آیه 3 سوره یوسف

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَٰذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<2 آیه 3 سوره یوسف 4>>
سوره : سوره یوسف (12)
جزء : 12
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

ما به بهترین روش به وحی این قرآن بر تو حکایت می‌کنیم و تو پیش از این وحی هیچ از آن آگاه نبودی.

ما بهترین داستان را با وحی کردن این قرآن بر تو می خوانیم و تو یقیناً پیش از آن از بی خبران [نسبت به این بهترین داستان] بودی.

ما نيكوترين سرگذشت را به موجب اين قرآن كه به تو وحى كرديم، بر تو حكايت مى‌كنيم، و تو قطعاً پيش از آن از بى‌خبران بودى.

با اين قرآن كه به تو وحى كرده‌ايم، بهترين داستان را برايت حكايت مى‌كنيم، كه تو از اين پيش از بى‌خبران بوده‌اى.

ما بهترین سرگذشتها را از طریق این قرآن -که به تو وحی کردیم- بر تو بازگو می‌کنیم؛ و مسلّماً پیش از این، از آن خبر نداشتی!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

We will recount to you the best of narratives in what We have revealed to you of this Quran, and indeed prior to it you were among those who are unaware [of it].

We narrate to you the best of narratives, by Our revealing to you this Quran, though before this you were certainly one of those who did not know.

We narrate unto thee (Muhammad) the best of narratives in that We have inspired in thee this Qur'an, though aforetime thou wast of the heedless.

We do relate unto thee the most beautiful of stories, in that We reveal to thee this (portion of the) Qur'an: before this, thou too was among those who knew it not.

معانی کلمات آیه

قصص: قصص (بر وزن شرف) : به معنى قصه و قصه گويى است . مصدر و اسم هر دو آمده است ؛ على هذا قصص مفرد است. راغب در مفردات ، آن را جمع دانسته است . آن در آيه ظاهرا مفرد و به معنى قصه و سرگذشت است. اصل قصّ و قصص ، به معنى پى‏جويى است «نقص»:حكايت مى‏ كنيم..[۱]

نزول

شأن نزول آیات 1 تا 3:

ابن عباس[۲] و ابن مسعود[۳] گویند: مردم از رسول خدا صلى الله علیه و آله خواستند و گفتند: یا رسول الله چه خوب بود اگر براى ما در قرآن داستانى هم مى آوردى سپس این آیات و سوره نازل گردید.

مقاتل و کلبى گویند: منافقین از سلمان فارسى خواسته بودند که از براى آنها از تورات و عجائبى که در آنست، سخن بگوید. خداوند آیه 16 سوره حدید «أَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ» را براى پیامبر نازل گردانید سپس آیات این سوره را نازل فرمود تا آیه سوم.[۴]

و نیز گویند آیه سوم این سوره نازل گردید و به آن‌ها خبر داد که قرآن داراى بهتر و نیکوترین داستان است بنابراین از لحاظ استماع داستان به غیر قرآن احتیاجى نیست[۵].[۶]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ «3»

ما با اين قرآن كه به تو وحى كرديم بهترين داستان را بر تو بازگو مى‌كنيم، در حالى كه تو پيش از آن، از بى‌خبران بودى.

نکته ها

«قصص» هم به معناى داستان وهم به معناى نقل داستان است.

قصّه و داستان در تربيت انسان سهم بسزايى دارد. زيرا داستان، تجسّم عينى زندگى يك امت و تجربه عملى يك ملّت است. تاريخ آئينه‌ى ملّت‌هاست و هر چه با تاريخ و سرگذشت پيشينيان آشنا باشيم، گويا به اندازه عمر آن مردم زندگى كرده‌ايم. حضرت على عليه السلام در نامه سى‌ويكم نهج‌البلاغه خطاب به فرزندش امام حسن عليه السلام جمله‌اى دارند كه مى‌فرمايند:

فرزندم! من در سرگذشت گذشتگان چنان مطالعه كرده‌ام و به آنها آگاهم كه گويا با آنان زيسته‌ام و به اندازه‌ى آنها عمر كرده‌ام.

