محمد بن عبدالجبار قمى

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

ولادت و نسبت

تاریخ ولادت محمد بن عبدالجبار به درستی روشن نيست؛ ولى از آنجا كه وى از زمره خدمتگزاران امام حسن عسکری علیه‌السلام محسوب مى شده است و نيز استادانى همچون صفوان بن يحيى (متوفى: 210 ق)[۱] و حسن بن على بن فضال (متوفى: 224 ق)[۲] داشته؛ شايد بتوان حدس زد كه اين دانشور برجسته، در اواخر نيمه سده دوم هجرى قمرى، به دنیا آمده است. همه تراجم‌نويسان اتفاق نظر دارند كه او قمى بوده و به اين شهر منسوب است.[۳]

گاهى در روايات و يا سخنان بزرگان تراجم ديده مى شود كه محمد بن ابى‌الصهبان، را از گروه روايتگران شيعى قرار داده اند. بايد بدانيم كه محمد بن ابى‌الصهبان، همان محمد بن عبدالجبار قمى است. پدر وى عبدالجبار، به «ابوالصهبان» هم معروف بوده است. بر اين اساس، در روايات گاهى محمد بن عبدالجبار مى بينيم و گاهى محمد بن ابى الصهبان؛ حال آن كه هر دو يك محدثند.[۴]

به دليل وجود برخى قرائن، مى توان حدس زد كه او در اواسط سده سوم هجرى از اين جهان رحلت كرده است.

از ياران امام علیه‌السلام

محمد بن عبدالجبار قمى، اين سعادت و افتخار را داشت كه در جرگه شاگردان سه تن از امامان معصوم شيعى قرار گيرد و از درياى بیكران دانش مواجشان بهره مند شود. شيخ طوسى در يك جا او را از ياران امام جواد علیه‌السلام برمى شمرد و در جاى ديگر از صحابى امام هادى علیه‌السلام و امام حسن عسكرى علیه‌السلام.[۵]

اين محدث بزرگوار، علاوه بر اين كه صحابى چندين امام معصوم است، يكى از انسان هاى شايسته و امين بود و از خدمتگزاران امام عسكرى علیه‌السلام هم به شمار مى آيد. على بن عيسى اربلى مى گويد: «محمد بن عبدالجبار كان خادماً، يسئله عن مسائل كثيره؛ محمد بن عبدالجبار، خدمتگزار امام عسكرى علیه‌السلام بود. او از آن حضرت مسائل بسيارى را مى پرسيد».[۶]

محمد بن عبدالجبار قمى در عصرى زندگى مى كرد كه حاكميت سياه و فاسد خلفاى بنى عباس، سايه سنگين خود را بر جامعه اسلامى افكنده بود. به ويژه شيعيان علوى با انواع آزار و شكنجه ها روبرو بودند؛ و سرنوشت محتوم جمعى از آنان شهادت بود. دوران زندگى اين محدث شيعى، با حكومت چند تن از خلفاى عباسى معاصر بود: مأمون، معتصم، متوكل و غيره، كه هر كدام از آنان ستم هاى فراوانى را بر شيعيان روا داشتند. براى شيعه آن چنان موقعيت تلخ و خطرناك بود كه حتى وكيلان امامان علیه‌السلام نمى توانستند خويش را بدين عنوان به مردم معرفى نمايند. آرى، محمد بن عبدالجبار در اين روزگار تاريك و آزاردهنده، از خادمان حضرت عسكرى علیه‌السلام و روايتگران معروف به حساب مى آمد و اين نيست مگر برهانى بر بزرگى و اعتقاد راسخ او به خاندان پاك پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله.[۷]

از منظر بزرگان

محمدبن عبدالجبار در پرتو خصلت هاى نيك خود و از آن جا كه از درياى دانش امامان معصوم شيعه، فيض و بهره فراوانى برده، ستايش تراجم‌نويسان را برانگيخته است و آنان جايگاه بلند او را ارج نهاده اند.

شيخ طوسى مى گويد: «محمد بن عبدالجبار قمى روايتگرى نامدار و موثق است».[۸]

علامه حلى هم مى گويد: «محمد بن عبدالجبار از ياران امام هادى علیه‌السلام بوده و محدثى مورد اطمينان است».[۹]

ساير تراجم نويسان همچون محقق اردبيلى، وحيد بهبهانى و عبدالله ممقانى نيز از او تجليل كرده اند.

