ملا فتحعلی سلطان آبادی

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از سلطان آبادی)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

ملا فتحعلى سلطان آبادى (۱۲۴۰-۱۳۱۸ ق) از علما و عرفای بزرگ شیعه در قرن ۱۴ قمری و از شاگردان میرزاى شیرازى بود. این عالم ربانی و صاحب کرامات با اینکه مربى اخلاق و استاد معرفت بود، از خدمت به مردم و اهتمام به مسائل اجتماعى و توجه به آبادانى غافل نبود.

۲۳۰px
نام کامل ملا فتحعلى سلطان آبادى
زادروز ۱۲۴۰ قمری
زادگاه اراک
وفات ۱۳۱۸ قمری
مدفن نجف، حرم امیرالمؤمنین علیه السلام

Line.png

اساتید

صاحب جواهر، شیخ مرتضى انصارى، میرزا محمدحسن شیرازی، سید محمد سلطان آبادى،...

شاگردان

میرزا حسین نورى، سید احمد کربلائى طهرانى، سید اسماعیل صدر، میرزا محمدحسین نائینى، شیخ عبدالکریم حائرى،...


تحصیل و اساتید

مولى فتحعلى فرزند حسن سلطان آبادى در سال ۱۲۴۰ هـ.ق. در سلطان آباد اراک به دنیا آمد. دروس مقدماتى را در ایران فراگرفت و براى تکمیل دانش به نجف مهاجرت کرد. نخست به محضر صاحب جواهر شتافت و بعد از وفات وى از حضور شیخ مرتضى انصارى و حاج ملاعلى طبیب رازى استفاده کرد. او از مشایخ سلوک بود و از مفاخر عالم عرفان و جامع بین ظاهر و باطن شمرده مى شد.

از دیگر اساتید عرفانی وی، سید محمد سلطان آبادى، از علماى عارف و اساتید اخلاق بود. آخوند از این استاد اخلاق و عرفان همواره ستایش مى کرد و از اندوخته هاى ارزشمندى که نزد آن اسوه فضیلت فراگرفته بود، سخن مى گفت.

سلطان آبادى در ادامه با میرزاى شیرازى آشنا شد و اندوخته هاى علمى اش را کامل کرد.[۱] میرزاى شیرازى در سال ۱۲۸۸ هـ.ق همراه با عده اى از شاگردان ممتازش از جمله ملا فتحعلى از نجف اشرف به سامراء هجرت کرد. ملا فتحعلى در سامرا اقامت گزید و خیلى مورد توجه استاد قرار گرفت تا جایى که به نیابت از وى اقامه جماعت مى کرد و بارها استادش به او اقتداء مى نمود. بعداز رحلت میرزاى شیرازى، ملافتحعلى به کربلا آمد و تا آخر عمر در آنجا ماندگار شد.[۲]

تدریس و شاگردان

شخصیت هاى نامدارى در مکتب تربیتى ملافتحعلى به مقامات عالیه رسیدند یا از رهنمودهاى وى تأثیر پذیرفتند که فهرست نام برخى از آنان به قرار زیر است:

  • میرزا حسین نورى: صاحب مستدرک الوسائل است. در کتاب هاى دارالسلام و کلمه طیبه از استادش به نیکى تمام یاد کرده و کراماتى را نقل نموده است.
  • سید ابوالقاسم دهکردى اصفهانى: صاحب منبر الوسیله.[۳]
  • سید احمد کربلائى طهرانى معروف به بکّاء واحدالعین.
  • حاج شیخ احمد قدوسى نهاوند: پدر آیت الله شهید على قدوسى است.
  • سید اسدالله بن سید محمدباقر موسوى قزوینى اصفهانى: وى داراى تصنیفاتى از جمله «التقریرات الفقهیه» مى باشد. بقیه آثار خود را در راستاى تهذیب نفس و مبارزه با عُجب و خودبینى یا به عللى دیگر با اشاره استادش به آب انداخت.
  • سید اسماعیل بن سید صدرالدین عاملى: از اصحاب خاص و محرمان راز استاد بود.
  • شیخ حسن کربلائى: صاحب رساله «وقعه دخانیه» که توسط آقاى رسول جعفریان تجدید چاپ شده است.
  • شیخ مولى حسنعلى طهرانى خراسانى: از علماى بزرگ و پیشتازان اهل سلوک در عصر خود بود.
  • میرزا محمدحسین نائینى: صاحب «تنبیه الملة» و معروف به میرزاى نائینى.
  • میرزا حسن خان بن حیدر قلى خان قاجار: در علوم غریبه و ریاضات شرعیه به مقاماتى دست یافته بود و هیچ یک از فضائل خود را علنى نکرد.
  • سید عبدالحسین شرف الدین عاملى: صاحب کتاب «المراجعات» و «النص والاجتهاد».
  • شیخ عبدالکریم حائرى یزدى: مؤسس حوزه علمیه قم.
  • شیخ عبدالنبى نورى طهرانى.
  • شیخ على محمد نجف آبادى: حکیم گمنامى که به مقامات عالیه معنوى و علمى دست یافت.
  • شیخ فضل الله نورى: ملافتحعلى شهادت آن رادمرد اندیشه و جهاد را پیش بینى کرده بود.
  • سید کمال الدین (میرزا آقا ابن محمدبن على رضوى خراسانى) مشهور به دولت آبادى: اجازه نقل صحیفه سجادیه و دعاهاى ماثوره را از ملافتحعلى دریافته بود.
  • میرزا محمدبن رجبعلى طهرانى عسکرى: صاحب مستدرک بحار و پدر علامه سید مرتضى عسکرى است.
  • میرزا محمدتقى شیرازى معروف به میرزاى دوم.
  • سید محمدرضا یثربى پشت مشهدى کاشانى: همراه حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى در کربلا به نماز آخوند ملافتحعلى همواره حضور مى یافت.
  • شیخ محمدرضا بن شیخ على بن الحسین بن نقى نائینى: از اصحاب آخوند بود و افتخار دامادى اش را نیز داشت. شیخ محمدرضا مردى زاهد، پاکیزه نفس، خوش خلق بود و از بزرگانى همچون سید احمد کربلائى و شیخ محمد بهارى روایت کرد.
  • میرزا مهدى سلطان آبادى: از نیکان روزگار و از بندگان صالح و برگزیده الهى بود که از مناصب دولتى کناره گرفت و سالها مجاور قبر امیرمؤمنان (علیه السلام) شد.
  • سید یحیى امامزاده قاسمى: عالمى پارسا بود. وى به حلقه تربیتى مولى فتحعلى سلطان آبادى پیوسته و بعد از تکمیل مراحل عالى علمى و اخلاقى به ایران بازگشت.[۴]

آثار عمرانى و اجتماعى

آیت الله سلطان آبادى با اینکه مربى شایسته اخلاق و استاد معرفت بود، از خدمت به مردم و اهتمام به مسائل اجتماعى و توجه به آبادى و آبادانى غافل نبود. برخى از آثار او در اراک عبارتند از:

  • احداث و توسعه مساجد متعدد.
  • احداث و توسعه آب انبارهایى در اراک، قم و کوى دروازه رازان.
  • ترویج و تشویق مردم به زیارت امامزاده محمد عابد در دو فرسخى اراک. او به این امامزاده اعتقاد خاصى داشت و بارها به زوار امام حسین(علیه السلام) که به ایران برمى گشتند مى گفت: هر کس به نیابت من آن امامزاده واجب التعظیم را زیارت کند، من در کربلا امام حسین(علیه السلام) را به نیابت از او زیارت مى کنم. برخى گفته اند آخوند هرچه داشت از الطاف این بزرگوار بود.[۵] ترغیب آخوند به زیارت آن امامزاده موجب آبادانى و رونق آن بقعه مبارکه گردید.

