قیام های پس از واقعه عاشورا: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۱۰ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
حادثه عظيم و اثرگذار قيام [[امام حسين]] علیه السلام كه با شهادت آن حضرت و ياران فداكارش همراه شد، سبب اعتراضات و قيام­هاي متعددي در جهان اسلام شد.
+
با فاصله اندکی پس از قیام [[امام حسین]] علیه السلام که با [[شهادت در راه خدا|شهادت]] آن حضرت و یاران فداکارش در [[کربلا]] همراه شد، قیامهای دیگری بر ضد [[بنی امیه]] به وقوع پیوست. مشهورترین این قیامها عبارتند از:
  
از اعتراضات فردي زيد بن ارقم، انس بن مالك  و عبدالله بن عفيف ازدي گرفته تا سخنراني­هاي [[امام سجاد]] علیه السلام و حضرت زينب سلام الله علیها و تا قيام مردم [[مدينه]] (واقعه حره) قيام توابين و قيام مختار، همگي از جمله اعتراضات و قيام‌­هاي پس از شهادت امام حسين علیه السلام محسوب مي­‌شوند.
+
*قیام مردم [[مدینه]]: برای بیرون آمدن از فرمان خلافت [[یزید بن معاویه|یزید]] ([[واقعه حره]])
 +
*[[قیام توابین]]: با هدف خونخواهی شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش و [[توبه]] به جهت عدم همراهی آن حضرت
 +
*[[قیام مختار]]: برای در دست گرفتن حکومت [[کوفه]] و خونخواهی از قاتلان امام حسین علیه السلام و یارانش
 +
 +
==قیام مردم مدینه==
  
اين اعتراضات و قيام­ها كه مثاثر از حادثه [[كربلا]] بودند هر چند سركوب شدند؛ اما زمينه­‌هاي سقوط حكومت بني­‌اميه را فراهم كردند. ما در اين جا به طور مختصر به برخي از اين اعتراضات و قيام­ها اشاره مي­‌كنيم.
+
مطابق با آنچه در برخی منابع آمده است پس از نصب عثمان بن محمد به جای [[ولید بن عقبه]] به حکومت [[مدینه]]، وی برای خشنود کردن بزرگان مدینه و آرام ساختن حوزه حکومت خود، گروهی از بزرگان مدینه را به [[شام]] فرستاد تا خلیفه را از نزدیک ببینند و از بذل و بخشش‌های وی برخوردار گردند.  
  
==اعتراض زید بن ارقم==
+
این گروه با آن که [[یزید بن معاویه|یزید]] به آنها بخشش کرد و درهم و دینار داد، چون به شهر بازگشتند به عوض تمجید، در [[مسجد النبی (ص)|مسجد پیامبر]] صلی الله علیه و آله شروع به بدگویی از یزید کردند و گفتند: ما از نزد کسی می‌آییم که [[دین]] ندارد، [[شراب خواری|شراب]] می‌نوشد، طنبور می‌نوازد و بردگان نزد او می‌نوازند و با سگان بازی می‌کند. سپس گفتند: ما شما را گواه می‌گیریم که او را از [[خلافت]] خلع کردیم.<ref>طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۰۹۷.</ref>
  
از جمله فریادهای اعتراضی که پس از واقعه کربلا علیه نماینده یزید در [[کوفه]] بلند شد، فرياد اعتراضي بود. از سوي «زید بن ارقم انصاری» وی هنگامی که دید ابن‌ زیاد با چوب بر دندان‌های مبارک امام حسین علیه السلام می‌زند، گفت: «والذى لا اله غيره لقد رايت شفتي رسول الله صلی الله علیه و آله على هاتين الشفتين يقبلهما» به خدا قسم دیدم دو لب رسول‌الله صلی الله علیه و آله بر این دو لب بود و بر آن بوسه می‌زد.
+
مردم مدینه در [[ذی الحجه]] سال ۶۳ هجری یزید را از خلافت خلع و عثمان بن محمد والی یزید و [[بنی امیه|بنی‌امیه]] را از شهر اخراج کردند. مردم شهر با عبدالله بن [[حنظله غسیل الملائکه]] بیعت کردند. خبر شورش مردم مدینه به [[دمشق]] رسید. یزید دوازده هزار سپاهی را به فرماندهی [[مسلم بن عقبه]]، یکی از سرداران خونریز خود و معاونت [[حصین بن نمیر]] به مدینه فرستاد. سپاه شام مدینه را محاصره کرد. مقاومت عبدالله بن حنظله و [[انصار]] بی فایده بود. در این واقعه -که به [[واقعه حره]] معروف است- هفتصد نفر از [[قریش]] و [[انصار]] و ده هزار نفر از بقیه مردم کشته شدند.<ref>دینوری، ابن قتیبه، پیشین، ص ۲۲۰-۲۲۵ و طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۱۱۴-۳۱۱۷.</ref>
  
آن‌گاه گریست ابن زياد به او گفت: براى چه مى‌گريى؟ خدا چشمت را گريان دارد به خدا سوگند اگر نه اين بود كه پيرى خرف شده‌اى گردنت را مى‌زدم.<ref>طبري، محمد بن جرير؛ تاريخ الطبري، بيروت، دارالتراث، 1387، دوم، ج5، ص 456 و بلاذري، احمد بن يحيي، انساب الاشراف، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1977، ج3، ص 207 و دينوري، ابوحنيفه، اخبارالطوال، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، 1371ش، چهارم، ص 305-306.</ref>
+
برخی منابع قیام مردم مدینه را با شورش [[عبدالله بن زبیر]] مرتبط دانسته گفته اند [[عبدالله بن مطیع|عبداللّه‌ بن مطیع]]، در مدینه برای او از مردم [[بیعت]] می گرفت. در پى آن، یزید از عثمان‌ بن محمد بن ابی‌سفیان، والى خود در مدینه خواست تا جمعى از بزرگان شهر را نزد او به شام بفرستد تا سخن ایشان را بشنود و از آنان دلجویى کند که خود این سفر موجب شد نمایندگان مدینه شیوه حکومتی یزید را ببینند و در بازگشت مردم را بر او بشورانند<ref> بلاذری، أنساب‏ الأشراف، ج۵، ص۳۱۹</ref> و وقایع بعدی اتفاق افتاد.
  
