دعای ۲۷ صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش پنجم)
اللَّهُمَّ وَ أَیّمَا غَازٍ غَزَاهُمْ مِنْ أَهْلِ مِلَّتِک، أَوْ مُجَاهِدٍ جَاهَدَهُمْ مِنْ أَتْبَاعِ سُنَّتِک لِیکونَ دِینُک الْأَعْلَی وَ حِزْبُک الْأَقْوَی وَ حَظُّک الْأَوْفَی، فَلَقِّهِ الْیسْرَ، وَ هَیئْ لَهُ الْأَمْرَ، وَ تَوَلَّهُ بِالنُّجْحِ، وَ تَخَیرْ لَهُ الْأَصْحَابَ، وَ اسْتَقْوِ لَهُ الظَّهْرَ، وَ أَسْبِغْ عَلَیهِ فِی النَّفَقَةِ، وَ مَتِّعْهُ بِالنَّشَاطِ، وَ أَطْفِ عَنْهُ حَرَارَةَ الشَّوْقِ، وَ أَجِرْهُ مِنْ غَمِّ الْوَحْشَةِ، وَ أَنْسِهِ ذِکرَ الْأَهْلِ وَ الْوَلَدِ.
وَ أْثُرْ لَهُ حُسْنَ النِّیةِ، وَ تَوَلَّهُ بِالْعَافِیةِ، وَ أَصْحِبْهُ السَّلَامَةَ، وَ أَعْفِهِ مِنَ الْجُبْنِ، وَ أَلْهِمْهُ الْجُرْأَةَ، وَ ارْزُقْهُ الشِّدَّةَ، وَ أَیدْهُ بِالنُّصْرَةِ، وَ عَلِّمْهُ السِّیرَ وَ السُّنَنَ، وَ سَدِّدْهُ فِی الْحُکمِ، وَ اعْزِلْ عَنْهُ الرِّیاءَ، وَ خَلِّصْهُ مِنَ السُّمْعَةِ، وَ اجْعَلْ فِکرَهُ وَ ذِکرَهُ وَ ظَعْنَهُ وَ إِقَامَتَهُ، فِیک وَ لَک.
فَإِذَا صَافَّ عَدُوَّک وَ عَدُوَّهُ فَقَلِّلْهُمْ فِی عَینِهِ، وَ صَغِّرْ شَأْنَهُمْ فِی قَلْبِهِ، وَ أَدِلْ لَهُ مِنْهُمْ، وَ لَا تُدِلْهُمْ مِنْهُ، فَإِنْ خَتَمْتَ لَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ قَضَیتَ لَهُ بِالشَّهَادَةِ، فَبَعْدَ أَنْ یجْتَاحَ عَدُوَّک بِالْقَتْلِ، وَ بَعْدَ أَنْ یجْهَدَ بِهِمُ الْأَسْرُ، وَ بَعْدَ أَنْ تَأْمَنَ أَطْرَافُ الْمُسْلِمِینَ، وَ بَعْدَ أَنْ یوَلِّی عَدُوُّک مُدْبِرِینَ.
ترجمهها
ترجمه انصاریان
الهی هر رزمنده از اهل آیین تو که با آنان نبرد کند و هر مجاهد از پیروان سنّت تو که با آنان جهاد نماید، تا دین تو برتری یابد و حزب تو نیرومندتر شود و بهره دوستانت افزون گردد، پس آسانی نصیبش کن و کار را بر او سهل فرما و وی را به رستگاری رسان و همنشینان او را نیکو برگزین و پشت وی را قوی کن و درآمدش را فراوان نما و او را از نشاط و خرّمی کامیاب ساز و آتش شوق (به خان و مان) را در دلش فرونشان، و او را از غم تنهایی پناه ده و یاد همسر و فرزندان را فراموشش کن و حسن نیت را برایش بگزین و عافیتش را خودت به عهده گیر و سلامت را همراهش ساز و او را از ترس نگه دار و وی را جرئت ده و نیرومندی را روزیاش کن و او را به نصرت خود تأیید فرمای و سیره و سنن اسلامی را به او بیاموز و راه صواب در داوری را به او بنمای و ریا را از او دور کن و از عشق به شهرت و آوازه خلاصش فرما و فکر و ذکر و مسافرت و اقامتش را در راه خود و برای خود قرار ده
و وقتی که با دشمنت که نیز دشمن اویند به مصاف ایستد عدد ایشان را در چشم او اندک نمای و شأن و مقامشان را در دل او کوچک ساز و او را بر دشمنان پیروزی ده و دشمن را بر او پیروزی مده و اگر زندگی او را به نیکبختی پایان دادی و شهادت را سرنوشت او ساختی، شهادتش را زان پس قرار ده که دشمنت را ریشهکن ساخته و اسارت آنان را به رنج و تعب افکنده و پس از آنکه اطراف مرزهای مسلمانان امنیت یافته و دشمنت هزیمت کرده باشد.شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
«اَللَّهُمَّ وَ أَیمَا غَاز غَزَاهُمْ مِنْ أَهْلِ مِلَّتِک أَوْ مُجَاهِد جَاهَدَهُمْ مِنْ أَتْبَاعِ سُنَّتِک لِیکونَ دِینُک الْأَعْلَى وَ حِزْبُک الْأَقْوَى وَ حَظُّک الْأَوْفَى فَلَقِّهِ الْیسْرَ وَ هَیىْ لَهُ الْأَمْرَ وَ تَوَلَّهُ بِالنُّجْحِ وَ تَخَیرْ لَهُ الْأَصْحَابَ وَ اسْتَقْوِ لَهُ الظَّهْرَ وَ أَسْبِغْ عَلَیهِ فِی النَّفَقَةِ وَ مَتِّعْهُ بِالنَّشَاطِوَ أَطْفِ عَنْهُ حَرَارَةَ الشَّوْقِ وَ أَجِرْهُ مِنْ غَمِّ الْوَحْشَةِ وَ أَنْسِهِ ذِکرَ الْأَهْلِ وَ الْوَلَدِ»:
دعا به رزمندگان و مجاهدان اسلام:
"الهى هر جنگاورى از اهل دین تو که با دشمنان حق و حقیقت بجنگد، یا هر مجاهدى از پیروان روش تو که با ایشان برزمد، تا دین تو بلندتر، و حزب تو قویتر، و بهره تو کاملتر گردد، پس در کارش آسانى بیار، و برنامه اش را رو براه ساز، و پیروزش کن، و یاران رابرایش برگزین، و پشتش را نیرومند نما، و نسبت به وطن و دیارش که هر انسانى را در جبهه سست مى کند در دلش سرد کن، و او را از غم تنهائى برهان، و یاد خویشان و فرزندان را فراموشش ساز".
