. پس صبر کردم تا فرج حاصل شد.[۱۹] بعد از شهادت امام رضا علیه السلام ـ در عصر خلافت مأمون ـ باز هم او را به زندان بردند و وقتى علتش سوال شد، همان بهانه (قبول نکردن قضاوت) را آوردند. در مدت حبس نیز از آزار و اذیت در امان نماند و اموالش نیز به نفع حکومت جور، مصادره شد.[۲۰] او علىرغم همه فشارها و سختىها، هیچگاه حاضر به همکارى و افشاى اسامی شیعیان نشد.
عالم ربانى:
غیر از آثار گرانبهاى محمد بن ابىعمیر که دلالت بر مکانت بلند علمی او دارد، نشانههاى دیگرى نیز این مطلب را تأیید میکند. او با هشام بن سالم و هشام بن حکم دو صحابى بزرگ امام صادق علیه السلام مراوده و مجالستهاى زیادى داشت. روزى هشام بن سالم و هشام بن حکم خواستند در مورد مسائل علم کلام با هم مناظره کنند؛ هشام بن سالم حضور محمد بن ابىعمیر را به عنوان نفر سوم در مناظره شرط کرد، که اوج مقام علمی او را نشان میدهد. او از اصحاب اجماع است، یعنى از نزدیکان ائمه و کسانى که همه، آنها را قبول دارند.[۲۱]
آثار و تألیفات
بنابر نقل ابن بطه، محمد بن ابىعمیر ۹۴ کتاب در حوزه عقاید و حدیث تألیف کرد.[۲۲] او علاوه بر این تألیفات، نام ۱۰۰ نفر از محدثان که از امام صادق علیه السلام حدیث نقل کردند، را با نام کتبشان حفظ داشت.[۲۳]
متأسفانه آثار گرانبهاى او در حین مبارزات از بین رفت. خواهرانش: سعیده و منّه نیز محدث بودند و براى زنان احکام میگفتند. ابن ابىعمیر وقتى در عصر مأمون به زندان افتاد، کتابهایش را به یکى از خواهران سپرد و به زندان رفت. خواهرش از ترس این که مبادا آثار او بدست مأموران حکومت بیفتد، کتب او را زیر خاک دفن کرد. محمد بعد از ۴ سال حبس، وقتى به سراغ کتابها آمد، دید تمام کتابهایش از بین رفته است. از آن به بعد، احادیث را یا از آثارى که در دست مردم داشت میخواند، یا از حفظ میگفت. لذا برخى روایات او بدون سند یا ناقص السند است، اما اکثر علما آنها را قبول دارند و به آن عمل میکنند.[۲۴]
از جمله آثار ارزشمند محمد بن ابىعمیر عبارتند از:
- کتاب الاستطاعه؛
- کتاب الحج؛
- فضائل الحج؛
- مناسک الحج؛
- الصلوة؛
- الصیام؛
- المتعه؛
- النکاح؛
- الطلاق؛
- التوحید؛
- الکفر و الایمان؛
- الامامه؛
- الاحتجاج فى امامة امیرالمؤمنین علیه السلام؛
- کلامه مع الخوارج؛
- النوادر الکبیر الحسن؛
- کتاب البداء؛
- الرد على اهل القدر والجبر؛
- الانفال؛
- الافاعیل؛
- المغازى؛
- المعارف؛
- الیوم و اللیله؛
- الملاحم؛
- مسائله عن على بن موسى الرضا علیه السلام؛
- اختلاف الحدیث.[۲۵]
نمونهای از احادیث
- محمد بن ابىعمیر از سماعة بن مهران نقل میکند که امام صادق علیه السلام در مورد قول خدا: «...أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ...»[۲۶]، فرمود: مراد از «أوفوا بعهدى» ولایت امیرمومنان علیه السلام است و مراد از «أوفِ بعهدکم» بهشت است؛ یعنى کسى که به عهد خدا وفا کند و ولایت امام على علیه السلام را بر گردن بگیرد، خدا هم به عهدش وفا میکند و بهشت را به او خواهد داد.[۲۷]