او از نزد ابن زياد بيرون رفت. وی به مردم می‌گفت: «قتلتم ابن فاطمه، و أمرتم ابن مرجانة، فهو يقتل خياركم، و يستعبد شراركم، فرضيتم بالذل، فبعدا لمن رضى بالذل» پسر فاطمه سلام الله علیها را کشتید و پسر مرجانه را امارت دادید تا نیکان شما را بکشد و اشرار شما را برده کند. به ذلت رضا دادید پس ملعون باد کسی که به خواری رضایت دهد.<ref>طبري، پيشين، ج5، ص 456 و ابن اثير، عزالدين، الكامل، بيروت، دار صادر، 1385، ج4، ص 81 و سبط بن جوزي، تذكرة الخواص، ترجمه محمدرضا عطايي، مشهد، آستان قدس، 1379، ص343.</ref>
+
==قیام توابین==
 +
پس از مرگ [[یزید بن معاویه|یزید]] در سال ۶۴ هجری و فرار [[عبیدالله بن زیاد|عبیدالله]] از [[عراق]]، ناآرامی در این منطقه حکم‌فرما شد. یاران [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام به هدف خونخواهی آن حضرت به یک دیگر پیوستند. آنها بخشش گناه خویش را در این می‌دیدند که به خونخواهی امام حسین علیه السلام قیام کنند و انتقام خون آن حضرت را بگیرند.<ref>ابن سعد، پیشین، ج ۵، ص ۱۲۱-۱۲۰ و محمد بن علی بن طباطبا، الفخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ دوم، ص ۱۶۳.</ref> توابین معتقد بودند: گناهى که در کار قتل امام حسین علیه السلام داشته‌اند، جز به کشتن قاتلان وى یا کشته شدن در این راه پاک نمى‌شود.<ref>طبری، ج۷، ص ۳۱۸۰ و ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷، دوم، ج۲، ص ۷۷۴.</ref>
 +
شیعیان [[کوفه]] به ریاست «[[سلیمان بن صرد خزاعی]]» نام «[[قیام توابین|توابین]]» را بر خود نهادند و شعارشان خونخواهی از امام حسین علیه السلام بود.<ref>طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۱۸۲ و بلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب اشراف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷، اول، ج۶، ص ۳۶۸ و ذهبى، محمد بن احمد؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والأعلام، بیروت، دارالکتاب العربى، ۱۴۱۳، دوم، ج۵، ص ۴۶.</ref>
 +
 +
در همین زمان در [[عراق]] ([[بصره]] و کوفه) قدرت در دست زبیریان بود. توابین به جمع‌آوری نیرو و سلاح پرداختند و در پادگان [[نخیله]] برای جذب نیرو تجمع کردند.<ref>طبری، پیشین، ج۵، ص ۵۸۷-۵۸۹ و ابن اعثم کوفى، الفتوح، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱، اول، ج۶، ص ۲۰۹ و ابن سعد، پیشین، ج۶، ص ۴۷۲.</ref>
 +
توابین در ۵ [[ربیع الثانی]] سال ۶۵ هجری قیام کردند.<ref>ابن اعثم کوفی، پیشین، ج۶، ص ۲۱۴ و ابن اثیر، عزالدین؛ الکامل، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵، ج۴، ص ۱۷۷.</ref> آنها در مسیرشان برای گرفتن انتقام، ابتدا به [[کربلا]] رفتند و چند روز در آنجا به گریه و زاری پرداختند و از این که در حق آن حضرت کوتاهی کرده بودند، [[توبه]] کردند. سپس تصمیم گرفتند به جنگ با [[عبیدالله بن زیاد]] بروند.<ref>طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۲۲۶ و ابن اعثم کوفی، پیشین، ج۶، ص ۲۱۴ و ابن اثیر، پیشین، ج۴، ص ۱۷۸.</ref>
 +
توابین در «[[عین الورده]]» واقع در «جزیره» شمال عراق<ref>حموی، یاقوت؛ معجم البلدان، بیروت، دارصادر، ۱۹۹۵، دوم، ج۴، ص ۱۸۰.</ref> اردو زدند.<ref>طبری، پیشین، ج ۷، ص ۳۲۳۴ و ذهبی، پیشین، ج۵، ص ۴۸ و یعقوبى، ابن واضح؛ تاریخ یعقوبى، ترجمه محمدابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۱، ششم، ج۲، ص ۲۵۷.</ref> [[مروان بن حکم]]، حاکم [[بنی امیه|اموی]] در [[دمشق]]، [[عبیدالله بن زیاد]] را به جنگ آنان فرستاد.
  
==اعتراض انس بن مالک==
+
توابین گرچه در ابتدا تعدادی زیادی از سپاهیان شامی را کشتند اما در این جنگ نابرابر شکست خوردند و رهبران آنها به جز [[رفاعة بن شداد]] کشته شدند. وی با همراه باقی مانده گروه توابین به کوفه بازگشت.<ref>طبری، پیشین، ج ۷، ص ۳۲۴۱ و یعقوبی، پیشین، ج۲، ص ۲۵۷ و بلاذری، پیشین، ج۶، ص ۳۷۱-۳۷۲ و مسعودی، علی بن حسین؛ التنبیه والاشراف، قاهره، دارالصاوی، بی تا، ص ۲۶۹.</ref>
  
از جمله کسان دیگری که عمل زیاد را در آن مجلس تقبیح کرد انس بن مالک است که خود یکی از راویان قضیه می‌باشد. او می‌گوید: هنگامى كه سر حسين علیه السلام را پيش عبيدالله بن زياد آوردند، حاضر بودم.  ابن زياد با چوب دستى كه همراه داشت شروع به كوبيدن به دندان­هاى حسين علیه السلام كرد و مى‌گفت: چه «نيكو دندان» بوده است.
+
در منابع تاریخی رابطه سیاسی خاصی بین امام سجاد علیه السلام و توابین گزارش نشده است و هیچ مدرکی یافت نشده است که اذن امام سجاد علیه السلام یا حتی رضایت آن حضرت به آن قیام پس از آن را نشان دهد.
  