«وَ أْثُرْ لَهُ حُسْنَ النِّیةِ وَ تَوَلَّهُ بِالْعَافِیةِ وَ أَصْحِبْهُ السَّلاَمَةَ وَ أَعْفِهِ مِنَ الْجُبْنِ وَ أَلْهِمْهُ الْجُرْأَةَ وَ ارْزُقْهُ الشِّدَّةَ وَ أَیدْهُ بِالنُّصْرَةِ وَ عَلِّمْهُ السِّیرَ وَ السُّنَنَ وَ سَدِّدْهُ فِی الْحُکمِ وَ اعْزِلْ عَنْهُ الرِّیاءَ وَ خَلِّصْهُ مِنَ السُّمْعَةِ وَ اجْعَلْ فِکرَهُ وَ ذِکرَهُ وَ ظَعْنَهُ وَ إِقَامَتَهُ فِیک وَ لَک فَإِذَا صَافَّ عَدُوَّک وَ عَدُوَّهُ فَقَلِّلْهُمْ فِی عَینِهِ وَ صَغِّرْ شَأْنَهُمْ فِی قَلْبِهِ وَ أَدِلْ لَهُ مِنْهُمْ وَ لاَ تُدِلْهُمْ مِنْهُ فَإِنْ خَتَمْتَ لَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ قَضَیتَ لَهُ بِالشَّهَادَةِ فَبَعْدَ أَنْ یجْتَاحَ عَدُوَّک بِالْقَتْلِ وَ بَعْدَ أَنْ یجْهَدَ بِهِمُ الْأَسْرُ وَ بَعْدَ أَنْ تَأْمَنَ أَطْرَافُ الْمُسْلِمِینَ وَ بَعْدَ أَنْ یوَلِّی عَدُوُّک مُدْبِرِینَ»:
"الهى براى رزمنده در راهت حسن نیت را برگزین(۳)، و عاقبتش را به عهده گیر(۴)، و سلامت را رفیق راهش ساز، و او را از جبن و ترس حفظ کن، و جزأت را در دلش بیفکن، و پیروزى را نصیبش فرما، و او را به یارى خود تأیید کن، و سنّت هاى حق را به او تعلیم نما، و او را به درستى در حکم وادار، و ریاکارى را از او دور ساز، و وى را از شهرت طلبى برهان، و فکر و ذکر و رفتن و ماندنش را در راه خود و براى خودت قرار ده.
پس چون با دشمن خودش روبرو گردد، تعدادشان را در دیدگانش اندک بنما، و مقام و مرتبه شان را در دلش کوچک ساز، و او را بر ایشان چیره ساز، و اگرعمرش ر به سعادت و نیکبختى پایان دادى و شهادت را روزیش نمودى، پس شهادتش را بعد از ریشه کن نمودن دشمنت قرار ده، و پس از آنکه اسارت آن نابکاران را طاقت فرسا کند، و بعد از آنکه مرزهاى مسلمانان آرام گردد، و دشمنانت پا به فرار گذارند".
در فرازهاى ملکوتى و عرشى بالا به دو مسئله بسیار مهم اشارت شده:
۱ ـ جهاد
۲ ـ شهادت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۳ ـ مسئله نیت، به طور مفصل در دعاى بیستم گذشت.
۴ ـ توضیح و تفسیر عافیت، در دعاى بیست و سوم گذشت.
جهاد در راه خدا:
بدون شک اگر تمام انسانها در طول تاریخ تسلیم بى قید و شرط فرهنگ حق بودند، و مسأله ظلم و ستم و استعمار و استثمار و زورگوئى و قلدرى در کار نبود، مسأله اى تحت عنوان جهاد با دشمن مطرح نمى شد.
ولى با کمال تأسف در تمام ادوار، مردمى بودند که اولا حاضر به تواضع در برابر مقررات الهى نبودند، و ثانیاً به دیگران زور مى گفتند و تجاوز به حقوق آنان مى کردند، به این خاطر مسأله با عظمت جهاد، براى شکستن تکبّر متکبّر و جلوگیرى از قلدرى و تجاوز امرى عقلى و فطرى و مشروع است، و اگر سایه با برکت جهاد بر سر انسان نبود کرامت انسانى نابود مى شد. و هرج و مرج در حیات بشرى پدید مى آمد.
اسلام که خود آیین فطرت و عقل، و مدرسه کرامت و شرافت، و فضاى عدل و عدالت، و دین صلح و سلامت، و مهر و رأفت و عشق به انسان است، تنها و تنها براى درهم شکستن ظلم و ستم، و به خاک مالیدن دماغ ظالم و ستمکار، و گرفتن حق مظلومان از دست ستمگران و برپا شدن عدل و قسط در تمام پهنه زمین، جهاد را همراه با تمام لوازم و توابعش تجویز نموده است.
در رساله "جهاد از دیدگاه امام على در نهج البلاغة" (ص۱۳) مى خوانیم: اسلام مسأله جهاد را به عنوان یک ضرورت و وظیفه در حالى مطرح مى کند که براى خون و حیات انسان ارزش فراوان قائل است، تا آنجا که قتل یک انسان را برابر با کشتار دسته جمعى همه انسانها مى شمارد:
«اِنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیرِ نَفْس اَوْ فَساد فِى الاَرْضِ فَکاَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعاً، وَ مَنْ اَحْیاها فَکاَنَّما اَحْیا النّاسَ جَمیعاً»:(۱)
حقیقت اینست که کسى که یک انسان را بى گناه، نه براى جنایتى که مرتکب شده و یا فسادى که در زمین برانگیخته، به قتل برساند گوئى همه مردم را کشتار نموده است، و کسى که یک انسان را زنده نگهدارد، آنچنان است که همه مردم را زنده کرده است.
«وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتى حرَّمَ اللهُ اِلاَّ بَالْحَقِّ»:(۲)
هرگز نفس محترمى را که خدا قتلش را حرام کرده مکشید، مگر اینکه به حکم حق، مستحقّ قتل شود.
اسلام پیکار مسلّحانه را در شرایطى به کار مى گیرد که با تأیید فراوان توصیه مى کند که مبادا روشهاى نابخردانه دشمنان در نحوه استفاده از قانون جهاد، شما را به تندروى و خشونت بیشتر تجاوز و بى عدالتى منحرف سازد.
«وَ لا یجْرِمَنَّکمْ شَنَانُ قَوْم عَلى اَلاّ تَعْدِلُوا اِعْدِلُوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقْوى»:(۳)
دشمنى گروهى از افراد نباید شما را در مسیر بى عدالتى قرار دهد، عدالت پیشه سازید، زیرا که عدالت به راه تقول نزدیکتر است.
اسلام جنگ را تنها در مواردى تجویز مى کند که راههاى صلح شرافتمندانه و مسالمت به کلّى بسته شده باشد.
«وَ اِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکلْ عَلَى اللهِ»:(۴)
اگر دشمنان به صلح روى آوردند، تو نیز روى آور و بر خداوند اعتماد کن و کار را به خدا واگذار.
اسلام سوء استفاده از قانون جهاد را براى مقاصد ماجراجوئى و سلطه جوئى و رسیدن به منافع مادّى و استثمار ملّتها به شدت محکوم مى کند.
«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ اَلْقى اِلَیکمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللهِ مَغانِمُ کثیرَةٌ»:(۵)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ مائده، ۳۲.
۲ ـ انعام، ۱۵۱.
۳ ـ مائده، ۸.
۴ ـ انفال، ۶۱.
۵ ـ نساء، ۹۴.
به آن کس که به شما سلام مى کند نسبت کفر ندهید، تا بهانه اى باشد براى آنکه جان و مالش را حلال بدانید، و متاع ناچیز دنیا را به غنیمت ببرید، در حالى که غنائم بى شمار نزد خداوند است.
در آئین جهاد آمده: مسئولیت انسان همانا آزادسازى انسان است.