شايد يكى از دلايل اثرگذارى قصّه و داستان بر روى انسان، تمايل قلبى او به داستان باشد.

معمولًا كتاب‌هاى تاريخى و آثار داستانى در طول تاريخ فرهنگ بشرى رونق خاصى داشته‌

جلد 4 - صفحه 148

و قابل فهم و درك براى اكثر مردم بوده است، در حالى كه مباحث استدلالى و عقلانى را گروه اندكى پيگيرى مى‌كرده‌اند.

در روايات، به كلّ قرآن «احسن القصص» اطلاق شده است و اين منافاتى ندارد كه در ميان كتب آسمانى، قرآن «احسن‌القصص» باشد و در ميان سوره‌هاى قرآن، اين سوره «احسن القصص» باشد. «1»

تفاوت داستان‌هاى قرآن با ساير داستان‌ها:

1. قصّه‌گو خداوند است. «نَحْنُ نَقُصُّ»

2. هدفدار است. «نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ» «2»

3. حقّ است، نه خيال. «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ» «3»

4. بر اساس علم است، نه گمان. «فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِمْ بِعِلْمٍ» «4»

5. وسيله‌ى تفكّر است، نه تخدير. «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» «5»

6. وسيله‌ى عبرت است، نه تفريح و سرگرمى. «لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ» «6»

داستان حضرت يوسف، «أَحْسَنَ الْقَصَصِ» است، زيرا:

1. معتبرترين داستان‌ها است. «بِما أَوْحَيْنا»

2. در اين داستان، جهاد با نفس كه بزرگ‌ترين جهاد است، مطرح مى‌شود.

3. قهرمان داستان، نوجوانى است كه تمام كمالات انسانى را در خود دارد. (صبر، ايمان، تقوا، عفاف، امانت، حكمت، عفو و احسان)

4. تمام چهره‌هاى داستان، خوش عاقبت مى‌شوند. مثلا يوسف به حكومت مى‌رسد، برادران توبه مى‌كنند، پدر بينايى خود را بدست مى‌آورد، كشور قحطى زده نجات مى‌يابد و دلتنگى‌ها و حسادت‌ها به وصال و محبّت تبديل مى‌شود.

5. در اين داستان مجموعه‌اى از اضداد در كنار هم طرح شده‌اند: فراق و وصال، غم و شادى، قحطى و پرمحصولى، وفادارى و جفاكارى، مالك و مملوك، چاه و كاخ، فقر و غنا، بردگى و


«1». تفسير كنزالدقائق.

«2». هود، 120.

«3». كهف، 13.

«4». اعراف، 7.

«5». اعراف، 176.

«6». يوسف، 111.

جلد 4 - صفحه 149

سلطنت، كورى و بينايى، پاكدامنى و اتهام ناروا بستن.

نه فقط داستان‌هاى الهى، بلكه تمام كارهاى خداوند، «أَحْسَنَ» است. زيرا:

1. بهترين آفريدگار است. «أَحْسَنُ الْخالِقِينَ» «1»

2. بهترين كتاب را دارد. «نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ» «2»

3. بهترين دين را دارد. «وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ» «3»

4. بهترين پاداش را مى‌دهد. «لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا» «4»

و در برابر اين بهترين‌ها، خداوند بهترين عمل را از انسان خواسته است. «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» «5»

غفلت در قرآن به سه معنى مطرح شده است:

الف: غفلت بد، نظير آيه‌ى‌ «وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آياتِنا لَغافِلُونَ» «6» همانا بسيارى مردم از آيات ما غافلند.

ب: غفلت خوب، نظير آيه‌ى‌ «إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ» «7» كسانى‌كه بر زنان پاكدامن و غافل از فحشا، تهمت زنا مى‌زنند در دنيا و آخرت لعنت شده‌اند.