ویژگیهاى علمی و اخلاقی

  • در پرتو عنایت امام زمان: آیت الله اراکى در خاطرات خود مى گوید: «شیخ ابراهیم مازندرانى که خود از توفیق یافتگان به مراحل عالى عرفان و معنویت است، مى گوید: در عالم مکاشفه، مجلسى را مشاهده کردم که در آن بزرگانى همانند میرزاى شیرازى، حاجى نورى و جناب آخوند ملافتحعلى در حضور حضرت حجت(علیه السلام) نشسته اند و این جلسه در بالاخانه میرزاى شیرازى بود. امام به همه این بزرگمردان عنایت داشت، اما در میان این سه نفر به حاجى نورى بیش از آن دو بزرگوار توجه و عنایت داشت و تعظیم او نیز از آن حضرت بیش از دیگران بود.»[۶]
  • آگاهى به معانى و تفسیر قرآن: سلطان آبادى در تفسیر قرآن تبحر خاصى داشت. گاهى براى برخى آیات معانى متعددى بیان مى کرد که علماى ممتاز آن را تفسیر تازه مى دانستند. آیت الله سید محسن حکیم می نویسد: «یکى از بزرگان[۷] مى گوید: روزى به منزل آخوند ملافتحعلى سلطان آبادى رفته بودم. آن روز علماى بزرگى همچون سید اسماعیل صدر، حاجى نورى صاحب مستدرک، سید حسن صدر نیز با من همراه بودند. آخوند آیه «وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ...» (آل عمران، ۷) را تلاوت کرده و آنگاه به شرح و تفسیر آن پرداخت. حاضرین گفتند قبل از توضیحات شما ما این معنى را درک نکرده بودیم. آنان روز دوم نیز در جلسه قرآن آخوند حضور یافتند و ایشان تفسیر تازه اى براى آنان بیان کرد. بزرگان حاضر باز هم از اینکه چنین تفسیرى را تا بحال نشنیده اند، تعحب کرده و شگفت زده شدند. روز سوم نیز به مجلس تفسیر آخوند آمدند و سخن تازه اى در تفسیر آیه استماع کردند. تا سى روز مى آمدند و معناى جدیدى براى آیه یاد مى گرفتند که قبلا نمى دانستند.»[۸]
  • مورد تکریم بزرگان و مراجع: آن گرامى چنان جایگاهى نزد بزرگان داشت که مراجع بلند آوازه نهایت تکریم را از وى به عمل مى آوردند. شیخ عبدالکریم حائرى یزدى مى گوید: «به هنگام جوانى روزى در جلسه اى با حضور عده اى از علما که در میان آنان آقا میرزا محمدتقى شیرازى و آقا شیخ فضل الله نورى نیز دیده مى شد، نشسته بودیم. در آن هنگام پیرمردى ژولیده، لاغر اندام که دستمال مانندى به سر بسته و عبائى وصله دار بر دوش گرفته بود، درنهایت سادگى به آن جلسه داخل شد. میرزا محمدتقى شیرازى فوراً بلند شده و با احترام تمام آن پیرمرد را به حضور جمع آورده و نزد خویش بنشاند. او با اشاره به آقا شیخ فضل الله، از میرزا پرسید: ایشان کیست؟ میرزا گفت: ایشان آقا شیخ فضل الله نورى است و او را کاملا معرفى کرد. پیرمرد روشن ضمیر گفت: چند سال بعد شیخ فضل الله نامى را در تهران بر دار مى کشند، او تو نباشى؟! سپس نام مرا از میرزا پرسید: میرزا گفت: او آقا شیخ عبدالکریم یزدى است و از فضلا است. مسئله اى از من پرسید و من چون پاسخ آن را خیلى واضح و پیش پا افتاده مى دانستم، نگفتم و سکوت کردم. میرزاى شیرازى دوم بر من خشم گرفت و شدیداً ناراحت شد و خودش پاسخ مسئله را گفت و اضافه کرد که علما در این باب این طور مى گویند. وقتى بیان میرزا