۱ ـ آزادى از نادانى
۲ ـ آزادى از آشوب
۳ ـ آزادى از سرکشى
۴ ـ آزادى از بردگى
و این مسئله تنها به یک ملت یا یک جامعه ختم نمى شود، مسلمانان در برابر همه انسانها در هر کجا که هستند، مسئولیت دارند، آنها وظیفه دارند که به غدّه هاى سرطانى فساد و تباهى یورش برند، نادانى را براندازند، و آشوب را به آرامش بدل کنند، عدالت را بجاى سرکشى بنشانند، و توده ها را از بندگى فرمانروایان برهانند. این مسؤلیت انسان است، و براى انجام این مسؤلیت تدارک نیرو لازم است.
امام على((علیه السلام)) مى فرماید:
اِسْتَعِدَّوا لِلْمَسیرِ اِلَى عَدُوٍّ فِى جَهادِهِ الْقُرْبَةُ اِلَى اللهِ، وَ الوَسیلَةُ عِنْدَهُ، حَیارى فِى الْحَقِّ، جُغاةٌ عَنِ الْکتابِ، نَکبٌ عَنِ الدّینِ، یعمَلُونَ فِى الطُّغْیانِ، وَ یعْکفُونَ فِى غَمْرَةِ الضَّلالِ، فَاَعِدُّوا لَهُمْ:(۱)
براى رویاروئى با دشمن آماده شوید، چه جهاد با آنها راهى است براى نزدیکى به پروردگار و منزلت یافتن در نزد وى، زیرا دشمنان شما در شناخت حق سرگردانند، از کتاب خدا و روش زندگى بى خبرند، دین و به همراه آن وظایف فردى و اجتماعى را زیر پا گذاشته اند، سرکشى پیشه کرده اند، و در مغاک گمراهى به دام افتاده اند، براى مقابله با آنان هر آنچه در توان دارید نیرو و جنگ افزار فراهم آورید، و به خداوند توکل کنید، که او بهترین پناه و برترین یاور ماست.
جهاد تدافعى را در موارد و تحت عناوین کلى زیر مى توان مطرح و بررسى کرد:(۲)
۱ ـ اسلام دفاع را حق مشروع در برابر ظلم و تجاوز و تبهکارى مى داند، و جنگ را به عنوان یک وسیله دفاع تجویز مى کند
«اُذِنَ لِلَّذینَ یقاتَلُونَ بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ اَنَّ اللهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ، اَلَّذینَ اُخْرِجُوا مِنْ دَیارِهِمْ بِغَیرِ حَقٍّ اِلاَّ اَنْ یقُولُوا رَبُّنَا اللهُ»:(۳)
به کسانى که مورد کشتار قرار گرفته اند رخصت جنگ داده شد، زیرا آنها از دشمن ستم کشیدند و خدا بر یارى آنها قادر است، آن مؤمنانى که به ناحق از خانه هایشان آواره شده جز آنکه مى گفتند، پروردگار ما خداى یکتاست.
ولى با وجودتوصیه و تأکید در استفاده از حق مشروع دفاع، از زیاده روى و تجاوز منع مى کند:
«قاتِلُوا فِى سَبیلِ اللهِ الَّذینَ یقاتِلُونَکمْ وَ لا تَعْتَدُوا اِنَّ اللهَ لا یحِبُّ الْمُعْتَدینَ»:(۴)
در راه خدابا آنانکه به جنگ و دشمنى شما برخیزند جهاد کنید، ولى ستمکار نباشید، که خدا ستمگران را دوست ندارد.
۲ ـ اسلام گروههائى را که نه منطق و نه پیمان، مانع از شیوه خصمانه شان نمى شود، متجاوز تلقّى مى کند و درباره این گونه متجاوزان جنگ تدافعى را چنین دستور مى دهد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ "مستدرک نهج البلاغة" ص۶۳.
۲ ـ "جهاد ازدیدگاه امام على(علیه السلام)" ص۱۴.
۳ ـ حج، ۳۹ ـ ۴۰.
۴ ـ بقره، ۱۹۰.
«فَاِذَا انْسَلَخَ الاَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکینَ حَیثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کلَّ مَرْصَد»:(۱)
در برابر مشرکانى که نه به منطق و نه به پیمان تن درمى دهند، هنگامى که ماههاى حرام به اتمام رسید، جنگ را آغاز کنید و هر کجا آنها را یافتید به سزاى تجاوز گریشان برسانید و آنها را دستگیر کنید و در محاصره بیندازید و در سنگرها و کمینگاهها به شدت مراقبت نمائید و زیر نظرشان بگیرید.
آنگاه در پایان چنین فرمان به ظاهر تندى، براى نشان دادن ماهیت انسانى دفاع توصیه مى کند:
«فَاِنْ تابُوا وَ اَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبیلَهُمْ اِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیمٌ»:(۲)
اگر به تجاوز پیمان شکنى پایان دادند و بازگشتند و اقامه نماز و ایتاى زکات نمودند به حال خودشان بگذارید.
۳ ـ در برابر آنها که به جنگ با خدا و راه خدا برخاسته اند و فساد در زمین و تبهکارى را شیوه خود قرار داده اند:
«اِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یحارِبُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ یسْعَوْنَ فِى الاَرْضِ فَساداً اَنْ یقتَّلُوا اَوْیصَلَّبُوا اَوْتُقَطَّعَ اَیدیهِمْ وَ اَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاف اَوْینْفَوْا مِنَ الاَرْضِ ذلِک لَهُمْ خِزْىٌ فِى الدُّنیا وَ لَهُمْ فِى الآْخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ»:(۳)
تنها سزاى شایسته براى آنها که با خدا و پیامبر خدا به محاربه برمى خیزند و مى کوشند در زمین فساد بپا کنند این است که کشته شوند و یا به دار آویخته گردند و یا حدّ شرعى درباره آنها اجرا شود (پاها و دستهایشان بریده شود) و یا تبعید گردند، اینان در دنیا ننگ و در آخرت عذابى دردناک عایدشان خواهد شد.
۴ ـ در مورد پیمان شکنى و پیمان شکنان که آنها را متجاوزى ماجراجو و شایسته سرکوب مى شمارد:
«اَلا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکثُوا اَیمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِاِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُوکمْ اَوَّلَ مَرَّة اَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللهُ اَحَقُّ اَنْ تَخْشَوْهُ اِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنینَ»:(۴)
آیا با گروهى که پیمانشان را شکسته اند نمى جنگید؟ اینان همانهائى هستند که بر خلاف تعهدى که کرده بودند به اخراج پیامبر همّت گماردند، این آنهایند که جنگ را آغاز کرده اند، آیا از آنها مى ترسید؟ خدا شایسته تر است که از سزائى که مى دهد بترسید اگر شما مؤمن هستید.
۵ ـ سران و سردمداران تجاوز به حریم آزادى تفکر انسانى و همکاران شیطان:
«فَقاتِلُوا اَوْلیاءَ الشَّیطانِ اِنَّ کیدَ الشَّیطانِ کانَ ضَعیفاً»:(۵)
پس با دوستان شیطان نبرد کنید، که مکر شیطان ضعیف است.
۶ ـ پیشوایان کفر و استکبار و قدرتهاى سلطه جو و ابرقدرتها که جز به ظلم و فساد و منافع خود نمى اندیشند و به هیچ پیمانى و تعهدى احترام نمى گذارند و بدان پایبند نیستند:
«فَقاتلُوا اَئِمَّةَ الْکفْرِ اِنَّهُمْ لا اَیمانَ لهم لَعَلَّهُمْ ینْتَهُونَ»:(۶)
و با پیشوایان و رهبران کفر مبارزه کنید، زیرا که دیگر پیمانى براى آنها نیست که آنها از اعمالشان دست بردارند.