ج: غفلتِ طبيعى به معناى بى‌اطلاعى، نظير همين آيه مورد بحث؛ «وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ» كه خدا براى حفظ حرمت و احترام پيامبر نمى‌فرمايد: «كنت من قبله لمن الجاهلين»

پیام ها

1- در داستان‌هاى قرآن، قصّه‌گو خداوند است. «نَحْنُ نَقُصُّ»

2- قصّه گو (و نويسنده آن)، بايد معتبر و مطمئن باشد. «نَحْنُ نَقُصُّ»*

3- از نظر روانى و تربيتى، براى تأثير بهتر، بايد مقدّمه چينى كرد. (قبل از شروع‌


«1». مؤمنون، 14.

«2». زمر، 23.

«3». نساء، 125.

«4». نور، 38.

«5». هود، 7.

«6». يونس، 92.

«7». نور، 23.

جلد 4 - صفحه 150

قصّه، مقدّمه چينى مى‌كند كه مى‌خواهم قصه بگويم، آن هم بهترين قصّه.) «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ»*

4- بهترين سخن‌ها، در اختيار بهترين افراد است. نَحْنُ نَقُصُ‌ ... أَحْسَنَ الْقَصَصِ*

5- براى الگو دادن به ديگران، بهترين‌ها را انتخاب ومعرّفى كنيم. أَحْسَنَ‌ ...

6- قرآن بازگوكننده‌ى داستان‌ها، با بهترين وزيباترين بيان است. «أَحْسَنَ الْقَصَصِ»

7- بهترين داستان، آن است كه بر اساس وحى باشد. «أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا»

8- پيامبر امّى قبل از نزول وحى، نسبت به تاريخِ گذشته بى‌خبر و ناآشنا بود. ... لَمِنَ الْغافِلِينَ‌

9- قرآن، از ميان برنده غفلت‌ها و بى‌خبرى‌هاست. «مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ «3»

چون خداى تعالى سوره هود را ختم فرمود به ذكر قصص و اخبار انبياء، افتتاح اين سوره مباركه فرمود به بيان قصه حضرت يوسف عليه السّلام و برادرانش و آن را احسن تمام قصص قرار داد:

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ‌: ما مى‌خوانيم بر تو بهترين قصه‌ها را كه خوانده شود.

بيان: نزد بعضى مراد به «احسن القصص» قرآن است به دو وجه:

وجه اول- به سبب آنكه در نهايت فصاحت و بلاغت است به احسن معانى و عذوبت الفاظ و تلاؤم و تشاكل بين مقاطع و فواصل آن.

وجه دوم- به جهت ذكر اخبار امم ماضيه و اخبار كائنات آتيه و جميع آنچه را كه محتاجند بندگان تا روز قيامت، لذا قرآن را احسن القصص نام فرمود.

لكن نزد اكثر مفسرين مراد به احسن القصص سوره يوسف عليه السّلام است به چند وجه:

1- ابو سعيد خدرى نقل نموده كه‌ «1» از صحابه پيغمبر نزد سلمان رفتند و گفتند: براى ما از تورات حديثى بگوى، چه در آنجا قصص نيكو و حكايت‌

«1» تفسير منهج الصادقين ج 5 ص 4.

جلد 6 - صفحه 168

غريب است. حق تعالى اين سوره نازل و فرمود اين بهترين قصه‌هاى تورات است.

2- احسن القصص است براى آنكه چندان عبر و عجائب كه در اين قصه يوسف عليه السّلام است در هيچ قصه‌اى نيست، لذا فرمود: «لقد كان فى يوسف و اخوته آيات للسّائلين» و «لقد كان فى قصصهم عبرة لاولى الالباب».

3- آنكه چون در آن ذكر انبيا، صالحان، ملائكه، شياطين، جن، انس، انعام، طيور، سيره ملوك، آداب مماليك، طريقه تجار و ذكر: عقلا، جهال، اختلاف احوال، مكر زنان و حيله آنان. ايضا در آن ذكر: توحيد، فقه، علم سير، تعبير خواب، آداب سياست، حسن معاشرت و تدبير معاش. پس براى آنكه جامع است اين خصال را كه در آن منافع دين و دنيا است آن را احسن القصص فرمود.