گفتم: به خدا سوگند همانا كه من خود ديدم [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله همين جاى چوب دستى تو را مى‌بوسيد.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبري، الطائف، مكتبة الصديق، 1414، خامسه 1، ص 482 و ذهبي، محمد بن احمد، تاريخ الاسلام، بيروت، دارالكتاب العربي، 1413، ج5، ص 17.</ref>
+
==قیام مختار==
 +
در زمان قیام [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام، [[مختار ثقفی]] در [[کوفه]] سکونت داشت و از [[شیعه|شیعیان]] محسوب می شد. [[مسلم بن عقیل|مسلم]] سفیر اعزامی امام حسین علیه السلام ابتدا به خانه او وارد شد.<ref>دینورى، ابوحنیفه، پیشین، ص ۲۷۹ و طبری، پیشین، ج۷، ص ۲۹۲۶ و ابن اعثم کوفى، الفتوح، (ترجمه)، ص ۸۴۳.</ref> در جریان حادثه [[کربلا]]، مختار در زندان [[عبیدالله بن زیاد]] بسر می برد.<ref>شیخ مفید، پیشین، ج۱، ص ۳۲۵ و طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۲۰۳ و یعقوبى، ابن واضح؛ تاریخ یعقوبى، ترجمه محمدابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۱، ششم، ج ۲، ص۲۰۱. </ref>
 +
پس از واقعه کربلا مختار با وساطت شوهر خواهرش [[عبدالله بن عمر]] از زندان آزاد شد.<ref>طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۲۰۳ و یعقوبی، پیشین، ج۲، ص ۲۰۱.</ref> او پس از آزادی به [[مکه|مکه]] رفت و به زبیریان پیوست.<ref>طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۲۰۶. </ref>
 +
اما پس از مدتی از زبیریان جدا شد و در [[ماه رمضان|رمضان]] سال ۶۴ هجری وارد کوفه شد<ref>طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۲۱۲. ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳، اول، ج۲، ص ۴۲.</ref> و مردم را به سوی خود دعوت کرد. او از شیعیان می خواست به یاری‌اش شتافته و در امر قیام وی را کمک کنند. گروهی از شیعیان به منظور بررسی ادعای مختار که خود را نماینده [[محمد بن حنفیه]] معرفی می کرد،<ref> طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۲۰۳ و ابن اثیر، الکامل، پیشین، ج۱۱، ص ۳۱۷.</ref> به [[حجاز]] نزد محمد بن حنفیه رفتند.<ref>ر.ک. یعقوبی، ج۲، ص ۲۰۱ و طبری، پیشین، ج۸، ص ۳۲۹۲ و ابن اثیر الکامل، پیشین، ج۱۲، ص ۶۹.</ref> محمد بن حنفیه آنها را نزد [[امام سجاد]] علیه السلام برد تا کسب تکلیف کنند.
  
==افشاگری‌هاي حضرت سجاد علیه السلام و حضرت زينب سلام الله علیها==
+
امام سجاد علیه السلام فرمود: «یا عم لو أن عبدا زنجیا تعصب لنا أهل البیت لوجب على الناس موازرته و قد ولیتک هذا الأمر فاصنع ما شئت»؛ عموجان اگر بنده‌ای زنگی به خاطر ما [[اهل بیت]] تعصبی داشته باشد (قیام کند) بر مردم واجب است که او را یاری کنند. سپس فرمود: من این امر را به تو می سپارم هر گونه که خود صلاح میدانی عمل کن.
  
پس از شهادت [[امام حسین]] علیه السلام، فرزند بزرگوار آن حضرت علی بن الحسین علیه السلام و خواهرش گرامي­اش حضرت زینب سلام الله علیها توانستند پیام خونین عاشوراییان را به شهرهای اسلامی آن روز برسانند و مردم را به فجایع حکومت یزید و امویان آگاه سازند. سخنرانی حضرت زینب در کوفه و سرزنش آن مردم، آنها را دگرگون کرد.<ref>شيخ مفيد، الامالي، قم، جامعه مدرسين، بي تا،‌ ص 321 و سيد بن طاووس، لهوف، ترجمه سيد احمد فهري زنجاني، تهران، شركت چاپ و نشر بين الملل، 1388، سوم، ص 228.</ref>
+
شیعیان از نزد حضرت خارج شدند و می گفتند: [[زین العابدین|امام زین العابدین]] علیه السلام و محمد بن حنفیه به ما اجازه دادند.<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، بی تا، ج۴۵، ص ۳۶۵.</ref> به همین جهت شیعیان کوفه پیرامون مختار را گرفتند. مختار پس از جلب حمایت شیعیان، [[ابراهیم بن مالک|ابراهیم بن مالک اشتر]] را نیز به سوی خویش جلب کرد. مختار با ارائه نامه ای از طرف محمد بن حنفیه که خطاب به ابراهیم نوشته شده بود و از او خواسته بود که مختار را در خونخواهی از قاتلان حسین علیه السلام یاری کند، موفق به جلب حمایت ابراهیم شد.<ref>دینوری، ابوحنیفه، پیشین، ص ۳۳۴ و طبری، پیشین، ج۸، ص ۳۲۹۶.</ref> و قیام خویش را در سال ۶۶ هجری با شعار «[[یا منصور امت|یا منصورُ أمِت]]»<ref>طبری، پیشین، ج۸، ص ۳۳۰۱ و ابو علی مسکویه، تجارب الامم، تهران، سروش، ۱۳۷۹، دوم، ج۲، ص ۱۴۹ و ابن اثیر، الکامل، پیشین، ج۱۲، ص ۷۳ و عبدالرحمن بن الجوزی، المنتظم، بیروت، دارالکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۲، ج۶، ص ۵۳.</ref> (ای یاری شده بمیران) و شعار «[[یا لثارات الحسین]]»<ref>طبری، پیشین، ج۸، ص ۳۳۰۲ و ابن اثیر الکامل، پیشین، ج۱۲، ص ۷۳.</ref> آغاز کرد.
  
همچنین در اثر سخنان کوبنده حضرت زینب سلام الله علیها در شام، یزید در مرکز حکومت خود در پیش دیدگان مردم رسوا شد. سخنان امام سجاد علیه السلام به ویژه بر منبر شام در جمع مردم و نیز روشن­گری‌هایی که در برابر رفتار برخی از شامیان نمود. موجب آگاهی مردم از اصل واقعه و نگرانی و بیم یزید از عاقبت فاجعه‌ای که انجام داده گردید.<ref>طبري، محمد بن جرير، تاريخ الطبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهرانف اساطير، 1375، ج‌7، 3129 و [[شيخ مفيد]]، الارشاد، قم، كنگره شيخ مفيد، 1413، اول، ج2، ص 182.</ref>
+
در این قیام [[ایران|ایرانیان]] ساکن کوفه که به «حمراء» مشهور بودند، شرکت داشتند. برخی از مورخان تعداد آنها را ۲۰ هزار نفر نوشته‌اند.<ref>ابوحنیفه دینوری، پیشین، ص ۳۳۳.</ref>
  
==قیام مردم مدينه (واقعه حره)==
+
مختار دستور داد هر کس به هر نحوی در فاجعه [[کربلا]] دست داشته باید به حسابش رسیدگی شود.<ref>طبری، پیشین، ج۸، ص ۳۳۴۰ و ابن خلدون، پیشین،‌ ج۲،‌ ص ۴۸.</ref> از جمله کسانی که به دست مختار به قتل رسیدند می توان به [[شمر بن ذى الجوشن|شمر بن ذی الجوشن]]، [[عمر بن سعد]]، [[سنان بن انس]]، [[خولی|خولی بن یزید]]، [[حرملة بن کاهل|حرمله بن کاهل اسدی]]، بجدل بن سلیم، [[حکیم بن طفیل]]، مرة بن منقذ و زید بن رقاد اشاره کرد.<ref>رضوی اردکانی، سید ابوفاضل، قیام مختار، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۹۰، ص ۴۵۸-۴۵۹. </ref> او سرهای برخی از آنان را نزد محمد بن حنفیه فرستاد و محمد پس از مشاهده آنها در مورد مختار چنین دعا کرد: «اللهم لاتنس هذا الیوم للمختار و أجزه عن أهل بیت نبیک محمد خیر الجزاء فوالله ما على المختار بعد هذا من عتب».<ref>مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص ۳۷۹. </ref>
  
