میرزا رضی زنوزی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


ولادت

ميرزا رضي زنوزي، در 14 ذی القعده 1294 ق. در يكي از خاندان هاي اهل علم، در تبریز تولد يافت. پدرش آيت الله ميرزا محمدحسن زنوزي (م، 1310 ق) از فقيهان عصر خويش و از شاگردان شیخ مرتضی انصاری و محمدفاضل ايرواني بود. او صاحب آثاری چون: كتاب حج، مباحث الفاظ، اصل البرائه و الماتين در امامت می باشد.

تحصيل و استادان

ميرزا رضي دروس ابتدايي، قرآن كريم، ادبيات فارسي و عربي را در منزل خود خواند و در حدود پانزده سالگي به مدرسه علوم ديني «حاج صفرعلي» راه يافت. ادبيات عرب، معاني، بيان و منطق را در مدت سه سال از محفل درسي استادان وقت، از جمله آيت الله ميرزا صادق آقا مجتهد و آقا جمال شيرواني، فراگرفت. وي در هفده سالگي، در دروس فقه و اصول حاضر گرديد و فراگرفت. در اين دوران قطعه‌هاي منظومي را در فنون مختلف فقه، اصول، كلام و ادبيات، به زبان هاي تركي، عربي و فارسي سرود كه يادگار دوران تحصيل اوست.[۱]

هجرت به نجف:

زنوزي، در پنجم رجب 1318 ق. به قصد تكميل تحصيلات، رهسپار عتبات عاليات گرديد و در حوزه علميه نجف در جلسات درسي برخي از عالمان معروف شركت نمود، از جمله:

  • 7- آقا شيخ محمدباقر اصطهباناتي (م 1326 ق). (ايشان استاد علوم هيئت و معقول آيت الله زنوزي بود)؛
  • 8- حكيم ميرزا عبدالحسين فيلسوف الدوله (1360-1277 ق). وی برادر بزرگتر ميرزا رضي زنوزي و طبيبي ماهر و حكيمي وارسته بود. آيت الله حاج ميرزا رضي، طب قديم را از محضر وي استفاده نمود.

مشايخ:

ميرزا رضي در كنار بارگاه علوي، موفق به دريافت اجازات اجتهادي و روايتي از آيات بزرگوار: سيد محمدكاظم يزدي، ملامحمد كاظم خراساني و ملا فتح الله شيخ الشريعه گرديد.[۲]

تدريس و شاگردان

ميرزا رضي زنوزي در حوزه نجف، در مدرسه هندي، تدريس خارج فقه و اصول را آغاز نمود كه عده‌اي از فضلا در آن جلسات شركت مي كردند. وي همچنين بعد از بازگشت به ايران، در شهرهاي تبریز، قم و مشهد، به تدريس علوم اسلامي در سطوح عالي پرداخت كه نتيجه آن تربيت و پرورش ده ها فقيه و مجتهد است. از جمله دانشوراني كه در اين شهرها از محضر وي استفاده نمودند عبارتند از:

  • 2- ميرزا علي آقا زنوزي (متوفاي 1360 ق)[۴]، پسر بزرگوارش؛
  • 3- حاج ميرزا محمدعلي باغميشه‌اي (1404-1334 ق)؛[۵]
  • 4- حاج ميرزا جعفر اشراقي (1421-1334 ق)؛[۶]

البته برخي از فضلا و دانشمندان همچون: ميرزا محسن كوچه باغي،[۹] حاج شيخ محمد شريف رازي[۱۰] و آيت الله سيد مصطفي صفايي خوانساري[۱۱]، نيز از آيت الله حاج ميرزا رضي اجازه روايت دريافت كرده‌اند.