خلاصه ما بر تو مى‌خوانيم بهترين كلامى كه بعض آن در پى بعض ديگر است، يا خبر ميدهيم تو را به بهترين خبرى به جهت اشتمال آن بر عجائب و حكم. بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ‌: به وحى نمودن ما بسوى تو اين قرآن را كه از جمله آن، اين سوره است. وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ‌: و اگرچه بودى تو پيش از نزول قرآن از بى‌خبران بدين قصه.

تنبيه: به برهان عقلى ثابت شده كه وجود مبارك نبوى صلّى اللّه عليه و آله منزه از سهو و نسيان و خطا و غفلت ميباشد، بنابراين مراد آيه آنست كه بى‌خبر بودى قبل از وحى، يعنى مأمور به اظهار آن نبودى، و الّا آن حضرت معدن علم و آنچه در حيطه امكان درآيد از معلومات، حق تعالى به آن سرور افاضه فرموده بود.

يا آنكه خطاب به پيغمبر و مراد امتند كه پيش از آمدن قرآن عالم نبودند، يا خطاب به شنونده است هركه باشد پس هر شنونده از مكلفين خطاب متوجه به او و به او مصروف است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ «1» إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ «2» نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ «3»

ترجمه‌

اين آيتهاى كتابى است روشن‌

همانا ما نازل نموديم آنرا قرآن عربى باشد كه شما دريابيد

ما قصّه گوئى ميكنيم براى تو بهترين قصّه گوئى بوحى نمودن خودمان بتو اين قرآن را و همانا بودى تو پيش از آن هر آينه از بى‌خبران.

تفسير

آيات اين سوره يوسف عليه السّلام از آيات كتابى است كه اعجازش ظاهر و دلالتش بر ارباب بصيرت واضح و آشكار است و خداوند نازل فرمود كتاب خود را كه قرآن است بلسان عرب و لغت تازى تا اهل آنزمان كه در بدو امر مخاطب بودند دريابند معانى آنرا و تصديق كنند اعجاز آنرا و ظاهر شود بر آنها حقيقت آن و منكشف گردد بر اهل عالم حقّيّت آن در خصال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ياد گيريد عربى را چون آن كلام خدا است كه تكلّم فرموده است بآن با بندگانش و خداوند قصّه گوئى ميفرمايد براى حبيب خود به بهترين نحوى از قصّه گوئى از حيث الفاظ و معانى و فوائد و ثمرات مرتّبه بر آن بطريق وحى به پيغمبر خود كتاب آسمانى خود قرآن را با آنكه آن حضرت قبلا بهيچ وجه از آن قصّه‌ها اطلاعى نداشته چون درس نخوانده و بتواريخ مراجعه نفرموده بود و در بين قصص انبياء عليهم السلام كه در قرآن كريم ذكر شده قصّه حضرت يوسف عليه السّلام ممتاز است بتفصيل و مزيد فوائد و ثمرات و حكم و اعتباراتيكه مقصود از قصّه گوئى در كتاب الهى است و باين مناسبت اين مطلب كلّى‌

جلد 3 صفحه 122

در بدو اين سوره ذكر شده و مراد از الر كه فاتحه سوره است در سوره سابقه بيان گرديد و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


نَحن‌ُ نَقُص‌ُّ عَلَيك‌َ أَحسَن‌َ القَصَص‌ِ بِما أَوحَينا إِلَيك‌َ هذَا القُرآن‌َ وَ إِن‌ كُنت‌َ مِن‌ قَبلِه‌ِ لَمِن‌َ الغافِلِين‌َ «3»

‌ما ‌بر‌ تو قصه‌ و قضاياي‌ گذشته‌ ‌را‌ بيان‌ ميكنيم‌ نيكوترين‌ قصه‌ها بآنچه‌ وحي‌ ميفرستيم‌ بسوي‌ تو ‌اينکه‌ قرآن‌ مجيد ‌را‌ و ‌اگر‌ بودي‌ تو ‌از‌ قبل‌ ‌از‌ وحي‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ غافلين‌.

