جزیه
«جزیه» به مالیاتى اطلاق مىشود که دولت اسلامى از اهل کتاب در قبال اقامت آنان در بلاد اسلامى و مصونیت از تعرض دیگران به آنان، بر اساس قرارداد ذمّه، دریافت مىکند.[۱] مبلغ جزیه را حاکم شرع تعیین می کند و آن را پس از دریافت به مجاهدان پرداخت می کند که البته برخی فقیهان مصارف دیگری را نیز برای آن برشمردهاند.
محتویات
جزیه در لغت
«جزیه» از مادّه «جزى» است و علّت این تسمیه بعقیده راغب اصفهانی آن است که در حفظ خون و احترام اهل کتاب، به آن اکتفا می شود. طبرسى فرموده: جزیه مجازات است در مقابل پایدارى در کفر.
حکم جزیه
گرفتن جزیه - به تصریح قرآن و سنت - نه تنها مشروع، بلکه واجب است و در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله و پس از آن حضرت از اهل کتاب دریافت مىشد. در آیه ۲۹ سوره توبه آمده است: «قَاتِلُوا الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْیوْمِ الْآخِرِ ... مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ حَتَّىٰ یعْطُوا الْجِزْیةَ عَنْ یدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ»؛ بجنگید با آنانکه بخدا و روز حشر ایمان نمی آورند ... از کسانیکه به آنها کتاب داده شده تا جزیه را با دست خود بدهند در حالیکه به حکومت اسلام خاضعاند.
اهل کتاب در قلمرو حکومت اسلامى بین سه امر مخیر بودند: پذیرش اسلام، جنگ یا التزام به شرایط ذمه. با پذیرش امر سوم، موظف به پرداخت جزیه بودند. شرایط ذمه به این صورت بود که مسلمانان دفاع از اهل کتاب را که از شرکت در جهاد معاف بودند بر عهده می گرفتند و در مقابل آن جزیه را به عنوان جبرانی برای آن دریافت می نمودند.
در عهدنامه اى که «خالد بن ولید» با مسیحیان اطراف «فرات» منعقد کرد چنین آمده است: این نامه اى است از «خالد بن ولید» به «صلوبا» (بزرگ مسیحیان) و جمعیّتش، من با شما پیمان مى بندم بر جزیه و دفاع، و در برابر آن شما در حمایت ما قرار دارید و مادام که ما از شما حمایت مى کنیم، حق گرفتن جزیه داریم، والاّ حقّى نخواهیم داشت، این عهدنامه در سال دوازده هجرى در ماه صفر نوشته شد.[۲]
جزیه گیرنده
متولى امر جزیه رسول خدا صلى الله علیه و آله و پس از آن حضرت، امام معصوم یا نایب او - اعم از نایب خاص در زمان حضور و نایب عام در عصر غیبت در صورت مبسوط الید بودن و قدرت اجرایى داشتن - است.
قرارداد عقد ذمه با اهل کتاب و گرفتن جزیه از ایشان، تنها در حیطه وظایف آنان است. در فرض مبسوط الید نبودن، اگر حاکم جائرِ مسلمانى با اهل کتاب قرارداد ذمه امضا و جزیه دریافت کند، محکوم به صحت است.[۳]
جزیه دهنده
جزیه تنها از سه طایفه پذیرفته مىشود: یهودیان، مسیحیان و مجوسیان. در قبول جزیه از صابئان و سامریه به جهت اختلاف در صدق اهل کتاب بر آنان، اختلاف است.[۴]
اگر کافر حربى مدعى انتساب به یکى از گروههاى سهگانه یاد شده باشد و جزیه بدهد، از او پذیرفته مىشود و نیازى به اقامه بینه نیست، مگر آن که خلاف آن ثابت شود.[۵]
کفارى که پس از بعثت پیامبر صلى الله علیه و آله به یکى از سه طایفه یاد شده گرویدهاند، راهى جز پذیرش اسلام ندارند؛ از این رو، جزیه از آنان پذیرفته نمىشود.[۶]
شرایط جزیه دهنده
بلوغ، عقل و مرد بودن از شرایط جزیه دهنده است. از این رو، از بچه، دیوانه و زن کتابى جزیه گرفته نمىشود. در وجوب جزیه بر دیوانه ادوارى اختلاف است؛ لیکن اگر سلامتش یک سال به طول بینجامد جزیه بر او واجب است؛ هر چند پس از آن دیوانه شود.
کودک کتابىِ بالغ شده و نیز دیوانه عاقل گشته، از سوى دولت اسلامى بین پذیرش اسلام و پرداخت جزیه مخیر مىشوند و در صورت امتناع، حربى به شمار مىروند.[۷] بنابر مشهور، آزاد بودن نیز شرط دیگر جزیه دهنده است؛ از این رو، از برده جزیه گرفته نمىشود.