مردم مدینه در [[ذی الحجه]] سال 63 هجری علیه بی‌عدالتی و ستم­گری نظام اموی و حکومت یزید قيام كردند اين قيام توسط سپاه شام به خاک و خون کشیده شد.<ref>دينوري، ابن قتيبه، الامامه والسياسه، ترجمه سيد ناصر طباطبايي، تهران، ققنوس، 1380، ص 225 و خليفة بن خياط، تاريخ خليفه، بيروت، دارالكتب العلمية، 1415، اول، ص 147-148.</ref>
+
مختار سپس سپاهی بزرگ متشکل از ایرانیان و اعراب به فرماندهی [[ابراهیم بن مالک|ابراهیم بن مالک اشتر]] به مقابله با [[عبیدالله بن زیاد]] فرستاد.<ref>دینوری، ابوحنیفه، پیشین، ص ۳۳۸ و یعقوبی، پیشین، ج۲، ص ۲۰۲</ref> ابراهیم موفق شد عبیدالله را در حوالی موصل شکست دهد و سر او را نزد مختار فرستاد.<ref>دینوری، ابوحنیفه، پیشین، ص۳۴۰ و ابن سعد، پیشین، ج۵، ص ۲۱۸.</ref>
  
در منابع آمده است: پس از نصب عثمان بن محمد به جای ولید بن عقبه به حکومت [[مدینه]] وی برای خشنود کردن بزرگان مدینه و آرام ساختن حوزه حکومت خود گروهی از بزرگان مدینه، را به شام فرستاد تا خلیفه را از نزدیک ببینند و از بذل و بخشش‌های وی برخوردار گردند.
+
مختار سر عبیدالله را به [[حجاز]] نزد محمد بن حنفیه<ref>ابن سعد، پیشین، ج۵، ص ۲۱۸ و دینوری، ابوحنیفه، پیشین، ص۳۴۰ و مقدسی، پیشین، ج۲، ص ۹۱۳.</ref> و به نقلی نزد [[امام سجاد علیه السلام|امام زین العابدین]] علیه السلام<ref>یعقوبی، پیشین، ج۲، ص ۲۰۲.</ref> فرستاد. محمد بن حنفیه و امام سجاد علیه السلام از دیدن سر عبیدالله خوشحال شدند و به همراه خاندان [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه و آله از لباس عزا خارج شدند و [[بنی هاشم]] در مورد مختار به ثناگویی پرداختند. امام سجاد علیه السلام فرمود: خدا را شکر که انتقام خون ما را از دشمن گرفت و خداوند به مختار جزای خیر دهد.<ref>الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی أَدْرَک لِی ثَأْرِی مِنْ أَعْدَائِی - وَ جَزَى الْمُخْتَارَ خَیرا» مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص ۳۴۴ و ابن نما حلی، ذوب النضار، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۶ اول، ص ۱۴۴.</ref> و محمد بن حنفیه در حق او این گونه دعا کرد: خدا به مختار جزای خیر عنایت کند او انتقام ما را گرفت.<ref>«جزاه الله خیر الجزاء فقد أدرک لنا ثأرنا» مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص ۳۸۵.</ref>
 
 
این گروه با آن که یزید به آنها بخشش کرد و درهم و دینار داد چون به شهر بازگشتند به عوض تمجید در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله شروع به بدگویی از یزید کردند و گفتند: ما از نزد کسی می‌آییم که دین ندارد، شراب می‌نوشد، طنبور می‌نوازد و بردگان نزد او می‌نوازند و با سگان بازی می‌کند. سپس گفتند: که ما شما را گواه می‌گیریم که او را از خلافت خلع کردیم.<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3097.</ref>
 
 
 
مردم از یزید بیزاری جستند و او را از خلافت خلع و عثمان بن محمد والی یزید و بنی‌امیه را از شهر اخراج کردند. مردم شهر با عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه بیعت کردند. خبر شورش مردم مدینه به دمشق رسيد یزید دوازده هزار سپاهی را به فرماندهی مسلم بن عقبه‌مری، یکی از سرداران خونریز خود و معاونت حُصین بن نُمیر سکونی به مدینه فرستاد. سپاه شام مدینه را محاصره کرد. مقاومت عبدالله بن حنظله و انصار بي فايده بود. در این واقعه هفتصد نفر از قریش و انصار و ده هزار نفر از بقیه مردم کشته شدند.<ref> دينوري، ابن قتيبه، پيشين، ص 220-225 و طبري، پيشين، ج7، ص 3114-3117.</ref>
 
 
 
==قيام توابين==
 
 
 
پس از مرگ يزيد در سال 64 هجري و فرار عبيدالله از عراق، ناآرامي در اين منطقه حكمفرما شد. ياران [[امام حسين]] علیه السلام به هدف خون­خواهي آن حضرت به يك ديگر پيوستند. آن­ها بخشش گناه خويش را در اين مي­ديدند كه به خونخواهي امام حسين علیه السلام قيام كنند و انتقام خون آن حضرت را بگيرند.<ref>ابن سعد، پيشين، ج 5، ص 121-120 و محمد بن علي بن طباطبا، الفخري، ترجمه محمد وحيد گلپايگانى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 دوم، ص 163.</ref> توابين معتقد بودند: گناهى كه در كار قتل امام حسين علیه السلام داشته‌اند، جز به كشتن قاتلان وى يا كشته شدن در اين راه پاك نمى‌شود.<ref>طبري، ج7، ص 3180 و ثقفي كوفي، ابراهيم بن محمد، الغارات، بيروت، دارالتراث، 1387، دوم، ج2، ص 774.</ref>
 
 
 
شيعيان كوفه به رياست «سليمان بن صرد خزاعي» نام «توابين» را بر خود نهادند و شعارشان خون­خواهي از امام حسين علیه السلام بود.<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3182 و بلاذري، احمد بن يحيي؛ انساب اشراف، بيروت، دارالفكر، 1417، اول، ج6، ص 368 و ذهبى، محمد بن احمد؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير والأعلام، بيروت، دارالكتاب العربى، 1413، دوم، ج5، ص 46.</ref>
 
 
 
در همين زمان در عراق (بصره و كوفه) قدرت در دست زبيريان بود. توابين به جمع­آوري نيرو و سلاح پرداختند و در پادگان نخيله براي جذب نيرو تجمع كردند.<ref>طبري، پيشين، ج5، ص 587-589 و ابن اعثم كوفى، الفتوح، بيروت، دارالاضواء، 1411، اول، ج6، ص 209 و ابن سعد، پيشين، ج6، ص 472.</ref>
 
 
 