قرآن در این پیکار ابراز خوشبختى مى کند (لَعَلَّهُمْ ینْتَهُونَ) که هرگاه نیروهاى من صادقانه بر علیه اینان به جنگ تدافعى دست بزنند، آنها را مجبور خواهند کرد که از سلطه جوئى و خودکامگى و زیر پا گذاشتن تعهدهاى خود و پایمال کردن حقوق انسانها و سوء استفاده از نیروها و امکانات مردمى در مسیر اهداف شوم خود دست بردارند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ توبه، ۵.
۲ ـ توبه، ۵.
۳ ـ مائده، ۳۳.
۴ ـ توبه، ۱۳.
۵ ـ نساء، ۷۶.
۶ ـ توبه، ۱۲.
۷ ـ مدّعیان پیروى از کتابهاى آسمانى (یهودیان، مسیحیان، زردشتیان) که نه حاضر به تسلیم در برابر منطق و عقلند، و نه حدود و قانون خدا را مراعات مى کنند، و على رغم ادعایشان، خدا و دین حق را گردن نمى نهند، و زندگى و همزیستى توأم با تفاهم مسلمین را هم ردّ مى کنند، متجاوزانى هستند که در اسلام در برابر آنها به جنگ تدافعى متوسل مى شود تا حداقل، پیمانهاى دو جانبه شرافتمندانه اى را بپذیرند:
«قاتِلُوا الَّذینَ لا یؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ لا بِالْیوْمِ الآْخِرِ وَ لا یحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یدینُونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ اُوتُوا الْکتابَ حَتّى یعْطُوا الْجِزْیةَ عَنْ ید وَ هُمْ صاغِرُونَ»:(۱)
بجنگید با آنها که نه به خداوند و نه به روز جزا ایمان مى آورند، و نه حرمات و قوانین خدا و پیامبرش را محترم مى شمارند، و نه دین حق را مى پذیرند، از آنها که صاحبان کتاب آسمانیند، تا آنکه حاضر به قرارداد شوند، و با توانائیى که دارند جزیه بپردازند و به حکومت اسلام گردن نهند.
۸ ـ در مواردى که مسلمین در معرض خطر حمله و تهدیدهاى جدّى قرار گرفته باشند که اگر جلوگیرى نکنند غافلگیر خواهند شد:
«یا اَیها الَّذینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذینَ یلُونَکمْ مِنَ الْکفّارِ وَ لْیجدُوا فیکمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللهَ مَعَ الْمُتَّقینَ»:(۲)
اى مردم مؤمن با کسانى که در پشت سرتان قرار گرفته و در همسایگى و نزدیکى هایتان قدرت تهاجمى را آماده کرده اند و هر لحظه احتمال حمله، شما را تهدید مى کند بجنگید و آنها باید از شما در برابر تهدیدى که مى کنند خشونت و عمل جدّى ببینند، و بدانید خدا همراه اهل تقواست.
۹ ـ گروه و جبهه هاى درگیر جنگ با دیگران که مرتکب تجاوز و ظلم مى شوند، و جنگ افروزان و زورگویان که به اتکا و قدرت بر على ملّتها و گروههاى دیگر مى تازند، اسلام با اعلان جنگ به متجاوزان زورگو از حق کشورها و ملّتها و گروههائى که مورد تهاجم و تجاوز قرار گرفته اند دفاع مى کند:
«وَ اِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَاَصْلِحُوا بَینَهُما فَاِنْ بَغَتْ اِحْداهُما عَلَى الاُخرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفىءَ اِلى اَمْرِ اللهِ فَاِنْ فاءَتْ فَاَصْلِحُوا بَینَهُما بَالْعَدْلِ وَ اَقْسطُوا اِنَّ اللهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ»:(۳)
اگر دو گروه از مؤمنان درگیر شدند و به جنگ پرداختند، شما بین آنها صلح برقرار کنید، و اگر یکى بر دیگرى تجاوز و ستم نمود، با متجاوز ستمکار وارد جنگ شوید، تا به فرمان خدا گردن نهد، و اگر چنین کرد، پس بین آن دو بر اساس عدالت اصلاح کنید و قسط را برقرار کنید، که خداوند برقرار کنندگان قسط را دوست مى دارد.
در آغاز آیه گرچه اعلان جنگ در مورد دو کشور و یا دو ملت و یا دو گروه مسلمانى که یکى متجاوز است بیان شده، ولى کلّیت "فقاتلوا الّتى تبغى حتّى تفىء الى امرالله" نشانگر عمومیت قانون نسبت ب هر گروهى است که در صحنه جنگ به دیگرى ستم و تجاوز روا مى دارد.
۱۰ ـ در ورد تحریکات و توطئه ها و زمینه سازى آشوبهاى کلّى و اغتشاشات و ایجاد تفرقه و فتنه، که عاملین آن متجاوز و دشمن در حال جنگ تلقّى شده اند، و جهاد تدافعى در مقابل آنان اجتناب ناپذیر مى گردد:
«یسْئلُونَک عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتال فیهِ قُلْ قِتالٌ فیهِ کبیرٌ وَ صَدٌ عَنْ سَبیلِ اللهِ وَ کفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ اِخْراجُ اَهْلِهِ مِنْهُ اَکبَرُ عِنْدَاللهِ وَالْفِتْنَةُ اَکبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لایزالُونَ یقاتِلُونَکمْ حَتّى یرُدُّوکمْ عَنْ دینِکمْ اِنِ اسْتَطاعُوا»:(۴)
از تو در مورد ماه حرام مى پرسند که جنگ در آن چگونه است؟ بگو: اقدام به جنگ در ماه حرام گناه بزرگى است و سدّ راه خدا و کفر به پروردگار و به مسجد الحرام، اما بیرون کردن مردم وابسته به مسجد الحرام پیش خدا گناهى بزرگ تر است، و فتنه از کشتار بزرگ تر، و این دشمنان دست از جنگ با شما برنمى دارند تا شما را از دینتان برگردانند، اگر توانائى آن را پیدا کنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ توبه، ۲۹.
۲ ـ توبه، ۱۲۳.
۳ ـ حجرات، ۹.
۴ ـ بقره، ۲۱۷.
بجز مواردى که در زمینه جهاد تدافعى بیان شد، اسلام انگیزه هاى دیگرى را نیز به عنوان مجوّز منطقى براى اعلان جهاد مى شناسد که ما در اینجا به نام جهاد تهاجمى و رهائى بخش، آن را از دیدگاه قرآن مورد بررسى قرار مى دهیم.
در اغاز باید به این نکته توجه کافى مبذول داشت که قرآن در همان حال که جنگ را در مواردى تجویز مى کند، شیوه مسلمانان مجاهد و رزمنده و پرهیزکارانى را که پرچم پیکار رهائى بخش را به دوش مى کشند، اینچنین توصیف مى کند:
«تِلْک الدّارُ الآْخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یریدونَ عُلُوّاً فِى الاَْرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمَتَّقینَ»:(۱)
این جهان آخرت و سعادت ابدى را براى کسانى قرار داده ایم که آرمانها و مقاصد سلطه جویانه و تبهکارانه را در زمین دنبال نکنند، و سرانجام موفقیت آمیز از آنِ متّقین است.