بازگشت به تبريز

آن مرد بزرگ پس از 27 سال اقامت در نجف، با آغاز جنگ جهاني اول، در سال 1335 ق. به تبريز بازگشت و مورد استقبال قرار گرفت. محقق فاضل شيخ محمد شريف رازي در اين باره مي نويسد: «...از بدو ورود مورد حسن استقبال و تعظيم و تكريم اهالي و مخصوصاً اعاظم تبريز قرار گرفته و از بدو ورود، محضر ايشان مركز استفاده محققين و فضلاي تبريز شده، و چنان چه از خصائص اوليه ايشان است اقامتشان مصروف شئون علميه و تربيت فضلا و تدريس خارج فقه و اصول و مباحثات اسلامي بوده است».[۱۲]

بازگشت دوباره به نجف

علاقه و اشتياق وي به عتبات عاليات، او را واداشت تا پس از سه سال اقامت در تبريز، دوباره به نجف بازگردد و مشغول تدريس و تحقيق شود. دانشمند فرزانه شيخ محمد شريف رازي به اين نكته اشاره كرده، مي نويسد: «در سال 1338 ق. نظر به شدت انس ايشان به مركز علمي، مراجعت به نجف اشراف (كرد) و رشته درس و تأليف را در آنجا اقامه نمود (دارد)».[۱۳]

در حوزه‌هاي مشهد و قم

وي در نتيجه ضعف جسمي و نابساماني هايي كه در اثر جنگ جهاني اول متوجه كشور عراق گشته بود، نجف را به قصد ايران ترك نمود و تا آخر عمر در ايران، ماندگار شد. مورخ شهير حوزه شيخ محمد شريف رازي در اين مورد مي نگارد: «حوادث متعاقبه و گرفتاري هاي مزاجي، پس از مدتي ايشان را مكرراً مجبور به عزيمت ايران نمود، و به ملاحظه كراهت شديد معظم له از اقامت تبريز و ترك مجاورت اعتاب مقدسه، مكرراً به قم و مشهد مقدس به قصد اقامت عزيمت نموده و در هر يكي از اين مشاهد مشرفه كمال توقير و احترام گرديده و بالخصوص در مشهد مقدس، از طرف اعلام آن جا و مرحوم آيت الله (حاج آقاحسين) قمي و مرحوم آيت الله آشتياني ترغيب و اصرار اكيدي در توقف آن عتبه مقدس گرديده‌اند. حضرت معظم له شانزده سال في الجمله به طور غيرمنظم در قم توقف فرموده و عده كثيري از فضلاي حوزه قم از مباحثات و محضر درس خارج فقه و اصول ايشان استفاده نموده‌اند».[۱۴]

بازگشت به زادگاه

آيت الله زنوزي پس از مسافرت هايي مكرر به شهرهاي قم و مشهد، در حدود سال 1370 ق. به زادگاه خود بازگشت و مرجعيت امور ديني آن جا را برعهده گرفت. صاحب كتاب آثار الحجة در اين زمينه مي نويسد: «در اين اواخر، قم را ترك و براي زعامت و پيشوايي مردم تبريز مهاجرت به آن سامان نموده... او يكي از چندين نفر مراجع تقليد و ذخائر مشهور شيعه و ايران بشمار مي روند. اهالي آذربايجان عموماً در مراجعات ديني متكي به ايشان و مجلس درس و افتاي معظم له در تبريز دائر است».[۱۵]

معاصران

اين فقيه وارسته در تبريز با عده‌اي از مدرسين بزرگ و عالمان سرشناس هم عصر بود و هر كدام در سامان دهي حوزه هاي علميه و پيشبرد اهداف عاليه اسلام تلاش مي كردند. اسامي برخي از آن ها چنين است: حاج ميرزا صادق آقا مجتهد تبريزي (1351-1274 ق)، سيد محمد مولانا (1363-1249 ق)، سيد ابوالحسن انگجي (1357-1282)، ميرزا محمدعلي مدرس قراجه داغي (1353-1265 ق)، سيد مرتضي خسروشاهي (1372-1299 ق)، حاج ميرزا علي اصغر ملكي و ميرزا فتاح شهيدي (1372-1302 ق)، ميرزا محمود دوزدوزاني (1368-1312 ق)، سيد ابراهيم دروازه اي (1381-1313 ق)، سيد حجت ايرواني (1395-1258 ق)، ميرزا كاظم شبستري (1366-1307ق).