نَحن‌ُ نَقُص‌ُّ عَلَيك‌َ ممكن‌ ‌است‌ اشاره‌ ‌باشد‌ بجميع‌ قصص‌ انبياء و قوم‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ‌در‌ اكثر سور بيان‌ فرموده‌ و ممكن‌ ‌است‌ اشاره‌ ‌باشد‌ بقصه‌ حضرت‌ يوسف‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ سوره‌ بيان‌ ميفرمايد و ‌اينکه‌ احتمال‌ اقرب‌ ‌است‌.

أَحسَن‌َ القَصَص‌ِ بنا ‌بر‌ احتمال‌ اول‌ مراد ‌از‌ احسن‌ القصص‌ بهترين‌ بيان‌ و شيرين‌ترين‌ كلام‌ ‌در‌ اعلي‌ درجه‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ خالي‌ ‌از‌ نقصان‌ مخل‌ّ و تطويل‌ ممل‌ّ مثل‌ اينكه‌ بگويي‌ صمت‌ احسن‌ الصيام‌ و قمت‌ احسن‌ القيام‌، و بنا ‌بر‌ احتمال‌ دوم‌ ‌که‌ اقرب‌ ‌است‌ بلكه‌ ميتوان‌ ‌گفت‌ ظاهر همين‌ ‌است‌ اينكه‌ قصه‌ حضرت‌ يوسف‌ ‌در‌ ميان‌ قصص‌ ساير انبياء احسن‌ القصص‌ ‌است‌ زيرا مشتمل‌ ‌بر‌ مطالب‌ شيرين‌ ‌است‌ چنانچه‌ شرحش‌ بيايد.

بِما أَوحَينا إِلَيك‌َ هذَا القُرآن‌َ ‌که‌ ‌اينکه‌ احسن‌ القصص‌ بسبب‌ آنچه‌ ‌که‌ ‌ما ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌را‌ وحي‌ فرستاديم‌ بسوي‌ تو وَ إِن‌ كُنت‌َ مِن‌ قَبلِه‌ِ لَمِن‌َ الغافِلِين‌َ و ‌اگر‌ تو بودي‌ ‌از‌ قبل‌ ‌آن‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ غافلين‌.

اشكال‌‌-‌ مكرر ‌در‌ ‌اينکه‌ تفسير ‌در‌ باب‌ مقدمات‌ ‌در‌ بيان‌ مراتب‌ نزول‌ قرآن‌ و ‌در‌ خلال‌ آيات‌ بمناسبت‌ گفته‌ايم‌ ‌که‌ اولين‌ مرتبه‌ نزول‌ قرآن‌ ‌در‌ عالم‌ نورانيت‌ بنور مقدس‌ نبوي‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ بوده‌ و استشهاد كرده‌ايم‌ بآيه‌ شريفه‌ وَ لا تَعجَل‌ بِالقُرآن‌ِ مِن‌ قَبل‌ِ أَن‌ يُقضي‌ إِلَيك‌َ وَحيُه‌ُ طه‌ ‌آيه‌ 113. و ‌اينکه‌ جمله‌ دلالت‌ دارد ‌بر‌ اينكه‌

جلد 11 - صفحه 152

قبل‌ الوحي‌ حضرتش‌ ‌از‌ غافلين‌ بوده‌ و اطلاعي‌ نداشته‌.

جواب‌‌-‌ اولا ‌اينکه‌ جمله‌ همچه‌ دلالتي‌ ندارد زيرا ‌اگر‌ فرموده‌ ‌بود‌ و كنت‌ ‌من‌ قبله‌ لمن‌ الغافلين‌ دلالتش‌ تمام‌ ‌بود‌ لكن‌ فرموده‌ وَ إِن‌ كُنت‌َ ‌يعني‌ ‌بر‌ فرض‌ ‌اگر‌ تو بودي‌ ‌از‌ غافلين‌ لكن‌ نبود ‌از‌ غافلين‌ قضيه‌ فرضيه‌ دلالت‌ ‌بر‌ ثبوت‌ و تحقق‌ ندارد.