تمام شد،آن مرد ساده پوش خود به صورت دیگر پاسخ را تقریر کرد و میرزا گفته هاى او را نوشت و به او نشان داده و پرسید: آیا همین گونه فرمودید؟! و او گفت: بلى. آنگاه به من رو کرد و گفت: چندى بعد پرچم اسلام در قم بر دوش شیخ عبدالکریم نامى به احتزاز در مى آید، او تو نباشى؟! آنگاه برخاست و میرزا محمدتقى شیرازى دوم کفش پیش پاى او نهاد و او را بدرقه کرد و چون بازگشت. بر من عصبانى شد که چرا به او بى اعتنایى کردم و توضیح داد که او آخوند ملافتحعلى سلطان آبادى است.»[۹]
  • احترام به سادات: آخوند ملافتحعلى نه تنها خود به سادات عنایت ویژه اى داشت، دیگران را نیز با نقل خاطرات به این امر ترغیب مى کرد.
  • تعظیم قرآن: ایشان که بصیرت باطنى داشت، به مناسبت به کسانى که در جلسه قرآن شرکت مى کردند، تذکراتى مى داد. آقا سید محمدمهدى فرزند سید اسماعیل صدر اصفهانى از شاگردان ممتاز آخوند مى گوید: «من در دوران نوجوانى طبق سفارش پدرم روزهاى جمعه به حضور آخوند ملافتحعلى مى رفتم و آن بزرگوار از کتاب خدا آیه اى را تلاوت کرده و تفسیر و شرح آن را برایم بازگو مى کرد. روزى به ناچار در حال جنابت به حضورش رفتم. دیدم که استاد متفکرانه نشسته و هیچ لب باز نمى کند. نیم ساعتى منتظر شدم و او هنوز هیچ سخن نگفته بود تا اینکه بلند شدم که برگردم. در آن حال استاد فرمود: آقا سید محمدمهدى! آدمى هنگامى که به مجلس قرآن مى رود، باید که خود را پاک گرداند.»[۱۰]
  • صبر و گذشت: در مورد صبر و گذشت آن عارف عاشق که از کرامتهایش نیز محسوب مى شود، آورده اند: «در هنگامى که در اراک زندگى مى کرد، در پائین شهر مزرعه اى داشت و درآمد آن را به مصرف فقرا و نیازمندان مى رسانید. یک بار یکى از ثروتمندان مغرور منطقه به نام محمدرضاخان از رسیدن آب به مزرعه آخوند جلوگیرى نمود. آخوند فردى را فرستاد تا آن خان قلدر از رسیدن آب جلوگیرى نکند اما او از جرأت آخوند خشمگین شده و با حالى آشفته و با کمال عصبانیت و بى ادبى به پیش آخوند آمد و با لگد پا آخوند را آزرد. آخوند که در مقابل آن ستمگر توان مقاومت نداشت، صبر کرد و دو سه روز بعد از این واقعه با پاى پیاده راهى نجف اشرف شد. حدود یک ماه نگذشت بود که پاى آن خان ستمگر ورم کرد و پزشکان تشخیص دادند که پا باید از پنجه بریده شود. چون بهبودى حاصل نشد، گفتند باید از پاشنه پا را ببرند. محمدرضاخان وقتى که فهمید این گرفتارى او در اثر جسارت به آخوند است، پسر خویش محمد على خان را سریعاً به حضور آخوند در نجف گسیل داشت. در طول سفر پسرِ خان به نجف براى بار سوم پاى خان را بریدند. وقتى که پسر خان به حضور آخوند رسید و شرح حال پدر را نقل کرد، آخوند سلطان آبادى فرمود: ما به او نفرین نکردیم و رنجشى هم نداریم ما از حق خود گذشتیم و حتى براى شفاى وى دعا هم مى کنیم، اما در این عالم هستند کسانى که این گونه ستم هاى ناروا را تحمل نمى کنند. بعد از این ماجرا خبر رسید که درد پاى خان آرام گردیده، بیمارى از نفوذ به بقیه پا متوقف شده است و او مى تواند با عصا راه برود.»[۱۱]