در اصل وجوب جزیه بنابر مشهور، تفاوتى بین فقیر و غنى نیست؛ لیکن در نحوه پرداخت، به فقیر تا زمان تمکن مالى وى مهلت داده مىشود. همچنین صومعه نشینان و راهبان اهل کتاب در این جهت با دیگران یکسانند. پیرمردان، نابینایان و زمینگیران اهل کتاب نیز بنابر مشهور محکوم به پرداخت جزیهاند.[۸]
مقدار جزیه
جزیه بنابر مشهور، بلکه بر آن ادعاى اجماع شده، سقف مشخصى ندارد؛ بلکه زمام آن به دست حاکم اسلامى است و او هر گونه که مصلحت باشد، از نظر کمى و کیفى مقدار و نوع آن را تعیین مىکند.[۹]
علامه حلی در قواعد الاحکام فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام بر هر فقیر در سال دوازده درهم جزیه نهاد و بر غنی چهل و هشت درهم. و هم در آن کتاب فرماید بر فقیر جزیه نیست. این نشان می دهد که مراتب مختلف فقر نیز در گرفتن جزیه تاثیر دارند یعنی آنکه نتواند، از دادن جزیه معاف است و آن که کم بضاعت است به گرفتن مقداری اندک از او اکتفا می شود، چنانچه که حضرت به گرفتن ماهی یک درهم که مبلغ اندکی است از این افراد اکتفا می فرمودند.[۱۰]
زمان پرداخت جزیه
نسبت به زمان پرداخت جزیه، ظاهر فتاواى فقها بلکه صریح کلمات بعضى، تکرار جزیه در هر سال است؛ لیکن برخى گفتهاند: زمام آن بدست امام علیهالسلام است و او هر گونه صلاح ببیند براى آن، زمان تعیین مىکند؛ هر سال، دو سال یک بار و یا بیشتر.[۱۱]
بنابر تصریح برخى، پرداخت جزیه در آخر سال واجب مىشود؛ لیکن به گفته برخى دیگر، شرط اداى آن در هر زمان (اول، وسط یا آخر سال) در عقد جزیه صحیح است و چنانچه شرط نشود، در آخر سال واجب مىگردد.[۱۲]
اگر ذمى قبل از پایان سال و یا بنابر مشهور بعد از پایان سال و پیش از پرداخت جزیه مسلمان شود، جزیه از او ساقط مىگردد؛[۱۳] اما اگر پس از پایان سال بمیرد بنابر مشهور جزیه از وى ساقط نمىگردد و از ترکه او گرفته مىشود و اگر در اثناى سال بمیرد در این که جزیه از او ساقط مىگردد یا به مقدار زمانى که از سال گذشته از ترکه او برداشت مىشود، اختلاف است.[۱۴]
جزیه یا بر سرانه (و فرد فرد) اهل کتاب قرار داده مىشود و یا بر زمینهاى آنان. در جواز قراردادن جزیه بر هر دو (سرانه و زمین) اختلاف است. برخى قدما و اکثر متأخران قائل به جواز جمع بین آن دو در ابتدا هستند، اما اگر در ابتدا جزیه بر یکى از آن دو قرار داده شد، تغییر و تبدیل آن به دیگرى جایز نیست. برخى گفتهاند: نزاع و اختلاف یادشده بر حسب ظاهر، لفظى است؛ بدین معنا که مراد قائلان به عدم جواز جمع، صورتى است که یکى از آن دو در ابتدا تعیین شده باشد نه مطلقاً، که در این فرض، عدم جواز تغییر بعد از تعیین ابتدایى اجماعى است.[۱۵]
مصرف جزیه
در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله جزیه تنها به مهاجران داده مىشد. پس از آن، مجاهدان - که در دفاع از اسلام و حمایت از مسلمانان در جایگاه مهاجران قرار دارند - مستحقان جزیهاند.[۱۶]
برخى بر اختصاص مصرف جزیه پس از دوران رسول خدا صلى الله علیه و آله به مجاهدان، ادعاى اجماع کردهاند.[۱۷] بعضى دیگر، مصالح مسلمانان را طبق صلاحدید امام علیهالسلام بر مصرف یادشده افزودهاند.[۱۸] گروه سوم، فقراى مسلمان را نیز در کنار مجاهدان در ردیف مستحقان جزیه آوردهاند.[۱۹]
اختلاف یادشده در فرض وجود مجاهدان است. در فرض نبود آنان، جزیه در مصالح مسلمانان، از جمله تأمین نیاز فقرا، هزینه مىشود.[۲۰] برخى گفتهاند: گرفتن جزیه از حاکم جائر براى مسلمانان غیرنیازمند نیز جایز است.[۲۱]
ظالمانه نبودن جزیه
کسی نمی تواند بگوید گرفتن «جزیه» از اهل کتاب کاری ظالمانه است، چرا که هر دولت براى اداره مملکت و مرزبانی و مقابله با متعرضان به مال و ناموس مردم از وصول مالیات ناگزیر است. و مقایسه مبلغ جزیه با مالیاتی که در آن زمان گرفته می شد نشان می دهد که این مبلغ تقریبا معادل مالیات متداول در آن زمان بوده و بلکه اسلام در این موارد نیز ملاحظه فقیران را بخصوص می نموده است. به عنوان نمونه در دوره ساسانی مالیات سرانه هر چهار ماه یکبار دریافت می شد و مبلغ آن برای طبقه ثروتمند 12 درهم بود که سالیانه آن 36 درهم می شود و برای طبقه فقیر 6 درهم که سالیانه آن 18 درهم می شود[۲۲] که تقریبا معادل همان مبلغی است که امیرالمومنین از اهل کتاب مدائن می گرفت. حال اینکه اهل کتاب در مقابل این جزیه از شرکت در جنگها آسوده بودند اما مطابق با تحقیقات صورت گرفته در مورد ارتش ساسانی، آنها به هنگام جنگ روستائیان و کشاورزان را با وجود پرداخت مالیات سرانه در دسته پیاده نظام به کار می گرفتند بدون اینکه پولی به آنها پرداخت شود.[۲۳]
پانویس
- ↑ جواهرالکلام، ج۲۱، ص۲۲۷.