در نگاه ديگران

در ميان عالمان اعلام معروف است كه پس از رحلت آيت الله بروجردي حضرت امام خمینی اعلميت مرحوم ميرزا رضي را مطرح مي كردند و به ايشان اعتقاد داشتند.[۱۶]

كتاب شناس آگاه و رجالي معروف شيخ آقا بزرگ تهرانی او را با عبارت «عالم جليل و فاضل بارع»[۱۷] ياد كرده است و مرحوم سيد عليرضا ريحان يزدي او را از استادان حوزه علميه و از مراجع صاحب فتوا،[۱۸] و فقيه وارسته آيت الله احمدي ميانجي وي را «آيت الله العظمي و از علماي گمنام» معرفي نموده است.[۱۹] صاحب تاريخ مرند او را از چهره‌هاي فقهي و موفق آذربايجان شمرده[۲۰] و زنده ياد شيخ محمد شريف رازي او را از علماي اعلام و از مراجع عظام عصر و از مدرسين عالي مقام حوزه علميه ياد مي نمايد.[۲۱]

مقام رفيع حضرت معصومه سلام الله علیها

آيت الله احمدي ميانجي مي گويد: «مرحوم آيت الله آقا ميرزا رضي تبريزي (رضوان الله عليه) از مجتهدين بزرگ، براي خواندن فاتحه جناب زكريا بن آدم به قبرستان شيخان قم رفته بودند. در حال قرائت فاتحه، به اين فكر فرو مي روند كه آيا زكريا بن آدم با آن جلالت قدر و رفعت مقام و رواياتي كه در شأن او از امامان علیهم السلام وارد شده، بالاتر است، يا حضرت معصومه سلام الله علیها.

ناگهان يك نفر كه كلاه نمدي بر سرداشته، پيش مي آيد و به ايشان مي گويد: آن بالا را بخوان! ايشان اعتنا نمي كند. بعد كه آن مرد مي رود، ايشان نگاه مي كند و مي بيند، در آنجا نوشته شده است: «السلام علي ارواح محمدٍ و آل محمدٍ في الارواح السلام علي اجساد محمدٍ و آل محمد في الاجساد؛ يعني سلام بر ارواح محمد و آل محمد در ميان ارواح، و سلام بر اجساد محمد و آل محمد در ميان اجساد».

آقاي زنوزي نقل مي كرد: در اين هنگام متوجه شدم كه آن شخص، درون مرا خوانده و از فكر من راجع به افضليت زكريا بن آدم يا حضرت معصومه سلام الله علیها آگاهي داشته و با امر كردن به قرائت از موضع مخصوص، خواسته است تا مسأله مرا پاسخ بدهد كه حضرت معصومه سلام الله علیها از آل محمد علیهم السلام است و حساب او جدا است و هيچ كس را نمي توان با آل محمد علیهم السلام مقايسه كرد».[۲۲]

تأليفات

توفيق حضرت باري تعالي و عشق و علاقه به تأليف و تصنيف و تحشيه، موجب شد كه از آن عالم برزگوار آثار گران قدري به يادگار بماند. آثار اين عالم فرزانه عبارتند از:

  • 1- كتاب قضا و شهادات؛
  • 2- تقريرات درس اصول آيت الله ملا محمدكاظم خراساني؛
  • 3- تعليقه بر كفاية الاصول؛
  • 4- كتاب طهارت؛
  • 5- كتاب خيارات؛
  • 6- ضمينات؛ ايشان در اين كتاب، رجالي را كه در كتاب رجال كشي و نجاشي نيامده، بيان كرده است؛
  • 7- رساله‌اي در اثبات توحيد؛
  • 9- فلاح العامل؛ اين كتاب رساله عمليه وي بوده و بارها به چاپ رسيده است؛
  • 10- حاشيه بر نجاة العباد؛
  • 11- حاشيه بر وسيلة النجاة؛
  • 12- حاشيه بر عروة الوثقي؛
  • 13- حاشيه بر رساله عمليه مرحوم كلباسي؛
  • 14- حاشيه بر منتخب الرسال؛
  • 15- حاشيه بر مجمع المسائل؛
  • 16- رساله‌اي در كُني و القاب؛