اهم انگیزه ها و عوامل جهاد ابتدائى و تهاجمى از این قرار است:
۱ ـ آزاد کردن ملّتها و توده هاى مردمى که از شرایط آزاد اندیشیدن و آزاد قضاوت کردن و بالاخره انتخاب آزد نمودن محرومند و موانع و سدها و دشواریهائى بر اثر سلطه قدرتمندان و دولت مردان در راه درک حقایق و رسیدن به واقعیات بر سر راهشان قرار گرفته است، و نیز به منظور هموار کردن راه حقیقت یابى و نفى تحمیل ها و استضعافهاى فکرى و آماده کردن زمینه رشد آگاهى ها و شکوفائى اندیشه ها.
«وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَکونَ فِتْنَةٌ وَ یکونَ الدّینُ للهَ فَاِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ اِلاّ عَلَى الظّالِمینَ»:(۲)
با دشمنان بجنگید تا فتنه ها ریشه کن شود و عقیده آزاد و براى خدا گردد; هرگاه دست از فعالیت هاى خصمانه در این راه کشیدند، دیگر تجاوزى بر آنها روا نیست مگر بر ستگران.
۲ ـ براى رهائى بخشیدن به ملّتها و گروه هاى تحت ستم که خود یاراى گرفتن حق خویش را ندارند. و به گونه اى به استعمار و استثمار کشانده شده و از حقوق خود محروم گردیده و مستضعف شده اند، همان طور که موسى و هارون براى مبارزه با فرعون که ملّتش را به استضعتف کشانده بود فرستاده شدند:
«اِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِى الاَرْضِ وَ جعَلَ اَهْلَها شیعاً یسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یذَبِّحُ اَبْنائَهُمْ وَ یسْتَحْیى نَسائَهُمْ اِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدینَ»:(۳)
این حقیقت است که فرعون در زمین با سلطه جوئى و قدرت طلبى به اوج رسیده و ملّتش را گروه گروه نموده و گروهى از آنها را به استضعاف کشانید، فرزندانشان را مى کشد و زنانشان را زنده مى دارد، او از مفسدان است.
«وَ نُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ»:(۴)
و ما اراده کردیم که بر مستضعفین زمین منّت گذارده و آنها را پیشوایان و وارثین زمین قرار دهیم.
۳ ـ کمک و یارى دادن و همراهى با نهضت هاى آزادى بخش و مستضعفانى که در سراسر جهان برى نجات خود در برابر استکبار و ستم جهانى مى جنگند.
«وَ ما لَکمْ تُقاتِلُونَ فِى سَبیلِ اللهِ وَ المُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یقُلُونَ رَبَّنا اَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیةِ الظّالِمِ اَهْلُها»:(۵)
شما را چه مى شود که در راه خدا نمى جنگید و آن مستضعفانى از مردان و زنان و فرزندان که مى گویند: خدایا ما رااز این سرزمین که مردمش جنایتکارند نجات بده.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ قصص، ۸۳.
۲ ـ بقره، ۱۹۳.
۳ ـ قصص، ۴.
۴ ـ قصص، ۵.
۵ ـ نساء، ۷۵.
نشانه هاى مجاهدان در راه خدا:
در جنگ تدافعى گرچه انگیزه و هدف اصلى، جهاد در راه خداست، ولى بیشتر موارد آن به طورى که بررسى کردیم مقاصد مادّى از قبیل بیرون راندن دشمن از سرزمین اسلامى و به دست آوردن حقوق از دست رفته و پاسدارى از مال و جان و نگهدارى از حقوق و منافع مادّى مشروع نیز مطرح است.
اما در موارد جنگ تهاجمى، جهاد در شکل توحیدى ناب و فقط براى خدا و تنها به خاطر هدف هاى معنوى ارائه شده است، حتى آنجا که به یارى مستضعفان مى شتابند به دنبال هیچ گونه مقاصد و منافع مادّى براى خود نیستند.
این واقعیت را که نشانگر ماهیت جهاد ابتدائى اسلام و قداست کامل آن چه از نظر هدف و چه از نظر کیفیت اجراى آن مى باشد مى توان با تأمل در آیات زیر به دست آورد:
«اَلَّذینَ اِنْ مَکنّاهُمْ فِى الاَرْضِ اَقاموا الصَّلاةَ و آتَوُا الزَّکاةَ وَ اَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عِنَ الْمُنْکرِ وَ للهِ عاقِبَةُ الاُمُورِ»:(۱)
مجاهدان در راه خدا کسانى هستند که هرگاه ما آنها را در زمین مستقر کردیم و قدرت بخشیدیم، پرستش خدا را بپا مى دارند و حقّ مستمندان را مى پردازند، و به عملکرد نیک فرا مى خوانند و از بدیها و شیوه هاى زشت باز مى دارند، و سرانجام کارها از آن خداست.
با این توصیف هرگز جهاد اسلامى با توسعه طلبى و قدرت خواهى و سلطه جوئى و استعمار و استثمار و جستجوى ثروت و سرزمین هاى بیشتر حکومت جابرانه بر توده ها، آنگونه که مقصد جنگجویان بى تقوا و سیاستمداران است آلوده نخواهد شد.
«فَلْیقاتِلْ فِى سَبیلِ اللهِ الَّذینَ یشْرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالآْخِرَةِ»:(۲)
آنها که زندگى این جهان را با زندگى جاودانه اخرت حاضر به مبادله هستند در راه خدا بجنگند.
بى شک نین کسانى که حاضر شده اند دنیا و جانشان را به جهان معنویت بیکران آخرت از دست بدهند، هرگز با مقاصد پست و آرمانهاى توسعه طلبانه و طمعکارانه آلوده نخواهد شد.
«اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرتابُوا وَ جاهَدُوا بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ فِى سَبیلِ اللهِ اُولئِک هُمُ الصّادِقُونَ»:(۳)
مؤمنان واقعى تنها آنهائى هستند که به خدا و رسول خدا ایمان آورده، آنگاه تردید و شکى به دل راه نداده اند، و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نموده اند; اینانند صادقان به حق.
وقتى مؤمنى که در راه ایمان به خدا و پیامبرش تردیدى به دل راه نمى دهد و آماده تقدیم مى شود اموالش را که محصول تلاش عمر اوست و جانش را در راه ایمانش تقدیم کند، چگونه مى تواند جهادش با مقاصد پست بشرى، رنگ غیر خدائى به خود بگیرد.
«اِنَّ اللهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ بِاَنّ لَهُمُ الْجنَّةَ یقاتِلُونَ فِى سَبیلِ اللهِ فَیقْتُلُونَ وَ یقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیهِ حَقّاً فِى التَّوْراةِ وَ الاِْنْجیلِ وَ الْقُرآنِ وَ مَنْ اَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِکمُ الَّذى بایعْتُمْ بِهِ ذلِک هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ. اَلتّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السّائِحُونَ الرّاکعُونَ السّاجِدُونَ الآْمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ الْحافَظُونَ لِحُدُودِ اللهِ وَ بَشِّرِ الْمؤمِنینَ»:(۴)
خداوند از مؤمنان جانهایشان و اموالشان را در برابر بهشت ابدى مى خرد، مؤمنانى که در راه خدا براى اعتلاى کلمه و رسالت خدائى دشمنان خدا و خلق را مى کشند و کشته مى شوند. این وعده اى است حق که بر آن در تورات و انجیل و قرآن وعده داده شده است، و کیست که از خدا بر عهد و پیمانش وفادارتر باشد؟ شما را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ حج، ۴۱.