توابين در 5 [[ربيع الثانی]] سال 65 هجري قيام كردند.<ref>ابن اعثم كوفي، پيشين، ج6، ص 214 و ابن اثير، عزالدين؛ الكامل، بيروت، دار صادر، 1385، ج4، ص 177.</ref> آنها در مسيرشان براي گرفتن انتقام، ابتدا به [[كربلا]] رفتند و چند روز در آنجا به گريه و زاري پرداختند و از اين كه در حق آن حضرت كوتاهي كرده بودند، توبه كردند. سپس تصميم گرفتند به جنگ با عبيدالله بن زياد بروند.<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3226 و ابن اعثم كوفي، پيشين، ج6، ص 214 و ابن اثير، پيشين، ج4، ص 178.</ref>
 
 
 
توابين در «عين الورده» واقع در «جزيره» شمال عراق<ref>حموي، ياقوت؛ معجم البلدان، بيروت، دارصادر، 1995، دوم، ج4، ص 180.</ref> اردو زدند.<ref>طبري، پيشين، ج 7، ص 3234 و ذهبي، پيشين، ج5، ص 48 و يعقوبى، ابن واضح؛ تاريخ يعقوبى، ترجمه محمدابراهيم آيتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1371، ششم، ج2، ص 257.</ref> مروان بن حكم، حاكم اموي در دمشق عبيدالله را به جنگ آنان فرستاد.
 
 
 
توابين در اين جنگ نابرابر شكست خوردند و رهبران آنها به جز رفاعة بن شداد كشته شدند وي با همراه باقي مانده گروه توابين به كوفه بازگشت.<ref>طبري، پيشين، ج 7، ص 3241 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 257 و بلاذري، پيشين، ج6، ص 371-372 و مسعودي، علي بن حسين؛ التنبيه والاشراف، قاهره، دارالصاوي، بي تا، ص 269.</ref>
 
 
 
==قيام مختار==
 
 
 
در زمان قيام [[امام حسين]] علیه السلام، مختار در [[كوفه]] سكونت داشت و از شيعيان محسوب مي­شد.<ref>مسلم سفير اعزامي امام حسين علیه السلام ابتدا به خانه او وارد شد. دينورى، ابوحنيفه، پيشين، ص 279 و طبري، پيشين، ج7، ص 2926 و ابن اعثم كوفى، الفتوح، (ترجمه)، ص 843.</ref> در جريان حادثه [[كربلا]] مختار در زندان عبيدالله بن زياد بسر مي­برد.<ref>[[شيخ مفيد]]، پيشين، ج1، ص 325  و طبري، پيشين، ج7، ص 3203 و يعقوبى، ابن واضح؛ تاريخ يعقوبى، ترجمه محمدابراهيم آيتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1371، ششم، ج 2، ص201.</ref>
 
 
 
پس از واقعه كربلا مختار با وساطت شوهر خواهرش عبدالله بن عمر از زندان آزاد شد.<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3203 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 201.</ref> او پس از آزادي به [[مكه]] رفت و به زبيريان پيوست.<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3206.</ref>
 
 
 
اما پس از مدتي از زبيريان جدا شد در [[رمضان]] سال 64 هجري وارد كوفه شد<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3212. ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر، ترجمه عبدالمحمد آيتي، تهران، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1363، اول، ج2، ص 42.</ref> و مردم را به سوي خود دعوت كرد. او از شيعيان مي­خواست به ياري­اش شتافته و در امر قيام وي را كمك كنند.
 
 
 
مختار پس از شكست توابين به سازماندهي شيعيان پرداخت و زمينه­هاي قيام خويش را فراهم كرد.
 
 
 
گروهي از شيعيان به منظور بررسي ادعاي مختار كه خود را نماينده محمد بن حنفيه معرفي مي­كرد،<ref>طبري، پيشين، ج7، ص 3203 و ابن اثير، الكامل، پيشين، ج11، ص 317.</ref> به حجاز نزد محمد بن حنفيه رفتند.<ref>ر.ك. يعقوبي، ج2، ص 201 و طبري، پيشين، ج8، ص 3292 و ابن اثير الكامل، پيشين، ج12، ص 69.</ref> محمد بن حنفيه آنها را نزد امام سجاد علیه السلام برد تا كسب تكليف كنند.
 
 
 
امام سجاد علیه السلام فرمود: عموجان اگر بنده­اي زنگي به خاطر ما اهل بيت تعصبي داشته باشد (قيام كند) بر مردم واجب است كه او را ياري كنند. سپس فرمود: من اين امر را به تو مي­سپارم هر گونه كه خود صلاح مي­داني عمل كن. شيعيان از نزد حضرت خارج شدند و مي­گفتند: [[امام زين العابدين]] علیه السلام و محمد بن حنفيه به ما اجازه دادند.<ref>«يا عم لو أن عبدا زنجيا تعصب لنا أهل البيت لوجب على الناس موازرته و قد وليتك هذا الأمر فاصنع ما شئت». مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، اسلاميه، بي تا، ج45، ص 365.</ref>
 
 
 
به همين جهت شيعيان كوفه پيرامون مختار را گرفتند. مختار پس از جلب حمايت شيعيان ابراهيم بن مالك اشتر را نيز به سوي خويش جلب كرد.<ref>مختار با ارائه نامه اي از طرف محمد بن حنفيه كه خطاب به ابراهيم نوشته شده بود و از او خواسته بود كه مختار را در خونخواهي از قاتلان حسين علیه السلام ياري كند، موفق به جلب حمايت ابراهيم شد. دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص 334 و طبري، پيشين، ج8، ص 3296.</ref> و قيام خويش را در سال 66 هجري با شعار «يا منصور امت»<ref>طبري، پيشين، ج8، ص 3301 و ابو علي مسكويه، تجارب الامم، تهران، سروش، 1379، دوم، ج2، ص 149 و ابن اثير، الكامل، پيشين، ج12، ص 73 و عبدالرحمن بن الجوزي، المنتظم، بيروت، دارالكتب العلميه، اول، 1412، ج6، ص 53.</ref> اي ياري شده بميران و شعار «يا لثارات الحسين»<ref>طبري، پيشين، ج8، ص 3302 و ابن اثير الكامل، پيشين، ج12، ص 73.</ref> آغاز كرد.
 