- ابن ابىعمیر از ابان بن عثمان نقل میکند که امام صادق علیه السلام در جواب مردى که گفت: مرا موعظه کن، فرمود: اگر خدا کفایت رزق ما را به عهده گرفته است، پس تلاش بیش از حد براى چیست؟ اگر رزق تقسیم شده و براى هر فردى مشخص است، پس حرص براى چیست؟ اگر حساب و قیامت حق است، پس جمع کردن مال دنیا چرا؟ اگر عوض و جبران کردن از طرف خداست، پس بخل چرا؟ و اگر عقوبت از آتش حتمی است، پس گناه چرا؟ اگر مرگ یقینى است، شادمانى چرا؟ اگر همه در پیشگاه خدا حاضریم، مکر و حیله چرا؟ اگر عبور از پل صراط حق است، پس عجب چرا؟ اگر هر کارى که اتفاق میافتد، حکمتى دارد، پس حزن و اندوه چرا؟ اگر دنیا فانى و نابود شدنى است، پس راحت زیستن چرا؟[۲۸]
- عن محمد بن ابىعمیر... سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول: ثلاثه لا عُذرَ لأحد فیها، أدإ الأمانه الى البَرّ والفاجر... محمد بن ابىعمیر میگوید: با چند واسطه شنیدم که امام صادق علیه السلام فرمود: در سه چیز براى هیچ کس عذرى نیست: اداى امانت؛ چه امانت دهنده خوب باشد، چه انسانى فاجر باشد. وفاى به عهد؛ چه عهدتان با آدم خوبى باشد، چه بد. نیکى به پدر و مادر؛ چه آن دو انسان خوب باشند و چه بد.[۲۹]
وفات
محمد بن ابىعمیر عاقبت بعد از عمرى تلاش و مقاومت خستگىناپذیر در راه نشر فرهنگ آل محمد صلی الله علیه وآله، در سال ۲۱۷ قمری - عصر امام جواد علیهالسلام - چشم از جهان فروبست.[۳۰]
پانویس
- ↑ تنقیح المقال فى احوال الرجال، ج ۲، ص ۶۳؛ جامع الرواه، اردبیلى، ج ۲، ص ۵۰.
- ↑ فهرست، شیخ طوسى، ص ۱۴۲.
- ↑ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۶۴.
- ↑ رجال، نجاشى، ص ۳۲۶ـ۳۲۷.
- ↑ رجال، نجاشى، ص ۳۲۶؛ رجال شیخ طوسى، ص ۳۸۸.
- ↑ همان؛ رجال علامه حلى، ص ۱۴۰.
- ↑ فهرست، شیخ طوسى، ص ۱۴۲.
- ↑ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۶۴.
- ↑ مشایخ الثقات، ج ۱، ص ۳۱.
- ↑ همان.
- ↑ رجال، علامه حلى، ص ۱۴۱.
- ↑ هدیه الاحباب، شیخ عباسى قمى، ص ۵۴.
- ↑ مجمع الرجال، قهپائى، ج ۵، ص ۱۲۰.
- ↑ همان؛ رجال کشى، ص ۵۹۱.
- ↑ مجمع الرجال، قهپائى، ج ۵، ص ۱۲۰.
- ↑ همان، نجاشى، ص ۳۲۷.
- ↑ هدیه الاحباب، ص ۵۴.
- ↑ لغتنامه دهخدا، واژه ابن ابىعمیر.
- ↑ رجال، نجاشى، ص ۳۲۶؛ اختیار معرفه الرجال، ص ۵۹۲.
- ↑ مجمع الرجال، قهپائى، ج ۵، ص ۱۲۱.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج ۱۴، ص ۲۸۳ و ۲۸۴.
- ↑ فهرست، شیخ طوسى، ص ۱۴۲.
- ↑ همان؛ رجال نجاشى، ص ۳۲۶.
- ↑ رجال، نجاشى، ص ۷-۳۲۶.
- ↑ رجال نجاشى، ص ۳۲۷؛ فهرست شیخ طوسى، ص ۱۴۲؛ رجال کشى، ص ۵۹۲؛ رجال علامه حلى، ص ۱۴۲.
- ↑ سوره بقره، 40.
- ↑ کافى، ج ۱، ص ۴۳۱.
- ↑ خصال صدوق، ج ۲، ص ۴۵۰.
- ↑ کافى، ج ۵، ص ۱۳۲.
- ↑ رجال، نجاشى، ص ۳۲۶؛ فهرست، ص ۱۴۲. تنقیح المقال، ج ۲، ص ۵۰.
منابع
- "محمد بن ابىعمیر"، فرهنگ كوثر، مهدى احمدى، شماره 47، بهمن 1379.