۲ ـ نساء، ۷۴.
۳ ـ حجرات، ۱۵.
۴ ـ توبه، ۱۱۱ ـ ۱۱۲.
بشارت باد بر این معامله اى که انجام دادید و این است رستگارى و پیروزى عظیم.
این مجاهدان در راه خدا به مبادله جان و بهشت بر مى خیزند از جان گذشتگان پاک باخته اى هستند که از خودپرستى و دنیا پرستى به خداپرستى بازگشته اند و ستایشگر خدایند، و سپاسگزار در برابر حق، و تجربه اندوختگان سر فرود آورنده، و ساجد در برابر عظمت و فرمان خدا که به نیکیها همگان را دعوت مى کنند و از زشتى ها و فساد باز مى دارند و در همه حال سخت مرزهاى قانونى خدا را حافظ و نگهبانند، و مؤمنان را بر این شیوه بشارت ده.
امیرالمؤمنین ((علیه السلام)) درباره جهاد در راه خدا مى فرماید:
فَاِنَّ الْجَهادَ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللهِ لِخاصَّةِ اَوْلیائِهِ، وَ هُوَ لِباسُ التَّقْوى، وَ دِرْعُ اللهِ الْحَصینَةُ، وَ جُنَّتُهُ الْوَثیقَةُ....(۱)
جهاد درى است از درهاى بهشت که خدا آن را براى بندگان مخصوص و برگزیده اش گشوده است. جهاد پوشش پرهیزکارى، و زره محکم و مقاوم خدائى و سپر قابل اطمینان خداست.
ارزش جهاد گرى در راه حق:
آنان که براى برقرارى توحید، و دفاع از فرهنگ پاک حق، و حفظ مرزهاى اسلام، همراه با قصد قربت به جهاد برمى خیزند از چنان ارزشى در پیشگاه حق برخوردارند، که از ین ارزش جز ذات مقدّس حضرت ربّ احدى واقف و آگاه نیست.
«اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِى سَبیلِ اللهِ اُولئِک یرْجُونَ رَحْمَتَ اللهِ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحیمٌ».(۲)
آنان که ایمان آوردند و از وطن خود مهاجرت کردند و در راه خدا جهاد نمودند، آنان امیدوار و منتظر رحمت خدا باشند، که خداوند بخشاینده مهربان است.
بدون شک کسانى که خواب را بر خود حرام کرده، در راه خدا دل از خانه و آشیانه شسته اند و راهى جبهه ها گشته اند، بر کسانى که از علایق دنیوى نبریده، در خانه هاى خویش راحت آرمیده اند، برترى بسیار دارند.
«لا یسْتَوِى الْقاعِدُونَ مِنَ الْمؤْمِنینَ غَیرُ اُولِى الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فِى سَبیلِ اللهِ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللهُ الْمُجاهِدینَ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدینَ دَرَجَةً وَ کلّاً وَعَدَ اللهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ اَجْراً عَظیماً، دَرَجات مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً وَ کانَ اللهُ غَفُوراً رَحیماً»:(۳)
هرگز مؤمنانى که (بدون هیچ عذرى) جهاد را ترک نمایند با آنان که به مال و جان در راه خدا جهاد کنند یکسان نخواهد بود، خدا مجاهدان فداکار به جان و مال را بر نشستگان از حیث مرتبه و مقام، بلندى و برترى بخشیده است و همه اهل ایمان را وعده نیکو فرموده است، و مجاهدان را بر نشستگان به اجر و ثوابى بزرگ برترى داده است، به درجاتى از سوى خود و بخشایش و رحمتى، و خدا آمرزنده و مهربان است.
رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) درباره مجاهدان در راه خدا فرموده:
مَثَلُ الْمُجاهِدینَ فِى سَبیلِ اللهِ کمَثَلِ الْقائِمِ الْقانِتِ لایزالُ فِى صَوْمِهِ وَ صَلاتِهِ حَتّى یرْجِعَ اِلى اَهْلِهِ:(۴)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ "نهج البلاغة" خطبه ۲۷.
۲ ـ بقره، ۲۱۸.
۳ ـ نساء، ۹۵ ـ ۹۶.
۴ ـ "مستدرک الوسائل" ج۲، ص ۲۴۳.
مثل مجاهدین در راه خدا مانند کسى است که قائم و قانت باشد و همیشه در روزه و نماز، تا وقتى که به سوى اهلش بازگردد.
و نیز آن حضرت فرمود:
اَلْمُجاهِدُونَ فِى سَبیلِ اللهِ قوّادُ اَهْلِ الْجَنَّةِ:(۱)
مجاهدان در راه خدا رهبران اهل بهشت اند.
و از آن حضرت روایت شده:
یرْفَعُ اللهُ الْمُجاهِدَ فِى سَبیلِهِ عَلى غَیرِهِ مِائَةَ دَرَجَة فِى الْجَنَّةِ، مَابَینَ کلِّ دَرَجَتَینِ کما بَینَ السَّماءِ وَ الاَرْضِ:(۲)
خداوند مجاهد در راهش را بر غیر او صد درجه در بهشت رفعت و بلندى بخشد که فاصله میان هر دو درجه همانند فاصله میان آسمان و زمین است.
و آن جناب فرمود:
اِنَّ اللهَ یدْفَعُ بِمَنْ یجاهِدُ عَنْ مَنْ لایجاهِدُ:(۳)
همانا خداوند بلاها را از کسى که جهاد نمى کند به واسطه جهادگر دور مى کند.
رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) فرمود:
دَعا مُوسى وَ اَمَّنَ هارُونَ علیهما السلام وَ اَمَّنَتِ الْمَلائِکةُ، فَقالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ: اِسْتَقیما فَقَدْ اُجِیبَتْ دَعْوتُکما. وَ مَنْ غَزافِى سَبیلِ اللهِ عَزَّ وَ جلَّ اسْتُجیبَتْ لَهُ کما اسْتُجیبَتْ لَهُما اِلى یوْمِ الْقِیامَةِ:(۴)
موسى((علیه السلام)) دعا کرد و هارون و ملائکه آمین گفتند، پس خداوند عزّ و جلّ فرمود: پایدار باشید، هر آینه دعاى شما را قبول مى کنم. و هر آن کس که در راه خداوند عزّ و جلّ جنگ کند دعاى او قبول مى شود همان طور که دعاى آن دو تا روز قیامت قبول شد.
حضرت صادق((علیه السلام)) مى فرماید:
ثَلاثةٌ دَعْوَتُهُمُ مُسْتَجابَةٌ، اَحَدُهُمُ الْغازى فِى سَبیلِ اللهِ، فَانْظُرُوا کیفَ تَخْلُفُونَهُ:(۵)
دعاى سه کس پذیرفته مى شود، یکى از آنها رزمنده اى است که در راه خدا مى جنگد، پس ببینید چگونه جانشین او مى شوید.
رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) فرمود:
اِنَّ الْغُزاةَ اِذا هَمُّوا بِالْغَزْوِ کتَبَ اللهُ لَهُمْ بَراءَةً مِنَ النّارِ:(۶)
بدرستى که جنگجویان و رزمندگان وقتى که قصد جنگ کنند، خداوند براى آنها برائت از آتش مى نویسد.