 
 
در اين قيام ايرانيان ساكن كوفه كه به «حمراء» مشهور بودند، شركت داشتند. برخي از مورخان تعداد آنها را 20 هزار نفر نوشته­اند.<ref>ابوحنيفه دينوري، پيشين، ص 333.</ref>
 
 
 
مختار دستور داد هر كس به هر نحوي در فاجعه كربلا دست داشته بايد به حسابش رسيدگي شود.<ref>طبري، پيشين، ج8، ص 3340 و ابن خلدون، پيشين،‌ ج2،‌ ص 48.</ref> از جمله كساني كه به دست مختار به قتل رسيدند مي­توان به شمر بن ذي­الجوشن، عمر بن سعد، سنان بن انس، خولي بن يزيد، حرمله بن كاهل اسدي، بجدل بن سليم، حكيم بن طفيل، مرة بن منقذ و زيد بن رقاد اشاره كرد.<ref>رضوي اردكاني، سيد ابوفاضل، قيام مختار، قم، دفتر تبليغات، 1390، ص 458-459.</ref>
 
 
 
مختار سرهاي برخي از آنان را نزد محمد بن حنفيه فرستاد و محمد پس از مشاهده آنها در مورد مختار دعا كرد.<ref>قال اللهم لاتنس هذا اليوم للمختار و أجزه عن أهل بيت نبيك محمد خير الجزاء فو الله ما على المختار بعد هذا من عتب. مجلسي، پيشين، ج45، ص 379.</ref>
 
 
 
مختار سپس سپاهي بزرگ متشكل از ايرانيان و اعراب به فرماندهي ابراهيم بن مالك اشتر به مقابله با عبيدالله بن زياد فرستاد.<ref> دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص 338 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 202</ref> ابراهيم موفق شد عبيدالله را در حوالي موصل شكست دهد و سر او را نزد مختار فرستاد.<ref>دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص340 و ابن سعد، پيشين، ج5، ص 218.</ref>
 
 
 
مختار سر عبيدالله را به حجاز نزد محمد بن حنفيه<ref>ابن سعد، پيشين، ج5، ص 218 و دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص340 و مقدسي، پيشين، ج2، ص 913.</ref> و به نقلي نزد [[امام زين العابدين]] علیه السلام<ref>يعقوبي، پيشين، ج2، ص 202.</ref> فرستاد. محمد بن حنفيه و امام سجاد علیه السلام از ديدن سر عبيدالله خوشحال شدند و به همراه خاندان [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله از لباس عزا خارج شدند و بني هاشم در مورد مختار به ثناگويي پرداختند.
 
 
 
امام سجاد علیه السلام فرمود: خدا را شكر كه انتقام خون مرا از دشمن گرفت و خداوند به مختار جزاي خير دهد.<ref>الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي أَدْرَكَ لِي ثَأْرِي مِنْ أَعْدَائِي - وَ جَزَى الْمُخْتَارَ خَيْرا» مجلسي، پيشين، ج45، ص 344 و ابن نما حلي، ذوب النضار، قم، جامعه مدرسين، 1416 اول، ص 144.</ref> و محمد بن حنفيه در حق او اين گونه [[دعا]] كرد. خدا به مختار جزاي خير عنايت كند او انتقام ما را گرفت.<ref>«جزاه الله خير الجزاء فقد أدرك لنا ثأرنا» مجلسي، پيشين، ج45، ص 385.</ref>
 
 
 
سرانجام مصعب موفق شد مختار را شكست دهد و وارد كوفه شود.<ref>دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص 350-351.</ref> مختار كه به قصر پناه برده بود سرانجام از قصر خارج شد و به قتل رسيد.<ref>دينوري، ابوحنيفه، پيشين، ص 351 و طبري، پيشين، ج8، ص 3412 و يعقوبي، پيشين، ج2، ص 209 و ابن اثير (الكامل)، پيشين، ج12.</ref>
 
  
 +
اما سرانجام [[مصعب بن زبیر]] موفق شد وارد [[کوفه]] شود و در جنگی مختار را شکست دهد.<ref>دینوری، ابوحنیفه، پیشین، ص ۳۵۰-۳۵۱.</ref> مختار که به قصر پناه برده بود سرانجام از قصر خارج شد و به قتل رسید.<ref>دینوری، ابوحنیفه، پیشین، ص ۳۵۱ و طبری، پیشین، ج۸، ص ۳۴۱۲ و یعقوبی، پیشین، ج۲، ص ۲۰۹ و ابن اثیر (الکامل)، پیشین، ج۱۲.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
{{پانویس}}
  
 
[[رده:واقعه عاشورا]]
 
[[رده:واقعه عاشورا]]
 
[[رده:خونخواهی امام حسین علیه السلام]]
 
[[رده:خونخواهی امام حسین علیه السلام]]
 
[[رده:قیامها بر ضد امویان]]
 
[[رده:قیامها بر ضد امویان]]
{{الگو:واقعه عاشورا}}
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۱۹

با فاصله اندکی پس از قیام امام حسین علیه السلام که با شهادت آن حضرت و یاران فداکارش در کربلا همراه شد، قیامهای دیگری بر ضد بنی امیه به وقوع پیوست. مشهورترین این قیامها عبارتند از:

  • قیام مردم مدینه: برای بیرون آمدن از فرمان خلافت یزید (واقعه حره)
  • قیام توابین: با هدف خونخواهی شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش و توبه به جهت عدم همراهی آن حضرت
  • قیام مختار: برای در دست گرفتن حکومت کوفه و خونخواهی از قاتلان امام حسین علیه السلام و یارانش

قیام مردم مدینه

مطابق با آنچه در برخی منابع آمده است پس از نصب عثمان بن محمد به جای ولید بن عقبه به حکومت مدینه، وی برای خشنود کردن بزرگان مدینه و آرام ساختن حوزه حکومت خود، گروهی از بزرگان مدینه را به شام فرستاد تا خلیفه را از نزدیک ببینند و از بذل و بخشش‌های وی برخوردار گردند.

این گروه با آن که یزید به آنها بخشش کرد و درهم و دینار داد، چون به شهر بازگشتند به عوض تمجید، در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله شروع به بدگویی از یزید کردند و گفتند: ما از نزد کسی می‌آییم که دین ندارد، شراب می‌نوشد، طنبور می‌نوازد و بردگان نزد او می‌نوازند و با سگان بازی می‌کند. سپس گفتند: ما شما را گواه می‌گیریم که او را از خلافت خلع کردیم.[۱]

مردم مدینه در ذی الحجه سال ۶۳ هجری یزید را از خلافت خلع و عثمان بن محمد والی یزید و بنی‌امیه را از شهر اخراج کردند. مردم شهر با عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه بیعت کردند. خبر شورش مردم مدینه به دمشق رسید. یزید دوازده هزار سپاهی را به فرماندهی مسلم بن عقبه، یکی از سرداران خونریز خود و معاونت حصین بن نمیر به مدینه فرستاد. سپاه شام مدینه را محاصره کرد. مقاومت عبدالله بن حنظله و انصار بی فایده بود. در این واقعه -که به واقعه حره معروف است- هفتصد نفر از قریش و انصار و ده هزار نفر از بقیه مردم کشته شدند.[۲]

برخی منابع قیام مردم مدینه را با شورش عبدالله بن زبیر مرتبط دانسته گفته اند عبداللّه‌ بن مطیع، در مدینه برای او از مردم بیعت می گرفت. در پى آن، یزید از عثمان‌ بن محمد بن ابی‌سفیان، والى خود در مدینه خواست تا جمعى از بزرگان شهر را نزد او به شام بفرستد تا سخن ایشان را بشنود و از آنان دلجویى کند که خود این سفر موجب شد نمایندگان مدینه شیوه حکومتی یزید را ببینند و در بازگشت مردم را بر او بشورانند[۳] و وقایع بعدی اتفاق افتاد.