- ↑ تفسیر المنار، ج 10، ص294.
- ↑ همان، ۲۶۲-۲۶۳؛ مهذّب الاحکام ج۱۵، ص ۱۸۰ و ۱۸۲؛ تحریر الوسیلة ۲/ ۵۰۱؛ منهاج الصالحین (خویى) ۱/ ۳۹۱.
- ↑ جواهرالکلام، ج۲۱، ص ۲۲۷-۲۳۲.
- ↑ همان، ۲۳۵.
- ↑ همان، ۳۱۶.
- ↑ جواهرالکلام، ج۲۱، ص۲۴۴؛ مهذّب الاحکام ج۱۵، ص۱۷۷.
- ↑ جواهرالکلام، ج۲۱، ص ۲۳۸-۲۴۰؛ منهاج الصالحین (خویى) ۱/۳۹۳.
- ↑ جواهرالکلام، ج۲۱، ص۲۴۵.
- ↑ نثر طوبی، علامه شعرانی، انتشارات اسلامیه، ج۱، ص۱۳۰
- ↑ همان، ۲۵۸؛ منهاج الصالحین (خویى) ۱/ ۳۹۵-۳۹۶.
- ↑ جواهرالکلام ج۲۱، ص۲۵۸؛ تحریر الوسیلة ۲/۵۰۰.
- ↑ جواهرالکلام ج۲۱، ص۲۵۸.
- ↑ تحریرالاحکام ۲/۲۰۷؛ جواهرالکلام ج۲۱، ص۲۶۰؛ منهاج الصالحین (خویى) ۱/۳۹۶.
- ↑ جواهرالکلام ج۲۱، ص ۲۴۹-۲۵۲؛ تحریر الوسیلة ۲/۴۹۹.
- ↑ النهایة/۱۹۳؛ المختصر النافع/۱۱۱؛ الجامع للشرائع/۲۳۵؛ الدروس الشرعیة ۲/۴۱؛ غایة المراد ۱/۴۹۸.
- ↑ المؤتلف من المختلف ۲/۹۵.
- ↑ المقنعة/۲۷۴؛ المراسم العلویة/۱۴۳.
- ↑ کتاب السرائر، ۱/۴۷۴.
- ↑ اجوبة المسائل المهنّائیّة/ ۱۱۸؛ مسالک الافهام ج۱۳، ص۲۲۹؛ کفایة الاحکام ۲/۸۷۸.
- ↑ جواهرالکلام ج۲۱، ص۲۶۲.
- ↑ "بررسی نظام مالیاتی ساسانی و اصلاحات مالی خسرو انوشیروان"، علی اصغر میرزائی، فصلنامه پژوهشهاي تاریخی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، دوره جدید، سال هفتم؛ شماره دوم ، تابستان 1394 ، صص 109 تا 124، ص118
- ↑ "ارتش، تشکیلات و واحدهای آن در عصر ساسانیان"، ایرج جلالی، رشد آموزش تاریخ، سال پنجم، شماره 13، ص15
منابع
- جمعى از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمى شاهرودى، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسلام، ج۳، ص۸۴.
- علامه شعرانی، نثر طوبی: دائرةالمعارف لغات قرآن کریم، انتشارات اسلامیه، ج۱، ص۱۳۰.
- سید علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۷۱، ج۲، ص۳۵.
- "بررسی نظام مالیاتی ساسانی و اصلاحات مالی خسرو انوشیروان"، علی اصغر میرزائی، فصلنامه پژوهشهاي تاریخی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، دوره جدید، سال هفتم؛ شماره دوم ، تابستان 1394 ، صص 109 تا 124.
- "ارتش، تشکیلات و واحدهای آن در عصر ساسانیان"، ایرج جلالی، رشد آموزش تاریخ، سال پنجم، شماره 13، صص12 تا 20