عروج

اين عالم رباني و فقيه پرهيزگار، پس از هشتاد سال عمر بابركت، در 16 ربيع الاول 1374 ق. نداي حق را لبيك گفت و به ملكوت اعلي پيوست. پيكر مطهرش با تجليل فراوان تشييع گرديد و بنا به وصيتش به شهر مقدس قم انتقال يافت و در جوار مرقد ملكوتي حضرت معصومه سلام الله علیها در مسجد بالاسر دفن شد.[۲۳]

فرزند دانشمند

فرزندش آيت الله حاج ميرزا علي آقا زنوزي، عالمي برجسته و فاضلي زاهد بود. وي در نجف متولد شد. او ادبيات فارسي، عربي، فقه و اصول را از محضر پدر فرزانه اش و آقا سيد محمود لنكراني و شيخ رضايي فراگرفت. در سال 1348 همراه پدر به قم رفت و از دروس مجتهدان و مراجع وقت همچون حضرات آيات: سيد محمدتقي خوانساري، سيد محمد حجت، حاج آقا حسين بروجردي، ميرزا محمد همداني و محمدعلي شاه آبادي بهره‌مند شد. وي پس از تكميل دروس به همراه پدر به تبريز مراجعت نمود و تا آخر عمر در تبريز ماندگار شد. ايشان بعد از رحلت پدرش، تدريس و تربيت طلاب علوم ديني را به عهده گرفت و تا آخر عمر به كار خود ادامه داد. وي در 25 فروردين 1360 ش. به رحمت ايزدي پيوست و در گورستان محله «مارالان» تبريز به خاك سپرده شد.[۲۴]

پانویس

  1. علماي معاصرين، ص 403؛ نامداران تاريخ، ج 2، ص 308؛ مفاخر آذربايجان، ج 1، ص 344؛ آثار الحجه، محمد شريف رازي، ج 2، ص 227؛ اثر آفرينان، سيد كمال حاج سيد جوادي، ج 3، ص 188؛ آيينه دانشوران، سيد علي رضا ريحان يزدي، ص 174.
  2. علماي معاصرين، ص 403؛ تاريخ مرند، ص 462؛ اثرآفرينان، ج 3، ص 188.
  3. ستارگان حرم، گروهي از نويسندگان ماهنامه كوثر، ش 2، ص 217.
  4. نامداران تاريخ، ج 2، ص 322.
  5. نامداران تاريخ، ج 2، ص 288.
  6. همان، ص 292.
  7. خاطرات آيت الله احمدي ميانجي، به كوشش عبدالرحيم اباذري ميانجي، ص 56.
  8. مجموعه مقالات و گفتارها، ص 156.
  9. مجموعه مقالات و گفتارها، واحد برگزاري مراسم نيمه شعبان مسجد آيت الله انگجي، ص 156.
  10. آثار الحجه، ج 2، ص 227.
  11. آيينه پژوهش، ش 15، ص 112.
  12. آثار الحجه، ج 2، ص 228.
  13. همان.
  14. همان.
  15. همان.
  16. خاطرات آيت الله احمدي ميانجي، ص 51.
  17. نقباء البشر، ج 2، ص 784.
  18. آيينه دانشوران، سيد علي رضا ريحان يزدي، ص 174.
  19. خاطرات آيت الله احمدي ميانجي، ص 51.
  20. تاريخ مرند، ص 462.
  21. آثار الحجه، ج 2، ص 227.
  22. بانوي ملكوت، آيت الله كريمي جهرمي، ص 65 و 66.
  23. آثار الحجه، ج 2، ص 229؛ علماي معاصرين، ص 404؛ تاريخ مرند، ص 463.
  24. مفاخر آذربايجان، ج 5، ص 2792؛ نامداران تاريخ، ج 2، ص 309؛ زندگي نامه رجال و مشاهير، حسن مرسلوند، ج 3، ص 368.

منبع

محمد الوان‌ساز خويي, ستارگان حرم، جلد 17، صفحه 31، 41.