قیام توابین

پس از مرگ یزید در سال ۶۴ هجری و فرار عبیدالله از عراق، ناآرامی در این منطقه حکم‌فرما شد. یاران امام حسین علیه السلام به هدف خونخواهی آن حضرت به یک دیگر پیوستند. آنها بخشش گناه خویش را در این می‌دیدند که به خونخواهی امام حسین علیه السلام قیام کنند و انتقام خون آن حضرت را بگیرند.[۴] توابین معتقد بودند: گناهى که در کار قتل امام حسین علیه السلام داشته‌اند، جز به کشتن قاتلان وى یا کشته شدن در این راه پاک نمى‌شود.[۵] شیعیان کوفه به ریاست «سلیمان بن صرد خزاعی» نام «توابین» را بر خود نهادند و شعارشان خونخواهی از امام حسین علیه السلام بود.[۶]

در همین زمان در عراق (بصره و کوفه) قدرت در دست زبیریان بود. توابین به جمع‌آوری نیرو و سلاح پرداختند و در پادگان نخیله برای جذب نیرو تجمع کردند.[۷] توابین در ۵ ربیع الثانی سال ۶۵ هجری قیام کردند.[۸] آنها در مسیرشان برای گرفتن انتقام، ابتدا به کربلا رفتند و چند روز در آنجا به گریه و زاری پرداختند و از این که در حق آن حضرت کوتاهی کرده بودند، توبه کردند. سپس تصمیم گرفتند به جنگ با عبیدالله بن زیاد بروند.[۹] توابین در «عین الورده» واقع در «جزیره» شمال عراق[۱۰] اردو زدند.[۱۱] مروان بن حکم، حاکم اموی در دمشق، عبیدالله بن زیاد را به جنگ آنان فرستاد.

توابین گرچه در ابتدا تعدادی زیادی از سپاهیان شامی را کشتند اما در این جنگ نابرابر شکست خوردند و رهبران آنها به جز رفاعة بن شداد کشته شدند. وی با همراه باقی مانده گروه توابین به کوفه بازگشت.[۱۲]

در منابع تاریخی رابطه سیاسی خاصی بین امام سجاد علیه السلام و توابین گزارش نشده است و هیچ مدرکی یافت نشده است که اذن امام سجاد علیه السلام یا حتی رضایت آن حضرت به آن قیام پس از آن را نشان دهد.

قیام مختار

در زمان قیام امام حسین علیه السلام، مختار ثقفی در کوفه سکونت داشت و از شیعیان محسوب می شد. مسلم سفیر اعزامی امام حسین علیه السلام ابتدا به خانه او وارد شد.[۱۳] در جریان حادثه کربلا، مختار در زندان عبیدالله بن زیاد بسر می برد.[۱۴] پس از واقعه کربلا مختار با وساطت شوهر خواهرش عبدالله بن عمر از زندان آزاد شد.[۱۵] او پس از آزادی به مکه رفت و به زبیریان پیوست.[۱۶] اما پس از مدتی از زبیریان جدا شد و در رمضان سال ۶۴ هجری وارد کوفه شد[۱۷] و مردم را به سوی خود دعوت کرد. او از شیعیان می خواست به یاری‌اش شتافته و در امر قیام وی را کمک کنند. گروهی از شیعیان به منظور بررسی ادعای مختار که خود را نماینده محمد بن حنفیه معرفی می کرد،[۱۸] به حجاز نزد محمد بن حنفیه رفتند.[۱۹] محمد بن حنفیه آنها را نزد امام سجاد علیه السلام برد تا کسب تکلیف کنند.

امام سجاد علیه السلام فرمود: «یا عم لو أن عبدا زنجیا تعصب لنا أهل البیت لوجب على الناس موازرته و قد ولیتک هذا الأمر فاصنع ما شئت»؛ عموجان اگر بنده‌ای زنگی به خاطر ما اهل بیت تعصبی داشته باشد (قیام کند) بر مردم واجب است که او را یاری کنند. سپس فرمود: من این امر را به تو می سپارم هر گونه که خود صلاح میدانی عمل کن.

شیعیان از نزد حضرت خارج شدند و می گفتند: امام زین العابدین علیه السلام و محمد بن حنفیه به ما اجازه دادند.[۲۰] به همین جهت شیعیان کوفه پیرامون مختار را گرفتند. مختار پس از جلب حمایت شیعیان، ابراهیم بن مالک اشتر را نیز به سوی خویش جلب کرد. مختار با ارائه نامه ای از طرف محمد بن حنفیه که خطاب به ابراهیم نوشته شده بود و از او خواسته بود که مختار را در خونخواهی از قاتلان حسین علیه السلام یاری کند، موفق به جلب حمایت ابراهیم شد.[۲۱] و قیام خویش را در سال ۶۶ هجری با شعار «یا منصورُ أمِت»[۲۲] (ای یاری شده بمیران) و شعار «یا لثارات الحسین»[۲۳] آغاز کرد.

در این قیام ایرانیان ساکن کوفه که به «حمراء» مشهور بودند، شرکت داشتند. برخی از مورخان تعداد آنها را ۲۰ هزار نفر نوشته‌اند.[۲۴]

مختار دستور داد هر کس به هر نحوی در فاجعه کربلا دست داشته باید به حسابش رسیدگی شود.[۲۵] از جمله کسانی که به دست مختار به قتل رسیدند می توان به شمر بن ذی الجوشن، عمر بن سعد، سنان بن انس، خولی بن یزید، حرمله بن کاهل اسدی، بجدل بن سلیم، حکیم بن طفیل، مرة بن منقذ و زید بن رقاد اشاره کرد.[۲۶] او سرهای برخی از آنان را نزد محمد بن حنفیه فرستاد و محمد پس از مشاهده آنها در مورد مختار چنین دعا کرد: «اللهم لاتنس هذا الیوم للمختار و أجزه عن أهل بیت نبیک محمد خیر الجزاء فوالله ما على المختار بعد هذا من عتب».[۲۷]

مختار سپس سپاهی بزرگ متشکل از ایرانیان و اعراب به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر به مقابله با عبیدالله بن زیاد فرستاد.[۲۸] ابراهیم موفق شد عبیدالله را در حوالی موصل شکست دهد و سر او را نزد مختار فرستاد.[۲۹]