استادان

محمد بن عبدالجبار نزد گروهى از معروف ترين و شاخص ترين محدثان شيعه، به فراگيرى دانش و گردآورى اخبار روايات اهل بيت علیهم السلام پرداخت و به يكى از چهره هاى سرشناس و پايه‌گذاران نشر حديث تبديل شد. اكنون به ذكر چند تن از اساتيد وى مى پردازيم:

شاگردان

محمد بن عبدالجبار با استفاده از محضر استادان پرمايه اش، در نهايت اندوخته هاى خويش را به جمعى از دلباختگان خاندان عصمت آموزش مى داد. اكنون به ذكر شمارى از مشاهير ايشان بسنده مى كنيم:

نمونه‌ای از روايات

آيت الله خوئى در ميراث مكتوب و گرانسنگ خويش آورده است: «شماره رواياتى كه اين محدث ارزشمند از امامان شيعه نقل كرده و باب هاى مختلف حديثى را دربر مى گيرد، به 900 روايت مى رسد».[۲۶]

نماز با لباس ابريشمى:

محمد بن عبدالجبار مى گويد: «كتبت الى ابى محمد علیه‌السلام اسأله هل يصلى فى قلنسوه حرير محض، او قلنسوه ديباج؟ فكتب عليه‌السلام لاتحل الصلوة فى حرير محض». به امام حسن عسکری‌ علیه‌السلام نامه اى نوشتم و از آن حضرت پرسيدم: «آيا با كلاهى از ابريشم خالص، يا ديباى بافته شده مى توان نماز خواند؟» حضرت علیه‌السلام در پاسخ نوشتند: «نماز خواندن با ابريشم خالص جايز نيست».[۲۷]

ماهيت عقل:

وى با واسطه از امام صادق علیه‌السلام روايت مى كند: يكى از ياران امام علیه‌السلام از ايشان پرسيد: «عقل چيست؟» امام فرمودند: «عقل آن گوهر گرانبهائى است كه به وسيله آن خداوند را عبادت مى كنند و بهشت را به دست مى آورند». گفتم: «پس آنچه معاويه داشت چه بود؟» فرمودند: «قال تلك النكراء و تلك الشيطنته و هى شبيهة بالعقل و ليست بالعقل». آن مكر و شيطنت بود؛ شبه عقل بود نه عقل».[۲۸]

سخن معصوم، سخن جبرئيل است:

با واسطه از عمر بن يزيد حديث مى كند كه گفت: من به حضرت صادق علیه‌السلام عرض كردم: «در ميان اصحاب ما گاهى اختلاف رأى به وجود مى آيد و هر كسى چيزى مى گويد، من به آن‌ها مى گويم سخن من، سخن جعفر بن محمد علیه‌السلام است». امام فرمودند: «بله و آنچه را هم كه من در مسائل گوناگون مى گويم، از خود نمى گويم؛ بلكه ريشه و اساس اين دستورات از جبرئيل است».[۲۹]

ترك گناه:

با واسطه از امام صادق علیه‌السلام روايت مى كند كه حضرت فرمود: «خوشا به حال آن كس كه از لذت هاى زودگذر و فريبنده دنيا دورى كند و براى ترس از عذاب جهنم و روز حساب، دامن به گناه نيالايد».[۳۰]

مظلوميت حضرت فاطمه علیهاالسلام:

با واسطه از امام حسين علیه‌السلام روايت مى كند كه فرمود: «حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در واپسين لحظات عمر كه بيمار بودند، به امام على علیه‌السلام وصيت كردند: «امور مربوط به من را از اين مردم نهان كن و بيمارى مرا به هيچ كس اطلاع مده». حضرت اميرالمؤمنين هم وصيت حضرت فاطمه را پذيرفته و خود مراقبت از حضرت زهرا را به عهده گرفتند و اسماء هم ايشان را يارى و كمك مى كرد. وقتى رحلت جانسوز حضرت فاطمه نزديك شد، باز به امام على وصيت فرمود: «آنچه مربوط به من است، خودت انجام بده؛ مرا به دست خود غسل و كفن كن و قبرم را پنهان دار». حضرت على بعد از رحلت فاطمه زهرا خودش با انجام تمام وصيت آن حضرت، او را غسل داد، كفن كرد و قبرش را نهان كرد. هنگامى كه پيكر فاطمه را در قبر مى نهاد و خاك ها را به روى بدن حضرت مى ريخت، غم و اندوه فراوانى او را در بر گرفت و سرشك از گونه هايش مى تراويد. پس روى خود را به سوى قبر پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله كرد و سخنان سوزناكى را كه حكايتگر رنج ها و دردهايش بود، با پيامبر در ميان گذاشت».[۳۱]