در منظر عالمان

  • حاج شیخ عباس قمى مى گوید: «شیخ عالم جلیل، و مفسر بى بدیل، عالم ربانى و ابوذر ثانى، مجمع ورع و تقوى و ایقان و مخزن اخبار و تفسیر آیات قرآن، صاحب کرامات باهره حشره الله مع العترة الطاهره، شیخِ محدث ما نوّرالله مرقده است و جلالت شأن، رفعت مقامش زیاده از آن است که ذکر شود.»[۱۲]
  • اعتمادالسلطنه مى نویسد: «او عالم عامل و فقیه فاضل و عارف کامل است. مردم در علوّ درجه تقوى و ورع و زهد به او مثل مى زنند. اصلا از عراقِ ایران مى باشد ولى فعلا (۱۳۰۷ق) در "سرّ من رأى" ملتزم محضر سرکار حجة الحق سید الطائفه حاج میرزا حسن شیرازى -دام ظله الممدود- است و امامت جماعت را به او واگذارده اند. اکابر علماى مجاورین و غیرهم که هریک خود با چندین هزار معتقد و مرید است، نسبت به آخوند ملافتحعلى در مقام خلوص و ارادات هستند و از وى بعضى مشاهده کرامات مدعى مى باشند.»[۱۳]
  • میرزا حسین نورى: «او از هر رفتار خوب بهترین آن را و از هر فضیلتى روشن ترین، از هر خصلتى شریف ترین و در هر خیرى عالى ترین و از هر علمى جوهره و خالص و حقیقت آن را در وجودش جمع کرده بود. من سالها در سفر و حضر، شب و روز، در سختى و راحتى با او همراه شدم، اما ذره اى لغزش و خطا در وجودش احساس نکردم. او نمونه کاملى از یک پارساى خداجوى بود که امیرمؤمنان على(علیه السلام) صفات آنان را بر همام بن عبادة در توصیف یک شیعه کامل شمرده است و من براى آن بزرگمرد در این عرصه شریک و نظیرى نیافتم. شناخت او از قرآن چه زیبا بود. دقائق آیات و نکات اخبار را آنچنان بیان مى کرد که عقل ها را از کیفیت استخراج آن جواهرات از گنجینه معارف قرآن به حیرت و شگفتى وا مى داشت. هرگز از این استاد بزرگوارم مطلبى را در مورد تفسیر قرآن و روایات اهل بیت(علیهم السلام) جویا نشدم مگر اینکه با دریائى از اشارات، رمزها، وجوه و احتمالات متعددى در بیان باطن آیات و تأویل کلام وحى و معارف عترت روبرو مى شدم. با این همه او تظاهر به علم و دانش نمى کرد و همواره بر کتمان مقام علمى خویش اصرار داشت. در مقام عمل او دائم الذکر بود و بیشتر سکوت مى کرد و به تفکر مى پرداخت. به ساده ترین زندگى قانع بود و به پائین ترین سطح در خوراک و پوشاک اکتفاء مى نمود. شکرگزارى در عالى ترین مرتبه و صبر و شکیبائى در زیباترین شکلى در شخصیت اش جلوه مى کرد. از کسى به بدى یاد نمى کرد و به جز خوبى در مورد آنان لب به سخن نمى گشود. این شخصیت والا نشانه اى از وجود مقدس ائمه اطهار(علیهم السلام) بود که روش عملش سیره آن گرامیان را به یاد مى آورد.»[۱۴]

وفات

آخوند ملافتحعلى سلطان آبادى بعد از عمرى تلاش در راه احیاى معارف قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) و پرورش و هدایت ده ها تن از شیفتگان فرهنگ اهل بیت، در چهارم ربیع الاول سال ۱۳۱۸ قمری چشم از این جهان فروبست. محدث قمى مى نویسد: «... آن جناب در کربلاى معلا به رحمت ایزدى پیوست. جنازه شریفش را به نجف اشرف حمل کردند و در روز ورود من در خدمت استادم محدث نورى به استقبال آن پیکر شریف رفتیم و جنازه آن بزرگوار را با شکوه و جلال تمام تشییع کرده و در حجره اى در زاویه غربى صحن مقدس امیرمؤمنان(علیه السلام) متصل به باب سلطانى بخاک سپردند».[۱۵]

پانویس

  1. اعیان الشیعه، ج ۸، ص ۳۹۲.
  2. تکمله امل الآمل، سید حسن صدر، ص ۲۰.
  3. گلشن ابرار، ج ۳، ص ۲۵۹.
  4. در مورد شاگردان و اصحاب از کتاب تاریخ حکما و عرفا، ص ۲۴۴ تا ۲۴۷ استفاده شده است.
  5. شرح حال آیتالله اراکى، رضا استادى، ص ۳۳ و ۸۰.
  6. همان، ص ۵۴۹.
  7. آخوند ملاعلى همدانى فرمود: این بزرگمرد مرحوم آقا میرزا حسین نائینى است. (تاریخ حکما متاخر، ص ۲۵۲).
  8. حقائق الاصول، سید محسن حکیم، ج ۱، ص۹۶.
  9. تاریح حکما و عرفاء، ص ۲۴۹.
  10. تاریخ حکماء و عرفا، ص ۲۴۸.
  11. تاریخ حکما و عرفا، ص ۲۴۱. زندگى نامه حاج على محمد نجف آبادى، ص ۳۸.
  12. فوائدالرضویه، ص ۳۴۳.
  13. الماثر و الاثر، ص ۱۴۹.
  14. همان، ص ۳۴۴.
  15. منتهى الآمال، شیخ عباس قمى، ج ۲، در شرح حالات سید صدرالدین عاملى، فرزندان امام کاظم.

منابع