و نیز آن حضرت فرمود:
وَ مَنْ خَرَجَ فِى سَبیلِ اللهِ مُجاهِداً فَلَهُ بِکلِّ خُطْوَة سَبْعُمِائَةِ اَلْفِ حنَة، وَ یمْحى عَنْهُ سَبعُمِائَةِ اَلْفِ سَیئَة، وَ یرْفَعُ لَهُ سَبْعُمِائَةِ اَلْفِ دَرَجَة، وَ کانَ فِى ضَمانِ اللهِ، بِاَىِّ حَتْف ماتَ کانَ شَهیداً، وَ اِنْ رَجَعَ رَجَعَ مَغْفُوراً لَهُ مُسْتَجاباً دُعاؤُهُ:(۷)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ "مستدرک الوسائل" ج۲، ص۲۴۳.
۲ ـ "مستدرک الوسائل" ج۲، ص۲۴۳.
۳ ـ "مستدرک"ج۲، ص۲۴۳.
۴ ـ "مستدرک" ج۲، ص۲۴۲.
۵ ـ "وسائل" ج۱۱، ص۱۳.
۶ ـ "مستدرک" ج۲، ص۲۴۳.
۷ ـ "وسائل" ج۱۱، ص۱۲.
و هر کس در راه خدا در حالت جهاد خارج شود، پس براى او به ازاى هر قدمى هفتصدهزار حسنه نوشته مى شود، و هفتصد هزار گناه از او پاک مى گردد، و هفتصد هزار درجه به او رفعت دهند، و او در کفالت خدا خواهد بود، به هر مرگى که بمیرد شهید خواهد بود، و اگر سالم برگردد در حالتى برمى گردد که گناهان او بخشیده شده، و دعاهایش مستجاب گردیده است.
رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) فرمود:
إِذا خَرَجَ الْغازى مِنْ عَتَبَةِ بابِهِ بَعَثَ اللهُ مَلَکاً بِصَحیفَةِ سَیئاتِهِ فَطَم سَیئاتِهِ:(۱)
وقتى که رزمنده از درگاه خانه اش خارج شود، خداوند ملکى را با صحیفه سیئات و گناهان او ارسال مى کند، پس وى گناهان او را مى پوشانند و محو مى کند.
و نیز آن حضرت مى فرماید:
فَاِذا وَدَّعَهُمْ اَهْلُوهُمْ بَکتْ عَلَیهِمُ الْحیطانُ وَ البُیوتُ:(۲)
و چون خانواده هاى رزمندگان به بدرقه ایشان مى روند، دیوارها و خانه ها بر آنها مى گریند.
رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) مى فرماید:
اِنَّ الْغُزاةَ اِذا هَمُّوا بِالْغَزْوِ...وَ یخْرُجُونَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ کما تَخْرُجُ الْحَیةُ مِنْ سَلْخِها:(۳)
رزمندگان چون عزم جهاد کنند...از گناهان خود خارج مى شوند همان طورى که ما را پوستش بیرون مى رود.
حضرت باقر((علیه السلام)) مى فرماید:
وَ ما مِنْ قَدَم اَحَبَّ اِلَى اللهِ مِنْ خُطْوَة اِلى ذِى رَحِم اَوْ خُطْوَة یتِمُّ بِها زَحْفاً فِى سَبیلِ اللهِ:(۴)
هیچ گامى در نزد خدا دوست داشتنى تر نیست از گامى که براى دیدار اقوام برداشته شود، و یا گامى که به وسیله آن جهاد در راه خدا انجام گیرد.
رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) فرمود:
اِنَّ صَبْرَ الْمُسْلِمِ فِى بَعْضِ مَواطِنِ الْجِهادِ یوْماً واحِداً خَیرٌ لَهُ مِنْ عِبادَةِ اَرْبَعینَ سَنَةً:(۵)
بدرستى که صبر یک روز مسلمان در بعضى از میدانهاى جهاد، براى او از عبادت چهل سال بهتر است.
امام صادق((علیه السلام)) از رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) روایت مى کند:
اِنَّ جَبْرَئِیلَ اَخْبَرنى بِاَمْر قَرَّتْ بِهِ عَینِى، وَ فَرَحَ بِهِ قَلْبِى، قالَ: یا مُحُمَّدُ مَنْ غَزا غَزْوَةً فِى سَبیلِ اللهِ مِنْ اُمَّتِک فَما اَصابَتْهُ قَطْرَةٌ مِنَ السّماءِ اَوْ صُداعٌ اِلاّ کانَتْ لَهُ شَهادَةً یوْمَ الْقِیامَةِ:(۶)
جبرئیل مرا به مسئله اى خبر داد که چشمانم بدان روشن و قلبم شاد گشت، جبرئیل گفت: اى محمّد هر کس از امّت تو که در راه خدا جنگ کند، پس بر او قطره اى از آسمان نبارد و یا سردردى نگیرد مگر آنکه براى او در روز قیامت گواهى دهند.
حضرت صادق((علیه السلام)) فرمود:
کلُّ عَین ساهِرَةٌ یوْمَ الْقِیامَةِ اِلاّ ثَلاثَ عُیون، عَینٌ سَهَرَتْ فِى سَبیلِ اللهِ، وَ عَینٌ عُضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللهِ، وَ عَینٌ بَکتْ مِنْ خَشْیةِ اللهِ:(۷)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ "مستدرک"ج۲، ص ۲۴۳.
۲ ـ "مستدرک"ج۲، ص۲۴۳.
۳ ـ "مستدرک"ج۲، ص۲۴۳.
۴ ـ "بحار" ج۱۰۰، ص۱۴.
۵ ـ "مستدرک"ج۲، ص۲۴۵.
۶ ـ "بحار" ج۱۰۰، ص۸.
۷ ـ "مستدرک"ج۲، ص۲۴۴.
تمام چشم ها در روز قیامت گریان و چون چشمه روانند مگر سه چشم: چشمى که در راه خدا بیدارى کشد، و چشمى که از محرّمات خدا بسته شود، و چشمى که از ترس خدا بگرید.
شهادت در راه خدا
امیرالمؤمنین((علیه السلام)) از رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) روایت مى فرماید:
فَوْقَ کلِّ بَرٍّ بَرٌ حَتّى یقْتَلَ الرَّجُلُ فِى سَبیلِ اللهِ:(۱)
بالاى هر نیکوکارى، نیکوکار دیگرى هست، تا آنگاه که مرد در راه خدا کشته شود. (که بالاتر از او نیکوکارى نیست).
رسول خدا((صلى الله علیه وآله))مى فرماید:
فَوَ الَّذى نَفْسِى بَیدِهِ لَوْ کانَ الاَنْبِیاءُ عَلى طَریقِهِمْ لَتَرَجَّلُوا لَهُمْ مِمّا یرَوْنَ مِنْ بَهائِهِمْ حَتّى یأْتُوا عَلى مَوائِدَ مِنَ الْجَوْهَرِ فَیقْعُدُونَ عَلَیها:(۲)
قسم به آن کسى که جانم به دست اوست، اگر پیامبران در سر راه شهیدان باشند، از جاى خویش به احترام آنها، به خاطر آنچه از عظمتشان مى بینند، برمى خیزند تا بر مائده هائى از گوهر مى آیند و بر آن مى نشینند.