نرمش و مدارا با مردم:

با واسطه از رسول اكرم صلی الله علیه و آله روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند: «آن چنان كه من از طرف خدا دستور دارم واجبات و فرائض را انجام دهم، همان گونه دستور دارم با مردم مدارا كنم».[۳۲]

منزل كوچك:

با واسطه از امام باقر علیه‌السلام روايت مى كند كه حضرتش فرمودند: «يكى از سختى هاى زندگى، داشتن خانه كوچك و تنگ است».[۳۳]

پانویس

  1. رجال نجاشى، ص83.
  2. همان، ص24.
  3. فهرست، شيخ طوسى، ص 147؛ رجال، شيخ طوسى، ص 407؛ خلاصه، ص 142؛ ريحانة الادب، ج 7، ص 2255؛ معجم الرجال، ج 16، ص 200؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 135.
  4. رجال شيخ طوسى، ص 423؛ خلاصه، ص 142؛ امالى، مفيد، ص 51، چاپ جامعه مدرسين قم.
  5. رجال، شيخ طوسى، ص 407 و 423 و 435؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 135؛ معجم الرجال، ج 16، ص 200؛ جامع الروات، ج 2، ص 135؛ خلاصه، ص 142؛ معجم الثقات، ص 99.
  6. كشف الغمه، ج 2، ص 418، چاپ مسجد جامع تبريز.
  7. غيبة شيخ طوسى، ص 214، چاپ كتابخانه نينوا؛ سيرة الائمة الاثنى عشر، هاشم معروف الحسنى، ج 2، ص 514؛ حيوة الحيوان، دميرى، ج 1، ص 119؛ الكنى والالقاب، ج 1، ص 303، انتشارات بيدار قم.
  8. رجال، شيخ طوسى، ص 423 و 435.
  9. خلاصه، علامه، ص 142.
  10. معجم الرجال، ج 16، ص 202؛ توحيد، صدوق، ص 98.
  11. معجم الرجال، ج 16، ص 202.
  12. معجم الرجال، ج 16، ص 202؛ بحارالانوار، ج 2، ص 236، حديث 24.
  13. فهرست، شيخ طوسى، ص 142: «كان من اوثق الناس عند الخاصه و العامه و انسكهم نسكاً و اورعهم و اعبدهم».
  14. فهرست، ص 85.
  15. رجال، شيخ طوسى، ص 386؛ خلاصه، علامه، ص 139.
  16. نجاشى، ص 157؛ رجال، ص 381؛ خلاصه، ص 157.
  17. توحيد، صدوق، ص 98 و 146؛ بحارالانوار، ج 1، ص 116.
  18. فهرست، شيخ، ص 26؛ نجاشى، ص 67.
  19. بحارالانوار، ج 2، ص 241 و 196.
  20. بحارالانوار، ج 2، ص 46.
  21. نجاشى، ص 152؛ فهرست، ص 102.
  22. امالى، مفيد، مجلس 35، حديث 9، ص 299.
  23. نجاشى، ص 60.
  24. امالى، مفيد، ص 51، مجلس ششم، حديث 11.
  25. نجاشى، ص 250؛ خلاصه، ص 157.
  26. معجم الرجال، ج 16، ص 200؛ تنقيح المقال، ج 2، ص 135؛ جامع الروات، ج 3، ص 135.
  27. وسائل الشيعه، ج 3، ص 267، باب 11، حديث 2.
  28. بحارالانوار، ج 1، ص 116، حديث 8.
  29. بحارالانوار، ج 2، ص 241، ح 34.
  30. امالى مفيد، ص 51، مجلس 6، ح11.
  31. همان، ص 281، مجلس 33، ح7.
  32. بحارالانوار، ج 18، ص 213، ح 42: «امرت بمداراه الناس كما امرت باداء الواجبات».
  33. وسائل الشيعه، ج 3، ص 559: «من شقاء العيش ضيق المنزل».

منابع

  • "محمد بن عبدالجبار قمى؛ آواى حق"، ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، ستارگان حرم، جلد7.