فلسفه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آوریل ۲۰۱۵، ساعت ۱۱:۰۷ توسط Zamani (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


منبع: سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ «معارف و معاریف»


اصل كلمه «فَلْسَفَة» يونانى و مركب از دو جزء است: «فيلسوسس» به معنى دوست و دوستدار، و «سوفيا» به معنى حكمت، که مچموعاً يعنى «دوستدار حكمت».

«فلسفه» در واقع علم به حقايق موجودات به اندازه توانائى بشر می باشد.[۱] به بیان دیگر فلسفه(یا حكمت)، تعمق در مسائل علمى و مو شكافى در فهم آنها است. (علم الاشياء بمبادئها و عللها الاولى.)[۲]

حكما در تعريف فلسفه گفته اند: «الفلسفة هى العلم باحوال اعيان الموجودات على ما هى عليها» فلسفه عبارت است از علم به ذات و صفات و احكام و احوال كليه موجودات بدان گونه كه هستند.

با پذيرفتن اين تعريف، كليه علوم اعم از ادبى و رياضى و منطق و طبيعى و الهى و علم النفس و نجوم و هيات و علم اخلاق و حتّى فقه و علم به تكاليف دينى داخل در علم فلسفه ومشمول تعريف مذكور خواهند بود. زيرا هر يكى از اين علوم بحث از دسته اى از موجودات و احوال و اوصاف و احكام آنها مى كنند، خواه آنها عينى يا ذهنى، جوهرى و يا عرضى، و مجرد و يا مادى باشند. ولذا غالب فلاسفه يونان و اسلام جامع جميع علوم بوده اند.

ولى اخيراً به خصوص اوائل قرن دهم به بعد، فلسفه تا حدى از بقيه علوم جدا و به چهار قسمت تقسيم شد و البته علم «منطق» همواره جزء لا ينفك فلسفه بوده است. اين چهار قسمت عبارتند از:

1. امور عامه يعنى علم به يك سلسله اصول و قوانين و احكام كليه اى كه دانستن آنها براى اهل هر فنى از فنون علمى لازم و ضرورى است و جهل به آنها مستلزم خطا و اشتباه در مسايل مربوط به آن فن است و اين قسمت را علم كلى و علم اعلى و «الهيات بالمعنى الاعم» و «فلسفه ما قبل الطبيعه» نيز نامند.

2. طبيعيات كه از حقيقت جسم و اقسام و انواع و احكام جسم و قواى جسمانى و آنچه كه مربوط به جسم است بحث مى كند.

3. علم النفس كه از وجود نفس و اقسام نفس و قواى ظاهرى و باطنى و بقا و يا فناى نفس بعد از مرگ و حدوث و قدم نفس و معاد جسمانى و احكام مربوط به آن بحث مى كند.

4. «الهيات بالمعنى الاخص» كه از ذات و صفات و افعال «واجب الوجود» و عقول كليه و رابطه آنها با عالم جسمانى و مسايل ديگرى مربوط به آن بحث مى كند.[۳]


اخوان الصفا گويند: آغاز فلسفه دوست داشتن انواع دانش بوده و وسط آن شناخت حقايق موجودات و پايان آن عمل به گفتار، يعنى تطابق عمل با علم است در جهت كمال ممكن.

افلاطون گويد: «فيلسوف» كسى است كه هدف او رسيدن به معرفت امور ازلی يا معرفت حقايق اشياء باشد.

در آغاز امر، فلاسفه و متفكران يونانى توجه و نظر خود را به فكر كردن در اطراف جهان محسوس و ماده و ماديات معطوف كردند و همواره سعى مى نمودند كه حقايق عالم را از آن راه توجيه و تفسير نمايند. صدرالدين شیرازی گويد: پايه گذاران فلسفه، طالس ملطى و افلاطون هستند كه خميره فلسفه به دست آنها درست شده است.

فلسفه به دو قسم تقسيم شده: فلسفه «مشائى» كه اصول و قواعدش بر مبناى ادله عقليه است و بس، فلسفه «تصوف» و عرفان كه اصول و قواعدش از روى مكاشفه است و بس.

پانویس

  1. لغت نامه دهخدا.
  2. المنجد.
  3. شواهد الربوبيه 25.