مختار سر عبیدالله را به حجاز نزد محمد بن حنفیه[۳۰] و به نقلی نزد امام زین العابدین علیه السلام[۳۱] فرستاد. محمد بن حنفیه و امام سجاد علیه السلام از دیدن سر عبیدالله خوشحال شدند و به همراه خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله از لباس عزا خارج شدند و بنی هاشم در مورد مختار به ثناگویی پرداختند. امام سجاد علیه السلام فرمود: خدا را شکر که انتقام خون ما را از دشمن گرفت و خداوند به مختار جزای خیر دهد.[۳۲] و محمد بن حنفیه در حق او این گونه دعا کرد: خدا به مختار جزای خیر عنایت کند او انتقام ما را گرفت.[۳۳]

اما سرانجام مصعب بن زبیر موفق شد وارد کوفه شود و در جنگی مختار را شکست دهد.[۳۴] مختار که به قصر پناه برده بود سرانجام از قصر خارج شد و به قتل رسید.[۳۵]

پانویس

  1. طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۰۹۷.
  2. دینوری، ابن قتیبه، پیشین، ص ۲۲۰-۲۲۵ و طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۱۱۴-۳۱۱۷.
  3. بلاذری، أنساب‏ الأشراف، ج۵، ص۳۱۹
  4. ابن سعد، پیشین، ج ۵، ص ۱۲۱-۱۲۰ و محمد بن علی بن طباطبا، الفخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ دوم، ص ۱۶۳.
  5. طبری، ج۷، ص ۳۱۸۰ و ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷، دوم، ج۲، ص ۷۷۴.
  6. طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۱۸۲ و بلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب اشراف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷، اول، ج۶، ص ۳۶۸ و ذهبى، محمد بن احمد؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والأعلام، بیروت، دارالکتاب العربى، ۱۴۱۳، دوم، ج۵، ص ۴۶.
  7. طبری، پیشین، ج۵، ص ۵۸۷-۵۸۹ و ابن اعثم کوفى، الفتوح، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱، اول، ج۶، ص ۲۰۹ و ابن سعد، پیشین، ج۶، ص ۴۷۲.
  8. ابن اعثم کوفی، پیشین، ج۶، ص ۲۱۴ و ابن اثیر، عزالدین؛ الکامل، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵، ج۴، ص ۱۷۷.
  9. طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۲۲۶ و ابن اعثم کوفی، پیشین، ج۶، ص ۲۱۴ و ابن اثیر، پیشین، ج۴، ص ۱۷۸.
  10. حموی، یاقوت؛ معجم البلدان، بیروت، دارصادر، ۱۹۹۵، دوم، ج۴، ص ۱۸۰.
  11. طبری، پیشین، ج ۷، ص ۳۲۳۴ و ذهبی، پیشین، ج۵، ص ۴۸ و یعقوبى، ابن واضح؛ تاریخ یعقوبى، ترجمه محمدابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۱، ششم، ج۲، ص ۲۵۷.
  12. طبری، پیشین، ج ۷، ص ۳۲۴۱ و یعقوبی، پیشین، ج۲، ص ۲۵۷ و بلاذری، پیشین، ج۶، ص ۳۷۱-۳۷۲ و مسعودی، علی بن حسین؛ التنبیه والاشراف، قاهره، دارالصاوی، بی تا، ص ۲۶۹.
  13. دینورى، ابوحنیفه، پیشین، ص ۲۷۹ و طبری، پیشین، ج۷، ص ۲۹۲۶ و ابن اعثم کوفى، الفتوح، (ترجمه)، ص ۸۴۳.
  14. شیخ مفید، پیشین، ج۱، ص ۳۲۵ و طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۲۰۳ و یعقوبى، ابن واضح؛ تاریخ یعقوبى، ترجمه محمدابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۱، ششم، ج ۲، ص۲۰۱.
  15. طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۲۰۳ و یعقوبی، پیشین، ج۲، ص ۲۰۱.
  16. طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۲۰۶.
  17. طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۲۱۲. ابن خلدون، عبدالرحمن، العبر، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳، اول، ج۲، ص ۴۲.
  18. طبری، پیشین، ج۷، ص ۳۲۰۳ و ابن اثیر، الکامل، پیشین، ج۱۱، ص ۳۱۷.
  19. ر.ک. یعقوبی، ج۲، ص ۲۰۱ و طبری، پیشین، ج۸، ص ۳۲۹۲ و ابن اثیر الکامل، پیشین، ج۱۲، ص ۶۹.
  20. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، بی تا، ج۴۵، ص ۳۶۵.
  21. دینوری، ابوحنیفه، پیشین، ص ۳۳۴ و طبری، پیشین، ج۸، ص ۳۲۹۶.
  22. طبری، پیشین، ج۸، ص ۳۳۰۱ و ابو علی مسکویه، تجارب الامم، تهران، سروش، ۱۳۷۹، دوم، ج۲، ص ۱۴۹ و ابن اثیر، الکامل، پیشین، ج۱۲، ص ۷۳ و عبدالرحمن بن الجوزی، المنتظم، بیروت، دارالکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۲، ج۶، ص ۵۳.
  23. طبری، پیشین، ج۸، ص ۳۳۰۲ و ابن اثیر الکامل، پیشین، ج۱۲، ص ۷۳.
  24. ابوحنیفه دینوری، پیشین، ص ۳۳۳.
  25. طبری، پیشین، ج۸، ص ۳۳۴۰ و ابن خلدون، پیشین،‌ ج۲،‌ ص ۴۸.
  26. رضوی اردکانی، سید ابوفاضل، قیام مختار، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۹۰، ص ۴۵۸-۴۵۹.
  27. مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص ۳۷۹.
  28. دینوری، ابوحنیفه، پیشین، ص ۳۳۸ و یعقوبی، پیشین، ج۲، ص ۲۰۲
  29. دینوری، ابوحنیفه، پیشین، ص۳۴۰ و ابن سعد، پیشین، ج۵، ص ۲۱۸.
  30. ابن سعد، پیشین، ج۵، ص ۲۱۸ و دینوری، ابوحنیفه، پیشین، ص۳۴۰ و مقدسی، پیشین، ج۲، ص ۹۱۳.
  31. یعقوبی، پیشین، ج۲، ص ۲۰۲.
  32. الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی أَدْرَک لِی ثَأْرِی مِنْ أَعْدَائِی - وَ جَزَى الْمُخْتَارَ خَیرا» مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص ۳۴۴ و ابن نما حلی، ذوب النضار، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۶ اول، ص ۱۴۴.
  33. «جزاه الله خیر الجزاء فقد أدرک لنا ثأرنا» مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص ۳۸۵.
  34. دینوری، ابوحنیفه، پیشین، ص ۳۵۰-۳۵۱.
  35. دینوری، ابوحنیفه، پیشین، ص ۳۵۱ و طبری، پیشین، ج۸، ص ۳۴۱۲ و یعقوبی، پیشین، ج۲، ص ۲۰۹ و ابن اثیر (الکامل)، پیشین، ج۱۲.