حضرت صادق((علیه السلام)) از رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) روایت مى کند:
اَشْرَفُ الْمَوْتِ قَتْلُ الشَّهادَةِ:(۳)
با شرافت ترین مرگ، مرگ شهادت است.
امیرالمؤمنین((علیه السلام)) فرمود:
وَ طیبُوا عَنْ اَنْفُسَکمْ نَفْساً، وَ امْشُوا اِلَى الْمَوْتِ مَشْیاً سُجُحاً:(۴)
و خوشحال باشید که روحتان از بدن جدا گردد، و به آسانى به سوى مرگ بروید.
قرآن مجید درباره شهید مى فرماید:
«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِى سَبیلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ»:(۵)
و هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شده اند مردگانند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.
«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یقْتَلُ فِى سَبیلِ اللهِ اَمْواتٌ بَلْ اَحْیاءٌ وَلکنْ لاتَشْعُرُونَ»:(۶)
و به آنها که در راه خدا کشته مى شوند مرده مگویید، بلکه آنها زندگانند ولى شما نمى فهمید.
«وَالَّذینَ قُتِلُوا فِى سَبیلِ اللهِ فَلَنْ یضلَّ اَعْمالَهُمْ، سَیهْدیهِمْ وَ یصْلِحُ بالَهُمْ وَیدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ»:(۷)
و آنان که در راه خدا کشته شدند، خدا هرگز اعمالشان را ضایع نمى گرداند، و آنها را البته به راه سعادت هدایت مى کند و امورشان را اصلاح مى فرماید و در بهشتى که بر ایشان تعریف کرده وارد مى کند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ "بحار" ج۱۰۰، ص۵۰.
۲ ـ "مستدرک"ج۲، ص۲۴۳.
۳ ـ "بحار"ج۱۰۰، ص۸.
۴ ـ "نهج البلاغة" خطبه ۶۵.
۵ ـ آل عمران، ۱۶۹.
۶ ـ بقره، ۱۵۴.
۷ ـ محمد(صلى الله علیه وآله)، ۴ ـ ۶.
رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) مى فرماید:
فَتَکونُ الطَّعْنَةُ وَ الضَّرْبَةُ اَهْوَنَ عَلَى الشَّهیدِ مِنْ شُرْبِ الْماءِ الْبارِدِ فِى الْیوْمِ الصّائِفِ:(۱)
زخم ناشى از اسلحه و ضربت بر شهید برایش از نوشیدن آب خنک در روز تابستان آسانتر است.
و نیز آن حضرت فرمود:
وَ اِذا زالَ الشَّهیدُ مِنْ فَرَسِهِ بِطَعْنَة اَوْ بِضَرْبَة لَمْ یصِلْ اِلَى الاَْرْضِ حَتّى یبْعَثَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ زَوْجَتَهُ مِنَ الْحُورِ الْعینِ فَتُبَشِّرُهُ بِما اَعَدَّاللهُ عَزَّ وَ جلَّ لَهُ مِنَ الْکرامَةِ:(۲)
وقتى که شهید به سبب زخم و جراحت نیزه و یا به واسطه ضربتى به زمین بیفتد، هنوز به زمین نرسیده که خداوند زوجه او را از حورالعین نزد او مى فرستد، پس او را به آنچه خداوند از کرامت و بزرگى خویش براى او آماده کرده است بشارت مى دهد.
رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) فرمود:
لِلشَّهیدِ سَبْعُ خِصال مِنَ اللهَ:
اَوَّلُ قَطْرَة مِنْ دَمِهِ مَغْفُورٌ لَهُ کلُّ ذَنْب.
وَ الثَّانِیةُ: یقَعُ رَأْسُهُ فِى حِجْرِ زَوْجَتَیهِ مِنَ الْحُورِ الْعینِ، وَ تَمْسَحانِ الْغُبارَ عَنْ وَجْهِهِ وَ تَقُولانِ: مَرْحَباً بِک، وَ یقُولُ هُوَ مِثْلَ ذلِک لَهُما.
وَ الثّالِثَةُ: یکسى مِنْ کسْوَةِ الْجَنَّةِ.
وَالرَّابِعَةُ: تَبْتَدِرُهُ خَزَنَةُ الْجَنَّةِ بِکلِّ ریح طَیبَة اَیهُمْ یأْخُذُهُ مَعَهُ.
وَ الْخامِسَةُ: اَنْ یرى مَنْزِلَهُ.
وَ السّادِسَةُ: یقالُ لِرُوحِهِ: اِسْرَحْ فِى الْجَنَّةِ حَیثُ شِئْتَ.
وَ السّابِعَةُ: اَنْ ینْظُرَ فِى وَجْهِ اللهِ وَ اِنَّها لَراحِةٌ لِکلِّ نَبِىٍّ وَ شَهید:(۳)
براى شهید هفت خصلت از جانب خداست:
اول: اولین قطره اى که از خونش ریخته شود، تمامى گناهانش بخشیده مى شود.
دوم: سرش بر دامان دو زوجه اش که حورالعین هستند واقع مى شود و آنها غبار را از صورتش پاک مى کنند و به او مى گویند: بجاى خوب و وسیعى درآمدى، خوش آمدى، او نیز همان را در پاسخ آن دو مى گوید.
سوم: از لباسهاى بهشتى بر او مى پوشانند.
چهارم: نگهبانان بهشت با بوى بسیار خوش به سوى او پیشى مى گیرند و هر کدام مى خواهند او را با خود ببرند.
پنجم: منزل یا منزلت خود را در بهشت مى بیند.
ششم: به روح او گفته مى شود: در هر جاى بهشت که مى خواهى به گردش درآ.
هفتم: نظر مى کند به "وجه الله" که مایه راحتى براى هر پیامبر و شهید است.(۴)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ "بحار" ج۱۰۰، ص۱۳.
۲ ـ "مستدرک" ج۲، ص۲۴۳.
۳ ـ "وسائل" ج۱۱، ص۱۰.
۴ ـ "از جهاد تا شهادت" ص۹۴.
فتادگان سر خود را به خاک پا بخشند *** بجان خزند شهادت که خونبها بخشند
خداگواست که گر جرم ما همین عشق است *** گناه گبر و مسلمان به جرم ما بخشند
مریض عشق به زنجیر بند نتوان کرد *** در آن دیار که بیمار را شفا بخشند
به گاه عفو گناه از پى رعایت عدل *** جزاى خویش دهندت ز شرم تا بخشند
نظر زننگ بدوزد گداى کوچه عشق *** از آن متاع که در سایه هما بخشند
چه مایه شکر مروّت کنیم اگر زهّاد *** خطاى ما به زبردستى قضا بخشند
ز ردّ عذر چه غم گر جزا بود ترسم *** که عذر ما به زبردستى قضا بخشند
به اهل دردنشین در حریم گلشن عشق *** که گر نسیم صبا خوش کنى صفا بخشند
دعاى بى اثرى دارم و هزاران جرم *** مگر مرا به تهیدستى دعا بخشند
چه خواهى اى فلک از اهل دل شکنجه بس است *** کلید گنج گدائى به پادشا بخشند
بضاعتى به کف آر که ترسمت فردا *** به خوى فشانى پیشانى حیا بخشند
امید هست که بیگانگى عرفى را *** به دوستى سخن هاى آشنا بخشند