و ثانيا ‌بر‌ فرض‌ اينكه‌ دلالت‌ داشته‌ ‌باشد‌ قبل‌ ‌از‌ وحي‌ غافل‌ بوده‌ ‌يعني‌ قبل‌ ‌از‌ افاضه‌ حق‌ ‌در‌ همان‌ عالم‌ نورانيت‌ زيرا ‌در‌ ‌آن‌ عالم‌ ‌هم‌ افاضه‌ بطريق‌ وحي‌ بوده‌ بدون‌ واسطه‌ ملك‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 3)- سپس می‌فرماید: «ما نیکوترین قصه‌ها را از طریق وحی و فرستادن این قرآن برای تو بازگو می‌کنیم هر چند پیش از آن، از آن غافل بودی» (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِینَ).

ج2، ص395

بعضی از مفسران معتقدند که «احسن القصص» اشاره به مجموعه قرآن است. یعنی، خداوند مجموعه این قرآن که زیباترین شرح و بیان و فصیحترین و بلیغ‌ترین الفاظ را با عالیترین و عمیقترین معانی آمیخته که از نظر ظاهر زیبا و فوق العاده شیرین و گوارا و از نظر باطن بسیار پرمحتواست «احسن القصص» نامیده.

ولی پیوند آیات آینده که سرگذشت یوسف را بیان می‌کند با آیه مورد بحث آنچنان است که ذهن انسان بیشتر متوجه این معنی می‌شود که خداوند داستان یوسف را «احسن القصص» نامیده است.

اما بارها گفته‌ایم که مانعی ندارد این گونه آیات برای بیان هر دو معنی باشد، هم قرآن بطور عموم احسن القصص است و هم داستان یوسف بطور خصوص.

نقش داستان در زندگی انسانها-

با توجه به این که قسمت بسیار مهمی از قرآن به صورت سرگذشت اقوام پیشین و داستانهای گذشتگان بیان شده است، این سؤال برای بعضی پیش می‌آید که چرا یک کتاب تربیتی و انسان ساز این همه تاریخ و داستان دارد؟

اما توجه به چند نکته علت حقیقی این موضوع را روشن می‌سازد:

1- تاریخ آزمایشگاه مسائل گوناگون زندگی بشر است، و آنچه را که انسان در ذهن خود با دلائل عقلی ترسیم می‌کند در صفحات تاریخ به صورت عینی باز می‌یابد.

2- از این گذشته تاریخ و داستان جاذبه مخصوصی دارد، و انسان در تمام ادوار عمر خود از سن کودکی تا پیری تحت تأثیر این جاذبه فوق العاده است.

دلیل این موضوع شاید آن باشد که انسان قبل از آن که، عقلی باشد حسی است و بیش از آنچه به مسائل فکری می‌اندیشد در مسائل حسی غوطه‌ور است.

مسائل مختلف زندگی هر اندازه از میدان حس دور می‌شوند و جنبه تجرد عقلانی به خود می‌گیرند سنگین‌تر و دیر هضم‌تر می‌شوند.

ج2، ص396

و از این رو می‌بینیم همیشه برای جا افتادن استدلالات عقلی از مثالهای حسی استمداد می‌شود و گاهی ذکر یک مثال مناسب و به جا تأثیر استدلال را چندین برابر می‌کند و لذا دانشمندان موفق آنها هستند که تسلط بیشتری بر انتخاب بهترین مثالها دارند.

3- داستان و تاریخ برای همه کس قابل فهم و درک است. به همین دلیل کتابی که جنبه عمومی و همگانی دارد و از عرب بیابانی بی‌سواد نیمه وحشی گرفته تا فیلسوف بزرگ و متفکر همه باید از آن استفاده کنند حتما باید روی تاریخ و داستانها و مثالها تکیه نماید.

مجموعه این جهات نشان می‌دهد که قرآن در بیان این همه تاریخ و داستان بهترین راه را از نظر تعلیم و تربیت پیموده است.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. تفسیر جامع البیان.
  3. تفسیر ابن مردویه.
  4. تفاسیر مجمع البیان و کشف الاسرار.
  5. تفسیر کشف الاسرار.
  6. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص460.

منابع